پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی اسپانیا و ایران: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
اولین فرستادگان دولت [[اسپانیا]] به ایران  كلاويخو سفير انريك سوم پادشاه كاستيا و همراهانش بودند که در سال 1403تمام سرزمين ايران را در نورديدند. سپس دو کشيش پرتغالي يکي از فرقه ي فرانسيسکن  به نام آلفونسو کوردرو و ديگري از فرقه ي دومينيکن به نام نيکولا دي ملو بودند که در سال 1007 قمری یا 1599 وارد ایران شدند. چون اينان نخستين کشيشاني بودند که به اصفهان رسيده بودند، شاه عباس خاطر آنان را بسيار گرامي داشت و چون نيکولا دي ملو خود را اسقف هرمز و نماينده ي پادشاه اسپانيا معرفي کرد او را به گرمي پذيرفت و صليبي از طلا مکلل به الماس و فيروزه و ياقوت به وي بخشيد. درست در همين ايام يک هيأت انگليسي تحت نظر سرآنتوني شرلي و برادرش رابرت به ايران رسيده و مورد توجه شاه عباس قرار گرفته بود.
[[پرونده:پیشینه روابط سیاسی ایران و اسپانیا.jpg|پیوند=https://wikimelal.ir/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D9%BE%DB%8C%D8%B4%DB%8C%D9%86%D9%87%20%D8%B1%D9%88%D8%A7%D8%A8%D8%B7%20%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C%20%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%20%D9%88%20%D8%A7%D8%B3%D9%BE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7.jpg|بندانگشتی|پیشینه روابط سیاسی ایران و اسپانیا]]
اولین فرستادگان دولت اسپانیا به ایران کلاویخو سفیر انریک سوم پادشاه کاستیا و همرا‌هانش بودند که در سال 1403تمام سرز‌‌‌مین ایران را در نوردیدند. سپس دو کشیش پرتغالی یکی از فرقه‌ی فرانسیسکن به نام آلفونسو کوردرو و دیگری از فرقه‌ی دو‌‌‌مینیکن به نام نیکولا دی ملو بودند که در سال 1007 قمری یا 1599 وارد ایران شدند. چون اینان نخستین کشیشانی بودند که به اصفهان رسیده بودند، شاه عباس خاطر آنان را بسیار گرا‌‌‌می‌‌‌‌ داشت و چون نیکولا دی ملو خود را اسقف هرمز و نماینده ی پادشاه اسپانیا معرفی کرد او را به گرمی‌‌‌‌ پذیرفت و صلیبی از طلا مکلل به الماس و فیروزه و یاقوت به وی بخشید. درست در همین ایام یک هیأت انگلیسی تحت نظر سرآنتونی شرلی و برادرش رابرت به ایران رسیده و مورد توجه شاه عباس قرار گرفته بود. فیلیپ پادشاه اسپانیا برقراری روابط را با ایران لازم ‌‌‌می‌‌‌‌دانست و در دستورالعمل مورخ 15 فوریه 1594 نایب السلطنه ی هند ماتیاس آلبوکرک را به لزوم حفظ ارتباط سیاسی با ایران توصیه کرد و دو سال بعد به لزوم این مطلب به نایب السطنه جدید دریاسالار فرانسیسکو داگاما اشاره نمود. همزمانی سفر دو هیئت اروپایی به ایران این ظن را به و جود آورد که این دو کشیش نامزدان حقیقی سفارت به دربار ایران و رسانیدن نامه‌ی پادشاه اسپانیا و پرتغال به شهریار جوان و پرآوازه‌ی ایران نبودند. بلکه اینان کشیشانی بودند که مأموریت داشتند سر از کار هیأت انگلیسی در ایران در آورند و تا آنجا که ‌‌‌می‌‌‌‌توانند از پیشرفت مقاصد انگلیسی‌ها در ایران جلوگیری نمایند. وقتی شاه عباس، هیأتی مرکب از آنتونی شرلی و حسینعلی بیک را مأمور دربار‌های اروپا من جمله دربار اسپانیا کرد این دو کشیش هم با هیأت سفارت به راه افتادند. موضوع مأموریت سفارت شاه ایران رساندن توصیه شاه عباس در مورد لزوم متحد شدن اروپائیان بر علیه دولت عثمانی به دربار‌های اروپا بود. سفر آنتونی شرلی و حسینعلی بیک بیات به اروپا و دربار اسپانیا به نتیجه ای نرسید و در اواسط سال 1602 به شیراز بازگشته است. 


فيليپ پادشاه اسپانيا  برقراري روابط را با ايران لازم مي دانست و در دستورالعمل مورخ 15 فوريه 1594 نايب السلطنه ي هند ماتياس آلبوکرک را به لزوم حفظ ارتباط سياسي با ايران توصيه کرد و دو سال بعد به لزوم اين مطلب به نايب السطنه جديد درياسالار فرانسيسکو داگاما اشاره نمود. همزمانی سفر دو هیئت  اروپایی به ایران این ظن را به و جود آورد که اين دو کشيش نامزدان حقيقي سفارت به دربار ايران و رسانيدن نامه ي پادشاه اسپانيا و پرتغال به شهريار جوان و پرآوازه ي ايران نبودند. بلکه اينان کشيشاني بودند که مأموريت داشتند سر از کار هيأت انگليسي در ايران در آورند و تا آنجا که مي توانند از پيشرفت مقاصد انگليسيها در ايران جلوگيري نمايند. وقتي شاه عباس، هيأتي مرکب از آنتوني شرلي و حسينعلي بيک را مأمور دربارهاي اروپا من جمله دربار اسپانيا کرد اين دو کشيش هم با هيأت سفارت به راه افتادند. موضوع مأموريت سفارت شاه ايران رساندن توصيه شاه عباس در مورد لزوم متحد شدن اروپائیان بر علیه دولت عثمانی به دربارهاي اروپا بود. سفر آنتوني شرلي و حسينعلي بيک بيات به اروپا و دربار اسپانيا به نتيجه اي نرسيد  و در اواسط سال 1602 به شيراز بازگشته است.
در همین سال بحرین از سلطه نیرو‌های پرتغالی آزاد و به ایران منضم گردید. مقارن این وقایع هیأت سیاسی دیگری از طرف دولت اسپانیا به ایران رسید. فیلیپ پادشاه اسپانیا خواست هیأتی از کشیشان مسیحی را به قصد تبلیغ مسیحیت به ایران فرستند. ژر‌‌‌می‌‌‌نو داکروز (Jermino da Cruz) و کریستوفولو دااسپریتوس سانتو (Christofolo da Spritus Santo) و آنتونیو دوگووه آ (Antonio de Gueva) به ایران فرستاد. ریاست این هیأت بر عهده آنتونیو بود. شاه عباس با کشیش آنتونیو از در موافقت درآمد واو را با همرا‌هانش به کاشان و اصفهان برد و اجازه داد که در اصفهان کلیسایی برای عیسویان بنا نماید و حتی مخارج کاشیکاری آن را از خزانه ی خویش پرداخت و وعده کرد که مبلغان مسیحی را در وظیفه ی تبلیغی خویش آزاد گذارد مشروط بدانکه پاپ و پادشاه اسپانیا به جنگ با ترکان برخیزند.<ref>دكتر عبدالحسن نوایی: تاریخ روابط سیاسی اقتصادی ایران در دوران صفویه، چاپ ششم، نشر نو، تهران، 1389، ص 91</ref> اندکی بعد از این قضایا، شاه عباس که به وسیله ی آنتونیوی کشیش اط‌‌مینان یافته بود که پرتغالیان در خلیج فارس مزاحم جزایر و سواحل خلیج فارس نخواهند شد، ناگهان با سپاهیان زبده ی خود برق آسا به آذربایجان حمله برد و این قسمت از خاک ایران را که نزدیک به بیست سال در تصرف ترکان باقی مانده بود به زور شمشیر از چنگ آنان بیرون آورد.تا اینکه در سال 1606سفیری از اسپانیا به نام لوئیس پره یرا دولاسردا (Luis Preira de Lacereda)، همراه دو کشیش با پنجاه ملازم و همراه، به ایران آمد و موقعی رسید که شاه عباس در ارمنستان با ترکان عثمانی در جنگ بود. وی از طرف مخدوم خود پادشاه اسپانیا مأموریت داشت با اقدامات مسالمت آ‌‌‌میز و مدبرانه بحرین را از ایران پس بگیرد، شاه عباس را به جنگ با دولت عثمانی تحریک کند و دولت ایران را از دولت انگلستان دور سازد. با این حال، شاه عباس از امضای قرارداد صلح با اسپانیا نیز خودداری ورزید و لاسردا که دیگر وجود خود را به عنوان سفیر بلا اثر ‌‌‌می‌‌‌‌دید، با کسب اجازه از شاه تا حدی شتاب زده از ایران خارج شد و بعد‌ها پادشاه اسپانیا این شتابزدگی را نادرست خواند.


در همین سال بحرين از سلطه نیروهای پرتغالی آزاد و به ایران منضم گردید. مقارن اين وقايع هيأت سياسي ديگري از طرف دولت اسپانيا به ايران رسيد. فيليپ پادشاه اسپانيا خواست هيأتي از کشيشان مسيحي را به قصد تبليغ مسيحيت به ايران فرستند. ژرمينو داکروز[2] و کريستوفولو دااسپريتوس سانتو[3]  و آنتونيو دوگووه آ[4]  به ايران فرستاد. رياست اين هيأت بر عهده آنتونيو بود.  شاه عباس با کشيش آنتونيو از در موافقت درآمد واو را با همراهانش به کاشان و اصفهان برد و اجازه داد که در اصفهان کليسايي براي عيسويان بنا نمايد و حتي مخارج کاشيکاري آن را از خزانه ي خويش پرداخت و وعده کرد که مبلغان مسيحي را در وظيفه ي تبليغي خويش آزاد گذارد مشروط بدانکه پاپ و پادشاه اسپانيا به جنگ با ترکان برخيزند.[5]
سرانجام فیلیپ سوم پادشاه اسپانیا آنتونیو دوگووه آ را برای بار دوم به سفارت تعیین کرد و او را همراه با نامه‌‌هایی به ایران فرستاد و بهانه‌ی او این بود که «از دوست خود شاه عباس بی خبر مانده است. شاه عباس در جواب بدین مطلب اظهار داشت که سفیری به نام دنگیزبیک روملو را به همراه گووه آ به اسپانیا خواهد فرستاد. در نامه ای در1607 پادشاه اسپانیا از شاه عباس خواست که انحصار تجارت ابریشم ایران را از ترکان عثمانی و ارمنیان بازگیرد و به بازرگانان اسپانیایی سپارد و هرموز را مرکز این تجارت قرار دهد. اما شاه عباس که دیگر نه به وعده‌‌های اسپانیا دل خوش ‌‌‌می‌‌‌‌داشت نه از وعید‌های فیلیپ هراسی به دل راه ‌‌‌می‌‌‌‌داد، به آنتونیو دوگووه آ اعتنایی چندان نکرد و رابرت شرلی را از جانب خود به دربارهای اروپا فرستاد تا با دول اروپا هم در زمینه ی تجاری خاصه تجارت ابریشم مذاکره کند هم در زمینه ی سیاسی، در مورد اتحاد نظا‌‌‌می‌‌‌‌ با ایران و ایجاد جبهه ی واحدی در برابر دولت عثمانی.  انریک سوم پادشاه اسپانیا فردی به نام گارسیا د سیلوا ای فیگروا (Garcia de Silva y Figueroa) را به دربار شاه عباس فرستاد تا بتواند اتحادی را علیه امپراطوری عثمانی پایه گذاری نماید. وی طی 7 سال حضور در دربار شاه عباس توانست رابطه نزدیکی باپادشاه صفوی برقرار نماید. نقش چهره او در باغ چهل ستون گویای مراتب قرب این سفیر در دربار شاه عباس است. با این حال، مقابله شاه عباس با حضور دریائی اسپانیا و پرتغال، مانع از گسترش مناسبات دو کشور در سال‌های بعدی شد. در واقع، عدم توفیق اسپانیا در تثبیت حضور خود درمنطقه خلیج فارس و مدیترانه موجب تقویت حضور قدرت‌هائی نظیر انگستان، [https://wikimelal.ir/index.php?title=%D8%B1%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%87 روسیه] و [https://wikimelal.ir/index.php?title=%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%D9%87 فرانسه] شد و این روند موجبات تضعیف موقعیت اسپانیا در منطقه بویژه در قرن 18 را فراهم نمود. 


اندکي بعد از اين قضايا، شاه عباس که به وسيله ي آنتونيوي کشيش اطمينان يافته بود که پرتغاليان در خليج فارس مزاحم جزاير و سواحل خليج فارس نخواهند شد، ناگهان با سپاهيان زبده ي خود برق آسا به آذربايجان حمله برد و اين قسمت از خاک ايران را که نزديک به بيست سال در تصرف ترکان باقي مانده بود به زور شمشير از چنگ آنان بيرون آورد.
در ایران نیز پس از سقوط سلسله صفوی تاروی کارآمدن آقامحمدخان قاجار در سال 1790، کشور دچار هرج ومرج و تجزیه شد. ظهور آقامحمدخان قاجار را ‌‌‌می‌‌‌‌توان با سلطنت شارل سوم (1788-1759) تشبیه کرد. در این دوره پس از اولین تلاش‌ها در جهت ایجاد روابط سیاسی بین دو کشور، روند تحولات جهانی بویژه تسلط انگلیس و روسیه بر ایران و مداخله فرانسه و کنسرت اروپا در امور اسپانیا، مانع از توسعه هر چه بیشتر مناسبات ایران و اسپانیا شد. با این حال، در یک تحول اساسی در زمان محمدشاه قاجار، طی مذاکرات نمایندگان سیاسی دو کشور در استانبول، عهدنامه مودت و تجارت دو کشور در تاریخ 4 مارس 1842 توسط ‌‌‌میرزا جعفرخان سفیر و وزیر مختار ایران در عثمانی و آنتوان لوپز دکوردوبا سفیر اسپانیا در عثمانی به امضاء رسید. این عهدنامه سپس به تایید محمد شاه وایزابل ملکه اسپانیا رسید. معاهده شامل یک مقدمه، هفت ماده و یک نتیجه است. باتوجه به اینکه اجرای معاهده مذکور بنا به دلایلی به عهده تعویق افتاده بود، مجدداً در 9 فوریه 1870 توسط سرتیپ حاج شیخ محمدخان وزیرمختار ایران در لندن و امانوئل رانسمای ویلانوئوا نماینده اسپانیا درلندن، در این شهر به امضاء رسید.<ref name=":0">روابط ایران و اسپانیا، قابل دسترس در http://iranspain.org/documents/document/0/11593/portal.aspx</ref> برخی تحلیلگران اعتقاد دارند روابط سیاسی دو کشور به مفهوم نوین آن، اساساً از زمان انعقاد معاهده 1842 آغاز گردیده است. امضای این معاهده از آن جهت حائز اهمیت است که اسپانیا پس از روسیه، انگلستان و عثمانی که عملاً همسایه ایران بودند، نخستین کشور اروپائی است که چنین سندی را با ایران امضاء نمود.


 
طی قرن بیستم روابط دو کشور بر بستر معاهده 1842 استانبول ادامه یافت و در سال 1916 سفارت ایران در مادرید برای اولین بار گشایش یافت و ‌‌‌میرزا اسماعیل خان دبیر الملک فرزانه تا سال 1919 به عنوان وزیر مختار انجام وظیفه کرد لکن پس از آن سفارت ایران به دلایل مالی و صرفه جوئی تعطیل و سفارت ایران در پاریس، نمایندگی اکرودیته ایران در مادرید را بر عهده گرفت. 
تا اينکه  در سال 1606سفيري از اسپانيا به نام لوئيس پره يرا دولاسردا[6]، همراه دو کشيش با پنجاه ملازم و همراه، به ايران آمد و موقعي رسيد که شاه عباس در ارمنستان با ترکان عثماني در جنگ بود. وي از طرف مخدوم خود پادشاه اسپانيا مأموريت داشت با اقدامات مسالمت آميز و مدبرانه بحرين را از ايران پس بگيرد، شاه عباس را به جنگ با دولت عثماني تحريک کند و  دولت ايران را از دولت انگلستان دور سازد.  با اين حال، شاه عباس از امضاي قرارداد صلح با اسپانيا نيز خودداري ورزيد و لاسردا که ديگر وجود خود را به عنوان سفير بلااثر مي ديد، با کسب اجازه از شاه تا حدي شتاب زده از ايران خارج شد و بعدها پادشاه اسپانيا اين شتابزدگي را نادرست خواند.
 
سرانجام فيليپ سوم پادشاه اسپانيا آنتونيو دوگووه آ را براي بار دوم به سفارت تعيين کرد و او را همراه با نامه هايي به ايران فرستاد و بهانه ي او اين بود که «از دوست خود شاه عباس بي خبر مانده است. شاه عباس در جواب بدين مطلب اظهار داشت که سفيري به نام دنگيزبيک روملو را به همراه گووه آ به اسپانيا خواهد فرستاد. در نامه ای در1607 پادشاه اسپانيا از شاه عباس خواست که انحصار تجارت ابريشم ايران را از ترکان عثماني و ارمنيان بازگيرد و به بازرگانان اسپانيايي سپارد و هرموز را مرکز اين تجارت قرار دهد. اما شاه عباس که ديگر نه به وعده هاي اسپانيا دل خوش مي داشت نه از وعيدهاي فيليپ هراسي به دل راه مي داد، به آنتونيو دوگووه آ اعتنايي چندان نکرد و رابرت شرلي را از جانب خود به دربارهاي اروپا فرستاد تا با دول اروپا هم در زمينه ي تجاري خاصه تجارت ابريشم مذاکره کند هم در زمينه ي سياسي، در مورد اتحاد نظامي با ايران و ايجاد جبهه ي واحدي در برابر دولت عثماني.
 
انريك سوم پادشاه اسپانيا فردي به نام گارسيا د سيلوا اي فيگروا[7] را به دربار شاه عباس فرستاد تا بتواند اتحادي را عليه امپراطوري عثماني پايه گذاري نمايد. وي طي 7 سال حضور در دربار شاه عباس توانست رابطه نزديكي باپادشاه صفوي برقرار نمايد. نقش چهره او در باغ چهل ستون گوياي مراتب قرب اين سفير در دربار شاه عباس است. با اين حال، مقابله شاه عباس با حضور دريائي اسپانيا و پرتغال، مانع از گسترش مناسبات دو كشور در سالهاي بعدي شد. در واقع، عدم توفيق اسپانيا در تثبيت حضور خود درمنطقه خليج فارس و مديترانه موجب تقويت حضور قدرتهائي نظير انگستان، روسيه و [[فرانسه]] شد و اين روند موجبات تضعيف موقعيت اسپانيا در منطقه بويژه در قرن 18 را فراهم نمود.
 
در ايران نيز پس از سقوط سلسله صفوي تاروي كارآمدن آقامحمدخان قاجار در سال 1790، كشور دچار هرج ومرج و تجزيه شد. ظهور آقامحمدخان قاجار را ميتوان با سلطنت شارل سوم (1788-1759) تشبيه كرد. در اين دوره پس از اولين تلاشها در جهت ايجاد روابط سياسي بين دو كشور، روند تحولات جهاني بويژه تسلط انگليس و روسيه بر ايران و مداخله فرانسه و كنسرت اروپا در امور اسپانيا، مانع از توسعه هر چه بيشتر مناسبات ايران واسپانيا شد. بااين حال، در يك تحول اساسي در زمان محمدشاه قاجار، طي مذاكرات نمايندگان سياسي دو كشور در استانبول، عهدنامه مودت و تجارت دو كشور در تاريخ 4 مارس 1842 توسط ميرزاجعفرخان سفير و وزير مختار ايران در عثماني و آنتوان لوپز دكوردوبا سفير اسپانيا در عثماني به امضاء رسيد. اين عهدنامه سپس به تاييد محمد شاه وايزابل ملكه اسپانيا رسيد. معاهده شامل يك مقدمه، هفت ماده و يك نتيجه است. باتوجه به اينكه اجراي معاهده مذكور بنا به دلايلي به عهده تعويق افتاده بود، مجدداً در 9 فوريه 1870 توسط سرتيپ حاج شيخ محمدخان وزيرمختار ايران در لندن و امانوئل رانسماي ويلانوئوا نماينده اسپانيا درلندن، در اين شهر به امضاء رسيد.[8]
 
برخي تحليلگران اعتقاد دارند روابط سياسي دو كشور به مفهوم نوين آن، اساساً از زمان انعقاد معاهده 1842 آغاز گرديده است. امضاي اين معاهده از آن جهت حائز اهميت است كه اسپانيا پس از روسيه، انگلستان و عثماني كه عملاً همسايه ايران بودند، نخستين كشور اروپائي است كه چنين سندي را با ايران امضاء نمود.
 
طي قرن بيستم روابط دو كشور بر بستر معاهده 1842 استانبول ادامه يافت و در سال 1916 سفارت ايران در مادريد براي اولين بار گشايش يافت و ميرزا اسماعيل خان دبير الملك فرزانه تا سال 1919 به عنوان وزير مختار انجام وظيفه كرد لكن پس از آن سفارت ايران به دلايل مالي و صرفه جوئي تعطيل و سفارت ايران در پاريس، نمايندگي اكروديته ايران در مادريد را بر عهده گرفت.

نسخهٔ ‏۹ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۱۲

پیشینه روابط سیاسی ایران و اسپانیا

اولین فرستادگان دولت اسپانیا به ایران کلاویخو سفیر انریک سوم پادشاه کاستیا و همرا‌هانش بودند که در سال 1403تمام سرز‌‌‌مین ایران را در نوردیدند. سپس دو کشیش پرتغالی یکی از فرقه‌ی فرانسیسکن به نام آلفونسو کوردرو و دیگری از فرقه‌ی دو‌‌‌مینیکن به نام نیکولا دی ملو بودند که در سال 1007 قمری یا 1599 وارد ایران شدند. چون اینان نخستین کشیشانی بودند که به اصفهان رسیده بودند، شاه عباس خاطر آنان را بسیار گرا‌‌‌می‌‌‌‌ داشت و چون نیکولا دی ملو خود را اسقف هرمز و نماینده ی پادشاه اسپانیا معرفی کرد او را به گرمی‌‌‌‌ پذیرفت و صلیبی از طلا مکلل به الماس و فیروزه و یاقوت به وی بخشید. درست در همین ایام یک هیأت انگلیسی تحت نظر سرآنتونی شرلی و برادرش رابرت به ایران رسیده و مورد توجه شاه عباس قرار گرفته بود. فیلیپ پادشاه اسپانیا برقراری روابط را با ایران لازم ‌‌‌می‌‌‌‌دانست و در دستورالعمل مورخ 15 فوریه 1594 نایب السلطنه ی هند ماتیاس آلبوکرک را به لزوم حفظ ارتباط سیاسی با ایران توصیه کرد و دو سال بعد به لزوم این مطلب به نایب السطنه جدید دریاسالار فرانسیسکو داگاما اشاره نمود. همزمانی سفر دو هیئت اروپایی به ایران این ظن را به و جود آورد که این دو کشیش نامزدان حقیقی سفارت به دربار ایران و رسانیدن نامه‌ی پادشاه اسپانیا و پرتغال به شهریار جوان و پرآوازه‌ی ایران نبودند. بلکه اینان کشیشانی بودند که مأموریت داشتند سر از کار هیأت انگلیسی در ایران در آورند و تا آنجا که ‌‌‌می‌‌‌‌توانند از پیشرفت مقاصد انگلیسی‌ها در ایران جلوگیری نمایند. وقتی شاه عباس، هیأتی مرکب از آنتونی شرلی و حسینعلی بیک را مأمور دربار‌های اروپا من جمله دربار اسپانیا کرد این دو کشیش هم با هیأت سفارت به راه افتادند. موضوع مأموریت سفارت شاه ایران رساندن توصیه شاه عباس در مورد لزوم متحد شدن اروپائیان بر علیه دولت عثمانی به دربار‌های اروپا بود. سفر آنتونی شرلی و حسینعلی بیک بیات به اروپا و دربار اسپانیا به نتیجه ای نرسید و در اواسط سال 1602 به شیراز بازگشته است.

در همین سال بحرین از سلطه نیرو‌های پرتغالی آزاد و به ایران منضم گردید. مقارن این وقایع هیأت سیاسی دیگری از طرف دولت اسپانیا به ایران رسید. فیلیپ پادشاه اسپانیا خواست هیأتی از کشیشان مسیحی را به قصد تبلیغ مسیحیت به ایران فرستند. ژر‌‌‌می‌‌‌نو داکروز (Jermino da Cruz) و کریستوفولو دااسپریتوس سانتو (Christofolo da Spritus Santo) و آنتونیو دوگووه آ (Antonio de Gueva) به ایران فرستاد. ریاست این هیأت بر عهده آنتونیو بود. شاه عباس با کشیش آنتونیو از در موافقت درآمد واو را با همرا‌هانش به کاشان و اصفهان برد و اجازه داد که در اصفهان کلیسایی برای عیسویان بنا نماید و حتی مخارج کاشیکاری آن را از خزانه ی خویش پرداخت و وعده کرد که مبلغان مسیحی را در وظیفه ی تبلیغی خویش آزاد گذارد مشروط بدانکه پاپ و پادشاه اسپانیا به جنگ با ترکان برخیزند.[۱] اندکی بعد از این قضایا، شاه عباس که به وسیله ی آنتونیوی کشیش اط‌‌مینان یافته بود که پرتغالیان در خلیج فارس مزاحم جزایر و سواحل خلیج فارس نخواهند شد، ناگهان با سپاهیان زبده ی خود برق آسا به آذربایجان حمله برد و این قسمت از خاک ایران را که نزدیک به بیست سال در تصرف ترکان باقی مانده بود به زور شمشیر از چنگ آنان بیرون آورد.تا اینکه در سال 1606سفیری از اسپانیا به نام لوئیس پره یرا دولاسردا (Luis Preira de Lacereda)، همراه دو کشیش با پنجاه ملازم و همراه، به ایران آمد و موقعی رسید که شاه عباس در ارمنستان با ترکان عثمانی در جنگ بود. وی از طرف مخدوم خود پادشاه اسپانیا مأموریت داشت با اقدامات مسالمت آ‌‌‌میز و مدبرانه بحرین را از ایران پس بگیرد، شاه عباس را به جنگ با دولت عثمانی تحریک کند و دولت ایران را از دولت انگلستان دور سازد. با این حال، شاه عباس از امضای قرارداد صلح با اسپانیا نیز خودداری ورزید و لاسردا که دیگر وجود خود را به عنوان سفیر بلا اثر ‌‌‌می‌‌‌‌دید، با کسب اجازه از شاه تا حدی شتاب زده از ایران خارج شد و بعد‌ها پادشاه اسپانیا این شتابزدگی را نادرست خواند.

سرانجام فیلیپ سوم پادشاه اسپانیا آنتونیو دوگووه آ را برای بار دوم به سفارت تعیین کرد و او را همراه با نامه‌‌هایی به ایران فرستاد و بهانه‌ی او این بود که «از دوست خود شاه عباس بی خبر مانده است. شاه عباس در جواب بدین مطلب اظهار داشت که سفیری به نام دنگیزبیک روملو را به همراه گووه آ به اسپانیا خواهد فرستاد. در نامه ای در1607 پادشاه اسپانیا از شاه عباس خواست که انحصار تجارت ابریشم ایران را از ترکان عثمانی و ارمنیان بازگیرد و به بازرگانان اسپانیایی سپارد و هرموز را مرکز این تجارت قرار دهد. اما شاه عباس که دیگر نه به وعده‌‌های اسپانیا دل خوش ‌‌‌می‌‌‌‌داشت نه از وعید‌های فیلیپ هراسی به دل راه ‌‌‌می‌‌‌‌داد، به آنتونیو دوگووه آ اعتنایی چندان نکرد و رابرت شرلی را از جانب خود به دربارهای اروپا فرستاد تا با دول اروپا هم در زمینه ی تجاری خاصه تجارت ابریشم مذاکره کند هم در زمینه ی سیاسی، در مورد اتحاد نظا‌‌‌می‌‌‌‌ با ایران و ایجاد جبهه ی واحدی در برابر دولت عثمانی. انریک سوم پادشاه اسپانیا فردی به نام گارسیا د سیلوا ای فیگروا (Garcia de Silva y Figueroa) را به دربار شاه عباس فرستاد تا بتواند اتحادی را علیه امپراطوری عثمانی پایه گذاری نماید. وی طی 7 سال حضور در دربار شاه عباس توانست رابطه نزدیکی باپادشاه صفوی برقرار نماید. نقش چهره او در باغ چهل ستون گویای مراتب قرب این سفیر در دربار شاه عباس است. با این حال، مقابله شاه عباس با حضور دریائی اسپانیا و پرتغال، مانع از گسترش مناسبات دو کشور در سال‌های بعدی شد. در واقع، عدم توفیق اسپانیا در تثبیت حضور خود درمنطقه خلیج فارس و مدیترانه موجب تقویت حضور قدرت‌هائی نظیر انگستان، روسیه و فرانسه شد و این روند موجبات تضعیف موقعیت اسپانیا در منطقه بویژه در قرن 18 را فراهم نمود.

در ایران نیز پس از سقوط سلسله صفوی تاروی کارآمدن آقامحمدخان قاجار در سال 1790، کشور دچار هرج ومرج و تجزیه شد. ظهور آقامحمدخان قاجار را ‌‌‌می‌‌‌‌توان با سلطنت شارل سوم (1788-1759) تشبیه کرد. در این دوره پس از اولین تلاش‌ها در جهت ایجاد روابط سیاسی بین دو کشور، روند تحولات جهانی بویژه تسلط انگلیس و روسیه بر ایران و مداخله فرانسه و کنسرت اروپا در امور اسپانیا، مانع از توسعه هر چه بیشتر مناسبات ایران و اسپانیا شد. با این حال، در یک تحول اساسی در زمان محمدشاه قاجار، طی مذاکرات نمایندگان سیاسی دو کشور در استانبول، عهدنامه مودت و تجارت دو کشور در تاریخ 4 مارس 1842 توسط ‌‌‌میرزا جعفرخان سفیر و وزیر مختار ایران در عثمانی و آنتوان لوپز دکوردوبا سفیر اسپانیا در عثمانی به امضاء رسید. این عهدنامه سپس به تایید محمد شاه وایزابل ملکه اسپانیا رسید. معاهده شامل یک مقدمه، هفت ماده و یک نتیجه است. باتوجه به اینکه اجرای معاهده مذکور بنا به دلایلی به عهده تعویق افتاده بود، مجدداً در 9 فوریه 1870 توسط سرتیپ حاج شیخ محمدخان وزیرمختار ایران در لندن و امانوئل رانسمای ویلانوئوا نماینده اسپانیا درلندن، در این شهر به امضاء رسید.[۲] برخی تحلیلگران اعتقاد دارند روابط سیاسی دو کشور به مفهوم نوین آن، اساساً از زمان انعقاد معاهده 1842 آغاز گردیده است. امضای این معاهده از آن جهت حائز اهمیت است که اسپانیا پس از روسیه، انگلستان و عثمانی که عملاً همسایه ایران بودند، نخستین کشور اروپائی است که چنین سندی را با ایران امضاء نمود.

طی قرن بیستم روابط دو کشور بر بستر معاهده 1842 استانبول ادامه یافت و در سال 1916 سفارت ایران در مادرید برای اولین بار گشایش یافت و ‌‌‌میرزا اسماعیل خان دبیر الملک فرزانه تا سال 1919 به عنوان وزیر مختار انجام وظیفه کرد لکن پس از آن سفارت ایران به دلایل مالی و صرفه جوئی تعطیل و سفارت ایران در پاریس، نمایندگی اکرودیته ایران در مادرید را بر عهده گرفت. 

  1. دكتر عبدالحسن نوایی: تاریخ روابط سیاسی اقتصادی ایران در دوران صفویه، چاپ ششم، نشر نو، تهران، 1389، ص 91
  2. روابط ایران و اسپانیا، قابل دسترس در http://iranspain.org/documents/document/0/11593/portal.aspx