تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی کانادا: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
(صفحه‌ای تازه حاوی «'''تاريخچه ادبيات در كانادا''' جامعه کانادا تأثیر زیادی بر ادبیات آن گذاشته است. هرچند ادبيات در این کشور به کندی رشد کرده است، اما اکنون دیگر ماهیت بین‌المللی دارد. ادبیات کانادا از قرن هفدهم شكل گرفت و در سال 1867م - در زمان استقلال از انگلستان -...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''تاريخچه ادبيات در كانادا'''
=== '''تاريخچه ادبيات در كانادا''' ===
[[جامعه کانادا]] تأثیر زیادی بر ادبیات آن گذاشته است. هرچند ادبیات در این کشور به کندی رشد کرده است، اما اکنون دیگر ماهیت بین‌المللی دارد. ادبیات [[کانادا]] از قرن هفدهم شکل گرفت و در سال 1867م - در زمان استقلال از انگلستان - به یک گونه متمایز تبدیل شد. عوامل گوناگونی در پیشرفت فرهنگی و گذر این کشور از دوران مستعمرگی و تبدیل شدن به کشوری مستقل نقش داشته‌است. کانادایی‌های اروپایی‌تبار از قدیم به دو جمعیت جدا و متمایز فرانسوی زبان و انگلیسی زبان تقسیم شده‌اند. وجود تعداد زیادی شهروند دو زبانه و گروه‌های بزرگی از مهاجران که به زبان‌های دیگر صحبت می‌کردند، علت اصلی به وجود نیامدن یک ادبیات ملی واحد در این کشور بوده است. عوامل دیگری نیز در یک دست نشدن فرهنگ ملی مؤثر بوده است. با گسترش سریع مرزها جمعیت این کشور از حالت تمرکز در یک یا چند نقطه خارج شده است. این مسأله باعث مشکل شدن حمل و نقل و ارتباطات و مانعی برای توزیع کالا - از جمله کتاب و مجلات - بود. در دهه 1850م، هالیفاکس، مونترال و تورنتو به محیط‌های ادبی تبدیل شدند، ولی ادبیات انگلیسی و آمریکایی نیز بدون هیچ مانعی بر ادبیات کانادا تأثیر گذارد. در دهه 1960م، توان بالقوه ادبی این کشور شکوفا شد و هر سال آثار بسیار ارزشمندی در زمینه شعر، قصه و افسانه، نمایشنامه و مطالعات انتقادی منتشر گردید. در حالی که در گذشته این حجم آثار در طول یک دهه ظاهر می‌شد. آثار ادبی قرن بیستم این کشور به شدت ریشه در ادبیات قدیم دارد و دستاورد اندیشمندان در سال‌های بسیار است.


جامعه [[کانادا]] تأثیر زیادی بر ادبیات آن گذاشته است. هرچند ادبيات در این کشور به کندی رشد کرده است، اما اکنون دیگر ماهیت بین‌المللی دارد. ادبیات کانادا از قرن هفدهم شكل گرفت و در سال 1867م - در زمان استقلال از انگلستان - به یک گونه متمایز تبدیل شد. عوامل گوناگوني در پیشرفت فرهنگی و گذر اين كشور از دوران مستعمرگی و تبدیل شدن به کشوری مستقل نقش داشته‌است. کانادایی‌های اروپایی‌تبار از قدیم به دو جمعیت جدا و متمایز فرانسوی زبان و انگلیسی زبان تقسیم شده‌اند. وجود تعداد زیادی شهروند دو زبانه و گروه‌های بزرگی از مهاجران که به زبان‌های دیگر صحبت می‌کردند، علت اصلي به وجود نیامدن یک ادبیات ملی واحد در این کشور بوده است. عوامل دیگری نیز در یک دست نشدن فرهنگ ملی مؤثر بوده است. با گسترش سریع مرزها جمعیت این کشور از حالت تمرکز در یک یا چند نقطه خارج شده است. این مسأله باعث مشکل شدن حمل و نقل و ارتباطات و مانعی برای توزیع کالا - از جمله کتاب و مجلات - بود. در دهه 1850م، هالیفاکس، مونترال و تورنتو به محیط‌های ادبی تبدیل شدند، ولی ادبیات انگلیسی و آمریکایی نیز بدون هیچ مانعی بر ادبیات کانادا تأثیر گذارد. در دهه 1960م، توان بالقوه ادبی این کشور شکوفا شد و هر سال آثار بسیار ارزشمندی در زمینه شعر، قصه و افسانه، نمایشنامه و مطالعات انتقادی منتشر گرديد. در حالی که در گذشته این حجم آثار در طول یک دهه ظاهر می‌شد. آثار ادبی قرن بیستم این کشور به شدت ریشه در ادبیات قدیم دارد و دستاورد اندیشمندان در سال‌های بسیار است.  
به طور کلی، ادبیات کانادا به دو گروه انگلیسی‌زبان و فرانسه‌زبان تقسیم می‌شود که ریشه در سنت‌های ادبی انگلستان و فرانسه دارد. ادبیات این کشور، چه انگلیسی و چه فرانسوی، غالباً با چشم‌اندازها و مناظر طبیعی و حد و مرزهای زندگی و موقعیت این کشور در جهان ارتباط دارد. شخصیت و هویت شهروندان این کشور به ادبیات‌شان بسیار نزدیک است. امروز ادبیات کانادا رشد بسیاری کرده است. در دهه 1990م بعضی از آثار ادبی این کشور به عنوان بهترین‌های جهان معرفی شدند و نویسندگان این کشور جوایز بین‌المللی بسیاری دریافت کردند که در بخش‌های بعدی به آنها اشاره خواهد شد.<ref>Hammill, Faye, (2007), "Canadian literature", Edinburgh Univ. Press, [[index.php?title=Special:BookSources/9780748621620|ISBN 978-0-7486-2162-0]]</ref>


به طور کلی، ادبیات کانادا به دو گروه انگلیسی‌زبان و فرانسه‌زبان تقسیم می‌شود که ریشه در سنت‌های ادبی انگلستان و فرانسه دارد. ادبیات این کشور، چه انگلیسی و چه فرانسوی، غالباً با چشم‌اندازها و مناظر طبیعی و حد و مرزهای زندگی و موقعیت این کشور در جهان ارتباط دارد. شخصیت و هویت شهروندان این کشور به ادبیات‌شان بسیار نزدیک است. امروز ادبیات کانادا رشد بسياري کرده است. در دهه 1990م بعضی از آثار ادبی این کشور به عنوان بهترین‌های جهان معرفی شدند و نویسندگان این کشور جوایز بین‌المللی بسیاری دریافت کردند كه در بخش‌هاي بعدی به آنها اشاره خواهد شد ]10[.
=== '''[[مکاتب ادبی کانادا|سبک ادبی]]''' ===
سبک‌ ادبی رایج دراین کشور رمان نویسی و نگارش رویدادها و افسانه‌های قدیمی در قالب داستان‌های تاریخی جذاب است. درونمایه اصلی آثار ادبی - به ویژه رمان‌های نویسندگان ملی در چند دهه اخیر - بیشتر درباره با فرهنگ و آداب و رسوم مردم بوده است. سبک ادبی این کشور دارای ویژگی‌های عمومی و مشترکی است که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از:


==== '''شکست به عنوان یک موضوع: (Failure as a theme)''' ====
در آثار ادبی این کشور اغلب موضوعاتی نظیر شکست، پوچی و بیهودگی مورد توجه قرار می‌گیرند. در این خصوص می‌توان به آثار تیموتی فایندلی (Timothy Findley) و آنا هربرت (Anne Hebert) اشاره کرد.


'''2. سبك ادبي'''  
==== '''طنز (Humour)''' ====
در آثار نویسندگان اغلب موضوعات جدی در قالب طنز بیان می‌شوند. در این کشور طنز یکی از عناصر مهم ادبی به شمار می‌آید.


سبك‌ ادبي رايج دراين كشور رمان نويسي و نگارش رويدادها و افسانه‌هاي قديمي در قالب داستان‌هاي تاريخي جذاب است. درونمایه اصلي آثار ادبي - به ويژه رمان‌هاي نويسندگان ملي در چند دهه اخير - بيشتر درباره با فرهنگ و آداب و رسوم مردم بوده است. سبك ادبي اين كشور داراي ويژگي‌هاي عمومي و مشتركي است كه مهم‌ترين آنها عبارت‌اند از: 
==== '''احساسات خفیف ضد آمریکایی (Mild anti-Americanism)''' ====
در کتاب‌های منتشر شده نوعی احساسات بارز ضدآمریکایی مشهود است که اغلب در قالب طنز بیان می‌شوند. بعضی اوقات این نوع آثار مخرب تشخیص داده می‌شوند. بنابراین، به طور زیرکانه از سوی نویسندگان به عنوان رقابتِ دوستانه میان مردم دو کشور مطرح می‌شوند.


    '''2.1. شكست به عنوان يك موضوع.<sup>[1]</sup>''' در آثار ادبي این کشور اغلب موضوعاتي نظير شكست، پوچي و بيهودگي مورد توجه قرار مي‌گيرند. در این خصوص مي‌توان به آثار تيموتي فايندلي<sup>[2]</sup> و آنا هربرت<sup>[3]</sup> اشاره كرد.
==== '''ویژگی چندفرهنگی''' ====
از جنگ جهانی دوم به بعد موضوعات و مسایل مربوط به چندفرهنگی بودن همواره در زمره موضوعات مهم بوده و ازسوی نویسندگان کانادایی به شدت مورد توجه قرار گرفته است.


'''2.2. طنز.<sup>[4]</sup>''' در آثار نویسندگان اغلب موضوعات جدي در قالب طنز بيان مي‌شوند. در اين كشور طنز يكي از عناصر مهم ادبي به شمار مي‌آيد.
==== '''طبیعت''' ====
توجه به طبیعت و ایده‌گرفتن از آن یکی از منابع مهم ادبیات کانادا است. در این کشور گاهی طبیعت همانند یک دشمن به تصویر کشیده می‌شود و گاهی نیز به آن همانند نعمت خداوند و یک نیروی الهی نگریسته می‌شود.


'''2.3. احساسات خفیف ضد آمريكايي.<sup>[5]</sup>''' در کتاب‌های منتشر شده نوعي احساسات بارز ضدآمريكايي مشهود است كه اغلب در قالب طنز بيان مي‌شوند. بعضي اوقات اين نوع آثار مخرب تشخيص داده مي‌شوند. بنابراين، به طور زيركانه از سوي نويسندگان به عنوان رقابتِ دوستانه ميان مردم دو كشور مطرح مي‌شوند.  
==== '''سرزنش خود (Self-deprecation)''' ====
یکی دیگر از ویژگی‌های ادبی این کشور سرزنش خود است. سرزنش خود از مضامین مشترک در ادبیات به شمار می‌آید.


'''2.4. ویژگی چندفرهنگي.''' از جنگ جهاني دوم به بعد موضوعات و مسايل مربوط به چندفرهنگي بودن همواره در زمره موضوعات مهم بوده و ازسوي نويسندگان كانادايي به شدت مورد توجه قرار گرفته است.  
==== '''جستجوی هویت خود (Search for Self-Identity)''' ====
برخی از آثار ادبی این کشور به موضوع جستجوی هویت خودی اختصاص یافته است و در صدد توجیه موجودیت یک فرد می‌باشد. از نمونه‌های خوب این ویژگی می‌توان به اثر «رابرت دیویس (Robertson Davies)» اشاره کرد. عنوان  این اثر «کسب و کار پنجم (Fifth Business) » است و در آن شخصیت اصلی داستان، به نام «دانستان رامسی (Dunstan Ramsay)»، شهر قدیمی خود را، «دپفورد (Deptford)»، را جهت جستجوی هویت ترک می‌کند.


'''2.5. طبيعت.''' توجه به طبيعت و ايده‌گرفتن از آن يكي از منابع مهم ادبيات كانادا است. در اين كشور گاهي طبيعت همانند يك دشمن به تصوير كشيده مي‌شود و گاهي نيز به آن همانند نعمت خداوند و يك نيروي الهي نگريسته مي‌شود.  
==== '''سبک گوتگ در اونتاریوی جنوبی''' ====
یکی دیگر از ویژگی‌های ادبی کانادا سبکِ فرعی به نام سبک گوتگ در اونتاریوی جنوبی است که به نقد ذهنیت کلیشه‌ای پروتستان‌ها در اونتاریوی جنوبی می‌پردازد. بسیاری از نویسندگان مشهور و بین‌المللی این کشور اغلب به این سبک نویسندگی می‌پردازند.


'''2.6. سرزنش خود.<sup>[6]</sup>''' يكي ديگر از ويژگي‌هاي ادبي اين كشور سرزنش خود است. سرزنش خود از مضامين مشترك در ادبيات به شمار مي‌آيد.  
==== '''قهرمان فلک‌زده (The underdog hero)''' ====
در اغلب آثار ادبی قهرمان داستان فردی است که باید تمام چالش‌های پیش‌ روی یک شرکت بزرگ، یک بانک، یک سرمایه‌دار مهم، یک دولت، یا یک فاجعه طبیعی را دور کند و بر مشکلات پیش آمده فائق آید.


'''2.8. جستجوي هويت خود.<sup>[7]</sup>''' برخي از آثار ادبي این کشور به موضوع جستجوي هويت خودي اختصاص يافته است و در صدد توجيه موجوديت يك فرد مي‌باشد. از نمونه‌هاي خوب اين ويژگي مي‌توان به اثر «رابرت ديويس<sup>[8]</sup>» اشاره كرد. عنوان  اين اثر «كسب و كار پنجم<sup>[9]</sup>» است و در آن شخصيت اصلي داستان، به نام «دانستان رامسي<sup>[10]</sup>»، شهر قديمي خود را، «دپفورد<sup>[11]</sup>»، را جهت جستجوي هويت ترك مي‌كند.
==== '''شهری در برابر روستایی (Urban vs. rural)''' ====
یکی دیگر از درونمایه‌های آثار ادبی این کشور به تصویر کشیدن تضاد و تعارض بین فرهنگ روستایی و شهری است. در این سبک معمولاً فرهنگ روستایی به عنوان فرهنگ با اخلاقِ برتر معرفی می‌شود.<ref name=":1">Canadian Literature, (2013), "Traits of Canadian literature", available in: <nowiki>http://en.wikipedia.org/wiki/Canadian_literature</nowiki></ref>


'''2.9. سبك گوتگ در اونتاريوی جنوبي.''' يكي ديگر از ويژگي‌هاي ادبي كانادا سبكِ فرعي به نام سبك گوتگ در اونتاريوي جنوبي است كه به نقد ذهنيت كليشه‌اي پروتستان‌ها در اونتاريوي جنوبي مي‌پردازد. بسياري از نويسندگان مشهور و بين‌المللي این کشور اغلب به اين سبك نویسندگي مي‌پردازند.  
=== '''[[ادبیات معاصر کانادا|ادبیات معاصر (اواخر قرن 20 تا قرن 21)]]''' ===
پس از جنگ جهانی دوم کار نویسندگانی نظیر ماویس گالانت، ( Mavis Gallant) مردخای دریچلر، (Mordecai Richler) نورمن لوین، (Norman Levine) مارگارت لورنس (Margaret Laurence) و اروین لایتون ( Irving Layton) به عنوان نویسندگان مدرنیست تأثیر زیادی بر ادبیات کانادا گذاشت. در ابتدا این تأثیرگذاری‌ها چندان به چشم نمی‌آمد و مورد تقدیر قرار نمی‌گرفت. برای مثال، اثر ماندگار نورمن لوین، با عنوان «کانادا مرا ساخت (Canada Made Me)»، به طور گسترده‌ای مورد بی‌مهری شد. این کتاب سفرنامه‌ای است که تصویری  نه چندان خوشایند از کانادا در سال 1958م ارائه می‌کند. در سال 1967م، دولت در جشن صد سالگی تاسیس این کشور کمک‌های مالی خود را به نویسندگان و ناشران آثار افزایش داد. این امر موجب ایجاد تحول در آثار ادبی در سراسر کشور شد.


'''2.10. قهرمان فلك‌زده.<sup>[12]</sup>''' در اغلب آثار ادبي قهرمان داستان فردي است كه بايد تمام چالش‌هاي پيش‌ روي يك شركت بزرگ، يك بانك، يك سرمايه‌دار مهم، يك دولت، يا يك فاجعه طبيعي را دور كند و بر مشكلات پيش آمده فائق آيد.  
در اواخر دهه 1970م، داستا‌ن‌های علمی- تخیلی نویسنده مشهور کانادایی، سوزان وود، (Susan Wood) به پیشگامان ادبی این کشور کمک کرد تا بتوانند داستان‌های علمی- تخیلی فمنیستی را مطالعه کنند. این داستان ها بعدها توسط یکی از مهاجران، به نام جودیت مریل،(Judith Merril) ویرایش شد. این رویداد موجب شد که احترام و توجه جدیدی به حوزه مطالعات ادبی وارد شود و طی مسیر برای سایر نویسندگان جوان این کشور هموارتر گردد. تلاش‌های پیش گفته موجب شد تا از دهه 1990م ادبیاتِ کانادا توسعه چشم‌گیری یابد. گستره‌ای تحول و توسعه به اندازه‌ای بود که این کشور چهره‌های جهانی خودرا در حوزه ادبیات معرفی کرد و نویسندگان این کشور توانستند در سطح جهان جوایز مختلفی را از آن خود کنند. به عنوان نمونه، می‌توان به جوایز زیر اشاره کرد که نصیب نویسندگان این کشور شده است:


'''2.11. شهري در برابر روستايي.<sup>[13]</sup>''' یکی ديگر از درونمایه‌های آثار ادبي این کشور به تصوير كشيدن تضاد و تعارض بين فرهنگ روستايي و شهري است. در اين سبك معمولاً فرهنگ روستايي به عنوان فرهنگ با اخلاقِ برتر معرفي مي‌شود]11[.
- در سال 1992م، مایکل اونداتج (Michael Ondaatje) برای اثر خود با عنوان «بیمار انگلیسی ( The English Patient)» برنده جایزه بوکر ( Booker Prize) شد. وی  اولین کانادایی بود که این جایزه را دریافت کرد.


'''3. ادبيات معاصر (اواخر قرن 20 تا قرن 21)'''
- در سال 2000م، مارگارت اتوود (The Assassin) برای اثری به نام «قاتل نابینا (The English Patient)» برنده جایزه بوکر شد. «یان مارتل (Yann Martel)» نیزدر سال 2002م برای اثری با عنوان «زندگی پای (Life of Pi)»  این جایزه را از آن خود نمود.


پس از جنگ جهاني دوم كار نويسندگاني نظير ماويس گالانت،<sup>[14]</sup> مردخاي دریچلر،<sup>[15]</sup> نورمن لوين،<sup>[16]</sup> مارگارت لورنس<sup>[17]</sup> و اروين لايتون<sup>[18]</sup> به عنوان نويسندگان مدرنيست تأثير زيادي بر ادبيات كانادا گذاشت. در ابتدا اين تأثيرگذاري‌ها چندان به چشم نمي‌آمد و مورد تقدير قرار نمي‌گرفت. برای مثال، اثر ماندگار نورمن لوين، با عنوان «كانادا مرا ساخت<sup>[19]</sup>»، به طور گسترده‌اي مورد بی‌مهری شد. اين كتاب سفرنامه‌اي است كه تصويري  نه چندان خوشایند از كانادا در سال 1958م ارائه مي‌كند. در سال 1967م، دولت در جشن صد سالگي تاسيس اين كشور كمك‌هاي مالي خود را به نويسندگان و ناشران آثار افزايش داد. اين امر موجب ايجاد تحول در آثار ادبي در سراسر كشور شد.  
- در سال 2001م آلیستر مک‌کلود، (Alistair MacLeod) جایزه ایمپک ( IMPAC) را برای اثرش به نام «بدون فساد بزرگ (No Great Mischief)» از آن خود کرد. در سال 2008م، این جایزه به «راوی هج (Rawi Hage)» برای اثرش با عنوان «بازی دنیرو (De Niro's Game)» تعلق گرفت.


در اواخر دهه 1970م، داستا‌ن‌هاي علمي- تخيلي نويسنده مشهور كانادايي، سوزان وود،<sup>[20]</sup> به پيشگامان ادبي اين كشور كمك كرد تا بتوانند داستان‌هاي علمي- تخيلي فمنيستي را مطالعه كنند. اين داستان ها بعدها توسط يكي از مهاجران، به نام جوديت مريل،<sup>[21]</sup> ويرايش شد. اين رويداد موجب شد كه احترام و توجه جديدي به حوزه مطالعات ادبي وارد شود و طي مسير براي ساير نویسندگان جوان اين كشور هموارتر گردد. تلاش‌هاي پيش گفته موجب شد تا از دهه 1990م ادبياتِ كانادا توسعه چشم‌گيري يابد. گستره‌اي تحول و توسعه به اندازه‌اي بود كه این کشور چهره‌هاي جهاني خودرا در حوزه ادبيات معرفي كرد و نويسندگان این کشور توانستند در سطح جهان جوايز مختلفي را از آن خود كنند. به عنوان نمونه، مي‌توان به جوايز زير اشاره كرد كه نصيب نويسندگان اين كشور شده است:
- کتاب «سیاه‌پوستان (Negroes)» اثر «لارنس هیل (Lawrence Hill)» در سال 2008 م برنده «جایزه مشترک‌المنافع (Commonwealth Prize)» شد.


- در سال 1992م، مايكل اونداتج<sup>[22]</sup> براي اثر خود با عنوان «بيمار انگليسي<sup>[23]</sup>» برنده جايزه بوكر<sup>[24]</sup> شد. وي  اولين كانادايي بود كه اين جايزه را دريافت كرد.
- در سال 1995م، «کارولد شیلد (Carol Shields)» برنده «جایزه پولیتزر (The Stone Diaries)» شد. وی این جایزه را برای اثری با عنوان «خاطرات استون (Pulitzer Prize)» دریافت کرد. او در سال 1998م نیز برای «جشن لاری (Larry's Party)» برنده «جایزه نارنجی (Orange Prize)» شد.


- در سال 2000م، مارگارت اتوود<sup>[25]</sup> براي اثري به نام «قاتل نابينا<sup>[26]</sup>» برنده جايزه بوكر شد. «يان مارتل<sup>[27]</sup>» نيزدر سال 2002م براي اثري با عنوان «زندگي پاي<sup>[28]</sup>»  اين جايزه را از آن خود نمود.
- در سال 2009م، «آلیس مونرو ( Alice Munro)» توانست به عنوان اولین کانادایی برنده «جایزه نوبل (Nobel Prize in Literature) در ادبیات شود. در همین سال او توانسته بود جایزه بوکر را نیز از آن خود کند.<ref name=":1" /> <ref>Contemporary Canadian literature: late 20th to 21st century, (2013), <nowiki>http://www.cbc.ca/news/world/alice-munro-is-1st-canadian-woman-to-win-nobel-literature-prize-1.1958383</nowiki></ref>
==='''[[دسته بندی ادبیات در کانادا|دسته‌بندی ادبیات]]'''===
همانند سایر نقاط جهان، در این کشور نیز نگارش رمان‌های بلند، داستان‌های کوتاه و نمایشنامه رواج دارد. برخی از نویسندگان این کشور که در زمینه داستان نویسی ونگارش نمایشنامه‌های کوتاه فعالیت می‌کنند از شهرت جهانی برخورداند. سرودن شعر در قالب منظومه‌های کوتاه و بلند در این کشور بسیار متداول است. برخی از  شاعران منظومه های شعرمتعددی به زبان‌های انگلیسی و فرانسه منتشر کرده‌اند. براساس تنوع زیاد آثار ادبی نظم و نثر، وسعت و گستردگی جغرافیایی و تنوع جمعیتی ادبیات این کشور را می‌توان در سه دسته متمایز طبقه‌بندی کرد:


- در سال 2001م آلیستر مک‌کلود،<sup>[29]</sup> جايزه ايمپك<sup>[30]</sup> را براي اثرش به نام «بدون فساد بزرگ<sup>[31]</sup>» از آن خود كرد. در سال 2008م، اين جايزه به «راوي هج<sup>[32]</sup>» براي اثرش با عنوان «بازي دنيرو<sup>[33]</sup>» تعلق گرفت.
1. دسته‌ اول متداول‌ترین روش تقسیم بندی در این کشور به شمار می‌آید و براساس حیطه جغرافیایی (منطقه‌ای و استانی) انجام می‌شود،


- كتاب «سياه‌پوستان<sup>[34]</sup>» اثر «لارنس هيل<sup>[35]</sup>» در سال 2008 م برنده «جايزه مشترک‌المنافع<sup>[36]</sup>» شد.
2. در روش دوم دسته‌بندی ادبیات برمبنای نویسندگان صورت می‌گیرد. به عنوان مثال، ادبیات نویسندگان زن، ادبیات مردم بومی، ادبیات ایرلندی‌‌تباران، و نظایر آن.


- در سال 1995م، «كارولد شيلد<sup>[37]</sup>» برنده «جايزه پوليتزر<sup>[38]</sup>» شد. وي اين جايزه را براي اثري با عنوان «خاطرات استون<sup>[39]</sup>» دريافت كرد. او در سال 1998م نيز براي «جشن لاري<sup>[40]</sup>» برنده «جايزه نارنجي<sup>[41]</sup>» شد.
3. دسته‌بندی سوم براساس دوره‌های ادبی نظیر دوره اثبات‌گرایی یا دوره ادبی بین دو جنگ جهانی اول و دوم انجام شده است.<ref>Nischik, Reingard M., (2008), "History of literature in Canada: English-Canadian and French-Canadian", Camden House, [[index.php?title=Special:BookSources/9781571133595|ISBN 9781571133595]]</ref> <ref>لاریجانی، فاضل(1395). جامعه و فرهنگ کانادا. تهران : موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی</ref>  


- در سال 2009م، «آليس مونرو<sup>[42]</sup>» توانست به عنوان اولين كانادايي برنده «جايزه نوبل<sup>[43]</sup>» در ادبيات شود. در همين سال او توانسته بود جايزه بوكر را نيز از آن خود كند]11 و 12[.
== نیز نگاه کنید به ==


* [[تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی چین]]
* [[تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی روسیه]]


'''4. دسته‌بندي ادبيات'''
== کتابشناسی ==
 
همانند ساير نقاط جهان، در اين كشور نيز نگارش رمان‌هاي بلند، داستان‌هاي كوتاه و نمايشنامه رواج دارد. برخی از نويسندگان اين كشور كه در زمينه داستان نويسي ونگارش نمايشنامه‌هاي كوتاه فعاليت مي‌كنند از شهرت جهاني برخورداند. سرودن شعر در قالب منظومه‌هاي كوتاه و بلند در اين كشور بسيار متداول است. برخي از  شاعران منظومه هاي شعرمتعددي به زبان‌هاي انگليسي و فرانسه منتشر کرده‌اند. براساس تنوع زياد آثار ادبي نظم و نثر، وسعت و گستردگي جغرافيايي و تنوع جمعيتي ادبيات اين كشور را مي‌توان در سه دسته متمايز طبقه‌بندي كرد:
 
1. دسته‌ اول متداول‌ترين روش تقسيم بندي در اين كشور به شمار مي‌آيد و براساس حيطه جغرافيايي (منطقه‌اي و استاني) انجام مي‌شود،
 
2. در روش دوم دسته‌بندي ادبيات برمبناي نويسندگان صورت مي‌گيرد. به عنوان مثال، ادبيات نویسندگان زن، ادبيات مردم بومي، ادبيات ايرلندي‌‌تباران، و نظاير آن.
 
3. دسته‌بندي سوم براساس دوره‌هاي ادبي نظير دوره اثبات‌گرايي يا دوره ادبي بين دو جنگ جهاني اول و دوم انجام شده است]13[.
----[1]. Failure as a theme
 
[2]. Timothy Findley
 
[3]. Anne Hebert
 
[4]. Humour
 
[5]. Mild anti-Americanism
 
[6]. Self-deprecation
 
[7]. Search for Self-Identity
 
[8]. Robertson Davies
 
[9]. Fifth Business
 
[10]. Dunstan Ramsay
 
[11]. Deptford
 
[12]. The underdog hero
 
[13]. Urban vs. rural
 
[14]. Mavis Gallant
 
[15]. Mordecai Richler
 
[16]. Norman Levine
 
[17]. Margaret Laurence
 
[18]. Irving Layton
 
[19]. Canada Made Me
 
[20]. Susan Wood
 
[21]. Judith Merril) 
 
[22]. Michael Ondaatje
 
[23]. The English Patient
 
[24]. Booker Prize
 
[25]. The Assassin
 
[26]. The English Patient
 
[27]. Yann Martel
 
[28]. Life of Pi
 
[29]. Alistair MacLeod
 
[30]. IMPAC
 
[31]. No Great Mischief
 
[32]. Rawi Hage
 
[33]. De Niro's Game
 
[34]. Negroes
 
[35]. Lawrence Hill
 
[36]. Commonwealth Prize
 
[37]. Carol Shields
 
[38]. The Stone Diaries
 
[39]. Pulitzer Prize 
 
[40]. Larry's Party
 
[41]. Orange Prize
 
[42]. Alice Munro
 
[43]. Nobel Prize in Literature

نسخهٔ ‏۱۷ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۸:۵۶

تاريخچه ادبيات در كانادا

جامعه کانادا تأثیر زیادی بر ادبیات آن گذاشته است. هرچند ادبیات در این کشور به کندی رشد کرده است، اما اکنون دیگر ماهیت بین‌المللی دارد. ادبیات کانادا از قرن هفدهم شکل گرفت و در سال 1867م - در زمان استقلال از انگلستان - به یک گونه متمایز تبدیل شد. عوامل گوناگونی در پیشرفت فرهنگی و گذر این کشور از دوران مستعمرگی و تبدیل شدن به کشوری مستقل نقش داشته‌است. کانادایی‌های اروپایی‌تبار از قدیم به دو جمعیت جدا و متمایز فرانسوی زبان و انگلیسی زبان تقسیم شده‌اند. وجود تعداد زیادی شهروند دو زبانه و گروه‌های بزرگی از مهاجران که به زبان‌های دیگر صحبت می‌کردند، علت اصلی به وجود نیامدن یک ادبیات ملی واحد در این کشور بوده است. عوامل دیگری نیز در یک دست نشدن فرهنگ ملی مؤثر بوده است. با گسترش سریع مرزها جمعیت این کشور از حالت تمرکز در یک یا چند نقطه خارج شده است. این مسأله باعث مشکل شدن حمل و نقل و ارتباطات و مانعی برای توزیع کالا - از جمله کتاب و مجلات - بود. در دهه 1850م، هالیفاکس، مونترال و تورنتو به محیط‌های ادبی تبدیل شدند، ولی ادبیات انگلیسی و آمریکایی نیز بدون هیچ مانعی بر ادبیات کانادا تأثیر گذارد. در دهه 1960م، توان بالقوه ادبی این کشور شکوفا شد و هر سال آثار بسیار ارزشمندی در زمینه شعر، قصه و افسانه، نمایشنامه و مطالعات انتقادی منتشر گردید. در حالی که در گذشته این حجم آثار در طول یک دهه ظاهر می‌شد. آثار ادبی قرن بیستم این کشور به شدت ریشه در ادبیات قدیم دارد و دستاورد اندیشمندان در سال‌های بسیار است.

به طور کلی، ادبیات کانادا به دو گروه انگلیسی‌زبان و فرانسه‌زبان تقسیم می‌شود که ریشه در سنت‌های ادبی انگلستان و فرانسه دارد. ادبیات این کشور، چه انگلیسی و چه فرانسوی، غالباً با چشم‌اندازها و مناظر طبیعی و حد و مرزهای زندگی و موقعیت این کشور در جهان ارتباط دارد. شخصیت و هویت شهروندان این کشور به ادبیات‌شان بسیار نزدیک است. امروز ادبیات کانادا رشد بسیاری کرده است. در دهه 1990م بعضی از آثار ادبی این کشور به عنوان بهترین‌های جهان معرفی شدند و نویسندگان این کشور جوایز بین‌المللی بسیاری دریافت کردند که در بخش‌های بعدی به آنها اشاره خواهد شد.[۱]

سبک ادبی

سبک‌ ادبی رایج دراین کشور رمان نویسی و نگارش رویدادها و افسانه‌های قدیمی در قالب داستان‌های تاریخی جذاب است. درونمایه اصلی آثار ادبی - به ویژه رمان‌های نویسندگان ملی در چند دهه اخیر - بیشتر درباره با فرهنگ و آداب و رسوم مردم بوده است. سبک ادبی این کشور دارای ویژگی‌های عمومی و مشترکی است که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از:

شکست به عنوان یک موضوع: (Failure as a theme)

در آثار ادبی این کشور اغلب موضوعاتی نظیر شکست، پوچی و بیهودگی مورد توجه قرار می‌گیرند. در این خصوص می‌توان به آثار تیموتی فایندلی (Timothy Findley) و آنا هربرت (Anne Hebert) اشاره کرد.

طنز (Humour)

در آثار نویسندگان اغلب موضوعات جدی در قالب طنز بیان می‌شوند. در این کشور طنز یکی از عناصر مهم ادبی به شمار می‌آید.

احساسات خفیف ضد آمریکایی (Mild anti-Americanism)

در کتاب‌های منتشر شده نوعی احساسات بارز ضدآمریکایی مشهود است که اغلب در قالب طنز بیان می‌شوند. بعضی اوقات این نوع آثار مخرب تشخیص داده می‌شوند. بنابراین، به طور زیرکانه از سوی نویسندگان به عنوان رقابتِ دوستانه میان مردم دو کشور مطرح می‌شوند.

ویژگی چندفرهنگی

از جنگ جهانی دوم به بعد موضوعات و مسایل مربوط به چندفرهنگی بودن همواره در زمره موضوعات مهم بوده و ازسوی نویسندگان کانادایی به شدت مورد توجه قرار گرفته است.

طبیعت

توجه به طبیعت و ایده‌گرفتن از آن یکی از منابع مهم ادبیات کانادا است. در این کشور گاهی طبیعت همانند یک دشمن به تصویر کشیده می‌شود و گاهی نیز به آن همانند نعمت خداوند و یک نیروی الهی نگریسته می‌شود.

سرزنش خود (Self-deprecation)

یکی دیگر از ویژگی‌های ادبی این کشور سرزنش خود است. سرزنش خود از مضامین مشترک در ادبیات به شمار می‌آید.

جستجوی هویت خود (Search for Self-Identity)

برخی از آثار ادبی این کشور به موضوع جستجوی هویت خودی اختصاص یافته است و در صدد توجیه موجودیت یک فرد می‌باشد. از نمونه‌های خوب این ویژگی می‌توان به اثر «رابرت دیویس (Robertson Davies)» اشاره کرد. عنوان  این اثر «کسب و کار پنجم (Fifth Business) » است و در آن شخصیت اصلی داستان، به نام «دانستان رامسی (Dunstan Ramsay)»، شهر قدیمی خود را، «دپفورد (Deptford)»، را جهت جستجوی هویت ترک می‌کند.

سبک گوتگ در اونتاریوی جنوبی

یکی دیگر از ویژگی‌های ادبی کانادا سبکِ فرعی به نام سبک گوتگ در اونتاریوی جنوبی است که به نقد ذهنیت کلیشه‌ای پروتستان‌ها در اونتاریوی جنوبی می‌پردازد. بسیاری از نویسندگان مشهور و بین‌المللی این کشور اغلب به این سبک نویسندگی می‌پردازند.

قهرمان فلک‌زده (The underdog hero)

در اغلب آثار ادبی قهرمان داستان فردی است که باید تمام چالش‌های پیش‌ روی یک شرکت بزرگ، یک بانک، یک سرمایه‌دار مهم، یک دولت، یا یک فاجعه طبیعی را دور کند و بر مشکلات پیش آمده فائق آید.

شهری در برابر روستایی (Urban vs. rural)

یکی دیگر از درونمایه‌های آثار ادبی این کشور به تصویر کشیدن تضاد و تعارض بین فرهنگ روستایی و شهری است. در این سبک معمولاً فرهنگ روستایی به عنوان فرهنگ با اخلاقِ برتر معرفی می‌شود.[۲]

ادبیات معاصر (اواخر قرن 20 تا قرن 21)

پس از جنگ جهانی دوم کار نویسندگانی نظیر ماویس گالانت، ( Mavis Gallant) مردخای دریچلر، (Mordecai Richler) نورمن لوین، (Norman Levine) مارگارت لورنس (Margaret Laurence) و اروین لایتون ( Irving Layton) به عنوان نویسندگان مدرنیست تأثیر زیادی بر ادبیات کانادا گذاشت. در ابتدا این تأثیرگذاری‌ها چندان به چشم نمی‌آمد و مورد تقدیر قرار نمی‌گرفت. برای مثال، اثر ماندگار نورمن لوین، با عنوان «کانادا مرا ساخت (Canada Made Me)»، به طور گسترده‌ای مورد بی‌مهری شد. این کتاب سفرنامه‌ای است که تصویری  نه چندان خوشایند از کانادا در سال 1958م ارائه می‌کند. در سال 1967م، دولت در جشن صد سالگی تاسیس این کشور کمک‌های مالی خود را به نویسندگان و ناشران آثار افزایش داد. این امر موجب ایجاد تحول در آثار ادبی در سراسر کشور شد.

در اواخر دهه 1970م، داستا‌ن‌های علمی- تخیلی نویسنده مشهور کانادایی، سوزان وود، (Susan Wood) به پیشگامان ادبی این کشور کمک کرد تا بتوانند داستان‌های علمی- تخیلی فمنیستی را مطالعه کنند. این داستان ها بعدها توسط یکی از مهاجران، به نام جودیت مریل،(Judith Merril) ویرایش شد. این رویداد موجب شد که احترام و توجه جدیدی به حوزه مطالعات ادبی وارد شود و طی مسیر برای سایر نویسندگان جوان این کشور هموارتر گردد. تلاش‌های پیش گفته موجب شد تا از دهه 1990م ادبیاتِ کانادا توسعه چشم‌گیری یابد. گستره‌ای تحول و توسعه به اندازه‌ای بود که این کشور چهره‌های جهانی خودرا در حوزه ادبیات معرفی کرد و نویسندگان این کشور توانستند در سطح جهان جوایز مختلفی را از آن خود کنند. به عنوان نمونه، می‌توان به جوایز زیر اشاره کرد که نصیب نویسندگان این کشور شده است:

- در سال 1992م، مایکل اونداتج (Michael Ondaatje) برای اثر خود با عنوان «بیمار انگلیسی ( The English Patient)» برنده جایزه بوکر ( Booker Prize) شد. وی  اولین کانادایی بود که این جایزه را دریافت کرد.

- در سال 2000م، مارگارت اتوود (The Assassin) برای اثری به نام «قاتل نابینا (The English Patient)» برنده جایزه بوکر شد. «یان مارتل (Yann Martel)» نیزدر سال 2002م برای اثری با عنوان «زندگی پای (Life of Pi)»  این جایزه را از آن خود نمود.

- در سال 2001م آلیستر مک‌کلود، (Alistair MacLeod) جایزه ایمپک ( IMPAC) را برای اثرش به نام «بدون فساد بزرگ (No Great Mischief)» از آن خود کرد. در سال 2008م، این جایزه به «راوی هج (Rawi Hage)» برای اثرش با عنوان «بازی دنیرو (De Niro's Game)» تعلق گرفت.

- کتاب «سیاه‌پوستان (Negroes)» اثر «لارنس هیل (Lawrence Hill)» در سال 2008 م برنده «جایزه مشترک‌المنافع (Commonwealth Prize)» شد.

- در سال 1995م، «کارولد شیلد (Carol Shields)» برنده «جایزه پولیتزر (The Stone Diaries)» شد. وی این جایزه را برای اثری با عنوان «خاطرات استون (Pulitzer Prize)» دریافت کرد. او در سال 1998م نیز برای «جشن لاری (Larry's Party)» برنده «جایزه نارنجی (Orange Prize)» شد.

- در سال 2009م، «آلیس مونرو ( Alice Munro)» توانست به عنوان اولین کانادایی برنده «جایزه نوبل (Nobel Prize in Literature) در ادبیات شود. در همین سال او توانسته بود جایزه بوکر را نیز از آن خود کند.[۲] [۳]

دسته‌بندی ادبیات

همانند سایر نقاط جهان، در این کشور نیز نگارش رمان‌های بلند، داستان‌های کوتاه و نمایشنامه رواج دارد. برخی از نویسندگان این کشور که در زمینه داستان نویسی ونگارش نمایشنامه‌های کوتاه فعالیت می‌کنند از شهرت جهانی برخورداند. سرودن شعر در قالب منظومه‌های کوتاه و بلند در این کشور بسیار متداول است. برخی از  شاعران منظومه های شعرمتعددی به زبان‌های انگلیسی و فرانسه منتشر کرده‌اند. براساس تنوع زیاد آثار ادبی نظم و نثر، وسعت و گستردگی جغرافیایی و تنوع جمعیتی ادبیات این کشور را می‌توان در سه دسته متمایز طبقه‌بندی کرد:

1. دسته‌ اول متداول‌ترین روش تقسیم بندی در این کشور به شمار می‌آید و براساس حیطه جغرافیایی (منطقه‌ای و استانی) انجام می‌شود،

2. در روش دوم دسته‌بندی ادبیات برمبنای نویسندگان صورت می‌گیرد. به عنوان مثال، ادبیات نویسندگان زن، ادبیات مردم بومی، ادبیات ایرلندی‌‌تباران، و نظایر آن.

3. دسته‌بندی سوم براساس دوره‌های ادبی نظیر دوره اثبات‌گرایی یا دوره ادبی بین دو جنگ جهانی اول و دوم انجام شده است.[۴] [۵]

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. Hammill, Faye, (2007), "Canadian literature", Edinburgh Univ. Press, ISBN 978-0-7486-2162-0
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ Canadian Literature, (2013), "Traits of Canadian literature", available in: http://en.wikipedia.org/wiki/Canadian_literature
  3. Contemporary Canadian literature: late 20th to 21st century, (2013), http://www.cbc.ca/news/world/alice-munro-is-1st-canadian-woman-to-win-nobel-literature-prize-1.1958383
  4. Nischik, Reingard M., (2008), "History of literature in Canada: English-Canadian and French-Canadian", Camden House, ISBN 9781571133595
  5. لاریجانی، فاضل(1395). جامعه و فرهنگ کانادا. تهران : موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی