صوفیان مصر
تا پیش از نیمههای قرن ششم هجری، تصوف در مصر از دایره سلوک فردی و حلقههای کوچک مریدان، عارفان و زاهدان فراتر نمیرفت و از نمودهای جمعی صوفیان خبری نبود. شکوفایی تصوف اما از نیمههای دوم آن قرن و تأسیس اولین خانقاه در عهد صلاحالدین ایوبی در سال 569 هجری آغاز شد. قرن هفتم نیز که قرن فروپاشی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه مصر بود، برای صوفیان، اوج شکوفایی و بالندگی بود. زان پس، طریقتهای صوفی یکی پس از دیگری ظهور یافتند و با فراز و فرودهایی به حیات خود ادامه دادند (صدر هاشمی،81:1391).
طریقتهای صوفی مصر به لحاظ ریشههای تاریخی و حضور اجتماعی گسترده، امروز به مثابه نهادی اجتماعی مورد توجه است و پژوهشهای متعدد و عمیقی درباره آنها انجام شده است (تقریر الحالة الدینیة، 275:1997).
تاکنون تعداد 77 طریقت صوفی توسط شورای عالی طریقتهای صوفی مصر به رسمیت شناخته شدهاست. طریقتهای رسمی متعهدند که طبق لوایح مصوب سالهای 1903 و 1905 م در خصوص طریقتهای مبتنی بر ممنوعیت همهی اعمال خلاف شرع، از جمله ذکر گفتن همراه با رقص، استفاده از برخی آلات موسیقی، مجروح کردن بدن با سیخ، خوردن حشرات به عنوان کرامت و همچنین طرح مسئله سقوط تکلیف، عمل کنند. اضافه بر طریقتهای رسمی، دهها طریقت غیررسمی نیز در سراسر مصر گستردهاند که سبب نگرانی مشایخ صوفی شصده و تقاضای برخی از آنها برای رسمی شدن با مخالفت شورای عالی صوفیان روبرو شده است. شیخ حسن الشناوی که تا پیش از مرگ در سال 2008 ،شیخالمشایخ صوفیان مصر بود، نسبت به شیوع گستردهی طریقتهای غیرقانونی و غیرمنطبق با احکام و تعالیم اسلامی و نیز شیوههای غیراسلامی، غیرصوفی و کاسبکارانهی طیف وسیعی از مدعیان تصوف (فرقههای جدید) هشدار داده است (صدر هاشمی : 86).
برخی از طریقتها همچون الشاذلیه، دارای شاخههای بسیاری هستند که به عنوان طریقتی مستقل به رسمیت شناخته شدهاند. بعضی از آنها همچون خلوتیه گرایش بیشتری به مجالس ذکر و اعتزال دارند و تعداد دیگری از آنها مانند عزمیه، به حضور اجتماعی و بهرهگیری از امکانات ارتباطی مدرن اهتمام میورزند.
برخی از طریقتهای مهم مصر عبارتند از:
- الاحمدیة (یا بدویه): منسوب به سید احمد البدوی (د 675 ه) که نسب به امام علی (ع) میبرد. او در فاس مغرب متولد شد و مدتی در عراق بود و سپس به مصر رفت و در شهر طنطا اقامت گزید؛ از آن پس طریقت به نام او شکل گرفت و در عصر حکومت بیبرس مملوکی در مصر گسترش یافت. از عوامل محبوبیت و گسترش این طریقت، تشویق مسلمانان به مبارزه با مهاجمان صلیبی توسط پیروان آن بود. بعدها بروز برخی انحرافات و شیوع بیبندوباری و اعمال خلاف از جمله میگساری در میان پیروان آن، سبب رویگردانی عامهی مسلمانان از آنان شد. این طریقت، مردم پسندترین طریقت روستایی به شمار میرود. از علائم مشخصهی آنان، استفاده از پرچم و عمامهی قرمز است. سلسلههای متعددی از این طریقت منشعب شدهاند که البیومیه و الشناویه از جملهی آناناست.
- الخلوتیة: منسوب به شیخ محمد الخلوتی (د 689 ه) از مشایخ صوفیه خراسان و طریقتی ترکی الاصل است. مرکزیت این طریقت در تبریز بود و پس از آنکه این شهر به تصرف صفویان درآمد، پیروان آن به تدریج به مصر مهاجرت کردند. این طریقت در مصر شکوفا شد و شاخههای متعددی از آن پدید آمدند که از جمله آنها بکریه، بیرامیه، جوهریه و مرداشیهاند.
- الدسوقیة: منسوب به شیخ ابراهیم الدسوقی (د 676 ه) از اقطاب چهارگانه صوفیان است که درالدسوق از شهرهای مصر متولد شد. اوشافعی مذهب و علاوه بر مقام قطب، فقیهی مورد توجه مردم بود. شاخههای متعددی از آن منشعب شدهاند که از جملهی آنها الشرنوبیه و الشهاویه وشاخه ای دیگراز آن که به عنوان طریقتی مستقل در سالهای اخیر به رسمیت شناخته شده است، الدسوقیة المحمدیة است که در عین حال از جدیدترین طریقتهای صوفی مصر است. شاخههای آن علاوه بر مصر در سودان، الجزایر، لیبی، یمن، پاکستان و برخی از کشورهای اروپایی گستردهاست.
الرفاعیة: منسوب به شیخ ابوالعباس احمد الرفاعی (د 578ه) از اقطاب بزرگ صوفیه است که در بصره میزیست و پس از مرگش، شیخ ابوالفتح الواسطی (د 632ه) که به مصر مهاجرت و در اسکندریه سکنی گزیده بود، با دعوت و تبلیغ توانست این طریقت را در مصر گسترش دهد. برخی بر این باورند که الرفاعی تحت تأثیر اندیشههای شیخ عبدالقادر گیلانی قرار داشت و طریقت او نیز از شاخههای قادریه است. طریقت الرفاعیه دارای شاخههای متعدد از جمله علوانیه، کیالیه، حریریه و جبرتیه است.
- الشاذلیة: منسوب به شیخ ابوالحسن الشاذلی (د 656 ه) او زاهدی نابینا بود که به دلیل گرایشهای صوفیانه ناگزیر از ترک مغرب و مهاجرت به مصر و اقامت در اسکندریه شد. به تدریج حلقهای از شاگردان بر گرد او جمع آمدند. او نه خانقاه داشت و نه خود طریقت و آداب خاصی بنا نهاد. پس از او، مریدانش از جمله ابوالعباس المرسی و ابن عطاءاله السکندری طریقت را به نام او بنیان گذاشتند. طریقت شاذلیه از ریشهدارترین و پرشاخهترین طریقتهای صوفیه است و در طول قرون متمادی، تأثیر بسیاری بر روند تحولات فرهنگی و اجتماعی مصر داشته است. از جمله شاخههای این طریقت میتوان از وفائیه، جزولیه، مکیه، محمدیه و درقاویه نام برد. پیروان این طریقت و شاخههای آن علاوه بر مصر، در شمال آفریقا نیز پراکندهاند.
- العزمیة: از طریقتهای نسبتا جدید در مصر است که آن را السیدمحمد ماضی ابوالعزائم (د 356 1ه) با شعار احیای خلافت فاطمی در سال (1353 ه-1934م) بنیان گذاشت. (همان:88). این طریقت از ویژگی اصلاح طلبانه برخوردار است و وابستگیهای قومی و ملی خود را در مشارکت در جنبش مدنی علیه اشغال انگلیس و نیز مشارکت در جنگ علیه اسرائیل در سال 1948 نشان داده است (حسن، 415:2009). طریقت عزمیه همچنین به دلیل استفاده از شعارهای نو از جمله آمیزش دین و سیاست، بهرهگیری از ادبیات شیعی، نقد شدید وهابیت و ضدیت با صهیونیسم و نیز،انتقاد از عقبماندگی مسلمانان، توانسته است افکار عمومی را به خود جلب کند. این طریقت هر چند سنی مذهب است، از بسیاری از باورهای شیعه، دفاع و به ویژه بر مشترکات میان تصوف و تشیع تأکید میورزد؛ از جمله، سلسله جزوات «الفتوحات العزمیة» که از سوی این طریقت انتشار یافته، به بسیاری از اتهامات و ابهامات دربارهی تشیع پاسخ میدهد. همچنین برگزاری میلاد امام حسین (ع) و حضرت زهرا (س) از برنامههای سالیانه و مناسبتی ویژه این طریقت است. از دیگر ویژگیهای طریقت عزمیه، نقد اندیشههای خرافی و عملکرد انحرافی برخی مشایخ و پیروان طریقتهای صوفیه است. این طریقت علاوه بر مصر، در سودان و لیبی هم پیروانی دارد.
العشیرة المحمدیة: علیرغم آنکه از شاخههای شاذلیه است به عنوان جریانی فکری اصلاحی در میان جریانهای صوفی مصر مطرح شده است. این طریقت صوفی توسط شیخ محمد زکی ابراهیم (د 1419 ه) بنیان گرفت. شکلگیری این طریقت نتیجهی اندیشههای اصلاحطلبانه موسس آن بود که صرفا به میراث سنتی صوفیه بسنده نکرد و با رویکردی نوگرایانه، جریانی جدید را در میان طریقتهای صوفی مصر پدید آورد. این جریان صوفی منتقد برخی روشها و رفتار مشایخ و پیروان طریقتهای صوفی است و معتقد است که جریانهای صوفی باید به منابع اصلی و صدق و صفای پیشین بازگردند. از اقدامات مهم این طریقت، تأسیس آکادمی پژوهشهای صوفی است که در زمرهی اقدامات نوگرایانه جریانهای صوفی مصر به شمار میرود.
- القادریة: طریقت منسوب به شیخ عبدالقادر گیلانی معروف به قطب اعظم (د562ه) که نسب او به امام حسن مجتبی (ع) میرسد. آموزهها و فعالیتهای تبلیغی این طریقت صوفی نقش مهمی در گسترش اسلام در میان قبایل بتپرست آفریقا و نیز در شبه قاره هند داشته است. پیروان این طرقت، علاوه بر مصر در گسترهی وسیعی از جهان اسلام حضور دارند. با اینکه آموزههای این طریقت ریشه در مذهب حنبلی دارد، پیروان آن تا حدود زیادی اهل تسامح و تساهل بودهاند. قدیمیترین شاخههای قادریه در مصر، فارضیه و پس از آن قاسمیه است. (صدر هاشمی:87 تا 90)
نهادهای نظارتی
از جمله نقاط عطف در روند تحولات معاصر طریقتهای صوفی مصر، تشکیل شورای عالی طریقتهای صوفی در سال 1976 به عنوان مهمترین ابزار برای تحقق اهداف فرهنگی دولت بود. بر اساس قانون تشکیل شورای مزبور، ادارهی امور طریقتهای صوفی را تشکیلاتی با عنوان «المشیخة العامة للطرق الصوفیة» برعهده دارد. شیخ المشایخ طریقتها از میان 10 شیخ منتخب مشایخ طریقتها انتخاب و با حکم رئیسجمهور منصوب میشود. شیخ المشایخ منتخب نیز همراه شورایی مرکب از 5 عضو به عنوان نمایندگان وزارتخانههای کشور، اوقاف، فرهنگ، امور محلی و الازهر با عنوان شورای عالی بر امور طریقتها نظارت میکند. وظایف عمدهی این شورا عبارت است از: حل و فصل منازعات طریقتها، نظارت بر اجرای مراسم و جشنهای صوفی مانند موالد، عزل و نصب مشایخ مراقد و تکیهها و سایر مراکزی که به رسمیت شناخته شده و تحت نظارت این شورا قرار گرفتهاست.
شورای مزبور به استناد قانون تشکیل آن، تشکیلاتی است مستقل با اهداف دینی، معنوی، اجتماعی، فرهنگی و ملی و دارای شخصیت حقوقی (حسن 2009 :610 ).