زبان چینی
مقدمه:
زبان در حیات فرهنگی یک ملت، همیشه نقشی بنیادین داشته و چنان پر اهمیت است که وقتی یک نظام خاص زبانی پدید میآید، گویی ملتی نوین ظهور کرده است. لذا، زبان مشترک، یکی از معیارهای تعیین هویت یک ملت بهشمار میآید. صورتهای بیانی در ضمیر آگاه مردم، معیارهایی میشوند که فعالیتهای فکری را به صورت الگویی ثابت تبدیل و فعالیتها را به نتیجهگیری خاصی سوق میدهند. بنابراین میتوان گفت زبان، تجلی آوایی، نوشتاری، و رفتاری، مفهومی استکه در جریان فعالیت های فکری پدید آمده است. (ناکامورا ، 1378)
تاریخچه: در خصوص ماهیت زبان چینی بحثهای زیادی شده است. گروهی ترجیح میدهند زبان چینی را زبانی واحد و زیر مجموعههای آن را گویش تلقی کنند. ترجیح گروه دیگر آن استکه از واژهی«خانوادهی زبانهای چینی» برای مجموعهی زبانها در چین استفاده شود و هر کدام از زیر مجموعهها مستقلا زبان تلقی شوند. به هرحال، طبق نظر برخي از زبان شناسان، ریشهي بسیاری از زبانهای شرقی، زبان سنتی چینی است که قدمتی بالغ بر ۵۰۰۰ سال دارد. البته اخیرا در شمال چین سنگ نوشتههایی متعلق به قرن چهاردهم پيش از میلاد، کشف شده است که روی آنها آثاري از كاراكترهاي کهن چینی مشاهده ميشود. علاوه بر زبان چینی مدرن که امروزه در کشور پهناور چین به کار میرود، خط نوشتاري زبانهای کرهای و ژاپنی، زبان نواحی هنگکنگ و تایوان، و زبان چینی مورد استفاده در سنگاپور و مالزی، همگي از زبان چيني منشعب شدهاند. در عين حال، زبان مورد استفاده در ۴ کشور آخر، بیشترین قرابت را با زبان چینی سنتی (قدیمی) دارد. زبان چینی که به زبان مردم این کشور خَنیو[1]و یا پوتونگ خوا نامیده میشود، زبانی است آهنگین که در گذشته نگارش آن بهصورت عمودی و از بالا به پایین و از راست به چپ بوده، ولی بعدها تغییر جهت داده و به صورت افقی و از چپ به راست نوشته میشود.
در تمام زبانهاي مردم متمدن جهان، فراگرفتن خواندن و نوشتن، با يكديگر همراه است. اما، در زبان چيني اينگونه نيست. هستند افراد بسياري كه به زبان چيني ميتوانند صحبت كنند، ولي از نوشتن و خواندن آن عاجزند. در واقع، چيني گفتاري و نوشتاري در حكم دو زبان جداگانه هستند كه رسانهي يكي شنيداري و رسانهي ديگري ديداري است. مشهور است كه چيني گفتاري يكي از ساده ترين زبانهاي جهان است، در حاليكه چيني نوشتاري از دشوارترين آنها. در اصل تعداد نویسههای آن بین 70 تا 80 هزار برآورد شده که در حالحاضر اغلب آنها منسوخ شده و جز برای کاربردهای ادبی و مطالعهی متون کهن از آنها استفاده نمیشود. در حال حاضر نگارش به خط چینی به دو صورت سنتی و یا کلاسیک، و ساده شده صورت میگیرد. ساده شدن کاراکترهای زبان چینی پس از روی کار آمدن حزب کمونیست و به دستور مائو انجام شد. از سال 1958 نیز برای آوانویسی نویسههای چینی، سیستمی به نام پین یین[2]ابداع شد تا تلفظ آن برای غیر چینی زبانها نیز آسان شود. خط نوشتاری و زبان گفتاری چینی انواع مختلفی دارد که عمدهترین آنها 14 زبان است که در نواحی مختلف چین مورد استفاده قرار میگیرد.
تکامل تدریجی زبان چینی نیز شبیه زبانهای لاتین است. اما زمینههای سیاسی و اجتماعی که زبان چینی در آن رشد کرده با زبان لاتین کاملا متفاوت است. در اروپا تجزیهی سیاسی باعث پیدایش کشورهای مستقلی شد که هر کدام به بزرگی یکی از استانهای چین هستند. تشکیل کشور مستقل، باعث پیدایش تمایل سیاسی برای ایجاد فرهنگ و ادبیات جدا و مستقل شد تا هر کشوری را از دیگری متمایز سازد و زبان ویژهای برای هر کدام از دولت-ملتها ایجاد شود. اما در چین فرهنگ و ادبیات واحد به حیات خود ادامه داد، در حالیکه زبان گفتاری در شهرها و مناطق مختلف به لحاظ ویژگیهای جغرافیایی از یکدیگر متفاوت بودند. جنوب چین که کوهستانی است، تنوع زبانی آن از شمال چین که دشت است بیش تر است. هم چنین، در اروپا زبان هر کشور، بر اساس زبان پایتخت استاندارد میشد و این مسأله دسته بندی زبانها را به تناسب کشورها آسان میکرد و این شیوه باعث عمیق شدن تفاوتهای زبانی شد. مثلا یک کشاورز در یک سوی مرز میبایست شیوهی سخن گفتن خود را با پاریس تنظیم کند، در حالیکه کشاورز دیگری در آن سوی خط مرزی، از الگوی مادریدی استفاده میکرد. افزون براین، سبک نوشتن نیز از پایتخت الگو برداری میشد و استفاده از زبان محلی یا آمیختن زبان پایتخت با زبان محلی خوشایند نبود. اما این شیوهی استاندارد سازی زبان گفتاری هم در چین اتفاق نیفتاد. لذا زبان گفتاری استانداردی که در سرتاسر چین مورد استفاده قرار گیرد، به وجود نیامد.
در زبان چيني، قاعدههاي صرف و نحو چنان ساده است كه ميتوان گفت اصلا صرف و نحو ندارد. هر يك از واژههاي چيني برحسب جايگاهش در جمله و بر اساس تغيير لحن و تأكيد گوينده روي واژهها ميتواند در حكم اسم يا فعل، صفت يا قيد باشد. در زبان معمول چيني، واژهها عموما تك هجايي هستند، و هرچند كه گويشهاي آن در مناطق مختلف با هم تفاوت دارند، ولي همگي در اين اصل مشتركند. از ديگر ويژگيهاي زبان چيني اين است كه آواهاي هر واژه به چهار گونه تلفظ ميشود(زبان ماندارین یا زبان شمال چین دارای 4 آهنگ و زبان کانتونی 8 آهنگ است) و هر تلفظي معناي متفاوتي دارد و از نوع قرار گرفتن كاراكترها در كنار هم هزاران واژهي تازه ساخته ميشود. بنابراين، هر كلمه داراي معاني بسياري ميتواند باشد كه تنها با تغيير در لحن و تأكيد روي هجاها و كاراكترها از هم باز شناخته ميشوند. در زبان چيني اصل براين است كه هر واژه داراي معاني گوناگون و بدون حد و حصر باشد. براي نمونه، واژهي يك هجايي«فو» با تغییر نواخت به معناي شوهر، پدر، زن، مربي، كاخ، جامه، پوست، تير، ديگ، سعادت، توانگر، نيرو دادن، پايبند كردن، پاك كردن، موافقت، باز و فرو افتاده به كار ميرود. در اين زبان گاهي با به كار بردن كلمات مترادف در كنار هم و يا تكرار يك كلمه، واژه ساخته ميشود، مانند«كَن- چي يِن» به معناي( نگاه كردن- ديدن) و يا «مَن- مَن» به معناي(آهسته).
زبان چینی از لحاظ داشتن افعالی که ظرافت تغییر و به تبع آن دگرگونی معنایی داشته باشد فقیر است، ولی به لحاظ داشتن واژههایی که اَشکالی هستند، قوی است. این زبان تک سیلابی غیر صرفی است. واژهها بیشتر تصورات عینی را به شنونده منتقل میکنند تا مفاهیم انتزاعی قابل درک از آن واژه را. توضیح و تفسیرها هم اغلب با کمک نمادهای مشهود انجام میگیرد و چیزی که قابل مشاهده و حسی نباشد، مورد شک و تردید قرار میگیرد. مطلوب آنها، درک بیواسطه است. میتوان گفت زبان چینی زبانی هنری است، زیرا میل به خوش آهنگی دارد و جملههایش آکنده از معانی ظریف و زیباست که بر پایهی مفاهیم انتزاعی و کلی نیست، بلکه بر استفادهی آزاد از عبارات و اشارات تاریخی استوار است. لذا، ادبای چینی علاقه به کاربرد اصطلاحات غامضی دارند که سرشار از واژههای پرآب و تاب و ایما و اشاره باشد. و به همین دلیل استکه چینی که در گذشته حتی 3درصد از جمعیتش نیز باسواد نبودهاند، از ادبیات وسیع و پرباری و گستردهای برخوردار است.
محدودهي سرزميني زبان چيني: این زبان با حدود 4/1میلیارد نفر کاربر، پر گويشترین زبان دنیاست. علاوه بر سرزمين اصلي، در مناطقي همچون هنگكنگ، ماكائو، تايوان، سنگاپور، مالزي، و هركجاي دنيا كه اقليتي از نژاد چيني زندگي ميكنند( طبق آمار در حال حاضر بيش از 50 ميليون چيني مهاجر در سرتاسر جهان و در قارههاي مختلف دنيا سكونت داشته و به همين زبان صحبت ميكنند.) از این خط و زبان استفاده مينمايند. باتوجه به رشد سرسام آور اقتصادي اين كشور در سه دههي گذشته، اينك كشور چین مانند گلولهي برفی غلتان، لحظه به لحظه در حال بزرگ شدن است و پيش بيني ميشود كه به زودی به عنوان قدرت برتر اقتصادي، تمام دنیا را خواهد بلعید. به همین دلیل اقبال به یادگیری زبان چینی به شدت در حال افزایش است. در حال حاضر افراد خارجی بسیار زیادی در حال آموختن این زبان هستند و هر روز هم به تعداد آنان افزوده می شود. .(برآورد شده كه در حال حاضر بيش از 100ميليون نفر در سرتاسر جهان درحال فراگيري زبان چيني هستند.) و در دانشگاههای بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکایی میتوان این زبان را به عنوان زبان خارجی دوم انتخاب کرد. (سابقی ، 1384)
مشكلات زبان چيني:
مهمترین مشکل این خط دشواری به ذهن سپردن هزاران کاراکتر یا نویسهی آن است. و یکی از اصلی ترین مشکلات این زبان تکرار است. یعنی از یک واژه برای نامگذاری تعداد فراوانی پدیده استفاده شده است. مثلا اگر یک چینی بگوید: «جیا» ميتوان لیستی از مفاهیم و اشیاي گوناگون را در ذهن تجسم كرد که بر اساس کاربرد آن مرتب شده است. (جیا ۱۶معنای رایج داشته و با تركيب به ۴۲ معنا ميرسد.) فقط با توجه به موقعیت و موضوع صحبت است كه ميتوان یک مورد از آنها را انتخاب كرد تا به منظور گوينده پي برد. البته در بسیاری از موارد هم امكان دارد معناي مورد نظر گوینده غير از مفهوم انتخاب شده باشد.
مشكل دوم اصوات در زبان چيني است. بسیاری از اصوات موجود در زبان چینی برای یک خارجی آشنا به نظر میرسند. اما تعدادی از آنها نيز، نه. برای نمونه، در این زبان سه نوع« ج، چ و ش» وجود دارد. تلفظ با تأكيد، معمولی (مشابه آنچه ما در فارسی تلفظ میکنیم.) و رقیق شده (که از نوک زبان تلفظ میشود). با استفاده از ۹ گونه تلفظ اين حروف كه هركدام به چهار گونه در ميآيد، واژه ها و جملات چینی بسیار زیادي خلق ميشود. به دلیل تکرار این ۹ صدا که مخارج آنها به هم نزدیک هم هست، خواندن متون و کلا کاربرد این زبان برای خارجیها تا حدی دشوار خواهد بود. شكل كاراكتر به نوعی دربردارندهي مفهموم و تلفظ کلمه نیز هست. مثلا کاراکتر«خانه» تا حدی شبیه یک خانهي ساده شده است. واژهي خوابگاه و هتل هم كه مفهوم اقامت کردن را در بر دارند، داراي شکلی شبیه خانه هستند. به همین صورت است درخت و جنگل که از کشیدن سه درخت در کنار هم تشکیل میشود. هر واژه و كاراكتر چيني داراي يك فلسفه است كه تا حدودي پس از آشنايي با فلسفهي واژهها يا كاراكترها، به راحتی میتوان معنی آن را از روی شکلها فهمید.
از آنجا كه اشکال در طول تاريخ دستخوش تغییرات بسیار زیادی شده اند، پی بردن به معنای آن از روی شکل، کار هر کسی هم نیست. در دهههاي اخير در سرزمين اصلي چين، برای ساده سازی در آموختن و نوشتن، خیلی از کاراکترها يا قسمتي از آنها حذف شده و ساده تر شده اند. البته در مورد خط تایوانی که همان خط چینی سنتی است، این مطلب صادق نیست. اگرچه پی بردن به معاني از روی ظاهر كاراكتر خیلی ساده تر است، ولی به همان میزان نوشتن آن هم سخت تر و وقت گیرتر خواهد بود و هر کاراکتر به صورت یک بخش (هجا) خوانده میشود.
ساده سازی و استاندارد سازی زبان چینی
از دوران سلسلهی چینگ، تلاش زیادی برای همسانسازی زبان و فرهنگ اقوام مختلف در این کشور صورت گرفت تا از این طریق هویت و زبان واحد و وحدت ملی ایجاد شود، اما به دلیل عدم همراهی اقوام و بدنهی اصلی و اکثریت نژاد خَنِ جامعهی چین که با حاکمیت اقلیت منچو بر این سرزمین موافق نبودند، توفیقی در این زمینه حاصل نشد. در اوایل قرن بیستم نیز برخی از روشنفکران چینی دلیل اصلی عقب ماندگی کشور چین را زبان گفتاری و نوشتاری زبان سخت و پیچیدهی چینی دانسته و پیشنهاد کنار گذاشتن آن جایگزین کردن کاراکترهای چینی با حروف الفبا داشتند. به همین دلیل برای چندین دهه زبان اسپرانتو که فکر میشد جایگزین مناسبی برای زبان چینی است، در این کشور تبلیغ میشد. اگرچه این تلاشها در آن زمان به نتیجه نرسید، ولی با کوشش طرفداران جنبش چهارم در ماه مه1919دو تغییر عمده در زبان نوشتاری به وجود آمد که یکی نوشتن از چپ به راست به جای از بالا به پایین بود و دیگری ساده سازی آن از طریق حذف برخی از کاراکترها. این هدف در زمان حاکمیت حزب کمونیست نیز تعقیب و تا حدودی با موفقیت همراه بوده است.
شورای دولتی چین در سال1956میلادی، مقرراتی تحت عنوان«استاندارد سازی زبان چینی» به تصویب رساند که براساس آن لهجهی پکنی ماندارین یا پوتونگخوا[3]، لهجهی رسمی و استاندارد در سرتاسر کشور شناخته شده و مدارس و دانشگاهها و مطبوعات و رادیو تلویزیون موظف شدند از این لهجه استفاده کنند[i]. برای تحقق این هدف مجددا در سال1998 دولت سومین هفته از ماه سپتامبر هر سال را هفتهی گسترش لهجهی پوتونگخوا اعلام و همه ساله برنامههای مختلف تشویقی و اجباری زیادی برای جا انداختن این لهجه به مورد اجرا گذاشته میشود. باتوجه به اهمیت موضوع، کنگرهی خلق چین بار دیگر در سال2000میلادی قانون زبان عمومی چین را به تصویب رسانده و بدین طریق استاندارد سازی زبان پوتونگخوا جایگاه قانونی پیدا کرد. طبق این قانون، مراکز و نهادها و کارکنان دولتی، ملزم به استفاده از لهجهی پوتونگخوا بوده و یکی از شرایط استخدام و اشتغال در نهادهای دولتی گذراندن آزمون زبان پوتونگهوا اعلام گردید، اگرچه در کنار این زبان اقوام و ساکنان مناطق مختلف میتوانند از زبان و لهجهی محلی خود استفاده و برای گسترش آن تلاش نمایند. طبق یک نظر سنجی نمونهای که در سال2004 از میان470هزار نفر از مناطق مختلف صورت گرفت، در 80درصد از شهرهای بزرگ و متوسط، زبان پوتونگخوا محبوبیت پیدا کرده است، اگرچه هنوز 47درصد مردم قادر به تکلم به این زبان و لهجه نیستند. به هرحال، دولت در نظر دارد تا نیمهی قرن بیست و یکم پوتونگخوا را زبان و لهجهی اصلی سراسر چین بنماید.
البته ميان زبان شناسان و ادباي چيني، در خصوص ساده سازي هرچه بيشتر كاراكترهاي چيني دو نظريهي متفاوت وجود دارد. برخي معتقدند براي آسان كردن آموزش و فراگيري اين زبان، بايستي تمامي علايم و نویسه هايي كه بر صعوبت آن ميافزايد را حذف كرد. حتي برخي پا را فراتر گذاشته و ميگويند كه بخش عمدهاي از كاراكترهاي كنوني نيز بايستي براي همسان سازي زبان چيني با زبانهاي بين المللي حذف شوند، ولي گروهي نيز به شدت با هرگونه دستكاري در نویسهها و حذف و ساده سازي آن مخالفت كرده و اين عمل را نوعي اقدام انتحاري براي زبان و خط و لهجههای مختلف چيني كه داراي سابقهي هزاران ساله است، ميدانند. اين گروه استدلال ميكنند كه با اين اقدام نسلهاي آينده با آثار و ادبيات غني و كهن چيني كه هميشه مايهي مباهات مردم چین بوده، غريبه خواهند شد و نوعي قدرناشناسي نسبت به تلاشها و زحمات نياكان، و محروم ساختن نسلهاي آينده از ذخاير فرهنگي و تمدني چين و مخالفت با سیاست کلی تنوع قومی و فرهنگی کشور چین خواهد بود. (Dali L. Yang,2007) تلاش برای ساده کردن زبان نوشتاری اگرچه موفقیتهای زیادی برای فراگیران، به ویژه زبان آموزان خارجی، داشته است، ولی موجب شده کسانی که به سبک جدید تحصیل کردهاند، از خواندن و درک متون گذشته عاجز باشند و کتابهای منتشره در چین برای ساکنان هنگکنگ و ماکائو و تایوان و سایر مناطقی که هنوز از خط قدیمی چینی استفاده میکنند دشوار و حتی امکان ناپذیر شود.
در مورد تعداد این نویسه ها اقوال متعددی وجود دارد. به نظر میرسد چینی ساده شده در حدود ۱۱۰۰۰ کاراکتر داشته باشد. معروف است كه با یادگیری۳۵۰۰ کاراکتر، خواندن ۹۰درصد از مطالب روزنامهها و زیرنویس فیلمها و کتابهای غیر تخصصی امکان پذیر ميشود. برای خواندن ۱۰درصد باقي مانده فرد باید حدود۸۰۰۰ کاراکتر ديگر را بیاموزد. البته خواندن كاراكترها به معنای فهمیدن آنها نیست! چون دو کاراکتر که دو معنای غير مرتبط دارند، در کنار هم کلمهي جدیدي را تشکیل میدهند که معنای آن لزوما با هیچ یک از معاني پيشين ارتباطي ندارد.
نواختها: زبان چینی یک زبان نواختی است. به این معنا که نواخت تلفظ یک کلمه معنای آن را دگرگون میکند. در این زبان 4 نواخت وجود دارد، ساده یا یکنواخت، صعودی، نزولی، نزولی- صعودی البته برخی از کلمهها نیز بدون نواخت و یا خنثی هستند. بهعنوان نمونه، کلمهي«ما» با چهار آوای مذکور به ترتیب به معنای مادر، بیحس، اسب و سرزنش کردن است.
آخرین مشکل: در زبان چینی هر اسم خارجي كه وارد اين زبان ميشود، از همان ابتدا دچار تغییر صدا و نواخت ميشود. برای مثال نام«ايران»، به چینی میشود «ايلان». چینیها برای تمام نامهاي افراد و اشياي خارجی یک اسم جدید برمبناي نویسهها و نواختهاي چيني میسازند که اسم جدید لزوما مشابه اسم و تلفظ اصلی آن نیست، بلكه نزديكترين واژه از نظر شكل ظاهري و معناي آن كلمه را پيدا كرده و روي آن ميگذارند. لذا، متخصصان واژهشناس و زبان شناس چینی برای اغلب واژههای جدیدی که با پیشرفت علوم گوناگون وارد زبانهای خارجی به ویژه انگلیسی میشود، سریعا واژهای چینی انتخاب و به جامعه معرفی میکنند. بنابراین، زبان چینی مرتب در حال زایش کلمات و وآژههای جدید است و مردم نیازی به فراگیری اسامی و وآژههای لاتین و خارجی ندارند.
به این مشکلات اختصاصی چند مشکل عمومی را هم که تقريبا همهي زبانها کم و بیش با آن مواجه هستند، باید افزود. از جمله اینکه به دلیل گستردگی کشور چین، این زبان در هر یک از مناطق دستخوش تغییرات فراوانی شده و فهمیدن لهجه و گویشی که در شمال چین با آن سخن گفته ميشود، برای یک جنوبی تقریبا غیر ممکن است. به همین دلیل اکثر برنامههای تلویزیوني چین اعم از فیلمها، مسابقات، مصاحبهها و … دارای زیر نویس چيني است تا تمام افراد در مناطق مختلف از طريق خواندن زيرنويسها موضوع را درك كنند.
یادگیری این زبان حتی برای خود چینیها نیز مشکل و وقت گیر است. انرژی و وقتی که دانش آموزان چینی صرف یادگیری زبان میکنند( تقريبا 4 سال اول دورهي ابتدايي صرف ياد گيري نویسهها ميشود.)، باعث تضعیف قوه ابتکار و خلاقیت كودكان میشود. حتی افراد دارای تحصیلات عالیه گاهی برای درک برخی از واژهها متوسل به نوشتن آن با انگشت بر کف دست می شوند تا مخاطب منظور آنها را درک کند. ظاهرا تنها تلفظ واژه به فهم مخاطب کمکی نمیکند. (مشاهدات حضوری در ملاقات و گفتگو با اساتید و فرهیختگان چینی میان سالهای 1379 تا 1383) علاوه بر این، به دلیل تفاوتهای شگرفی که این زبان و بهطور کلی زبانهای شرقی با زبانهای دیگر جهان دارند، یادگیری زبان دوم برای چینیها را هم مشکلتر ساخته است.
تنوع گویش در زبان چینی
زبان چینی، یکی ازخانوادههای زبانی است که در خود شاخهها و گویشهای زبانی متعددی دارد. این زبانها به نام«فانگین[4]» (زبانهای منطقهای) شناخته میشوند که همان لهجهها یا گویشهای متنوع زبان چینی هستند و تمام جمعیت 2/1 ملیاردی چین، حد اقل به یک یا دو گویش از این لهجهها صحبت میکنند.
از ویژگیهای قابل توجه همهی گویشهای موجود در زبان چینی، حالت آهنگین(نواخت [5]) داشتن آنها است. این بدان معنی است که هر هجا میتواند بسته به زیر و بم به کار رفته در قرائت و تلفظ آن، معنای متفاوتی به خود بگیرد. مثلا گویش ماندارین[6] دارای 4 نواخت، کانتونی[7] 6 تا 9 نواخت( بسته به اینکه از چه کسی سوال شود) و تایوانی[8] دارای7 نواخت دارد.
گویشهای عمدهی موجود در زبان چینی،(Chinese Encyclopedia: 242- 245) اغلب برای افرادی که به آن گویش صحبت نمیکنند، غیر قابل فهم هستند. اما بیشتر مردمی که در چین یا تایوان زندگی کرده و گویش ماندارین گویش اصلی محلی آنها نیست، تا حدودی میتوانند به آن گویش صحبت کرده یا لااقل آن را بفهمند.
هر یک از گویشهای عمدهی زبان چینی شاخههای مختلفی را تشکیل میدهند. برای نمونه، گویش ماندارین به لهجههای شمالی، جنوبی و جنوب غربی تقسیم میشود که باز کم و بیش برای دیگران قابل درک نیست.
گویشهای عمدهی زبان چینی
1- گویش ماندارین (پوتونگخوآ[9]): این گویش بیشتر از سایر زبانهای دنیا صحبت میشود : بیش از یک میلیارد. ماندارین، زبان اصلی و رسمی دولت، رسانهها و آموزش و پرورش در چین و تایوان و یکی از 4 زبان رسمی در سنگاپور است. گویش ماندارین که ابتدا مخصوص مناطق شمال چین، به ویژه پکن بود، از دو قرن پیش به عنوان گویش کامل و مناسب مورد توجه مردم چین قرار گرفت و نخست در سال1918میلادی، از سوی وزارت آموزش وقت به عنوان گویش رسمی انتخاب شد ولی در سال1958میلادی بود که از سوی کنگرهی ملی خلق چین، به عنوان گویش رسمی به تصویب رسید و مبتای قانونی پیدا کرد.
2- گویش وو[10]: این گویش در استانهای«جِهجیانگ»، «جیانگسو»، «شانگهای» و هنگکنگ با تعداد 77میلیون گویش ور صحبت میشود. لهجههای عمدهی این گویش، شامل«شانگهایی» و «سوجو» میشود.
3- گویش کانتونی(یوئه[11]): گویش کانتونی توسط 66میلیون نفر در استانهای«گوانگدونگ[12]» و «گوانگ شی[13]» و جزیرهی«خَینَن[14]» چین و نیز در هنگکنگ، ماکائو، سنگاپور، مالزی و بسیاری از کشورهای دیگر منطقه صحبت میشود.
4- گویش مین جنوبی(مین نان[15]): مین نان در جنوب استان«فوجیان[16]»، استان«گوانگدونگ»، جزیرهی«خَی نَن» جنوبی، جنوب استانهای«جِهجیانگ[17]» و «جیانگسی» و همچنین در تایوان، سنگاپور وکشورهای دیگر مورد استفاده قرار میگیرد.
5- گویش خاکا[18]: این گویش در جنوب شرقی چین و قسمتهایی از تایوان و هنگکنگ صحبت میشود. افزون براین، گروه حائز اهمیتی از گویشوران هاکا در کشورهایی همچون آمریکا، فرانسه، گینه، موریتانی و انگلستان حضور دارند.
6- گویش مین شمالی(مین بی[19]): این گویش ده میلیون و سیصد هزار گویشور دارد که عمدتا در سنگاپور و شمال استان«فوجیان» درچین حضور دارند. «مین» نام کلاسیک استان فوجیان و «بی» به معنای شمال است.
7- گویش مین شرقی(مین دونگ[20]): این گویش در بخش مرکزی استان فوجیان و در برونئی، اندونزی( جاوه و بالی)، مالزی، سنگاپور، تایلند صحبت شده و گویشوران بومی آن حدود250 هزار نفر است.
8- گویش مین مرکزی( مین جوانگ[21]): بیشتر در بخش مرکزی استان فوجیان به این گویش صحبت میشود.
9- گویش دونگآن[22]: این گویش توسط برخی از مسلمانان«خویی»، قرقیز، وقزاق صحبت میشود و تقریبا50 هزار گویشور دارد. دونگآن تنها گویش چینی است که نه با نویسههای چینی، بلکه با الفبای سیریلیک نوشته میشود.
10- گویش شیانگ[23]: از این گویش در بخشهای زیادی از استان خونَن[24]، و بخش شمالی از استان گوانگشی استفاده می شود.
از دیگر گویشهایکم اهمیتتر چینی می توان از«خوای جو[1]»، «پوسیان[2]»، «جین یو[3]» و «گان[4]» نام برد.
[1] - Huai Zhu.
[2] - Pusian.
[3] - Jin yu.
[4] - Gan.
[1] - Han Yu.
[2] - Pin Yin.
[3] - Putonghua.
[4] - Fang Yen.
[5] - Tonal.
[6] - mandarin.
[7] - Cantonies.
[8] - Taiwanies.
[9] - Putan Gua.
[10] - Wu.
[11] - Yue.
[12] - Guangdong.
[13] - Guangxi.
[14] - Hainan.
[15] - Min Nan.
[16] - Fujian.
[17] - Zhejiang.
[18] - Hakka.
[19] - Min Bei.
[20] - Min Dong.
[21] - Min Zhuang.
[22] - Dongan.
[23] - Xiang.
[24] - Hunan.
[i] - این در حالی است که در این کشور بیش از 80 زبان و لهجه رایج است که همه با هم تفاوت دارند.