چوئن لای، نخست وزیر مادام العمر جمهوری خلق چین

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۲ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۱۶ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی « == ''چوئِن­لاي، نخست وزير مادام العمر جمهوري خلق چين'' == === دوران کودکی، نوجوانی و جوانی === چوئِن­لاي در تاريخ پنجم ماه مارس 1898ميلادي، در خانواده­اي نسبتا مرفه و اشرافي و اهل علم و دانش در استان جِه­جيانگ در شرق چن به دنيا آمد. وي پس از تولد از سو...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

چوئِن­لاي، نخست وزير مادام العمر جمهوري خلق چين

دوران کودکی، نوجوانی و جوانی

چوئِن­لاي در تاريخ پنجم ماه مارس 1898ميلادي، در خانواده­اي نسبتا مرفه و اشرافي و اهل علم و دانش در استان جِه­جيانگ در شرق چن به دنيا آمد. وي پس از تولد از سوي عمويش كه فرزندي نداشت، به فرزندي پذيرفته شد و پس از مرگ عمو، زير نظر همسر عمويش كه بانويي فرهيخته بود بزرگ شد. نا مادري مهربان چوئِن­لاي در سنين کودکی به او خواندن و نوشتن را آموخت به نحوي كه در 8 سالگي او مي­توانست اغلب رمان­هاي كلاسيك چيني را بخواند. چو در9 سالگي مادر اصلي و در10 سالگي مادر خوانده­ي خود را از دست داد و لذا تحت تكفل و سرپرستي عموي ديگرش در شهرستان شِن­يانگ[1] در شمال چين قرار گرفت. در اين شهر چوئِن­لاي وارد مدرسه­اي شد كه سيستم آموزشي غرب در آن جا آموزش داده مي­شد. در اين مدرسه وي افزون بر فراگيري زبان انگليسي و ساير علوم روز، با آثار نويسندگان روشنفكر چيني نيز آشنا شد. در سال 1913، با انتقال عموي چوئِن­لاي كه شغل دولتي داشت به شهر تيَن­جين[2]، وي وارد مدرسه­ي راهنمايي مشهور نانكَي[3] شد كه مدير آن يكي از شخصيت هاي برجسته­ي آموزشي قرن بيستم چين به نام جانگ بولينگ[4]بود. اغلب دانش آموزان اين مدرسه، رهبران آينده­ي كشور چين در زمينه­هاي مختلف شدند. چوئِن­لاي به خاطر استعداد و توانايي بالاي آموزشي، از سوي مدير مدرسه براي ادامه­ي تحصيل به ژاپن(1917) و سپس به فرانسه اعزام شد.

آشنایی با ایدئولوژی مارکسیستی

او در ژاپن با ايده­هاي ماركسيستي آشنا و علاقمند به فعاليت­هاي سياسي گرديد. چو پس از بازگشت از ژاپن در سال1919، در تيَن­جين وارد فعاليت­هاي سياسي شده و سردبيري مجله­اي را كه توسط روشنفكران چپگراي اين شهر منتشر مي­شد، برعهده گرفت. در سال 1919كه مدرسه­ي راهنمايي نانكَي به دانشگاه ارتقا يافت، چو جزو نخستين نفراتي بود كه وارد اين دانشگاه شد. در اين دانشگاه بود كه او به همراه ساير هم­فكرانش«انجمن بيداري[i]» را راه اندازي كرد. در اين انجمن كه با گروه­هاي فعال چپ دانشگاه پكن مرتبط بودند، به خاطر مسايل امنيتي، به جاي نام اعضا، هركدام داراي شماره­ي خاصي بودند كه به آن شماره شناخته مي­شدند و چوئن­لاي شماره­ي 5 اين گروه بود. وي در اين انجمن به شدت مشغول فعاليت­هاي سياسي شد كه نخستين كار علني او، راه اندازي تظاهراتی براي تحريم كالاهاي ساخت ژاپن بود. در همين ارتباط بود كه چوئِن­لاي و چند نفر از اعضاي«انجمن بيداري» در سال 1920 دستگير و به مدت 6 ماه زنداني شدند وچوئِن­لاي در زندان كلاس آشنايي با ايده­هاي ماركسيستي را براي هم بندان خود برگزار مي­كرد.

سفر به اروپا

چو پس از آزادي از زندان با همكاري افرادي از پكن، اقدام به راه اندازي«فدراسيون اصلاحات» كرده و به سازماندهي تشكيلات زير زميني افراد چپگرا پرداخت. وي به خاطر سابقه­دار شدن در جريان زندان، از دانشگاه نانكَي اخراج و تصميم گرفت براي ادامه­ي تحصيل به خارج از كشور سفر نمايد. لذا، با حمايت مالي بنيانگذار دانشگاه نانكَي و حقوقي كه از يكي از روزنامه­هاي تيَن­جين براي همكاري به­عنوان خبرنگار در اروپا دريافت كرد، همراه با گروهي از دوستان و همكلاسي­ها، در تاريخ 7نوامبر سال 1920، با كشتي و از طريق شانگهای عازم اروپا شد.

چوئِن­لاي در پاريس ضمن ادامه­ي تحصيل به مطالعه­ي وضعيت سیاسی و اجتماعي جوامع مختلف اروپايي و مقايسه­ي آن با شرايط موجود در جامعه­ي چين پرداخت. وي در يكي از نامه­هايش به خانواده مي­نويسد:« براي مشكل چين دو راه حل وجود دارد، راه حل كوتاه مدت و انقلابي( مانند انقلاب بلشويك­هاي شوروي) و راه حل دراز مدت(مانند تحولات انگليس). به نظر من هيچكدام از اين دو راه حل براي شرايط كنوني كشور چين مناسب نيستند. من راه حل ميانه را انتخاب مي­كنم.»

عضویت در حزب کمونیست

او در سال1921،به عضويت يك گروه كمونيستي متشكل از چيني­هاي مقيم فرانسه در آمد. در جلسات اين گروه بود كه وي با برخي ديگر از فعالان چپ دانشجويي از جمله دِنگ شيائو­پينگ آشنا شد. چوئِن­لاي به همراه گروه ديگري از دانشجويان چپگراي چيني در سال 1922 به برلين سفر كرد و در آن­جا به فعاليت هاي سياسي خود ادامه داد. وي در همان سال و در سفري به پاريس با همكاري ديگران«حزب كمونيست جوانان چين[ii]» را پايه گذاري كرد و به عنوان شاخه­ي اروپايي حزب كمونيست چين در دوران همكاري حزب كمونيست و حزب كومين تانگ، شاخه­ي حزب كومين تانگ را نيز در فرانسه تأسيس نمود. در سال1924، وي به عنوان عضو با سابقه­ی حزب كمونيست چين شاخه­ي اروپا، از سوي حزب كمونيست براي ادامه­ي فعاليت به چين فراخوانده شد.

بازگشت به چین

چوئِن­لاي به محض بازگشت، در بخش سياسي آكادمي نظامي وامپوآ[5] كه رياست آن با چيانگ كاي­شِك بود، مشغول و بعد از چند ماه به معاونت و پس از مدت كوتاهي به رياست بخش سياسي آكادمي منصوب گرديد. در همين ايام وي به­عنوان دبير حزب كمونيست در استان­هاي گواندونگ و گوانگ­شي انتخاب شد. او با استفاده از موقعيت خود در آكادمي نظامي، تعداد زيادي از سربازان و افسران و درجه داران را مخفيانه جذب حزب كمونيست كرد و در واقع تشكيلات مخفي نظامي حزب را در اين پادگان آموزشي-نظامي شكل داد و به دليل همين فعالیت­ها بود كه مجبور شد جايگاه خود را در اين پادگان از دست بدهد.

چوئِن­لاي در طول همكاري نظامي با وامپوآ و مشاركت در دوجنگي كه به رهبري چيانگ كاي­شِك عليه جنگ­سالاران شورشي صورت گرفت، توانست با استفاده از موقعيت خود، جايگاه حزب كمونيست را در مناطق مختلف شرق چين استحكام بخشد. وي در سال1925، با مجوز حزب كمونيست با خانم دِنگ اينچائو[6]ازدواج نمود. در سال 1926، چوئِن­لاي و بقيه­ي اعضاي كمونيست پايگاه نظامي وامپوآ به­خاطر حادثه­اي كه بدون اطلاع فرمانده پايگاه رخ داد، توسط چيانگ كاي­شِك از تمامي پست­هاي مهم ارتشي بركنار شدند[iii].

چوئِن­لاي در سال1926، به شانگهاي منتقل شد و در آن­جا به سازماندهي و فعال­سازي اتحاديه­هاي كارگري وابسته به حزب كمونيست نقش فعالي داشت و لذا در يك حادثه­ي از پيش طراحي شده توسط نظاميان طرفدار چيانگ دستگير و نزديك بود به قتل برسد كه با وساطت برخي از فرماندهان ارتش كه از قبل با او رفاقت داشت، از مرگ حتمي نجات يافت.

وي به خاطر اوضاع نا مناسب امنيتي موجود در شانگهاي، در سال1927 از اين شهر فرار كرده و در شهر هانكو[7]در پنجمين كنگره­ي ملي حزب كمونيست شرکت و در این اجلاس به عضويت كميته­ي مركزي حزب انتخاب و مسئول شاخه­ي نظامي حزب شد. با تلاش چيانگ كاي­شِك براي دستگيري رهبران و فعالان حزب كمونيست، چوئِن­لاي به زندگي مخفيانه روي آورد. در جريان شورش نانچانگ[8]كه از سوی دولت ملی سركوب شد، چوئِن­لاي دچار بيماري مالاريا گرديد و براي مداوا به هنگ كنگ فرستاده شد ولي بعدا به خاطر شكست اين شورش تنزل مقام يافته و عضو علي­البدل كميته­ي مركزي شد. وي در سال 1928، براي حضور در ششمين كنفرانس ملي حزب به مسكو سفر كرده[iv]و در گزارشي به كنگره گفت، با توجه به شرايط موجود در چين، راه انداختن انقلاب همه جانبه در اين كشور فعلا ميسر نيست. اين ايده مورد قبول كنگره واقع شد و در اين اجلاس وي به سرپرستي و مسئوليت تبليغاتي حزب انتخاب گرديد در حالي كه تنها 30 سال داشت.

چوئِن­لاي پس از يك­سال اقامت در مسكو، در سال 1929 به شانگهاي باز گشته و به­صورت كاملا مخفيانه زندگي خود را آغاز و به­عنوان مسئول شاخه­ي امنيتي حزب، به ساماندهي و حفظ و حراست از نيروهاي كمونيستي كه به شدت تحت تعقيب پليس امنيتي چيانگ كاي­شِك بودند پرداخت. پس از لو رفتن تشكيلات سرٌي چوئِن­لاي، وي به همراه همسرش و تعدادي از رهبران رده­بالاي حزب، در اواخر سال 1931 از شانگهاي فرار و به منطقه­ي جيانگشي[9]که تحت کنترل مائو بود رفتند. او در جيانگشي به­عنوان كميسر سياسي حزب جايگزين مائو شد. چو با برخورداري از حمايت حزب و دوستان نظاميش، ارتش سرخ را طبق استانداردهاي موجود سازماندهي كرده و توانست در مقابل چهار حمله­ي گسترده­ي ارتش ملي به مناطق تحت اشغال كمونيست­ها در منطقه­ی جيانگشي مقاومت نمايد، ولي در پنجمين حمله­ي شديد نيروهاي چيانگ، نيروهاي كمونيستي در جبهه­هاي مختلف متحمل شكست شده و مجبور به ترك پايگاه­هاي خود در جنوب و حركت به سمت شمال شدند. در اين مرحله چوئِن­لاي مسئول سازماندهي و پشتيباني نيروهاي شركت كننده در راهپيمايي بزرگ شد. او توانست با برنامه ريزي دقيق و حساب شده، زمينه­ي عبور 84 هزار نيروي نظامي و غير نظامي را در اوايل اكتبر 1934 پس از مذاكره­ی مخفيانه با يكي از فرماندهان چيانگ، بدون درگيری فراهم سازد. ولي در عبور از آخرين خط محاصره، درگيري شديدي رخ داد كه با تلفات بسياري همراه بود و از 84 هزار نفر تنها نيمي از آن­ها توانستند از اين درگيري جان سالم بيرون ببرند. در نهايت، بين 8 تا 9 هزار نفر پس از يك سال پیاده روی، در تاريخ 20 اكتبر 1935، وارد استان شَنسي در شمال غرب كشور شده و بقيه در ميانه­ي راه به دلايل مختلف از جمله درگيري، قحطي و گرسنگي و بيماري، و سقوط از صخره­ها و دره­ها جان خود را از دست دادند. در طول راهپيمايي بزرگ كه مقام حزبي چوئِن­لاي از مائو بالاتر بود، چو هميشه از ديدگاه­هاي مائو حمايت مي­كرد و اين برخوردهای دوستانه بود كه زمينه­ي دوستي ميان اين دو را تا آخر عمر فراهم ساخت. اگرچه در سال­هاي آخر عمر چوئِن­لاي به واسطه­ي مخالفت وي با انقلاب فرهنگي و سعايت باند چهار نفره، رابطه­ي بين چو و مائو به سردي گراييد.

طرح ایجاد جبهه­ی مشترک ضد ژاپنی

چوئِن­لاي در ارايه­ي طرح هم­كاري حزب كمونيست با نيروهاي چيانگ جهت مقابله با نيروهاي ژاپني نقش اساسي داشت. وي توانست اين پيشنهاد را به يكي از فرماندهان ارتش ملي كه در استان شَنسي مستقر و مأمور مقابله با نيروهاي كمونيستي بود، به نام جانگ شووِ ليانگ[10] ارايه و از طريق وي با به گروگان گرفتن يك هفته­اي چيانگ كاي­شِك وي را وادار به پذيرش اين هم­كاري نمايد. اگرچه چيانگ به درستي با نيروهاي كمونيستي در جنگ عليه ژاپن هم­كاري نكرد، ولي حملات خود به منطقه­ي در اختيار آن­ها را كاهش داد و اين فرصت زمينه­ي خوبي براي سروسامان دادن به نيروهاي كمونيستي فراهم ساخت تا بتوانند براي مقابله با ژاپني­ها و ارتش ملي بهتر آماده شوند.

چوئِن­لاي پس از حادثه­ي شي­اَن و قبول هم­كاري دو حزب براي مقابله با ژاپن، به­عنوان نماينده­ي حزب كمونيست جهت هماهنگي­هاي لازم به شهر نانجينگ، محل استقرار دولت چيانگ رفته و با تشكيل ستاد مشترك با نيروهاي ملي براي تحقق اين هم­كاري و هم­زمان توسعه­ي حضور نيروهاي كمونيستي در مناطق تحت كنترل كومين­تانگ و جذب نيروهاي جديد براي پيوستن به ارتش سرخ، فعالانه و به سختي تلاش كرد. پس از تصرف نانجينگ توسط ژاپني­ها، وي همراه با چيانگ، محل استقرار دولت ملي را به ووخان انتقال داده و در آن­جا به صورت محرمانه از سوي حزب مأموريت يافت تا حضور نيروهاي كمونيستي در مناطق مختلف را توسعه دهد. وي توانست با اخذ مجوز لازم از دولت ملي روزنامه­اي به نام شين­خوا ريبائو[11]را در ووخان منتشر كند كه اين روزنامه ابزار مهمي براي تبليغ خط و مشی و ايده­هاي كمونيستي بود. در همين ايام وي تنها كانال ارتباطی حزب كمونيست با جهان خارج نيز بود و توانست با بيش از 40 خبرنگار فعال خارجي مستقر در ووخان ارتباط برقرار سازد كه برخي از آن­ها بعدها سمپات حزب شده و گزارش­ها و اخبار فراواني به نفع كمونيست­ها به جهان مخابره كردند. وي هم­چنين، يك تيم پزشكي كانادايي را به منطقه­ي يان­اَن فرستاد و توسط يك فيلمساز هلندي، فيلمي تحت عنوان« 400ميليون نفر [v]» از اين منطقه ساخت كه تبليغ خوبي براي حزب كمونيست بود. وي هم چنين، در سال 1938، از سوي دولت ملي به­عنوان مسئول بخش سياسي كميته­ي نظامي حزب كومين­تانگ منصوب شد كه تنها شخصيت كمونيست در اين رده در دولت ملي به­شمار مي­رفت.

در سال1943رابطه­ي چوئِن­لاي و چيانگ كاي­شِك به هم خورد و وي براي هميشه چونگ­چينگ كه پايتخت موقت دولت ملي شده بود را ترك نموده و وارد يان­اَن مقر حزب كمونيست شد. در اين ايام مائو رهبر قدرتمند حزب كمونيست شده بود و تلاش مي­كرد ديدگاه­ها و تفكر خود را در حزب غالب نمايد. ابتدا مائو، چوئِن­لاي و تعدادي از فرماندهان و اعضاي رده­بالاي حزب را  متهم به دشمني با حزب و شخص مائو كرد و چوئِن­لاي متهم شد كه در دوران اقامت در چونگ­چينگ به عامل كومين تانگ تبديل شده است، ولي چوئِن­لاي با رد اين اتهامات و پذيرش برخي از اشتباهات و انتقاد از خود در جلسات عمومي حزب و هم­چنين، دفاع از رهبری مائو، انديشه­هاي مائو و حمله به دشمنان مائو، توانست از اين اتهامات تبرئه و از خطر برخورد و اخراج از حزب در امان بماند.

چوئِن­لاي از فرصت ورود آمريكایی­ها به جبهه­ي ضد ژاپني بهره برداري كرده و با هيأت آمريكايي اعزامي به يان­اَن[12]در زمينه­هاي مختلف هم­كاري و مذاكره كرده و نظر آن­ها را براي كمك به حزب كمونيست جلب كرد. حتي نيروهاي كمونيست در يك عمليات آزاد­سازي اسراي آمريكايي(خلبانان) شركت نمودند.

شرکت در مذاکرات صلح

با تسليم ژاپن در سال 1945، مائو و چوئِن­لاي از سوي چيانگ، براي شركت در مذاكرات صلح و امضاي پيمان ترك مخاصمه با ژاپن دعوت و در جلسات مختلف شركت نمودند. در خلال 45 روز اقامت مائو و چوئِن­لاي در چونگ­چينگ، مائو 11 بار با چيانگ كاي­شِك ملاقات و پيرامون اوضاع كشور چين پس از جنگ با هم مذاكره كردند كه چوئِن­لاي همیشه در اين مذاكرات حضور داشت و مطالب مطرح شده را تأييد مي­كرد. در نهايت اين مذاكرات به نتيجه نرسيد و مائو به يان­اَن بازگشت ولي چو براي تنظيم بيانيه­ي نهايي د رچونگ­چينگ ماند. و در مذاكرات بعدي نيز كه با حضور نمايندگان آمريكا صورت گرفت حضور داشت.

اين مذاكرات در سال 1946 به قبول صلح بين دو حزب رقيب كمونيست و كومين­تانگ انجاميد و قرار شد هر دو طرف ارتش­هاي خود را از مسايل سياسي كشور دور نگهدارند. حزب كمونيست اين قرار داد را پذيرفت و چوئِن­لاي را هم به همراه 8 نفر ديگر براي حضور در جمع دولت ائتلافي آينده معرفي كرد و پيشنهاد شد كه چوئِن­لاي به معاونت رياست جمهوري انتخاب شود. ولي در ادامه، مذاكرات متوقف و اختلافات و درگيري­هاي نظامي اوج گرفت و هيچ يك از طرفين حاضر به عقب نشيني از مواضع خود نبودند. لذا، چوئِن­لاي به همراه ساير اعضاي هيئت نانجينگ را كه مجددا پايتخت دولت ملي شده بود، ترك نمودند و در گيري­هاي نظامي در مناطق مختلف بار ديگر با شدت بيشتر آغاز و برخي از مواضع كمونيست­ها به دست ارتش ملي افتاده و جنگ داخلي اوج گرفت. در ماه مارس همان سال، نيروهاي ارتش ملي، يان­اَن مركز استقرار كمونيست­ها را تسخير كردند، ولي با اطلاعاتي كه از سوي شبكه­ي مخفي تحت امر چوئِن­لاي از وضعيت استقرار نيروهاي ملي به دست آمده بود، ارتش سرخ توانست در حملات متعدد آن­ها را شكست داده و در ماه ژانويه­ي 1949، پكن و سپس تيَن­جين را تصرف و با قدرت تمام شمال چين را در اختيار بگيرند.

چوئِن­لاي خود هيچ فرزندي نداشت، ولي تعدادي از فرزندان يتيم كشته­شدگان كمونيست را به فرزند خواندگي پذيرفت كه يكي از آن­ها «لي پينگ[13]» بود كه بعدها به مقام نخست وزيري  چين رسيد.

پس از اشغال ووخان توسط ارتش ژاپن، چوئِن­لاي به همراه ساير اعضاي دولت به چونگ­چينگ منتقل شد و در آن­جا هم به­عنوان نماينده­ي تام الاختيار حزب كمونيست با دولت ملي همكاري مي­كرد و همزمان براي حزب كمونيست نيز تلاش مي­نمود. از جمله­ی آن­ها می­توان به مديريت دو روزنامه، مديريت سازمان شبكه­ي اطلاعات مخفي حزب كمونيست و تلاش براي تبليغات گسترده به نفع حزب، آزاد سازي زندانيان كمونيست از زندان دولت ملي، سازماندهي شاخه­ي جنوبي حزب و جذب نيروهاي جديد به حزب اشاره کرد. در اين دوران اعضاي شبكه­ي مخفي حزب زير نظر چوئِن­لاي در تمام نهادهاي سياسي، اقتصادي، آموزشي، نظامي و اداري كومين­تانگ رخنه كرده و تمام اطلاعات خود را در اختيار چو قرار مي­دادند. در ماه مه سال 1940، روابط ميان دو حزب در اثر حادثه­اي كه در آن نيروهاي كمونيستي مورد حمله­ي نيروهاي ملي قرار گرفته بودند، تقريبا به هم خورده و تبليغات علني و عمليات گسترده­ي نظامي عليه يكديگر را آغاز كردند. در اين دوره يكي از عوامل جاسوس چوئِن­لاي كه در محافل ديپلماتيك فعاليت مي­كرد، خبر سرٌي را به اطلاع چوئِن­لاي رساند مبنی بر این­كه هيتلر قصد دارد در تاريخ 22 ماه ژوئيه­ي سال 1941، به خاك اتحاد جماهیر شوروي حمله كند. چوئِن­لاي2 روز پيش از آغاز اين حمله، موضوع را طي تلگرافي به اطلاع استالين رساند كه خبر مهمي بود.

ارتباط با محافل دیپلماتیک در چونگ­چینگ

در اين دوره، چوئِن­لاي از طريق دوستي با مقامات ارشد نظامي، تعدادي از آن­ها را مخفيانه به عضويت حزب در آورده و از طريق آنان ايستگاه­هاي راديويي و ارتباطاتي راه اندازی و سلاح­هاي مورد نياز حزب كمونيست را تأمين مي­كرد. وي هم­چنين، با گسترش ارتباطات خود با محافل ديپلماتيك و سفراي كشورهاي مختلف و خبرنگاران خبرگزاري­هاي غربي، در تثبيت جايگاه حزب و متقاعد كردن آن­ها به اين كه حزب كمونيست به زودي چين را تحت سلطه­ي خود در خواهد آورد، موفقيت­هاي زيادي كسب كرد. اگرچه چيانگ تلاش­هاي آشكار و نهان بسیاری براي محدود سازي ارتباطات وي با محافل ديپلماتيك به عمل می­آورد. وي هم چنين، هزينه­ي فعاليت­هاي تبليغاتي و عمليات گسترده­ي سرٌی خود را از طريق جذب كمك­هاي مردمي به ويژه كمك­هاي مخفيانه­اي که از طرف همسر(بيوه) سون يات­سِن(سونگ چينگ لينگ) دریافت می­کرد تأمين و با راه اندازي شركت­هاي بازرگاني و تجاري، حتي توليد و تجارت ترياك در مناطق تحت نفوذ كومين­تانگ و ژاپني­ها، اقدامات فراواني انجام می­داد.

در ژانويه­ي سال 1949، چيانگ از رياست جمهوري استعفا داد و لي­زونگ­رِن[14] رييس جمهور شد. چوئِن­لاي از طرق مختلف با وي ارتباط برقرار کرده و طی مذاكرات متعددي از او خواست تا قدرت را به حزب كمونيست تسليم کند، ولي «لي» شخصا نمي­توانست در اين خصوص تصميم بگيرد و می­بایست پس از كسب نظر چيانگ اقدام مي­كرد. به دليل تعلل و تأخير در دادن پاسخ به درخواست­هاي حزب كمونيست، مائو و چوئِن­لاي به ارتش سرخ دستور حمله­ي همه جانبه در سرتاسر كشور را صادر و در تاريخ 23 آوريل ارتش سرخ نانجينگ را تصرف و در اكتبر نيز گواندونگ را تسخير كرد و در ماه دسامبر هم آخرين شهر باقيمانده در دست نيروهاي ملي يعني چِنگ­دو را تصرف و چيانگ را مجبور به فرار به جزيره­ي تايوان نمودند.

با تأسيس جمهوري خلق چين در اول اكتبر سال 1949، چوئِن­لاي به نخست وزيري رسید و هم­زمان وزير امور خارجه­ي چين هم شد. وي كه عضو كميته­ي مركزي پنج نفره­ي حزب كمونيست هم بود، ساختار ديپلماتيك چين نو را طراحي و از خود شخصيتي متين، با وقار و مطلع به نمایش گذاشت و اغلب شخصيت­هاي اثر گذار و صاحب نفوذ غير كمونيست را به هم­كاري با دولت جديد و حزب متقاعد ساخت و در عرصه­ي بين المللي هم توانست روابط چين با هند را به سمت عادي شدن هدايت كند.

فرماندهی نیروهای چینی در شبه جزیره­ی کره

چوئِن­لاي در جنگ شبه جزيره­ي كره در سال 1950، فرماندهي كل نيروهاي عمل كننده­ي چيني در كره را بر عهده داشت. پس از امضاي قرار داد صلح در كره، چوئِن­لاي براي هميشه از فعاليت­ها و پست­هاي نظامي كناره گيري كرده و  اوقات خود را به فعاليت در كميته­ي مركزي، شوراي دولتي و امور ديپلماتيك متمركز نمود.

چوئِن­لاي به نمايندگي از چين، در مراسم تدفين استالين شركت و در اين سفر طي مذاكراتي كه انجام داد، از خروشچف براي بازديد از این کشور دعوت به­عمل آورد. تا آن زمان هيچ رييس حزب کمونیست از شوروي به چين سفر نكرده بود. لذا خروشچف در پنجمين سالگرد پيروزي كمونيست­ها در چين به اين كشور سفر كرد. وي در دهه­ي1950 در توسعه­ي روابط چین با كشورهاي كمونيستي به ويژه اتحاد جماهير شوروي و ساير كشورها و حل مشكلات با فرانسه در منطقه­ی هند­و­چين، جنگ ويتنام و حل ديگر مناقشات منطقه­اي متمركز شد. او در سال 1955 فعالانه در كنفرانس همكاري­هاي آفريقا-آسيا در باندونگ اندونزي شركت كرده و بر ايجاد صلح جهاني و آسياي عاري از سلاح­هاي هسته­اي تأكيد كرد. بعد از اين كنفرانس بود که وجهه­ي سياسي چين در عرصه­ي بين المللي به­ويژه در ميان كشورهاي غير متعهد، رو به بهبود گذاشت. چوئِن­لاي در نخستين بيانيه­ي ديپلماتيك خود اعلان كرد كه هر كشوري كه با چين رابطه­ي سياسي برقرار مي­كند، بايد با تايوان قطع رابطه نمايد. او توانست از شليك مداوم گلوله­هاي توپ از خاك چين به سمت جزيره­ي تايوان را متوقف و بر بازگرداندن اين جزيره به چين از طريق گفتگو و مسالمت آميز و برقراري صلح در منطقه تأكيد نمود.

روزهای پایانی

چوئِن­لاي در سال­هاي آخر عمر خود به شدت مورد هدف انتقادات مائو و باند چهار­نفره قرار گرفت و آن­ها با اجراي برنامه­هاي مختلف تلاش كردند وي را تحقير و از چرخه­ي قدرت حزبي كنار بگذارند. به هرحال، در اواخر سال 1974، مشخص شد كه چوئِن­لاي به سرطان مبتلاست و در بيمارستان بستري شد، اما از همان بيمارستان كارهاي روز مره­ي كشوري را از طريق معاونش دِنگ شيائو­پينگ، پيگيري مي­كرد تا اين كه بالاخره در تاريخ 8 ژانويه­ي 1976، در 77 سالگي چشم از جهان فروبست. پس از مرگ وي، علي­رغم اصرار افراد و شخصيت­هاي مختلف و حتي تقاضاي40 نفر از فرماندهان ارشد و ژنرال­هاي بلند مرتبه­ي ارتش، مائو به بهانه­هاي مختلف از جمله بيماري، نه در بيمارستان به عيادت چو رفت و نه بر سر جنازه­ي او حاضر شد و نه پذيرفت با صدور بيانيه­اي از خدمات برجسته­ی چوئِن­لاي تقدير و ستايش نمايد. ولي علي­رغم این برخورد نا مناسب مائو و باند چهارنفره، مردم چين و سياستمداران جهان شخصيت وي را مورد ستايش قرار داده و مرگ او را ضايعه­اي براي ملت چين و صلح جهاني دانستند.

مخالفان چوئِن­لاي حتي به مردم اجازه ندادند در مراسم رسمی به خاک سپاری او در خور شأن اين چريك و سياستمدار پير در عزاي او شركت كنند. از استفاده از بازوبند عزا و چاپ پلاكارد و پوستر نيز جلوگيري كردند. ولي 3 ماه بعد، در فستيوال مردگان، صدها هزار نفر از اقشار مختلف مردم و سياست­مداران چینی، در ميدان تيان آن­مِن گرد­هم آمده و با نثار گل و سرودن شعر و نوشتن پلاكارد، از نخست وزير دوران سختي­ها و مشكلات خود قدرداني كردند. اين تجمع كه در واقع عليه مائو، انقلاب فرهنگي، و روند جاري كشور و در حمايت از تفكرات و خدمات چوئِن­لاي و دِنگ شيائو­پينگ بود، روز بعد نيز ادامه يافت كه در پايان روز دوم با يورش پليس و دستگيري صدها نفر تظاهرات کننده، هم چون عمر چوئِن­لاي، به پايان رسيد.  


[1]- ShenYang.

[2]- Tian Jin.

[3]- Nankai.

[4]- Zhang Boling.

[5]- Wampoa.

[6]- Deng Yingchao.

[7]- Hankou.

[8]- Nanchang.

[9]- Jiangxi.

[10]- Zhang Xueliang.

[11]- Xinhua Ribao.

[12]- Dixie Nission.

[13]- Li Ping.

[14]- Li Zong Ren.


[i]- Awakening Society.

[ii]- Chinese Youth Communist Party.

[iii]- در اين حادثه تعدادي از افسران كمونيست پايگاه بدون اطلاع فرماندهي چند فروند قايق پايگاه را براي انجام مأموريت حزبي از پايگاه خارج ساخته بوند.

[iv]- در آن شرايط اوضاع امنيتي چين براي فعالان حزب كمونيست وخيم شده بود و احتمال دستگيري تمام رهبران حزبي در صورا برگزاري كنفرانس در خاك چين مي رفت. لذا تصميم گرفته شد ششمين كنفرانس حزب در مسكو برگزار شود.

[v]- 400 million People.