خط چینی

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۲۱:۴۹ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «خط رسمی چینی تا قرن بیستم«چینی کلاسیک» نام داشت که با انواع زبان­های گفتاری رایج بسیار متفاوت بود(همان­گونه که زبان لاتین از زبان­های کنونی اروپا متفاوت است). از زمان نهضت چهارم ماه می در سال1919میلادی، استاندارد رسمی کتابت در چین به بَی­خوا[1]،...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

خط رسمی چینی تا قرن بیستم«چینی کلاسیک» نام داشت که با انواع زبان­های گفتاری رایج بسیار متفاوت بود(همان­گونه که زبان لاتین از زبان­های کنونی اروپا متفاوت است). از زمان نهضت چهارم ماه می در سال1919میلادی، استاندارد رسمی کتابت در چین به بَی­خوا[1]، یا«چینی کشوری» تغییر کرد و ماندارین شد. هر چند به لحاظ صرفی و نحوی، کاملا منطبق با ماندارین نیست. لذا، امروزه«چینی استاندارد نوشتاری» به آن­چه که در سال 1919در نتیجه­ی جنبش چهارم ماه می تصویب شد اطلاق می­شود و اگرچه فرهنگ لغت مکتوب برای همه­ی گویش­ها مشترک است، اما فرهنگ لغت شفاهی هر زبان، اختصاصی است.

نمونه خط چینی

خط چيني در واقع، نماينده­ي معناهاست نه آواها و به اصطلاح انديشه نگاري است(ايدئوگرافي) نه خط الفبايي. در نتیجه، با شناخت معنای نویسه­ها می­توان از موضوع نوشته آگاه شد بی آن­که نیازی به دانستن زبان باشد. چینی­ها برای نگارش افکار و اندیشه­ی خود ابتدا با رسم اشکال اشیاء منظور خود را به دیگران تفهیم می کردند، ولی بعدها به دلیل نا رسا بودن این روش ترکیباتی ساختند تا بهتر بتوانند اندیشه­های خود را بیان کنند. خط چینی همراه با هنر خوشنویسی یکی از جلوه­های عالی هنر چینی و ظرافت آن به شمار می­رود و با نگارگری پیوندی بسیار نزدیک دارد. در این زبان، با شناخت معناي كاراكترهاست كه معناي واژه نیز درك مي­شود. به همين سبب است كه مردماني با گويش­هاي كاملا متفاوت، از طريق نگارش همانند، با هم پيوند يافته و هركس به زبان خود متن واحد را مي­خواند و مي­فهمد. براي نمونه، در زبان ماندارين(پكني) به واژه­ي رود«چيانگ»، و در زبان كانتوني آن را«كونگ»، و به زبان وِنچو«كوا» گفته مي­شود، ولي هنگام نوشتن هر سه زبان اين واژه را به يك نوع مي­نويسند. ولذا، در طول تاريخ، اين خط بي­الفبا که بیشتر از راه چشم فهمیده می­شود تا گوش، برای کشور پهناوری با مانع­های طبیعی بسیار و گروه­های زبانی گوناگون، موهبتی با ارزش به­شمار می­رود و هميشه به عاملي براي وحدت سرزميني و ملي مردمان اين سرزمين پهناور تبديل شده و فرمان امپراتور در همه جا بي­كم و كاست فهميده مي­شد. در نتيجه، هر چيني با سواد در هر نقطه از خاك اين كشور مي­تواند آثار ادبي كشور خويش، از جمله، نوشته­هاي سده­ها و هزاره­هاي پيشين را بخواند و به­فهمد. بدين ترتيب، زبان نگارشي چيني در كوتاه گويي و توان بيان و رساندن مفهوم به جايي رسيده است كه زبان گفتاري در برابر آن كم مي­آورد. (آشوری، داریوش ، 1358)

بعضی معتقدند زبان چینی بسیار زیبا و عمیق است و برای راهیابی به اعماق فرهنگ شرقی باید با این کاراکترهای ناآشنا مانوس شد و راز درون آن کاراکتر را کشف کرد. برخی هم معتقدند این طور نیست.


[1] - Baihua.