شهری شدن جمعیت چین و چالش های پیش رو
با توسعهی سریع شهر نشینی و تغییر تعادل جمعیت چین از اکثریت روستایی به اکثریت شهری، این کشور در کنار فرصتها، با چالشهای بزرگی همچون بالا رفتن تقاضای مسکن، کاهش منابع انسانی و زمین در بخش کشاورزی، بالا رفتن نیازها و درخواستهای رفاهی و اجتماعی، مسن شدن جمعیت و کاهش نیروی کار تولیدی، و... نیز رو به رو شده است. لذا، برخی از تحلیلگران جمعیتی چینی و خارجی معتقدند که توسعهی شهری به مثابهی یک شمشیر دولبه است.
هماینک چالشهای شهری شدن جمعیت35/1میلیارد نفری چین در ابعاد مختلف اجتماعی خودرا نشان داده و به وضوح قابل مشاهده است. در حال حاضر253میلیون کارگر مهاجری که در شهرها زندگی میکنند هیچگونه دسترسی به خدمات اجتماعی شهری ندارند، حتی حقوق ناچیزی که پیش از مهاجرت در روستای خود داشتند از قبیل سوبسیدها، حق سکونت، حق آموزش فرزندان در مدارس دولتی، حق دسترسی به خدمات عمومی و... را هم از دست دادهاند.
بالا رفتن میزان تقاضای مسکن در شهرها زمینه را برای دست اندازی مقامات شهری به زمینهای کشاورزی روستاییان مجاور شهرها را فراهم ساخته که به صورت غیر قانونی و با پرداخت مبلغ کمی به روستاییان، زمینهای آنان را تبدیل به ساختمانهای لوکسی نموده و به قیمت گزافی در اختیار متقاضیان مسکن میگذارند. به این ترتیب، بازیافت زمینهای کشاورزی حدود 40درصد از درآمد و زمینهی فساد دولتهای محلی را تشکیل میدهد. چون میزان ساخت و ساز در کشور13درصد از کل درآمد سرانه است. وِنجیابائو[1] در مقالهای در مجلهی«به دنبال حقیقت» در این زمینه میگوید:«کشور چین صنعتی شدن و مدرن شدن را به قیمت قربانی کردن زمینهای کشاورزی روستاییان به دست میآورد ... کسی مجوز گرفتن چنین حقی را از روستاییان ندارد.» توسعهی شهرها از طریق گرفتن زمینهای کشاورزی، که علیرغم کمبود زمین و آب و افزایش جمعیت میبایست برای پرکردن شکم روستاییان مورد استفاده قرار گیرد، در سالهای اخیر موجب نارضایتی روستاییان و در برخی از موارد باعث شورش و درگیری میان روستاییان و پلیس شده است. البته این سیاست دولت مرکزی با مخالفت دولتهای محلی که از طریق فروش زمین کشاورزان به رشد اقتصاد شهری و پرداخت بدهیها و افزایش بودجه و در خیلی از موارد سوء استفادههای خود می پردازند، روبه رو میشود. باید متذکر شد که پیدا کردن راهحل و ایجاد تعادل میان رشد درآمد سرانه، شهری شدن، تأمین حقوق روستاییان و تأمین امنیت غذایی برای این جمعیت انبوه، یکی از چالشهای پیش روی نسل پنجم از رهبران حزب کمونیست خواهد بود که به تازگی و در نیمهی دوم سال2012 قدرت را در این کشور به دست گرفتند.
براساس آمار منتشره، متوسط درآمد سرانهی چینیهای شهر نشین در سال2011میلادی، به حدود3400دلار رسید، در حالیکه این میزان برای روستاییان تقریبا یک سوم بوده است. وقتی مهاجران روستایی به شهر میآیند، تلاش میکنند از نظر اقتصادی فعالیتهای تولیدی بیشتری کنند، مهارتهای بیشتری فراگیرند، درآمد بهتری داشته باشند، و بتوانند لوازم مورد نیاز مصرفی بیشتری برای خود و خانواده تهیه کنند. همچنین، تقاضای آنها برای خدمات آموزشی و شهری بیشتر شده و موجب رشد و توسعهی اقتصادی این بخشها خواهد شد.
بالا رفتن سن جمعیت در چین که براساس پیشبینیهای انجام شده تا سال2050به بیش از 30درصد جمعیت خواهد رسید، چالش دیگر دولتمردان این کشور در دهههای پیش رو است. طبق سرشماری انجام شده، جمعیت بین 15 تا64سال چین در سال 2011به یک میلیارد نفر رسید که نسبت به سال پیش 3درصد افزایش نشان میدهد، در حالیکه رشد کل جمعیت در این مدت4درصد بوده است. بنابراین، در تمام دنیا چین کشوری است که پیش از ثروتمند شدن، در سراشیبی سالمند شدن قرار گرفته است. درحالی که کشورهای پیشرفته پیش از رسیدن به سالمندی جمعیت، شبکههای مطمئن و پایدار رفاه اجتماعی و خدماتی برای سالمندان را بنیان میگذارند که پس از عبور از انحنای سالمندی امکان و تدابیر لازم برای مراقبت از آنها بعمل آمده باشد، در چین هنوز شبکههای جا افتادهی ارایه خدمات و رفاه اجتماعی برای سالمندان شکل نگرفته است.
در حقیقت، با اجرای سیاست تک فرزندی در سه دههی گذشته، یک تغییر اساسی در ترکیب اجتماعی در این کشور به وجود آمده است که بهطور طبیعی میبایست پس از رسیدن به استانداردهای بالای زندگی به دست میآمد، مانند فرصتهای بیشتر تحصیلی، اشتغال زنان و انتخاب مستقلانه برای میلیونها نفر. برای ایجاد چنین شبکهی فراگیر، چین باید هزینههای زیادی کند در حالیکه به این بودجه در جاهای دیگر نیاز دارد. اگر خانوادهها هم بخواهند بار این مسئولیت را طبق سنت دیرینهی فرهنگی بر دوش بکشند هم با توجه به ازدیاد تعداد سالمندان خانواده که شامل دو پدر بزرگ و دو مادر بزرگ و احیانا عمو وعمهی سالمند میشود، امکانپذیر نخواهد بود. لذا، بالا رفتن سن جمعیت هم برای دولت و هم برای خانوادهها چالش آفرین و بحرانزا خواهد شد.
با بهبود وضعیت معیشتی مردم طی سه دههی گذشته که تنها خواستهی آنها دستیابی به یک درآمد ثابت و بالا بوده، اینک جامعه وارد مرحلهی جدیدی از خواستههای متنوع شده که دیگر مانند گذشته امکان کنترل و هدایت و نظارت و برآورده کردن آنها از عهدهی یک حزب و گروه خاص خارج است. طبقات مختلف اجتماعی جدید شکل گرفته، خواستههای متنوعی دارند. از جمله مشارکت در تصمیم گیریهای سیاسی است که این روند با سیاست تک حزبی و کنترل مرکزی سازگار نبوده و پیچیده و مشکل خواهد بود. بدون شک، شکست مرکزگرایی به خاطر پیچیدگی مسایل، تنوع و تکثر دیدگاههای رقیب، و افزایش حجم تبادل اطلاعات می تواند برای جامعهی درحال توسعه بسیار خطرناک باشد. منطقا، وقتی متقاضیان بیشتر شوند، احتمال افزایش اشتباهات نیز بیشتر میشود. به لحاظ تئوریک نیز در هر سیستمی نقطهی جوشی وجود دارد که با افزایش فعالیت میتواند سیستم را سریعتر به نقطهی جوش برساند. طبق آمارهای منتشره، حوادث ناآرامیهای اجتماعی در سال2010 به 180هزار مورد رسیده در حالیکه این رقم در سال2005تنها 45هزار مورد بوده است. در حالیکه در گذشته مقامات حزبی تلاش میکردند از به هم پیوستن این حوادث مجزا از هم که عمدتا به خاطر غصب زمینهای کشاورزان از سوی مقامات محلی به وقوع میپیوست جلوگیری کنند، ولی امروزه با توسعهی فرهنگ دیجیتالی و فنآوری اطلاعات، این مرزها از هم پاشیده و محدودیتها را دور زده است. در همین چند سال اخیر، تعداد وبلاگ نویسان چینی به بیش از300میلیون نفر رسیده و در دو سال آینده به500میلیون نفر خواهد رسید. همگرایی بین آنچه افتاق میافتد در میان خطوط خاموش و روشن قضایا به نظر اجتناب ناپذیر میآید.
(Global Implications of China’s Challenges، 2012)
[1] - Wen Jiabao.