تصوف در عراق
تصوف در عراق
علی اکبر اسدی[1]
تصوف در عراق، به عنوان یکی از خاستگاههای مهم این جریان عرفانی در جهان اسلام، تاریخچهای غنی و پرنفوذ دارد. عراق از قرون نخستین اسلام تا قرون میانه بهواسطه موقعیت جغرافیایی و فرهنگی خود، نقش مهمی در شکلگیری و توسعه تصوف ایفا کرده است.كشور عراق يكي از مهمترين كشورهائي است كه مهد تصوف بوده است. طريقه قادريه و رفاعيه در اين كشور بوجود آمد و تاكنون پايگاه اجتماعي خود را دارند. علاوه بر اين دو مكتب، طريقه نقشبنديه كه در خارج از عراق پيدايش يافت در اين كشور نيز پيرواني دارد. ضمن اینکه جریانهای صوفیانه نوظهوری مانند کسنزانیه، نبهانیه و خضریه نیز در این کشور نقشآفرینی دارند.
پیشینه تصوف در عراق
تصوف اسلامی در مفهوم خاص آن مکتبی باطنگراست که از صدر اسلام به تدریج نضج یافته و از قرن دوم به مکتبی قدرتمند و گسترده در دنیای اسلام تبدیل شد. سده های دوم تا چهارم هجری دوره پیدایش و بالندگی مکتب تصوف بغداد به عنوان برجستهترین مکتب تصوف در عراق بوده است. مکتب بغداد بر موافق بودن اقوال مشایخ با ظاهر و باطن شریعت تاکید اساسی داشت. برخی پیش قراول این مکتب را معروف کرخی و سری سقطی می دانند. در حقیقت ریشه اصلی تصوف بغداد را باید در آموزه های معروف کرخی جست، اما اوج درخشش این مکتب در زمان سری سقطی، جنید و حلاج بود و تقریبا بعد از عهد شبلی و جنید تب و تاب تصوف در بغداد فرونشست. هر چند جلودار تصوف بغداد معروف کرخی است، اما نماینده تمام عیار و شیخ اعظم و شناسنامه آن جنید بغدادی است.
[1]
تصوف بغداد كه بر اساس آموزه هاي جنيد بغدادي بر محور تصوفي عابدانه و شريعت محور شكل گرفته بود، با ظهور حكومتهاي ترك از قرن چهارم ق به بعد كه وضع اجتماعي جوامع اسلامي را تغيير دادند، حمايت شد و سلطه تركان سلجوقي از ٥٩٠ - ٥١١ق بر بغداد موجب تقويت تصوف گرديد. از نيمهي قرن ششم ق به بعد از ميان خلفاي عباسي نيز المستنجد (٥٥٥ -٥٦٦ق)، المستضيئ (٥٦٦ -٥٧٥ق)، الناصر(٥٧٥ -٦٢٢ق)، المستنصر( ٦٢٢ -٦٤٠ق) و المستعصم ( ٦٤٠ -٦٥٦ق) از حاميان جدي آن شدند و تصوف با ويژگيهاي منحصر به فرد در بغداد اين دوره كه كانون منازعات فرقهاي بود، ريشه دواند و با اقبال خاص و عام مواجه شد.[2] تصوف در دوران عباسیان بهویژه در بغداد رشد کرد و خانقاهها و مراکز صوفیانه حمایت میشدند. حمایت خلفا از صوفیان معروفی مانند جنید بغدادی و عبدالقادر گیلانی باعث گسترش تصوف شد. همچنین امپراتوری عثمانی از بسیاری از طریقتهای صوفیانه، مانند قادریه و نقشبندیه، حمایت کرد و به گسترش فعالیتهای آنان کمک کرد. خانقاهها در این دوران تحت نظارت حکومت قرار داشتند. در دوران معاصر سیاستهای حکومتی نسبت به تصوف متفاوت بوده است؛ در دوران پادشاهی، تصوف با آزادی بیشتری عمل میکرد. اما در دوره بعث با وجود رویکرد سکولار، طریقتهای صوفیانه تحت نظارت شدید بودند. پس از سقوط صدام حسین و استقرار دولت جدید، تصوف بهعنوان بخشی از تنوع دینی عراق مورد پذیرش قرار گرفت. اما با رشد گروههای افراطی مانند داعش، تصوف و خانقاهها هدف حملاتی قرار گرفتند.
مکاتب تصوف در عراق
در خصوص مکاتب تصوف در عراق به سه مکتب بصره، کوفه و بغداد اشاره میشود.
مکتب بصره: این مکتب توسط امام حسن البصری تأسیس شد. مکتب بصره از اولین مکاتب صوفیه در تاریخ اسلام به شمار میآید و تأکید زیادی بر زهد، تقوی و تزکیه روحی دارد. امام حسن البصری به عنوان بنیانگذار این مکتب در مسیر پیروی از سلف صالح (صحابه) گام برداشت و در راستای تربیت روحی پیروان خود از نفسکشی و فاصلهگیری از دنیا سخن میگفت. این مکتب تأثیر زیادی بر مناطق مختلف جهان اسلام به ویژه شام، عراق، هند، و خراسان داشت. بسیاری از بزرگان صوفیه و عالمان اسلامی سلوک خود را بر اساس آموزههای این مکتب قرار دادند. از جمله شاگردان مشهور مکتب بصره میتوان به ایوب السختیانی و مالک بن دینار اشاره کرد که نقش بزرگی در توسعه تعالیم زهد و تصوف داشتند.[3]
مکتب کوفه: این مکتب که در دوران شکوفایی اسلام در کوفه به وجود آمد، نقش بسزایی در شکلگیری و گسترش تصوف در دنیای اسلام ایفا کرد. مکتب کوفه با تأکید بر علم فقه، زهد و تعبّد، علاوه بر تصوف، به پشتیبانی از تأسیس علوم شرعی نیز اهمیت میداد. یکی از شخصیتهای مهم این مدرسه داود الطائی است. از دیگر شخصیتهای مهم این مکتب میتوان به سفیان الثوری اشاره کرد که به خاطر زهد و تقوای خود در میان صوفیان شهرت داشت. این مکتب به طریقهای معتدل و میانهرو معروف بود که هم به علم و هم به زهد اهمیت میداد. آموزههای این مکتب پیوندی میان مکتب بصره و مکتب بغداد برقرار کرده و به ترکیب و ترویج اصول فقهی و تزکیه روح پرداخته است. مکتب کوفه تأثیر عمیقی بر سراسر جهان اسلام داشت و در بسیاری از مناطق مختلف از جمله هند، شام و خراسان تأثیرگذار بود.[4]
مکتب بغداد: این مکتب یکی از مهمترین مدارس صوفیه است که به طور خاص بر مبانی قرآن و سنت تأکید داشت و در تلاش بود تا فضائل اخلاقی را گسترش دهد، قلب انسان را برای عبادت خداوند خالص کند و انسان را به رشد روحی و تزکیه نفس برساند. بسیاری از مشایخ بزرگ تصوف در بغداد ظهور کردهاند که در گسترش آموزههای تصوف نقش بسزایی داشتند. معروف کرخی یکی از اولین بزرگان مکتب بغداد بود. از دیگر بزرگان مکتب بغداد میتوان به سقطی و جنید بغدادی اشاره کرد. مکتب بغداد بر اصولی چون زهد، تزکیه نفس و عبادت خالص تأکید داشت. این مکتب از نظر روحانی به دنبال پاکسازی قلب انسانها و دستیابی به مرتبههای بالا در بندگی خداوند بود. یکی از مهمترین ویژگیهای این مکتب، اعتدال در پیروی از اصول فقهی و صوفیانه بود. در واقع، مکتب بغداد با ترکیب علم فقه و آموزههای تصوف، سنتی میانهرو در آموزههای اسلامی را پرورش داد. مکتب بغداد به دلیل موقعیت جغرافیایی و علمی این شهر، تأثیر بسیار زیادی بر سایر مناطق اسلامی داشت. بغداد در آن زمان به عنوان مرکز علمی و فرهنگی جهان اسلام شناخته میشد و بسیاری از صوفیان و علما برای کسب علم و معرفت به این شهر میآمدند. از مهمترین شخصیتهایی که از مکتب بغداد تأثیر گرفتند، میتوان به ابوحامد الغزالی اشاره کرد که با تألیفات خود در مورد تصوف، نظیر کتاب "احیاء علوم دین"، تأثیر عظیمی در گسترش تصوف در دنیای اسلام داشت.[5]
جریانهای شاخص تصوف در عراق
جریانها یا طریقتهای تصوف در عراق شامل جریانهای متعددی هستند که در زیر به اصلیترین آنها میپردازیم.
طریقه قادریه: این جریان یکی از قدیمیترین و گستردهترین جریانهای تصوف در عراق است که به عبدالقادر گیلانی نسبت داده میشود. شيخ عبدالقادر گيلاني متوفي در سال 562 هـ ق در محله باب الشيخ در بخش شرقي بغداد دفن شده است. هم اكنون مرقد شيخ عبدالقادر گيلاني ملقب به قطب اعظم زيارتگاه پيروان اين طريقت است كه علاوه به مردم سني عراق، پيروان بسياري در شبه قاره هند دارد. پيروان اين مكتب، وحدت وجودي را قبول دارند و به محبت و خدمت شهرت دارند. اگر چه در اصل از بيم حنابله برخاستهاند، اما تا حدود زيادي اهل تسامح هستند. در اين طريقت بر حفظ سنت و شعائر تأكيد ميشود و اين طريقت در سراسر بلاد اسلامي منتشر شده است. تکیههای قادریه در بغداد از جمله مکانهایی هستند که جلسات ذکر، مدح نبوی و فعالیتهای خیریه مانند اطعام، کمک به نیازمندان و توزیع کمکهای غذایی برگزار میشوند. مهمترین تکیههای این جریان شامل تكية قادریه مرکزی در محله باب الشيخ، تکیه البندیجی و تکیه قادریه در عظمیه است.[6]
طریقه رفاعيه: اين طرقيت منسوب به ابوالعباس سيدي احمد رفاعي بصري است متوفي در سال 578 هـ ق است. او از شهر بصره است ولي سلسله شيوخ اين طريقت به معروف كرخي ميرسد. پيروان اين طريقت، جهانگرد و خانه به دوش و در كار رياضت و تربيت و ترتيل ذكر تندروتر از قادريهاند. اين طريقت در عراق رواج دارد و در بسياري از شهرهاي سني نشين مراسم ذكر خود را برگزار ميكنند و در سالروز ولادت پيامبر اكرم (ص) در دوازدهم ربيعالاول هر ساله مراسمي را در كنار قبر ابوحنيفه (الامام الاعظم) در محله اعظميه بغداد برگزار ميكنند. طریقت رفاعیه تأکید زیادی بر عمل به قرآن و سنت و همچنین محبت به اهل بیت و صحابه پیامبر داشت. این طریقه به حضور قلب و ذکر الله به ویژه در جمعهای عمومی تأکید دارد. تکیههای رفاعیه در بغداد عبارتند از: تكية عليّة رفاعية در منطقه الغزالية؛ تكية بيت أبي خمرة الرفاعية و؛ تكية الرفاعية در منطقه الأعظمية.[7]
طریقه نقشبنديه: اين طريقت منسوب به خواجه بهاءالدين محمد نقشبند متوفي در سال 792 هـ ق است. نقشبنديه شاخهاي منشعب از سلسله خواجگان است كه به خواجه احمد عطا سيوي معروف به حضرت تركستان منسوب بوده است. بعدها اين سلسله در هند مخصوصاً در دوره اقتدار مغولان هند، نفوذ داشتند. این طریقه به توبه مستمر، اطاعت از شریعت، صحبت با صالحان و مشاوره با شیخ در امور دنیوی و اخروی تأکید دارد. پيروان اين طريقت در آغاز طرفدار زهد و فقر و سادگي بودند و انديشه وحدت وجودي داشتند، اما بعدها برخي از آنان به مدح گويي و مال اندوزي روي آوردند. در این طریقه، درک حقیقت و رسیدن به کمال معنوی از طریق پیروی از اصول اسلام و عرفان است. در عراق اين طريقت بويژه در منطقه كردستان عراق پيرواني دارد و بسياري از شخصيتهاي سياسي كرد عراق بويژه خاندان بارزاني در گذشته جزو شيوخ اين طريقت بودند، قبل از آنكه به عرصه سياست روي بياورند. طریقه نقشبندیه در بغداد پیش از سال 2003 میلادی بسیار محبوب بود و تکیههای خاص خود را داشت. اما با شروع جنگ و اشغال عراق، بسیاری از تکیهها بسته شدند و فعالیتهای این طریقه کاهش یافت. در دوران اشغال، "جيل رجال الطريقة النقشبندية" به عنوان یک گروه مقاومت ضد اشغالگری آمریکایی شناخته شد. این گروه در عملیاتهای نظامی علیه نیروهای اشغالگر فعال بود و پس از آن بسیاری از تکیههای نقشبندیه در بغداد بسته یا به مناطق دیگر منتقل شدند.[8]
طریقه کسنزانیه: یک شاخه از طریقه قادریه است که در عراق به ویژه در مناطق کردستان رواج دارد. نام این طریقه از کلمه "كسنزان" به معنی "ناپیدا" یا "راز بزرگ" گرفته شده است. کسنزانیه به شیخ عبدالکریم معروف به شاه کسنزان که در سال 1240 ه ق در منطقه شمال عراق متولد شد، منسوب است. در این طریقت تمام دستورهای شریعت دین اسلام رعایت می شود و شروع آن با توبه به درگاه خدا و بیعت مستقیم به دست پیر طریقت توسط خلیفههایی که پیر برگزیده است، آغاز می شود. این طریقه بهطور خاص به سر الأسرار یا رازهای الهی اشاره دارد که تنها توسط خانوادههای خاصی مانند عشیره برزنجیه حفظ میشود. تکیههای کسنزانیه نیز در بغداد وجود دارد که شامل تکیه القادریه الكضرزانية در محله الموصل و دیگر محلهها است. در این تکیهها، حلقههای ذکر، آموزشهای دینی و مناسبتهای مذهبی مانند میلاد پیامبر و میلاد عبدالقادر گیلانی برگزار میشود.[9]
طریقه نبهانیه: این طریقه یکی از انشعابات فرقه شاذلیه، منسوب به شیخ محمد بن احمد، بن نبهان پسر خضر زبیدی است که به لقب نبهانی که نام جد اوست مشهور گردید. شیخ در سال 1318 ه ق(1900 میلادی) در منطقه باب النیرب حلب سوریه متولد شد. افکار شیخ نبهانی در علوم تربیتی و روحی با اندیشههای تصوف هماهنگ است. ولی در بعضی آداب و رسوم طریقت با آنان تفاوت دارد. شیخ در طریقت به ملازمه کامل شریعت معتقد بود و در راه مبارزه با انحراف تصوف تلاش فروان داشت و به حاکمیت مطلق شریعت، قرآن و سنت در همه امور صوفیان اعتقاد داشت. فرقه نبهانیه امروز بیشتر در ناحیه غرب عراق از جمله استان الانبار حضور دارد و بیشتر مریدان این فرقه از کسانی هستند که اهل علم و تقوی محسوب میشوند و آنان در این استان فعالیت و نقش اجتماعی مهمی داشتهاند.[10]
طریقه خضریه: این فرقه به حضرت خضر (ع) منسوب است و خضر در اعتقاد صوفیه نماد مراد و پیر کامل است. موسس این فرقه در عراق سید علی سید احمد صوفی نعیمی حسینی، مردی بیسواد اهل شهر موصل است که در سال 2016 وفات یافت. پیروان این طریقت میگویند سید علی در سال 1972 میلادی در لب رود فرات با حضرت خضر (ع) دیدار کرده و طریقت و عهد را از او گرفته است. پیروان خضریه پیر و مرادی ندارند و معتقدند حضرت خضر مرشد کامل است. این طریقت را میتوان طریقتی باطنی نامید که در برابر آن طریقتهای قادری و نقشبندی جزء طریقتهای ظاهری به حساب میآیند. این فرقه بجز در بحث رابطه با پیر یا انسان کامل طرز فکر متفاوت و خاصی ندارند و در راه تصوف و سیر و سلوک، پیرو فرقههای کهنتر مانند قادریه و رفاعیه هستند. پیروان این طریقت هیج یکی از طریقتهای دیگر را نفی یا تخریب نمیکنند. مرکز فعالیت این فرقه ابتدا در شهر موصل عراق بود، ولی به تدریج به بغداد و دیالی منتقل شد. در حال حاضر مرکز فعالیت این فرقه در شهر دیالی است و پیروان آنان در میان مردم تاثیرات اجتماعی و فرهنگی دارند.[11]
در میان طریقههای بالا سه مورد نخست جزو طریقتهای کهن و اصلی و سه مورد بعدی جزء فرقههای نوظهور تصوف در عراق هستند. در کنار این موارد میتوان به برخی دیگر از فرقههای تصوف در عراق اشاره کرد که از جمله عبارتند از: سهروردیه، شاذلیه، علویه، حیدریه و ملامتیه.
شخصیتها تصوف در عراق
برخی از مهمترین شخصیتهای تصوف در عراق معاصر که در این زمینه نقش برجستهای ایفا نمودهاند شامل مردان و زنان صوفی هستند که تأثیرات اجتماعی، دینی و فرهنگی عمیقی در بغداد و دنیای اسلام داشتهاند. عبدالکریم المدرس یکی از برجستهترین شخصیتهای صوفی در عراق بود. او به عنوان مفتي عراق و مفسر قرآن شناخته میشد و در مرقد قادریه در بغداد اقامت داشت. وی در برابر اشغال عراق توسط نیروهای آمریکایی در سال 2003 فتوای وجوب مقاومت و جهاد علیه اشغالگران صادر کرد. این فتوا باعث شد که وی مورد غضب اشغالگران قرار گیرد و فعالیتهای وی محدود شود. صبحي الهيتي یک شخصیت برجسته دینی در عراق بود که در دوران صدام حسین جایگاه مهمی داشت. وی علاوه بر تدریس علوم شرعی در مسجد شيخ عبد القادر الگیلانی خطيب اول عراق نیز بود. او پس از سقوط رژیم صدام، از عرصه عمومی کنارهگیری کرد. عبد الرزاق الضعدي یکی دیگر از شخصیتهای مهم دینی صوفی بود که در برنامههای تلویزیونی رحاب القرآن حضور داشت و تا زمان اشغال عراق در زمینههای دینی و اجتماعی فعال بود. وی بعدها از عراق خارج شد ولی همچنان به فعالیتهای دینی خود ادامه داد. از جمله زنان صوفی تاریخساز عراق نیز فاطمة الرازی و تمنّي بنت المبارك بودند که در قرن ششم هجری از پیشگامان این حرکت به شمار میروند. عادلة خاتون و نظلة الجبوري نیز از زنان صوفی معاصر عراق هستند.[12]
خانقاهها و مراکز تبلیغی تصوف در عراق
خانقاهها و مراکز تبلیغی تصوف در عراق نقش مهمی در تاریخ عرفان اسلامی ایفا کردهاند. این مکانها بهعنوان پایگاههای اصلی فعالیتهای معنوی، تربیتی، و اجتماعی صوفیان عمل کرده و در طول قرنها بر فرهنگ و دین جامعه عراق تأثیر گذاشتهاند. خانقاه قادریه بغداد از مراکز اصلی طریقت قادریه، منسوب به شیخ عبدالقادر گیلانی است و آرامگاه شیخ عبدالقادر گیلانی در این خانقاه قرار دارد و زیارتگاه مهمی برای مسلمانان است. خانقاه رفاعیه بصره وابسته به طریقت رفاعیه، بنیانگذاری شده توسط شیخ احمد رفاعی با تمرکز بر زهد، ذکرهای خاص، و خدمات اجتماعی نیز یکی از مهمترین خانقاههای جنوب عراق است. خانقاه نقشبندیه در سلیمانیه و اربیل وابسته به طریقت نقشبندیه است که در مناطق کردنشین شمال عراق نقش گسترده در انتقال آموزههای نقشبندی به نسلهای جدید دارد.
خانقاه کسنزانیه بغداد و کردستان عراق وابسته به طریقت کسنزانیه است و مرکز فعالیتهای ذکر و مراسم صوفیانه با تأکید بر تربیت معنوی است. خانقاه خضریه در جنوب عراق نیز محل برگزاری مراسم ذکر و اجتماعات معنوی این فرقه است و بر فرهنگ صوفیانه مناطق جنوبی عراق تاثیر گذار است. در مجموع در مورد نقش خانقاهها در عراق می توان به تربیت معنوی، تبلیغ تصوف، ارتباطات اجتماعی و حفظ و انتقال تعالیم عرفانی به نسلهای جدید اشاره کرد. بر این اساس خانقاهها و مراکز تبلیغی تصوف در عراق نه تنها بهعنوان پایگاههای معنوی بلکه بهعنوان مراکزی فرهنگی و اجتماعی نقش حیاتی داشتهاند. این مکانها همچنان بخشی جداییناپذیر از تاریخ معنوی و فرهنگی عراق به شمار میروند.
منابع و مآخذ:
[1] هیئت علمی مطالعات منطقهای در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
[1][1] حسین شهبازی، تصوف اسلامی در شرق و غرب دنیای اسلام، ادیان نیوز، (24/1/1398)، قابل دسترسی در:
https://adyannews.com/
[2] پریسا قرباننژاد، بانيان و مشايخ رباط هاي بغداد و تاثير آنها در جريان تصوف (قرن ٦ و ٧ ه. ق)، مجله پژوهشهاي تاريخي ايران و اسلام شماره ٢٧، پاييز و زمستان ١٣٩٩، ص 206.
[3] عمر عبد الله عبد العزيز، التصوف العراقي ومدارسه وأثره على المشرق، مجلة الدراسات التربوية والعلمية ، كلية التربية ، الجامعة العراقية، العدد السادس عشر ، المجلد الثاني - علوم القرآن ، شباط 2020 م، صص 460-464.
[4] المرجع السابق، صص 464-466.
[5] المرجع السابق، صص 466-470.
[6]محمدنور کاپلان و خیری غیاث الخفاجی، الحركة الصوفية المعاصرة في بغداد.. أشكالها وآثارها " دراسة وصفية تحليلية، Türkiye İlahiyat Araştırmaları Dergisi 8(1):121-156، March 2024، ص 235-236.
[7] المرجع السابق، صص 235-236.
[8] المرجع السابق، صص 239-241.
[9] محمد عیسی کاظم و محمد تقوی، بررسی فرقه های نوظهور تصوف در عراق و نقش اجتماعی و فرهنگی آنها"کسنزانیه، نبهانیه و خضریه"، لارك للفلسفة واللسانيات والعلوم الاجتماعية/ ج 2/ العدد 31 / ، تاريخ الاصدار 1/0/2018،، )بحوث باللغة الفارسية)، صص 684-685.
[10] همان، ص 686.
[11] همان، ص 687.
[12] محمدنور کاپلان و خیری غیاث الخفاجی، المرجع السابق، صص 243-245.