پدرو آلمادوار: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «در 25 سپتامبر سال 1949 در شهر کوچک کالثادا دِ کالاترابا[13]از ایالت کاستیا لا مانچا متولد شد. بزرگترین وشناخته شده ترین کارگردان نسل خود در اسپانیا به شمار می آید. او علاوه بر گارگردانی و فیلمنامه نویسی به نگارش کتاب هایی نیز پرداخته است. زمانی که ت...» ایجاد کرد) |
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
در 25 سپتامبر سال 1949 در شهر کوچک کالثادا دِ کالاترابا[13]از ایالت کاستیا لا مانچا متولد شد. بزرگترین وشناخته شده ترین کارگردان نسل خود در اسپانیا به شمار می آید. او علاوه بر گارگردانی و فیلمنامه نویسی به نگارش کتاب هایی نیز پرداخته است. زمانی که تنها هشت سال داشت به همراه خانواده اش به اِکستِرِمادورا مهاجرت کرد، خانواده او رابهامیداینکه روزی کشیش شود به یک مدرسه مذهبی روانه کرد اما در کاسِرس به غیر از مدرسه یک سینما نیز وجود داشت که پدرو بیشتر اوغاتش را در آنجا سپری می کرد، او اظهار داشت که سینما به او چیزهایی یاد داده که هیچ کشیشی توانایی آن را نداشته است. آلمادوار در آن دوره به شدت تحت تأثیر کارگردانانی ازجمله لوئیس بونیوئل، آلفرد هیچکاک، فدریکو فلینی و اینگمار برگمان قرار گرفت. درحالی که تنها هدفش تحصیل در رشته سینما بود در شانزده سالگی کاسرس را به مقصد مادرید ترک کرد، اما مشکلات مالی و فشار فرانکو بر مدرسه ی ملی سینما موانع سختی در راه او بودند. آلمادوار برای گذران زندگی فعالیت های مختلفی را در مادرید در پیش گرفت اما برای تهیه یک دوربین سوپر هشت نیاز به شغلی تمام وقت داشت به همین دلیل در شرکت مخابرات اسپانیا شغلی برای خود یافت و دوازده سال به کار در آن شرکت مشغول شد.[14] در اوایل دهه هفتاد باگروه تئاتری به نام گولیاردوس[15] همکاری کرد و به نگارش نمایشنامه برای این گروه پرداخت و با دوربین خود فیلم هایی از فعالیت های این گروه تهیه کرد. اولین فعالیت های سینمایی آلمادوار همزمان با مرگ فرانکو بود و این موضوع فضای مناسبی را در حوزه سینما برای او فراهم کرد. از سال 72 تا 78 چندین فیلم کوتاه ساخت و اولین فیلم شانزده میلیمتری بلندش را در سال 1980 ساخت که از درآمد این فیلم توانست بودجه فیلم های بعدی خود را تأمین کند، در فاصله این فیلم تا سال 99 یازده فیلم دیگر ساخت تا در این سال با خلق شاهکارش فیلم همه چیز درباره مادرم[16] به شهرت جهانی رسید و تقریباً تمام جوایز معتبر را با آن کسب کرد، از افتخارات این فیلم می توان به جایزه بهترین فیلم خارجی زبانِ اسکار، نخل طلایی بهترین کارگردانی جشنواره کن، بهترین فیلم و فیلمنامه در جایزه بَفتا، بهترین فیلم خارجی زبان در جوایز گولدن گلوب، جایزه بهترین فیلم خارجی زبان جوایز سزار و همینطور هفت جایزه در مراسم گویای سال 99 اشاره کرد. عصر طلایی آلمادوار با این فیلم آغاز و تا به امروز ادامه یافته است؛ در سال 2002 فیلم با او حرف بزن[17] را ساخت که این فیلم توفیقات زیادی در جشنواره ها پیدا کرد. تربیت بد[18] در سال 2004، بازگشت[19] در 2006 و آغوش های شکسته[20] در 2009 از دیگر کارهای مشهور او در این سال ها محسوب می شوند. آخرین اثر او پوستی که در آن زندگی می کنم[21] در سال 2011 در هجده بخش مختلف در جوایز گویا نامزد شد و جایزه ی بهترین فیلم خارجی زبان را در بفتا از آن خود کرد. وی در سال 2001 به عضویت افتخاری آکادمی علمی-هنری آمریکا درآمد.[22] | در 25 سپتامبر سال 1949 در شهر کوچک کالثادا دِ کالاترابا[13]از ایالت کاستیا لا مانچا متولد شد. بزرگترین وشناخته شده ترین کارگردان نسل خود در [[اسپانیا]] به شمار می آید. او علاوه بر گارگردانی و فیلمنامه نویسی به نگارش کتاب هایی نیز پرداخته است. زمانی که تنها هشت سال داشت به همراه خانواده اش به اِکستِرِمادورا مهاجرت کرد، خانواده او رابهامیداینکه روزی کشیش شود به یک مدرسه مذهبی روانه کرد اما در کاسِرس به غیر از مدرسه یک سینما نیز وجود داشت که پدرو بیشتر اوغاتش را در آنجا سپری می کرد، او اظهار داشت که سینما به او چیزهایی یاد داده که هیچ کشیشی توانایی آن را نداشته است. آلمادوار در آن دوره به شدت تحت تأثیر کارگردانانی ازجمله لوئیس بونیوئل، آلفرد هیچکاک، فدریکو فلینی و اینگمار برگمان قرار گرفت. درحالی که تنها هدفش تحصیل در رشته سینما بود در شانزده سالگی کاسرس را به مقصد مادرید ترک کرد، اما مشکلات [[مالی]] و فشار فرانکو بر مدرسه ی ملی سینما موانع سختی در راه او بودند. آلمادوار برای گذران زندگی فعالیت های مختلفی را در مادرید در پیش گرفت اما برای تهیه یک دوربین سوپر هشت نیاز به شغلی تمام وقت داشت به همین دلیل در شرکت مخابرات اسپانیا شغلی برای خود یافت و دوازده سال به کار در آن شرکت مشغول شد.[14] در اوایل دهه هفتاد باگروه تئاتری به نام گولیاردوس[15] همکاری کرد و به نگارش نمایشنامه برای این گروه پرداخت و با دوربین خود فیلم هایی از فعالیت های این گروه تهیه کرد. اولین فعالیت های سینمایی آلمادوار همزمان با مرگ فرانکو بود و این موضوع فضای مناسبی را در حوزه سینما برای او فراهم کرد. از سال 72 تا 78 چندین فیلم کوتاه ساخت و اولین فیلم شانزده میلیمتری بلندش را در سال 1980 ساخت که از درآمد این فیلم توانست بودجه فیلم های بعدی خود را تأمین کند، در فاصله این فیلم تا سال 99 یازده فیلم دیگر ساخت تا در این سال با خلق شاهکارش فیلم همه چیز درباره مادرم[16] به شهرت جهانی رسید و تقریباً تمام جوایز معتبر را با آن کسب کرد، از افتخارات این فیلم می توان به جایزه بهترین فیلم خارجی زبانِ اسکار، نخل طلایی بهترین کارگردانی جشنواره کن، بهترین فیلم و فیلمنامه در جایزه بَفتا، بهترین فیلم خارجی زبان در جوایز گولدن گلوب، جایزه بهترین فیلم خارجی زبان جوایز سزار و همینطور هفت جایزه در مراسم گویای سال 99 اشاره کرد. عصر طلایی آلمادوار با این فیلم آغاز و تا به امروز ادامه یافته است؛ در سال 2002 فیلم با او حرف بزن[17] را ساخت که این فیلم توفیقات زیادی در جشنواره ها پیدا کرد. تربیت بد[18] در سال 2004، بازگشت[19] در 2006 و آغوش های شکسته[20] در 2009 از دیگر کارهای مشهور او در این سال ها محسوب می شوند. آخرین اثر او پوستی که در آن زندگی می کنم[21] در سال 2011 در هجده بخش مختلف در جوایز گویا نامزد شد و جایزه ی بهترین فیلم خارجی زبان را در بفتا از آن خود کرد. وی در سال 2001 به عضویت افتخاری آکادمی علمی-هنری [[آمریکا]] درآمد.[22] |
نسخهٔ ۲۶ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۰۳:۳۷
در 25 سپتامبر سال 1949 در شهر کوچک کالثادا دِ کالاترابا[13]از ایالت کاستیا لا مانچا متولد شد. بزرگترین وشناخته شده ترین کارگردان نسل خود در اسپانیا به شمار می آید. او علاوه بر گارگردانی و فیلمنامه نویسی به نگارش کتاب هایی نیز پرداخته است. زمانی که تنها هشت سال داشت به همراه خانواده اش به اِکستِرِمادورا مهاجرت کرد، خانواده او رابهامیداینکه روزی کشیش شود به یک مدرسه مذهبی روانه کرد اما در کاسِرس به غیر از مدرسه یک سینما نیز وجود داشت که پدرو بیشتر اوغاتش را در آنجا سپری می کرد، او اظهار داشت که سینما به او چیزهایی یاد داده که هیچ کشیشی توانایی آن را نداشته است. آلمادوار در آن دوره به شدت تحت تأثیر کارگردانانی ازجمله لوئیس بونیوئل، آلفرد هیچکاک، فدریکو فلینی و اینگمار برگمان قرار گرفت. درحالی که تنها هدفش تحصیل در رشته سینما بود در شانزده سالگی کاسرس را به مقصد مادرید ترک کرد، اما مشکلات مالی و فشار فرانکو بر مدرسه ی ملی سینما موانع سختی در راه او بودند. آلمادوار برای گذران زندگی فعالیت های مختلفی را در مادرید در پیش گرفت اما برای تهیه یک دوربین سوپر هشت نیاز به شغلی تمام وقت داشت به همین دلیل در شرکت مخابرات اسپانیا شغلی برای خود یافت و دوازده سال به کار در آن شرکت مشغول شد.[14] در اوایل دهه هفتاد باگروه تئاتری به نام گولیاردوس[15] همکاری کرد و به نگارش نمایشنامه برای این گروه پرداخت و با دوربین خود فیلم هایی از فعالیت های این گروه تهیه کرد. اولین فعالیت های سینمایی آلمادوار همزمان با مرگ فرانکو بود و این موضوع فضای مناسبی را در حوزه سینما برای او فراهم کرد. از سال 72 تا 78 چندین فیلم کوتاه ساخت و اولین فیلم شانزده میلیمتری بلندش را در سال 1980 ساخت که از درآمد این فیلم توانست بودجه فیلم های بعدی خود را تأمین کند، در فاصله این فیلم تا سال 99 یازده فیلم دیگر ساخت تا در این سال با خلق شاهکارش فیلم همه چیز درباره مادرم[16] به شهرت جهانی رسید و تقریباً تمام جوایز معتبر را با آن کسب کرد، از افتخارات این فیلم می توان به جایزه بهترین فیلم خارجی زبانِ اسکار، نخل طلایی بهترین کارگردانی جشنواره کن، بهترین فیلم و فیلمنامه در جایزه بَفتا، بهترین فیلم خارجی زبان در جوایز گولدن گلوب، جایزه بهترین فیلم خارجی زبان جوایز سزار و همینطور هفت جایزه در مراسم گویای سال 99 اشاره کرد. عصر طلایی آلمادوار با این فیلم آغاز و تا به امروز ادامه یافته است؛ در سال 2002 فیلم با او حرف بزن[17] را ساخت که این فیلم توفیقات زیادی در جشنواره ها پیدا کرد. تربیت بد[18] در سال 2004، بازگشت[19] در 2006 و آغوش های شکسته[20] در 2009 از دیگر کارهای مشهور او در این سال ها محسوب می شوند. آخرین اثر او پوستی که در آن زندگی می کنم[21] در سال 2011 در هجده بخش مختلف در جوایز گویا نامزد شد و جایزه ی بهترین فیلم خارجی زبان را در بفتا از آن خود کرد. وی در سال 2001 به عضویت افتخاری آکادمی علمی-هنری آمریکا درآمد.[22]