شاعران چینی

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۲۲:۳۵ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی « == ''1-سوشی(1037-1101 میلادی):'' == «سوشی» نابغه­ای متبحر بود ودر سرودن شعر و نثر و مقاله نویسی مهارت خاصی داشت. اشعار وی، با مضامین غنی، تنوع سبک، خارق العاده بودن تصورات و تازگی تشبیهات و زنده بودن بیان، از اشعار دیگران متمایز است. وی مکتب ادبی جدیدی ا...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

1-سوشی(1037-1101 میلادی):

«سوشی» نابغه­ای متبحر بود ودر سرودن شعر و نثر و مقاله نویسی مهارت خاصی داشت. اشعار وی، با مضامین غنی، تنوع سبک، خارق العاده بودن تصورات و تازگی تشبیهات و زنده بودن بیان، از اشعار دیگران متمایز است. وی مکتب ادبی جدیدی ایجاد کرد و شعر خود را با مشکلات جامعه و زندگی تلفیق کرد و درنثر نویسی مهارت و درایت بی­مانندی از خود نشان داده و به موفقیت­های درخور توجهی دست یافت و آثارش برای همه­ی روشنفکران هم عصرش نمونه بود.

یکی از اثار وی نثرهایی به نام «سروده­ی چی بی» است که به دوبخش تقسیم می­شود. شاعر در بخش اول، روزهای زیبای پائیزی را توأم با باد دلپذیر و مهتاب تابناک و آسمان شفاف و روشن ترسیم کرده و در بخش دوم منظره­ی خلوت و برفی زمستان را نشان می دهد. هردو بخش این اثر احساسات شاعر و مناظر طبیعی و درک و آگاهی شاعر از طبیعت را به بهترین وجهی به­هم پیوند داده و نمونه­ای عالی از آثار ادبی سلسله­ی«سونگ» به­شمارمی رود.

2-«دوفو» شاعر عاطفی معروف سلسله­ی تانگ:

دوران حکمرانی سلسله­ی تانگ در قرن­های 7 تا 10 میلادی، در واقع، شکوفاترین دوره­ی شعری کلاسیک در چین به شمار می­رود. در همین دوران بود که گروهی از شاعران نامدار پا به عرصه­ی وجود گذاشتند. در سال 712 میلادی «دوفو» در خانواده­ای وابسته به دربار به دنیا آمد. پدر بزرگ«دوفو» نیز شاعری مشهور در سلسله­ی تانگ بود، لذا در پرتوی آموزش و تربیت مطلوب در دوران کودکی «دوفو» از 7 سالگی سرودن شعر را آغاز کرد و از 14 سالگی به تحصیل و سیر و سیاحت در سراسر کشورپرداخت و با شاعران آن زمان مانند« لی بای» و «وانگ وِی» روابط تنگاتنگ بر قرار ساخت.

«دوفو» در 44 سالگی به عنوان ماموری پایین دست به کار مشغول شد. درهمین موقع بود که شورشی گسترده در کشور به وقوع پیوست و طی بیش از 10 سال، خسارات سینگینی به مردم وارد آورده و کشور را به ورطه­ی بحران جدی کشاند. «دوفو» نیز که از این شورش در آمان نماند، مدت­های نسبتا طولانی با مردم رنج دیده و مصیبت کشیده در آوارگی و بدبختی به سر برده و با چشمان خود آثار بلایا و مشکلات گوناگونی که طبقات مختلف اجتماعی در نوسانات بزرگ اجتماعی و خاصه زندگی اسفناک زحمتکشان با آن روبه رو می­شوند را مشاهده کرد که بعدها همین مشاهدات، مضون مهم اشعارش را شکل داد.

از وی بیش از 1400 قطعه شعر باقی مانده است که بسیاری از آن­ها پیرامون شرایط اجتماعی عصر شاعر و سرگذشت خودش به رشته­ی تحریر در آمده است. اشعار«دوفو» از زاویه­ی انعکاس زندگی اجتماعی در دوران تغییر و تحول سلسله­ی تانگ، از وسعت و عمق خاصی برخوردار است، لذا تاریخ­دانان بعد از وی همواره اشعارش را اشعار حماسی و یا یاداشت­های تاریخی که به شیوه­ی شعر نگاشته شده است نامیده اند.

دو­فو، به حیوانات هم مثل مردم عشق می­ورزید. در شورشی که توسط آن لوشان[i] و شی سیمینگ[ii] در سال­های 763-755 میلادی در دوران سلسله­ی تانگ به وقوع پیوست، او دچار سرگردانی شده و سختی­های زیادی کشید و پسرش از گرسنگی جان داد. ولی او در یکی از اشعارش به اسبی مریض و حتی درختی در حال مرگ نیز ترحم نشان می­دهد. در شعر«یک اسب استخوانی[1]»اظهار امید­واری می­کند بتواند به اسبش که از سوی ارتش رها شده است کمک کند، ولی نمی­تواند، لذا امیدوار است دیگران این کار را انجام دهند.

او نه تنها نسبت به حیوانات، بلکه برای منظره­ای که درختی در جلوِ خانه اش در اثر تند باد افتاده است نیز تأسف می­خورد: «مثل ببری که از پا افتاده یا اژدهایی که متلاشی و میان علف زارها فرو غلتیده/ در سینه­ی آن لکه­ی خون و گریه است». وی مثل کسی که دوست خيلي صميمیش را از دست داده است ادامه می­دهد:«دیگر کسی را ندارم تا شعر­های جدیدم را برایش بخوانم/ از این پس کلبه­ی حصیری من بی رنگ خواهد شد».

در نمونه­ی دیگر، دو­فو[iii] در«منظره­ي بهار»این ابیات را می نویسد:«سالها مویه کرده، اشگ گل­ها سرازیر شده/ از جدایی ما، پرندگان دل شکسته شده­اند». نویسنده ادراکش نسبت به پریشانی زمانه را تحت عنوان گل­ها و با مضمون پرندگان، که گریه­شان مثل چکاوک شمشیری که همه را می­ترساند به نظر می­آید، بیان کرده است.

درمیان اشعار«دوفو» 6 قطعه وجود دارد که نمایانگر عالی­ترین ذوق آفرینش شاعراست. یکی از آن­ها، شعری است با نام« جدایی نوعروس وتازه داماد» که مضمون آن مربوط به جدا افتادن تازه عروس از داماد به خاطر به زور فرا خوانده شدن داماد برای خدمت سربازی است. شعر دیگر وی که«جدایی دردوران کهولت» نام دارد حکایت پیرمردی است که فرزند و نوه­اش درمیدان جنگ جان باخته اند، حکومت نیز هم­چنان به سربازگیری ادامه می­دهد تا انیکه پیرمرد بناچار با همسر پیر خود وداع کرده و عازم میدان نبرد می­شود. شعر« وداع با خانه­ی بی­کس» به ویژه، وضعیت اجتماعی آن زمان و شورش­ها و اغتشاشات موجود و فلاکت و بدبختی مردم را ترسیم می­کند. سربازی که واحدش شکست خورده، به زادگاهش باز می­گردد، اما با خانه­ای ویران که نزدیکانش فرار کرده­اند مواجه می­شود و کسی نیست که با او وداع کند.

3-« لی­ بَی » شاعر خیالپرداز و رمانتیست مشهور سلسله­ی تانگ:

لی­­بَی [2]، در سال 701 میلادی در منطقه­ی مین­یانگ در استان«سی­چوان» در خانواده­ای ثروتمند و تاجر به دنیا آمد[iv]. وی ازکودکی صاحب هوشی سرشار و فوق العاده بود. هنوز به 10سالگی نرسیده بود که تمامی آثار مشهور و کلاسیک مکتب«جو» یعنی مکتب کنفوسیوس و کتاب­های تاریخی را ورق زده و مطالعه کرده بود. لی­­بَی جوان، به بسیاری از فعالیت­های دیگر نیز علاقه­مند بود. برای نمونه، شمشیربازی را فرا گرفت و به مذهب دائوئیسم که در آن زمان رواج داشت، اعتقاد پیدا کرده و شیفته­ی آن شد.

لی­بَی ، با این­که مدت زیادی را در حال مراقبه در دل کوه و یا انبوه جنگل­ها و در کنج عزلت سپری کرده و در جستجوی رب النوع­ها به سر می برد، ولی درعین حال، دارای همت سیاسی بلندی بود که حاکی از عشق به خدمت برای میهن و یافتن شهرت و افتخار بود. به همین سبب، در جهان بینی«لی­بَی » نوعی تضاد وجود داشت. وی در20 سالگی، در نگارش شعر و مقاله مهارت زیادی پیدا کرد و از 25 سالگی به منظور سیاحت، زادگاه خود را ترک گفت، و در حین سفر اشعار زیادی در ستایش مناظر طبیعی سرود. در همین دوران بود که شهرتی در حد شاعری مطرح برهم زد وبا بسیاری از شاعران و مأموران دولتی، طرح دوستی ریخت. چه آنکه تمایل داشت با اتکا به استعداد و شایستگی و شهرتش، مورد پسند دربار قرار گیرد. سرانجام در سال 742 میلادی بنابه دستور امپراتور زمان«تان سیون زون» در شهر«چانگ آن» پایتخت سلسله­ی تانگ، به آفرینش اشعار و دبیری دربار مشغول شد.

«لی­بَی» که از انتصاب به مقام دولتی بسیار شاد شده بود، سعی داشت به موفقیت­های بالاتری نائل آید. ولی  اغلب درباریان فاسد و رجال با فضیلت و لایق در آن جایگاهی نداشته و مورد سرکوب و تعقیب و آزار قرار گرفته و مطرود شده بودند. بدیهی بود که این مسائل با روحیه­ی درستکاری و عادلانه­ی او که هرگز در برابر فساد به زانو در نمی­آمد، سازگار نبود. به همین دلیل، وی با افتراگویی­ها و شایعات دائمی مواجه شده و هنوز دو سال از اقامتش در شهر«چانگ آن» نگذشته بود که مجبور شد از مقامش استعفا کند.

به دنبال این ناکامی، لی­بای افسرده خاطر شده و به مدت 11 سال به مسافرت در نواحی وسطی و سفلای روخانه­های یانگ­ تِسِه و هنگو ادامه داد. چندی بعد، در حکومت سلسله­ی تانگ، شورشی به نام« آن­شی» رخ داد. در چنین شرایطی بود که لی­بَی ، برای کمک به فرونشاندن شورش وبرقراری مجدد وحدت سرزمینی، در دفتر کار یکی از شاهزادگان امپراتور مشغول به کار شد. اما بعدها به علت مبارزه و کشمکش درونی خاندانی، شاهزاده کشته شد و لی­­بَی تبعید گردید، اما در پرتوی عفو عمومی آزاد وعاقبت در 61 سالگی به علت بیماری در گذشت.

لی­­بَی ، در زمان حیاتش اشعار بسیاری سرود که اکنون بیش از 900 قطعه از آن­ها برجای مانده است. اشعار او که مضامینی غنی و پرمحتوا داشت، سرگذشت شخصی او و هم­چنین واقعیات اجتماعی و سیمای عصر شکوفایی چین را نشان می­دهد. 59 قطعه از مجموعه­ی آثار او نمونه­ای از ترسیم آئین­های باستانی چین محسوب می­شود. با نگاهی به این اشعار، می­توان پی برد که از یک سو، بر امپراتوری سلسله­ی تانگ شکوفایی حکمفرما بوده و از سوی دیگر، طبقه­ی حاکم تحت لوای این شکوفایی به ورطه­ی ولخرجی و فساد و عاقبت انحطاط رسیده بود که نگرانی و اضطراب ژرف شاعر از این وضعیت نیز به­خوبی در اشعار او مشهود است.

لی­­بَی، نیمی از زندگی خود را چون درویشان خانه به­دوش در سیاحت گذراند، لذا بسیاری از اشعارش پر از احساسات رمانتیک و وصف مناظر طبیعی چین، وصف کوه­ها و آب رودخانه­های معروف این سرزمین است. او همواره علاقه­مند به قله­های سر به­فلک کشیده ودره­های ژرف و عمیق، آبشارها و رودخانه­های پرتلاطم و خروشان بود، و از جمله خصوصیات اخلاقیش می­توان به صراحت کلام، مبالغه درگفتار، خیال­پردازی شگفت انگیز و احساسات گرم لجام گسیخته­اش نسبت به مناظر طبیعی که دراشعارش هوید­است و حد اعلای هنری او را نمایش می­دهد، اشاره کرد. او، هم­چنین اشعار زیادی در وصف عشق و دوستی سروده است. وی در اشعاری که تقدیم دوستانش می­کرد، همیشه صداقت ودوستی خود را تجسم می­نمود و برای همین اشعارش از ویژگی هنری فوق العاده­ای برخوردار بود. آثار لی­­بَی، بر ادبیات شعر چین تأثیر بسیار دیرپا و ژرفی برجای گذاشته و دراین راستا بسیاری از شاعران مشهور نسل­های بعد، از آثار وی تغذیه کرده­اند. امروزه سرگذشت لی­­بَی سوژه رمان­ها و اپراهای بسیاری شده ودرمیان مردم به طور گسترده رواج دارد.

«لی­بَی» در شعری برای دوست ارجمندش وانگ لون[3] که او هم مثل خودش دل نازک بود و« لی» را با آواز و نه با گریه، بدرقه کرده بود، شعری نوشت. لی بَی در این شعر می­گوید،«وقتی او می­رود تا با قایق آنجا را ترک کند/ ناگهان لی بَی آوازی را از ساحل می­شنود/ اگر چه آب در بِرکه­ي شفتالو هزار چی[v]عمق دارد/ عمق آن خیلی کم تر از احساس وانگ لو است که مرا بدرقه می­کند». لی­بَی در شعر دیگری می­گوید:«جامه­ي پوستین هزار سکه­ی طلا ارزش دارد/ و اسب خالدار هم/ شاید بتوان هر دو را برای خرید جام شرابی که ما را از پریشانی پیری رها سازد، فروخت...» در این شعر وی قطعا قصد بیان گشاده دستی و سخاوت خود را نداشته است.

گفته می­شود که لی­بَی در مناطق شرقی ایران باستان متولد شده و در واقع، ایرانی­الاصل است که پس از مهاجرت به چین و آموختن زبان چینی به سرودن شعر به این زبان پرداخت. پایان نامه­ی دوره­ی لیسانس مرحوم آقای پورانی یکی از معدود دانشجویان ایرانی که در دهه­ی یک هزار و شصت در دانشگاه پکن به تحصیل در رشته­ی زبان و ادبیات چینی پرداخت، در خصوص شرح حال و زندگی لی­بَی بوده که موضوع ایرانی بودن وی در این پایان نامه به اثبات رسیده است.

4-«تائو یوان­مینگ»:

تائو یوان­مینگ، در دوران سلسله­ی امپراتوری«جین شرقی» در قرن چهارم میلادی زندگی می­کرد. او بنیانگذار گروه سرایندگان اشعار روستائی چین به شمار می­رود. وی در تمام عمر به زندگی ساده و فقیرانه تن داده و طبیعت را می­پرستید، لذا خصوصیات اخلاقی­اش حاکی از سادگی و نزاکت، روگردانی از ملاحظات سیاسی و مادی و بی پرده بودن او است که مورد تحسین و تجلیل و علاقمندی دانشمندان و ادیبان گذشته و حال چین قرار گرفته است.

«تائو کان» از اجداد این شاعر، بنیانگذار کشور«جین شرقی» بود و پدر بزرگ و پدرش صاحب منصب در دربار این کشور بودند. ولی «تائو یوان­مینگ»، در سن هشت سالگی از وجود پدر محروم و در زندگی با مشکلات زیادی روبرو گردید. وی، در جوانی برای کسب شغلی در دربار، و کسب موفقیت سیاسی تلاش کرد، ولی از آن­جا که دوران سلسله­ی امپراتوری«جین شرقی» همراه با نا آرمی و اغتشاش بود و مدام بین اشراف و شاهزادگان مبارزه و کشمکش ادامه داشت و حکومت فاسد و ناتوان بود، «تائو یوان­مین» درستکار و ساده زیست، پس از آن­که در سن 29 سالگی منصبی را در دربار به دست آورده بود، نتوانست فساد و تیرگی موجود در عرصه­ی سیاسی را تحمل کند و از مقام خود استعفا داده و به زندگی در انزوا و گوشه گیری در خانه پرداخت.

زندگی«تائو» در روستا بسیار سخت و دشوار بود و در 44سالگی، آتش سوزی غیر مترقبه­ای او را فقیرتر ساخت. این بیت شعر از او که در روزهای تابستان از گرسنگی طویل رنج می­برم و در شب­های سرد زمستان بدون لحاف می­خوابم ، تنگدستی این شاعر را نشان می­دهد. در عین حال، او از نظر معنوی وروحی آسوده خاطر و دلخوش بود و دراین دوران وی تعداد بیشماری شعر در وصف زندگی روستائیان سرود. شاعر سال­های پیری را در نهایت فقر و بینوائی گذراند و گاهی حتی برای امرار معاش به گدائی می­پرداخت ولی با این حال، دعوت دربار را رد کرده و ازمحافل مأمورین دولتی گریزان بود. وی در کهولت، نثری معروف به­نام«حکایت پناهگاه (تائو خوا یوان) » را برشته تحریر در آورده و یک جامعه­ی تخیلی را تشریح کرد.

با این­که از این شاعر فقط صد قطعه شعر و 10و اندی قطعه نثر باقی مانده است، اما وی در تاریخ ادبیات چین موقعیت بسیار مهمی را اشغال کرده است. چون، در دوران«جین شرقی»که وی در آن به­سر می­برد، در ادبیات سبک فرمالیسم متداول بود. نویسندگان در آفرینش اثر خود عمدا از جمله پردازی­ها و کلمات پرطمطراق استفاده می­کردند، ولی«تائو یوان­مینگ» با سرودن ترانه­ها­ی ساده­ی روستائی، سبک کاملا جدیدی را به­وجود آورده و در سرودن شعر ازسبک ساده­ی باستانی و اشعار سنتی پیروی می­کرد. اودر آثار خود، کلمات ساده و روان و ترو تازه به­کار می­برد. از این­جهت اشعار«تائو یوان­مینگ» نماد حد اعلای سادگی و بی تکلفی اشعار باستانی چین محسوب می­شود.

5-«چو یوان[4]»:

چویوان، شاعری است که در سال 343 و یا 353 پیش از میلاد متولد و در چند هزار سال گذشته، همیشه مورد علاقه و محبوب مردم چین بوده است. وی دردوران سلسله­ی حکومت­های هم­ستیز( 221-475قبل از میلاد ) زندگی می کرده است. در این دوران، شاهزادگان متعددی در مناطق مختلف حکومت کرده و جنگ­ها و درگیری­های پایداری میان آن­ها وجود داشت. درمیان این ممالک کشورهای«چین» و «چو» از دیگر کشورها قدرتمند­تر بوده و سایر کشورهای کوچک به­ یکی از این دو کشور وابستگی داشتند. چو یوان، از اشراف کشور«چو» بود و در دربار مقام عالی رتبه داشت. وی اندیشمندی والا مقام بود و در امور خارجه مهارت زیادی داشت، ولذا، در سال­های اولیه مورد اعتماد و پسند امپراتور واقع شد. در آن دوران، امپراتوران و اشراف، در جلب دانشمندان و نوابغ برای خدمت در دربار خود با یکدیگر در رقابت بودند. به­این­حهت، بسیاری از دانشمندان برای تحقق آرمان­های سیاسی خود، در این کشورها تلاش فراوان می­کردند.

متأسفانه، به­علت تضادها­ و اختلاف نظر حاد موجود میان«چو یوان» و گروه فاسد اشراف«چو»درمسائل داخلی و خارجی و افتراگوئی­های مخالفانش، وی به­تدریج از مورد اعتماد بودن امپراتور محروم شد و بعدها موقعیت کشور«چو» هم­چون قدرت بزرگ و نیروی عظیم این کشور، کم کم کاهش یافت. لذا، در سال 278قبل از میلاد، ارتش کشور«چین» با تصرف پایتخت کشور«چو»، این کشور رانابود کرد وشاعر«چو یوان» از شدت ناراحتی و خشم خود را به رودخانه انداخت و درگذشت. «چو یوان» بیش از 20 قطعه شعر بلند سرود که هرکدام صدها بیت داشته و شامل موضوعات مختلفی می­شوند.  اشعار او برای نسل­های بعد از وی تأثیر جاویدانی به­جای گذاشت. شعر«لی تسائو»، که غزل سیاسی و رمانتیکی ا ست و در تاریخ ادبیات باستانی چین از آن به­عنوان بلندترین غزل یاد می­شود، از نمونه آثار«چو یوان» است. در خصوص نام این غزل که به چینی«لی تسائو»است، دانشمندان دوره­های بعدی توضیخات مختلفی داده­اند، برخی می­گویند که معنی غم وغصه از جدائی­ها می­دهد و برخی نیز اسم این شعر را به نام یکی از آهنگ­های کشور«جو» تغییر دادند.

در این غزل، شاعر ضمن استناد به حوادث و روایات تاریخی، ابراز امیدواری کرده که امپراتور«جو» مانند پادشاهان حکیم و عادل و بیغرض پیشین خود باشد و به استعدادهای صاحب نظران و اهل فضیلت اهمیت داده وفرمانروائی خیرخواهانه­ای داشته و با دیگر کشورها برای مقاومت علیه کشور«چین» متحد شود. شاعر درغزل «لی تسائو» با طرز بیان جدیدی، بر توانائی بیان شعری به ­مراتب افزوده و صفحه­ی نوینی در آفرینش شعری گشوده است. شعر دیگری از «چو یوان» به­نام «پرسش از آسمان»، شعری خارق العاده و نادری است. شاعر در این اثر پشت سرِهم 172سئول در موضوعات مختلف مانند: ستاره شناسی، جغرافیا و ادبیات و فلسفه را مطرح کرده که بیانگر روحیه­ی جسورانه­ی مؤلف نسبت به مفاهیم سنتی و کسب حقایق علمی است.

وی در دربار از سوی رقبایش مورد اتهام واقع شده و از مقامش خلع و به مناطق دور دست تبعید شد. پس از شکست کشورش در مقابل هجوم دشمنان، وی تحت تعقیب قرار گرفت و هنگامی که بیم دستگیریش می رفت، خود را به رودخانه انداخت و غرق شد. مردم با شنیدن این حادثه متأسف گردیده و با فرستادن قایق­هایی در صدد نجاتش برآمدند، ولی دیگر دیر شده و شاعر محبوب مردمی غرق شده بود. از آن پس، مردم به­عنوان قدرشناسی از این شاعر، همه ساله در روز پنجم از ماه پنجم قمری، با ترتیب دادن مسابقه­ی بزرگ قایق­رانی که به­صورت نمادین برای نجات چو یوان انجام می­شود، یاد و خاطره­ی او را گرامی می­دارند. این جشن مردمی که هنوز هم با شکوه زیاد برگزار می­شود، فستیوال«دووان وو[5]» نام دارد. (Yan Dao and Others,2010)

6-«لو­یوو[6]»(1210- 1125) شاعر بزرگ عصر سلسله­ی سونگ جنوبی

«لویو»، زمانی به دنیا آمد که سلسله­ی سونگ شمالی در حال انقراض بود. وی در خانواده­ای بزرگ شد که سرشار از روحیه­ی مبارزاتی بود. از نظر سیاسی، او سخت در مقابل اشغالگران جین[7]ایستادگی می­کرد، ولی مدام از طرف کسانی که در فکر تسلیم شدن بودند زیر فشار بود. در سال­های آخر زندگیش، وی بازنشسته شده و به شهر خود باز گشت، ولی هرگز ایمانش را به بازسازی فلات مرکزی چین از دست نداد. یکی از شعر­ها، او منظره­ای را مجسم می­کند که شبی در کنار رودخانه­ای قدم می­زند: کشاورزان تمام شب را بیدار مانده و مزرعه را آبیاری می­کنند و بازرگانان کالا­های خود را برای بازار فردا آماده می­سازند. وی از دیدن این صحنه­ها خیلی تحت تأثیر قرار گرفته و اینگونه می­سراید:« برای ادامه­ی زندگی، مردم به سختی تلاش می­کنند/ من از این که بدون انجام کاری از دولت حقوق می­گیرم شرمنده­ام». در آن شرایط شاعر نمی­توانست کاری برای کشورش انجام دهد، و مجبور بود به شهر خود باز گردد. در آنجا او با حقوق ناچیزی زندگی را به سر می­برد، و این حقوق کم وجدان او را ناراحت می­کرد. در این شعر همبستگی روح لطیف شاعر با دیگران و محروم شدن از منافعش را نشان می­دهد.

لو­یوو، شکوفه­های ارغوانی را خیلی دوست داشت. او شعر­های فراوانی در باره­ي شکوفه­های ارغوانی سروده است. در یکی از آن­ها می­گوید: «یکی دو برگ گل، پیام آمدن بهار را می آورد/ با وزش نسیم ها روز به روز گل­های بیشتری در شاخه­های جنوبی و شمالی نمایان می­شوند/ ولی من با دیدن باز شدن کامل شکوفه می­دانم که به زودی آن­ها بدجوری فرو خواهند ریخت/ به آن­ها پیشنهاد می­کنم که خیلی زود و آراسته باز نشوند». با این­که گل­ها وقتی شکفته می­شوند قابل ستایشند. ولی شاعر امید وار است گل­ها زود شکفته نشوند تا زود پژمرده شوند.

وقتی احساسات گرم و آزادیخواهانه­ی پر حرارت لو­یوو نسبت به سر زمین مادریش به آواز­های سوزناک تبدیل می­شود، احساسات آتشین او هم­چون آتش فشانی است که منفجر می­شود و فوران می­کند و زمین را می­لرزاند. وی در «سوگوارنه» اش می­گوید: «...اگر من حتی پنج متر زیر خاک دفن شوم/ استخوان هایم به خاک تبدیل می­شوند، ولی قلبم نه/ آیا کسی هست که امید نداشته باشد تا تابناک ترین ستاره­ای باشد که بر این سرزمین گسترده می تابد؟/کسی هست که امید انتقام از گذشتگان را به خاطر نزاع و کشمکش نسل­های پیشین نداشته باشد؟».

لو­یوو در شعر« فراخوانی گذشته»می­نویسد: «وزرا همگی در فکر امنیت خود هستند/ چین­کووی[8]تنها خائنی نیست که به کشورش خیانت می­کند/ یافتن وزیری توانا و شایسته مثل گوان­جونگ[9]یأس آور است(یکی از مقامات در دوران بهار و پاییز)/ آزادیخواهی هم نیست تا برای از دست دادن سرزمین مادری سوگواری کند». شاعر نه تنها وضعیت بد اوایل دوران سلسله­ی سونگ که اعضای حکومت به جنوب فرار کرد را یاد آوری کرده، بلکه آن­هایی که در قدرت مانده و خواستار صلح و تنزل موقعیت خود بودند را هم محکوم کرده است.

نمونه­ی دیگر کارِ لو­یوو[10] با عنوان«سرود پیشگویی» است که شبیه زمزمه­ی شکوفه است«کنار پل شکسته و بیرون از سرای نامه رسان/ غنچه­ای پریشان شکفته می­شود/ ناراحت از تنهایی در آغاز شب/ با باد و باران بیش از پیش دریده می­شود/ بگذار حسادت گل­های دیگر فرو نشیند/ او بدون ادعا به بهار تکیه دارد/ در گِل و لای و گرد و خاک افتاده، چیزی به نظر نمی رسد/ ولی بوی عطر آن هنوز مثل سابق است». این سروده در واقع، بیان حالت خود نویسنده است، که مغایر با گل­های ارغوانی است. ستایش گل­ها، بدین معناست که تعهدِ پایدارِ نویسنده توسط وزرایی که در رأس قدرت بوده و درخواست صلح کرده اند، هنوز تسخیر و لِه نشده است.

7-«لی چینگ­جائو» شاعره­ی دوران سلسله­ی سونگ

«لی چینگ­جائو[11]»(1151-1084 میلادی) شاعره­ي غزلسرای مشهور دوران سلسله­ی سونگ است. وی در شعری با عنوان«آهسته، نغمه آهسته » می­گوید: «زمین از گل­های زرد پوشانده شده، پژمرده و فرو افتاده از باران/ اینک چه کسی آن­ها را بر می دارد؟/ تنها نشسته در کنار پنجره، چگونه می­توانم سرعت قدمم در تاریکی را که کم­تر نمی شود تند­تر کنم؟/در برگ­های مسطح و پهن، نم نم باران هم­چون شفق رنگین کمان می­شود». تحت چنین شرایطی، کسی جز این که مثل نویسنده افسوس بکشد، کاری نمی­تواند بکند:« آه من با غم و اندوهِ ورای ایمان چه می­توانم بکنم!».

احساس و عواطف را می­توان در ابیاتی از این شاعره که دلش برای همسر دور از وطنش تنگ شده و برایش شعری سروده است، مشاهده کرد:«خوف دارم که غصه­ی جدایی مرا غمگین نشان دهد/ چیزها برای گفتن دارم، ولی به محض آغاز سکوت می­کنم/ کمی رنجور شده­ام، نه به خاطر این­که مريض شرابم/ حتی نه اندوهناك به خاطر سرسختی پاییزم». اندوه­ها عمیق و پایدارند و وقت فرار از احساس شاعرانه نیست.

8- «جانگ جیه» شاعر هجو سرا

«جانگ­جیه»، از شعرای هجو سرای دوران سلسله­ی تانگ به­شمار می­آید. وی در شعری تحت عنوان«گودالی که امپراتورچین(نخستین سلسله از امپراتوران کشور چین) ادبیات کلاسیک را سوزاند»، ضمن هجو این امپراتور مستبد، شرایط آن روزگار را چنین بیان می­کند:

دودِ سوزاندن کتاب­های ادبیات، با سقوط امپراتوری به آسمان بلند شد؛

برج­ها، باروها و رودخانه­ها نتوانستند پایتخت را حفظ کنند.

پیش از آنکه گودال سرد شود، شورش شرقی فراگیر شد؛

رهبران شورش اندیشمندان با سواد نبودند[vi].

این شعر هجو نامه­ای برای سوزاندن کتاب­ها و زنده به گور کردن اندیشمندان توسط اولین امپراتورِ سلسله­ی چین[vii] است. امپراتور چنان از اندیشمندانی که با نقل قول از آموزه­های ادبیات کلاسیک از سیاست­های وی به انتقاد می­پرداختند متنفر شده بود که همه­ی کتاب­ها را آتش زد و علمای کنفوسیوس را زنده به گور کرد، اقدامی که وی فکر می­کرد آخرین ضربه­ي حیاتی است. ولی هرگز انتظار نداشت که پیش از آن که آتش گودال به سردی گراید، این همه آدم در مناطق شرقی سر به شورش بر دارند. از میان همه­ی رهبران شورش، لیو بانگ[12] و شیانگ یو[viii] که هر دو ضربه­ی نهایی را به امپراتور وارد کردند، هیچکدام جزو اندیشمندان نبودند. دو خط آخر شعر به حقیقتی اشاره کرده که قابل تأمل است، « عمر کوتاه یک سلسله­ی امپراتوری نه با اندیشمندان رابطه داشت و نه با کتاب­ها.» با فروریختن اعتماد مردم نسبت به حاکمان، پایداری و حفظ رژیم  و صلح و آرامش، قطعاً امکان پذیر نخواهد بود.


[1] -  Bony Horse

[2] - Li Bai.

[3] - Wang Lun

[4] - Qu Yuan.

[5] - Duanwu.

[6] - Lu You

[7] - Jin

[8] - Qin Kui

[9] - Guan Zhong

[10] - Lu You

[11] - Li Qingzhao

[12] - Liu Bang


[i] - (An Lushan) اَن لوشان، یکی از مقامات بلند پایه ی نظامی در بار امپراتور شوان زونگ در عصر سلسله ی تانگ بود که با استفاده از مقام و موقعیت خود و با حمایت همسر غیر قانونی امپراتور، در سال 755 میلادی با 150 هزار نیرو شورش بزرگی را علیه دربار رهبری کرد و پس از اشغال بخش زیادی از مناطق جنوبی در سال 756 میلادی خود را در شهر لویانگ، امپراتور چین اعلام کرد ولی یک سال بعد و در سال 757 میلادی، به دست پسرش به قتل رسید. در تاریخ آمده است که امپراتور برای سرکوب شورش اَن لوشان از حکام مسلمان سرزمین ایران درخواست کمک کرد و با کمک آنان توانست این غائله را به پایان ببرد. پس از سرکوب شورش، تعداد زیادی از نظامیان مسلمان با موافقت امپراتور در چین اقامت گزیده و بخشی از مسلمانان کنونی چین از اولاد این نظامیان به حساب می آیند.

[ii] -( Shi Siming) از همراهان اَن لوشان در شورش علیه سلسله ی تانگ.

[iii] - Du Fu  (یکی از شعرای مشهور عصر سلسله ی تانگ که معاصر لی بَی شاعر بود و در ادبیات چینی از جایگاه والایی برخوردار است.)

[iv] - برخی از اسناد تاریخی نشان می دهند که لی­بای از اهالی آسیای مرکزی و خراسان بزرگ بوده است.

[v] - Chi  ( واحد اندازه گیری در چین قدیم که مساوی با یک سوم متر است. مترجم).

[vi] - اشاره به شورش کشاورزان دارد که امپراتوری سلسلۀ پرقدرت چینگ را از بین برد. و در دوران حاکمیت او بود که فرمان داده شد تمامی کتابهای مربوط به آیین کنفوسیوس و دیگر مکاتبی که مورد پذیرش حاکمیت نبود را در آتش جهل و نفرت بسوزانند.

[vii] - Qin  ( نخستین سلسله ی امپراتوری چین که در سال 206 پیش از میلاد، با برچیدن نظام برده داری در این کشور، نظام سیاسی فئودالی را جایگزین کرد)

[viii] - Xiang Yu