نفوذ فرهنگ غرب و خلق ادبیات جدید

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۲۲:۴۱ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی « == ''نفوذ فرهنگ غرب و خلق ادبیات جدید'' == در اواخر قرن بیستم سال‌هاي پرتلاطم و بحراني فرا رسيد. سال 1990براي چين، سال بحران اقتصادي بود. در اين دوره، بازارهاي جهاني و تجارت بين‌المللي، به دليل شرايط سخت چين، به درون اين جامعه نفوذ كردند، به طور كل...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

نفوذ فرهنگ غرب و خلق ادبیات جدید

در اواخر قرن بیستم سال‌هاي پرتلاطم و بحراني فرا رسيد. سال 1990براي چين، سال بحران اقتصادي بود. در اين دوره، بازارهاي جهاني و تجارت بين‌المللي، به دليل شرايط سخت چين، به درون اين جامعه نفوذ كردند، به طور كلي، شيوه زندگي و شيوه خلق آثار ادبي در چين را، بر اساس خواسته‌هاي خود تغيير دادند. به همين دليل، ايدئولوژي و آرمان‌هاي حكومت سوسياليستي به تقابل با توصيفات شخصي پرداخت. شركت‌هاي بزرگ تجاري و بازار بين‌الملل غرب، به دليل ركود اقتصادي در چين، توانستند آرام آرام در اين كشور نفوذ كنند و در شكل‌گيري زن معاصر چين، سهيم باشند. آنان با شناخت كافي از موقعيت بد و دشوار چين، اهداف امپرياليستي خود را در كالبد جامعه­ی نويسندگان زن چيني وارد ساختند. از آن پس نويسندگان زن چيني به خدمت فرهنگ غربي در آمدند و رفته رفته به زندگي به سبك غربي، به تفكر به سبك غربي و به خلق آثار به سبك غربي گرايش پيدا كردند. از معدود نويسندگان مشهور چيني كه در مقابل فشارهاي بي‌امان تهاجم فرهنگي غرب مقاومت كردند و از هويت اصيل خود دفاع كردند، مي‌توان از «ونگ آني»، «چون رن» و «لين بي» نام برد.


زنان نويسنده­ی غرب‌زده­ی چين، با آشنا شدن با شيوه‌هاي روايتي مدرن، هم­چون جريان سيال ذهن، بيان رؤياها و حوادث از هم پاره شده و ديگر شيوه‌هاي داستان‌نويسي، به شرح توهمات، حضور در خلأ و تمايلات دروني گنگ و پيچيده­ی خود اقدام كردند. استفاده از چنين شيوه‌هايي، كه با اهداف و نيات ادبيات استعمار نو تدوين شده بود، باعث شد تا زنان نويسنده­ی چيني، كاملاً در مسير اهداف از پيش تعيين شده­ی غرب قرار گيرند. لذا، در غالب اين آثار، زنان به شرح تمايلات جنسي، خوشگذراني، سطحي‌نگري، پوچ‌پنداري و... مبادرت ورزيدند.

شکل گیری ادبیات چینی-آمریکایی

رفته رفته این دسته از زنان نویسنده، احساس كردند که تحمل زندگي در چين را ندارند. به همين دليل، آن­ها به آمريكا و ساير كشورهاي اروپايي روی آوردند. وجود محدوديت‌هاي شديد گذشته و مواجه شدن با آزادي بي‌حد و مرز اخلاقي غربي، باعث شد تا اين زنان به راه خطا افتاده، به عنوان زنان زيباروي چيني شناخته شوند. اين زنان، از انجام هيچ كاري ابا نداشتند؛ و به مفاسد اجتماعي روي آوردند. آنان هم­چنين، به نگارش داستان‌ها و سرودن اشعار سياسي عليه حكومت سوسياليستي چين مبادرت ورزيده و در پي آن، به سنن، اعتقادات و فرهنگ سنتی مردم سرزمين خود يورش بردند. در اين ميان، بسياري از سنت­ها و باورهاي درست و بنيادين فرهنگ کهن چيني، در كنار سنت­های نا مناسب قرار گرفته و از دم تيغ گذشتند.

براي مردم غرب، رمان‌هايي كه زنان چيني زيبارو خلق مي‌كردند، بسيار جذاب و خواندني بود. از طريق اين آثار، آن­ها به كشف تمامي رازهاي سرزمين چيني پي ‌بردند. خلق فضاها و مكان‌هاي جديد در داستان‌هاي زنان چيني، داستان‌ها را از حالت يكنواختي آثار غربي خارج و موج عظيمي در بستر جامعه­ی غرب پديد آورد.

خانم وانگ، یکی از زنان نویسنده­ی معاصر چینی معتقد است، زن چيني بايد در جامعه حضوري سازنده و فعال داشته باشد، تلاش كند، مادري خوب باشد، در كنار مردان، به كارهاي علمي، عمراني، ادبي و فرهنگي بپردازد. وي بر اين باور است كه يك زن بايد آزادي انديشه داشته باشد. در چنين صورتي، او به بازيچه‌ي دیگران تبدیل نشده و بدن و روح خود را براي دست يافتن به قدرت و ثروت، عرضه نمي‌كند.

(Hong Jiang, 1990)

با گذشت زمان، زنان چيني نويسنده در آمريكا، به لقب زنان نويسنده­ی چيني- آمريكايي مفتخر شده و در پي آن، ادبيات نويسندگان زن چيني‌الاصل آمريكايي پا به عرصه­ی وجود گذاشت. اين سبک از ادبيات، كه خالقانش، همگي در خدمت استعمارگران بوده و آشكارا به آن اعتراف دارند، نوعي مخاطبان خاص براي خود يافته‌ و همواره از يك منبع(غرب)، الهام می­گیرند. در حقيقت، ادبيات چيني- آمريكايي به پشتوانه­ی فرهنگ آمريكايي تبدیل شده و درصدد است تا اين فرهنگ نامنسجم را به تمامي كشورها، به خصوص كشور چين، صادر كند. (Deborah Johansen, 2010)

محققين غربي، خود به اين مسأله معترف هستند كه اينگونه آثار، علي­رغم تيراژهاي بسيار بالا و توزيع بسيار ايده‌آل، آن­چنان، طبقه­ی روشنفكر، دانشجو و محققان را به خود جلب نكرده‌است. به همين سبب، براي غربي­ها اين سؤال مطرح است كه چرا انديشمندان غربي، از پذيرش آثار ادبيات چيني- آمريكايي، سرباز مي‌زنند؟


ماكسين، اچ، كينگستون[i] جزو نسل دوم نويسندگان چيني‌الاصل آمريكايي به حساب مي‌آيد. او به دليل حمايت مجامع غربی، در جهان غرب به شهرت زيادي رسيده است. مشهورترين رمان او «زنان جنگجو» نام دارد. در اين اثر، او بر آن است تا اضمحلال و نابودي تمدن و فرهنگ چين را به اثبات برساند. به نوعي، به بدگويي از تمدن چيني می­پردازد. كتاب مذكور، با واكنش بسيار شديدي از سوي مخاطبان مواجه شده است. معترضان او، تنها به مردم چين محدود نشده است، بلكه تمامي افراد اهل كتاب و صاحب انديشه، نسبت به اين كتاب بي‌محتوا، ابراز انزجار كرده‌اند. برخي از صاحبنظران بر اين باورند كه آثار كينگستون، ارزش نقد و تحليل ندارند. كينگستون تنها به قصه‌هايي كه مادرش براي او تعريف مي‌كرده تکیه کرده و به طور آشكارا، در مقابل ساير باورهاي مردم چين، از هر نوع و جنسي ایستاده است. (پارسی نژاد ، 1383)


[i] - Maxine Hong Kingston. Chinese American Literature by Women.