مسيحيت در سوریه: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی « ====مسیحیان سوریه==== در ابتدا، برای تصور روشنتر از وضعیت مسیحیان سوری، مروری سریع در باره ظهور، بقا و زوال مسیحیت در آناطولی و شام، بی مناسبت نخواهد بود. گرچه در حال حاضر، شام یک سرزمین اسلامی است؛ اما به گئاهی تاریخ، اصلیترین پایگاه مسیحیت د...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
باید توجه داشت که در حال حاضر، در منطقه شام، برای مسحیان ارمنی، لبنان، اهمیت بیشتری دارد و میزبان جمعیت کثیری از ارامنه است؛ خصوصاً در منطقه «آنتِلیاس» (''Antelias''). | باید توجه داشت که در حال حاضر، در منطقه شام، برای مسحیان ارمنی، لبنان، اهمیت بیشتری دارد و میزبان جمعیت کثیری از ارامنه است؛ خصوصاً در منطقه «آنتِلیاس» (''Antelias''). | ||
=====مسیحیان آشوری (کلدانی)===== | |||
آثوریها یا آشوریها مسیحیانی هستند که پیشتر متعلق به کلیسای نِستوری[36] بودند؛ کلیسایی که گذشته در بینالنهرین تأسیس شد. | |||
کلدانیها[37] گروهی از آشوریان نستوری هستند که در قرن هفدهم، به آیین کاتولیک بازگشتند[38]؛ اما هنوز هم مستقل از واتیکاناند. آشوریهای کلدانی در سوریه اقلیتهای کوچکی هستند. | |||
در واقع، مسیحیت آشوری – کلدانی، مسیحیتی است که مورد پذیرش یکی از اقوام کهن سوریه یعنی آشوریها، قرار گرفته است؛ قومی که از دیرباز، در شمال عراق تمرکز داشتهاند و از این جهت، میتوان مسیحیت آشوری را نسخه الهیات مسیحی عراقی یا بینالنهرینی نامید؛ به همین دلیل، اسقف اعظم آشوری، لقب «اسقف بابل» را نیز دارد و تنها اسقف نشین این فرقه مذهبی – قومی، نیز بغداد است. آیین عشای ربانی ایشان نیز به زبانهای کلدانی و عربی برگزار میشود. | |||
در اوایل قرن بیستم عده ای از کلدانیان برای در امان ماندن از حکومت عثمانی، از بین النهرین و ترکیه به شهر حسکه گریختند و در تعدادی از شهرهای سوریه ساکن شدند. | |||
کلیسای کلدانی سوریه در ابتدا به کلیسای کلدانی «ماردین»، شهری در جنوب شرقی ترکیه کنونی، وابسته بود. شایان ذکر است که بسیاری از خانوادههای کلدانی حسکاوی، همچنان به آداب، سنتها و آیینهای ماردینی پایبند هستند که از مناطق دیاربکر، صراط، ارومیه و الجزیره نیز متأثر شدند. | |||
به دلیل وخامت اوضاع امنیتی در عراق پس از سال 2003، بسیاری از خانوادههای کلدانی به سوریه مهاجرت کردند و در دمشق، حلب، حسکه، قامشلی و حمص سکنا گزیدند.[39] | |||
کلیساهای کلدانی سوریه: «جامع یوسف مقدس»، «شاه عیسی»، «یعقوب النصیبینی» در قامیشلی، «گورگیوس مقدس» در مالکیه، «تیریزا، فرزند عیسی» در دمشق و «جرجیس مقدس» در روستای «عربوش» | |||
در حال حاضر، اسقف اعظم کلدانی، « لویس روفائیل اول ساکو» (''Louis Raphaël I Sako'') (زاده 1948 م.) است که از 2013 بدین منصب رسیده و در 2018 نیز از سوی پاپ، کاردینال شده است. | |||
=====مسیحیان مارونی===== | |||
مارونیها پیروان فرقهای آشوریتبار از مذهب کاتولیک هستند که پس از انشعاب در کلیسای روم شرقی، به نام «مارون قدیس» (قرن 4 میلادی) پیریزی شد و در خاورمیانه گسترش یافت. | |||
«سنت مارون» طریقت زاهدانه و بدون تشریفات و محل عبادت بیپیرایهای در کوهستان «توروس» داشت. بعدها پیروانش، کلیسای مارونی را در انطاکیه در کنار رودخانه «اورونتس» (العاصی کنونی) تأسیس کردند و طریق خود را به لبنانگشترش دادند. | |||
مارونیها، یکتاپرست و معتقد به شکلی از «مونوتئتیسم» (''Monotheism'') یا یکتاپرستی هستند. آنها نه مانند کاتولیکها، مسیح را مطلقاً خدا میدانند و نه مانند همتباران آشوری خود، صرفاً به دو وجهی بودن مسیح (بشر-خدا)، معتقدند؛ بلکه عقیده دارند که «مسیح دو ساختی و تک مشیتی است»؛ یعنی هرچند دو وجه بشری و الهی دارد؛ اما مشیت در دست اوست؛ بدین ترتیب، به کاتولیکها نزدیکتر از آشوریها هستند.[40] | |||
«مُوارنة» (مارونیها) پس از انشعاب عقدیتی، از سوی امپراتوری بیزانس، تحت تعقیب و فشار قرار گرفتند و مجبور به پناه بردن به لبنان شدند و در حال حاضر، پرجمعیتترین طایفه مسیحی لبنان هستند. مقر اسقف مارونی در «بکرکه» لبنان است. | |||
در سوریه امروز، مارونیها در نهایت اقلیت هستند و در حلب، طرطوس، لاذقیه و دمشق زندگی میکنند؛ اما بیش از یک چهارم جمعیت لبنان را مارونیها تشکیل میدهند و به جز دو استثنا، تمامی رؤسای جمهور لبنان مارونی بودهاند. در میان مارونیها و أدروزیها»، رقابتها و درگیریهای خونینی؛ خصوصاً در منطقه جبل لبنان، در جریان بوده و هست. | |||
مارونیها امروزه به زبان عربی صحبت میکنند؛ اما زبان قدیمی خود را که گویشی از زبان آرامی است، به عنوان زبان مذهبی، حفظ کردهاند. | |||
=====لاتینیها===== | |||
فصل ممیز لاتینیها از بقیه جامعه مسیحی سوریه زبان است؛ گروهی که مراسم عبادی خود را به زبان سنتی لاتینی برگزار میکنندغ جامعه کوچکی از مسیحیان سوریه که عمدتاً از کاتولیکهای فلسطینی یا اروپایی (فرانسوی و ایتالیایی) و اکثراً ساکن دمشق و حلب هستند. | |||
از آنجا که نظام سوریه سکولار است، برابری را برای اعضای سایر ادیان تضمین می کند. مسیحیان میتوانند زمین بخرند و کلیسا بسازند. روحانیون از خدمت سربازی معاف هستند و مدارس آموزش دینی مسیحیان و مسلمانان را ارائه میدهند. روحانیون از خدمت سربازی معاف هستند و مدارس آموزش دینی مسیحیان و مسلمانان را ارائه میدهند. | |||
بر خلاف بعضی کشورهای عربی، سوریه گروههای اسلامی افراطی را سرکوب میکند. مسیحیان از دولتی حمایت میکنند که بقای آنها را تضمین کند. مهاجرت مشکلی جدی برای کلیساهای مسیحی است. حداقل 250000 مسیحی از سال 1958 سوریه را ترک کرده اند. مسیحیان روستایی به دلیل فشار مسلمانان و کمبود ساختار، دائماً به شهرها نقل مکان میکنند. | |||
نظام سیاسی سوریه که از سال 1970 میلادی با اقدامات اصلاحطلبانه ی مرحوم حافظ اسد، شکل گرفت و در آن، اقلیت علویها پستهای کلیدی را در دست گرفتند، توجه خاصی به اقلیتهای دینی و از جمله مسیحیان دارد؛ این، شاید نوعی همدردی و یا همذاتپنداری باشد؛ زیرا پیش از آن، اکثریت؛ یعنی مسلمانان اهل سنت، به شکلی نظاممند، اقلیتهای دیگر را در سوریه تحت فشار قرار داده بودند. | |||
مسیحیان در نظام بعثی اسد، به نوعی واجب الاحترام نیز بودند؛ زیرا«میشل عفلق» پدر معنوی حزب بعث، یک مسیحی بود؛ بدین ترتیب، مسیحیان، در بسیاری از تشکیلات و مراکز حساس نظامی و اطلاعاتی به کار گمارده شدند؛ خصوصاً در نظام رسانه سوریه؛ تا حدی که بر خلاف همه کشورهای اسلامی، رادیو و تلویزیون سوریه، مناسبتهای مذهبی مسیحیان؛ مانند میلاد حضرت مسیح، آغاز سال مسیحی، عیدهای پاک را به تفصیل، بنا به اعتقاد هر یک از طوایف شرقی و غربی در روزهای متفاوت، پوشش میدهد و اهتمام ویژهای به معرفی کلیساها دارد. | |||
«ژان پل دوم»، پاپ سابق واتیکان، در سال 2000 میلادی به سوریه سفر کرده است. | |||
فرانسویان، از دوران قیمومیت، به طور سنتی، در امور سوریه و لبنان، عمیقاً صاحب نفوذاند؛ از جمله، محورهای دائمی دخالتهای ایشان، حمایت از گروههای مسیحی است؛ کما این که قانون طایفهای نظام لبنان، میراث این رویکرد است؛ در واقع، جامعه مسیحی، ایستگاه فعالیتهای نفوذی و اطلاعاتی غرب در غرب آسیا و منطقه شام استغ هرچند که با وجود مسلمانان مستغرب (غربزده) در بسیاری از موراد از این موضوع بینیاز است و بالعکس، اعراب مسیحی ملیگرا، با تشدید روحیات ناسیونالیستی و سوسیالیستی و ضد امپریالیستی، در جبهه دفاع از کیان لبنان و سوریه، در مقابله با غرب قرار دارند و حتی از یاران جبهه مقاومت هستند. |
نسخهٔ ۲۹ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۳۸
مسیحیان سوریه
در ابتدا، برای تصور روشنتر از وضعیت مسیحیان سوری، مروری سریع در باره ظهور، بقا و زوال مسیحیت در آناطولی و شام، بی مناسبت نخواهد بود.
گرچه در حال حاضر، شام یک سرزمین اسلامی است؛ اما به گئاهی تاریخ، اصلیترین پایگاه مسیحیت در ظهور و بقا، حداقل تا زمان به قدرت رسیدن سلاجقه روم و آغاز روند اضمحلال، همین منطقه بوده است؛ البته قبل از استیلای ترکان سلجوقی،[20] صدای شکستن پایههای مسیحیت در عصر فتوحات مسلمین برخاسته بود؛ اما امپراتوری بیزانس در شمال سوریه، چندین قرن، مایه دردسر تمدن اسلامی بود.
عیسی (ع) در شهر ناصره در الجلیل فلسطین، به دنیا آمد؛ به همین دلیل به عیسای ناصری شهرت داشت. بیشترحواریان او نیز اهل جلیل بودند وبقیه نیز اهل اورشلیم، قانا و یا شهرهایی در آناتولی. این پیامبر عظیمالشأن، برای تبلیغ، به اورشلیم (قدس) میرود و در نهایت، پس از تحمل شکنجهها و توطئههای کاهنان یهود، به روایت قرآن، عروج میکند و یا به اعتقاد مسیحیان، مصلوب میشود.
دمشق از ورود «شائول طرسوسی» (پولس) به این شهر، پیش از عروج مسیح، وارد داستان مسیحیت میشود که پیشتر به تفصیل بیان شد. «پترس/ شمعون»، از حواریان عیسی، نخستین کلیسا را در انطاکیه بنیان مینهد. در سال ۶۴ میلادی امپراتور روم نرون دستور به آتش زدن روم داد و سپس این تقصیر را بر گردن مسیحیها نهاد. از این رو که پطرس را که رهبر کلیسا بود، دستگیر کرده و واژگون بر صلیب کردند.
در پایان قرن اول، مسیحیت به آناطولی گسترش یافته بود.یک مدرسه الهیات سوری-آرامی مهم نیز میانه قرن دوم تا چهارم، در انطاکیه فعالیت داشت. «سنت افرام»، «باردسان» و «عفرات» مسیحیت را از این حوزه دانش مسیحی به داخل سوریه گسترش دادند.
پس از گسترش مسیحیت، به شمال منطقه شام و اروپا و استیلای روم بر سوریه؛ خصوصاً بعد از ایمان آوردن امپراتور روم، «کنستانتین یکم» (Constantinus) (امپراتوری: 306-312 م.) که به مسیحیت گروید و آن را ترویج داد و شهر «کنستانتین پولیس» (قسطنطنیه/ استانبول کنونی) را به عنوان مرکز مسیحیت در سرزمنهای شرقی روم، بنا نهاد، اماکن تاریخی مسیحیت در این منطقه، مورد توجه زوّار مسیحی قرار میگیرد و در همان اوان، گردهماییهای بزرگ و تاریخ ساز روحانیون مسیحی، برای انسجام و گسترش در همین سوریه صورت میگیرد؛ علاوه بر اینها، از پنج اسقف نشین مسیحیت، سه اسقف نشین انطاکیه، قسطنطنیه و اورشلیم، در این منطقه قرار دارد. دو اسقف نشین دیگر، اسکندریه مصر و رم هستند.
رهبانیت مسیحی نیز از قرن چهارم تا پنجم با هزاران زاهد، راهب و اهل سنت شکوفا شد و «سنت سیمئون سبک» و «سنت مارون» در محلی نه چندان دور از حلب زندگی می کردند.در قرن پنجم هم سوریه در مرکز مناقشات «مونوفیزیت» قرار گرفت که پیشتر در بخش تاریخ بدان اشاره شد.
انشقاق مسیحیت به کلیسای لاتین کاتولیک به ریاست پاپ و به مرکزیت روم و کلیسای ارتدکس قسطنطنیه که از پیروان پادشاه بیزانس (آناطولی) بود،[21] زمینه مناسبی برای ورود ترکان به آناطولی فراهم آورد.
از زمان فتوحات اسلام، به طور طبیعی، فرایند مسیحیتزدایی در آسیای غربی، آغاز شده بود؛ اما با ورود سلاجقه به آناتولی شدت گرفت. مسحیان سوریه و به طور کلی منطقه شام، در طول جنگهای صلیبی، همراه با سیل جانبرکفان هم کیش خود که از اروپا سرازیر شده بودند، هم مرتکب جنایات جنگی بیشماری علیه مسلمانان شدند و هم مصائب بسیاری را متحمل گشتند.
در حکومت عثمانی، گرچه در بادی امر، مسیحیت مورد پذیرش قرار گرفت و سلاطین عثمانی با ایشان، به عنوان اهل ذمه، چندان با خشونت رفتار نمیکردند؛ اما متناوباً متحمل قبض و بسطهای زیادی شدند؛ مثل فتح قسطنطنیه[22]؛ با این حال، اکثریت مردم در امپراتوری عثمانی، جمعیتی مسیحی بودند که تحت کنترل یک اقلیت مسلمان زندگی میکردند.[23]
این دینباوران مسیحی، مدتی نیز تحت حمایت امپراتوری روسیه (1721- 1917م.) بودند.[24]
اواخر قرن نوزدهم، بعد از جنگ کریمه و کوچانده شدن مسیحیانی که به روسیه در نبرد بالکان علیه عثمانی، کمک کرده بودند؛ یعنی چرکسها، روند کاهش جمعیت غیر مسلمان، شدت میگیرد و طوایف مختلف مسیحی مورد بیمهری شدید و نسلکشیهای وحشتناک قرار میگیرند.
به گزارش آمار بعضی محققین، در سال ۱۸۲۰، حدود ۶۰ درصد مردم عثمانی، مسلمان بودند؛ در ۱۸۷۰، این مقدار به ۶۹ درصد و تنها بیست سال بعد در ۱۸۹۰، به حدود ۷۶ درصد میرسد و در آستانه جنگ جهانی اول، تنها 1/19 درصد از جمعیت امپراتوری غیرمسلمان بودند؛ جمعیتی از یهودیان، یونانیان، آشوریان و ارمنیان.[25]
بالاخره اسلام دین رسمی عثمانی بود و باید به شیوه اسلامی، با اهل ذمه (غیرمسلمانان اهل کتاب)، رفتار میشد. مسیحیان از آزادیهای محدودی مانند مراسم عبادی محدود خود، برخوردار بودند؛ اما حمل سلاح یا اسبسواری برای آنان ممنوع بود؛ همچنین اجازه نداشتند تا رو به سوی خانههای مسلمانان، خانه بسازند.[26]
بر اساس نظام قضایی «ملت» (Millet) امپراتوری عثمانی، غیر مسلمانان به هر حال شهروند عثمانی به حساب میآمدند، اما با قوانین اسلامی با آنها برخورد نمیشد. در این شیوه قضایی، هر گروهی از غیر مسلمانان، سیستم قضایی مخصوص به خودش را داشتند و به دادگاههای شرعی خود میرفتند و مجاز بودند که بر پایه سیستم قضایی خود محاکمه شود.
مسیحیان سوریه، تقسیمات متفاوتی بر اساس سه شاخص اصلی مذهب، قومیت و زبان دارند. از جهت مذهبی، مانند همه مسیحیان جهان، به سه گروه کلی کاتولیک، ارتدوکس و پروتستان، تقسیم میشوند؛ اما از جهت قومی، اولاً با وصف کلی مسیحیان سوری یا سُریانی (یعقوبی) متعین هستند و ثانیاً از جهت قومی، مسمی به ارامنه، آشوریها (کلدانیها) نیز هستند که کلیساهای خاص خود را دارند. از جهت زبان هم بیشتر به عربی عبادت میکنند؛ اما جمعیتی از آنها نیز مراسم عبادی خود را به زبان سنتی لاتینی برگزار میکنند.
مسیحیان ارتدوکس یونانی (Greek Orthodox)
پیشتر درباره انشقاق کلیسای کاتولیک غرب (رُم) و ارتدوکس شرق (انطاکیه)، در قرن پنجم میلادی، بر سر مسائل اعتقادی و الوهیت عیسی، مطالبی بیان شد. نیمی از مسیحیان سوریه و لبنان مذهب ارتدوکس یونانی دارند؛ طایفهای از مسیحیان ارتدوکس که کلیسایشان به «بطريركية أنطاكية وسائر المشرق للروم الأرثوذكس» (پاتریارک ارتدکس یونانی انطاکیه و تمام شرق)[27] معروف است.
منظور از «روم ارتدوکس»، امپراتوری روم شرقی (بیزانس) است. عجیب است که وصف «یونانی» در فرهنگ عربی جامعه مسیحیت، معادل وصف رومی است؛ آنهم روم شرقی؛ یعنی بیزانس؛ بدین ترتیب، نه ارتباطی با یونان کنونی دارد و نه اسقف نشین رُم.
پیشتر بیان شد که پترس (شمعون) و پولس (شائول طرسوسی)، نخستین کلیسای مسیحیت را در انطاکیه که در حال حاضر در استان هاتای ترکیه قرار دارد، بنیان نهادند.
استان هاتای که مورد مناقشه سوریه و ترکیه است، میزبان بیشترین جمعیت ارتدوکسهای یونانی است؛ اما مقر اصلی کلیسای ارتدکس یونانی انطاکیه که تقریباً 12 میلیون نفر پیرو در اسقف نشینهای متعدد در جهان دارد، از قرن هفتم به بعد، معمولاً دمشق بوده است؛ نه انطاکیه؛ از این جهت، دمشق، قطب قدیمیترین شکل روحانیت مسیحی در جهان است. شش شهر دمشق، حلب، لاذقیه، حمص، حما و السویدا، کلیسای ارتدوکس یونانی دارند.
« هانی یازجی» (Hānī Yāzijī) (زاده ۱۹۵۵)، با عنوان روحانی «یوحنای دهم»، اسقف کلیسای ارتدکس رومی انطاکیه در سوریه، اهل لاذقیه است و در بحبوحه بحران اخیر سوریه در 2012، بدین منصب انتخاب شده است. ارتدوکسهای یونانی سوریه، به زبان عربی عشای ربانی را برگزار میکنند.[28]
کلیسای جامع ماریامی ، دمشق ، سوریه ، مقر کلیسای ارتدکس یونانی انطاکیه از سال 1342 پس از میلاد
مسیحیان کاتولیک مِلکایتی[29] (Melkite Greek Catholic)
کلیسای کاتولیک ملکایتی در سال 1724، از بازگشت به مذهب کاتولیکِ بخشی از کلیسای ارتدکس یونان در انطاکیه متولد شد. انتخاب «سرافیم تاناس» (Seraphim Tanas) (1680-1760) با عنوان «سیریل ششم» (Cyril VI) که به رُم کاتولیک گرایش داشت، آغاز این انشقاق بود. فشارهای عثمانی و اسقف نشین قسطنطنیه، موجب شد که تاناس مدتها متواری شود.
این طایفه از مذهی مسیحیت ارتدوکس، چایگاه پاپ را به رسمیت میشناسند و به عنوان اعراب مسیحی شهرت دارند. مقر اصلی آن، دمشق است و لبنان، عراق، کویت و کشورهای عربی خلیج فارس و همچنین بخشهایی از ترکیه قلمرو سنتی آن است؛ اما در سراسر جهان شعباتی دارد.
این کلیسا نقش مهمی در رهبری مسیحیهای عرب ایفا کردهاست، تمام رهبران این کلیسا به زبان عربی صحبت و سخنرانی و موعظه میکردند. ملکایتیهای سوریه در حلب، حمص، یبرود، بصری، حوران و جبلالعرب، اسقف نشین دارند.
پطریرک ملکایتی، در حال حاضر « یوسف بن عبدالله العبسی الدمشقی»، ملقب به «یوسف اول عَبْسی» (Absi) (زاده 1946م.) است که از 2017 بدین مقام منصوب شده است. مقر رسمی وی « کلیسای جامع بانوی ما از رحمت الهی» در «حاره الزیتون» (دروازه شرقی) در مشق است. تعداد پیروان این دین و طایفه ۱۳۵۰۰۰۰ نفر برآورد میشود. [30]
مسیحیان ارمنیها
پیشتر اشاره شد که اساس تفرقه مسیحیان میتواند علاوهه بر عقاید، مذهبی، قومی باشد. ارامنه، آشوریها، کلدانیها و مارونیها، مصادیق این تقسیم بندی مذهبی – قومیتی هستند و کلیساها و مراجع مربوط به خود را دارند.
قبلاً بیان شد که کلیسای ارمنی از «سنت گریگوری روشنگر» (Gregory the Illuminator) (زاده 257م.) الهام گرفته شده است که در نتیجه کوشش او،«تیرداد سومِ ارمنستان»، در سال ۳۰۱ میلادی، مسیحیت را دین رسمی کشور اعلام کرد و ارمنیان را به این آیین نو فراخواند. او از خاندان سورن ایرانی بود.
در واقع، ارمنی بودن، بیش از این که وصفی برای یک مذهب مسیحی باشد، نامی تاریخی برای قوم ارمن است؛ به همین جهت، ارامنه مانندهمه مسیحیان جهان، به چند دسته کلی: ارتدوکس (گریگوریان)، کاتولیک و پروتستان تقسیم میشوند.
یک درصد جمعیت سوریه را قوم ارمن تشکیل میدهند که اکثراً مسیحی هستند. همانطو گه پیشتر بیان شد، نخستین حضور ارامنه در سوریه مربوط است به حمله ارمنیان به سوریه در زمان «تیگران کبیر» (Tigranes the Great) (140-55 ق.م.). در آن زمان، شهر انطاکیه به عنوان یکی از چهار پایتخت امپراتوری کوتاه مدت ارمنی انتخاب شد.
در نیمه دوم قرن یازدهم، ارمنستانِ تحت حکومت بیزانس، توسط ترکان سلجوقی فتح شد. اکثر ارامنه مهاجرت کردند و در «کیلیکیه» (شمالغرب سوریه)، متمرکز شدند و پادشاهی ارمنی کیلیکیه را تأسیس کردند.
در جریان نسل کشی ارامنه توسط امپراتوری عثمانی، بیش از یک میلیون ارمنی کشته و صدها هزار نفر از ارمنستان تاریخی آواره شدند. اعراب بومی از پناه دادن و حمایت از ارامنه تحت تعقیب دریغ نکردند. اعراب و ارمنیها به طور سنتی روابط خوبی داشتند، به ویژه پس از پناه دادن به ارامنه در جریان نسل کشی ارامنه.
نام کلیسای ارمنی چهل شهید در حلب برای اولین بار در سال 1476 ذکر شده است . در سال 1624 در نتیجهء رشد فزاینده جمعیت ارمنی ساکن و زوار ارمنی ، حوزه اسقفی شروع به ساخت محله ای نزدیک کلیسا نمود که نام اصلیش تا به امروز «هوکدون» (Hokedun)؛ یعنی « خانه روحانی » است . این محل به عنوان اقامتگاهی برای زوار ارمنی بر سر راه بیت المقدس عمل می نمود.
جمعیت بزرگ مسیحی حلب با هجوم پناهندگان مسیحی ارمنی و آشوری در اوایل قرن بیستم و پس از نسل کشی ارامنه و نسل کشی آشوریان در سال 1915 افزایش یافت. در سال 1944، جمعیت حلب حدود 325000 نفر بود که 112110 نفر (34.5%) مسیحی بودند که در میان آنها 60200 نفر؛ یعنی تقریباً نیمی از آنها ارمنی بودند.[31]
گروههایی از ارامنه نیز در قامشلی، دمشق، لاذقیه، الحسکه، تل ابیض، رقه و در شهرکهای مرزی دیرالزور (کَسَب و یعقوبیه) ساکن هستند.[32] در بحران اخیر سوریه، کسب و یعقوبیه که از مراکز اصلی ارمنینشین بودهاند، مورد حمله اسلامگرایان تندرو قرار گرفته و غارت شده و در حال حاضر خالی از سکنه ارمنی شدهاند.[33]
رهبران کلیسای ارمنی سوریه در لبنان زندگی می کنند. امروزه 150000 گریگوری ارمنی-سوری و 20000 کاتولیک عمدتاً در حلب، جزیره و لاذقیه زندگی می کنند. دو اسقف کاتولیک ارمنی وجود دارد. عبادت ارامنه بر اساس سنت های اورشلیم، «کاپادوکیه» (Katpatuka)[34] و بیزانس است.
اکثریت ارامنه ارتدوکس (حواری)، تابع کلیسای ارمنی کریگوری در ارمنستان هستند. در سوریه، ارامنه ارتدوکس، تابع یکی از چهار حوزه اسقفی حلب، دمشق، الجزیره (قامیشلی) هستند.
ارامنه انجیلی که ارامنه پروتستان هم خوانده می شوند، تابع «اتحادیه کلیساهای انجیلی ارمنی»[35] هستند که بخشی از کلیسای انجیلی ارمنی خاورمیانه است.
باید توجه داشت که در حال حاضر، در منطقه شام، برای مسحیان ارمنی، لبنان، اهمیت بیشتری دارد و میزبان جمعیت کثیری از ارامنه است؛ خصوصاً در منطقه «آنتِلیاس» (Antelias).
مسیحیان آشوری (کلدانی)
آثوریها یا آشوریها مسیحیانی هستند که پیشتر متعلق به کلیسای نِستوری[36] بودند؛ کلیسایی که گذشته در بینالنهرین تأسیس شد.
کلدانیها[37] گروهی از آشوریان نستوری هستند که در قرن هفدهم، به آیین کاتولیک بازگشتند[38]؛ اما هنوز هم مستقل از واتیکاناند. آشوریهای کلدانی در سوریه اقلیتهای کوچکی هستند.
در واقع، مسیحیت آشوری – کلدانی، مسیحیتی است که مورد پذیرش یکی از اقوام کهن سوریه یعنی آشوریها، قرار گرفته است؛ قومی که از دیرباز، در شمال عراق تمرکز داشتهاند و از این جهت، میتوان مسیحیت آشوری را نسخه الهیات مسیحی عراقی یا بینالنهرینی نامید؛ به همین دلیل، اسقف اعظم آشوری، لقب «اسقف بابل» را نیز دارد و تنها اسقف نشین این فرقه مذهبی – قومی، نیز بغداد است. آیین عشای ربانی ایشان نیز به زبانهای کلدانی و عربی برگزار میشود.
در اوایل قرن بیستم عده ای از کلدانیان برای در امان ماندن از حکومت عثمانی، از بین النهرین و ترکیه به شهر حسکه گریختند و در تعدادی از شهرهای سوریه ساکن شدند.
کلیسای کلدانی سوریه در ابتدا به کلیسای کلدانی «ماردین»، شهری در جنوب شرقی ترکیه کنونی، وابسته بود. شایان ذکر است که بسیاری از خانوادههای کلدانی حسکاوی، همچنان به آداب، سنتها و آیینهای ماردینی پایبند هستند که از مناطق دیاربکر، صراط، ارومیه و الجزیره نیز متأثر شدند.
به دلیل وخامت اوضاع امنیتی در عراق پس از سال 2003، بسیاری از خانوادههای کلدانی به سوریه مهاجرت کردند و در دمشق، حلب، حسکه، قامشلی و حمص سکنا گزیدند.[39]
کلیساهای کلدانی سوریه: «جامع یوسف مقدس»، «شاه عیسی»، «یعقوب النصیبینی» در قامیشلی، «گورگیوس مقدس» در مالکیه، «تیریزا، فرزند عیسی» در دمشق و «جرجیس مقدس» در روستای «عربوش»
در حال حاضر، اسقف اعظم کلدانی، « لویس روفائیل اول ساکو» (Louis Raphaël I Sako) (زاده 1948 م.) است که از 2013 بدین منصب رسیده و در 2018 نیز از سوی پاپ، کاردینال شده است.
مسیحیان مارونی
مارونیها پیروان فرقهای آشوریتبار از مذهب کاتولیک هستند که پس از انشعاب در کلیسای روم شرقی، به نام «مارون قدیس» (قرن 4 میلادی) پیریزی شد و در خاورمیانه گسترش یافت.
«سنت مارون» طریقت زاهدانه و بدون تشریفات و محل عبادت بیپیرایهای در کوهستان «توروس» داشت. بعدها پیروانش، کلیسای مارونی را در انطاکیه در کنار رودخانه «اورونتس» (العاصی کنونی) تأسیس کردند و طریق خود را به لبنانگشترش دادند.
مارونیها، یکتاپرست و معتقد به شکلی از «مونوتئتیسم» (Monotheism) یا یکتاپرستی هستند. آنها نه مانند کاتولیکها، مسیح را مطلقاً خدا میدانند و نه مانند همتباران آشوری خود، صرفاً به دو وجهی بودن مسیح (بشر-خدا)، معتقدند؛ بلکه عقیده دارند که «مسیح دو ساختی و تک مشیتی است»؛ یعنی هرچند دو وجه بشری و الهی دارد؛ اما مشیت در دست اوست؛ بدین ترتیب، به کاتولیکها نزدیکتر از آشوریها هستند.[40]
«مُوارنة» (مارونیها) پس از انشعاب عقدیتی، از سوی امپراتوری بیزانس، تحت تعقیب و فشار قرار گرفتند و مجبور به پناه بردن به لبنان شدند و در حال حاضر، پرجمعیتترین طایفه مسیحی لبنان هستند. مقر اسقف مارونی در «بکرکه» لبنان است.
در سوریه امروز، مارونیها در نهایت اقلیت هستند و در حلب، طرطوس، لاذقیه و دمشق زندگی میکنند؛ اما بیش از یک چهارم جمعیت لبنان را مارونیها تشکیل میدهند و به جز دو استثنا، تمامی رؤسای جمهور لبنان مارونی بودهاند. در میان مارونیها و أدروزیها»، رقابتها و درگیریهای خونینی؛ خصوصاً در منطقه جبل لبنان، در جریان بوده و هست.
مارونیها امروزه به زبان عربی صحبت میکنند؛ اما زبان قدیمی خود را که گویشی از زبان آرامی است، به عنوان زبان مذهبی، حفظ کردهاند.
لاتینیها
فصل ممیز لاتینیها از بقیه جامعه مسیحی سوریه زبان است؛ گروهی که مراسم عبادی خود را به زبان سنتی لاتینی برگزار میکنندغ جامعه کوچکی از مسیحیان سوریه که عمدتاً از کاتولیکهای فلسطینی یا اروپایی (فرانسوی و ایتالیایی) و اکثراً ساکن دمشق و حلب هستند.
از آنجا که نظام سوریه سکولار است، برابری را برای اعضای سایر ادیان تضمین می کند. مسیحیان میتوانند زمین بخرند و کلیسا بسازند. روحانیون از خدمت سربازی معاف هستند و مدارس آموزش دینی مسیحیان و مسلمانان را ارائه میدهند. روحانیون از خدمت سربازی معاف هستند و مدارس آموزش دینی مسیحیان و مسلمانان را ارائه میدهند.
بر خلاف بعضی کشورهای عربی، سوریه گروههای اسلامی افراطی را سرکوب میکند. مسیحیان از دولتی حمایت میکنند که بقای آنها را تضمین کند. مهاجرت مشکلی جدی برای کلیساهای مسیحی است. حداقل 250000 مسیحی از سال 1958 سوریه را ترک کرده اند. مسیحیان روستایی به دلیل فشار مسلمانان و کمبود ساختار، دائماً به شهرها نقل مکان میکنند.
نظام سیاسی سوریه که از سال 1970 میلادی با اقدامات اصلاحطلبانه ی مرحوم حافظ اسد، شکل گرفت و در آن، اقلیت علویها پستهای کلیدی را در دست گرفتند، توجه خاصی به اقلیتهای دینی و از جمله مسیحیان دارد؛ این، شاید نوعی همدردی و یا همذاتپنداری باشد؛ زیرا پیش از آن، اکثریت؛ یعنی مسلمانان اهل سنت، به شکلی نظاممند، اقلیتهای دیگر را در سوریه تحت فشار قرار داده بودند.
مسیحیان در نظام بعثی اسد، به نوعی واجب الاحترام نیز بودند؛ زیرا«میشل عفلق» پدر معنوی حزب بعث، یک مسیحی بود؛ بدین ترتیب، مسیحیان، در بسیاری از تشکیلات و مراکز حساس نظامی و اطلاعاتی به کار گمارده شدند؛ خصوصاً در نظام رسانه سوریه؛ تا حدی که بر خلاف همه کشورهای اسلامی، رادیو و تلویزیون سوریه، مناسبتهای مذهبی مسیحیان؛ مانند میلاد حضرت مسیح، آغاز سال مسیحی، عیدهای پاک را به تفصیل، بنا به اعتقاد هر یک از طوایف شرقی و غربی در روزهای متفاوت، پوشش میدهد و اهتمام ویژهای به معرفی کلیساها دارد.
«ژان پل دوم»، پاپ سابق واتیکان، در سال 2000 میلادی به سوریه سفر کرده است.
فرانسویان، از دوران قیمومیت، به طور سنتی، در امور سوریه و لبنان، عمیقاً صاحب نفوذاند؛ از جمله، محورهای دائمی دخالتهای ایشان، حمایت از گروههای مسیحی است؛ کما این که قانون طایفهای نظام لبنان، میراث این رویکرد است؛ در واقع، جامعه مسیحی، ایستگاه فعالیتهای نفوذی و اطلاعاتی غرب در غرب آسیا و منطقه شام استغ هرچند که با وجود مسلمانان مستغرب (غربزده) در بسیاری از موراد از این موضوع بینیاز است و بالعکس، اعراب مسیحی ملیگرا، با تشدید روحیات ناسیونالیستی و سوسیالیستی و ضد امپریالیستی، در جبهه دفاع از کیان لبنان و سوریه، در مقابله با غرب قرار دارند و حتی از یاران جبهه مقاومت هستند.