زبان چینی

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۲۱:۳۴ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی « مقدمه: زبان در حیات فرهنگی یک ملت، همیشه نقشی بنیادین داشته و چنان پر اهمیت است که وقتی یک نظام خاص زبانی پدید می­آید، گویی ملتی نوین ظهور کرده است. لذا، زبان مشترک، یکی از معیارهای تعیین هویت یک ملت به­شمار می­آید. صورت­های بیانی در ضمیر آگاه...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه:

زبان در حیات فرهنگی یک ملت، همیشه نقشی بنیادین داشته و چنان پر اهمیت است که وقتی یک نظام خاص زبانی پدید می­آید، گویی ملتی نوین ظهور کرده است. لذا، زبان مشترک، یکی از معیارهای تعیین هویت یک ملت به­شمار می­آید. صورت­های بیانی در ضمیر آگاه مردم، معیارهایی می­شوند که فعالیت­های فکری را به صورت الگویی ثابت تبدیل و فعالیت­ها را به نتیجه­گیری خاصی سوق می­دهند. بنابراین می­توان گفت زبان، تجلی آوایی، نوشتاری، و رفتاری، مفهومی است­که در جریان فعالیت های فکری پدید آمده است. (ناکامورا ، 1378)

تاریخچه: در خصوص ماهیت زبان چینی بحث­های زیادی شده است. گروهی ترجیح می­دهند زبان چینی را زبانی واحد و زیر مجموعه­های آن را گویش تلقی کنند. ترجیح گروه دیگر آن است­که از واژه­ی«خانواده­ی زبان­های چینی» برای مجموعه­ی زبان­ها در چین استفاده شود و هر کدام از زیر مجموعه­ها مستقلا زبان تلقی شوند. به هرحال، طبق نظر برخي از زبان شناسان، ریشه­ي بسیاری از زبان­های شرقی، زبان سنتی چینی است که قدمتی بالغ بر ۵۰۰۰ سال دارد. البته اخیرا در شمال چین سنگ نوشته­هایی متعلق به  قرن چهاردهم پيش از میلاد، کشف شده است که روی آن­ها آثاري از كاراكترهاي کهن چینی مشاهده مي­شود. علاوه بر زبان چینی مدرن که امروزه در کشور پهناور چین به کار می­رود، خط نوشتاري زبان­های کره­ای و ژاپنی، زبان نواحی هنگ­کنگ و تایوان، و زبان چینی مورد استفاده در سنگاپور و مالزی، همگي از زبان چيني منشعب شده­اند. در عين حال، زبان مورد استفاده در ۴ کشور آخر، بیشترین قرابت را با زبان چینی سنتی (قدیمی) دارد. زبان چینی که به زبان مردم این کشور خَن­یو[1]و یا پوتونگ خوا نامیده می­شود، زبانی است آهنگین که در گذشته نگارش آن به­صورت عمودی و از بالا به پایین و از راست به چپ بوده، ولی بعدها تغییر جهت داده و به صورت افقی و از چپ به راست نوشته می­شود.

در تمام زبان­هاي مردم متمدن جهان، فراگرفتن خواندن و نوشتن، با يكديگر همراه است. اما، در زبان چيني اينگونه نيست. هستند افراد بسياري كه به زبان چيني مي­توانند صحبت كنند، ولي از نوشتن و خواندن آن عاجزند. در واقع، چيني گفتاري و نوشتاري در حكم دو زبان جداگانه هستند كه رسانه­ي يكي شنيداري و رسانه­ي ديگري ديداري است. مشهور است كه چيني گفتاري يكي از ساده ترين زبان­هاي جهان است، در حالي­كه چيني نوشتاري از دشوارترين آن­ها. در اصل تعداد نویسه­های آن بین 70 تا 80 هزار برآورد شده که در حال­حاضر اغلب آن­ها منسوخ شده و جز برای کاربردهای ادبی و مطالعه­ی متون کهن از آن­ها استفاده نمی­شود. در حال حاضر نگارش به خط چینی به دو صورت سنتی و یا کلاسیک، و ساده شده صورت می­گیرد. ساده شدن کاراکترهای زبان چینی پس از روی کار آمدن حزب کمونیست و به دستور مائو انجام شد. از سال 1958 نیز برای آوانویسی نویسه­های چینی، سیستمی به نام پین­ یین[2]ابداع شد تا تلفظ آن برای غیر چینی زبان­ها نیز آسان شود. خط نوشتاری و زبان گفتاری چینی انواع مختلفی دارد که عمده­ترین آن­ها 14 زبان است که در نواحی مختلف چین مورد استفاده قرار می­گیرد.

تکامل تدریجی زبان چینی نیز شبیه زبان­های لاتین است. اما زمینه­های سیاسی و اجتماعی که زبان چینی در آن رشد کرده با زبان لاتین کاملا متفاوت است. در اروپا تجزیه­ی سیاسی باعث پیدایش کشورهای مستقلی شد که هر کدام به بزرگی یکی از استان­های چین هستند. تشکیل کشور مستقل، باعث پیدایش تمایل سیاسی برای ایجاد فرهنگ و ادبیات جدا و مستقل شد تا هر کشوری را از دیگری متمایز سازد و زبان ویژه­ای برای هر کدام از دولت-ملت­ها ایجاد شود. اما در چین فرهنگ و ادبیات واحد به حیات خود ادامه داد، در حالی­که زبان گفتاری در شهرها و مناطق مختلف به لحاظ ویژگی­های جغرافیایی از یکدیگر متفاوت بودند. جنوب چین که کوهستانی است، تنوع زبانی آن از شمال چین که دشت است بیش تر است. هم چنین، در اروپا زبان هر کشور، بر اساس زبان پایتخت استاندارد می­شد و این مسأله دسته بندی زبان­ها را به تناسب کشورها آسان می­کرد و این شیوه باعث عمیق شدن تفاوت­های زبانی شد. مثلا یک کشاورز در یک سوی مرز می­بایست شیوه­ی سخن گفتن خود را با پاریس تنظیم کند، در حالی­که کشاورز دیگری در آن سوی خط مرزی، از الگوی مادریدی استفاده می­کرد. افزون براین، سبک نوشتن نیز از پایتخت الگو برداری می­شد و استفاده از زبان محلی یا آمیختن زبان پایتخت با زبان محلی خوشایند نبود. اما این شیوه­ی استاندارد سازی زبان گفتاری هم در چین اتفاق نیفتاد. لذا زبان گفتاری استانداردی که در سرتاسر چین مورد استفاده قرار گیرد، به وجود نیامد.

در زبان چيني، قاعده­هاي صرف و نحو چنان ساده است كه مي­توان گفت اصلا صرف و نحو ندارد. هر يك از واژه­هاي چيني برحسب جايگاهش در جمله و بر اساس تغيير لحن و تأكيد گوينده روي واژه­ها مي­تواند در حكم اسم يا فعل، صفت يا قيد باشد. در زبان معمول چيني، واژه­ها عموما تك هجايي هستند، و هرچند كه گويش­هاي آن در مناطق مختلف با هم تفاوت دارند، ولي همگي در اين اصل مشتركند. از ديگر ويژگي­هاي زبان چيني اين است كه آواهاي هر واژه به چهار گونه تلفظ مي­­شود(زبان ماندارین یا زبان شمال چین دارای 4 آهنگ و زبان کانتونی 8 آهنگ است) و هر تلفظي معناي متفاوتي دارد و از نوع قرار گرفتن كاراكترها در كنار هم هزاران واژه­ي تازه ساخته مي­شود. بنابراين، هر كلمه داراي معاني بسياري مي­تواند باشد كه تنها با تغيير در لحن و تأكيد روي هجا­ها و كاراكترها از هم باز شناخته مي­شوند. در زبان چيني اصل براين است كه هر واژه داراي معاني گوناگون و بدون حد و حصر باشد. براي نمونه، واژه­ي يك هجايي«فو» با تغییر نواخت به معناي شوهر، پدر، زن، مربي، كاخ، جامه، پوست، تير، ديگ، سعادت، توانگر، نيرو دادن، پايبند كردن، پاك كردن، موافقت، باز و فرو افتاده به كار مي­رود. در اين زبان گاهي با به كار بردن كلمات مترادف در كنار هم و يا تكرار يك كلمه، واژه ­ساخته مي­شود، مانند«كَن- چي يِن» به معناي( نگاه كردن- ديدن) و يا «مَن- مَن» به معناي(آهسته).

زبان چینی از لحاظ داشتن افعالی که ظرافت تغییر و به تبع آن دگرگونی معنایی داشته باشد فقیر است، ولی به لحاظ داشتن واژه­هایی که اَشکالی هستند، قوی است. این زبان تک سیلابی غیر صرفی است. واژه­ها بیشتر تصورات عینی را به شنونده منتقل می­کنند تا مفاهیم انتزاعی قابل درک از آن واژه را. توضیح و تفسیرها هم اغلب با کمک نمادهای مشهود انجام می­گیرد و چیزی که قابل مشاهده و حسی نباشد، مورد شک و تردید قرار می­گیرد. مطلوب آن­ها، درک بی­واسطه است. می­توان گفت زبان چینی زبانی هنری است، زیرا میل به خوش آهنگی دارد و جمله­هایش آکنده از معانی ظریف و زیباست که بر پایه­ی مفاهیم انتزاعی و کلی نیست، بلکه بر استفاده­ی آزاد از عبارات و اشارات تاریخی استوار است. لذا، ادبای چینی علاقه به کاربرد اصطلاحات غامضی دارند که سرشار از واژه­های پرآب و تاب و ایما و اشاره باشد. و به همین دلیل است­که چینی که در گذشته حتی 3درصد از جمعیتش نیز باسواد نبوده­اند، از ادبیات وسیع و پرباری و گسترده­ای برخوردار است.

محدوده­ي سرزميني زبان چيني: این زبان با حدود 4/1میلیارد نفر کاربر، پر گويش­ترین زبان دنیاست. علاوه بر سرزمين اصلي، در مناطقي هم­چون هنگ­كنگ، ماكائو، تايوان، سنگاپور، مالزي، و هركجاي دنيا كه اقليتي از نژاد چيني زندگي مي­كنند( طبق آمار در حال حاضر بيش از 50 ميليون چيني مهاجر در سرتاسر جهان و در قاره­هاي مختلف دنيا سكونت داشته و به همين زبان صحبت مي­كنند.) از این خط و زبان استفاده مي­نمايند. باتوجه به رشد سرسام آور اقتصادي اين كشور در سه دهه­ي گذشته، اينك كشور چین مانند گلوله­ي برفی غلتان، لحظه به لحظه در حال بزرگ شدن است و پيش بيني مي­شود كه به زودی به عنوان قدرت برتر اقتصادي، تمام دنیا را خواهد بلعید. به همین دلیل اقبال به یادگیری زبان چینی به شدت در حال افزایش است. در حال حاضر افراد خارجی بسیار زیادی در حال آموختن این زبان هستند و هر روز هم به تعداد آنان افزوده می شود. .(برآورد شده كه در حال حاضر بيش از 100ميليون نفر در سرتاسر جهان درحال فراگيري زبان چيني هستند.) و در دانشگاه­های بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکایی می­توان این زبان را به عنوان زبان خارجی دوم انتخاب کرد. (سابقی ، 1384)

مشكلات زبان چيني:

مهم­ترین مشکل این خط دشواری به ذهن سپردن هزاران کاراکتر یا نویسه­ی آن است. و یکی از اصلی ترین مشکلات این زبان تکرار است. یعنی از یک واژه برای نامگذاری تعداد فراوانی پدیده استفاده شده است. مثلا اگر یک چینی بگوید: «جیا» مي­توان لیستی از مفاهیم و اشیاي گوناگون را در ذهن تجسم كرد که بر اساس کاربرد آن مرتب شده است. (جیا ۱۶معنای رایج داشته و با تركيب به ۴۲ معنا مي­رسد.) فقط با توجه به موقعیت و موضوع صحبت است كه مي­توان یک مورد از آن­ها را انتخاب كرد تا به منظور گوينده پي برد. البته در بسیاری از موارد هم امكان دارد معناي مورد نظر گوینده غير از مفهوم انتخاب شده باشد.

مشكل دوم اصوات در زبان چيني است. بسیاری از اصوات موجود در زبان چینی برای یک خارجی آشنا به نظر می­رسند. اما تعدادی از آنها نيز، نه. برای نمونه، در این زبان سه نوع« ج، چ و ش» وجود دارد. تلفظ با تأكيد، معمولی (مشابه آنچه ما در فارسی تلفظ می­کنیم.) و رقیق شده (که از نوک زبان تلفظ می­شود). با استفاده از ۹ گونه تلفظ اين حروف كه هركدام به چهار گونه­ در مي­آيد، واژه ها و جملات چینی بسیار زیادي خلق مي­شود. به دلیل تکرار این ۹ صدا که مخارج آنها به هم نزدیک هم هست، خواندن متون و کلا کاربرد این زبان برای خارجی­ها تا حدی دشوار خواهد بود. شكل كاراكتر به نوعی دربردارنده­ي مفهموم و تلفظ کلمه نیز هست. مثلا کاراکتر«خانه» تا حدی شبیه یک خانه­ي ساده شده است. واژه­ي خوابگاه و هتل هم كه مفهوم اقامت کردن را در بر دارند، داراي شکلی شبیه خانه هستند. به همین صورت است درخت و جنگل که از کشیدن سه درخت در کنار هم تشکیل می­شود. هر واژه و كاراكتر چيني داراي يك فلسفه است كه تا حدودي پس از آشنايي با فلسفه­ي واژه­ها يا كاراكترها، به راحتی می­توان معنی آن را از روی شکل­ها فهمید.


از آن­جا كه اشکال در طول تاريخ دستخوش تغییرات بسیار زیادی شده اند، پی بردن به معنای آن از روی شکل، کار هر کسی هم نیست. در دهه­هاي اخير در سرزمين اصلي چين، برای ساده سازی در آموختن و نوشتن، خیلی از کاراکترها يا قسمتي از آن­ها حذف شده و ساده تر شده اند. البته در مورد خط تایوانی که همان خط چینی سنتی است، این مطلب صادق نیست. اگرچه پی بردن به معاني از روی ظاهر كاراكتر خیلی ساده تر است، ولی به همان میزان نوشتن آن­ هم سخت تر و وقت گیر­تر خواهد بود و هر کاراکتر به صورت یک بخش (هجا) خوانده می­شود.

ساده سازی و استاندارد سازی زبان چینی

از دوران سلسله­ی چینگ، تلاش زیادی برای همسان­سازی زبان و فرهنگ اقوام مختلف در این کشور صورت گرفت تا از این طریق هویت و زبان واحد و وحدت ملی ایجاد شود، اما به دلیل عدم همراهی اقوام و بدنه­ی اصلی و اکثریت نژاد خَنِ جامعه­ی چین که با حاکمیت اقلیت منچو بر این سرزمین موافق نبودند، توفیقی در این زمینه حاصل نشد. در اوایل قرن بیستم نیز برخی از روشنفکران چینی دلیل اصلی عقب ماندگی کشور چین را زبان گفتاری و نوشتاری زبان سخت و پیچیده­ی چینی دانسته و پیشنهاد کنار گذاشتن آن جایگزین کردن کاراکترهای چینی با حروف الفبا داشتند. به همین دلیل برای چندین دهه زبان اسپرانتو که فکر می­شد جایگزین مناسبی برای زبان چینی است، در این کشور تبلیغ می­شد. اگرچه این تلاش­ها در آن زمان به نتیجه نرسید، ولی با کوشش طرفداران جنبش چهارم در ماه مه1919دو تغییر عمده در زبان نوشتاری به وجود آمد که یکی نوشتن از چپ به راست به جای از بالا به پایین بود و دیگری ساده سازی آن از طریق حذف برخی از کاراکترها. این هدف در زمان حاکمیت حزب کمونیست نیز تعقیب و تا حدودی با موفقیت همراه بوده است.

شورای دولتی چین در سال1956میلادی، مقرراتی تحت عنوان«استاندارد سازی زبان چینی» به تصویب رساند که براساس آن لهجه­ی پکنی ماندارین یا پوتونگ­خوا[3]، لهجه­ی رسمی و استاندارد در سرتاسر کشور شناخته شده و مدارس و دانشگاه­ها و مطبوعات و رادیو تلویزیون موظف شدند از این لهجه استفاده کنند[i]. برای تحقق این هدف مجددا در سال1998 دولت سومین هفته از ماه سپتامبر هر سال را هفته­ی گسترش لهجه­ی پوتونگ­خوا اعلام و همه ساله برنامه­های مختلف تشویقی و اجباری زیادی برای جا انداختن این لهجه به مورد اجرا گذاشته می­شود. باتوجه به اهمیت موضوع، کنگره­ی خلق چین بار دیگر در سال2000میلادی قانون زبان عمومی چین را به تصویب رسانده و بدین طریق استاندارد سازی زبان پوتونگ­خوا جایگاه قانونی پیدا کرد. طبق این قانون، مراکز و نهادها و کارکنان دولتی، ملزم به استفاده از لهجه­ی پوتونگ­خوا بوده و یکی از شرایط استخدام و اشتغال در نهادهای دولتی گذراندن آزمون زبان پوتونگ­هوا اعلام گردید، اگرچه در کنار این زبان اقوام و ساکنان مناطق مختلف می­توانند از زبان و لهجه­ی محلی خود استفاده و برای گسترش آن تلاش نمایند. طبق یک نظر سنجی نمونه­ای که در سال2004 از میان470هزار نفر از مناطق مختلف صورت گرفت، در 80درصد از شهرهای بزرگ و متوسط، زبان پوتونگ­خوا محبوبیت پیدا کرده است، اگرچه هنوز 47درصد مردم قادر به تکلم به این زبان و لهجه نیستند. به هرحال، دولت در نظر دارد تا نیمه­ی قرن بیست و یکم پوتونگ­خوا را زبان و لهجه­ی اصلی سراسر چین بنماید.

البته ميان زبان شناسان و ادباي چيني، در خصوص ساده سازي هرچه بيشتر كاراكترهاي چيني دو نظريه­ي متفاوت وجود دارد. برخي معتقدند براي آسان كردن آموزش و فراگيري اين زبان، بايستي تمامي علايم و نویسه هايي كه بر صعوبت آن مي­افزايد را حذف كرد. حتي برخي پا را فراتر گذاشته و مي­گويند كه بخش عمده­اي از كاراكترهاي كنوني نيز بايستي براي همسان سازي زبان چيني با زبان­هاي بين المللي حذف شوند، ولي گروهي نيز به شدت با هرگونه دست­كاري در نویسه­ها و حذف و ساده سازي آن مخالفت كرده و اين عمل را نوعي اقدام انتحاري براي زبان و خط و لهجه­های مختلف چيني كه داراي سابقه­ي هزاران ساله است، مي­دانند. اين گروه استدلال مي­كنند كه با اين اقدام نسل­هاي آينده با آثار و ادبيات غني و كهن چيني كه هميشه مايه­ي مباهات مردم چین بوده، غريبه خواهند شد و نوعي قدرناشناسي نسبت به تلاش­ها و زحمات نياكان، و محروم ساختن نسل­هاي آينده از ذخاير فرهنگي و تمدني چين و مخالفت با سیاست کلی تنوع قومی و فرهنگی کشور چین خواهد بود. (Dali L. Yang,2007) تلاش برای ساده کردن زبان نوشتاری اگرچه موفقیت­های زیادی برای فراگیران، به ویژه زبان آموزان خارجی، داشته است، ولی موجب شده کسانی که به سبک جدید تحصیل کرده­اند، از خواندن و درک متون گذشته عاجز باشند و کتاب­های منتشره در چین برای ساکنان هنگ­کنگ و ماکائو و تایوان و سایر مناطقی که هنوز از خط قدیمی چینی استفاده می­کنند دشوار و حتی امکان ناپذیر شود.

در مورد تعداد این نویسه ها اقوال متعددی وجود دارد. به نظر می­رسد چینی ساده شده در حدود ۱۱۰۰۰ کاراکتر داشته باشد. معروف است كه با یادگیری۳۵۰۰ کاراکتر، خواندن ۹۰درصد از مطالب روزنامه­ها و زیرنویس فیلم­ها و کتاب­های غیر تخصصی امکان پذیر مي­شود. برای خواندن ۱۰درصد باقي مانده فرد باید حدود۸۰۰۰ کاراکتر ديگر را بیاموزد. البته خواندن كاراكترها به معنای فهمیدن آن­ها نیست! چون دو کاراکتر که دو معنای غير مرتبط دارند، در کنار هم کلمه­ي جدیدي را  تشکیل می­دهند که معنای آن لزوما با هیچ یک از معاني پيشين ارتباطي ندارد.

نواخت­ها: زبان چینی یک زبان نواختی است. به این معنا که نواخت تلفظ یک کلمه معنای آن را دگرگون می­کند. در این زبان 4 نواخت وجود دارد، ساده یا یکنواخت، صعودی، نزولی، نزولی- صعودی البته برخی از کلمه­ها نیز بدون نواخت و یا خنثی هستند. به­عنوان نمونه، کلمه­ي«ما» با چهار آوای مذکور به ترتیب به معنای مادر، بی­حس، اسب و سرزنش کردن است.

آخرین مشکل: در زبان چینی هر اسم خارجي كه وارد اين زبان مي­شود، از همان ابتدا دچار تغییر صدا و نواخت ­مي­شود. برای مثال نام«ايران»، به چینی می­شود «ايلان». چینی­ها برای تمام نام­هاي افراد و اشياي خارجی یک اسم جدید برمبناي نویسه­ها و نواخت­هاي چيني می­سازند که اسم جدید لزوما مشابه اسم و تلفظ اصلی آن نیست، بلكه نزديك­ترين واژه از نظر شكل ظاهري و معناي آن كلمه را پيدا كرده و روي آن مي­گذارند. لذا، متخصصان واژه­شناس و زبان شناس چینی برای اغلب واژه­های جدیدی که با پیشرفت علوم گوناگون وارد زبان­های خارجی به ویژه انگلیسی می­شود، سریعا واژه­ای چینی انتخاب و به جامعه معرفی می­کنند. بنابراین، زبان چینی مرتب در حال زایش کلمات و وآژه­های جدید است و مردم نیازی به فراگیری اسامی و وآژه­های لاتین و خارجی ندارند.

به این مشکلات اختصاصی چند مشکل عمومی را هم که تقريبا همه­ي زبان­ها کم و بیش با آن مواجه هستند، باید افزود. از جمله اینکه به دلیل گستردگی کشور چین، این زبان در هر یک از مناطق دستخوش تغییرات فراوانی شده و فهمیدن لهجه و گویشی که در شمال چین با آن سخن گفته مي­شود، برای یک جنوبی تقریبا غیر ممکن است. به همین دلیل اکثر برنامه­های تلویزیوني چین اعم از فیلم­ها، مسابقات، مصاحبه­ها و … دارای زیر نویس چيني است تا تمام افراد در مناطق مختلف از طريق خواندن زيرنويس­ها موضوع را درك كنند.

یادگیری این زبان حتی برای خود چینی­ها نیز مشکل و وقت گیر است. انرژی و وقتی که دانش آموزان چینی صرف یادگیری زبان می­کنند( تقريبا 4 سال اول دوره­ي ابتدايي صرف ياد گيري نویسه­ها مي­شود.)، باعث تضعیف قوه ابتکار و خلاقیت كودكان می­شود. حتی افراد دارای تحصیلات عالیه گاهی برای درک برخی از واژه­ها متوسل به نوشتن آن با انگشت بر کف دست می شوند تا مخاطب منظور آن­ها را درک کند. ظاهرا تنها تلفظ واژه به فهم مخاطب کمکی نمی­کند.  (مشاهدات حضوری در ملاقات و گفتگو با اساتید و فرهیختگان چینی میان سال­های 1379 تا 1383) علاوه بر این، به دلیل تفاوت­های شگرفی که این زبان و به­طور کلی زبان­های شرقی با زبان­های دیگر جهان دارند، یادگیری زبان دوم برای چینی­ها را هم مشکل­تر ساخته است.

تنوع گویش در زبان چینی

زبان چینی، یکی ازخانواده­های زبانی است که در خود شاخه­ها ­و گویش­های زبانی متعددی دارد. این زبان­ها به نام«فانگ­ین[4]» (زبان­های منطقه­ای) شناخته می­شوند که همان لهجه­ها یا گویش­های متنوع زبان چینی هستند و تمام جمعیت 2/1 ملیاردی چین، حد اقل به یک یا دو گویش از این لهجه­ها صحبت می­کنند.

از ویژگی­های قابل توجه همه­ی گویش­های موجود در زبان چینی، حالت آهنگین­(نواخت [5]) داشتن آن­ها است. این بدان معنی است که هر هجا می­تواند بسته به زیر و بم به کار رفته در قرائت و تلفظ آن، معنای متفاوتی به خود بگیرد. مثلا گویش ماندارین[6] دارای 4 نواخت، کانتونی[7] 6 تا 9 نواخت( بسته به اینکه از چه کسی سوال شود) و تایوانی[8] دارای7 نواخت دارد.

گویش­های عمده­ی موجود در زبان چینی،(Chinese Encyclopedia: 242- 245) اغلب برای افرادی که به آن گویش صحبت نمی­کنند، غیر قابل فهم هستند. اما بیشتر مردمی که در چین یا تایوان زندگی کرده و گویش ماندارین گویش اصلی محلی آن­ها نیست، تا حدودی می­توانند به آن گویش صحبت کرده یا لااقل آن را بفهمند.

هر یک از گویش­های عمده­ی زبان چینی شاخه­های مختلفی را تشکیل می­دهند. برای نمونه، گویش ماندارین به لهجه­های شمالی، جنوبی و جنوب غربی تقسیم می­شود که باز کم و بیش برای دیگران قابل درک نیست.

گویش­های عمده­ی زبان چینی

1- گویش ماندارین (پوتونگ­خوآ[9]): این گویش بیشتر از سایر زبان­های دنیا صحبت می­شود : بیش از یک میلیارد.  ماندارین، زبان اصلی و رسمی دولت، رسانه­ها و آموزش و پرورش در چین و تایوان و یکی از 4 زبان رسمی در سنگاپور است. گویش ماندارین که ابتدا مخصوص مناطق شمال چین، به ویژه پکن بود، از دو قرن پیش به عنوان گویش کامل و مناسب مورد توجه مردم چین قرار گرفت و نخست در سال1918میلادی، از سوی وزارت آموزش وقت به عنوان گویش رسمی انتخاب شد ولی در سال1958میلادی بود که از سوی کنگره­ی ملی خلق چین، به عنوان گویش رسمی به تصویب رسید و مبتای قانونی پیدا کرد.

2- گویش وو[10]: این گویش در استان­های«جِه­جیانگ»، «جیانگ­سو»، «شانگهای» و هنگ­کنگ با تعداد 77میلیون گویش ور صحبت می­شود. لهجه­های عمده­ی این گویش، شامل«شانگهایی» و «سوجو» می­شود.

3- گویش کانتونی­(یوئه[11]): گویش کانتونی توسط 66میلیون نفر در استان­های«گوانگ­دونگ[12]» و «گوانگ شی[13]» و جزیره­ی«خَی­نَن[14]» چین و نیز در هنگ­کنگ، ماکائو، سنگاپور، مالزی و بسیاری از کشورهای دیگر منطقه صحبت می­شود.

4- گویش مین جنوبی(مین نان[15]): مین نان در جنوب استان«فوجیان[16]»، استان«گوانگ­دونگ»، جزیره­ی«خَی نَن» جنوبی، جنوب استان­های«جِه­جیانگ[17]» و «جیانگ­سی» و هم­چنین در تایوان، سنگاپور وکشورهای دیگر مورد استفاده قرار می­گیرد.

5- گویش خاکا[18]: این گویش در جنوب شرقی چین و قسمت­هایی از تایوان و هنگ­کنگ صحبت می­شود. افزون براین، گروه حائز اهمیتی از گویش­وران هاکا در کشورهایی هم­چون آمریکا، فرانسه، گینه، موریتانی و انگلستان حضور دارند.

6- گویش مین شمالی(مین بی[19]): این گویش ده میلیون و سیصد هزار گویش­ور دارد که عمدتا در سنگاپور و شمال استان«فوجیان» درچین حضور دارند. «مین» نام کلاسیک استان فوجیان و «بی» به معنای شمال است.

7- گویش مین شرقی(مین دونگ[20]): این گویش در بخش مرکزی استان فوجیان و در برونئی، اندونزی( جاوه و بالی)، مالزی، سنگاپور، تایلند صحبت شده و گویش­وران بومی آن حدود250 هزار نفر است.

8- گویش مین مرکزی( مین جوانگ[21]): بیشتر در بخش مرکزی استان فوجیان به این گویش صحبت می­شود.

9- گویش دونگ­آن[22]: این گویش توسط برخی از مسلمانان«خویی»، قرقیز، وقزاق صحبت می­شود و تقریبا50 هزار گویش­ور دارد. دونگ­آن تنها گویش چینی است که نه با نویسه­های چینی، بلکه با الفبای سیریلیک نوشته می­شود.

10- گویش شیانگ[23]: از این گویش در بخش­های زیادی از استان خونَن[24]، و بخش شمالی از استان گوانگشی استفاده می شود.

از دیگر گویش­هایکم اهمیت­تر چینی می توان از«خوای جو[1]»، «پوسیان[2]»، «جین یو[3]» و «گان[4]» نام برد.


[1] - Huai Zhu.

[2] - Pusian.

[3] - Jin yu.

[4] - Gan.


[1] - Han Yu.

[2] - Pin Yin.

[3] - Putonghua.

[4] - Fang Yen.

[5] - Tonal.

[6] - mandarin.

[7] - Cantonies.

[8] - Taiwanies.

[9] - Putan Gua.

[10] - Wu.

[11] - Yue.

[12] - Guangdong.

[13] - Guangxi.

[14] - Hainan.

[15] - Min Nan.

[16] - Fujian.

[17] - Zhejiang.

[18] - Hakka.

[19] - Min Bei.

[20] - Min Dong.

[21] - Min Zhuang.

[22] - Dongan.

[23] - Xiang.

[24] - Hunan.


[i] - این در حالی است که در این کشور بیش از 80 زبان و لهجه رایج است که همه با هم تفاوت دارند.