مائو تسه تونگ(مائو زدونگ)، بنیانگذار جمهوری خلق چین

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۲ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۱۴ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی « == ''مائو تسه تونگ( مائو زدونگ)، بنیانگذار جمهوری خلق چین'' == === دوران کودکی، نوجوانی و جوانی === مائو تسه تونگ، در 26 دسامبر 1892در منطقه­ي شائوشَن[1] در استان خونَن[2] به دنيا آمد. او در 8سالگی در مزرعه كار مي­كرد و هم­زمان در مدرسه­اي در نزديكي محل سكو...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مائو تسه تونگ( مائو زدونگ)، بنیانگذار جمهوری خلق چین

دوران کودکی، نوجوانی و جوانی

مائو تسه تونگ، در 26 دسامبر 1892در منطقه­ي شائوشَن[1] در استان خونَن[2] به دنيا آمد. او در 8سالگی در مزرعه كار مي­كرد و هم­زمان در مدرسه­اي در نزديكي محل سكونتش تحصيل مي­نمود. وی در 13 سالگی مدرسه را برای کمک به پدرش در مزرعه که فردي سخت­گير و دقيق بود ترک کرد. خانواده­ی مائو مذهبي و پيرو آيين بودا بودند. وی سال­های بعد برای ادامه­ی تحصیل به چانگ شا[3] رفت. مائو18ساله بود كه نظام كهن امپراتوري چين، در انقلابي مردمی به رهبري دكتر سون یات­سِن در سال1911میلادی، سقوط و به جاي آن جمهوري چين تأسيس گرديد. مائو در اين دوران مدتي به استخدام ارتش انقلابی در آمد و یک سال بعد براي تکمیل تحصیلات متوسطه به شهر چانگ­شا رفته و در سال1918با مدرک دیپلم فارغ التحصیل شد. وی سپس با تشویق یکی از اساتیدش برای تحصیلات دانشگاهی به پکن رفته و به عنوان دانشجوی پاره وقت در دانشگاه پکن ثبت نام و همزمان به کار در کتابخانه­ی دانشگاه مشغول گردید. وی در این مدت با روشنفکران چپگرای دانشگاه هم­چون چِن دوشیو[4]آشنا و در جلسات سخنرانی آنان حضور یافته و با ایده­های مارکسیستی بیشتر آشنا گردید.

مائو پس از بازگشت به خونَن به عنوان مدیر مدرسه مشغول به کار شده و هم­زمان در فعاليت­هاي سياسي شركت كرده و به نوشتن و انتشار مقالات سياسي پرداخت. وی در همان­جا برای دومین بار[i]با يكي از معلمان مدرسه به نام خانم يانگ كَي­خویی[ii] ازدواج نمود(از سال1920تا1927 باهم زندگی مشترک داشتند) ولي به دليل اختلافات فكري و عقيدتي از هم جدا شده و با خانم ديگري به نام خِه زیجِن[iii] ازدواج مجدد کرد. مائو بنا به دلايلي با وي نيز نتوانست به زندگي مشترك ادامه دهد و لذا از او هم جدا و براي بار چهارم در سال 1939، با خانم جيانگ چينگ[iv] ازدواج كرد.

عضویت در حزب کمونیست

حزب كمونيست چين در سال 1921در شانگهاي تأسيس و سازماندهي شد، و مائو از همان ابتدا به عضويت اين حزب در آمد. وی در نخستین کنفرانس ملی حزب حضور یافت و دو سال بعد و در سومین کنفرانس ملی به عنوان یکی از پنج کمیسر کمیته­ی مرکزی حزب انتخاب شد. در دوران همکاری میان حزب کمونیست و حزب کومین­تانگ، وی برای سازماندهی شاخه­ی خونَن کومین­تانگ در منطقه­ی خونَن به این شهر بازگشت. مائو در سال1924 به عنوان عضو علی­البدل کمیته­ی اجرایی کومین­تانگ انتخاب و همزمان فعالانه برای گسترش فعالیت­های حزب کمونیست هم تلاش می­کرد. وی مدتی هم براي گسترش فعاليت­هاي حزبی و تشكيل بخش پيشرو حزب به شانگهاي که مرکز فعالیت نیروهای کمونیست بود رفت. با آغاز مشکلات حزب در شانگهای وی به خانه­ی پدری بازگشت ولی با آغاز شورش­هایی در شانگهای و گوانگجو بار دیگر فعالیت­های سیاسی خود را از سر گرفت و در سفری به گوانگجو برای برگزاری دومین نشست حزب کومین­تانگ با این حزب همکاری و به عنوان مسئول تبلیغات حزب گمارده شد.

در سال1925، دكتر سون يات­سِن فوت کرد و چيانگ كاي­شِك رهبري حكومت چين را بر عهده گرفت. ديدگاه­هاي وي با سون يات سِن  مغاير بود. سال بعد چيانگ كنترل ارتش را نيز در اختيار گرفت و در سال 1927، به خاطر اختلافاتی که پیش آمد، عوامل كمونيستي را از دولت و ارتش پاكسازي كرده و برخي را نيز زنداني نمود. براساس برخی از آمارها، در درگیری میان حزب کمونیست و دولت ملی طی سال­های 1926تا1927، به دلیل قتل عام کمونیست­ها توسط ارتش و پلیس مخفی چیانگ کای­شِک، تعداد اعضای این حزب از حدود58هزار نفر به 10هزار نفر کاهش یافت (وردی نژاد، 1390) در همين ايام مائو برای حضور در اجلاس اضطراری حزب کمونیست به ووخَن رفته و در آن­جا گزارشی از وضعیت قیام کشاورزان خونَن ارایه کرد که این گزارش[v] مبنایی برای تئوری­های انقلابی وی در سال­های بعد شد.

پس از برخورد چيانگ با حزب كمونيست، حزب اقدام به راه اندازي گروه­هاي پارتيزاني نموده و مائو در اين حركت نقش مؤثري داشت. وی برای به دست آوردن پیروزی در مقابل نیروهای ملی، راهبردی را تعیین کرد که دارای سه مرحله بود: نخست، برخورداری از یک ارتش دهقانی که از قدرت و تحرک کافی به منظور درگیری­های نظامی طولانی مدت برخوردار است. دوم، تحت کنترل درآوردن سرزمینی استراتژیک برای استقرار و انجام عملیات نظامی. و سوم، ایجاد گروه خود کفایي اقتصادی در مناطق تحت کنترل ارتش سرخ برای فراهم سازی نیرو و تجهیزات جهت درگیری­های نظامی (وردی نژاد، 1390)  وی با ایجاد جمهوری شورایی چین در منطقه­ي خونَن به هر سه هدف خود دست یافته بود.

رویارویی حزب کمونیست با کومین­تانگ

تقابل حزب كمونيست و دولت عملا آغاز و حزب كمونيست با استفاده از حمايت مالي و سياسي كارگران و كشاورزان در سال1930، نيروي عظيمي را گرد آورده و به سوي شهرها حركت و چندين شهر را نيز به تصرف در آورد. در اين حركت نظامي، استان جيانگسو نيز به تصرف نيروهاي كمونيست درآمد و قدرت حزب و مائو افزايش يافت. مائو در این منطقه برخلاف توصیه­های نماینده­ی کمینترن که بر بسیج کارگران تأکید داشت، باتوجه به شرایط اجتماعی جامعه­ی چین که عمدتا جامعه­ای کشاورزی بود، بر بسیج دهقانان و ظرفیت انقلابی آنان اعتقاد و اصرار داشت و در همین دوران بود که با تشکیل جمهوری شورایی چین[vi] برخی از ایده­های کمونیستی ویژه­ی چین را به مورد اجرا گذاشت و به موفقیت­هایی در زمینه­ی جذب دهقانان و روستاییان دست یافت.

مائو بدون مشورت با حزب و با همکاری یکی از فرماندهان محلی به نام جودِ[5] اقدام به تشکیل نیروهای چریکی دهقانی نموده و در زمستان 1928تعداد آنان از 10 هزار نفر فراتر رفت. این در­حالی بود که شورش­هایی که بنا به دستور کمینترن در شهرها با سازماندهی کارگران صورت می­گرفت، یکی پس از دیگری با شکست مواجه می­شد. موفقیت­های مائو در سازماندهی دهقانان بر اعتبار و پرستیژ وی افزود. لذا، او از دفتر سیاسی حزب که تحت حمایت شوروی بود دعوت کرد تا از نزدیک با تشکیلات وی آشنا شوند. در اوایل1930که دفتر سیاسی حزب هم­چنان مخالف تشکیل نیروی مستقل نظامی توسط مائو تحت عنوان ارتش سرخ بود، درگیری­های سنگینی میان ارتش سرخ و نیروهای ملی رخ داد که باعث افزایش بیشتر نفوذ و اعتبار مائو در حزب کمونیست شد. در اكتبر سال 1934 قواي دولتي كمونيست­ها را در مناطق تحت کنترل جمهوری شورایی چین در جیانگشی، شديدا تحت فشار قرار داده و آن­ها مجبور به ترك این مناطق شده و به دستور مائو راهپيمايي بزرگ هزاران كيلومتري را از جنوب چين به سمت شمال آغاز و هزاران پارتيزان زن و مرد مسير طولاني 12هزار کیلومتری را با مشقات و دادن تلفات زياد كه عمدتا از گرسنگي و سرما بود طي کرده و در شهر يان اَن[6]مستقر شدند.

هدایت راهپیمایی بزرگ

رژه و راهپیمایی طولانی و حماسی مائو و حامیانش که از اکتبر1934شروع شد، نه تنها جایگاه مائو را در حزب کمونیست و تاریخ چین تثبیت و از مائو به عنوان یکی از فرماندهان جزء نظامی حزب، رهبری بلا منازع و قدرتمند ساخت، بلکه نقطه­ی عطفی در تاریخ معاصر چین نیز به شمار می­آید. این راهپیمایی اجباری، با شرکت بیش از یکصد هزار نفر و در مسیری به طول دوازده هزار و پانصد کیلومتر، و با عبور از یازده استان و هجده رشته کوه و بیست و چهار رودخانه­ی بزرگ و متوسط در جنوب غربی و شمال غربی صورت گرفت. این راهپیمایی بی سابقه، در کنار سختی­ها و مشقت­های طاقت­فرسا، نتایج بسیار سودمندی نیز برای کمونیست­ها داشت. هرچند ده­ها هزار نفر در طول این مسیر جان خود را از دست دادند[vii]. این راهپیمایی که از استان جیانگشی در جنوب شرقی آغاز شده بود، با عبور از استان­های گواندونگ، منطقه­ی خودمختار گوانگشی، خونَن، گویی­جو، یونَن، سی­چوان، گَنسو و منطقه­ی خودمختار مسلمان نشین نینگ­شیا، وارد بخش یان­اَن در استان شَن­سی در شمال غرب چین به پایان رسید.China Daily 10 Apr.2003))

راهپیمایان در ابتدا مسیر و هدف مشخصی نداشتند، و در هر مسیری که قدم بر می­داشتند با مشکلات سخت امنیتی و طبیعی مواجه می­شدند و در برخی از مناطق از سوی حاکمان محلی به خاطر ترس از قوای چیانگ کای­شِک به آنان پناه داده نمی­شد. آن­ها در طول مسیر، همیشه با احساس خطر جدی رو در رویی با قوای نیروهای ملی را داشتند. تعداد بسیاری از راهپیمایان در طول حدود یک سال پیاده روی، از بی­غذایی، سرما، سقوط در رودخانه و یا دره­ها و یا افتادن از صخره­های بلند جان خود را از دست دادند. گروهي که از این مسیر سخت و طولانی جان سالم به در بردند، در اکتبر 1935 به مقصد رسیده و ستاد فرماندهی و مقر ارتش سرخ را در يان­اَن برپا ساختند. رهبران و اعضای بلند مرتبه­ی حزب کمونیست، پس از ده سال استقرار در این منطقه و مواجهه با سختی­ها و مشکلات فراوان توانستند با سازماندهی مجدد، تعداد اعضای خود را به بیش از 2/1میلیون نفر رسانده و با استفاده از تجهیزات برجای مانده از قوای ژاپنی پس از پایان جنگ جهانی و تسلیم ارتش ژاپن، به نیروی بلامنازع و تعیین کننده در جنگ داخلی تبدیل و سرانجام با شکست نیروهای چیانگ کای­شِک، در اکتبر سال 1949، موفق به تأسیس جمهوری خلق چین شوند.

دومین حمله­ی ژاپن به چین

ژاپن در سال1937، حمله­ی همه جانبه­اي به چين كرد كه قواي دولتي اغلب در برابر اين حمله­ها تاب مقاومت نداشته و مناطق تحت نفوذ خود را تسليم نيروهاي ژاپني كردند، ولي كمونيست­ها در مقابل اين تجاوز ايستادگي كرده و از اين طريق در دل مردم محروم اين كشور براي خود جايگاه خيلي خوبي باز كردند.

مائو همزمان با مبارزه با قواي دولتي و اشغالگران ژاپني، از هدف اصلي خود كه روشنگري ميان توده­هاي مردم و توسعه­ي ايدئولوژي ماركسيستي بود، غافل نشد. لذا در سال 1937، مقاله­اي تحت عنوان«تناقض و تمرين» و در سال1940، مقاله­ي ديگري به نام«دمكراسي جديد» نوشت كه به شدت مورد استقبال جامعه­ي آن روز قرار گرفت. وي درسال 1942، كتابي تحت عنوان«سخنراني­هايي در زمينه­ي ادبيات و هنر» در شهر يان­آن تأليف و منتشر ساخت كه اين مطالب بر محبوبيت او افزود. در حالي­كه در سال 1937، طرفداران مائو حدود 40هزار نفر بودند، پس از انتشار مطالب وي اين تعداد در سال 1945، بالغ بر 2/1 میلیون نفر شد.

مائو براي ايجاد وحدت ملي در مقابل متجاوزان ژاپني، حتي با چيانگ كاي­شِك معاهده­ی همكاري و تشکیل جبهه­ی مشترک امضا کرد و براي مدتي قواي دولتي و نيروهاي كمونيستي در كنار هم عليه ژاپني­ها جنگيدند، ولي در نهايت اين دو نيرو هم­كاري خود را متوقف و با هم به جنگ پرداختند. در واقع، نيروهاي كمونيستي، تحت رهبري مائو،  هم­زمان در دو جبهه هم عليه ژاپني­ها و هم عليه نيروهاي كومين­تانگ مي­جنگيدند.

ژاپن در 14اوت1945، با پذيرفتن شكست به طور رسمی تسلیم شد. از آن زمان تا تابستان سال1946، چانه زنی­هایی با میانجیگری آمریکا برای تشکیل حکومت ائتلافی میان دو گروه قدرتمند کمونیستی و ملی صورت گرفت؛ ولی به دلیل عدم دستیابی به توافق، جنگ داخلی بار دیگر در تابستان1946 با حمله­ی نیروهای چیانگ کای­شِک به مواضع کمونیست­ها در شمال کشور آغاز شد. با توجه به حمایت مالی آمریکایی­ها، نیروهای ملی توانستند به پیشروی­هایی در مناطق تحت کنترل کمونیست­ها نایل آیند؛ به طوری که آنان را از منطقه­ی یان­اَن محل استقرار ستاد مرکزی نیروهای مائو هم بیرون راندند، ولی مبارزات چریکی کمونیست­ها که به پشت جبهه­ی ارتش ملی رخنه کرده بودند، موجب شد ارتش ملی خسته از جنگ کلاسیک متحمل شکست و خسارت­های زیادی شود.

در سال1948 وضعیت در جبهه­های جنگ به نفع نیروهای مائو تغییر یافت و طی چند ماه تقریبا اکثر مناطق و شهرهای مهم شمالی[viii] و شرقی چین به دست نیروهای کمونیستی افتاد و آن­ها پیشروی خود را به سمت غرب، جنوب و جنوب غربی که در دست ارتش ملی بود، ادامه داده و پس از مدت کمی توانستند به اکثر استان­های جنوبی و غربی نیز مسلط شوند. در نهایت در ژانویه­ی1949، شهر پکن بدون خونریزی به دست کمونیست­ها فتح شد. آخرین سنگر نیروهای ناسیونالیست طرفدار چیانگ، یعنی شهر چِنگ­دو نیز به تصرف کمونیست­ها در آمد و مارشال چیانگ کای­شِک همراه با باقیمانده از نیروهای تحت امرش به جزیره­ی تایوان گریختند.

استقرار جمهوری خلق چین

با پايان جنگ جهاني دوم و گسترش كمونيسم در سرتاسر جهان و نفوذ فوق العاده­ي مائو و حزب تحت رهبريش در چين، وی توانست هر دو دشمن پیش رو(ژاپن و چيانگ) را شكست دهد. مائو پس از ورود به پکن پايتخت، طي نطقي در اول اكتبر سال 1949، در ميدان تيان آن­مِن، استقرار جمهوري خلق چين را اعلام و بر حاكميت چيانگ كاي شِك خط پایان كشيد.

پس از تأسيس جمهوري خلق چين، و از اوايل سال1950، مائو رهبري حزب و كميسيون نظامي آن را بر عهده گرفت و در واقع به قدرت مطلقه در اين كشور تبديل شد. مائو كه از نظر فكري راهي غير از راه اتحاد جماهير شوروي كمونيستي را دنبال مي­کرد، پس از مرگ استالين در سال 1953، جايگاه رهبريش در ميان كمونيست­هاي جهان، به ويژه در چين هرچه بيشتر تقويت گرديد. مائو پیش خود فکر می­کرد که پس از مرگ استالین وی به خاطر سابقه­ی طولانی مارکسیستی داشتن به رهبری جهان کمونیسم برگزیده خواهد شد. با انتخاب خروشچف به عنوان جانشین استالین، مائو به آرزویش نرسید و لذا، سرناسازگاری با مسکو را در پیش گرفت. وی حتی برای شرکت در مراسم تشییع جنازه­ی استالین هم به مسکو نرفت و چوئن­لای را به نمایندگی از خود به مسکو فرستاد. جدا شدن راه کمونیسم چینی از کمونیسم اتحاد جماهیر شوروی و آغاز اختلافات میان این دو کشور کمونیستی که در نهایت به جدایی راه آن­ها و تقسیم جهان کمونیست به دو قطب متضاد مائوئیستی و لنینیستی انجامید، از همین­جا آغاز گردید[ix]. ادامه­ی این روند سبب شد، روابط پکن و مسکو عملا در سال1962قطع شود. در چنین شرایطی، پکن تلاش نمود سیاست نگاه به دیگران(اتحاد جماهیر شوروی) را با اتخاذ سیاست انزواگرایی به سیاست«تدبیر منزل از درون» تغییر دهد. (وردی نژاد، همان) بین سال­های1950تا1952، حزب کمونیست به رهبری مائو برای تثبیت موقعیت و جایگاه حزب، به سرکوب مخالفان پرداخت. در سال1953، کمیته­ی مرکزی حزب، بنا به پیشنهاد مائو، برنامه­ی اصلاحات اقتصادی و صنعتی شدن کشور را از تغییر مالکیت خصوصی و اصلاحات ارضی آغاز کرد. در واقع، توزیع مجدد زمین از آرمان­ها و برنامه­های اساسی حزب کمونیست به­شمار می­رفت. در سال 1949که حزب کمونیست اداره­ی کشور چین را بر عهده گرفت، حدود 500میلیون نفر(90 درصد روستا نشین و10درصد شهر نشین) از جمعیت چین در روستاها زندگی می­کردند، در حالی­که نیمی از زمین­های زیرکشت به کم­تر از یک­دهم جمعیت روستایی تعلق داشت، یعنی دو سوم جمعیت روستایی تنها یک پنجم زمین­های کشاورزی را در اختیار داشت. لذا، در سال1952، حدود 13میلیون اَکِر[x] زمین در میان بیش از 300میلیون روستایی بدون زمین تقسیم شد. طبعا مالکان پیشین زمین در برابر این اقدام دولت مقاومت می­کردند. لذا، دولت برای شکستن این مقاومت­ها، با تشکیل دادگاه­های خلقی، بسیاری از مالکان زمین را به اعدام محکوم کرد.

(Bill Brugger، 1981: 80-85)

در اواسط سال1956، سعی شد فضای سیاسی آزاد تری ایجاد شود. مائو در سال1957، كتابي تحت عنوان« تناقض صحيح ميان مردم» تأليف و منتشر ساخت كه زمينه را براي توسعه و تكثر فرهنگي، البته در چارچوب نظام كمونيستي فراهم ساخت كه به« صدگل » معروف شد. در این مرحله تعدادی از روشنفکران و مخالفان مائو با استفاده از فضای بازی که به وجود آمده بود، به ارایه­ی نظریات خود که اغلب مخالف دیدگاه­های مائو بود پرداختند. این جنبش فکری و انتقادی در اواسط بهار1957، به شکل غیر مترقبه­ای رشد کرد و دامنه­ی انتقادات فراگیر شد. این وضعیت و فضای انتقادی برای دو سه ماهی برای دولت و مائو قابل تحمل بود، ولی یکباره مائو و هم­پیمانانش نسبت به آن به شدت واکنش نشان داده و این گرایش­ها را به راستگراها نسبت داده و تحت عنوان جنبش ضد راستگرایی، تمام افرادی را که حرف­های انتقادآمیز زده بودند، به اتهام داشتن افکار خطرناک دستگیر و روانه­ی زندان کرده و یا به اردوگاه کار اجباری فرستادند. با اين حركت، تمام مخالفان فكري مائو و زمينه­هاي روشنفكري در چين از ميان برداشته شد و ديكتاتوري مطلق فكري و فرهنگي تمام عیار به رهبري مائو به وجود آمد.

بلند پروازی مائو و اجرای طرح«جهش سریع به پیش»

با اجرای نخستین برنامه­ی پنجساله­ی اقتصادی(1953 تا 1957 میلادی) تلاش برای پایان دادن به وابستگی چین به مواد غذایی آغاز و با کمک مالی اتحاد جماهیر شوروی پروژه­های بزرگ اقتصادی به مورد اجرا گذاشته شد. در نتیجه، این کشور از نظر اقتصادی تا حدودی به مرحله­ای رسید که دیگر نیاز چندانی به کمک­های مسکو نداشته باشد. این موفقیت مائو را تشویق کرد که دومین برنامه­ی پنجساله را در سال1958، با هدف توسعه­ي سريع اقتصاد و صنعتي كردن كشور چين، تحت عنوان طرح «جهش بزرگ به پيش» ارايه و بر اجرايي شدن اين طرح اصرار ورزد. علي­رغم غير كارشناسي بودن طرح، هرنوع مخالفتي با آن به شدت رد و تمام امكانات نارساي موجود كشور در خدمت اجرايي شدن این طرح قرار گرفت. بر اساس اين طرح، تمام زمين­هاي كشاورزي و كارخانجات توليدي مصادره و در اختيار كمون­هايي قرار گرفت كه هيچكدام از اعضاي اين اتحاديه­ها اطلاعات و تجربه­ی كافي از آن چه در اختيارشان قرار گرفت نداشتند. اگرچه كمون­هاي كشاورزي به خاطر جامعه­ي كشاورزي بودن چين تا حدودي رشد كرد، ولي واحدهاي صنعتي به طور كلي كارايي خود را از دست داده و صنايع نيمه كاره چين هم در اثر اجراي اين طرح از دست رفت و نابود شد و ميلون­ها چيني در اثر قحطي و گرسنگي ناشي از بيكاري و فقر و توقف توليد، جان خود را از دست دادند[xi] و طرح« جهش بزرگ به پيش» مائو كاملا ناموفق از كار در آمد و جايگاه رهبري مائو حتي در ميان دوستان هم حزبيش نيز تنزل يافته و متزلزل شد.

) Jasper Becker. Hungry Ghosts،1998 : 81)

در این طرح که قرار بود جایگزین طرح­های اقتصادی شوروی شود، تمام فعالیت­های کشاورزی و صنعتی خصوصی ممنوع و زمین­های کشاورزی کوچک به اجبار در هم ادغام و تحت مدیریت کمون­های خلق درآمد و اغلب کشاورزان و روستاییان وادار به کار در صنایع ابتدایی ذوب و تولید فلز شده و تمامی کارخانجات و کارگاه­های تولیدی کوچک مواد غذایی زیر نظر مالکیت اشتراکی در آمدند. ادغام ساختن تعاونی­ها و بخش خصوصی در کمون­ها جزء جدایی ناپذیری از این طرح بود. در این طرح روستاییان مجبور شدند در مالکیت و استفاده از زمین، ابزار، حیوانات بارکش، خانه­های مسکونی، به شیوه­ی اشتراکی روی آورند. در این مالکیت اشتراکی خوراک، پوشاک، اسکان، مراقبت بهداشتی و پزشکی و آموزش اعضای کمون تضمین می­شد. در بهار1959، تعداد این کمون­ها به 26هزار افزایش یافت. اگرچه این کمون­ها با توجه به شرایط منطقه­ای و جغرافیایی از نظر اندازه و تعداد اعضا یکسان نبودند، ولی به طور متوسط از حدود دو هزار خانواده یا 10 هزار روستایی تشکیل می­شد. (وردی نژاد، همان) زندگی و کار در کمون­های اشتراکی، بیش از همه برای مسلمانان که از نظر مذهبی محدودیت­هایی در معاشرت و برخوردهای اجتماعی و تفاوت در شیوه­ی تهیه­ی غذای حلال و نگهداری و تولید دام و حیوانات با غیر مسلمانان داشتند، بسیار سخت و بحران آفرین بود[xii].

مشکلات این برنامه­ی بدون مطالعه به همراه حوادث ناگوار طبیعی، موجب کاهش 15درصدی غلات در سال1959 شده و روند نزولی تولید تا سال1961 ادامه یافت. در خلال اجرای طرح«جهش بزرگ به پیش» مائو به صدور هرچه بیشتر مواد غذایی تولید شده برای پرداخت بدهی نزدیک به دو میلیارد یوانی چین به اتحاد جماهیر شوروی و اعطای رایگان مواد غذایی به کره­ی شمالی، ویتنام شمالی و آلبانی تأکید داشت. کاهش تولید غلات، صدور و اهدای رایگان بی رویه­ی مواد غذایی، خشک­سالی و قحطی وحشت­ناک، در کنار ارایه­ی آمار و ارقام نادرست و مبالغه آمیز از میزان تولیدات توسط مقامات حزبی و دولتی از یک سو، و بی خبری مائو از بدبختی و فاجعه­ی اقتصادی در حال وقوع از سوی دیگر، موجب مرگ 30 میلیون­ روستایی و دهقان فقیر در خلال سال­های1959 تا 1962 شده و تقریبا به همین میزان نیز کودک دچار سوء تغذیه گردیده و در سال­های بعد جان باختند. (China’s great famine, 18 December,1999)

لیو­شائوچی دبیرکل وقت حزب کمونیست که خود مخالف این طرح بود، در سال1963در کنفرانسی اعلام کرد که تنها 30درصد مرگ روستائیان در این سال­ها بر اثر قحطی و خشک­سالی بود، 70درصد بقیه مربوط به اشتباه در سیاست­گذاری و بحران مدیریتی بود.

(Peter Lee ،2010)

تجدید نظر در طرح«جهش بزرگ به پیش»

مائو زمانی از این فاجعه خبردار شد که دیگر خیلی دیر شده بود. او در این ماجرا جایگاه و اعتبارخود را در میان مردم و حزب از دست داد و در سال1962مجبور به توقف اجرای طرح«جهش سریع به پیش» شده و هم­زمان بخشی از قدرت سیاسی خود مانند پست ریاست جمهوری را نيز به افرادی هم­چون لیو شیائوچی[7]که نظریه پرداز پیشرو حزبی و دِنگ شیائوپینگ که مدیری شایسته بود واگذار نمود، ولی رهبری حزب را هم­چنان در اختیار خود داشت.

لیو و دِنگ برای تصحیح اشتباهات دوران«جهش بزرگ» اقدامات زیر را به عمل آوردند: 1- برای تحریک انگیزه­ها جهت تولید بیشتر، تا حدودی مالکیت بخش خصوصی در تولید محصولات کشاورزی را به رسمیت شناختند. 2-در شرکت­های دولتی سیستم ارزیابی کارایی مدیران را اعمال کردند. 3- تخصص را به ایدئولوژی ارجح دانستند. 4- به واحدهای تولیدی آزادی بیشتری در اهداف تولیدی دادند. 5- در ارایه­ی آمار و ارقام تولیدی سختگیری بیشتری اعمال گرديد تا آمار دقيق­تري ارايه شود. 6- معیارهایی برای سازماندهی مجدد حزب و تأکید بر اجرای مقررات حزبی تعیین کردند. (وردی نژاد، همان) توسعه­ی کشاورزی در اولویت نخست قرار گرفت و لذا با کار و تلاش انگیزه­دار روستاییان، محصولات کشاورزی بهبود یافت و پروژه­های نا تمام صنعتی تکمیل و پروژه­های جدیدی آغاز شد. روند بهبود شرایط اقتصادی در سال­های بعد نیز ادامه یافت و چوئن­لای در سال1964 اعلام کرد که بازسازی اقتصادی تکمیل شده و برنامه­ی پنجساله­ی سوم آماده­ی اجراست.

اجرای انقلاب فرهنگی

مائو در سال1962، براي جبران ناکامی­ها در«جهش سریع به پیش» طرح جنبش آموزش سوسیالیستی را مطرح کرد. این آموزش ایدئولوژیک با هدف اصلاح رفتار اعضای حزب و منطبق کردن آن با ایده­های سوسیالیستی تعقیب می­شد. گزارش­های دریافتی از انحرافات شدید میان کادرهای حزبی، زنگ خطر را برای مائو به صدا درآورده بود. این جنبش سه هدف وابسته به هم را دنبال می­کرد: مبارزه برای پیشگیری از تشکیل طبقات اجتماعی؛ مبارزه برای رفع انحرافات رفتاری از اعضاي کادر؛ و مبارزه برای الگو سازی از قهرمانان ارتش آزادیبخش به عنوان مدلی از فضایل انسانی، فداکاری، همکاری جمعی و تحمل مشقت برای فردای بهتر.

در چگونگی و گستره­ی اجرای این طرح آموزشی میان لیوشائوچی و مائو اختلاف نظر پیش آمد. مائو بر اجرای همه جانبه­ی این طرح بدون هیچ ملاحظه­ای اصرار می­ورزید، در حالی­که لیو توجه به معیارهای صحیح و در نظر گرفتن هنجارها را ملاک قرار می­داد. با ادامه­ی اختلافات، کل جنبش در هاله­ای از ابهام قرار گرفته و با دستورالعمل­های متناقض رو به رو شده و در سال1965، با شکست مواجه گردید، ولی به نظر بسیاری از کارشناسان مسایل چین، زمینه را برای اجرای انقلاب فرهنگی مائو فراهم ساخت. مائو کم­کم احساس کرد رهبری حزب از اهداف اصلی که خدمت به مردم است دور شده و انحرافی در افکار آنان ایجاد شده و اهداف سوسیالیستی در معرض خطر قرار گرفته و گروه­های بورژوا در جامعه قدرت گرفته اند. مائو نسبت به اهداف لیو و دِنگ به شدت مشکوک شده و نسبت به آینده­ی انقلاب و رهبری خود بیمناک شد. لذا، برای پاکسازی حزب و دولت و جامعه از عوامل لیبرال و مقابله با روند موجود، انقلاب فرهنگی را به پیش کشید.

طرح« انقلاب فرهنگي» مائو كه تا سال 1976میلادی، به مدت ده سال با اقدامات خشونت آميز و قهري فراوان ادامه يافت، موجب نابودي تمامي داشته­هاي فكري، فرهنگي، هنري، تاریخی و آموزشي چين شده و گاردهاي سرخ مائو هر آن چه را كه خلاف ديدگاه مائو و حزب مي­دانستند، مانند لشگر مغول از بين بردند و ده­ها سال توسعه­ي اين كشور را به عقب انداخته و اندوخته­هاي فرهنگی و هنري چند هزار ساله­ي چين را نابود كرده و به تاراج دادند. امروزه نيز چيني­ها از ده سالِ دوران انقلاب فرهنگي به عنوان تاريك­ترين دوران تاريخ چين ياد مي­كنند. مائو با اين ابتكار عمل نا­درست، نه تنها لطمات جبران ناپذيري به فرهنگ و تمدن و تاريخ و مردم چين از يك سو، و به وجهه­ي حزب كمونيست و يك عمر مبارزه­ي خود و ديگران از سوی دیگر وارد کرد، بلكه در واقع خط بطلاني به تفكر مائوئيستي در چين و جهان كشيد و در اثر همين اشتباهات و عواقب سوء آن بود كه به شدت بيمار شده و جان سپرد. در اثر اشتباهات فاحشي كه مائو در اصرار به اجراي دو طرح نا پخته­ي« جهش بزرگ به پيش» و « انقلاب فرهنگي » داشت، امروزه مردم و حكومت چين بر اين عقيده هستند كه مائو يك انقلابي خوب بود ولي يك رهبر خوبي براي اداره­ی كشورش نبود. به همين جهت است كه عموم مردم چين هنوز به مائو به عنوان ناجي مردم چين از فقر و فلاكت و بدبختي گذشته نگاه مي­كنند. و هنوز هم مائو به عنوان رهبر انقلابي توده­هاي فقیر اين كشور مورد احترام مردم و حكومت است، اگرچه  آنان نسبت به اشتباهات فاحش وي نيز آگاه بوده و بر آن اعتراف دارند.

بیماری منجر به فوت مائو

مائو در سال­های آخر عمرش از بیماری­های مختلف رنج می­برد و در ماه­های پایانی زندگی کم­تر در انظار عمومی ظاهر می­شد. آخرین ملاقات وی با یک رهبر خارجی در آوریل1976بود که با ذوالفقار علی بوتو نخست وزیر پاکستان انجام شد. سرانجام، وی در ساعت12 و 10دقیقه­ی روز9سپتامبر1976درگذشت و جسدش در 18سپتامبر طی یک مراسم رسمی در جایگاه مخصوصی که برایش در میدان تیان اَن­مِن در نظر گرفته شده بود به صورت مومیایی شده نگهداری می­شود.

دیدگاه های متفاوت پیرامون شخصیت مائو

در مورد شخصیت مائو، هم­چون سایر رهبران انقلابی جهان، دیدگاه­های متفاوتی وجود دارد. برخی او را در حد یک منجی مورد ستایش قرار داده و تمام اشتباهات و عملکرد نادرست وی را توجیه می­کنند، و برخی نیز تمام دستاوردها و زحمات او را نادیده گرفته و تصویر سیاهی از او ترسیم و به نمایش می­گذارند. در حالی­که هنوز هم میلیون­ها چینی از او به عنوان«پدر و بنیانگذار چین نو» یاد می­کنند که به مردم کشورش عزت و احترام بخشید و آن­ها را از فقر و فلاکت و بدبختی نجات داد، خیلی­ها به ویژه مخالفان مائو که در غرب و تایوان زندگی می­کنند، از وی به عنوان دیکتاتوری که تعصبات ایدئولوژیک و تئوری­های اقتصادیش موجب مرگ میلیون­ها چینی و فقر و بدبختی و عقب افتادگی کشور چین شده نام می­برند. دولت چین نیز علی­رغم کنار گذاشتن بیشتر ایده­های مائو به ویژه در زمینه­های اقتصادی، از او به عنوان قهرمان ملی یاد می­کند و عکس او هم­چنان در میدان تیان اَن­مِن نمادی از حضور وی در قلب چینی هاست. به همین خاطر آثار، کتاب و مقالات بسیاری از سوی دوستان و دشمنان مائو نوشته شده است که پژوهشگران می­توانند با مراجعه به آن­ها پیرامون شخصیت وی به قضاوت بنشینند.

در واقع، کارنامه­ی مائو در چین ترکیبی از دستاوردهای عظیم و خسارات و لطمات بزرگ بود. حکومت و مردم چین هنگام درگذشت مائو، ضمن برخوردار بودن از نتایج پیروزی­های بزرگی که چهره­ی کشور را از سال 1949 به بعد به کلی تغییر داد، با مشکلات جدی اقتصادی، سیاسی که خطر بزرگی برای ثبات و امنیت و حتی هویت نظام به­شمار می­آمد، نیز رو به رو بود. (ثروت، منصور) در دوران رهبری وی، کشور چین در کنار فجایع و خسارت­های فراوانی که متحمل شد، به دستاوردهای بزرگی نیز دست یافت؛ از جمله بازپس گیری کرسی نمایندگی چین در سازمان ملل و عضویت با حق وتو در شورای امنیت؛ تولید موفقیت آمیز بمب هسته­ای در سال1967؛ ارسال ماهواره به فضا در سال1970؛ ساخت نخستین زیر دریایی چین؛ دستیابی به برخی از پیشرفت­های علمی و تکنولوژیک، ارایه­ی درمان رایگان به مردم؛ بهبود وضع زندگی روستاییان و...

آثار و تألیفات مائو

مائو تنها یک رهبر نظامی و سیاسی انقلابی نبود، بلکه تئوری پرداز، ادیب، شاعر و خوشنویس برجسته نیز به شمار می­رفت. از وی آثار زیادی به صورت نظم ونثر در زمینه­های سیاسی و ادبی باقی مانده است که افزون بر مجموعه آثاری که از او تا کنون در میلیون­ها نسخه چاپ و منتشر شده است، مشهور­ترین دفاتر شعری او عبارتند از: چانگشا[8](1925)؛ جفت عدد 9[xiii](1929)؛ گذرگاه لوشان[xiv](1935)؛ راهپیمایی بزرگ[xv](1935)؛ برف[9](1936)؛ تصرف نانجینگ توسط ارتش سرخ[xvi](1949)؛ پاسخ به شویی[xvii](1957) و صدای شکوفه­ی آلو[xviii] (1961). به دليل نفوذ آثار ادبي و هنري مائو در ادبيات و هنر خوشنويسي چين معاصر، امروزه سبك ادبي و خوشنويسي ويژه­اي به نام سبك مائو رسميت دارد كه هنوز هم طرفداراني را به خود جلب كرده است.


[1]- Shao Shan.

[2]- Hunan.

[3]- Changsha.

[4]- Chen Duxiu.

[5]- Zhu De.

[6]- Yan An.

[7]- Liu Shiaoqi.

[8]- Changsha.

[9]- Snow.


[i]- نخستین ازدواج مائو با خانمی به نام لوو ایشیو(Luo Yixiu) که از سوی خانواده برایش در نظر گرفته شده بود، صورت گرفت و از سال1907 تا 1910 باهم زندگی مشترکی داشتند که بعدا از هم جدا شدند.

[ii]- Yang Kaihui. ( وی در اکتبر سال 1930 به همراه فرزندش به نام مائو اَن لانگ توسط نیروهای کومین تانگ دستگیر و اعدام شد. مائو از این همسرش 3 پسر داشت که یکی توسط کومین تانگ اعدام شد و دیگری به نام مائو اَن یینگ در جنگ کره کشته شد و سومی مائو اَنچینگ نام داشت.)

[iii]- He Zizhen.  ( مائو با سومین همسر خود از سال1928 تا 1939 زندگی مشترک داشت.)

[iv]- Zhiang Chen.  ( جیانگ چن همسر قدرتمند مائو بود که در دوران انقلاب فرهنگی رهبری گروه چهارنفره را بر عهده داشت.)

[v]- Report on the Peasant Movment in Hunan.

[vi]- Chinese Soviet Republic.

[vii]- طبق اسناد تاریخی منتشره از سوی حزب کمونیست، در این راهپیمایی حدود 120هزار نیروی نظامی و غیر نظامی، از جمله زنان شرکت داشتند که در پایان راهپیمایی تنها بین 8 تا 9هزار نفر از آنان زنده باقی ماندند.

[viii]- در نبرد میان نیروهای کمونیستی و ناسیونالیست در شمال کشور، یک تراژدی عظیم انسانی در شهر چانگ­چون(Changchun ) اتفاق افتاد که اشاره به آن ضروری است. این شهر در ماه می1948 به محاصره ی نیروهای کمونیستی درآمد. در این شهر غیر از ساکنان آن بیش از یکصد هزار نیروی ارتش ملی نیز در محاصره افتاده بودند. در این محاصره که 5 ماه طول کشید، به هیچ یک از محاصره شدگان اعم از نظامی و غیر نظامی، اجازه ی خروج از شهر داده نشد. هدف نیروهای کمونیستی از این سخت گیری­ها، تحت فشار قرار دادن نیروهای ارتش ملی از طریق پایان یافتن انبارهای غذایی موجود در شهر بود، لذا هرچه جمعیت بیشتری در شهر باقی می ماند، مواد غذایی زود تر به پایان می رسید. مردم گرسنه ی شهر که تلاش می کردند از آن خارج شوند، با گلوله ی نیروهای محاصره کننده رو به رو شده و وقتی قصد بازگشت به شهر را داشتند، از سوی نیروهای ارتش روی آنان آتش گشوده می شد. هزاران نفر از مردم غیر نظامی شهر که در نبرد میان دو طرف گیر افتاده بودند، به قتل رسیدند(بیش از 160هزار نفر). سرهنگ جانگ جِنگ­لو(Zhang Zhenglu) یکی از فرماندهان نیروهای کمونیستی که شخصا در این محاصره شرکت داشت، در کتابی تحت عنوان«White Snow, Red Blood» می گوید: «در این محاصره و نبرد، به اندازه ی بمباران اتمی هیروشیمای ژاپن افراد غیر نظامی به قتل رسیدند، منتهی در هیروشیما افراد در عرض چند ثانیه کشته شدند، ولی در چانگ­چون طی 5 ماه.» این کتاب از سوی انتشارات ارتش خلق چین به چاپ رسید، ولی از آن­جا که روایت این کتاب از نبرد چانگ چون، برخلاف روایت رسمی ارتش بود، در سال 1990ممنوع التوزیع شد و از کتاب فروشی­های سراسر کشور جمع گردید، در حالی که پیش از جمع شدن، بیش از 100هزار نسخه از آن به فروش رفته بود.  

[ix]- اختلافات میان چین و اتحاد جماهیر شوروی در طول دهه­ی 1950ادامه یافت و در اواخر این دهه به اوج خود رسید. خروشچف از برنامه­ی«جهش سریع به پیش» مائو انتقاد و در مقابل، مائو هم خروشچف را فردی تجدید نظر طلب، بزدل و کاپیتالیست نامید. این اختلافات تا قطع کامل روابط دو جانبه پیش رفت. موافقت­نامه­ی سال 1957 شوروی برای کمک به ساخت سلاح هسته­ای و موشک­های دور برد توسط چین، در اواسط سال1959 لغو و تا سال1960 اکثر تکنیسین­ها و کارشناسان شوروی از چین فراخوانده شد و کمک­های اقتصادی و فنی به چین متوقف و خطر رویارویی دو کشور به صورت جدی مطرح گردید. همین رویارویی ها و اختلافات باعث شد که مائو اتحاد جماهیر شوروی را به عنوان دشمن شماره یک چین قلمداد و خطر حمله­ی شوروی به این کشور را قطعی تلقی کرد. لذا، برای دفع این خطر، حاضر شد روابط خود را در سال1971 با غرب به ویژه آمریکا برقرار سازد.

[x]- هر اَکِر، برابر است با 8/4046 متر مربع.

[xi]- در خصوص تلفات فاجعه­ی انسانی ناشی از قحطی و گرسنگی مردم چین میان سال های 1959 تا1962، آمارهای متفاوتی ارایه شده است. از 6 میلیون نفری که خود چین آمار داده تا 46میلیونی که برخی از محققان و پژوهشگران غربی اعلام کرده اند.

[xii]- مسلمانان مجبور بودند مثل دیگران به پرورش و نگهداری و خوردن گوشت خوک به پردازند، امری که در برخی از موارد به دِق مرگ شدن مسلمانان معتقد می انجامید.

[xiii]- The Double Ninth.

[xiv]- The Lushan Pass.

[xv]- Long March.

[xvi]- The PLA. Captures Nanjing.

[xvii]- Reply to Shuyi.

[xviii]- Ode to The Plum Blossom.