کونیئو یاناگیدا کونیئو
.
کونیئو یاناگیدا کونیئو با وجودی که وارث تفکر نوریناگا بود، اما از نظر رویکرد با او یک تفاوت اساسی داشت. هدف نسل نوریناگا مقاومت و حفظ سنت ژاپنی دربرابر مطالعات چینی، خاصه کنفوسیوس گرایی بود. اما هدف یاناگیدا دفاع از اعتقادات خاص و آداب و رسوم سنتی ژاپنیها در برابر غرب و سیاستهای مدرن سازی کشور بود. با این حال یاناگیدا در مطالعات مردم شناسی ژاپن، خود را تنها محدود به روش شناسی کهن نوریناگا نکرد و بسیاری از دادههای دانش مردم شناسی آن روز دنیا را به کار بست.
به طور خلاصه روش یاناگیدا مبتنی بود بر جمع آوری داستانهای شفاهی و عامیانه و باورهای عمومی و بعضا خرافیای که از گذشتههای دور در مناطق مختلف ژاپن باقی مانده و بواسطه سیاستهای خرافه زدایانه دولت میجی رو به نابودی قرار گرفته بود. او برای تحقق این اهداف از روشهای استقرائی مردم شناسان غربی بسیار الگو گرفت و کوشید این داستانهای خرافی و عامیانه را به طور آکادمیک توضیح دهد.
در سراسر نوشتههای یاناگیدا علاوه بر اشتیاق او به فرهنگ کهن ژاپن، نوعی ذوق ادبی و طبع شاعرانه را میتوان احساس کرد. به گونهای که در پس زمینه دانش و توصیفات آکادمیک او میتوان نوعی شهود شاعرانه یا نگاهی پدیدارشناسانه به پدیدههای خرافی نظیر "یوکای"ها را تشخیص داد. برای مثال او در یکی از اساسیترین آثارش، کتاب «داستانهای توئونو»[1]، تالیف سال 1910، که جمع آوری و تبیین داستانهای اسرارآمیز ارواح، اشباح و نیروهای مرموز موجود در طبیعت شهر "توئونو" واقع در منطقه توهوکو است، این داستانها را به قدری شاعرانه و ادیبانه روایت میکند که ابعاد آکادمیک آن تا حد زیادی پنهان و نادیده میشود. در واقع در پس زمینه نگاه یاناگیدا به طبیعت و نیروهای مرموز در آن میتوان نوعی نگاه پدیدار شناسانه و مواجههای "شاعرانه" را فهم کرد که سعی دارد، پس یا پیش از مواجههای علمی و آکادمیک، وجود اشباح و نیروهای غیر عقلانی را "باور" کند و یا دسته کم آن را از منظر عقلانی همچون وهم و توهم نفی نکند.
این مواجهه باورمندانه که از باورهای اولیه شینتو نشأت میگرفت، درست بر خلاف اشباح شناسی عقلانی انریو اینوئوئه است. اینوئوئه اگر چه در زمینه اشباح شناسی پیشگام یاناگیدا به حساب میآید، اما محدودیتهای سیاست دولت میجی و همین طور باورهای اعتقادی او به آموزههای بودا، موجب شده بود تا او کلیه این باورهای عامیانه را غیر عقلانی اعلام و نفی کند. لذا اینوئوئه و بعدها اصحاب مکتب کیوتو و متفکران بودایی بزرگ ژاپن نظیر دایستسو سوزوکی، بر این باور بودند که آموزههای سنتی شینتو اموری هستند که از نظر علمی کاملا بی اعتبارند و آن چه که قابلیت علمی دارد تفکر بودایی است. از همین رو افرادی نظیر سوزوکی سنت اصیل ژاپن را نه در باورهای اولیه شینتو، بلکه با شکل گیری دوران کاماکورا و در ظهور فرهنگ بوشیدو میدانستند. در مقابل چنین جریانی یاناگیدا سعی داشت با صرف توجه به سنت عامیانه و رایج در میان مردم، سنت کهن ژاپن را در برابر نفوذ تمدن غرب و دیدگاههای انتقاد آمیز متفکران بودایی حفظ کند[2].
یاناگیدا برای تبیین آکادمیک دادههای خود از داستانهای عامیانه درباره ارواح و اشباح به سراغ اندیشه نوریناگا میرود. چنان که پیشتر اشاره داشتیم به باور نوریناگا آن چه که در تعریف کامی ارائه میشود، "کاشی کوکی مونو" یا همان امور هراس انگیز در طبیعت است. لذا یاناگیدا استدلال میکند که باور به "کاشی کوکی مونو" چیزی جز شکل اولیه دین در سنتها و تمدنهای کهن جهان نیست. به همین خاطر بر خلاف اینوئوئه که جایگاه ارواح و اشباح را در این جهان و به عنوان اموری خرافی تبیین میکرد، یاناگیدا در «داستانهای توئونو» استدلال میکند که ارواح و اشباح موجود در طبیعت نه در این عالم، بلکه در عالمی جدای از ما زندگی میکنند، اما قابلیت ورود به عالم آدمی را نیز دارند. آشکار است که چنین دیدگاهی یک راست از دیدی پدیدار شناسانه و شهودی نسبت به امور نشات میگیرد.
چنان که در فصل دین و مذهب در ژاپن توضیح دادیم، فرهنگ شینتویی ژاپن ساختارش را همچون کوه تصور میکند. در اصطلاحات و خوانش یاناگیدا نیز میتوان استعاره و جایگاه کوه را به خوبی دید. به باور یاناگیدا، دامنه کوه مکان زندگی انسانها، حیوانات و دیگر موجودات ارگانیک است، اما میانه کوه که قلمروی ورای دامنه به حساب میآید، جایگاه ارواح و اشباح و نیروهای مرموز طبیعت است. این نیروها که هیبتی هراس انگیز دارند، از میانه کوه به دامنه میآیند و در امور جاری و روزمره مردم به انحای مختلف دخالت میکنند و دست میبرند.
با این حال با شکست ژاپن در جنگ، یاناگیدا راهی همچون نیشیدا را در پیش گرفت، اگر نیشیدا تبلور تجربه ناب را در قامت و جایگاه امپراتور میدید، یاناگیدا هم "کاشی کوکی مونو" را نه در غالب نیروهای هراس انگیز در میانه کوه، بلکه در دامنه کوه و در قامت هویت ملی و روح نیاکان ملت ژاپن جستجو میکرد.
[1] 『遠野物語』/Toono monogari.
[2] به طور کلی سوزوکی در آثارش چندان با فرهنگ شینتویی بر سر مهر نیست و آیین بودا و مکتب ذن برخاسته از آن را نمود و تبلور فرهنگ ژاپن میداند. در خصوص دیدگاههای سوزوکی به فارسی نگاه کنید به (سوزوکی،1393: 617 به بعد).