آسیب ها و چالش های اجتماعی مصر
آسیبهای اجتماعی مصر ریشه در گذشته این کشور دارد. تغییر و تحولات سیاسی اجتماعی و اقتصادی از نیمههای قرن نوزدهم به تدریج آسیبهایی را پدید آورد که فقر، بیماری و خشونتهای اجتماعی از جمله مهمترین آنها بود. فساد اداری نیز هرچند از نیمههای قرن بیستم برجسته شد، زمینه آن به دوره پادشاهی این کشور از نیمههای قرن نوزدهم تا انقلاب سال 1952 بازمیگردد. پیش از پیروزی انقلاب افسران آزاد تا حدودی از میزان آسیبهای پیش گفته کاسته شد، اما اعمال برخی سیاستهای اقتصادی، افزایش جمعیت و پیآمدهای درگیری مصر با اسرائیل به بروز بحرانهای اجتماعی و اقتصادی انجامید که در دورههای بعد هم ادامه یافت. امروز هم مردم مصر با مشکلات و آسیبهای گوناگونی چون فقر، بیکاری، فساد اداری و پدیده کودکان خیابانی مواجهاند که اینها خود زمینهساز خشونتهای اجتماعی است.
مشکل افزایش جمعیت: این مقوله و پیآمدهای اجتماعی و فرهنگی آن از جمله مسائلی بود که به ویژه پس از انقلاب سال 1952 افسران آزاد مورد توجه قرار گرفت. مسأله افزایش جمعیت آنچنان دولت جدید به رهبری جمال عبدالناصر را نگران پیآمدهای آن ساخت که در سال 1958 دولت ناگزیر از تأسیس شورای ملی جمعیت شد. بررسیهای کارشناسان جمعیت در آن سالها نشان داد که مشکلات جمعیتی تنها مربوط به افزایش عددی آن نیست، بلکه عدم توازن در توزیع جغرافیایی جمعیت و نیز افزایش نرخ بیسوادی و آمار مرگ و میر نوزادان و کاهش شاخصهای بهداشتی نیز در زمره این مشکلات است و لذا سه مقوله نرخ زادوولد، اختلال در توزیع جمعیت و کاهش شاخصهای جمعیتی، مبنای سیاستگذاری در این حوزه قرار گرفت (زهری، 2006: 51). در خصوص افزایش زادوولد، براساس آمارها، نرخ باروری برای هر مادر به طور متوسط 3 فرزند است که در مقایسه با متوسط رشد اقتصادی، نرخ بالایی محسوب میشود. به لحاظ توزیع جغرافیایی نیز، بیشترین میزان جمعیت اطراف رودخانه نیل به ویژه در وادی و دلتای نیل سکونت دارد. تلاشهای دولت در سه دهه گذشته برای هدایت سرریز جمعیت به سوی شهرهای جدید در منطقه صحرا نیز چندان با موفقیت همراه نبوده است. کاهش شاخصهای جمعیتی از دیگر مشکلات اجتماعی مصر است که ناشی از رشد جمعیت و عدم موفقیت طرحهای توسعه برای تأمین نیازهای شهروندان است ؛به خصوص آنکه 35% جمعیت مصر پایینتر از 15 سال و عموما دانشآموزند که در واقع مصرفکننده به شمار میروند. علیرغم اقدامات و اجرای طرحهای متعدد از دو دهه پیش از سقوط نظام حسنی مبارک برای بهبود سطح بهداشت مادران و کودکان و حمایت از خدمات اساسی بهداشتی، در حوزه آموزشی اما همچنان کاستیهای فراوانی وجود دارد و گواه آن هم آمارهای بالای بیسوادی به ویژه در میان دختران مصری است (همان: 53 - 52)
مقوله فساد اداری: مقوله فساد در ساختار اداری مصر پدیدهای ریشهدار است و زمینه ظهور آن به سالهای میانی جنگ جهانی دوم بازمیگردد که نابسامانیهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی پیآمد جنگ، منجر به شکلگیری آن پدیده شد. در دوره جنگ، افزایش نرخ تورم و از جمله افزایش قیمت زمینهای کشاورزی که به افزایش میزان مهاجرت به شهرها در جستجوی کار شد از جمله عوامل زمینهساز در این خصوص بود. با پایان جنگ نیز به دلیل کاهش درآمدهای دولت، معدل بیکاری هم افزایش یافت و فاصلههای طبقاتی روزبهروز بیشتر خود را نشان داد و مسئله فقر که پیشتر منحصر به روستاها بود به یک مسئله عمومی تبدیل شد (امین، 2011: 42). بیکاری و افزایش فقر، عدم نظارت دولتی و آلودگی برخی مسئولان در سطح حکومت نیز به بروز تدریجی فساد انجامید.
پدیده فساد در مراحل اولیه در میان ادارات و سازمانهای کوچک دولتی خود را نشان داد و سپس به مؤسسات و نهادهای حکومتی و حتی به دربار پادشاهی گسترش یافت؛ آنچنان که در آن سالها، داستانهای گوناگونی از فساد دربار و دریافت رشوه از برخی ثروتمندان بزرگ در برابر کاستن از مالیاتهای متعلقه و یا دریافت رشوه در پای میز قمار، بازگو میشد. پس از انقلاب افسران آزاد در سال 1952، هرچند تلاشهای بسیاری برای مهار فساد در نظام اداری صورت گرفت و موفقیتهایی نیز حاصل شد، شکست مصر در جنگ با اسرائیل در سال 1967 و تأثیرات مخرب اقتصادی و اجتماعی آن اما زمینههای ظهور مجدد آن را فراهم آورد و فساد به تدریج رو به فزونی گزارد. تحولات سیاسی پس از جنگ سال 1973 مصر با اسرائیل و در پی قرارداد سازش دولت انور سادات با رژیم اشغالگر فلسطین، مسابقه ثروت اندوزی برای جبران فقر و کمبودهای گذشته، نه تنها سبب تداوم فساد شد که به افزایش و گسترش آن نیز دامن زد؛ به گونهای که در نیمه دوم ریاست جمهوری او، فساد بیسابقه در همه زمینهها شکل گرفت. اجازه واردات کالا و کسب امتیاز نمایندگی شرکتهای خارجی توسط وابستگاه به رژیم، شرایط فساد آلودی را ایجاد کرد. در این وضعیت بود که بسیاری از زمینهای کشاورزی طی زدوبندهائی تغییر کاربری داده و به ساختوسازهای مسکونی اختصاص یافت. (همان: 56-43). در دوران ریاستجمهوری حسنی مبارک، هرچند در سالهای اولیه، تلاشهایی برای کنترل دامنه فساد صورت گرفت؛ ضعف اراده لازم و استمرار عوامل مستعد در نظام حکومتی باعث شد تا دیگر بار عناصر فساد فعال شده و به تدریج بخشها و طبقات بالا، متوسط و پایین جامعه را دربر گیرد؛ آنچنان که پیشتر از آن و حتی در سالهای پیش از انقلاب 1952 سابقه نداشت. از جمله عوامل زمینهساز فسادهای گسترده میتوان به تعیین برخی از فعالان اقتصادی وصاحبان ثروت در مناصب مرتبط (مانند وزارت ومدیریت های عالی) ، حجم بالای وامهای بانکهای دولتی به افراد خاص بدون اخذ تضمینهای لازم که بیشتر آنها بدون بازپرداخت اقساط به خارج گریختند، تأسیس شرکتهای صوری به بهانه جمعآوری سرمایههای کوچک و بکارگیری آنها در زمینههای غیرشفاف و غیرقانونی و البته با اطلاع دولت، اشاره کرد. در این دوره فساد تقریبا به پدیدهای فراگیر و مسئلهای عادی تبدیل شد و دریافت رشوه توسط کارمندان دولت به عنوان بخشی از درآمد آنان به شمار میرفت. فساد دولتی در این سال ها آنچنان گسترده و پذیرفته شده بود که از آن به قانونی که نباید از آن تخلف کرده تعبیر میشد (همان: 63 و 65).
در سال های پایانی رژیم مبارک، مقوله فساد در میان اطرفیان و وابستگان رئیس جمهور و به ویژه دو فرزندش علاء و جمال زبانزد عام و خاص شد. تقریباً هیچ فساد اقتصادی بزرگی نبود که سر نخ آنها به یکی از آن دو نفر و یا هر دوی آنان وصل نباشد (فهمی: 33).
فساد گسترده اداری، اقتصادی و سیاسی، از جمله عوامل اصلی در فراهم شدن زمینههای قیام گسترده مردم و انقلاب ژانویه 2011 بود که طرح پروندههای فساد در دادگاههای مصر پس از پیروزی انقلاب، برخی از مظاهر آن را آشکار ساخت. این محاکمات قضائی نشان داد که عوامل حکومتی از جمله برخی از وزیران، اطرافیان رئیسجمهور و به ویژه فرزندان او نقش عمدهای در مقوله فساد و سوء استفاده از موقعیتهای خود داشتهاند.
کودکان خیابانی: موضوع کودکان خیابانی از جمله مشکلات اجتماعی مصر است که طی دو دهه پیش از انقلاب ژانویه مورد توجه جدی قرار گرفت و از آن به عنوان بحران نام برده شده است. این مسئله از معضلات شهرهای بزرگ به ویژه کلانشهر قاهره است که با پیآمدهای گوناگون اجتماعی چون: بینظمی در سطح خیابانها، فساد اخلاقی، دزدی، اعتیاد و ... همراه است. در این میان، تجاوز جنسی که گاه با قتل کودکان همراه است در سالهای اخیر افکار عمومی جامعه را به شدت متأثر کرده است. آمار دقیق و شفافی از تعداد کودکان خیابانی وجود ندارد؛ اما برخی آمارهای تخمینی سازمانهای بینالمللی از جمله سازمان یونیسف تعداد آنها را حدود دو میلیون نفر برآورد کرده است که به آنها به عنوان منبع مزاحمت و مجرمان احتمالی نگریسته میشود و حدود 60% از آنها رفتارهای ضداجتماعی دارند (www.unicef.org/egypt,2014) . آمارهای منتشر شده توسط وزارت کشور مصر در سال 2006 از جرائم و جنایتهایی که مرتکبین آن کودکان خیابانی بودهاند، نشان میدهد که 56% از جرائم سرقت، 5% تجاوز به عنف و 3% از بزهکاریها به این کودکان مربوط است (ریاض، 2008: 308 و 312). از جمله عوامل افزایش کودکان خیابانی، از هم پاشیدن خانوادهها، سوء رفتار با آنها در مدارس و فقر است که کودکان را روانه خیابانها میکند ( www.unicef.org/egypt,2014) .این کودکان در معرض انواع بیماریها قرار میگیرند و در نتیجه به عاملان انتقال آنها تبدیل میشوند. به استناد گزارشهای سازمانهای وابسته به سازمان ملل متحد، علاوه بر برخی دیگر از بیماریهای مسری، 25% از کودکان خیابانی به ویروس ایدز مبتلا شدهاند و مشکل آنجاست که مراکز درمانی به دلیل عدم وجود ضامن پرداخت هزینهها یا نداشتن کارت شناسایی از پذیرش آنها خودداری میکنند ( www.ahram.org/eg,2014 ) .