معرفی برخی از شخصیت های مهم ادبیات کلاسیک چین
معرفی برخی از شخصیتهای مهم ادبیات کلاسیک چین
1-سوشی(1037-1101 میلادی):
وی اهل «میشَن» در استان «سی چوان» در جنوب غرب چین بود. پدرش خط شناس مشهور دورهی باستان بود. «سوشی» از کودکی همتی بلند داشت و زمانی که در دربار به مقامی رسید، شیفتهی اجرای اصلاحات در زمینهی رفع نواقص حکمرانی و برقراری آرامش وصلح در کشورش بود. «سو شی» مردی صادق، درستکار و رکگو بود و پیوسته از نواقص و عیوب دربار انتقاد میکرد و سرانجام به همین علت قربانی مبارزات وکشمکشهای گروههای درباری شد. وی از 43سالگی تا زمان مرگ در مناقشات سیاسی متعددی درگیر بود و چندین بار به همین دلیل به مناطق دوردست با شرایط سخت تبعید شد، ولی در مبارزهی سخت زندگی، برفلسفههای کنفوسیوس، بودیسم و دائویسم کاملا تسلط یافت. اعتقاد به بودیسم و دائویسم، وی را در مطالعه و بررسی درست و موشکافانهی مسائل و رهائی از مشکلات زندگی باروش خوش بینانه کمک کرد و درعین حال، اراده اش را در پایبندی بر آرمان خود و تعقیب زندگی زیبا و خوبیها راسخ ترکرد و در نتیجه، او به شخصیتی عالی و پاکدامن تبدیل شده و در مقابل سختیها مقاومت کرد.
«سوشی» نابغهای متبحر بود ودر سرودن شعر و نثر و مقاله نویسی مهارت خاصی داشت. اشعار وی، با مضامین غنی، تنوع سبک، خارق العاده بودن تصورات و تازگی تشبیهات و زنده بودن بیان، از اشعار دیگران متمایز است. وی مکتب ادبی جدیدی ایجاد کرد و شعر خود را با مشکلات جامعه و زندگی تلفیق کرد و درنثر نویسی مهارت و درایت بیمانندی از خود نشان داده و به موفقیتهای درخور توجهی دست یافت و آثارش برای همهی روشنفکران هم عصرش نمونه بود.
یکی از اثار وی نثرهایی به نام «سرودهی چی بی» است که به دوبخش تقسیم میشود. شاعر در بخش اول، روزهای زیبای پائیزی را توأم با باد دلپذیر و مهتاب تابناک و آسمان شفاف و روشن ترسیم کرده و در بخش دوم منظرهی خلوت و برفی زمستان را نشان می دهد. هردو بخش این اثر احساسات شاعر و مناظر طبیعی و درک و آگاهی شاعر از طبیعت را به بهترین وجهی بههم پیوند داده و نمونهای عالی از آثار ادبی سلسلهی«سونگ» بهشمارمی رود.
2-«دوفو» شاعر عاطفی معروف سلسلهی تانگ:
دوران حکمرانی سلسلهی تانگ در قرنهای 7 تا 10 میلادی، در واقع، شکوفاترین دورهی شعری کلاسیک در چین به شمار میرود. در همین دوران بود که گروهی از شاعران نامدار پا به عرصهی وجود گذاشتند. در سال 712 میلادی «دوفو» در خانوادهای وابسته به دربار به دنیا آمد. پدر بزرگ«دوفو» نیز شاعری مشهور در سلسلهی تانگ بود، لذا در پرتوی آموزش و تربیت مطلوب در دوران کودکی «دوفو» از 7 سالگی سرودن شعر را آغاز کرد و از 14 سالگی به تحصیل و سیر و سیاحت در سراسر کشورپرداخت و با شاعران آن زمان مانند« لی بای» و «وانگ وِی» روابط تنگاتنگ بر قرار ساخت.
«دوفو» در 44 سالگی به عنوان ماموری پایین دست به کار مشغول شد. درهمین موقع بود که شورشی گسترده در کشور به وقوع پیوست و طی بیش از 10 سال، خسارات سینگینی به مردم وارد آورده و کشور را به ورطهی بحران جدی کشاند. «دوفو» نیز که از این شورش در آمان نماند، مدتهای نسبتا طولانی با مردم رنج دیده و مصیبت کشیده در آوارگی و بدبختی به سر برده و با چشمان خود آثار بلایا و مشکلات گوناگونی که طبقات مختلف اجتماعی در نوسانات بزرگ اجتماعی و خاصه زندگی اسفناک زحمتکشان با آن روبه رو میشوند را مشاهده کرد که بعدها همین مشاهدات، مضون مهم اشعارش را شکل داد.
از وی بیش از 1400 قطعه شعر باقی مانده است که بسیاری از آنها پیرامون شرایط اجتماعی عصر شاعر و سرگذشت خودش به رشتهی تحریر در آمده است. اشعار«دوفو» از زاویهی انعکاس زندگی اجتماعی در دوران تغییر و تحول سلسلهی تانگ، از وسعت و عمق خاصی برخوردار است، لذا تاریخدانان بعد از وی همواره اشعارش را اشعار حماسی و یا یاداشتهای تاریخی که به شیوهی شعر نگاشته شده است نامیده اند.
دوفو، به حیوانات هم مثل مردم عشق میورزید. در شورشی که توسط آن لوشان ((An Lushan) اَن لوشان، یکی از مقامات بلند پایه ی نظامی در بار امپراتور شوان زونگ در عصر سلسله ی تانگ بود که با استفاده از مقام و موقعیت خود و با حمایت همسر غیر قانونی امپراتور، در سال 755 میلادی با 150 هزار نیرو شورش بزرگی را علیه دربار رهبری کرد و پس از اشغال بخش زیادی از مناطق جنوبی در سال 756 میلادی خود را در شهر لویانگ، امپراتور چین اعلام کرد ولی یک سال بعد و در سال 757 میلادی، به دست پسرش به قتل رسید. در تاریخ آمده است که امپراتور برای سرکوب شورش اَن لوشان از حکام مسلمان سرزمین ایران درخواست کمک کرد و با کمک آنان توانست این غائله را به پایان ببرد. پس از سرکوب شورش، تعداد زیادی از نظامیان مسلمان با موافقت امپراتور در چین اقامت گزیده و بخشی از مسلمانان کنونی چین از اولاد این نظامیان به حساب می آیند.) و شی سیمینگ (( Shi Siming) از همراهان اَن لوشان در شورش علیه سلسله ی تانگ.) در سالهای 763-755 میلادی در دوران سلسلهی تانگ به وقوع پیوست، او دچار سرگردانی شده و سختیهای زیادی کشید و پسرش از گرسنگی جان داد. ولی او در یکی از اشعارش به اسبی مریض و حتی درختی در حال مرگ نیز ترحم نشان میدهد. در شعر«یک اسب استخوانی (Bony Horse)»اظهار امیدواری میکند بتواند به اسبش که از سوی ارتش رها شده است کمک کند، ولی نمیتواند، لذا امیدوار است دیگران این کار را انجام دهند.
او نه تنها نسبت به حیوانات، بلکه برای منظرهای که درختی در جلوِ خانه اش در اثر تند باد افتاده است نیز تأسف میخورد: «مثل ببری که از پا افتاده یا اژدهایی که متلاشی و میان علف زارها فرو غلتیده/ در سینهی آن لکهی خون و گریه است». وی مثل کسی که دوست خيلي صميمیش را از دست داده است ادامه میدهد:«دیگر کسی را ندارم تا شعرهای جدیدم را برایش بخوانم/ از این پس کلبهی حصیری من بی رنگ خواهد شد».
در نمونهی دیگر، دوفو ( Du Fu (یکی از شعرای مشهور عصر سلسله ی تانگ که معاصر لی بَی شاعر بود و در ادبیات چینی از جایگاه والایی برخوردار است.)) در«منظرهي بهار»این ابیات را می نویسد:«سالها مویه کرده، اشگ گلها سرازیر شده/ از جدایی ما، پرندگان دل شکسته شدهاند». نویسنده ادراکش نسبت به پریشانی زمانه را تحت عنوان گلها و با مضمون پرندگان، که گریهشان مثل چکاوک شمشیری که همه را میترساند به نظر میآید، بیان کرده است.
درمیان اشعار«دوفو» 6 قطعه وجود دارد که نمایانگر عالیترین ذوق آفرینش شاعراست. یکی از آنها، شعری است با نام« جدایی نوعروس وتازه داماد» که مضمون آن مربوط به جدا افتادن تازه عروس از داماد به خاطر به زور فرا خوانده شدن داماد برای خدمت سربازی است. شعر دیگر وی که«جدایی دردوران کهولت» نام دارد حکایت پیرمردی است که فرزند و نوهاش درمیدان جنگ جان باخته اند، حکومت نیز همچنان به سربازگیری ادامه میدهد تا انیکه پیرمرد بناچار با همسر پیر خود وداع کرده و عازم میدان نبرد میشود. شعر« وداع با خانهی بیکس» به ویژه، وضعیت اجتماعی آن زمان و شورشها و اغتشاشات موجود و فلاکت و بدبختی مردم را ترسیم میکند. سربازی که واحدش شکست خورده، به زادگاهش باز میگردد، اما با خانهای ویران که نزدیکانش فرار کردهاند مواجه میشود و کسی نیست که با او وداع کند.
3-« لی بَی » شاعر خیالپرداز و رمانتیست مشهور سلسلهی تانگ:
لیبَی (Li Bai) ، در سال 701 میلادی در منطقهی مینیانگ در استان«سیچوان» در خانوادهای ثروتمند و تاجر به دنیا آمد (برخی از اسناد تاریخی نشان می دهند که لیبای از اهالی آسیای مرکزی و خراسان بزرگ بوده است.). وی ازکودکی صاحب هوشی سرشار و فوق العاده بود. هنوز به 10سالگی نرسیده بود که تمامی آثار مشهور و کلاسیک مکتب«جو» یعنی مکتب کنفوسیوس و کتابهای تاریخی را ورق زده و مطالعه کرده بود. لیبَی جوان، به بسیاری از فعالیتهای دیگر نیز علاقهمند بود. برای نمونه، شمشیربازی را فرا گرفت و به مذهب دائوئیسم که در آن زمان رواج داشت، اعتقاد پیدا کرده و شیفتهی آن شد.
لیبَی ، با اینکه مدت زیادی را در حال مراقبه در دل کوه و یا انبوه جنگلها و در کنج عزلت سپری کرده و در جستجوی رب النوعها به سر می برد، ولی درعین حال، دارای همت سیاسی بلندی بود که حاکی از عشق به خدمت برای میهن و یافتن شهرت و افتخار بود. به همین سبب، در جهان بینی«لیبَی » نوعی تضاد وجود داشت. وی در20 سالگی، در نگارش شعر و مقاله مهارت زیادی پیدا کرد و از 25 سالگی به منظور سیاحت، زادگاه خود را ترک گفت، و در حین سفر اشعار زیادی در ستایش مناظر طبیعی سرود. در همین دوران بود که شهرتی در حد شاعری مطرح برهم زد وبا بسیاری از شاعران و مأموران دولتی، طرح دوستی ریخت. چه آنکه تمایل داشت با اتکا به استعداد و شایستگی و شهرتش، مورد پسند دربار قرار گیرد. سرانجام در سال 742 میلادی بنابه دستور امپراتور زمان«تان سیون زون» در شهر«چانگ آن» پایتخت سلسلهی تانگ، به آفرینش اشعار و دبیری دربار مشغول شد.
«لیبَی» که از انتصاب به مقام دولتی بسیار شاد شده بود، سعی داشت به موفقیتهای بالاتری نائل آید. ولی اغلب درباریان فاسد و رجال با فضیلت و لایق در آن جایگاهی نداشته و مورد سرکوب و تعقیب و آزار قرار گرفته و مطرود شده بودند. بدیهی بود که این مسائل با روحیهی درستکاری و عادلانهی او که هرگز در برابر فساد به زانو در نمیآمد، سازگار نبود. به همین دلیل، وی با افتراگوییها و شایعات دائمی مواجه شده و هنوز دو سال از اقامتش در شهر«چانگ آن» نگذشته بود که مجبور شد از مقامش استعفا کند.
به دنبال این ناکامی، لیبای افسرده خاطر شده و به مدت 11 سال به مسافرت در نواحی وسطی و سفلای روخانههای یانگ تِسِه و هنگو ادامه داد. چندی بعد، در حکومت سلسلهی تانگ، شورشی به نام« آنشی» رخ داد. در چنین شرایطی بود که لیبَی ، برای کمک به فرونشاندن شورش وبرقراری مجدد وحدت سرزمینی، در دفتر کار یکی از شاهزادگان امپراتور مشغول به کار شد. اما بعدها به علت مبارزه و کشمکش درونی خاندانی، شاهزاده کشته شد و لیبَی تبعید گردید، اما در پرتوی عفو عمومی آزاد وعاقبت در 61 سالگی به علت بیماری در گذشت.
لیبَی ، در زمان حیاتش اشعار بسیاری سرود که اکنون بیش از 900 قطعه از آنها برجای مانده است. اشعار او که مضامینی غنی و پرمحتوا داشت، سرگذشت شخصی او و همچنین واقعیات اجتماعی و سیمای عصر شکوفایی چین را نشان میدهد. 59 قطعه از مجموعهی آثار او نمونهای از ترسیم آئینهای باستانی چین محسوب میشود. با نگاهی به این اشعار، میتوان پی برد که از یک سو، بر امپراتوری سلسلهی تانگ شکوفایی حکمفرما بوده و از سوی دیگر، طبقهی حاکم تحت لوای این شکوفایی به ورطهی ولخرجی و فساد و عاقبت انحطاط رسیده بود که نگرانی و اضطراب ژرف شاعر از این وضعیت نیز بهخوبی در اشعار او مشهود است.
لیبَی، نیمی از زندگی خود را چون درویشان خانه بهدوش در سیاحت گذراند، لذا بسیاری از اشعارش پر از احساسات رمانتیک و وصف مناظر طبیعی چین، وصف کوهها و آب رودخانههای معروف این سرزمین است. او همواره علاقهمند به قلههای سر بهفلک کشیده ودرههای ژرف و عمیق، آبشارها و رودخانههای پرتلاطم و خروشان بود، و از جمله خصوصیات اخلاقیش میتوان به صراحت کلام، مبالغه درگفتار، خیالپردازی شگفت انگیز و احساسات گرم لجام گسیختهاش نسبت به مناظر طبیعی که دراشعارش هویداست و حد اعلای هنری او را نمایش میدهد، اشاره کرد. او، همچنین اشعار زیادی در وصف عشق و دوستی سروده است. وی در اشعاری که تقدیم دوستانش میکرد، همیشه صداقت ودوستی خود را تجسم مینمود و برای همین اشعارش از ویژگی هنری فوق العادهای برخوردار بود. آثار لیبَی، بر ادبیات شعر چین تأثیر بسیار دیرپا و ژرفی برجای گذاشته و دراین راستا بسیاری از شاعران مشهور نسلهای بعد، از آثار وی تغذیه کردهاند. امروزه سرگذشت لیبَی سوژه رمانها و اپراهای بسیاری شده ودرمیان مردم به طور گسترده رواج دارد.
«لیبَی» در شعری برای دوست ارجمندش وانگ لون (Wang Lun) که او هم مثل خودش دل نازک بود و« لی» را با آواز و نه با گریه، بدرقه کرده بود، شعری نوشت. لی بَی در این شعر میگوید،«وقتی او میرود تا با قایق آنجا را ترک کند/ ناگهان لی بَی آوازی را از ساحل میشنود/ اگر چه آب در بِرکهي شفتالو هزار چی (Chi ( واحد اندازه گیری در چین قدیم که مساوی با یک سوم متر است. مترجم))عمق دارد/ عمق آن خیلی کم تر از احساس وانگ لو است که مرا بدرقه میکند». لیبَی در شعر دیگری میگوید:«جامهي پوستین هزار سکهی طلا ارزش دارد/ و اسب خالدار هم/ شاید بتوان هر دو را برای خرید جام شرابی که ما را از پریشانی پیری رها سازد، فروخت...» در این شعر وی قطعا قصد بیان گشاده دستی و سخاوت خود را نداشته است.
گفته میشود که لیبَی در مناطق شرقی ایران باستان متولد شده و در واقع، ایرانیالاصل است که پس از مهاجرت به چین و آموختن زبان چینی به سرودن شعر به این زبان پرداخت. پایان نامهی دورهی لیسانس مرحوم آقای پورانی یکی از معدود دانشجویان ایرانی که در دههی یک هزار و شصت در دانشگاه پکن به تحصیل در رشتهی زبان و ادبیات چینی پرداخت، در خصوص شرح حال و زندگی لیبَی بوده که موضوع ایرانی بودن وی در این پایان نامه به اثبات رسیده است.
4-«تائو یوانمینگ»:
تائو یوانمینگ، در دوران سلسلهی امپراتوری«جین شرقی» در قرن چهارم میلادی زندگی میکرد. او بنیانگذار گروه سرایندگان اشعار روستائی چین به شمار میرود. وی در تمام عمر به زندگی ساده و فقیرانه تن داده و طبیعت را میپرستید، لذا خصوصیات اخلاقیاش حاکی از سادگی و نزاکت، روگردانی از ملاحظات سیاسی و مادی و بی پرده بودن او است که مورد تحسین و تجلیل و علاقمندی دانشمندان و ادیبان گذشته و حال چین قرار گرفته است.
«تائو کان» از اجداد این شاعر، بنیانگذار کشور«جین شرقی» بود و پدر بزرگ و پدرش صاحب منصب در دربار این کشور بودند. ولی «تائو یوانمینگ»، در سن هشت سالگی از وجود پدر محروم و در زندگی با مشکلات زیادی روبرو گردید. وی، در جوانی برای کسب شغلی در دربار، و کسب موفقیت سیاسی تلاش کرد، ولی از آنجا که دوران سلسلهی امپراتوری«جین شرقی» همراه با نا آرمی و اغتشاش بود و مدام بین اشراف و شاهزادگان مبارزه و کشمکش ادامه داشت و حکومت فاسد و ناتوان بود، «تائو یوانمین» درستکار و ساده زیست، پس از آنکه در سن 29 سالگی منصبی را در دربار به دست آورده بود، نتوانست فساد و تیرگی موجود در عرصهی سیاسی را تحمل کند و از مقام خود استعفا داده و به زندگی در انزوا و گوشه گیری در خانه پرداخت.
زندگی«تائو» در روستا بسیار سخت و دشوار بود و در 44سالگی، آتش سوزی غیر مترقبهای او را فقیرتر ساخت. این بیت شعر از او که در روزهای تابستان از گرسنگی طویل رنج میبرم و در شبهای سرد زمستان بدون لحاف میخوابم ، تنگدستی این شاعر را نشان میدهد. در عین حال، او از نظر معنوی وروحی آسوده خاطر و دلخوش بود و دراین دوران وی تعداد بیشماری شعر در وصف زندگی روستائیان سرود. شاعر سالهای پیری را در نهایت فقر و بینوائی گذراند و گاهی حتی برای امرار معاش به گدائی میپرداخت ولی با این حال، دعوت دربار را رد کرده و ازمحافل مأمورین دولتی گریزان بود. وی در کهولت، نثری معروف بهنام«حکایت پناهگاه (تائو خوا یوان) » را برشته تحریر در آورده و یک جامعهی تخیلی را تشریح کرد.
با اینکه از این شاعر فقط صد قطعه شعر و 10و اندی قطعه نثر باقی مانده است، اما وی در تاریخ ادبیات چین موقعیت بسیار مهمی را اشغال کرده است. چون، در دوران«جین شرقی»که وی در آن بهسر میبرد، در ادبیات سبک فرمالیسم متداول بود. نویسندگان در آفرینش اثر خود عمدا از جمله پردازیها و کلمات پرطمطراق استفاده میکردند، ولی«تائو یوانمینگ» با سرودن ترانههای سادهی روستائی، سبک کاملا جدیدی را بهوجود آورده و در سرودن شعر ازسبک سادهی باستانی و اشعار سنتی پیروی میکرد. اودر آثار خود، کلمات ساده و روان و ترو تازه بهکار میبرد. از اینجهت اشعار«تائو یوانمینگ» نماد حد اعلای سادگی و بی تکلفی اشعار باستانی چین محسوب میشود.
5-«چو یوانQu Yuan»:
چویوان، شاعری است که در سال 343 و یا 353 پیش از میلاد متولد و در چند هزار سال گذشته، همیشه مورد علاقه و محبوب مردم چین بوده است. وی دردوران سلسلهی حکومتهای همستیز( 221-475قبل از میلاد ) زندگی می کرده است. در این دوران، شاهزادگان متعددی در مناطق مختلف حکومت کرده و جنگها و درگیریهای پایداری میان آنها وجود داشت. درمیان این ممالک کشورهای«چین» و «چو» از دیگر کشورها قدرتمندتر بوده و سایر کشورهای کوچک به یکی از این دو کشور وابستگی داشتند. چو یوان، از اشراف کشور«چو» بود و در دربار مقام عالی رتبه داشت. وی اندیشمندی والا مقام بود و در امور خارجه مهارت زیادی داشت، ولذا، در سالهای اولیه مورد اعتماد و پسند امپراتور واقع شد. در آن دوران، امپراتوران و اشراف، در جلب دانشمندان و نوابغ برای خدمت در دربار خود با یکدیگر در رقابت بودند. بهاینجهت، بسیاری از دانشمندان برای تحقق آرمانهای سیاسی خود، در این کشورها تلاش فراوان میکردند.
متأسفانه، بهعلت تضادها و اختلاف نظر حاد موجود میان«چو یوان» و گروه فاسد اشراف«چو»درمسائل داخلی و خارجی و افتراگوئیهای مخالفانش، وی بهتدریج از مورد اعتماد بودن امپراتور محروم شد و بعدها موقعیت کشور«چو» همچون قدرت بزرگ و نیروی عظیم این کشور، کم کم کاهش یافت. لذا، در سال 278قبل از میلاد، ارتش کشور«چین» با تصرف پایتخت کشور«چو»، این کشور رانابود کرد وشاعر«چو یوان» از شدت ناراحتی و خشم خود را به رودخانه انداخت و درگذشت. «چو یوان» بیش از 20 قطعه شعر بلند سرود که هرکدام صدها بیت داشته و شامل موضوعات مختلفی میشوند. اشعار او برای نسلهای بعد از وی تأثیر جاویدانی بهجای گذاشت. شعر«لی تسائو»، که غزل سیاسی و رمانتیکی ا ست و در تاریخ ادبیات باستانی چین از آن بهعنوان بلندترین غزل یاد میشود، از نمونه آثار«چو یوان» است. در خصوص نام این غزل که به چینی«لی تسائو»است، دانشمندان دورههای بعدی توضیخات مختلفی دادهاند، برخی میگویند که معنی غم وغصه از جدائیها میدهد و برخی نیز اسم این شعر را به نام یکی از آهنگهای کشور«جو» تغییر دادند.
در این غزل، شاعر ضمن استناد به حوادث و روایات تاریخی، ابراز امیدواری کرده که امپراتور«جو» مانند پادشاهان حکیم و عادل و بیغرض پیشین خود باشد و به استعدادهای صاحب نظران و اهل فضیلت اهمیت داده وفرمانروائی خیرخواهانهای داشته و با دیگر کشورها برای مقاومت علیه کشور«چین» متحد شود. شاعر درغزل «لی تسائو» با طرز بیان جدیدی، بر توانائی بیان شعری به مراتب افزوده و صفحهی نوینی در آفرینش شعری گشوده است. شعر دیگری از «چو یوان» بهنام «پرسش از آسمان»، شعری خارق العاده و نادری است. شاعر در این اثر پشت سرِهم 172سئول در موضوعات مختلف مانند: ستاره شناسی، جغرافیا و ادبیات و فلسفه را مطرح کرده که بیانگر روحیهی جسورانهی مؤلف نسبت به مفاهیم سنتی و کسب حقایق علمی است.
وی در دربار از سوی رقبایش مورد اتهام واقع شده و از مقامش خلع و به مناطق دور دست تبعید شد. پس از شکست کشورش در مقابل هجوم دشمنان، وی تحت تعقیب قرار گرفت و هنگامی که بیم دستگیریش می رفت، خود را به رودخانه انداخت و غرق شد. مردم با شنیدن این حادثه متأسف گردیده و با فرستادن قایقهایی در صدد نجاتش برآمدند، ولی دیگر دیر شده و شاعر محبوب مردمی غرق شده بود. از آن پس، مردم بهعنوان قدرشناسی از این شاعر، همه ساله در روز پنجم از ماه پنجم قمری، با ترتیب دادن مسابقهی بزرگ قایقرانی که بهصورت نمادین برای نجات چو یوان انجام میشود، یاد و خاطرهی او را گرامی میدارند. این جشن مردمی که هنوز هم با شکوه زیاد برگزار میشود، فستیوال«دووان وو (Duanwu)» نام دارد. (Yan Dao and Others,2010)
6- «لی یو» ادیب نامدار چین باستان
در تاریخ ادبیات باستانی چندین هزار سالهی چین، تعداد بیشماری شاعر، درام نویس و نویسندهی مشهور دیده میشوند، اما شخصیتیهایی که همزمان درام نویس، کارگردان، تاتر شناس و نویسنده باشد، نادر بودهاند. « لی یو» در سال 1610 میلادی، و در دوران حکمرانی سلسلهی مینگ در چین به دنیا آمد. 30 سالگی وی درست با دوران جابه جایی سلسلههای یوان و مینگ مصادف شد که برای چندین دهه، زمینهی نوسانات شدیدی در جامعه فراهم آورد.
«لی یو» درست در چنین شرایط پرهرج ومرجی زندگی کرد و در سال 1680میلادی نیز بدرود حیات گفت. او در کودکی تحت آموزش و تربیت مکتب سنتی«جو» یعنی مکتب کنفوسیوس قرار گرفت و آرزوی طی کردن راهی را دشت که روشنفکران سنتی چین اغلب انتخاب میکردند. در واقع، وی میخواست با قبولی در امتحانات دولتی، مامور دربار شود. اما اغشاشات اجتماعی آرزوی وی را بر باد داد و سرانجام مجبور شد درخانه به کتاب فروشی بپردازد. با این حال، او با دل و جان سرگرم آفرینش درام گردید. بزرگترین موفقیت« لی یو» در تمام عمرش، آفرینش درام و نظریاتی در این زمینه بود.
از وی ده نمایشنامهی تئاتر باقی مانده است که ازجمله آنها« ماهی پهن»، «عشق سیمرغان» است که از زندگی واقعی مردم سوژه گرفته و آرزو و عشق دختران و پسران را میستاید. داستانهایی که وی نگاشته بسیار پیچیده، مهیج و هیجان انگیز بوده و بعضی از آنها طنزآمیز و برای نمایش در صحنه بسیار مناسب هستند.
«لییو» نه تنها نمایشنامهی بسیاری آفرید، بلکه هنرمندان و هنریپیشگان تئاتر را نیز برای این نمایشها سازماندهی میکرد. وی شخصا کارگردان و هنریپیشه هم بود و به مدت بیش از 20 سال در رأس یک گروه تئاتر برای اجرای نمایش، بیش از ده استان و ناحیهی جنوبی و شمالی چین را زیر پا گذاشت. او در به روی صحنه آوردن تئاتر تجربیات فراوانی بهدست آورد و در هر زمینه از اجرای نمایش، و نگارش نمایشنامه گرفته تا انتخاب هنریپیشگان، کاگردانی، آخرین تمرینات نمایشی و نمایشهای رسمی استاد بود. وی دستاوردهای خود را در کتابی بهنام« یاداشتهای زمان فراغت» نگاشت ودر نتیجه سلسله نظریاتی از جمله تئوری چگونگی تهیهی نمایشنامه و کارگردانی نمایش را به وجود آورد که نشانگر پختگی تئوری تئاتر کلاسیک چین بوده و در پیشرفت درام وادبیات نقش مثبتی برجای گذاشت.
«لی یو» در نگارش رمانش بیشتر از سرگذشتها و مشاهدات خود استفاده میکرد وبه این ترتیب فضای آفرینش را برای بروز خلاقیت خویش گشوده و در این زمینه سبک خاصی ایجاد کرده است. گفتنی استکه« لی یو» در دیگر زمینههای ادبیات از قبیل شعر وتاریخ نیز مهارت زیادی داشت.
7-«گوان خَن چین» درام نویس بزرگ سلسلهی یوان
درام تئاتر(اپرای چینی)، بخش مهمی از فرهنگ برجستهی سنتی چین به شمار میآید و نمایشنامهها و اپرا و درام سلسلهی یوان در قرن 13 میلادی، درتاریخ تئاترچین جایگاه ویژهای داشته ودارد.
«گوان خَنچین» درام نویس بزرگ در دوران سلسلهی یوان(مغولها میزیست. در دوران این سلسله به علت درهم آمیختگی ملتهای متفاوت، تاثیر و نفوذ اخلاقی ریشهدار نژاد اکثریت خن، نسبتا سست و ضعیف شد. در چنین شرایطی بود که تئاتر درام و اپرای چینی توسعه یافت و تعداد زیادی نمایش نامه نویس برجسته پابه عرصهی وجود گذاشته و آثار ماندگاری خلق کردند که برجسته ترین آنان همان«گوان خَنچین»بود. اپرای دوران سلسلهی یوان در تاریخ ادبیات چین همیشه جایگاه مهمی را دراشغال داشته است.
«گوان خَنچین» درتمام عمر خود جمعا بیش از 60 نمایشنامه به رشتهی تحریردر آورد که تنها 18 مورد از آنها باقی مانده است. د رمیان این نمایشنامهها تراژدیهای غم انگیز، کمدی و طنز، تئاتر عاشقانه و درام های اجتماعی که افشاگر تاریکیها ومشکلات اجتماعی است، دیده میشود. تراژدی موسوم به «رنجش وخشم دوایر» اثری است ماندگار که بهترین تراژدی در تئاتر کلاسیک چین به شمار میرود. نویسنده تخیلات معجزه گونهی خود را به مضمون این درام افزوده است. این درام داستانی تکان دهنده وغم انگیز است و خالق اثر از این طریق با حمایت از نیروهای عدالت خواه درواقع چهرهی جامعهی تاریک دوران خود را افشا میکند.
«گوان خَنچین» به عنوان یک درام نویس، با زندگی قشرهای پایین جامعه بسیار آشنا بود، وی نه تنها به آفرینش اثری ادبی میپرداخت، بلکه گاهی هم به اتفاق هنرپیشگان در صحنهی نمایش به هنرنمایی میکرد و درنتیجه، زمینهی جلب توجه تماشاگران را فراهم میساخت.
«گوان خَنچین» درحقیقت بنیانگذار تئاتر در سلسلهی یوان است و درتاریخ ادبیات باستانی چین، نمایشنامههای وی چه از نظر کیفی و چه از لحاظ کمی، بی همتاست. روحیهی مردمی، استادی و مهارت وبرجستگی وی در تسلط به زبان و ادبیات و همچنین دستاوردهای هنری وی درتنوع بخشیدن به هنر تئاتر، برای درامنویسان نسلهای بعدی نمونه و سرمشق بوده است.
8- «Lu You لویوو »(1210- 1125) شاعر بزرگ عصر سلسلهی سونگ جنوبی
«لویو»، زمانی به دنیا آمد که سلسلهی سونگ شمالی در حال انقراض بود. وی در خانوادهای بزرگ شد که سرشار از روحیهی مبارزاتی بود. از نظر سیاسی، او سخت در مقابل اشغالگران جین(Jin) ایستادگی میکرد، ولی مدام از طرف کسانی که در فکر تسلیم شدن بودند زیر فشار بود. در سالهای آخر زندگیش، وی بازنشسته شده و به شهر خود باز گشت، ولی هرگز ایمانش را به بازسازی فلات مرکزی چین از دست نداد. یکی از شعرها، او منظرهای را مجسم میکند که شبی در کنار رودخانهای قدم میزند: کشاورزان تمام شب را بیدار مانده و مزرعه را آبیاری میکنند و بازرگانان کالاهای خود را برای بازار فردا آماده میسازند. وی از دیدن این صحنهها خیلی تحت تأثیر قرار گرفته و اینگونه میسراید:« برای ادامهی زندگی، مردم به سختی تلاش میکنند/ من از این که بدون انجام کاری از دولت حقوق میگیرم شرمندهام». در آن شرایط شاعر نمیتوانست کاری برای کشورش انجام دهد، و مجبور بود به شهر خود باز گردد. در آنجا او با حقوق ناچیزی زندگی را به سر میبرد، و این حقوق کم وجدان او را ناراحت میکرد. در این شعر همبستگی روح لطیف شاعر با دیگران و محروم شدن از منافعش را نشان میدهد.
لویوو، شکوفههای ارغوانی را خیلی دوست داشت. او شعرهای فراوانی در بارهي شکوفههای ارغوانی سروده است. در یکی از آنها میگوید: «یکی دو برگ گل، پیام آمدن بهار را می آورد/ با وزش نسیم ها روز به روز گلهای بیشتری در شاخههای جنوبی و شمالی نمایان میشوند/ ولی من با دیدن باز شدن کامل شکوفه میدانم که به زودی آنها بدجوری فرو خواهند ریخت/ به آنها پیشنهاد میکنم که خیلی زود و آراسته باز نشوند». با اینکه گلها وقتی شکفته میشوند قابل ستایشند. ولی شاعر امید وار است گلها زود شکفته نشوند تا زود پژمرده شوند.
وقتی احساسات گرم و آزادیخواهانهی پر حرارت لویوو نسبت به سر زمین مادریش به آوازهای سوزناک تبدیل میشود، احساسات آتشین او همچون آتش فشانی است که منفجر میشود و فوران میکند و زمین را میلرزاند. وی در «سوگوارنه» اش میگوید: «...اگر من حتی پنج متر زیر خاک دفن شوم/ استخوان هایم به خاک تبدیل میشوند، ولی قلبم نه/ آیا کسی هست که امید نداشته باشد تا تابناک ترین ستارهای باشد که بر این سرزمین گسترده می تابد؟/کسی هست که امید انتقام از گذشتگان را به خاطر نزاع و کشمکش نسلهای پیشین نداشته باشد؟».
لویوو در شعر« فراخوانی گذشته»مینویسد: «وزرا همگی در فکر امنیت خود هستند/ چینکووی (Qin Kui) تنها خائنی نیست که به کشورش خیانت میکند/ یافتن وزیری توانا و شایسته مثل گوانجونگ Guan) Zhong) یأس آور است(یکی از مقامات در دوران بهار و پاییز)/ آزادیخواهی هم نیست تا برای از دست دادن سرزمین مادری سوگواری کند». شاعر نه تنها وضعیت بد اوایل دوران سلسلهی سونگ که اعضای حکومت به جنوب فرار کرد را یاد آوری کرده، بلکه آنهایی که در قدرت مانده و خواستار صلح و تنزل موقعیت خود بودند را هم محکوم کرده است.
نمونهی دیگر کارِ لویوو (Lu You) با عنوان«سرود پیشگویی» است که شبیه زمزمهی شکوفه است«کنار پل شکسته و بیرون از سرای نامه رسان/ غنچهای پریشان شکفته میشود/ ناراحت از تنهایی در آغاز شب/ با باد و باران بیش از پیش دریده میشود/ بگذار حسادت گلهای دیگر فرو نشیند/ او بدون ادعا به بهار تکیه دارد/ در گِل و لای و گرد و خاک افتاده، چیزی به نظر نمی رسد/ ولی بوی عطر آن هنوز مثل سابق است». این سروده در واقع، بیان حالت خود نویسنده است، که مغایر با گلهای ارغوانی است. ستایش گلها، بدین معناست که تعهدِ پایدارِ نویسنده توسط وزرایی که در رأس قدرت بوده و درخواست صلح کرده اند، هنوز تسخیر و لِه نشده است.
9-«لی چینگجائو» شاعرهی دوران سلسلهی سونگ
«لی چینگجائو (Li Qingzhao)»(1151-1084 میلادی) شاعرهي غزلسرای مشهور دوران سلسلهی سونگ است. وی در شعری با عنوان«آهسته، نغمه آهسته » میگوید: «زمین از گلهای زرد پوشانده شده، پژمرده و فرو افتاده از باران/ اینک چه کسی آنها را بر می دارد؟/ تنها نشسته در کنار پنجره، چگونه میتوانم سرعت قدمم در تاریکی را که کمتر نمی شود تندتر کنم؟/در برگهای مسطح و پهن، نم نم باران همچون شفق رنگین کمان میشود». تحت چنین شرایطی، کسی جز این که مثل نویسنده افسوس بکشد، کاری نمیتواند بکند:« آه من با غم و اندوهِ ورای ایمان چه میتوانم بکنم!».
احساس و عواطف را میتوان در ابیاتی از این شاعره که دلش برای همسر دور از وطنش تنگ شده و برایش شعری سروده است، مشاهده کرد:«خوف دارم که غصهی جدایی مرا غمگین نشان دهد/ چیزها برای گفتن دارم، ولی به محض آغاز سکوت میکنم/ کمی رنجور شدهام، نه به خاطر اینکه مريض شرابم/ حتی نه اندوهناك به خاطر سرسختی پاییزم». اندوهها عمیق و پایدارند و وقت فرار از احساس شاعرانه نیست.
10- «جانگ جیه» شاعر هجو سرا
«جانگجیه»، از شعرای هجو سرای دوران سلسلهی تانگ بهشمار میآید. وی در شعری تحت عنوان«گودالی که امپراتورچین(نخستین سلسله از امپراتوران کشور چین) ادبیات کلاسیک را سوزاند»، ضمن هجو این امپراتور مستبد، شرایط آن روزگار را چنین بیان میکند:
دودِ سوزاندن کتابهای ادبیات، با سقوط امپراتوری به آسمان بلند شد؛
برجها، باروها و رودخانهها نتوانستند پایتخت را حفظ کنند.
پیش از آنکه گودال سرد شود، شورش شرقی فراگیر شد؛
رهبران شورش اندیشمندان با سواد نبودند (اشاره به شورش کشاورزان دارد که امپراتوری سلسلۀ پرقدرت چینگ را از بین برد. و در دوران حاکمیت او بود که فرمان داده شد تمامی کتابهای مربوط به آیین کنفوسیوس و دیگر مکاتبی که مورد پذیرش حاکمیت نبود را در آتش جهل و نفرت بسوزانند.).
این شعر هجو نامهای برای سوزاندن کتابها و زنده به گور کردن اندیشمندان توسط اولین امپراتورِ سلسلهی چین (Qin ( نخستین سلسله ی امپراتوری چین که در سال 206 پیش از میلاد، با برچیدن نظام برده داری در این کشور، نظام سیاسی فئودالی را جایگزین کرد)) است. امپراتور چنان از اندیشمندانی که با نقل قول از آموزههای ادبیات کلاسیک از سیاستهای وی به انتقاد میپرداختند متنفر شده بود که همهی کتابها را آتش زد و علمای کنفوسیوس را زنده به گور کرد، اقدامی که وی فکر میکرد آخرین ضربهي حیاتی است. ولی هرگز انتظار نداشت که پیش از آن که آتش گودال به سردی گراید، این همه آدم در مناطق شرقی سر به شورش بر دارند. از میان همهی رهبران شورش، لیو بانگ (Liu Bang) و شیانگ یو viii (Xiang Yu)که هر دو ضربهی نهایی را به امپراتور وارد کردند، هیچکدام جزو اندیشمندان نبودند. دو خط آخر شعر به حقیقتی اشاره کرده که قابل تأمل است، « عمر کوتاه یک سلسلهی امپراتوری نه با اندیشمندان رابطه داشت و نه با کتابها.» با فروریختن اعتماد مردم نسبت به حاکمان، پایداری و حفظ رژیم و صلح و آرامش، قطعاً امکان پذیر نخواهد بود.[۱]
کتابشناسی
- ↑ سابقی محمدعلی(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین الملی الهدی جلد اول ص 1067-1086