پرش به محتوا

جمعیت و پراکندگی مسیحیت در یمن

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۳ سپتامبر ۲۰۲۵، ساعت ۰۶:۴۴ توسط Jafari (بحث | مشارکت‌ها)

مسیحیت (Christianity) در یمن (Yemen)، کشوری واقع در جنوب شبه‌جزیره عربستان با اکثریت مسلمان، اقلیتی کوچک، پراکنده و تاریخی را تشکیل می‌دهد که ریشه‌های آن به سده‌های پیش از ظهور اسلام بازمی‌گردد. این جامعه که بخشی از میراث چنددینی شبه‌جزیره است، امروز در چارچوبی شکل می‌گیرد که غالب آن را شریعت اسلامی (Islamic Sharia) و عرف اجتماعی اسلامی تعیین می‌کند. جایگاه حقوقی مسیحیان، همانند سایر اقلیت‌های دینی، به‌طور مستقیم از قوانین مدنی و جزایی یمن و از فضای سیاسی–اجتماعی متأثر است.

رویکرد مقایسه‌ای میان اسلام (Islam) به عنوان دین اکثریت و مسیحیت به عنوان اقلیت، نشان‌دهنده تعاملی پیچیده و گاه پرتنش است: در نظریه، متون و سنت‌های فقهی از مفهوم «ذمه» (Dhimma) برای حفاظت از غیرمسلمانان یاد می‌شود، اما در عمل، عوامل سیاسی، امنیتی و اجتماعی می‌توانند این چارچوب حمایتی را محدود یا بی‌اثر کنند[۱].

از منظر پژوهش‌های بین‌ادیانی، مسیحیت در یمن نمونه‌ای ارزشمند برای بررسی نحوه زیست اقلیت‌های مذهبی در بستر اکثریت اسلامی است؛ جایی که سیاست‌های مذهبی–حقوقی، بافت قومی–قبیله‌ای و دینامیک‌های منطقه‌ای هم‌زمان بر آن اثر می‌گذارند. این وضعیت در طول تاریخ، بارها از فاز همزیستی نسبی تا دوره‌های فشار شدید و حتی خشونت تغییر کرده است.

کلیسای القدّیس فرنسيس در شهر عدن قابل بازیابی از: https://www.acimena.com/news/4121/yomywat-msyhywy-alymn-gnw-aadn-am-ghymha

مطالعات تطبیقی بر این نکته تأکید دارند که یمن، به دلیل موقعیت راهبردی در مسیرهای دریایی و زمینی بازرگانی، از دیرباز محل تلاقی فرهنگ‌ها و ادیان مختلف بوده است. این امر نه تنها ورود اولیه مسیحیت، بلکه استمرار و بقا—even اگر محدود—را تسهیل کرده است. در عین حال، تحولات بزرگ سیاسی–دینی، مانند گسترش اسلام در قرن هفتم، سلطه دولت‌های اسلامی محلی و ورود نیروهای خارجی (اعم از حبشی، ایرانی و عثمانی)، چارچوب حیات مسیحیان را دستخوش تغییر کرده است.

امروزه، با وجود جمعیت اندک و پراکندگی جغرافیایی، مسیحیان همچنان در فضای اجتماعی–فرهنگی یمن حضور دارند، هرچند بسیاری از آنها به‌دلایل امنیتی و اجتماعی هویت دینی خود را پنهان می‌کنند. درک کامل وضعیت کنونی، نیازمند بررسی سه محور است: پیشینه تاریخی، مختصات جمعیتی و جغرافیایی، و شرایط فعلی شامل چالش‌ها و فرصت‌ها. این مقاله با رویکردی توصیفی–تحلیلی به همین سه محور می‌پردازد، و در هر بخش تلاش می‌کند مقایسه‌ای نظام‌مند میان تجربه مسیحیان و دیگر گروه‌های مذهبی، به‌ویژه مسلمانان، ارائه دهد.

تاریخچه حضور مسیحیت در یمن

حضور مسیحیت (Christianity) در یمن (Yemen) به سده چهارم میلادی بازمی‌گردد، زمانی که امپراتوری اکسوم (Aksumite Empire) حبشه نفوذ سیاسی و اقتصادی خود را به سواحل جنوبی شبه‌جزیره عربستان گسترش داد. در این دوره، روابط تجاری دریای سرخ و اقیانوس هند مسیر ورود نخستین مبلغین مسیحی و ایجاد مراکز عبادی در شهرهایی چون نجران (Najran) و عدن (Aden) را هموار ساخت[۲].

منابع تاریخی نشان می‌دهند که هم‌زمان با قدرت‌گیری بیزانسی‌ها (Byzantines) در دریای سرخ، مأمورانی همچون تئوفیلوس (Theophilus) به جنوب عربستان اعزام شدند تا کلیساها و صومعه‌هایی بنا کنند، از جمله در ریدان (Raydan) و عدن. پادشاهان محلی، از جمله ثاران یهانیم (Tharan Yehanim)، در برهه‌هایی اجازه ساخت این بناها را صادر کردند. از مهم‌ترین مراکز عبادی مسیحیان در این دوره «کعبه نجران» (Kaaba of Najran) بود که جایگاهی نمادین برای جامعه مسیحی به شمار می‌آمد[۳].

اما تاریخ این حضور همواره با تنش‌های بین‌ادیانی همراه بوده است. یکی از نقاط عطف، فرمانروایی پادشاه یهودی ذو نواس (Dhu Nuwas) در قرن ششم میلادی است که با حمله به نجران و سوزاندن مسیحیان، واکنش نظامی اکسوم را برانگیخت. این حملات سبب شد تا اکسومی‌ها بار دیگر نفوذ خود را در منطقه تثبیت کنند[۴].

با ظهور اسلام در قرن هفتم میلادی، نقشه مذهبی یمن دگرگون شد. پیمان پیامبر اسلام (ص) با مسیحیان نجران نمونه‌ای از تلاش برای تضمین بقای آنان در چارچوب «ذمه» (Dhimma) بود، که به مسیحیان اجازه می‌داد در برابر پرداخت جزیه (Jizya) آیین خود را حفظ کنند. با این حال، در عمل، فرایند تدریجی اسلام‌پذیری و فشارهای اجتماعی و سیاسی باعث کاهش شدید جمعیت مسیحیان شد[۵].

در دوره‌های بعد، به‌ویژه در سده‌های میانه اسلامی، حضور مسیحیان بیشتر به جوامع مهاجر و کاروان‌های تجاری محدود شد. بندر عدن نقش محوری در ارتباط میان یمن و جوامع مسیحی شرق آفریقا، هند و مدیترانه داشت. این پیوندهای بازرگانی، هرچند به پایداری هسته‌های کوچک مسیحی کمک کرد، اما نتوانست جایگاه آنها را در ساختار سیاسی و دینی کشور تقویت کند[۶].

تجربه مسیحیان یمن در این دوره‌ها، در مقایسه با جوامع یهودی منطقه، از نظر حقوقی مشابه بود—هر دو تحت وضعیت ذمه قرار داشتند—اما شرایط ژئوپلیتیک و حساسیت‌های مذهبی سبب شد مسیحیان اغلب آسیب‌پذیرتر باشند. از منظر بین‌ادیانی، همگرایی‌های فکری همچون تبیین رنج در الهیات مسیحی، یهودی و اسلامی (تئودیسه) بستری نظری برای گفت‌وگو فراهم می‌آورد، هرچند این ظرفیت کمتر به کار گرفته شد[۷].

کلیسای تپه التواهی، عدن، قابل بازیابی از:https://www.alaraby.co.uk/m

ورود نیروهای استعماری اروپایی در سده‌های ۱۹ و ۲۰ میلادی بار دیگر حضور مسیحیت را پررنگ‌تر کرد؛ با این حال، این دوره کوتاه بود و عمدتاً به کلیساهای وابسته به مهاجران خارجی محدود ماند. پس از استقلال یمن و به‌ویژه در قرن بیستم، شمار مسیحیان بومی اندک بود و اغلب در سکوت و حاشیه‌نشینی به حیات خود ادامه دادند.

جمعیت و پراکندگی جغرافیایی

برآورد جمعیت مسیحیان (Christians) در یمن (Yemen) دشوار و به‌دلیل شرایط امنیتی و اجتماعی، با عدم قطعیت همراه است. بسیاری از مسیحیان—به‌ویژه گرویدگان بومی—هویت دینی خود را پنهان می‌کنند تا از تهدید ارتداد (Apostasy) یا فشارهای اجتماعی و خانوادگی در امان بمانند. گزارش‌های معتبر بین‌المللی و میدانی، جمعیت این گروه را کمتر از یک درصد از کل جمعیت یمن، که برآورد سال ۲۰۲۳ آن حدود ۳۱.۶ میلیون نفر بوده، تخمین می‌زنند[۸]. ارقام متفاوتی ذکر شده است: از چند هزار نفر تا حدود ۱۶,۵۰۰ نفر، که بخش عمده آنان مهاجران موقت، کارکنان سازمان‌های بین‌المللی، و پناهندگان از شاخ آفریقا (Horn of Africa) هستند[۹].

توزیع جغرافیایی مسیحیان عمدتاً در شهرهای بزرگ و مراکز بندری است که سابقه تاریخی تعاملات بین‌ادیانی و بازرگانی دارند. بندر عدن (Aden) مهم‌ترین کانون حضور مسیحیان است، جایی که کلیساهای فعال، هرچند معدود، هنوز پابرجا هستند. از جمله این کلیساها می‌توان به کلیسای کاتولیک سنت آنتونی (St. Anthony Roman Catholic Church) در محله التوهی (Al-Tawahi) و کلیسای بدری (Badri Church) متعلق به جامعه پروتستان اشاره کرد[۱۰]. دو کلیسای دیگر—بانگسار (Bangsar) و هفون (Hafun)—امروز تعطیل یا تغییر کاربری داده شده‌اند.

در صنعا (Sana’a)، به دلیل نبود کلیسای رسمی و فضای نظارتی شدید، مسیحیان معمولاً در منازل خصوصی یا مکان‌های غیرعلنی به عبادت می‌پردازند[۱۱]. برخی بقایای معماری کهن مسیحی نیز در مناطق روستایی یا جزیره‌ای یافت می‌شود؛ مانند روستای تاریخی «ماریا» (Maria) در نزدیکی ذوفار (Dhofar) و بقایای کلیسا در جزیره سُقطَری (Socotra) در ناحیه السوک (Al-Souk) که یادگار حضور مسیحیت در قرون اولیه است.

در مقایسه با توزیع مذهبی مسلمانان—که بیش از ۹۹ درصد جمعیت را شامل می‌شوند و به دو شاخه عمده شافعی (Shafi’i) در جنوب و زیدی (Zaydi) در شمال تقسیم می‌گردند—جامعه مسیحی پراکندگی محدود و تمرکز اندکی دارد. شرایط امنیتی و نظارت ایدئولوژیک، به‌ویژه در مناطق تحت کنترل جنبش انصارالله (حوثی‌ها)، مهاجرت اجباری یا پنهان‌کاری را تشدید کرده است[۱۲].

آمارهای غیررسمی حاکی از آن است که حدود ۲,۵۰۰ مسیحی در داخل یمن و حدود ۷۰۰ نفر از یمنی‌های مسیحی در خارج کشور زندگی می‌کنند. اختلاف شدید میان برآوردها (برای نمونه، ۳,۰۰۰ نفر بر اساس گزارش وزارت خارجه ایالات متحده در مقابل ۴۱,۰۰۰ نفر در گزارش دیده‌بان حقوق بشر) ناشی از روش‌های متفاوت سنجش، مهاجرت، و تبدیل‌های مخفی از اسلام به مسیحیت است[۱۳].

از منظر تطبیقی، این پراکندگی با روند کاهش تنوع مذهبی در خاورمیانه همخوانی دارد. شاخص تنوع مذهبی (Religious Diversity Index) نشان می‌دهد که سهم مسیحیان در کل منطقه از ۶.۱ درصد در ۱۹۷۰ به ۴.۲ درصد در ۲۰۲۰ رسیده است[۱۴]. جنگ داخلی یمن، همانند تجربه دیگر اقلیت‌ها همچون بهائیان (Baha’is) و اسماعیلیان (Ismailis)، این روند را شتاب بخشیده و جغرافیای حضور مسیحیان را محدودتر کرده است[۱۵].

با وجود فشارها، برخی گزارش‌ها از افزایش تعداد مسیحیان بومی گرویده در سال‌های اخیر خبر می‌دهند، هرچند این گروه‌ها غالباً در «کلیساهای خانگی» (House Churches) فعالیت می‌کنند و به‌دلیل خطرات امنیتی از فعالیت علنی پرهیز دارند[۱۶].

ترکیب جمعیتی و فرقه‌ها

جامعه مسیحی (Christian community) در یمن (Yemen) ترکیبی چندلایه از گروه‌های بومی، مهاجر و پناهنده است که در بستر اجتماعی–سیاسی خاص این کشور شکل گرفته است. بخش مهمی از این جامعه را گرویدگان بومی (native converts) تشکیل می‌دهند که از اسلام (Islam) به مسیحیت گرویده‌اند. این گروه به‌دلیل خطر مجازات ارتداد (Apostasy) و فشارهای خانوادگی و اجتماعی، اغلب به‌صورت مخفیانه آیین خود را اجرا می‌کنند.

در کنار آنان، کارکنان و متخصصان خارجی—شامل مهاجران کاری، اعضای سازمان‌های بین‌المللی، و کادرهای پزشکی و آموزشی—و نیز پناهندگان آفریقای شاخی—شامل مهاجران کاری، اعضای سازمان‌های بین‌المللی، و کادرهای پزشکی و آموزشی—و نیز پناهندگان آفریقای شاخی (Horn of Africa refugees) مانند اتیوپیایی‌ها و اریتره‌ای‌ها حضور دارند که بیشتر به شاخه ارتدکس اتیوپی (Ethiopian Orthodox) تعلق دارند. برخی مهاجران هندی‌تبار نیز در کلیساهای انگلیکن (Anglican) یا کاتولیک رومی (Roman Catholic) فعال هستند[۱۷].

از نظر فرقه‌ای، تنوع مسیحیان یمن شامل چهار شاخه اصلی است:

  1. کاتولیک رومی – با مراکزی در عدن (Aden) و برخی شهرهای ساحلی؛
  2. انگلیکن – عمدتاً در مناطق شهری با پیشینه استعماری؛
  3. ارتدکس اتیوپی و روسی – بزرگ‌ترین گروه‌ها، به‌ویژه در میان مهاجران آفریقایی؛
  4. پروتستان (Protestant) – شامل گروه‌های باپتیست و انجیلی که بعضاً کلیساهای خانگی تشکیل می‌دهند[۱۸].

پراکندگی این فرقه‌ها بیشتر در شهرهای بزرگ و بنادر است و فعالیت آنها با محدودیت‌های قانونی و اجتماعی همراه است. در عدن، کلیساهای کاتولیک و پروتستان هنوز تا حدی فعال‌اند، ولی در صنعا فعالیت‌ها کاملاً زیرزمینی است.

کشیش یمنی در شهر عدن در دههٔ ۱۹۵۰ میلادی قابل بازیابی از: https://insaf-ye.org/ar/archives/1236

از منظر تطبیقی، این تنوع فرقه‌ای در مسیحیت تضادی آشکار با وحدت نسبی مذهبی در اسلام یمن دارد؛ جایی که جامعه مسلمان به دو شاخه عمده زیدی (Zaydi) و شافعی (Shafi‘i) تقسیم شده است، اما هر دو بر اساس قرائت‌های محلی شریعت عمل می‌کنند و در چارچوب واحد «امت اسلامی» (Ummah) تعریف می‌شوند[۱۹].

روابط بین‌ادیانی اغلب تحت تأثیر محدودیت‌های قانونی است—مانند ممنوعیت ازدواج زنان مسلمان با مردان غیرمسلمان[۲۰] —که وضعیت خانواده‌های مختلط را پیچیده‌تر می‌کند. از سوی دیگر، ارزش‌های مشترک مانند اهمیت خانواده، احترام به والدین، و پیوندهای اجتماعی، زمینه‌ای برای ارتباط مسالمت‌آمیز فراهم می‌کند، هرچند اختلافات عقیدتی همچنان منبع تنش باقی می‌ماند[۲۱]. تجربه مسیحیان یمن، از نظر ترکیب فرقه‌ای و نسبت جمعیتی، مشابه جوامع مسیحی شمال آفریقا و غرب آسیا است که تاریخ دوهزارساله دارند اما در قرون اخیر به اقلیت‌های کوچک در بافت اکثریت مسلمان تبدیل شده‌اند[۲۲]. براساس برآوردها، سهم مسیحیان در جمعیت یمن معمولاً کمتر از ۰.۵ درصد است و این نسبت، با توجه به مهاجرت و فشارهای امنیتی، احتمالاً کاهش یافته است[۲۳].

اگرچه جامعه مسیحی یمن از نظر عددی کوچک و پراکنده است، اما تنوع فرقه‌ای آن بازتابی از پیوندهای تاریخی این سرزمین با شبکه‌های مذهبی فراملی است. این تنوع، در شرایط باثبات‌تر، می‌توانست زمینه‌ساز گفت‌وگوی بین‌ادیانی غنی‌تری شود، ولی در وضعیت کنونی عمدتاً در حالت بقا و پنهان‌کاری قرار دارد.

چالش‌ها و محدودیت‌ها

مسیحیان (Christians) در یمن (Yemen) با مجموعه‌ای از چالش‌ها مواجه‌اند که ریشه در ساختارهای حقوقی، اجتماعی و امنیتی کشور دارد. از نظر قانونی، مهم‌ترین محدودیت در «قانون جزایی یمن» (Yemeni Penal Code) تعریف ارتداد (Apostasy) به‌عنوان جرم مستوجب مجازات مرگ پس از یک دوره سی‌روزه برای بازگشت به اسلام است[۲۴]. این قانون تهدیدی جدی برای یمنی‌های گرویده به مسیحیت محسوب می‌شود و آنها را به پنهان‌کاری مذهبی سوق می‌دهد.

در حوزه اجتماعی، دسترسی نابرابر به خدمات عمومی و کمک‌های بشردوستانه یکی از چالش‌های اساسی است. توزیع کمک‌ها غالباً از طریق شبکه‌های وابسته به مساجد صورت می‌گیرد و در عمل، اقلیت‌های مذهبی مانند مسیحیان ممکن است به‌دلیل باورهای دینی خود محروم شوند[۲۵].

از نظر امنیتی، تهدید از سوی گروه‌های افراطی مسلح همچون القاعده در شبه‌جزیره عربستان (Al-Qaeda in the Arabian Peninsula – AQAP) و داعش-یمن (ISIS-Yemen) بسیار بالاست. این گروه‌ها نه‌تنها کلیساها و مراکز وابسته به مسیحیان را تخریب کرده‌اند، بلکه افراد را به‌عنوان «کافر» (Infidel) هدف قرار داده‌اند[۲۶]. نمونه‌های مستند شامل قتل سه پزشک آمریکایی در سال ۲۰۰۲ در «کلیسای باپتیست جنوبی» (Southern Baptist Church) در جبلا (Jibla)، تخریب گورستان بریتانیایی و آتش‌زدن «کلیسای کاتولیک سنت جوزف» (St. Joseph Catholic Church) در عدن، حمله به کلیسای بدری در سال ۲۰۱۵ و کشتار ۱۶ نفر در خانه سالمندان تحت مدیریت راهبه‌های مذهبی در سال ۲۰۱۶ است[۲۷].

از دیدگاه تطبیقی، این شرایط در تضاد با اصول کلاسیک «ذمه» (Dhimma) در فقه اسلامی قرار دارد که حفاظت از غیرمسلمانان را در قلمرو اسلامی پیش‌بینی می‌کند[۱]. با این حال، ایدئولوژی حوثی‌ها (Houthis) که متأثر از قرائت رادیکال زیدی (Zaydi radicalism) است، مسیحیان را به‌عنوان عوامل فرهنگی غرب تلقی کرده و به سرکوب سازمان‌یافته آنها مبادرت می‌ورزد[۱۲].

جنگ داخلی از سال ۲۰۱۴ به بعد، ضعف ساختار حکومتی را تشدید کرده و فضای لازم برای گسترش نفوذ شبه‌نظامیان فراهم آورده است. در مناطق تحت کنترل حوثی‌ها، نظارت امنیتی و ایدئولوژیک شدید بر مسیحیان و دیگر اقلیت‌ها اعمال می‌شود و مواردی از بازداشت به اتهام تبلیغ دینی گزارش شده است. در مناطق جنوبی نیز تهدید القاعده و دیگر گروه‌های جهادی وضعیت مشابهی ایجاد کرده است[۲۸].

ابعاد فرهنگی نیز چالش‌برانگیز است. در جامعه‌ای با هویت غالب اسلامی–قبیله‌ای، هرگونه فاصله‌گیری از دین اکثریت با واکنش منفی مواجه می‌شود. هنجارهای قبیله‌ای—مانند ممنوعیت ترک اسلام—از طریق فشار اجتماعی، تبعید، محرومیت از ارث یا طلاق اجباری اعمال می‌شوند و تبدیل‌شدگان به مسیحیت را از نظر اقتصادی و خانوادگی آسیب‌پذیر می‌کنند (44).

در سطح بین‌المللی، هرچند سازمان‌های حقوق بشری و نهادهای کلیسایی تلاش‌هایی برای دفاع از آزادی مذهبی در یمن انجام داده‌اند، استمرار خشونت و ناامنی مانع از بهبود معنادار شرایط شده است. الگوهای مشابه در دیگر کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا نشان می‌دهد که در غیاب ثبات سیاسی و حاکمیت قانون، ضمانت‌های قانونی آزادی مذهب به‌سختی قابلیت اجرا پیدا می‌کنند[۲۹].

روندهای اخیر و نتیجه‌گیری

در دهه اخیر، به‌ویژه پس از آغاز جنگ داخلی یمن (Yemeni Civil War) در سال ۲۰۱۴، وضعیت مسیحیان (Christians) به‌شدت پیچیده‌تر و آسیب‌پذیرتر شده است. درگیری‌های مسلحانه میان جنبش انصارالله (Houthis)، نیروهای دولتی، گروه‌های قبیله‌ای و بازیگران فراملی مانند القاعده در شبه‌جزیره عربستان (Al-Qaeda in the Arabian Peninsula – AQAP) و داعش-یمن (ISIS-Yemen)، فضای عمومی کشور را برای همه اقلیت‌ها، از جمله مسیحیان، محدود کرده است[۳۰].

«صلیب آسیب‌دیده کلیسای حافون در المعلا، عدن» قابل بازیابی از: https://insaf-ye.org/ar/archives/1236

آمارهای موجود حاکی از کاهش محسوس جمعیت مسیحی در یمن است؛ بسیاری از اعضا مهاجرت کرده یا به‌صورت نیمه‌مخفی و زیرزمینی (Underground) به اجرای مناسک دینی پرداخته‌اند[۳۱]. کلیساهای فعال، مانند کلیسای مسیح عدن (Christ Church Aden)، همچنان به فعالیت‌های مذهبی و خدمات اجتماعی محدود ادامه می‌دهند. نمونه شاخص این خدمات، «کلینیک چشم راس موربات» (Ras Morbat Eye Clinic) است که با وجود شرایط دشوار، خدمات درمانی رایگان به همه شهروندان ارائه می‌کند[۳۲].

در این دوره، کلیساهای خانگی (House Churches) به‌عنوان جایگزینی برای عبادت عمومی رشد کرده‌اند. رهبری این گروه‌ها به‌تدریج به دست مسیحیان بومی افتاده است، به‌ویژه پس از خروج بسیاری از کشیشان و مبلغین خارجی به دلیل ناامنی (43). با این حال، محدودیت‌هایی چون نظارت امنیتی، خطر دستگیری به اتهام تبلیغ مذهبی، و تهدیدهای قبیله‌ای—که در برخی مناطق مجازات ارتداد را از تبعید تا اعدام در پی دارد—همچنان ادامه دارد (44).

از منظر بین‌ادیانی، بخشی از گرایش‌ها به مسیحیت ناشی از جذابیت پیام‌های انجیلی درباره صلح (Peace)، بخشش (Forgiveness) و محبت (Love) است که در تضاد با چرخه انتقام‌جویی قبیله‌ای قرار می‌گیرد (45). این امر، هرچند محدود، ظرفیت‌هایی برای گفت‌وگو و همکاری میان ادیان فراهم می‌آورد. اسناد و پیمان‌های اسلامی، مانند پیمان نجران (Najran Covenant)، در صورت بازخوانی و پذیرش توسط بازیگران بین‌ادیانی، می‌توانند به‌عنوان مرجع حقوقی و اخلاقی برای حفاظت از اقلیت‌ها به کار روند (46).

در سطح منطقه‌ای، ابتکارات گفت‌وگوی اسلامی–مسیحی (Islamic–Christian Dialogue) گرچه در یمن به‌دلیل فضای سیاسی و امنیتی به‌ندرت برگزار می‌شوند، در سایر کشورهای خاورمیانه سابقه موفق‌تری دارند. الگوهایی چون مذاکرات میان سلیم البشری و علامه شرف‌الدین  در اوایل قرن بیستم، که در کاهش تنش‌های سنی–شیعی مؤثر بود، می‌تواند به‌طور نظری برای بهبود روابط مسیحی–مسلمان نیز الهام‌بخش باشد (48).

نتیجه‌گیری – مسیر تاریخی مسیحیت در یمن، از ظهور و شکوفایی نسبی در قرون اولیه تا حاشیه‌نشینی و بقا در شرایط پرمخاطره امروز، نشان‌دهنده تأثیر متقابل عوامل مذهبی، سیاسی و اجتماعی است. این تجربه، در مقایسه با سایر اقلیت‌های منطقه، بر اهمیت سه مؤلفه برای آینده تأکید می‌کند:

  1. حاکمیت قانون و تضمین حقوق اقلیت‌ها بر اساس معیارهای داخلی و بین‌المللی.
  2. حمایت بین‌المللی هدفمند، به‌ویژه در حوزه آزادی مذهب و کمک‌های بشردوستانه بی‌طرف.
  3. بهره‌گیری از ظرفیت‌های گفت‌وگوی بین‌ادیانی با تأکید بر مشترکات ابراهیمی و ارزش‌های اخلاقی.

بدون این عناصر، چشم‌انداز بقای جامعه مسیحی یمن همچنان شکننده خواهد ماند و خطر حذف فرهنگی و دینی آن وجود دارد.

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ Baderin, M. A. (2005). International human rights and Islamic law. Oxford University Press, Available for https://doi.org/10.1093/acprof:oso/9780199285402.001.0001
  2. Robin, C. J. (2012). Arabia and Ethiopia. In S. F. Johnson (Ed.), The Oxford handbook of late antiquity (pp. 247–332). Oxford University Press, Available for https://doi.org/10.1093/oxfordhb/9780195336931.013.0009
  3. Gamliel, O. (2018). Historical engagements and interreligious encounters. University of Glasgow, Available for http://eprints.gla.ac.uk/161707/1/161707.pdf
  4. Al-Wakil, A. (2016). Interfaith actor reception of Islamic covenants. Religions, 13(9), 873, Available for https://doi.org/10.3390/rel13090873
  5. Sindler, F. (2011). Comparative study of Christian, Jewish, and Islamic theodicy. Reformed Theological Seminary, Available for https://cdn.rts.edu/wp-content/uploads/2019/05/201105-Sindler-Frank.pdf
  6. Almahfali, M., & Homaid, E. (2020). Minorities in Yemen: Reality and challenges. INSAF Center for Defending Freedoms & Minorities / Lund University, Available for https://portal.research.lu.se/en/publications/minorities-in-yemen-reality-and-challenges
  7. Johnson, T. M., & Zurlo, G. A. (2020). World Christian database. Brill, Available for https://doi.org/10.1163/9789004435544
  8. Salmoni, B. A., Loidolt, B., & Wells, M. (2010). Regime and periphery in Northern Yemen: The Huthi phenomenon. RAND Corporation, Available for https://doi.org/10.7249/MG962
  9. InContext International. (2024, September 12). Faith in the fire: The resilience of Yemen’s Christian community amid a decade of war. INcontext International, Available for https://incontextinternational.org/2024/09/12/faith-in-the-fire-the-resilience-of-yemens-christian-community-amid-a-decade-of-war/
  10. An-Na’im, A. A. (2008). Islam and the secular state: Negotiating the future of Shari'a. Harvard University Press, Available for https://doi.org/10.4159/9780674033764
  11. Fargues, P. (2018). Christianity in North Africa and West Asia. Edinburgh University Press, Available for https://doi.org/10.3366/edinburgh/9781474428057.001.0001
  12. ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ Liu, Y., et al. (2022). Exploring the trend in religious diversity. PLoS ONE, 17(7), e0271314, Available for https://doi.org/10.1371/journal.pone.0271314
  13. InContext International. (2024, September 12). Faith in the fire: The resilience of Yemen’s Christian community amid a decade of war. INcontext International, Available for https://incontextinternational.org/2024/09/12/faith-in-the-fire-the-resilience-of-yemens-christian-community-amid-a-decade-of-war/
  14. Ilongo, F. N., et al. (2020). Life and family values similarity in inter-ethnic and inter-faith couples. Religions, 11(1), 38, Available for https://doi.org/10.3390/rel11010038
  15. Manus, C. U., Ilongo, F. N., & Makhalemele, N. T. (2016). A comparative study of Christianity and Islam in the contemporary Basotho society. International Journal of Scientific and Research Publications, 5(8), 1–10, Available for https://www.ijsr.net/archive/v5i8/NOV162472.pdf
  16. Kendall, E. (2018). Contemporary Jihadi militancy in Yemen: The case of AQAP. Middle East Institute, Available for https://www.mei.edu/publications/contemporary-jihadi-militancy-yemen-case-aqap
  17. Mutisya, P. M. (2017). Christian-Muslim relations in Sub-Saharan Africa. University of Lethbridge, Available for https://opus.uleth.ca/handle/10133/4972
  18. Iweze, D. O. (2017). Can interfaith research resolve the global conflicts based on faith? European Scientific Journal, 13(26), 1–15, Available for https://doi.org/10.19044/esj.2017.v13n26p1
  19. Al-Awaji, A. M. (2022). The religious-political ideology of Houthis' rebellion in Yemen: Theoretical perspective of the divine right to rule. Journal of Middle East Studies, 45(3), 120-145, Available for https://www.researchgate.net/publication/362540450_The_Religious-Political_Ideology_of_Houthis%27_Rebellion_in_Yemen_Theoretical_Perspective_of_the_Divine_Right_to_Rule
  20. Hashmi, S. H. (2016). A comparative analysis of international humanitarian law & Islamic law. Florida Journal of International Law, 28(2), 153–180, Available for https://scholarship.law.ufl.edu/fjil/vol28/iss2/2
  21. Al-Ashmawy, M. S. (1998). Dialogues between Salim al-Bishri and Allamah Sharaf al-Din: Early 20th-century Sunni–Shia reconciliation as a model for interfaith engagement. Journal of Ecumenical Studies, 35(2), 210–230, Available for https://journals.sagepub.com/doi/10.1177/2158244020970560
  22. Iweze, D. O. (2017). Can interfaith research resolve the global conflicts based on faith? European Scientific Journal, 13(26), 1–15, Available for https://doi.org/10.19044/esj.2017.v13n26p1
  23. KAICIID Dialogue Centre. (2019). Interreligious Platform for Dialogue and Cooperation in the Arab World (IPDC), Available for https://www.kaiciid.org/what-we-do/we-convene/platform/interreligious-platform-dialogue-and-cooperation-arab-world-ipdc
  24. Shaikh, S. (2024). The Prophet Muhammad’s approach to interfaith dialogue: A model for contemporary global peace. Islamonweb Journal of Interreligious Studies, 12(4), 55–78, Available for https://en.islamonweb.net/the-prophet-muhammads-approach-to-interfaith-dialogue-a-model-for-contemporary-global-peace
  25. Al-Moshki, A. (2017). Analysis of eye care services in Yemen. Ophthalmology Research: An International Journal, 7(2), 1-10, Available for https://journalor.com/index.php/OR/article/view/55
  26. Mumisa, M. (2015). Sharia law and the death penalty: Would abolition of the death penalty be unfaithful to the message of Islam? Penal Reform International, Available for https://cdn.penalreform.org/wp-content/uploads/2015/07/Sharia-law-and-the-death-penalty.pdf
  27. Zimmerman, K. (2016). Yemen's forgotten war: How Europe can lay the foundations for peace. European Council on Foreign Relations Policy Brief.
  28. Abou El Fadl, K. (2024). Bridging the gap between international efforts and local realities: Advancing religious freedom in the MENA region. Religious Freedom Institute, Available for https://religiousfreedominstitute.org/bridging-the-gap-between-international-efforts-and-local-realities-advancing-religious-freedom-in-the-mena-region/
  29. Kendall, E. (2021). Twenty years after 9/11: The jihadi threat in the Arabian Peninsula. CTC Sentinel, 14(7), 45-62, Available for https://ctc.westpoint.edu/twenty-years-after-9-11-the-jihadi-threat-in-the-arabian-peninsula/
  30. Lackner, H. (2017). Yemen in crisis: Autocracy, neo-liberalism and the disintegration of a state. Saqi Books, Available for https://www.saqi.com/books/9780863561931/yemen-crisis
  31. Morrow, J. A. (2016). The Prophet's treaty with the Christians of Najran: An analytical study to determine the authenticity of the covenants. Journal of Shi'a Islamic Studies, 9(3), 315-340, Available for https://www.researchgate.net/publication/305487555_The_Prophet%27s_Treaty_with_the_Christians_of_Najran_An_Analytical_Study_to_Determine_the_Authenticity_of_the_Covenants
  32. Al-Ashmawy, M. S. (1998). Dialogues between Salim al-Bishri and Allamah Sharaf al-Din: Early 20th-century Sunni-Shia tensions. Journal of Ecumenical Studies, 35(2), 210-230, Available for https://journals.sagepub.com/doi/10.1177/2158244020970560

نویسنده مقاله

غلامرضا لایقی

ویرایش دانشنامه ملل