احزاب و جنبش های اسلامی در مصر

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۲۲ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۲۱ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «زمینه ظهور جریان­های اسلامی در مصر که امروز با عنوان اسلام­گرا مشهور شده­اند به عوامل متعدد که مهم ترین آن نفوذ فرهنگ غربی و پی آمدهای اشغال مصر توسط انگلیس در اواخر قرن نوزدهم ونیز سقوط خلافت عثمانی باز می گردد. برپایی دولت اسرائیل در سرزمین...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

زمینه ظهور جریان­های اسلامی در مصر که امروز با عنوان اسلام­گرا مشهور شده­اند به عوامل متعدد که مهم ترین آن نفوذ فرهنگ غربی و پی آمدهای اشغال مصر توسط انگلیس در اواخر قرن نوزدهم ونیز سقوط خلافت عثمانی باز می گردد. برپایی دولت اسرائیل در سرزمین­های اشغالی فلسطین ،شکست مصر و اعراب از این رژیم در جنگ ژوئن 1967 والبته کاهش تدریجی نقش سیاسی اجتماعی نهاد دینی سنتی الازهر وسلطه نظام حاکم بر آن  در تقویت جایگاه ،جذب نیرو و نقش­آفرینی این جریان­ها مؤثر بوده است (منیب،9:2009). جریان­های اسلامگرا از رویکرد، شیوه­ها و مواضع مختلف برخوردارند؛ از مواضع و رویکردهای معتدل و اصلاحی تا شیوه­های سخت و مسلحانه، اما همگی سنی بوده و گرایش­های سلفی ویژگی بیشتر آنهاست. برخی از این جریان­ها طی نیمه دوم قرن گذشته و سال­های اولیه قرن جدید در مقاطعی از حضور فعال­تری برخوردار بوده و تعدادی از آنها هم دچار استحاله شده ویابه محاق رفته­اند.

ذیلا به برخی از مهمترین این جریان­ها پرداخته می­شود:

الف- الاخوان المسلمون

جمعیت الاخوان المسلمون در سال 1928 توسط حسن البنا تأسیس شد. شکل­گیری این جریان دینی در واقع، عکس­العملی در برابر امواج غرب­گرایی در حوزه فرهنگ و جامعه و بن­بست جامعه اسلامی بود. شعارهای اولیه جمعیت به اصلاح جامعه بر اساس رویکرد دینی فراخوان می­داد و بر اهمیت جایگاه اجتماعی قرآن و سنت تأکید داشت. (المرجع 561:2009). در سال های بعد، شعار استقلال کامل سیاسی نیز به شعارهای اصلی این جمعیت افزوده شد. در مجموع، هدف عمده این تشکل دینی، بازسازی جامعه در شکل یک جامعه اسلامی مدرن بر اساس اصول جهان­شمول اسلام بود. فعالیت­های علنی سیاسی جمعیت مزبور از سال 1938 با انتشال مجله «النذیر» آغاز شد و به تدریج دامنه آن گسترش یافت. هر چند این جمعیت دارای تشکیلاتی چون مکتب ارشاد و شورای مؤسس بود به دلیل شخصیت کاریزماتیک حسن البنا، سخن اول و آخر از آن او و لذا در طول سال­های رهبری او،جمعیت ازانسجام ووحدت کامل برخورداربود(همان:502). درنیمه دوم قرن گذشته، رویکردهای جدیدی در این تشکیلات ظهور کرد که مهمترین آن: رویکردهای مبتنی بر اندیشه سید قطب ، رویکرد اصلاح طلب و رویکرد سلفی­گرا بود. رویکرد سلفی­گرا در دهه هفتاد قرن گذشته راه خود را به درون این جمعیت باز کرد (الربیع العربی، 107:2012). این گرایش دینی قرائتی محافظه کارانه از شریعت دارد و بیشتر از آنکه در فهم متون از عقل و رأی بهره گیرد بر روش نقل و بکارگیری مستقیم متن دینی تأکید می­کند.

جمعیت اخوان المسلمین مصر فعالیت­های خود را در سه حوزه تربیتی و آموزشی، سیاسی و تبلیغی سامان داده است. در حوزه تربیتی، ارتقاء سطح ایمانی، اخلاقی، انسانی و فرهنگی اعضاء، در جنبه تبلیغی، دعوت افراد غیرعضو به آموزه­ها و ارزش­های اسلامی و در حوزه سیاسی، اهتمام به حوزه عمومی از جمله مشارکت سیاسی، اجتماعی و فعالیت­هایی در زمینه اتحادیه­ها و سندیکاهای صنفی ،سامانه فعالیت­های این جمعیت را تشکیل می­دهد. (حبیب؛8:2013).

جمعیت الاخوان المسلمون پس از انقلاب سال 1952 و علیرغم حمایت­های اولیه از افسران آزاد، مورد خشم رهبران جدید قرار گرفت و زان پس فعالیت­های آن ممنوع و بسیاری از رهبران و اعضای آن زندانی شدند. در دوره ریاست جمهوری انورالسادات هرچند زندانیان مزبور آزاد شدند، فعالیت­های جمعیت همچنان مورد مخالفت نظام حاکم قرار داشت و لذا بیشتر فعالیت­های آن به صورت غیرمستقیم ادامه یافت. در دوره حکومت حسنی مبارک محدودیت­ها و مشکلات جمعیت با رژیم بیشتر شد و در طول سال­های حکومت او با انواع فشارها و قلع و قمع روبرو شدند و بسیاری از آنان سال­های متمادی را با اتهامات امنیتی و یا به جرم فعالیت­های سیاسی ممنوعه در زندان به سر می­بردند؛ از جمله تنها میان سال­های 1995 تا 2005، حدود 30 هزار نفر از رهبران و اعضای جمعیت در زندان­های حکومت به سر بردند. علیرغم چنین فشارها و محدودیت­هایی فعالیت­های جمعیت در حوزه­های پیش گفته ادامه یافت و به ویژه در مقاطع مختلف انتخابات پارلمانی با ائتلاف با دیگر احزاب سیاسی موفق به کسب تعدادی کرسی­های نمایندگی شد. از جمله انتخابات پارلمانی در سال 2000 موفق به کسب 17 کرسی نمایندگی شد. در حالی که حتی احزاب رسمی (به جز حزب حاکم) حداکثر توانستند به 16 کرسی دست یابند. (دلیل الحرکات الاسلامیة، 43:2006). همچنین در انتخابات پارلمانی سال 2005 توانستند 20% از کرسی­های پارلمان را در اختیار بگیرند. (الربیع العربی، 171:2012). حضور فعال در اتحادیه­های صنفی، دانشجویی و هیئت­های علمی دانشگاهی نیز از دیگر موفقیت­های آنان علیرغم چنان محدودیت­ها و ممنوعیت­هایی بود.

مجلس شورای جمعیت مهمترین ارکان این تشکیلات است که اعضای آن از طریق شوراهای استانی انتخاب و از قدرت قانونگذاری و نظارتی برخوردار است. دفتر ارشاد که در مرتبه بعدی اهمیت قرار دارد از سوی همین مجلس انتخاب می­شود. از وظایف مهم دیگر این مجلس انتخاب مرشد کل جمعیت است که این انتخاب بایستی به تأیید مجلس شورای تشکیلات جهانی الاخوان المسلمون با 35 عضو برسد. بیشتر فعالیت­های اجتماعی و سیاسی جمعیت توسط دفتر ارشاد صورت می­گیرد. این دفتر دارای بخش­های مختلف از جمله: امور خیریه، امور تبلیغ و دعوت، خانواده و امور تربیتی، کارگران و کشاورزان، حرفه­ها، توسعه اداری و امور سیاسی است که مسئولیت هر بخش با یکی از اعضای دفتر است (حبیب:9).

هر چند تشکیلات الاخوان المسلمون در مراحل اولیه قیام 25 ژانویه سال 2011 نقش فعال ایفا نکرد، به تدریج و پس از آنکه نشانه­های سقوط رژیم مبارک بیش از پیش آشکار شد و موازنه قدرت به نفع جریان انقلاب تغییر کرد، در روند تحولات حضوری پررنگ داشت و به ویژه پس از سقوط رژیم، سعی کرد تا در مدیریت تحولات، ابتکار عمل را به دست گیرد.

ب- الجمعیة الشرعیة لتعاون العاملین بالکتاب و السنة

این جمعیت از قدیمی­ترین جریان­های سلفی مصر است و توسط محمود خطاب السبکی در سال 1912 تأسیس شد. مهمترین اهداف اعلام شده جمعیت در بدو تأسیس، احیای سنت و از میان برداشتن بدعت بود . السبکی مؤسس جمعیت از عالمان نهاد الازهر بود و بیشتر به تأسیس مساجد و مکاتب حفظ قرآن،مدارس آموزش احکام دینی و دیگر مواد درسی رسمی آن روز اهتمام داشت. جمعیت مزبور به زودی به عنوان یک تشکیلات خیریه دینی ظهور کرد که در زمینه فعالیت­های اجتاعی به ویژه رسیدگی به امور درماندگان، تأسیس بیمارستان برای درمان بیماران محروم و فقیر،سرپرستی ایتام و زنان بی­سرپرست و ... تلاش می­کرد. جمعیت از همان اوان تأسیس روش عدم دخالت در امور سیاسی را در پیش گرفت و لذا توانست فعالیت­های اجتماعی و تبلیغی خود را بدون مشکلات امنیتی دنبال کند و به توسعه این فعالیت­ها از جمله ایجاد مؤسسات آموزشی مبلغان دینی همت گمارد. این جمعیت از آغاز تأسیس با جریان تصوف مصر به شدت مخالف و آن را به لحاظ اعتقادی و فقهی منحرف می­دانست (العقالی، 292:2014). همچنین الجمعیه الشرعیة به موضوعاتی چون: پاکسازی دین از بدعت­ها، خرافات و تبرک جستن به ضریح اولیاء و یا نذر و نماز در آن مکان ها ،اهتمام بسیار دارد. مهمترین مرجع دینی اعضاء و مبلغان این جمعیت، کتاب «الدین الخالص» نوشته السبکی مؤسس آن است که در واقع دایرة المعارف فقهی است و بیشتر آراء فقهی او را شامل می­شود. (منیب، 27:2009).

ج- جماعة انصار السنة المحمدیة

دومین جریان سلفی مصر است که توسط شیخ محمد حامد الفقی از اعضای نهاد دینی الازهر و از مسئولان پیشین الجمعیة الشرعیة در سال 1926 تأسیس شد. او که تحت تأثیر اندیشه­های ابن تیمیة و ابن القیم الجوزیة قرار داشت ،پس از بروز اختلافاتی که میان او و دیگر اعضای جمعیت مزبور بر سر مسائل اعتقادی پیش

آمد از آن انشعاب کرد و به تأسیس جمعیت جدید روی آورد. او هدف خود را از تأسیس این جمعیت جنگ با شرک و بدعت در صور مختلف آن و نیز مقابله با سلطه صوفی­ها بر حوزه های فکری و مؤسسات دینی اعلام کرد. طی سال­های بعد دایره فعالیت­های جمعیت توسعه یافت به گونه­ای که 200 شعبه جمعیت در سراسر مصر تأسیس و اداره بیش از هزار مسجد را در اختیار گرفت. همچنین تأسیس مراکز تربیت مبلغ و مرکز آموزش قرآن و اعتقادات آفریقایی­ها بر اساس دیدگاه شیوخ سلفی از دیگر اقدامات گسترده تبلیغی دینی این جمعیت است. این جمعیت دیدگاه­های متحجرانه­ای در خصوص زنان داشته و بر ضرورت سلطه مردان بر زنان تأکید می­کند و از سوی دیگر هر چند در مسائل سیاسی دخالتی ندارد و با تخریب مخالف است و تا پیش از انقلاب 25 ژانویه نیز،مخالف مشارکت در انتخابات بود، پس از پیروزی انقلاب، باتغییر نگاه و موضع ،پیروان و هوداران خود را مخفیانه و آشکار به حمایت از کاندیداهای سلفی و نیز رأی به ریاست جمهوری مرسی که آن را پیروزی اسلام و مسلمانان می­دانست تشویق کرد. ارگان این جمعیت مجله ماهانه «التوحید» است. (العقالی : 94). تعداد فعالان این جمعیت بیش از 10 هزار نفر برآورده شده است. علاوه بر آن مجموعه­ای از مؤسسات جدید، مؤسسات علمی و آموزشی، کتابخانه و مسجد در اختیار آن است که البته این مساجد در سال­های اخیر تحت نظارت وزارت اوقاف قرار گرفته است (منیب:  28).

د- الدعوة السلفیة

زمینه فعالیت­های این جریان به اوائل دهه 1970 در محیط­های دانشگاهی شهر اسکندریه بازمی گردد . ازسال 1980فعالیت های آن باعنوان "المدرسة السلفیة" شکل گرفت ودرنیمه های این دهه بانام جدید "الدعوة السلفیة" فعالیت­های این جریان تبلیغی روبه گسترش نهاد که از جمله آنها انتشار مجله «صوت الدعوة» و تأسیس مؤسسه آموزشی و تربیت مبلغ «الفرقان»، تأسیس کمیته­های زکاة، فعالیت­های اجتماعی و فعالیت­های تبلیغاتی در مساجد بود.

مهمترین شخصیت نظریه­پرداز الدعوة السلفیة، شیخ محمد ناصرالدین الالبانی است. او بر این اعتقاد بود که علت اساسی عقب­ماندگی تمدنی مسلمانان، احادیث ضعیف و جعلی و اسرائلیات و نیز آرای فقهی مخالف احادیث صحیح است و لذا هرگونه تغییر و تحول در وضعیت مسلمانان مستلزم پالایش کتاب­های دینی از احادیث مزبور است. این جریان مذهبی سلفی با دموکراسی به شدت مخالف بود و آن را مساوی با کفر تلقی می­کرد و به تطبیق شریعت اسلامی تأکید می­وزید. سپس در یک روند تحول از شدت این مخالفت کاسته شد و مشارکت سیاسی و انتخابات را به طور اصولی پذیرفت و پس از پیروزی انقلاب 25 ژانویه به طور کلی از مبانی اولیه مبنی بر مخالفت با فعالیت سیاسی بازگشت و در انتخابات پارلمانی و نیز انتخابات ریاست جمهوری مشارکت و به حمایت از محمد مرسی پرداخت. (العقالی، 296:2014). هرچند یکسال بعد ،از برکناری او از ریاست جمهوری توسط وزیر دفاع حمایت کرد. امروز نیز این جریان سلفی از هیچ کوششی در پر کردن خلأ ناشی از سرکوب اخوان المسلمین در صحنه سیاسی فرو نمی­گذارد.

ه- الجماعة الاسلامیة: جماعت اسلامی به عنوان جنبش دانشجویی در نیمه دهه هفتاد قرن گذشته ابتدا در دانشگاه اسیوط شکل گرفت. برخی از بنیانگذاران اولیه آن، ابوالعلاماضی، کرم زهدی، رفاعی طه، ناجح ابراهیم و اسامة حافظ بودند. در سال 1980 جماعت مزبور به رهبری کرم زهدی اندیشه استراتژی جهادی محمد عبدالسلام فرج را پذیرفت. سپس شاخه نظامی جماعت توسط مصطفی حمزه بر این اساس شکل گرفت. جماعت اسلامی در سال 1981 با جماعة الجهاد به رهبری عبدالسلام فرج برای مبارزه با رژیم حاکم به وحدت رسید که ثمره آن ترور انورالسادات بود. این وحدت اما در سال 1984 از هم پاشید.

جماعت اسلامی طی سال­های فعالیت در دو دهه پایانی قرن گذشته به عنوان یک جریان اسلام گرای جهادی در زمینه برخورد با مواردی از جمله اختلاط زن و مرد، شرب خمر، مجالس موسیقی، برنامه­های تئاتر و یا نمایش فیلم و نیز حمله به مراکز فساد و مواد مخدر قدرتمندانه عمل می­کرد. قدرت گرفتن جماعت و گسترش فعالیت­های آن دولت را ناگزیر از دخالت و ایجاد محدودیت برای آنها و سپس سرکوب امنیتی کرد. گروه­های مسلح وابسته به جماعت نیز در عکس­العمل به این برخوردها حملات مسلحانه­ای را علیه نیروهای امنیتی ترتیب دادند و برخی از فرماندهان امنیتی را ترور کردند. مهمترین عملیات مسلحانه جماعت اسلامی که انعکاس وسیعی یافت، علیه گردشگران خارجی در مناطق مختلف گردشگری مصر طی چند مرحله بود که آخرین آن درشهرتوریستی الاقصر و در سال 1997 انجام شد و طی آن 58 گردشگر خارجی کشته شدند. پس از این عملیات تروریستی، این گروه در یک بازنگری استراتژیک به نقد مواضع و اقدامات گذشته پرداخت (منیب :86) و بالاخره در سال 1999 مجلس شورای جماعت توقف نهانی اعمال خشونت­آمیز را اعلام کرد. زان پس جماعت اسلامی به یک جمعیت اسلامی وسیاسی اجتماعی تبدیل شد. (دلیل الحرکات الاسلامیة:138) از مهمترین رهبران فکری جماعت اسلامی، شیخ عبدالرحمن روحانی نابینای مصری از اعضای پیشین نهاد دینی الازهر بود ( همان: 137).

و- جماعة الجهاد: این گروه جهادی در اواخر سال 1980 و اوایل 1981 توسط محمد عبدالسلام فرج نویسنده کتاب «الفریضة الغائبة» با گردآوری مجموعه­ای از گروه­های کوچک اسلامی تأسیس شد. (دلیل الحرکات الاسلامیة :136) عبدالسلام فرج در کتاب یادشده، مبانی نظری خود را درباره استراتژی تغییر سیاسی اجتماعی، برپایی دولت اسلامی و بازگشت خلافت ارائه کرده است. (حسن،200:2000). این گروه به زودی با جماعت اسلامی در یک وحدت فکری و عملی قرار گرفت که مبنای ایدئولوژیک آن، همان کتاب بود. از نظر نویسنده آن، دشمن نزدیک در اولویت مبارزه قرار می­گیرد. بر اساس این نظریه، دشمن نزدیک در آن زمان، رژیم حاکم مصر بود که بایستی با از میان برداشتن آن و به دست گرفتن قدرت، به تأسیس دولت اسلامی و اسلامی کردن جامعه مصر پرداخت. ترور انور السادات در سال 1981 توسط تشکیلات مزبور نیز بر اساس چنین رویکردی انجام گرفت. (دلیل الحرکات الاسلامیة:همان). ادامه این وحدت تشکیلاتی دیرپا نبود و به دلیل بروزتفاوت دردیدگاه­ها و اختلاف در روش­های مبارزه مسلحانه، سرانجام این وحدت در سال 1984 از هم پاشید. علیرغم انجام برخی اقدامات مسلحانه توسط جماعة الجهاد که برخی از آنها هم ناموفق ماند، به دلیل سرکوب شدید توسط نیروهای امنیتی ودستگیری بسیاری ازرهبران آن، امکان ادامه عملیات نظامی برای این جماعت غیرممکن و به تدریج به گروه­های پراکنده و کوچک تبدیل شد که آنها هم از سال 1997 عملیات مسلحانه و خشونت­آمیز را کنار گزاردند. برخی از رهبران آن از جمله ایمن الظواهری هم  پیشتر،پس از آزادی از زندان، در سال 1986 از مصر خارج شدند .ایمن الظواهری 10 سال بعد در افغانستان تلاش­هایی را برای احیای این گروه آغاز کرد و سرانجام در سال 2001 طی یک هم­پیمانی با «بن لادن»، تشکیلات موسوم به «قاعدة الجهاد» بنیان گزارده شد که رهبری آن با بن لادن بود. (دلیل الحرکات الاسلامیة:144).