تاریخ هنر کانادا
هنر نیز همانند بسیاری از ویژگیهای فرهنگی تحت تاثیر ویژگی چندفرهنگی و موقعیت جغرافیایی این کشور قرار داشته است. هنر این کشور مشخصههایی از ساکنان هزارساله اولیه آن، مهاجران اروپایی و هنرمندان مهاجر سالهای اخیر را با ملیتهای گوناگون از سراسر دنیا دارد. ماهیت هنر کانادا منعکسکننده ریشههای گوناگونی است که این هنرمندان در سنتهای خود دارند. همچنین، بازتاب تأثیرات گوناگونی است که از زندگی امروز خود در این کشور گرفتهاند.
از ديدگاه تاريخي در سالهای آغازین شکلگیری این کشور، کلیسای کاتولیک حامی اصلی هنر، به ویژه در ایالت کبک، بوده است. در حال حاضر دولت نقش محوری در توسعه فرهنگ و هنر این کشور ایفا میکند. هنر در این کشور در قرن بیستم و بالاخص پس از پایان جنگ جهانی دوم (1954م) رونق بسیار گرفت. در این دوره دولت از طریق انتشار نشریات هنری و تأسیس مدارس هنری نقش حیاتی در توسعه هنرهای تجسمی ایفا نموده است]1 و 2[.
هنر بومیان[1]
هزاران سال قبل از اینکه مهاجران اروپایی به این سرزمین مهاجرت کنند، مردمان بومی کانادا برپایه سنتهای خود به تولید هنر در سراسر مرزهای ملی کنونی مشغول بودند. سنتهای هنر بومی را تاریخنگاران هنری اغلب براساس گروههای فرهنگی، زبانی، و منطقهای دستهبندی میکنند. سنتهای هنری در میان مناطق مختلف متفاوت است. یکی از تمایزات هنر بومی با هنر اروپایی این است که هنرهای تجسمی بومیان در ارتباط با هنرهای دیگر، مانند رقص و داستانسرایی و موسیقی، شکل میگیرد و آثار تولید شده عمدتاً قابل حمل هستند؛ مانند ساخت و رنگ آمیزی ماسک و جغجغههایی که در مراسمهای مختلف استفاده میشود. در طول قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم دولت استفاده از مظاهر دین سنتی و بومی را ممنوع اعلام کرد. در نیمه دوم قرن بیستم (سالهای 1950 تا 1960م) هنرمندان بومی، مانند مانگو مارتین[2]و بیل رید،[3] تجدید نظر علنی در هنرهای بومي را آغاز کردند. در حال حاضر، بسیاری از هنرمندان بومی در رسانههای مختلف فعالیت ميكنند. آثار بعضی از آنها، مانند ادوارد پویتراس[4] در سال 1995م و ربکا بلمور[5] در سال 2005م، در فستیوال دو سالانه معتبر ونیز[6] به نمایش درآمده است.
هنر غیربومیان
طي سالهای 1665- 1759م کلیسای کاتولیک روم در کبک و اطراف آن برای اولین بار از فعالیتهای هنری حمایت کرد. برخی معتقدند که «ابه هیوز پومیر[7]» اولین نقاش در فرانسه جدید بوده است. وی در سال 1664م، فرانسه را ترک و قبل از اینکه به طور گسترده نقاشی را در جاهای مختلف به صورت حرفهای ادامه دهد، در کسوت یک کشیش مشغول به کار بود. نقاشان فرانسه جدید در این دوران به آرمانهای عالی هنر رنسانس اعتقادی راسخ داشتند و عمده نقاشیهای طراحی شده در این دوران دارای موضوعات مذهبی بودهاند.
در اواخر قرن هفدهم جمعیت فرانسوی کانادا به سرعت در حال رشد بود، اما هنرمندان کمتری از اروپا به سرزمین جدید مهاجرت کردند. در این دوره زمانی حمایتهای کلیسا از هنرمندان کماکان ادامه یافت. از جمله هنرمندان معروف این دوره میتوان از پیر لوبر[8] نام برد. او نقاشی خودآموخته و از خانوادهای ثروتمند بود. نقاشیهای او به طور گستردهای در این کشور تحسین شده است.
در دوران استعمار انگلیس، یعنی سالهای 1759 تا 1867م، سربازان انگلیسی که به عنوان طراح نقشههای جغرافیایی خدمت میکردند، در اوقات فراغت خود مناظری را از چشم اندازهای زیبای کانادا ترسیم میکردند که در بازارهای اروپا به فروش میرفت. یکی از بااستعدادترین این سربازان هنرمند «توماس دیویس[9]» بود که مناظری از مونترال ترسیم کرد.
در اواخر قرن هجدهم، در قسمتهای جنوبی کشور هنر رونق زیادی گرفت. این رونق مدیون ساخت کلیساها و بناهای جدید توسط مردم بود که امکان فعالیت بیشتری به هنرمندان حرفهای میداد. نقاشی «پرتره[10]» (چهره) به طور خاص در این دوره به رسیمت شناخته شد. از معروفترین هنرمندان این دوره میتوان به «فرانسوا بايلايرگ[11]» اشاره کرد.
در اوایل قرن نوزدهم (در سالهای 1820م) نسل جدیدی از هنرمندان کانادا شروع به کار کردند. از جمله این هنرمندان میتوان به «جوزف لگاره[12]» اشاره کرد. وی از اولین هنرمندانی بود که چشماندازهای محلی و بومی را به تصویر کشید. آثار بیشتر هنرمندان کانادایی در این دوره متأثر از هنرمندان اروپایی بوده است.
در اواسط قرن نوزدهم، «کورنلیوس کریگهاف[13]»، هنرمند هلندی تبار متولد کبک، آثاری از زندگی کشاورزان فرانسوی کانادا پدید آورد. در سال 1870م، جامعه هنرمندان کانادا[14] تشكيل شد. اين گروه متشکل از هنرمندان با سابقه و با هدفهای مختلف، مانند جان بل اسمیت[15] و آدولف وگت،[16] بود. جامعه هنرمندان اولین گروه سازمانیافته هنری این کشور محسوب میشود. ميتوان گفت اولین بازتاب مرزهای جدید سیاسی و هویت ملی در کانادا به وسیله این گروه ارائه شد.
در اوایل قرن بیستم گروه هفت، متشکل از فرانكلين كارميشايئل،[17] لاورن هريس،[18] آي جكسون،[19] فرانك جانستون،[20] آرتو ليسمر،[21] جي.ايي.اچ. مكدونالد[22] و فردريك وارلي،[23] شکل گرفت. تمرکز اصلی این گروه بر روی نقاشی از طبیعت و چشماندازهای این کشور بود. «امیلی کار[24]»، نقاش معروف، نیز در این سالها به عنوان یک عضو غیررسمی با این گروه همکاری کرد. اعضای این گروه در سال 1930م گروه بزرگتری (شامل 28 نقاش از سراسر کشور) تشكيل دادند و آن را گروه نقاشان کانادا[25] نام نهادند. پس از دهه 1930م، نقاشان این کشور گروه وسیعتری از سبکهای اختصاصی و فردی بسیار عالی ارائه کردند. امیلی کار به دلیل نقاشیهایی که از سنت قبایل بریتیش کلمبیا ترسیم کرد، بسیار مشهور شد. از دیگر نقاشان برجسته این دوره میتوان از دیوید مایلین،[26] نقاش مناظر طبیعی، جین پائول ریپلی[27] و هارولد تون،[28] هنرمندان سورئال، و مایکل اسنوة[29] هنرمند چند سبکی، نام برد. آثار هنری یازده نقاش،[30] به خصوص ویلیارم رونالد[31] و جک بوش،[32] تاثیر بسیاری در هنر مدرن کانادا داشته است]3و 4[.
[1]. Aboriginal art
[2]. Mungo Martin
[3]. Bill Reid
[4]. Edward Poitras
[5]. Rebecca Belmore
[6]. Venice Biennale
[7]. Abbé Hughes Pommier
[8]. Pierre Le Ber
[9]. Thomas Davies
[10]. Portrait
[11]. François Baillairgé
[12]. Joseph Légaré
[13]. Cornelius Krieghoff
[14]. Canadian Society of Artists
[15]. John Bell-Smith
[16]. Adolphe Vogt
[17]. Franklin Carmichael
[18]. Lawren Harris
[19]. AY Jackson
[20]. Frank Johnston
[21]. Arthur Lismer
[22]. JEH MacDonald
[23]. Frederick Varley
[24]. Emily Carr
[25]. Canadian Group of Painters
[26]. David Miline
[27]. Jean-Paul Riopelle
[28]. Harold Town
[29]. Micheal Snow
[30]. Painter Eleven
[31]. William Ronald
[32]. Jack Bush