ادبيات حماسی در چین
ادبيات حماسي
همانگونه که پیشتر گفته شد، ادبیات چینی، ادبیات اشخاص قهرمان نیست، و اگر قهرمانی هم مورد ستایش واقع شده، به خاطر فضایل انسانی قهرمان بوده است نه به خاطر زور بازوی او. به همین دلیل، ادبیات حماسی که بیشتر روی تواناییهای شخص تأکید می کند هم در ادبیات چینی جایگاه کمتری دارد. اما، به این معنا نیست که هیچ ادبیات حماسی در ادبیات چینی وجود نداشته باشد. آنچه در پی میآید، نمونهای از ادبیات حماسی چین است که عمدتا مربوط به ادبیات اقلیتهای نژادی چین است.
داستان حماسی «شاه گِسار[1]»
مجموعه داستان حماسی«شاه گِسار»، برای مردم تبت چیزی مانند شاهنامهی فردوسی برای ایرانیان است. این مجموعه که تقریبا همزمان با سرایش شاهنامه و در قرون هفتم تا نهم میلادی در تبت سروده شده است، دارای بیش از یک میلیون بیت و 20 میلیون نویسه در 120 جلد است. براساس گفتهی محققان، طول این مجموعهی حماسی، از مجموع 5 منظومهی حماسی جهان از جمله، گیل گامیش دوران بابلیان، ایلیاد و اودیسهی یونانیان، و رامانا و مهابارات هندیان هم بلندتر است. در این مجموعه، تاریخ اجتماعی، مذهب، مبادلات فرهنگی گروههای نژادی و قبایل مختلف؛ ارزشهای اخلاقی، آداب و رسوم عامیانه و مردمی ساکنان فلات تبت بهصورت منظم تشریح شده است. پس از ورود آیین بودا به این منطقه در قرن یازدهم میلادی، مانکهای بودایی اقدام به جمع آوری، محافظت و گسترش این داستان حماسی نموده و تمام آثار متفرقهای که از این مجموعه در نقاط مختلف وجود داشت را یکجا جمع کرده و به آن نظم و سروسامان دادند. این مجموع، در طول تاریخ اثر غیر قابل انکاری در حفظ و گسترش تاریخ فرهنگی-اجتماعی و توسعهی فرهنگی جامعهی باستانی و سنتی تبت برجای گذاشته است که با هیچ اثر دیگری در این زمینه قابل قیاس نیست. («اقلیتهای قومی چین»، 2003) این حماسهی ماندگار، سینه به سینه و از نسلی به نسل دیگر تااکنون حفظ شده و در حالحاضر نیز توسط صدها تن از هنرمندان فولکلور نواحی تبت، مغولستان داخلی و«چینگخَی»، خدمات وموفقیتهای حماسی و جنگی«گِسار»، این قهرمان جاویدان در جشنها و مراسم و آیینهای ملی و فرهنگی از حفظ خوانده میشود.
داستان حماسی«شاه گِسار» که قرنها زبانزد خاص و عام بوده است، پیوسته توسط شاعران مختلف و مردم عادی، بر داستانهای آن افزوده شده است. در اوایل قرن12 بود که داستان« شاه گِسار» تکمیل شده و در نواحی تبت، بهصورت گسترده مورد استفاده قرار گرفت.
در حماسهی«شاه گسار» آمده است که در زمانهای بسیار بسیار قدیم، بلایا و فقر و فلاکت عظیمی تمام نواحی تبت را دربر گرفت و دیوها و اهریمنان، رنجهای طاقت فرسایی بر مردم تحمیل میکردند. در چنین شرایطی، بودای مهربان و مشفق«گوان شیاین» برای نجات مردم از این بلیه، از خدا خواست تا پسر خود را به میان مردم بفرستد. بدین سان بود که«توباگه وا» پسرخدا، به دنیای انسانها گام نهاد. وی از نخستین روز تولد، مبارزه با اهریمنان را آغاز کرد، در 5 سالگی به کنار رودخانهی«زرد»کوچ کرد و در 12 سالگی با پیروزی در مسابقهی اسب سواری قبیله، بر تخت سلطنت نشسته و شاه تبتیها شد و «شاه گِسار» نام گرفت. از آن پس، وی با قدرت و توان بی نظیرش، برای نابودی ارواح خبیثه و اهریمنان، سلحشورانه جنگید و علیرغم اتهامات دروغین و توطئهها، با تلاش و نیروی خود و حمایت خداوند و بوداها، شکست ناپذیر شد و همیشه پیروز میدان بود و برای مردم رفاه و سعادت فراوانی فراهم آورد. نویسندگان این اثر حماسی، به«گسار» صفات اخلاقی و عقل و درایت و شایستگی بی نظیری نسبت داده و از او یک قهرمان نیمه انسان و نیمه خدا ساختند که در آن، خدا، اژدها و نیان(یکی ازایزدان مذهب اولیهی تبتی) در وجود او به هم پیوسته اند.
پس از بررسی و تنظیم و تدوین این حماسه، متن آن در 120جلد با پیش از یک میلیون بیت شعر و 20 میلیون واژه جمع آوری شده است که طولانیترین حماسهی ادبی جهان به شمار میآید.
حماسهی«شاه گِسار» محتوای بسیاری از ترانهها و تصنیفهای مردمی و فولکلور، داستانهای افسانهای و روایات شفاهی مردم منطقه را با استناد به ضرب المثلهای بیشمار مردم تبت و خصوصیات آفرینش سبکهای ادبی لفظی و شفاهی همچون تشبیه، سرایشهای تکراری و هماهنگی آغاز و پایان هرفصل، در خود جای داده است.
حماسهی«جیانگر[i]»
حماسهی«جیانگر» در حدود قرن 15تا اوایل قرن 17، درمنطقهی قبیله نشین«ویلات» شکل گرفت. قبیلهی «ویلات» یکی از قبایل باستانی مغولهاست به معنای قبیلهی جنگلی است. افراد این قبیله عمدتا در سلسله جبال«آرتای» در منطقهی سینکیانگ زندگی میکردند. «جیانگر» قهرمان اصلی این حماسه، در دو سالگی به دلیل تصرف زادگاهش توسط«مِنگوس»، پدر و مادر خود را از دست داد.
او، برای گرفتن انتقام خون پدر و مادرش، در سه سالگی سوار بر اسب سحرآمیز خود شده و برای مبارزه به هرجا شتافت. جیانگر، از 7سالگی پیروز تمام نبردها بود و به همین خاطر از طرف اهالی منطقهی«بائو موبا» بهعنوان «خان» برگزیده شد؛ اما، « منگوس» همچنان به تجاوز خود به منطقهی«بائو موبا» ادامه میداد.
«جیانگر» با همراهی 35تن از فرماندهان تنومند و 8000سرباز سلحشور از زادگاه خود دفاع کرده و با درایت و شجاعت بی نظیرش، کشور ایده آلی ساخت که درآن مردم همیشه جوان باقی مانده و بیش از 25سال نداشتند. در این کشور همه جا صدای خنده به گوش میرسید و شادمانی مردم مشاهده میشد و فقر و تهیدستی از میان رفت. هیچ اثری از زمستان نبود و همیشه و همه جا سرسبزو خرم و همواره بوی بهار به مشام میرسید.
در این حماسه، «جیانگر» بهعنوان قهرمانی بلند قامت، غول پیکر، زیرک و هوشمند و پرتوان و رام نشدنی جلوه داده شده است که درمیان اهالی قبیله ازمحبوبیت و احترام فراوانی برخوردار بوده و برای زادگاه و کشور خود ازهیچ تلاشی دریغ نمی ورزید. در وجود او، 99 خصوصیت برتر مغولها متمرکز بوده و نسبت به مردم بی نهایت وفادار و نسبت به دشمنان کین و نفرت بی پایان داشت.
درحماسهی«جیانگر» زبان عامیانهی زیبای قبیلهی«ویلات» بسیار بهکار رفته و توأم بافولکلور، مطالبی ستایش آمیز، پندهای آموزنده و ضرب المثلها و مبالغه گوییها و تشبیهات و تعریفات بیشماری مورد استفاده قرار گرفته است.
حماسهی«جیانگر» اوج ادبیات کلاسیک ملیت مغول است و تأثیر زیادی در آفرینشهای ادبی نسلهای بعدی مغولها داشته است. درحال حاضر، این حماسه یکی از میراثهای فرهنگی ماندگار مغولها، مورد حمایت و حفاظت دولت چین قرار گرفته است.
[1] - Gesar.
[i] - احتمال دارد که نام اصلی این حماسه و قهرمان آن « جهانگیر» باشد.