هنر کانادا
كليات تاريخ هنر
هنر نیز همانند بسیاری از ویژگیهای فرهنگی تحت تاثیر ویژگی چندفرهنگی و موقعیت جغرافیایی این کشور قرار داشته است. هنر این کشور مشخصههایی از ساکنان هزارساله اولیه آن، مهاجران اروپایی و هنرمندان مهاجر سالهای اخیر را با ملیتهای گوناگون از سراسر دنیا دارد. ماهیت هنر کانادا منعکسکننده ریشههای گوناگونی است که این هنرمندان در سنتهای خود دارند. همچنین، بازتاب تأثیرات گوناگونی است که از زندگی امروز خود در این کشور گرفتهاند.
از ديدگاه تاريخي در سالهای آغازین شکلگیری این کشور، کلیسای کاتولیک حامی اصلی هنر، به ویژه در ایالت کبک، بوده است. در حال حاضر دولت نقش محوری در توسعه فرهنگ و هنر این کشور ایفا میکند. هنر در این کشور در قرن بیستم و بالاخص پس از پایان جنگ جهانی دوم (1954م) رونق بسیار گرفت. در این دوره دولت از طریق انتشار نشریات هنری و تأسیس مدارس هنری نقش حیاتی در توسعه هنرهای تجسمی ایفا نموده است]1 و 2[.
هنر بومیان[1]
هزاران سال قبل از اینکه مهاجران اروپایی به این سرزمین مهاجرت کنند، مردمان بومی کانادا برپایه سنتهای خود به تولید هنر در سراسر مرزهای ملی کنونی مشغول بودند. سنتهای هنر بومی را تاریخنگاران هنری اغلب براساس گروههای فرهنگی، زبانی، و منطقهای دستهبندی میکنند. سنتهای هنری در میان مناطق مختلف متفاوت است. یکی از تمایزات هنر بومی با هنر اروپایی این است که هنرهای تجسمی بومیان در ارتباط با هنرهای دیگر، مانند رقص و داستانسرایی و موسیقی، شکل میگیرد و آثار تولید شده عمدتاً قابل حمل هستند؛ مانند ساخت و رنگ آمیزی ماسک و جغجغههایی که در مراسمهای مختلف استفاده میشود. در طول قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم دولت استفاده از مظاهر دین سنتی و بومی را ممنوع اعلام کرد. در نیمه دوم قرن بیستم (سالهای 1950 تا 1960م) هنرمندان بومی، مانند مانگو مارتین[2]و بیل رید،[3] تجدید نظر علنی در هنرهای بومي را آغاز کردند. در حال حاضر، بسیاری از هنرمندان بومی در رسانههای مختلف فعالیت ميكنند. آثار بعضی از آنها، مانند ادوارد پویتراس[4] در سال 1995م و ربکا بلمور[5] در سال 2005م، در فستیوال دو سالانه معتبر ونیز[6] به نمایش درآمده است.
هنر غیربومیان
طي سالهای 1665- 1759م کلیسای کاتولیک روم در کبک و اطراف آن برای اولین بار از فعالیتهای هنری حمایت کرد. برخی معتقدند که «ابه هیوز پومیر[7]» اولین نقاش در فرانسه جدید بوده است. وی در سال 1664م، فرانسه را ترک و قبل از اینکه به طور گسترده نقاشی را در جاهای مختلف به صورت حرفهای ادامه دهد، در کسوت یک کشیش مشغول به کار بود. نقاشان فرانسه جدید در این دوران به آرمانهای عالی هنر رنسانس اعتقادی راسخ داشتند و عمده نقاشیهای طراحی شده در این دوران دارای موضوعات مذهبی بودهاند.
در اواخر قرن هفدهم جمعیت فرانسوی کانادا به سرعت در حال رشد بود، اما هنرمندان کمتری از اروپا به سرزمین جدید مهاجرت کردند. در این دوره زمانی حمایتهای کلیسا از هنرمندان کماکان ادامه یافت. از جمله هنرمندان معروف این دوره میتوان از پیر لوبر[8] نام برد. او نقاشی خودآموخته و از خانوادهای ثروتمند بود. نقاشیهای او به طور گستردهای در این کشور تحسین شده است.
در دوران استعمار انگلیس، یعنی سالهای 1759 تا 1867م، سربازان انگلیسی که به عنوان طراح نقشههای جغرافیایی خدمت میکردند، در اوقات فراغت خود مناظری را از چشم اندازهای زیبای کانادا ترسیم میکردند که در بازارهای اروپا به فروش میرفت. یکی از بااستعدادترین این سربازان هنرمند «توماس دیویس[9]» بود که مناظری از مونترال ترسیم کرد.
در اواخر قرن هجدهم، در قسمتهای جنوبی کشور هنر رونق زیادی گرفت. این رونق مدیون ساخت کلیساها و بناهای جدید توسط مردم بود که امکان فعالیت بیشتری به هنرمندان حرفهای میداد. نقاشی «پرتره[10]» (چهره) به طور خاص در این دوره به رسیمت شناخته شد. از معروفترین هنرمندان این دوره میتوان به «فرانسوا بايلايرگ[11]» اشاره کرد.
در اوایل قرن نوزدهم (در سالهای 1820م) نسل جدیدی از هنرمندان کانادا شروع به کار کردند. از جمله این هنرمندان میتوان به «جوزف لگاره[12]» اشاره کرد. وی از اولین هنرمندانی بود که چشماندازهای محلی و بومی را به تصویر کشید. آثار بیشتر هنرمندان کانادایی در این دوره متأثر از هنرمندان اروپایی بوده است.
در اواسط قرن نوزدهم، «کورنلیوس کریگهاف[13]»، هنرمند هلندی تبار متولد کبک، آثاری از زندگی کشاورزان فرانسوی کانادا پدید آورد. در سال 1870م، جامعه هنرمندان کانادا[14] تشكيل شد. اين گروه متشکل از هنرمندان با سابقه و با هدفهای مختلف، مانند جان بل اسمیت[15] و آدولف وگت،[16] بود. جامعه هنرمندان اولین گروه سازمانیافته هنری این کشور محسوب میشود. ميتوان گفت اولین بازتاب مرزهای جدید سیاسی و هویت ملی در کانادا به وسیله این گروه ارائه شد.
در اوایل قرن بیستم گروه هفت، متشکل از فرانكلين كارميشايئل،[17] لاورن هريس،[18] آي جكسون،[19] فرانك جانستون،[20] آرتو ليسمر،[21] جي.ايي.اچ. مكدونالد[22] و فردريك وارلي،[23] شکل گرفت. تمرکز اصلی این گروه بر روی نقاشی از طبیعت و چشماندازهای این کشور بود. «امیلی کار[24]»، نقاش معروف، نیز در این سالها به عنوان یک عضو غیررسمی با این گروه همکاری کرد. اعضای این گروه در سال 1930م گروه بزرگتری (شامل 28 نقاش از سراسر کشور) تشكيل دادند و آن را گروه نقاشان کانادا[25] نام نهادند. پس از دهه 1930م، نقاشان این کشور گروه وسیعتری از سبکهای اختصاصی و فردی بسیار عالی ارائه کردند. امیلی کار به دلیل نقاشیهایی که از سنت قبایل بریتیش کلمبیا ترسیم کرد، بسیار مشهور شد. از دیگر نقاشان برجسته این دوره میتوان از دیوید مایلین،[26] نقاش مناظر طبیعی، جین پائول ریپلی[27] و هارولد تون،[28] هنرمندان سورئال، و مایکل اسنوة[29] هنرمند چند سبکی، نام برد. آثار هنری یازده نقاش،[30] به خصوص ویلیارم رونالد[31] و جک بوش،[32] تاثیر بسیاری در هنر مدرن کانادا داشته است]3و 4[.
هنر نمایش
کانادا تئاتری پویا و روبه رشد دارد. اين هنر به علت حضور شرکتهای تئاتر حرفهای در شهرهای بزرگ و کوچک در حال پیشرفت است. جشنواره «استرانفورد شکسپیر[33]»، یکی از جشنوارههای خاص در زمینه تئاتر این کشور است که در اونتاریو برگزار میشود. این جشنواره شهرت جهانی دارد و میزبان جشنواره تابستانی انواع تئاترهای اجرا شده در طول سال می باشد که اکثر آنها از آثار شکسپیر میباشد. گروههای نمایشی غیرحرفهای نیز در سراسر کشور در حال رشد هستند. اکثر تئاترهای ایالت کبک، به ویژه در مونترال، به زبان فرانسه اجرا میشوند. تورنتو بعد از نیویورک و لندن سومین مرکز بزرگ تئاتر دنیاست که در آن نمایشها به زبان انگلیسی اجرا میشود. در شهرهای بزرگ نيز تعداد زیادی تئاترهای خیابانی رایگان اجرا میشود. یکی از آنها جشنواره ده روزه بینالمللی «بوسکر[34]» در هالیفاکس[35] است که در ماه آگوست گروههای تئاتر خیابانی را از سراسر دنیا جذب میکند. جشنوارههای نمایشهای غیرمعمول و نوآور در کانادا چندان با سابقه نیستند و معمولاً در اجتماعات کوچکتر برگزار میشوند. در این جشنوارهها هنرمندان جدید سعی میکنند توجه سرمایهگذاران هنر نمایش را به خود جلب کنند. این جشنوارهها اغلب هم زمان با مراسم جشن یادبود سالانه هر شهر برگزار میشوند. بسیاری از اجتماعات کوچک گروههای بازیگران غیرحرفهای معروف به تئاتر مردمی دارند و در آن بازیگران غیرحرفهای و با استعداد، نمایشهای کلاسیک باله و حتی اپرا اجرا میکنند. تئاترهای مردمی معمولاً در سطح بالایی اجرا میشوند]5[.
صنعت سینما
صنعت فیلمسازی از ابتدا برای هنرپیشهها، کارگردانان، تهیهکنندهها و کارشناسان اصیل کانادایی اهمیت بسیاری قائل بوده است. با وجود اين، فیلمهای آمریکایی بازار فیلم کانادا را به مدت چند دهه اشباع کرده بود. در دهه 1960م، مایکل برالت،[36] پیر برالت،[37] گیلز گرولکس،[38] آرتور لاموت،[39] کلود جاترا[40] و دیگر فیلمسازان اهل کبک با ساخت فیلمهای خاص و مستندهای سیاسی و ابتکاری به رقابت با هالیوود پرداختند.
کانادا صنعت فیلمسازی رشد یافتهای دارد که فیلمها، بازیگران، کارگردانان و فیلمنامهنویسان مشهوری را معرفی کرده است. تلویزیون و فیلمهای ویدئویی رقابت روزافزونی با سینما دارند، اما صنعت سینما در کانادا در حال پیشرفت است. صنعت فیلم این کشور بخشی از هالیوود محسوب میشود. از دهه 1980م، این کشور، به ویژه ونکوور، به عنوان هالیوود شمالی[41] مشهور شده است، زیرا فیلمهای مهم و مجموعههای تلويزیونی بسیاری در ونکوور فیلمبرداری میشوند. تورنتو نیز در ماه سپتامبر میزبان جشنواره سالانه فیلم است. بعضی از خبرنگاران صنعت فیلمسازی عقیده دارند جشنواره تورنتو از جشنواره کن بهتر است. در این جشنواره هر سال بیش از دویست و پنجاه فیلم از بیش از پنجاه کشور جهان در حدود بیست سینما اکران میشود. با این حال، فیلمهای ساخت کانادا تنها حدود پنج درصد از درآمد سینماهای كشور را به خود اختصاص میدهند، زیرا اکثر سینماها فیلمهای آمریکایی به نمایش میگذارند. با کوششهای هیأت ملی فیلم کانادا،[42] که هر سال انواعی از فیلمهای نمایشی، کارتونی یا مستند تولید میشود، پیدا کردن فیلمهایی که کاناداییها درباره این کشور ساخته باشند در خارج از کشور آسانتر از داخل به نظر میرسد. از ستارههای سینمایی اين كشور که در سطح جهانی شهرت دارند، میتوان از جان کندی،[43] جیم کری،[44] مایک مایر،[45] دن اکروید،[46] تام گرین،[47] میکل جی فاکس،[48] کریستوفر پلامر،[49] ویلیام شاتنر،[50] و دونالد ساترلند[51] نام برد]6 و 7[.
موسيقي
تاريخ موسيقي كانادا، بازتابي از تاريخ سير تكاملي اين كشور است. تصنيفها، سرودهاي ميهن پرستانه به سبك انگليسي اوليه، سنتهاي ملي و قومي وموفقيت بينالمللي گروههاي موسيقي اين كشور در دهههاي اخير همه برگرفته از تاريخ این سرزمین است. موسيقي اين كشور شامل انواع موسيقي فرانسوي، انگليسي، ايرلندي و اسكاتلندي، موسيقي دريايي و سبكهاي فرانسوي- سلتي كبك؛[52] به اضافه ديگر سبكهاي ملي است. موسيقي كانادايي در سبكهاي مختلف راك،[53] جاز[54] و اپرا[55] محدوديتهاي فرهنگي، نژادي و سياسي را پشت سر گذاشته است. امروزه چهل فرهنگ عمده را ميتوان شناسايي كرد كه هريك موزيك و رقص ويژهاي دارند. سه سازمان در اين كشور از فعاليتهاي مربوط به موسيقي حمايت ميكنند و موسيقي این کشور را در داخل و خارج توسعه ميدهند: مركز موسيقي كانادا،[56] انجمن آهنگسازان و نويسندگان و ناشران كانادا[57] و سازمان اجراي قوانین كانادا.[58]
موسيقي پاپ در این کشور روبه رشد است و دورنمايي متنوع و پويا دارد. از جمله هنرمندان كانادايي معاصر و مشهور عرصه موسيقي ميتوان از گروههاي راش،[59] ترجيكالي هيپ،[60] بيرنيكدليديز،[61] شانياتويين[62] و آلانيز موريزت[63] نام برد. در استانهاي حاشيه اقيانوس اطلس، موسيقي سلتي[64] رايج است كه گروههاي معروف آن عبارتاند از: بارا مك نيلز،[65] خانواده رنكين[66] و ايرلنديها.[67]
كاناداييها علاقه خاصي به موسيقي جاز دارند. مونترال در فصل تابستان، ميزبان جشنواره موسيقي جاز است كه شهرت جهاني دارد. كنسرتهاي موسيقي كلاسيك و نمايشهاي اپرا و باله در این کشور برنامههاي اجتماعي مهمي محسوب ميشوند و موسيقيدانان زبده كانادايي و نوازندگان بينالمللي به طور منظم به اجرای برنامه میپردازند. معمولاً در اغلب شهرهاي بزرگ استقبال خوبي از كنسرتهای موسیقی به عمل میآید و اعضاي گروه هاي موسيقي اجراهاي عالي را (اغلب در سطح بينالمللي) ارائه میکنند. مركز هنرهاي ملي، اركسترهاي اوتاوا، تورنتو، ونكوور و مونترال پنج گروه بزرگ اركستري كانادا را تشکیل میدهند. بسياري از شهرهاي كوچك، چون كاناتا[68] و نپين،[69] نيز گروههاي اركستر دارند. كمپانيهاي برجسته اپرا در اين كشور، كمپاني كانادا، اتحاديه اپراي ونكوور و اپراي مونترال هستند. این کشور چهار گروه بينالمللي باله معتبر و معروف دارد: گروه باله وينيپگ[70]، باله بزرگ كانادا[71]، باله ملي كانادا[72] و باله كلاسيك مونترال[73]]8 و 9[.
معماري
ساخت و ساز در كانادا از زمانهاي ماقبل تاريخ تا امروز ادامه داشته است. اجداد كاناداييها معماري بسيار متنوعي به ارث گذاشتهاند. آنها غالباً در واكنش به بعضي از شرايط آب و هوايي، مانند سرماي سخت، سازههاي ابتكاري خلق كردهاند. ويژگي و مشخصههاي اصلي اين معماريها استفاده از فنون و تكنولوژي ساختمانسازي براي راحتي و آسايش بيشتر، آزادي سبكها و ايدههاي ساختمانسازي ميباشد كه از مردمان ديگر كشورها گرفته شده است.
تا قبل از ورود اروپاييان، اين سرزمين وسيع در دست گروههاي مردمان بومي بود كه هريك ساختمانهايي متناسب با محيط زندگيشان ميساختند. با ورود اروپاييان در قرن هفدهم، سبك معماري تا اواخر قرن نوزدهم به سبكهاي ساختمانسازي فرانسه و انگلستان گرایش پیدا کرد.
پس از اتحاد كانادا، فرصتهاي جديد ساختمانسازي براي معماران به وجود آمد. مصالح ساختماني جديد، از قبيل داربستهاي فلزي و بتنهاي مستحكم، به سرعت در كارهاي آنها وارد شد. فروشگاه رابرت سيمون،[74] كه در سال 1895م توسط ادموند بورك[75] در تورنتو طراحي شد، اولين ساختمان با يك اسکلت فلزي و نماي بيروني تيغهاي در این کشور بود. در اوايل قرن بيستم معماري كشورتحت تأثير معماري آمريكايي قرار گرفت. اصول اساسي معماري مدرن كانادا در اوايل دهه 1900م پايهريزي شد. بسياري از آسمانخراشها با الهام از نظرات معماران دانشگاه شيكاگو[76] با اسكلتهاي فولادي ساخته شد. اتاقهاي الكتريكي[77] در وينيپگ و ساختمان بركس[78] در ونكوور شامل اين گروهاند. از ديگر ويژگيهاي معماري مدرن، سادگي و بدون تزيين بودن آن است. اولين نشانههاي اين سادگي در كليساي سنت توماس[79] در تورنتو ظاهر شد كه «ادن اسميت[80]» آن را طراحي كرده بود. از ديگر معماران اين دوره ميتوان به فرانسيس ساليوان[81] و ساموئل مكلر[82] اشاره كرد. در اواخر قرن بيستم، معماران جستجوي طرحهاي مدرن ديگررا آغاز كردند تا بتوانند جايگزين طرح محلههاي قديمي نمایند. همگام با تلاش براي حفظ محلههاي تاريخي، شيوههاي جديدي در معماري این کشور پديد آمد. ريچارد هنري كوييز[83] و توبي راشل بوكول،[84] در ونكوور چهار ساختمان تاريخي قسمت مركزي شهر را به يك مركز خريد تبديل كردند. معمار تورنتويي، بارتون ميرز[85] ، به همراه ريك ويلكين[86] سالن سيتادل[87] را طراحي كردند. اين سالن يك مجموعه تئاتر منطقهاي بزرگ با پنج سالن نمايش در ادمونتون است. از ديگر هنرمندان اين دوره (كه دوره پست مدرنيسم[88] ناميده ميشود) ميتوان به آي.جي. دايموند،[89] دونالد اشميت،[90] سافدي،[91] جونز،[92] و كيركلند[93] اشاره كرد ]10 و 11[.
شخصيتهاي مهم هنري
1. امیلی کار[94] (1945- 1871م). در ویکتوریای بریتیش کلمبیا در یک خانواده مهاجر انگلیسی چشم به جهان گشود. از سال 1890 تا 1893م به تحصیل هنر در مدرسه طراحی کالیفرنیا در سانفرانسیسکو پرداخت. او در سال 1899م به انگلیس سفر کرد و به مدت پنج سال در مدرسه هنر وستمینستر[95] در لندن تحصیل کرد. در سالهای 1910 و 1911م در پاریس به مطالعه و تحصیل در رشته هنر پرداخت و پس از آن به بریتیش کلمبیا بازگشت. این نقاش و نویسنده یکی از اولین هنرمندان نوگرا در آمریکای شمالی بود که آثار نقاشی وی از دهکدههای ملتهای نخستین، قطبهای توتم و مناظر ساحلی بریتیش کلمبیا و نوشتههایش درباره تجربیاتش در میان مردم بومی بود. در اواخر دهه 1920م، امیلی کار، برای ایجاد یک هویت ملی کانادایی به گروه هفت پیوست و نقاشیهایی از بیابانهای کانادا خلق کرد]12[.
2. آرتور اریکسون[96] (2009- 1924م). معمار متولد ونکوور بود و در سال های 1942 تا 1945م در دانشگاه بریتیش کلمبیا به تحصیل پرداخت. سپس، مدت کوتاهی در ارتش مشغول به خدمت شد. وی از سال 1946 تا 1950م در رشته معماری دانشگاه مک گیل مونترال و پس از آن در کشورهای یونان، ایتالیا و خاورمیانه تحصیل کرد. او در سال 1953م به ونکوور بازگشت. ابتدا در شرکتهای معماری محلی مشغول به کار شد. سپس، در سال 1972م، شرکت شخصیاش را تأسیس کرد. وی برای آثار خلاقانهاش در طراحی مدرن شهرت بینالمللی دارد. از آثار مشهور وی میتوان به خانه فیلبرگ[97] (1958م) در کامکس[98] بریتیش کلمبیا، خانه و استودیویی برای نقاشی به نام گوردون اسمیت[99] (1964م) در ونکوور غربی، خانه هلموت اپیک[100] (1974- 1971م) در ونکورو غربی، و خانه هوگو[101] (1979م) ونکوور غربی، برج اداری مک میلان بلودل[102] (1969- 1967م) در ونکوور، دانشگاه لسبریج (1969- 1967م) در آلبرتا، بانک کانادا (1973-1971م) در اوتاوا، موزه انسانشناسی دانشگاه بریتیش کلمبیا (1976-1971م) و دادگاه و دفاتر ایالتی در ونکوور (1979-1973م) اشاره کرد. وی پس از تاسیس دفترش پروژههایی در کویت و عربستان سعودی اجرا کرد که در آنها عناصر تاریخی عربی با نمونههای معاصرشان تلفیق شده است. از آثار وی در کشورهای دیگر میتوان به ساختمان مرکزی شرکت اتصالات (1986- 1985م) در دبی، لابراتوارهای ناپ[103] (1983- 1979م) در کمبریج انگلستان و سفارت کانادا در واشنگتن (1989- 1983م) اشاره کرد. در سال 1992م، اریکسون دفاتر شبکه بینالمللی را تعطیل کرد و یک دفتر کوچکتر در ونکوور تأسیس کرد. وی جوایز حرفهای مهمی- از جمله مدالهای طلا از موسسه معماری سلطنتی کانادا (1984م)، آکادمی معماری فرانسه (1984م) و موسسه معماران آمریکایی (1986م) - دريافت كرده است]13[.
3. مایکل جی فاکس[104] (1961م). این هنرپیشه مشهور در ادمونتون متولد شد. در سال 1979م، در 18 سالگی به لس آنجلس رفت و به بازیگری مشغول شد. وی در فیلمهای مشهوری چون سری فیلمهای بازگشت به آینده[105] (1990- 1985م) و روابط خانوادگی[106] (1989-1982م) - برنده سه جایزه امی[107] یا جایزه گوی طلایی- چرخش شهر[108] (2001-1996م) - برنده یک جایزه امی، سه گوی طلایی و دوجايزه انجمن بازيگران – نقش آفريني كرده است. وی در سال 1991م دچار بیماری پارکینسون شد. در سال 1998، شرایطش به طور عمومی وخیم اعلام شد و با شدت گرفتن بیماریاش در سال 2000م، تقریباً بازنشسته شد]14 و 15[.
4. جیم کری[109] (1962). این کمدین در نیومارکت در اونتاریو متولد شد و در سال 1979م در تورنتو شروع به اجرای کمدی کرد. در اوایل دهه 1980م، به لس آنجلس رفت و در آنجا به کارهای کمدی خود ادامه داد. او به خاطر اجراهای خنده دارش در فیلم های کمدی چون کاراگاه پت،[110] وقتی طبیعت صدا میزند،[111] ماسک،[112] احمق و احمقتر،[113] شوخي با دیک و جین،[114] گیبل گای،[115] دروغگو دروغگو،[116] بروس قدرتمند[117] و بتمن برای همیشه[118] و اجراهای دراماتیکش در فیلم ترومن شو،[119] مردی در ماه[120] و طلوع ابدی ذهن بیخدشه،[121] شهرت جهانی دارد. کری در دوران بازیگری اش برنده جوایز متعددي (گلدن گلوب برای بهترین بازیگری در فیلم ترومن شو(1999م) و فیلم مردی در ماه در 2000م، جایزه انتخاب مردمی به عنوان ستاره محبوب کمدی در 2001 و 2005م و جوایز بسیاری از فیلم ام تی وی) گردید]16[.
[1]. Aboriginal art
[2]. Mungo Martin
[3]. Bill Reid
[4]. Edward Poitras
[5]. Rebecca Belmore
[6]. Venice Biennale
[7]. Abbé Hughes Pommier
[8]. Pierre Le Ber
[9]. Thomas Davies
[10]. Portrait
[11]. François Baillairgé
[12]. Joseph Légaré
[13]. Cornelius Krieghoff
[14]. Canadian Society of Artists
[15]. John Bell-Smith
[16]. Adolphe Vogt
[17]. Franklin Carmichael
[18]. Lawren Harris
[19]. AY Jackson
[20]. Frank Johnston
[21]. Arthur Lismer
[22]. JEH MacDonald
[23]. Frederick Varley
[24]. Emily Carr
[25]. Canadian Group of Painters
[26]. David Miline
[27]. Jean-Paul Riopelle
[28]. Harold Town
[29]. Micheal Snow
[30]. Painter Eleven
[31]. William Ronald
[32]. Jack Bush
[33]. Stratford Shakespeare
[34]. Busker
[35]. Halifax
[36]. Michel Brault
[37]. Pierre Perrault
[38]. Gilles Groulk
[39]. Arthue Lamothe
[40]. Claude Jutra
[41]. Hallywood North
[42]. NFBC
[43]. John Candy
[44]. Jime Carrey
[45]. Mike Myers
[46]. Dan Aykroyd
[47]. Tom Green
[48]. Michael J.Fox
[49]. Christopher Plummer
[50]. William Shathner
[51]. Donald Sutherland
[52] . که اغلب شامل طبل و تنبک و یک سبک موسیقی بی کلام است که تورلیت نامیده میشود.
[53]. Rock
[54]. Jazz
[55]. Opera
[56]. Canadian Music Centre
[57]. Composers and Authors and Publishers Association of Canada
[58]. Law enforcement agencies in Canada
[59]. Rush
[60]. Tragically Hip
[61]. Bear Naked Ladies
[62]. Shania Twain
[63]. Alannis Morisette
[64]. Celtic music
[65]. Barra MacNeils
[66]. Rankin Family
[67]. Irish Descendants
[68]. Kanata
[69]. Nepean
[70]. Winnipeg Ballet
[71]. Grand Ballet of Canada
[72]. National Ballet of Canada
[73]. Classical ballet Montreal
[74]. Rbert Simpson Store
[75]. Edmund Burke
[76]. Chicago School
[77]. Electric Chambers
[78]. Briks Building
[79]. Saint Thomas Church
[80]. Eden Smith
[81]. Francis Sullivan
[82]. Samuel Maclure
[83]. Richard Henri Quez
[84]. Toby Russell Buckwell
[85]. Barton Myers
[86]. Rick Willkin
[87]. Citadel theater
[88]. Postmodernism
[89]. A.J.Diamond
[90]. Donald schmitt
[91]. Safdie
[92]. Jones
[93]. Kirkland
[94]. Emily Carr
[95]. WEstminster
[96]. Arthur Erickson
[97]. Filberg House
[98]. Comox
[99]. Gordon Smith
[100]. Helmut Eppich
[101]. Hugo Eppich House
[102]. Mac Millan Bloedel
[103]. Napp Labratories
[104]. Michael Fox
[105]. Back to the Future
[106]. Family Ties
[107]. Emmy Awards
[108]. Spin City
[109]. Jim Carrye
[110]. Pet Detective
[111]. When Nature Calls
[112]. The Mask
[113]. Dumb and Dumber
[114]. Fun with Dick and Jane
[115]. Gable Guy
[116]. Liar Liar
[117]. Bruce Almighty
[118]. Batman For Ever
[119]. The Trueman Show
[120]. Man on the Moon
[121]. Eternal Sunshine of the Spotless Mind