جغرافیای انسانی ژاپن
در جغرافیای انسانی است که مفاهیمی چون جمعیت با به رسمیت شناختن مرزها (رسمی و غیر رسمی، محلی و شهری، ملی و منطقهای و...) موضوعیت مییابد، نژادها و قومیتها در نتیجهی پراکندگی ابناء بشر در سطح زمین معنیدار میشوند، مساکن، روستا و شهرها موجودیت مییابند، فاصله، کانون، مرکز، حاشیه، استان و شهرستان، مرز، کشور، منطقه و... همگی مفاهیمی اساسی در مطالعهی جغرافیای انسانیاند و ناگفته پیداست که در چگونه پیوندی با اجتماعات و فرهنگها قرار دارند.
در این موضوع یک مثال از سرزمین مورد مطالعه در این کتاب، ژاپن بسیار راهگشاست. کشور ژاپن در شرقیترین نقطهی اقیانوس آرام، با جمعیتی برابر با حدود 126 میلیون نفر (2017)، از جملهی معدود نمونههای یک ملت یکپارچه، از یک نژاد را در خود جای داده است. این موهبت تاثیری شگرف بر فرهنگ سیاسی و اجتماعی این کشور داشته و فارغ از حذف چالشهای عدیدهای که در کشورهای چند نژادی-قومیتی وجود دارد، این امکان را به مردم و حاکمان ژاپن داده است تا با کمترین هزینههای سیاسی-امنیتی گام در مسیر توسعه و پیشرفت گذارند و حتی با وجود شکست سنگین در جنگ جهانی دوم، بتوانند به بازسازی درونی اجتماعی و اقتصادی دست بزنند و امروز بنا بر آمار سازمان تجارت جهانی، اقتصاد برتر دنیا شوند.
از این رو، جغرافیای انسانی در واقع مطالعهی انسان و اجتماعات انسانی در متن محیطی آنهاست. محیطی که بر ساحات مختلف زندگی بشری سایه افکنده و آنها را تا حد زیادی متاثر ساخته است. لذا در این گفتار به بررسی اختصاصات و ویژگیهای جغرافیای انسانی ژاپن میپردازیم و ضمن بررسی اهم موارد از جمله: جمعیت، ساختار جمعیتی، ترکیب سنی و جنسی، نژاد، حرکات جمعیت، رشد، مرگ و میر، پراکندگی جمعیت و مهاجرت و همچنین وضعیت سکونتگاهی، شهرنشینی و روستانشینی، سعی میشود زمینهی لازم برای نیل به شناختی عمیق از روابط و مناسبات فرهنگی و اجتماعی ناشی از این جغرافیای انسانی فراهم آید.
جمعیت و ساختار و حرکات جمعیتی
ژاپن بعد از آغاز دوره ميجي[1]، رشد جمعیت چشمگیری را تجربه کرد. با نگاه به ميزان زاد و ولد از دوره ميجي تا دوران معاصر، متوجه ميشويم، ميزان زاد و ولد در اوايل دوره ميجي پايين بود، از اواسط اين دوره اين ميزان بالا رفت و سال 1920 به بالاترين حد آن يعني 36.2 رسيد. در اين سال 2 ميليون كودك متولد شدند كه 2 و نيم برابر ميزان مواليد 1873 (800 هزار كودك) بود (ناواتا، 2006: 95). این افزایش به طور مستقیم با رشد آهسته اما پایدار شهرنشینی همراه بود. در اولين سال دوره ميجي، جمعيت 34 ميليون نفر بود كه سال 1900 يعني زمانی که فرآیند صنعتی شدن آغاز شده بود، جمعیت به 43 ميليون و 850 هزار نفر رسيد (سودو، 2005: 2). از سال 1898 تا 1918، شهرکهای صنعتی و شهرهای معدنی جمعیت زیادی را به خود جلب کردند و سال 1925،جمعیت 59 ميليون و 740 هزار نفر بود (همان).
بین سالهای 1919 و 1945، توکیو-یوکوهاما (کههین[2])، اوساکا-کوبه-کیوتو (کههانشین[3])، ناگویا (چوکیو[4]) و شمال کیوشو به عنوان چهار منطقه صنعتی عمده کشور توسعه یافتند. در عین حال، برخی از شهرهای کوچک، توانایی خود را برای حفظ جمعیت رو به رشد از دست دادهاند و جمعیت برخی از آنها کاهش یافته است. تا سال 1940، جمعیت به بیش از دو برابر سال 1868 افزایش یافت (همان). در طول جنگ جهانی دوم، مهاجرت به مناطق روستایی به منظور جلوگیری از بمباران هوایی صورت گرفت، برخی از شهرها مانند اوساکا، یک سوم از جمعیت خود را از دست دادند و ژاپن مهاجرت معکوس روستا به شهر را تجربه کرد.
بعد از جنگ جهاني دوم هرچند ميزان مواليد به خصوص به خاطر قانوني شدن جلوگيري از حاملگي كاهش يافت، اما با كاهش بسيار چشمگير مرگ و مير نوزادان، جمعيت افزايش يافت و از 72 ميليون و 150 هزار نفر در سال 1945 به 83 ميليون و 200 هزار نفر در سال 1950 و 93 ميليون و 420 هزار نفر در سال 1960 رسيد و سرانجام در سال 1967 از مرز صد ميليون نفر گذشت (ناواتا، 2006: 96). جمعيت ژاپن تا سال 2006 روند افزايشي هرچند با شيب بسيار كم داشت، اما از اين سال روند كاهش جمعيت آغاز شد و پيشبيني ميشود اين كاهش به ميانگين 0.7% در سال 2025 و 1% در سال 2050 برسد كه با اين احتساب جمعيت اين كشور در صد سال آينده نصف خواهد شد(سودو، 2005: 3). جمعيت ژاپن در سال 2004 برابر با 127 ميليون و 690 هزار نفر بود كه اين جمعيت در سال 2017 به 126 ميليون و 670 هزار نفر رسيده است كه كاهشي بيش از يك ميليون نفر را نشان ميدهد.
ویژگی قابل توجه جمعیت شناسی در ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم، کاهش میزان مرگ و میر بود که نتیجهی آن در قالب خانوادههای کم جمعیت و افزایش سطح سلامتی به طور چشمگیری افزایش یافت. در اواخر قرن بیستم، میزان افزایش جمعیت ژاپن به طور چشمگیری کاهش یافت و در دهه اول قرن بیست و یکم با رکود مواجه شد. در اواخر همان دهه، ژاپن یکی از کمترین نرخ موالید در جهان را داشت. امروزه ژاپن، علیرغم اینکه امید به زندگی آن در میان بالاترین سطح جهان قرار دارد، از موضوع کاهش میزان جمعیت رنج میبرد. بنابراین کشور با مسائل دوگانهی جمعیتی که در حال کاهش و به سرعت در حال پیر شدن است با شرایط سختی مواجه است. جمعيت ژاپن سريعتر از هر جامعه ديگري در دنيا، در حال پير شدن است و اين وضعيتي است كه مشكلات جدي را براي جامعه ژاپن به همراه ميآورد. درصد جمعيت 65 سال به بالا در سال 1970 تنها 7 درصد بود، ولي تنها 25 سال بعد يعني سال 1995 به 14.6 درصد رسيد (معينزاده، 1382: 70). پيشبيني شده است، تا سال 2050 از هر سه نفر ژاپني يك نفر بالاي 65 سال سن خواهد داشت (همان).
يكي ديگر از تغييرات جمعيتي كه بعد از جنگ جهاني دوم رخ داد، تمركز جمعيت در شهرهاي بزرگ داراي جمعيت بيش از 50 هزار نفر بود. نسبت جمعيت ساكن در اين شهرها كه در سال 1945 حدود 22% بود به شدت افزايش يافت و در سال 1975 به 67% رسيد (ناواتا، 2006: 98). اين شهرها هم عموما در دشتها قرار دارند و همين مسأله سبب تمركز جمعيتي در دشتهای محدود و پایینترین سطح زمین، مخصوصا در امتداد ساحل اقیانوس آرام شده است.
نژاد
مردم ژاپنی اکثریت قریب به اتفاق ساکنان این شرقیترین سرزمین جهان را تشکیل میدهند. آنها به لحاظ نژادی به سایر مردم شرق و جنوب شرق آسیا نزدیک هستند. ژاپن يكي از همگنترين جمعيتهاي جهان را در خود جاي داده است كه شامل بيش از 98% از نژاد ژاپنی است (گريتزنر، فيليپس و دسائولينرز، 2003: 54)، همچنین یک اقلیت قومی از مردم بومی وجود دارد که به نام آینو شناخته میشوند و اکثرا در شمال هوکایدو زندگی میکنند. درصد باقی مانده، بیشتر کره ایاند که حدود 500 هزار نفر میشوند و تعداد كمتري از برزیلیها، چینیها، فیلیپینیها و آمريكاييها نیز در ژاپن اقامت دارند (همان: 55).
از آنجا که سیستم اجتماعی طبقاتی در ژاپن امتداد تاریخی داشته است، اساس قومی که میتواند در جوامع چند فرهنگی وجود داشته باشد در این کشور رایج نیست، زیرا تمام مردم ژاپنی خود را به عنوان یک گروه قومی تعریف میکنند. البته استثناهایی نظیر مهاجرین کرهای و آینوها در این میان وجود دارند. صدها هزار کرهای غالبا بر خلاف میل و ارادهی خود، قبل و همزمان با جنگ جهانی دوم به ژاپن مهاجرت کردند. زمانی که کره یک مستعمره ژاپن بود و عمدتا کرهای ها به عنوان کارگر در ژاپن مشغول به کار می شدند.
وضعیت سکونت؛ شهرنشینی و روستانشینی
چنان که پيشتر اشاره شد، 75% سرزمین ژاپن کوهستانی و تنها تقریبا 20٪ از مساحت این کشور مناسب زندگی انسان است. در این میان شهرهای ژاپن به طور معمول پرطرفدار و پرجمعیت هستند. به عنوان مثال منطقه کلانشهری توکیو با یوکوهاما و دیگر حومههای وابسته به آن، بزرگترین منطقه کلانشهری دنیا با نزدیک به سی میلیون نفر جمعیت (سال 2003) است (گریتزنر، فیلیپس و دسائولینرز، 2003: 11).
از اواخر قرن نوزدهم، تغییرات اقتصادی و اجتماعی بر مناطق روستایی تاثیر گذاشت، اما بسیاری از جنبههای سنتی زندگی روستایی جان سالم به در بردهاند. در روستاها، بسیاری از ویژگیهایی که با دیگر روستاهای آسیایی مشترک هستند، به خوبی حفظ شدهاند. سیستمهای خودمختار و تعاونیهای کشاورزی و مراسم مذهبی و همچنین کمکهای متقابل میان روستاییان تا به امروز حفظ شدهاند. این سنتها با شیوههای کشاورزی مدرن و تنوع در اشتغال مخلوط شدهاند. یک واحد روستایی مستقل که به طور کلی به نام مورا[5] شناخته میشود، شامل 30 تا 50 خانه یا بیشتر است (Encyclopedia Britannica-a, 2018).
روستاها در ژاپن وضعیتهای متفاوتی دارند. به عنوان مثال، روستاهای هوکایدو مبتنی بر کشاورزی تجاری هستند و هر خانوار ارتباط مستقیم با یک شهر در نزدیکی آن دارد. روستاهای ماهیگیری بیشتر در جنوب غربی، جایی که اقتصاد تجاری به مدت طولانی در جریان بوده است، عمومیت بیشتری دارند. روستاهای کوهستانی که تنها بر روی محصولات محلی به جز برنج تکیه میکنند، بسیار نادر هستند (همان).
در مقابل اما شهرنشینی به طور کلی از منشا نسبتا جدیدی است. به جز شهرهای پایتختی نظیر نارا[6]، کیوتو و کاماکورا[7]، هیچ شهر قابل توجهی پیش از قرن 16 در ژاپن وجود نداشته است. پس از قرن 16، معابد و فرماندهان فئودالی با جمع آوری تجار و صنعتگران نزدیک به مقر فرمانروایی خود شروع به ساخت شهرها کردند (همان).
توسعه گسترده شهری در اواخر قرن نوزدهم با توسعه بنادر بین المللی نظیر: یوکوهاما، نیگاتا[8]، هاکوداته[9] و ناگازاکی[10] و پایگاههای دریایی یوکوسوکا[11] و کوره[12] و ساسهبو[13] آغاز شد. با صنعتی شدن، رشد سریع شهرهای ژاپن به وقوع پیوست و برخی از شهرهای صنعتی نظیر آماگاساکی[14]، کاواساکی[15]، یاواتا[16]، نیئيهاما[17] و...، در پاسخ به نیازهای توسعه اقتصادی تاسیس شدند. اکثر شهرهای سابق به ویژه آنهایی که در امتداد ساحل اقیانوس آرام قرار داشتند، به طور مستقیم یا غیر مستقیم توسط صنعتی شدن گسترش یافتند(همان).
شهرهای ژاپنی ترکیبی از قدمت و مدرنیت و شرق و غرب هستند. الگوی پراکنده و ناهموار مالکیت زمین، مانع بزرگی در شهرهای در حال توسعه،آسمان خراشها، مترو و تاسیسات زیرزمینی است. مشکلات جدی دیگر، کمبود مسکن بهتر، افزایش استفاده از خودرو، شلوغی بیش از حد سیستمهای حمل و نقل عمومی، کمبود فضای باز برای تفریح، آلودگی محیط زیست و تهدید دائمی زمین لرزهها و سیلها و...است.
در عرصهی شهرنشینی ژاپن، توکیو جایگاه ویژهای دارد. تراز جغرافیایی توکیو، پایتخت ژاپن، در 35 درجه و 41 دقیقه عرض شمالی و 139 درجه و 46 دقیقه طول شرقی قرار دارد که از این لحاظ هم عرض تهران، آتن و لسآنجلس است(معینزاده، 1382: 55). تاریخ این شهر به 400 سال قبل برمیگردد یعنی دوره توکوگاوا[18] که در این دوره نام آن اِدو[19] بود. با اصلاحات میجی و اعاده قدرت به خاندان امپراتوری و حضور امپراتور در ادو در سال 1868، نام این شهر به نام کنونی آن یعنی توکیو به معنی پایتخت شرقی تغییر کرد(همان: 56). این شهر که در منطقه کانتو واقع است و مساحت آن 2187 کیلومتر مربع و جمعیت آن سال 2000 بیش از 12 میلیون نفر بود، در زمره تمیزترین و امنترین شهرهای جهان به حساب میآید(همان: 55).
[1] 明治時代/Meiji Jidai(1868-1912).
[2] 京浜/Kēhin: مرکب از دو کانجی که از توکیو (東京) و هین از یوکوهاما (横浜) است و به منطقه واقع میان این دو شهر بزرگ اشاره دارد.
[3] 京阪神/Kēhanshin.
[4] 中京/Chūkyō: نام شهر ناگویا در دوره میجی. علت نام گذاری آن به این نام، واقع شدنش میان توکیو و کیوتو بود.
[5] 村/Mura.
[6] 奈良/Nara.
[7] 鎌倉/Kamakura.
[8] 新潟/Niigata.
[9] 函館/Hakodate.
[10] 長崎/Nagasaki.
[11] 横須賀/Yokosuka.
[12] 呉市/Kure.
[13] 佐世保市/Sasebo.
[14] 尼崎/Amagasaki.
[15] 川崎/Kawasaki.
[16] 八幡/Yawata.
[17] 新居浜/Niihama.
[18] 徳川時代/Tokugawa Jidai(1603-1868).
[19] 江戸/Edo.