مسيحيت در سوریه

از دانشنامه ملل

در ابتدا، برای تصور روشن­تر از وضعیت مسیحیان سوری، مروری سریع در باره ظهور، بقا و زوال مسیحیت در آناطولی و شام، بی مناسبت نخواهد بود.

گرچه در حال حاضر، شام یک سرزمین اسلامی ‌‌‌است؛ اما به گئاهی تاریخ، اصلی­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترین پایگاه مسیحیت در ظهور و بقا، حداقل تا زمان به قدرت رسیدن سلاجقه روم و آغاز روند اضمحلال، همین منطقه بوده ‌‌‌است؛ البته قبل از ‌‌‌استیلای ترکان سلجوقی،[20] صدای شکستن پایه­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مسیحیت در عصر فتوحات مسلمین برخ‌‌‌استه بود؛ اما امپراتوری بیزانس در شمال سوریه، چندین قرن، مایه دردسر تمدن اسلامی بود.

عیسی (ع) در شهر ناصره در الجلیل فلسطین، به دنیا آمد؛ به همین دلیل به عیسای ناصری شهرت داشت. بیش­ترحواریان او نیز اهل جلیل بودند وبقیه نیز اهل اورشلیم، قانا و یا شهر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی در آناتولی. این پیامبر عظیم­الشأن، برای تبلیغ، به اورشلیم (قدس) می­رود و در ن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایت، پس از تحمل شکنجه­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و توطئه­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های کاهنان یهود، به روایت قرآن، عروج ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کند و یا به اعتقاد مسیحیان، مصلوب ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌شود.

دمشق از ورود «شائول طرسوسی» (پولس) به این شهر، پیش از عروج مسیح، وارد د‌‌‌استان مسیحیت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌شود که پیش­تر به تفصیل بیان شد. «پترس/ شمعون»، از حواریان عیسی، نخستین کلیسا را در انطاکیه بنیان می­نهد. در سال ۶۴ میلادی امپراتور روم نرون دستور به آتش زدن روم داد و سپس این تقصیر را بر گردن مسیحی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها ‌‌نهاد. از این رو که پطرس را که رهبر کلیسا بود، دستگیر کرده و واژگون بر صلیب کردند.

در پایان قرن اول، مسیحیت به آناطولی گسترش یافته بود.یک مدرسه الهیات سوری-آرامی مهم نیز میانه قرن دوم تا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌چهارم، در انطاکیه فعالیت داشت. «سنت افرام»، «باردسان» و «عفرات» مسیحیت را از این حوزه دانش مسیحی به داخل سوریه گسترش دادند.

پس از گسترش مسیحیت، به شمال منطقه شام و اروپا و ‌‌‌استیلای روم بر سوریه؛ خصوصاً بعد از ایمان آوردن امپراتور روم، «کنستانتین یکم» (Constantinus) (امپراتوری: 306-312 م.) که به مسیحیت گروید و آن را ترویج داد و شهر «کنستانتین پولیس» (قسطنطنیه/ ‌‌‌استانبول کنونی) را به عنوان مرکز مسیحیت در سرزمن­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های شرقی روم، بنا ‌‌نهاد، اماکن تاریخی مسیحیت در این منطقه، مورد توجه زوّار مسیحی قرار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌گیرد و در همان اوان، گردهمایی­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های بزرگ و تاریخ ساز روحانیون مسیحی، برای انسجام و گسترش در همین سوریه صورت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌گیرد؛ علاوه بر این­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، از پنج اسقف نشین مسیحیت، سه اسقف نشین انطاکیه، قسطنطنیه و اورشلیم، در این منطقه قرار دارد. دو اسقف نشین دیگر، اسکندریه مصر و رم هستند.

رهبانیت مسیحی نیز از قرن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌چهارم تا پنجم با هزاران زاهد، راهب و اهل سنت شکوفا شد و «سنت سیمئون سبک» و «سنت مارون» در محلی نه چندان دور از حلب زندگی می کردند.در قرن پنجم هم سوریه در مرکز مناقشات «مونوفیزیت» قرار گرفت که پیش­تر در بخش تاریخ بدان اشاره شد.

انشقاق مسیحیت به کلیسای لاتین کاتولیک به ری‌‌‌است پاپ و به مرکزیت روم و کلیسای ارتدکس قسطنطنیه که از پیروان پادشاه بیزانس (آناطولی) بود،[21] زمینه مناسبی برای ورود ترکان به آناطولی فراهم آورد.

از زمان فتوحات اسلام، به طور طبیعی، فرایند مسیحیت­زدایی در آسیای غربی، آغاز شده بود؛ اما با ورود سلاجقه به آناتولی شدت گرفت. مسحیان سوریه و به طور کلی منطقه شام، در طول جنگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های صلیبی، همراه با سیل جان­برکفان هم کیش خود که از اروپا سرازیر شده بودند، هم مرتکب جنایات جنگی بیشماری علیه مسلمانان شدند و هم مصائب بسیاری را متحمل گشتند.

در حکومت عثمانی، گرچه در بادی امر، مسیحیت مورد پذیرش قرار گرفت و سلاطین عثمانی با ایشان، به عنوان اهل ذمه، چندان با خشونت رفتار ن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کردند؛ اما متناوباً متحمل قبض و بسط­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های زیادی شدند؛ مثل فتح قسطنطنیه[22]؛ با این حال، اکثریت مردم در امپراتوری عثمانی، جمعیتی مسیحی بودند که تحت کنترل یک اقلیت مسلمان زندگی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کردند.

این دین­باوران مسیحی، مدتی نیز تحت حمایت امپراتوری روسیه (1721- 1917م.) بودند.[24]

اواخر قرن نوزدهم، بعد از جنگ کریمه و کوچانده شدن مسیحیانی که به روسیه در نبرد بالکان علیه عثمانی، کمک کرده بودند؛ یعنی چرکس­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، روند کاهش جمعیت غیر مسلمان، شدت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌گیرد و طوایف مختلف مسیحی مورد بی­مهری شدید و نسل­کشی­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های وحشتناک قرار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌گیرند.

به گزارش آمار بعضی محققین، در سال ۱۸۲۰، حدود ۶۰ درصد مردم عثمانی، مسلمان بودند؛ در ۱۸۷۰، این مقدار به ۶۹ درصد و تن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها بیست سال بعد در ۱۸۹۰، به حدود ۷۶ درصد می­رسد و در آستانه جنگ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جهانی اول، تن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها 1/19 درصد از جمعیت امپراتوری غیرمسلمان بودند؛ جمعیتی از یهودیان، یونانیان، آشوریان و ارمنیان.

بالاخره اسلام دین رسمی عثمانی بود و باید به شیوه اسلامی، با اهل ذمه (غیرمسلمانان اهل کتاب)، رفتار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌شد. مسیحیان از آزادی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های محدودی مانند مراسم عبادی محدود خود، برخوردار بودند؛ اما حمل سلاح یا اسب‌سواری برای آنان ممنوع بود؛ همچنین اجازه نداشتند تا رو به سوی خانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مسلمانان، خانه بسازند.

بر اساس نظام قضایی «ملت» (Millet) امپراتوری عثمانی، غیر مسلمانان به هر حال شهروند عثمانی به حساب می‌آمدند، اما با قوانین اسلامی با آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها برخورد ن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌شد. در این شیوه قضایی، هر گروهی از غیر مسلمانان، سیستم قضایی مخصوص به خودش را داشتند و  به دادگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های شرعی خود می‌رفتند و مجاز بودند که بر پایه سیستم قضایی خود محاکمه شود.

مسیحیان سوریه، تقسیمات متفاوتی بر اساس سه شاخص اصلی مذهب، قومیت و زبان دارند. از جهت مذهبی، مانند همه مسیحیان ج‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هان، به سه گروه کلی کاتولیک، ارتدوکس و پروتستان، تقسیم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌شوند؛ اما از جهت قومی، اولاً با وصف کلی مسیحیان سوری یا سُریانی (یعقوبی) متعین هستند و ثانیاً از جهت قومی، مسمی به ارامنه، آشوری­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها (کلدانی­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها) نیز هستند که کلیسا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های خاص خود را دارند. از جهت زبان هم بیشتر به عربی عبادت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کنند؛ اما جمعیتی از آن­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها نیز مراسم عبادی خود را به زبان سنتی لاتینی­ برگزار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کنند.

مسیحیان ارتدوکس­ یونانی (Greek Orthodox)

پیش­تر درباره انشقاق کلیسای کاتولیک غرب (رُم) و ارتدوکس شرق (انطاکیه)، در قرن پنجم میلادی، بر سر مسائل اعتقادی و الوهیت عیسی، مطالبی بیان شد. نیمی از مسیحیان سوریه و لبنان مذهب ارتدوکس یونانی دارند؛ طایفه­ای از مسیحیان ارتدوکس که کلیسایشان به «بطريركية أنطاكية وسائر المشرق للروم الأرثوذكس» (پاتریارک ارتدکس یونانی انطاکیه و تمام شرق)(Greek Orthodox Patriarchate of Antioch and All the East) معروف ‌‌‌است.

منظور از «روم ارتدوکس»، امپراتوری روم شرقی (بیزانس) ‌‌‌است. عجیب ‌‌‌است که وصف «یونانی» در فرهنگ عربی جامعه مسیحیت، معادل وصف رومی ‌‌‌است؛ آن­ هم روم شرقی؛ یعنی بیزانس؛ بدین ترتیب، نه ارتباطی با یونان کنونی دارد و نه اسقف نشین رُم.

پیش­تر بیان شد که پترس (شمعون) و پولس (شائول طرسوسی)، نخستین کلیسای مسیحیت را در انطاکیه که در حال حاضر در ‌‌‌استان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاتای ترکیه قرار دارد، بنیان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نهادند.

‌‌‌استان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاتای که مورد مناقشه سوریه و ترکیه ‌‌‌است، میزبان بیش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترین جمعیت ارتدوکس­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های یونانی ‌‌‌است؛ اما مقر اصلی کلیسای ارتدکس یونانی انطاکیه که تقریباً 12 میلیون نفر پیرو در اسقف نشین­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های متعدد در ج‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هان دارد، از قرن هفتم به بعد، معمولاً دمشق بوده ‌‌‌است؛ نه انطاکیه؛ از این جهت، دمشق، قطب قدیمی­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترین شکل روحانیت مسیحی در ج‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هان ‌‌‌است. شش شهر دمشق، حلب، لاذقیه، حمص، حما و السویدا، کلیسای ارتدوکس یونانی دارند.

« ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هانی یازجی» (Hānī Yāzijī) (زاده ۱۹۵۵)، با عنوان روحانی «یوحنای دهم»، اسقف کلیسای ارتدکس رومی انطاکیه در سوریه، اهل لاذقیه ‌‌‌است و در بحبوحه بحران اخیر سوریه در 2012، بدین منصب انتخاب شده ‌‌‌است. ارتدوکس­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های یونانی سوریه، به زبان عربی عشای ربانی را برگزار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کنند.

مسیحیان کاتولیک­ مِلکایتی[29] (Melkite Greek Catholic)

کلیسای کاتولیک ملکایتی در سال 1724، از بازگشت به مذهب کاتولیکِ بخشی از کلیسای ارتدکس یونان در انطاکیه متولد شد. انتخاب «سرافیم تاناس» (Seraphim Tanas) (1680-1760) با عنوان «سیریل ششم» (Cyril VI) که به رُم کاتولیک گرایش داشت، آغاز این انشقاق بود. فشار‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های عثمانی و اسقف نشین قسطنطنیه، موجب شد که تاناس مدت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها متواری شود.

این طایفه از مذهی مسیحیت ارتدوکس، چایگاه پاپ را به رسمیت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌شناسند و به عنوان اعراب مسیحی شهرت دارند. مقر اصلی آن، دمشق ‌‌‌است و لبنان، عراق، کویت و کشور‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های عربی خلیج فارس و همچنین بخش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی از ترکیه قلمرو سنتی آن ‌‌‌است؛ اما در سراسر ج‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هان شعباتی دارد.

این کلیسا نقش مهمی در رهبری مسیحی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های عرب ایفا کرده‌‌‌‌است، تمام رهبران این کلیسا به زبان عربی صحبت و سخنرانی و موعظه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کردند. ملکایتی­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های سوریه در حلب، حمص، یبرود، بصری، حوران و جبل­العرب، اسقف نشین دارند.

پطریرک ملکایتی، در حال حاضر « یوسف بن عبدالله العبسی الدمشقی»، ملقب به «یوسف اول عَبْسی» (Absi) (زاده 1946م.) ‌‌‌است که از 2017 بدین مقام منصوب شده ‌‌‌است. مقر رسمی وی « کلیسای جامع بانوی ما از رحمت الهی» در «حاره الزیتون» (دروازه شرقی) در مشق ‌‌‌است. تعداد پیروان این دین و طایفه ۱۳۵۰۰۰۰ نفر برآورد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌شود.

مسیحیان ارمنی­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها

پیش­تر اشاره شد که اساس تفرقه مسیحیان می­تواند علاوهه بر عقاید، مذهبی، قومی باشد. ارامنه، آشوری­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، کلدانی­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و مارونی­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، مصادیق این تقسیم بندی مذهبی – قومیتی هستند و کلیسا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و مراجع مربوط به خود را دارند.

قبلاً بیان شد که کلیسای ارمنی از «سنت گریگوری روشنگر» (Gregory the Illuminator) (زاده 257م.) ال‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هام گرفته شده ‌‌‌است که در نتیجه کوشش او،«تیرداد سومِ ارمنستان»، در سال ۳۰۱ میلادی، مسیحیت را دین رسمی کشور اعلام کرد و ارمنیان را به این آیین نو فراخواند. او از خاندان سورن ایرانی بود.

در واقع، ارمنی بودن، بیش از این که وصفی برای یک مذهب مسیحی باشد، نامی تاریخی برای قوم ارمن ‌‌‌است؛ به همین جهت، ارامنه مانندهمه مسیحیان ج‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هان، به چند دسته کلی: ارتدوکس (گریگوریان)، کاتولیک و پروتستان تقسیم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌شوند.

یک درصد جمعیت سوریه را قوم ارمن تشکیل ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌دهند که اکثراً مسیحی هستند. همان­طو گه پیش­تر بیان شد، نخستین حضور ارامنه در سوریه مربوط ‌‌‌است به حمله ارمنیان به سوریه در زمان «تیگران کبیر» (Tigranes the Great) (140-55 ق.م.). در آن زمان، شهر انطاکیه به عنوان یکی از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌چهار پایتخت امپراتوری کوتاه مدت ارمنی انتخاب شد.

در نیمه دوم قرن یازدهم، ارمنستانِ تحت حکومت بیزانس، توسط ترکان سلجوقی فتح شد. اکثر ارامنه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مهاجرت کردند و در «کیلیکیه» (شمال­غرب سوریه)، متمرکز شدند و پادشاهی ارمنی کیلیکیه را تأسیس کردند.

در جریان نسل کشی ارامنه توسط امپراتوری عثمانی، بیش از یک میلیون ارمنی کشته و صد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها هزار نفر از ارمنستان تاریخی آواره شدند. اعراب بومی از پناه دادن و حمایت از ارامنه تحت تعقیب دریغ نکردند. اعراب و ارمنی­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به طور سنتی روابط خوبی داشتند، به ویژه پس از پناه دادن به ارامنه در جریان نسل کشی ارامنه.

نام کلیسای ارمنی چهل شهید در حلب برای اولین بار در سال 1476 ذکر شده ‌‌‌است . در سال 1624 در نتیجهء رشد فزاینده جمعیت ارمنی ساکن و زوار ارمنی ، حوزه اسقفی شروع به ساخت محله ای نزدیک کلیسا نمود که نام اصلیش  تا به امروز «هوکدون» (Hokedun)؛ یعنی « خانه روحانی » ‌‌‌است . این محل به عنوان اقامتگاهی برای زوار ارمنی بر سر راه بیت المقدس عمل می نمود.

جمعیت بزرگ مسیحی حلب با هجوم پناهندگان مسیحی ارمنی و آشوری در اوایل قرن بیستم و پس از نسل کشی ارامنه و نسل کشی آشوریان در سال 1915 افزایش یافت. در سال 1944، جمعیت حلب حدود 325000 نفر بود که 112110 نفر (34.5%) مسیحی بودند که در میان آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها 60200 نفر؛ یعنی تقریباً نیمی از آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها ارمنی بودند.

گروه­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی از ارامنه نیز در قامشلی، دمشق، لاذقیه، الحسکه، تل ابیض، رقه و در شهرک­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مرزی دیرالزور (کَسَب و یعقوبیه) ساکن هستند. در بحران اخیر سوریه، کسب و یعقوبیه که از مراکز اصلی ارمنی­نشین بوده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند، مورد حمله اسلام­گرایان تندرو قرار گرفته و غارت شده و در حال حاضر خالی از سکنه ارمنی شده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند.[33]

رهبران کلیسای ارمنی سوریه در لبنان زندگی می کنند. امروزه 150000 گریگوری ارمنی-سوری و 20000 کاتولیک عمدتاً در حلب، جزیره و لاذقیه زندگی می کنند. دو اسقف کاتولیک ارمنی وجود دارد. عبادت ارامنه بر اساس سنت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های اورشلیم، «کاپادوکیه» (Katpatuka)[34] و بیزانس ‌‌‌است.

اکثریت ارامنه ارتدوکس (حواری)، تابع کلیسای ارمنی کریگوری در ارمنستان هستند. در سوریه، ارامنه ارتدوکس، تابع یکی از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌چهار حوزه اسقفی حلب، دمشق، الجزیره (قامیشلی) هستند.

ارامنه انجیلی که ارامنه پروتستان هم خوانده می شوند، تابع «اتحادیه کلیسا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های انجیلی ارمنی»(Union of the Armenian Evangelical Churches) هستند که بخشی از کلیسای انجیلی ارمنی خاورمیانه ‌‌‌است.

باید توجه داشت که در حال حاضر، در منطقه شام، برای مسحیان ارمنی، لبنان، اهمیت بیشتری دارد و میزبان جمعیت کثیری از ارامنه ‌‌‌است؛ خصوصاً در منطقه «آنتِلیاس» (Antelias).

کلیسا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ارمنی ارتدوکس سوریه به تفکیک ‌‌‌استان عبارت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند از:

  • ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌حلب: «چهل شهید»، «جورج» (George)، « گریگور لوساوریچ» (Krikor Lusavorich)، «مادر مقدس» (Holy Mother)، « ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاگوپ» (Hagop)
  • ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌لاذقیه: سه کلیسا به نام «آسدوادزادزین» (Asdvadzadzin) در لاذقیه، کَسِب و نزدیکی کَسِب. سه کلیسای دیگر نیز به نام «چاپِل ارمنی» (Armenian Chapel) در روستا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های اطراف کَسِب هست. کلیسا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های «هریپسیمه» (Hripsime) و «مادر» (Anna) نیز در روستای یاکوبیا (یعقوبیه) قرار دارند. کلیسا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های. «جورج» در روستای «قِنمیه» (Ghnemiyeh) و «‌‌‌استپانوس» (Stepanos) در روستای «آرامو» (Aramo) هستند.
  • ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رقه و دیرالزور: کلیسا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های این دو ‌‌‌استان تابع کلیسای حلب هستند و عبارت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند از: کلیسای یادبود«شهدای نسل کشی ارامنه»، «‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاروتیون» (Harutyun) در روستای «مارگاد» (Margadeh)، «آسدوادزادزین» (Asdvadzadzin)، «خاچ» (Khach) در «تل ایباد»
  • ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌الحسکه: کلیسا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های این ‌‌‌استان تابع حوزه اسقفی الجزیره هستند و عبارت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند از: «‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاگوپ» (Hagop) در قامیشلی، دو کلیسا به نام «آسدوادزادزین» (Asdvadzadzin) در مالکیه و رآس العین، «هوانس گاراپت» (Hovhannu Garabed)
  • ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دمشق : کلیسای «سارکیس» (Sarkis)

کلیسا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ارامنه کاتولیک:

  • ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌حلب: کلیسای «مادر» در خیابان «تیلِل» (Tilel)، «منجی مقدس» (The Holy Saviour) در منطقه «سلیمانیه»، «تثلث» (Trinity) در «المیدان»، «Holy Cross» (صلیب مقدس) در «اوروبه» (Ouroubeh)، «بانوی بشارت­دهنده­مان» (Our Lady of Annunciation) در منطقه «شیخ مقصود»
  • ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌لاذقیه: دو کلیسای ارمنی کاتولیک در لاذقیه در کَسِب و تابع حلب هستند: کلیسای «میکائیل»  و «بانوی ایده­مان» (Our Lady of the Assumption)
  • ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌حسکه و دیرالزور: «یوسف مقدس» در قامیشلی که تابع الجزیره ‌‌‌است و «خانواده مقدس» (Sainte Famille) در الحسکه و « گریگور لوساوریچ » (Gregory the Illuminator) در دیرالزور.
  • ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رقه: « شهید مقدس » (Holy Martyrs)
  • ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دمشق: «نوتردام» (Notre-Dame)

کلیسا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ارامنه پروتستان (انجیلی/ اونجلیکن/ Evangelical):

  • ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌حلب: «امانوئل» (Emmanuel)،«بیت ایل» (Bethel)، «مسیح» و «شهید»
  • ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌لاذقیه: کلیسای «تثلیث» در کَسِب
  • چند دیر نیز در حلب وجود دارد: صومعه « خواهران باکره مقدس » (The Immaculate Conception Sisters) در منطقه «عزیزیه»، «وارتانانتس» (Vartanants) در «المیدان» و « پدران مخیتاریست » (The convent of Mekhitarist Fathers)نزدیک محله «سیریاک» (Syriac)
مسیحیان آشوری (کلدانی)

آثوری­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها یا آشوری­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها مسیحیانی هستند که پیش­تر متعلق به کلیسای نِستوری[36] بودند؛ کلیسایی که گذشته در ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بین‌النهرین تأسیس شد.

کلدانی­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها[37] گروهی از آشوریان نستوری هستند که در قرن هفدهم، به آیین کاتولیک بازگشتند[38]؛ اما هنوز هم مستقل از واتیکان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. آشوری­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های کلدانی در سوریه اقلیت­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های کوچکی هستند.

در واقع، مسیحیت آشوری – کلدانی، مسیحیتی ‌‌‌است که مورد پذیرش یکی از اقوام کهن سوریه یعنی آشوری­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، قرار گرفته ‌‌‌است؛ قومی که از دیرباز، در شمال عراق تمرکز داشته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند و از این جهت، می­توان مسیحیت آشوری را نسخه الهیات مسیحی عراقی یا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بین‌النهرینی نامید؛ به همین دلیل، اسقف اعظم آشوری، لقب «اسقف بابل» را نیز دارد و تن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها اسقف نشین این فرقه مذهبی – قومی، نیز بغداد ‌‌‌است. آیین عشای ربانی ایشان نیز به زبان­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های کلدانی و عربی برگزار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌شود.

در اوایل قرن بیستم عده ای از کلدانیان برای در امان ماندن از حکومت عثمانی، از بین النهرین و ترکیه به شهر حسکه گریختند و در تعدادی از شهر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های سوریه ساکن شدند.

کلیسای کلدانی سوریه در ابتدا به کلیسای کلدانی «ماردین»، شهری در جنوب شرقی ترکیه کنونی، وابسته بود. شایان ذکر ‌‌‌است که بسیاری از خانواده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های کلدانی حسکاوی، همچنان به آداب، سنت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و آیین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ماردینی پایبند هستند که از مناطق دیاربکر، صراط، ارومیه و الجزیره نیز متأثر شدند.

به دلیل وخامت اوضاع امنیتی در عراق پس از سال 2003، بسیاری از خانواده­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های کلدانی به سوریه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مهاجرت کردند و در دمشق، حلب، حسکه، قامشلی و حمص سکنا گزیدند.[39]

کلیسا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های کلدانی سوریه: «جامع یوسف مقدس»، «شاه عیسی»، «یعقوب النصیبینی» در قامیشلی، «گورگیوس مقدس» در مالکیه، «تیریزا، فرزند عیسی» در دمشق و «جرجیس مقدس» در روستای «عربوش»

در حال حاضر، اسقف اعظم کلدانی، « لویس روفائیل اول ساکو» (Louis Raphaël I Sako) (زاده 1948 م.) ‌‌‌است که از 2013 بدین منصب رسیده و در 2018 نیز از سوی پاپ، کاردینال شده ‌‌‌است.

مسیحیان مارونی

مارونی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها پیروان فرقه‌ای آشوری­تبار از مذهب کاتولیک هستند که پس از انشعاب در کلیسای روم شرقی، به نام «مارون قدیس» (قرن 4 میلادی) پی‌ریزی شد و در خاورمیانه گسترش یافت.

«سنت مارون» طریقت زاهدانه­ و بدون تشریفات و محل عبادت بی­پیرایه­ای ​​در کوهستان «توروس» داشت. بعد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها پیروانش، کلیسای مارونی را در انطاکیه در کنار رودخانه «اورونتس» (العاصی کنونی) تأسیس کردند و طریق خود را به لبنانگشترش دادند.

مارونی­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، یکتاپرست و معتقد به شکلی از «مونوتئتیسم» (Monotheism) یا یکتاپرستی هستند. آن­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها نه مانند کاتولیک­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، مسیح را مطلقاً خدا ‌‌‌می‌دانند و نه مانند هم­تباران آشوری خود، صرفاً به دو وجهی بودن مسیح (بشر-خدا)، معتقدند؛ بلکه عقیده دارند که «مسیح دو ساختی و تک مشیتی ‌‌‌است»؛ یعنی هرچند دو وجه بشری و الهی دارد؛ اما مشیت در دست اوست؛ بدین ترتیب، به کاتولیک­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها نزدیک­تر از آشوری­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها هستند.

«مُوارنة» (مارونی­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها) پس از انشعاب عقدیتی، از سوی امپراتوری بیزانس، تحت تعقیب و فشار قرار گرفتند و مجبور به پناه بردن به لبنان شدند و در حال حاضر، پرجمعیت­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترین طایفه مسیحی لبنان هستند. مقر اسقف مارونی در «بکرکه» لبنان ‌‌‌است.

در سوریه امروز، مارونی­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها در ن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایت اقلیت هستند و در حلب، طرطوس، لاذقیه و دمشق زندگی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کنند؛ اما  بیش از یک ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌چهارم جمعیت لبنان را مارونی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها تشکیل ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌دهند و به جز دو ‌‌‌استثنا، تمامی رؤسای جمهور لبنان مارونی بوده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. در میان مارونی­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و أدروزی­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها»، رقابت­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و درگیری­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های خونینی؛ خصوصاً در منطقه جبل لبنان، در جریان بوده و هست.

مارونی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها امروزه به زبان عربی صحبت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کنند؛ اما زبان قدیمی خود را که گویشی از زبان آرامی ‌‌‌است، به عنوان زبان مذهبی، حفظ کرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند.

لاتینی­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها

فصل ممیز لاتینی­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها از بقیه جامعه مسیحی سوریه زبان ‌‌‌است؛ گروهی که مراسم عبادی خود را به زبان سنتی لاتینی برگزار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کنندغ جامعه کوچکی از مسیحیان سوریه که عمدتاً از کاتولیک­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های فلسطینی یا اروپایی (فرانسوی و ایتالیایی) و اکثراً ساکن دمشق و حلب هستند.

در پایان باید گفت که از آنجا که نظام سوریه سکولار ‌‌‌است،  برابری را برای اعضای سایر ادیان تضمین می کند. مسیحیان می­توانند زمین بخرند و کلیسا بسازند. روحانیون از خدمت سربازی معاف هستند و مدارس آموزش دینی مسیحیان و مسلمانان را ارائه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌دهند.

بر خلاف بعضی کشور‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های عربی، سوریه گروه­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های اسلامی افراطی را سرکوب ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کند. مسیحیان از دولتی حمایت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کنند که بقای آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را تضمین کند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مهاجرت مشکلی جدی برای کلیسا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مسیحی ‌‌‌است. حداقل 250000 مسیحی از سال 1958 سوریه را ترک کرده اند. مسیحیان روستایی به دلیل فشار مسلمانان و کمبود ساختار، دائماً به شهر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها نقل مکان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کنند.

نظام سیاسی سوریه که از سال 1970 میلادی با اقدامات اصلاح­طلبانه ی مرحوم حافظ اسد، شکل گرفت و در آن، اقلیت علوی­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها پست­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های کلیدی را در دست گرفتند، توجه خاصی به اقلیت­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های دینی و از جمله مسیحیان دارد؛ این، شاید نوعی هم­دردی و یا هم­ذات­پنداری باشد؛ زیرا پیش از آن، اکثریت؛ یعنی مسلمانان اهل سنت، به شکلی نظام­مند، اقلیت­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های دیگر را در سوریه تحت فشار قرار داده بودند.

مسیحیان در نظام بعثی اسد، به نوعی واجب الاحترام نیز بودند؛ زیرا«میشل عفلق» پدر معنوی حزب بعث، یک مسیحی بود؛ بدین ترتیب، مسیحیان، در بسیاری از تشکیلات و مراکز حساس نظامی و اطلاعاتی به کار گمارده شدند؛ خصوصاً در نظام رسانه سوریه؛ تا حدی که بر خلاف همه کشور‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های اسلامی، رادیو و تلویزیون سوریه، مناسبت­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مذهبی مسیحیان؛ مانند میلاد حضرت مسیح، آغاز سال مسیحی، عید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های پاک را به تفصیل، بنا به اعتقاد هر یک از طوایف شرقی و غربی در روز‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های متفاوت، پوشش ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌دهد و اهتمام ویژه­ای به معرفی کلیسا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها دارد.

«ژان پل دوم»، پاپ سابق واتیکان، در سال 2000 میلادی به سوریه سفر کرده ‌‌‌است.

فرانسویان، از دوران قیمومیت، به طور سنتی، در امور سوریه و لبنان، عمیقاً صاحب نفوذاند؛ از جمله، محور‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های دائمی دخالت­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ایشان، حمایت از گروه­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مسیحی ‌‌‌است؛ کما این که قانون طایفه­ای نظام لبنان، میراث این رویکرد ‌‌‌است؛ در واقع، جامعه مسیحی، ایستگاه فعالیت­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های نفوذی و اطلاعاتی غرب در غرب آسیا و منطقه شام ‌‌‌استغ هرچند که با وجود مسلمانان مستغرب (غرب­زده) در بسیاری از موراد از این موضوع بی­نیاز ‌‌‌است و بالعکس، اعراب مسیحی ملی­گرا، با تشدید روحیات ناسیونالیستی و سوسیالیستی و ضد امپریالیستی، در جبهه دفاع از کیان لبنان و سوریه، در مقابله با غرب قرار دارند و حتی از یاران جبهه مقاومت هستند.[۱]

نیز نگاه کنید به

مسیحیت در ژاپن؛ موقعیت مسیحیت ارتدوکس روسیه؛ مسیحیت در کانادا؛ مسیحیت در کوبا؛ طوائف مسيحی لبنان؛ مسیحیان مصر؛ مسیحیت در تونس؛ مسیحیت در چین؛ مسیحیت در سنگال؛ مسیحیت در مالی؛ مسیحیت در ساحل عاج؛ مسيحيت در زیمبابوه؛ مسيحيت در تایلند؛ مسيحيت در اوکراین؛ مسیحیت در اسپانیا؛ مسیحیت در اردن؛ مسیحیت در سیرالئون؛ مسيحيت در اتیوپی

پاورقی

[20] . سلجوقیان روم حکومتی مسلمان، ترکان مسلمان ایرانی تباری بودند که پس از نبرد «مَلازگرد» و شکست امپراتوری بیزانس، از سال ۱۰۷۷تا ۱۳۰۷ میلادی در بیشتر بخش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های آناتولی(ترکیه کنونی)  حکمرانی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کرد.

[21] . بعضی از تفاوت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مذهب کاتولیک و ارتودکس چنین ‌‌‌است: موقعیت پاپ در مذهب مسیحیت شرقی، چندان مورد پذیرش نیست. در مورد چگونگی پیوند پدر، پسر و روح القدس هم با یکدیگر اختلاف دیدگاه دارند؛ به علاوه، هر کدام از این دو مذهب در مورد عید پاک نیز که مربوط به مرگ و تناسخ عیسی ‌‌‌است، برداشت متفاوتی دارند. به باور کاتولیک­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های رم، عیسی انسان را نجات داد؛ زیرا با مصلوب شدن و مرگ خود، ب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های گنا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هان بشر را پرداخته و مسیر او را به سوی بهشت هموار کرده ‌‌‌است. برای ارتدوکس­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها؛ اما رستگاری با پیروزی مسیح بر مرگ در روز قیامت به دست می­آید. برای همین هم هست که بر خلاف هنر غرب، در هنر یونانی چهره خونین و مصلوب عیسی نمایش داده ن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌شود. کاتولیک­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های رم، برای نمایش قدیسان معمولاً از مجسمه ‌‌‌استفاده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کنند؛ در حالی که کلیسای ارتدوکس، بیشتر سنت نقاشی و تصویری دارد. کاتولیک­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های رم، معمولاً در هنگام دعا، زانو می­زنند؛ در حالی که مؤمنان ارتدوکس، ایستاده عبادت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کنند. در مناسک مذهبی در کلیسا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های کاتولیک رومی، نان فتیر (بدون مخمر) ‌‌‌استفاده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌شود؛ در حالی که در کلیسای ارتدوکس، نان تخمیر شده ‌‌‌استفاده می کنند .در آئین ارتدوکس، روحانیون می­توانند ازدواج کنند؛ در حالی که روحانیون کاتولیک غربی باید تا آخر عمر، مجرد باقی بمانند و از رابطه جنسی خودداری کنند.

[22] . تصرف شهر قسطنطنیه توسط ترکان مسلمان عثمانی به رهبری سلطان محمد دوم در روز ۲۹ مه سال ۱۴۵۳ میلادی که منجر به سقوط امپراتوری بیزانس شد.. سلطان محمد دوم پس از این پیروزی «محمد فاتح» نام گرفت.

[24] . غرب مسیحی، به این خدمت روسیه پاسخ مناسبی نداد. نیکلای یکم، برای تصرف شبه جزیره بالکان که در تسخیر عثمانی­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها بود وارد جنگ کریمه را بهراه انداخت و با کمک مردم مسیحی بالکان، موفقیت­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی به دست آورد؛ حتی پایتخت عثمانی، شهر ‌‌‌استانبول را محاصره کرد. دولت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های اروپای غربی که از تسلط روسیه بر بالکان هراس داشتند؛ به همین خاطر، به نفع عثمانی وارد جنگ شدند. این نخستین باری بود که دولت­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مسیحی به نفع دولت مسلمان، علیه یک دولت مسیحی دیگر، وارد جنگ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌شدند، بریتانیا، فرانسه و اتریش به حمایت از عثمانی پرداختند، ارتش کشور‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های اروپای غربی، نیروی دریایی روسیه را در هم شکست و ‌‌‌استانبول را از محاصره خارج ساخت و سپس ارتش­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های عثمانی، بریتانیا و فرانسه با هم به خاک روسیه حمله و بندر «سو‌‌‌استوپول» در شبه جزیره کریمه را که از اهمیت نظامی بالایی برخوردار بود، تسخیر کردند. نیکلای از در صلح برآمد؛ اما چون نمی‌توانست شکست را بپذیرد، با خوردن زهر، جانش را گرفت؛ سپس، پسرش الکساندر دوم، امپراتور روسیه شد و با عثمانی صلح کرد و دو طرف مرز‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های پیش از جنگ را با وساطت بریتانیا به رسمیت بازگرداندند.و میان دو کشور صلح برقرار شد.

[29] . ریشهٔ این واژه معنای «سلطنتی» یا «امپراتوری» دارد. ملکایتی؛ یعنی وفادار به امپراتور (بیزانس)

[34] . ‌‌‌منطقه ب‌‌‌استانی – مسیحی در قلب ترکیه که امروزه «نوشهر» نام دارد.

[36] . نِستوریان یا نِسطوریان مسیحیان پیرو « نسطوریوس» (Nestorius) (386-451م.) هستند. به اعتقاد نسطوریوس، در عیسی مسیح دو شخص و دو طبیعت وجود داشت: طبیعت آدمی «عیسی» و طبیعت الهی (پسر خدا).نستوریان به همین دلیل، در آن زمان، مورد آزار مسیحیان قرار گرفتند و به ایران پناهنده شدند.

[37] . کَلده یا کلدان نام یکی از بخش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های تمدن بابل ‌‌‌است؛ یعنی سلسله یازدهم از پادشا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هان بابل؛  از ۶۱۲_۵۳۹ پ. م.، با پنج پادشاه.

[38] . در قرن هفدهم میلادی، هیئت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های تبلیغ فرانسوی برای تبلیغ این مذهب در میان مسیحیان شرقی به کردستان آمدند. آن زمان، به جز ارمنیان پیروی کلیسای گریگوری، دو گروه جمعیتی مسیحی دیگر در میان کرد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها زندگی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کردند. نخست، مسیحیان سریانی که عمدتاً در شهر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های کردستان شمال غربی می‌زیستند و زبان آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها آرامی و عربی بود. این دسته از مسیحیان به کلیسای ارتدکس سریانی متعلق بودند و یعقوبی نیز نامیده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌شدند. دسته دوم، مسیحیان آثوری (آشوری) بودند که اگرچه در زبان با گروه اول مشترک بودند؛ اما پیروی کلیسای نستوری بودند. میسیونر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های کاتولیک فرانسوی تقریباً نیمی از گروه دوم یعنی آشوری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ساکن نواحی غرب کردستان را به مذهب کاتولیک گرواندند. این دسته از آشوریان پس از گرویدن به مذهب کاتولیک، کلدانی نامیده شدند.

[39] . به عنوان نمونه، در تاریخ ۱ مارس ۲۰۰۸ « پولس فرج رحو» (1942-2008)، اسقف اعظم موصل، هنگام ترک کلیسایی در محله النور در شرق موصل، به وسیلهٔ  گروه تندگرای«القاعده» ربوده و به قتل رسید.

کتابشناسی

  1. شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)