ديپلماسی فرهنگی ژاپن
به گفته بوخ (2014) ، ژاپن در سالهای دهه 2000 به یکی از مهمترین کشورها در عرصه قدرت نرم تبدیل شده است، بهگونهای که برخی از پژوهشگران از آن بهعنوان «ابرقدرت قدرت نرم» یاد کردهاند (بوخ، 2014: 462). به علاوه سياست خارجي اين كشور در سالهاي بعد از جنگ جهاني دوم و قرار گرفتنش در جبهه غرب و متحد آمريكا اين تصور را ايجاد كرده بود كه ژاپن یک غول اقتصادی و کوتولهای سیاسی است که سیاست خارجیاش پیرو سلطه آمریکا است، اما شکلگیری بحثهای مربوط به قدرت نرم ژاپن، این تصور را تغییر داد و نگرشی نو درخصوص جایگاه این کشور در نظام بینالملل و بهویژه آسیا به وجود آورد (همان: 463). رسيدن ژاپن به چنين جايگاهي در حوزه فرهنگ و قدرت نرم باعث شد تا سياستمداران اين كشور به فكر استفاده از اين قدرت در حوزه سياست خارجي خود بيافتند. ما از دهه 1990 به بعد شاهد هستيم كه دولت ژاپن از سياستهاي فرهنگي خود براي تحقق منافع اقتصادي و ديپلماتيك بهره گرفته است.
هر چند ديپلماسي فرهنگي نوعي از ديپلماسي عمومي تعريف ميشود، اما تفاوتهايي هم با آن دارد كه مهمترينش اين است كه ديپلماسي فرهنگي لزوما همراه با اهداف سياسي نيست. هنگامي كه ديپلماسي فرهنگي به دنبال ارتقاي تصوير كشور در كشورهاي ديگر باشد، اهدافش منطبق با ديپلماسي عمومي ميشود كه در اينجا هم ما با همين معني نگاهي به فعاليتهاي ژاپن در حوزه ديپلماسي عمومي و فرهنگي خواهیم انداخت.
در مورد ديپلماسي عمومي و فرهنگي ژاپن در سالهاي قبل از جنگ جهانی دوم، ميتوانيم سابقه آن را به اوايل دوره ميجي برسانيم، وقتي كه حكومت تازه شكل گرفته ميجي توجه خود را مبذول به شركت در نمايشگاههاي بينالمللي كرد. دولت میجی، سال 1872 دفتری ویژه در وزارت داخله ایجاد کرد که وظیفهاش برگزاری نمایشگاه بود. به دلیل اقدامات این دفتر، غرفههای ژاپن در نمایشگاههای بینالمللی از نظر وسعت و جذابیت در سطح غرفه کشورهای اروپایی و آمریکا قرار گرفت (بوخ، 2014: 467). با موفقيت اصلاحات ميجي و بدل شدن اين كشور به قدرتي جهاني بعد از پيروزي بر چين در 1895 و بعدتر بر ابرقدرت روس در 1905 اين كشور از فرهنگ براي تأثيرگذاري بر مستعمرات جديد يعني شبه جزيره كره و تايوان استفاده كرد. براي مثال آنها سفرهايي براي رهبران تايوان و كره به ژاپن ترتيب ميدادند تا با پيشرفت ژاپن آشنا شوند و بعد هم براي مثال در مورد كره، با گرفتن فيلم از سفر پادشاه كره به ژاپن و پخش اين فيلمها در كره سعي كردند تا افكار كرهايها نسبت به ژاپن را تغيير دهند.
اوج ديپلماسي فرهنگي و عمومي ژاپن در سالهاي قبل از جنگ مربوط به دهه 1920 و 1930 است. سال 1920، در معاونت آسیاي وزارت امور خارجه، بخش سیاست فرهنگی در قبال چین تأسیس شد كه هدف اصلی آن کاهش احساسات ضدژاپنی در چین بود. در دهه 1930 و پس از اشغال منچوری از سوی ژاپن که منجر به افزایش تنشها با قدرتهای اروپایی گردید، نهادهای دیپلماسی عمومی متعددی به صورت دولتی و غیردولتی تأسیس شدند. یکی از این نهادها انجمن توسعه روابط فرهنگی بینالمللی[1] بود که عهدهدار وظیفه دیپلماسی فرهنگی با کشورهای غربی بود. نهاد دیگر انجمن آسیای کبیر[2] بود که روی کشورهای آسیایی تمرکز داشت.
هدف از اين برنامهها اين بود كه ژاپن در غرب به صورت کشوری متفاوت از بقیه کشورهای بي فرهنگ آسیا و همپای کشورهای غربی معرفي شود. ژاپن باید دارای فرهنگي متمایز و یگانه معرفی میشد که مؤلفههای فرهنگ غرب و شرق را در خود جای داده و به شكل موفقیت آمیزی آنها را با یکدیگر تلفیق کرده بود. در نقطه مقابل، سیاست فرهنگی ژاپن در قبال کشورهای آسیایی که از دهه 1920 آغاز شد، به این صورت بود که ژاپن از لحاظ نژادی، فرهنگی و تاریخی دارای اشتراکاتی با این کشورها است. دیپلماسی فرهنگی ژاپن با تأکید بر مدرنیزاسیون موفق ژاپن، این کشور را بهعنوان رهبر آتی آسیا معرفی میکرد (همان: 468).
پس از جنگ جهاني دوم و شكست ژاپن در اين جنگ، اين كشور عملا عضوي از جبهه غرب و متحد آمريكا شد. در اين برهه اين كشور تلاش كرد تا افكار جنگ طلبانه و ملي گرايانه را دور بريزد، در نتيجه جنبههايي از فرهنگ ژاپن كه مرتبط با جنگ طلبي بود، عملا ناديده گرفته ميشد كه از جمله ميتوان به فرهنگ جنگجويان ژاپني يا ساموراييها اشاره كرد. با اين همه با رشد سريع اقتصادي ژاپن و قرار گرفتن اين كشور در رديف دومين اقتصاد بزرگ جهان و انتظاراتي كه جامعه جهاني از اين ابرقدرت بزرگ اقتصادي داشت، لزوم بازنگري در سياستهاي فرهنگي و ديپلماسي عمومي و فرهنگي احساس ميشد. در نتيجه ديپلماسي فرهنگي و عمومي ژاپن در سالهاي بعد از جنگ تغيیرات زيادي داشت كه در جدول شماره 2 آنها را با استناد به (اوگورا، 2008) ، (بوخ، 2014) و (اوتماگزين، 2012) خلاصه كردهايم.
جدول شماره 2: ديپلماسي عمومي و فرهنگي ژاپن در سالهاي بعد از جنگ
مرحله اول: دهه 1950 و اوايل دهه 1960 م |
o تغییر تصویر ژاپن از کشوری جنگ طلب به کشوری صلحطلب و دوستدار مردم سالاري هدف اصلي ديپلماسي عمومي اين دوره بود.
o در فعاليتهاي فرهنگي خارج از كشور، هنرهايي چون مراسم چاي، گل آرايي يا ايكهبانا و ... بيشتر مورد توجه قرار گرفتند كه نمودي از آرامش و صلح طلبي بودند. o عناصر فرهنگي مرتبط با جنگجويان يا ساموراييها كنار گذاشته شد. o تلاشي براي آموزش زبان ژاپني در خارج كشور صورت نميگرفت، زيرا يادآور سياستهاي اين كشور در دوران جنگ جهاني براي ترويج زبان ژاپني در مستعمراتش در آسيا بود. |
مرحله دوم: سالهاي پاياني دهه 1960 و آغازين دهه 1970 م |
o تأكيد بر ارائه تصويري از كشوري پيشرفته به جاي كشوري صلح طلب در دستور كار ديپلماسي فرهنگي قرار گرفت.
o از دهه 1970 ژاپن شروع به گسترش يك ديپلماسي فرهنگي فعالتر کرد كه نمود آن تأسيس بنياد ژاپن[3] در سال 1972 بود. |
مرحله سوم: دهه 1970 م |
o در اين مرحله ژاپن سعي كرد تصور موجود از خود در جنوب شرق آسيا را تغيير دهد. تأسيس مراكز بنياد ژاپن در بيشتر كشورهاي جنوب شرق آسيا نمود اين سياست است كه در نهايت منجر به تأسيس مركز فرهنگي بنياد ژاپن در آ سه آن[4] در سال 1990 شد. اين بنياد علاوه بر معرفي فرهنگ ژاپن در جنوب شرق آسيا، وظيفه معرفي فرهنگ جنوب شرق آسيا در ميان ژاپنيها و ايجاد اشتياق نسبت به اين منطقه در ميان ژاپنيها را هم جزو وظايف خود قرار داد. |
مرحله چهارم: دهه 1980 م |
o ديپلماسي فرهنگي يكي از سه ستون ديپلماسي عمومي ژاپن قرار گرفت. دو ستون ديگر آن يكي فعاليتهاي حفظ صلح و فعاليتهاي شبيه آن و دومي سياستهاي كمكهای رسمي توسعه (ODA) [5] و ديگر مساعدتهاي اقتصادي بود.
o توسعه ديگر در اين دوره تأكيد بر مفهوم جديد همكاري فرهنگي افزون بر تبادلات فرهنگي بود. همكاري فرهنگي شامل كمك به كشورهاي در حال توسعه براي ساخت و تجهيز سالنهاي نمايش و مانند آن بود. o تمركز ديگر ديپلماسي فرهنگي ژاپن در اواخر دهه 1980 و اوايل دهه 1990 در واقع پاسخي به احساس ترس شكل گرفته در غرب به خصوص آمريكا نسبت به سرمايهگذاريهاي عظيم و صادرات بسيار زياد ژاپن بود. در واقع اين بار ديپلماسي فرهنگي ژاپن براي رفع اين نگرانيها غرب و به خصوص آمريكا را مد نظر قرار داد. تأسيس مركز ژاپن و آمريكا[6] در 1992 نمودي از اين سياست بود. o در سالهای پایانی دهه 1980 و آغاز دهه 1990، ژاپن در پی ایجاد هویتی جدید برای خود در جامعه جهاني بود، هویتي كه در آن ژاپن کشوری مسئول، صلحطلب و غیر خود خواه است که در پی استقرار صلح جهانی، موفقیت و امنیت از طریق روشهای غیر نظامی بود. |
مرحله پنجم: دهه 1990 م |
o در دهه 1990 كه كشورهاي جهان با موج جهاني شدن روبرویند، ژاپن هم به دنبال يك دهه ركود اقتصادي و كمبود منابع مالي مجبور به يافتن جهتي جديد براي ديپلماسي فرهنگي خود شد.
o بر مبناي جهتگيري جديد، بهجای تأکید بر جوانب عجیب و غريب فرهنگ ژاپنی، ژاپن ميخواست خود را پیشگام فرهنگ پستمدرن معرفی کند. به این ترتیب انیمه، مانگا، موسیقی پاپ ژاپني (جی پاپ)، مد، غذاي ژاپنی و داستانهای نویسندگان جوان به ایفای نقشي مهمتر در فعالیتهای فرهنگی بینالمللی ژاپن پرداختند. o دیپلماسی فرهنگی ژاپن روی ارتباط سنتهای قدیم و پر افتخار فرهنگ ژاپن با فناوری مدرن اين كشور تمرکز كرد |
مرحله ششم: دهه 2000 م |
o شاخصه این مرحله شکلگیری باورهای فرهنگی مشترک بین نسل جوان –نسلي كه جنگ را تجربه نكرد- در کشورهای شرق آسیا و بهویژه ژاپن، کرهجنوبی، تایوان و مناطق ساحلی شرق چین است. محبوبیت سریالهای کرهای در ژاپن و چین و استقبال از موسیقی پاپ ژاپنی در کرهجنوبی و چین برخی از مظاهر آن است.
o با پيشرفت اقتصادي در كره جنوبي و چين غرور ملي در اين كشورها افزايش يافت و نوعي مليگرايي همراه با جسارت نسبت به ژاپن در آنها شكل گرفت، كشوري كه زماني آنها را اشغال كرده بود. اين شرايط تغييرات بسيار زيادي در ديپلماسي فرهنگي ژاپن ايجاد كرد. در ديپلماسي جديد ژاپن براي شناساندن فرهنگ معاصرش به جوانان چيني و كرهاي تلاش كرد و سعي كرد تا حس يكي بودن را در آنها ايجاد كند. o استقبال دولت ژاپن از ايده قدرت نرم و بررسی راههای بهرهگیری از منابع و توانمندیهای فرهنگی ژاپن. o تدوين طرح «چشمانداز قرن بیست و یکم ژاپن»[7] که براساس آن این کشور تا سال 2020 به «کشوری خلاق در عرصه فرهنگ» تبدیل خواهد شد. |
مرحله هفتم: دهه 2010 م |
o تدوين سياست «ژاپن جذاب/ با حال»[8] به منظور استفاده از محصولات رسانهاي در جهت اهداف ملي.
o حمايت همه جانبه وزارت امور خارجه از سياست ژاپن جذاب كه توسط وزارت صنعت و اقتصاد تدوين شده بود. |
1-3-3 بنياد ژاپن
بنياد ژاپن به عنوان بازوي اصلي پيشبرد ديپلماسي فرهنگي ژاپن سال 1972 تأسيس شد. اين بنياد هر چند بخشي از وزارت امور خارجه است، اما به لحاظ قانوني واحد اجرايي مستقلي به حساب ميآيد. اهداف اصلي اين بنياد چنان كه در اساسنامه آن آمده، مشاركت در حفظ و توسعه؛ تعميق درك كشورهاي ديگر از ژاپن، افزايش درك متقابل جهاني و خدمت به جهان در زمينه فرهنگ و نظاير آن و ايجاد جهاني بهتر است. همچنين فعاليتهاي اين بنياد در سه محور ترويج آموزش زبان ژاپني در خارج از كشور، حمايت از مبادلات فرهنگي هنري و تشويق مطالعات ژاپن در خارج كشور خلاصه شده است. اين بنياد در حال حاضر 24 شعبه در خارج از كشور دارد كه شعبه خاورميانه آن در قاهره واقع شده است.
[1] 国際文化振興会/Kokusai Bunka shinkōkai: اين انجمن در سال 1934 و با هدف معرفي فرهنگ ژاپن در خارج از كشور تأسيس شد.
[2] 大アジア協会/Dai ajia Kyō.
[3] 国際交流基金/Kokusai kōryū kikin/Japan Foundation.
[4] Association of Southeast Asia Nation (ASEAN).
[5] Official Development Assistance.
[6] 日米センター/Nichibē sentā/Center for global partnership.
[7] 日本21世紀ビジョン/Nihon 21 sēki Bijon.
[8] クールジャパン/Kūru japan/Cool Japan.