جوانان در کانادا

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۲۰ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۲۱:۲۹ توسط Shekvati (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «'''دوران کودکی تا جوانی:''' در تمام کشورهای صنعتی که پدر و مادر از اعضای نیروی کار اجتماعی محسوب می‌شوند، نگهداری روزانه فرزندان در دوران طفولیت و پیش از دبستان از مشکلات عمده خانوادگی آنها به حساب می‌آید. آمار موجود در این رابطه نشان می‌دهد که...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

دوران کودکی تا جوانی: در تمام کشورهای صنعتی که پدر و مادر از اعضای نیروی کار اجتماعی محسوب می‌شوند، نگهداری روزانه فرزندان در دوران طفولیت و پیش از دبستان از مشکلات عمده خانوادگی آنها به حساب می‌آید. آمار موجود در این رابطه نشان می‌دهد که 68 درصد زنان کانادایی که به صورت تمام وقت به کار اشتغال دارند یک فرزند زیر سه سال دارند. این امر موجب شده است که خانواده‌ها برای حل مشکل خود، گرایش عمده‌ای به استفاده از خدمات مؤسسات نگهداری از کودکان در منزل به طور تمام‌وقت و در صورت مدرسه‌ای بودن فرزند، به صورت نیمه وقت و یا پس از ساعات مدرسه داشته باشند.

برخی از این مؤسسات دولتی و برخي ديگر خصوصی هستند که براساس مقررات دولتی فعالیت می‌کنند. در هر حال نگهداری کودک در این قبیل مؤسسات مخارج هنگفتی را بر خانواده تحمیل می‌کند. به این منظور دولت فدرال برای حمایت از خانواده‌های کم درآمد کمک‌های مالی در نظر گرفته است.

در اين كشور مراقبت مناسب از بچه‌ها یک وظیفه قانونی به شمار می‌آید. در صورت رخ دادن هرگونه سوء استفاده از کودکان، چه به صورت بدنی، روحی و یا جنسی، پلیس، پزشکان و معلمان وارد عمل خواهند شد. براساس قوانين، بدرفتاری بدنی شامل هر نوع تماس بدنی عمدی است که باعث وارد آمدن آسیب به کودک شود. به طور مثال، تنبیه بدنی کودک به طوری که باعث آسیب جسمانی شود بدرفتاری بدنی محسوب می‌شود و بدرفتاری روحی شامل فراهم آوردن موجبات ترس زیاد و یا تحقیر کودک است. سوء استفاده جنسی هر نوع ارتباط جنسی بین یک بزرگسال و یک بچه را شامل می‌شود.

غفلت از بچه‌ها نوعی بدرفتاری با آنها محسوب می‌شود. والدینی که در حمایت و پشتیبانی از کودکا‌ن خود کوتاهی کنند، به غفلت از کودکان خود محکوم می‌شوند. به موجب قانون، بچه‌های زیر 12 سال نمی‌توانند حتی به مدت یک ساعت بدون سرپرستی خانواده و یا دولت به سر برند.

نوجوانان طوری تربیت می‌شوند که بتوانند افکار خود را به طور آزادانه بیان کنند. کودکان و نوجوانان در مدارس تشویق می‌شوند صحبت کنند و افکارشان را درباره  موضوعات مختلف و در مورد بزرگترها بیان کنند. دانش‌آموزان تشویق می‌شوند تا درباره مسایل روز بیندیشند و در مناظره‌ها و مباحثات مشارکت فعال داشته باشند؛ حتی برای دولت نامه بنویسند و عقاید خود را درباره قوانین اساسی اظهار کنند. جوانان عادت کرده‌اند تا نظرات خود را مانند نظرات رهبران و تصمیم‌گیرندگان آینده مورد توجه قرار دهند و همانند والدین و معلمان خود نقش تصمیم‌گیرنده را ایفا کنند]16[.