پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی اسپانیا و ایران

از دانشنامه ملل
پیشینه روابط سیاسی ایران و اسپانیا، قابل بازیابی ازhttps://ifpnews.com/iran-spain-keen-to-boost-science-tourism-cooperation/

اولین فرستادگان دولت اسپانیا به ایران کلاویخو سفیر انریک سوم پادشاه کاستیا و همرا‌هانش بودند که در سال 1403 تمام سرز‌‌‌مین ایران را در نوردیدند. سپس دو کشیش پرتغالی یکی از فرقه‌ی فرانسیسکن به نام آلفونسو کوردرو و دیگری از فرقه‌ی دو‌‌‌مینیکن به نام نیکولا دی ملو بودند که در سال 1007 قمری یا 1599 وارد ایران شدند. چون اینان نخستین کشیشانی بودند که به اصفهان رسیده بودند، شاه عباس خاطر آنان را بسیار گرا‌‌‌می‌‌‌‌ داشت و چون نیکولا دی ملو خود را اسقف هرمز و نماینده ی پادشاه اسپانیا معرفی کرد او را به گرمی‌‌‌‌ پذیرفت و صلیبی از طلا مکلل به الماس و فیروزه و یاقوت به وی بخشید.

درست در همین ایام یک هیأت انگلیسی تحت نظر سرآنتونی شرلی و برادرش رابرت به ایران رسیده و مورد توجه شاه عباس قرار گرفته بود. فیلیپ پادشاه اسپانیا برقراری روابط را با ایران لازم ‌‌‌می‌‌‌‌دانست و در دستورالعمل مورخ 15 فوریه 1594 نایب السلطنه‌ی هند ماتیاس آلبوکرک را به لزوم حفظ ارتباط سیاسی با ایران توصیه کرد و دو سال بعد به لزوم این مطلب به نایب السطنه جدید دریاسالار فرانسیسکو داگاما اشاره نمود. همزمانی سفر دو هیئت اروپایی به ایران این ظن را به و جود آورد که این دو کشیش نامزدان حقیقی سفارت به دربار ایران و رسانیدن نامه‌ی پادشاه اسپانیا و پرتغال به شهریار جوان و پرآوازه‌ی ایران نبودند. بلکه اینان کشیشانی بودند که مأموریت داشتند سر از کار هیأت انگلیسی در ایران در آورند و تا آنجا که ‌‌‌می‌‌‌‌توانند از پیشرفت مقاصد انگلیسی‌ها در ایران جلوگیری نمایند.

وقتی شاه عباس، هیأتی مرکب از آنتونی شرلی و حسینعلی بیک را مأمور دربار‌های اروپا من جمله دربار اسپانیا کرد این دو کشیش هم با هیأت سفارت به راه افتادند. موضوع مأموریت سفارت شاه ایران رساندن توصیه شاه عباس در مورد لزوم متحد شدن اروپائیان بر علیه دولت عثمانی به دربار‌های اروپا بود. سفر آنتونی شرلی و حسینعلی بیک بیات به اروپا و دربار اسپانیا به نتیجه ای نرسید و در اواسط سال 1602 به شیراز بازگشته است.

در همین سال بحرین از سلطه نیرو‌های پرتغالی آزاد و به ایران منضم گردید. مقارن این وقایع هیأت سیاسی دیگری از طرف دولت اسپانیا به ایران رسید. فیلیپ پادشاه اسپانیا خواست هیأتی از کشیشان مسیحی را به قصد تبلیغ مسیحیت به ایران فرستند. ژر‌‌‌می‌‌‌نو داکروز (Jermino da Cruz) و کریستوفولو دااسپریتوس سانتو (Christofolo da Spritus Santo) و آنتونیو دوگووه آ (Antonio de Gueva) به ایران فرستاد. ریاست این هیأت بر عهده آنتونیو بود.

شاه عباس با کشیش آنتونیو از در موافقت درآمد واو را با همرا‌هانش به کاشان و اصفهان برد و اجازه داد که در اصفهان کلیسایی برای عیسویان بنا نماید و حتی مخارج کاشیکاری آن را از خزانه ی خویش پرداخت و وعده کرد که مبلغان مسیحی را در وظیفه ی تبلیغی خویش آزاد گذارد مشروط بدانکه پاپ و پادشاه اسپانیا به جنگ با ترکان برخیزند.[۱]

اندکی بعد از این قضایا، شاه عباس که به وسیله ی آنتونیوی کشیش اط‌‌مینان یافته بود که پرتغالیان در خلیج فارس مزاحم جزایر و سواحل خلیج فارس نخواهند شد، ناگهان با سپاهیان زبده ی خود برق آسا به آذربایجان حمله برد و این قسمت از خاک ایران را که نزدیک به بیست سال در تصرف ترکان باقی مانده بود به زور شمشیر از چنگ آنان بیرون آورد.تا اینکه در سال 1606سفیری از اسپانیا به نام لوئیس پره یرا دولاسردا (Luis Preira de Lacereda)، همراه دو کشیش با پنجاه ملازم و همراه، به ایران آمد و موقعی رسید که شاه عباس در ارمنستان با ترکان عثمانی در جنگ بود. وی از طرف مخدوم خود پادشاه اسپانیا مأموریت داشت با اقدامات مسالمت آ‌‌‌میز و مدبرانه بحرین را از ایران پس بگیرد، شاه عباس را به جنگ با دولت عثمانی تحریک کند و دولت ایران را از دولت انگلستان دور سازد. با این حال، شاه عباس از امضای قرارداد صلح با اسپانیا نیز خودداری ورزید و لاسردا که دیگر وجود خود را به عنوان سفیر بلا اثر ‌‌‌می‌‌‌‌دید، با کسب اجازه از شاه تا حدی شتاب زده از ایران خارج شد و بعد‌ها پادشاه اسپانیا این شتابزدگی را نادرست خواند.

سرانجام فیلیپ سوم پادشاه اسپانیا آنتونیو دوگووه آ را برای بار دوم به سفارت تعیین کرد و او را همراه با نامه‌‌هایی به ایران فرستاد و بهانه‌ی او این بود که «از دوست خود شاه عباس بی خبر مانده است. شاه عباس در جواب بدین مطلب اظهار داشت که سفیری به نام دنگیزبیک روملو را به همراه گووه آ به اسپانیا خواهد فرستاد. در نامه ای در1607 پادشاه اسپانیا از شاه عباس خواست که انحصار تجارت ابریشم ایران را از ترکان عثمانی و ارمنیان بازگیرد و به بازرگانان اسپانیایی سپارد و هرموز را مرکز این تجارت قرار دهد. اما شاه عباس که دیگر نه به وعده‌‌های اسپانیا دل خوش ‌‌‌می‌‌‌‌داشت نه از وعید‌های فیلیپ هراسی به دل راه ‌‌‌می‌‌‌‌داد، به آنتونیو دوگووه آ اعتنایی چندان نکرد و رابرت شرلی را از جانب خود به دربارهای اروپا فرستاد تا با دول اروپا هم در زمینه ی تجاری خاصه تجارت ابریشم مذاکره کند هم در زمینه ی سیاسی، در مورد اتحاد نظا‌‌‌می‌‌‌‌ با ایران و ایجاد جبهه ی واحدی در برابر دولت عثمانی.

انریک سوم پادشاه اسپانیا فردی به نام گارسیا د سیلوا ای فیگروا (Garcia de Silva y Figueroa) را به دربار شاه عباس فرستاد تا بتواند اتحادی را علیه امپراطوری عثمانی پایه گذاری نماید. وی طی 7 سال حضور در دربار شاه عباس توانست رابطه نزدیکی باپادشاه صفوی برقرار نماید. نقش چهره او در باغ چهل ستون گویای مراتب قرب این سفیر در دربار شاه عباس است. با این حال، مقابله شاه عباس با حضور دریائی اسپانیا و پرتغال، مانع از گسترش مناسبات دو کشور در سال‌های بعدی شد. در واقع، عدم توفیق اسپانیا در تثبیت حضور خود درمنطقه خلیج فارس و مدیترانه موجب تقویت حضور قدرت‌هائی نظیر انگستان، روسیه و فرانسه شد و این روند موجبات تضعیف موقعیت اسپانیا در منطقه بویژه در قرن 18 را فراهم نمود.

در ایران نیز پس از سقوط سلسله صفوی تاروی کارآمدن آقامحمدخان قاجار در سال 1790، کشور دچار هرج ومرج و تجزیه شد. ظهور آقامحمدخان قاجار را ‌‌‌می‌‌‌‌توان با سلطنت شارل سوم (1788-1759) تشبیه کرد. در این دوره پس از اولین تلاش‌ها در جهت ایجاد روابط سیاسی بین دو کشور، روند تحولات جهانی بویژه تسلط انگلیس و روسیه بر ایران و مداخله فرانسه و کنسرت اروپا در امور اسپانیا، مانع از توسعه هر چه بیشتر مناسبات ایران و اسپانیا شد. با این حال، در یک تحول اساسی در زمان محمدشاه قاجار، طی مذاکرات نمایندگان سیاسی دو کشور در استانبول، عهدنامه مودت و تجارت دو کشور در تاریخ 4 مارس 1842 توسط ‌‌‌میرزا جعفرخان سفیر و وزیر مختار ایران در عثمانی و آنتوان لوپز دکوردوبا سفیر اسپانیا در عثمانی به امضاء رسید. این عهدنامه سپس به تایید محمد شاه وایزابل ملکه اسپانیا رسید. معاهده شامل یک مقدمه، هفت ماده و یک نتیجه است.

باتوجه به اینکه اجرای معاهده مذکور بنا به دلایلی به عهده تعویق افتاده بود، مجدداً در 9 فوریه 1870 توسط سرتیپ حاج شیخ محمدخان وزیرمختار ایران در لندن و امانوئل رانسمای ویلانوئوا نماینده اسپانیا درلندن، در این شهر به امضاء رسید.[۲] برخی تحلیلگران اعتقاد دارند روابط سیاسی دو کشور به مفهوم نوین آن، اساساً از زمان انعقاد معاهده 1842 آغاز گردیده است. امضای این معاهده از آن جهت حائز اهمیت است که اسپانیا پس از روسیه، انگلستان و عثمانی که عملاً همسایه ایران بودند، نخستین کشور اروپائی است که چنین سندی را با ایران امضاء نمود.

طی قرن بیستم روابط دو کشور بر بستر معاهده 1842 استانبول ادامه یافت و در سال 1916 سفارت ایران در مادرید برای اولین بار گشایش یافت و ‌‌‌میرزا اسماعیل خان دبیر الملک فرزانه تا سال 1919 به عنوان وزیر مختار انجام وظیفه کرد لکن پس از آن سفارت ایران به دلایل مالی و صرفه جوئی تعطیل و سفارت ایران در پاریس، نمایندگی اکرودیته ایران در مادرید را بر عهده گرفت.[۳]

نیز نگاه کنید به

پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی روسیه و ایران؛ روابط کانادا و ایران قبل از انقلاب اسلامی؛ پیشینه روابط ژاپن و ج.ا.ایران در دوران باستان؛ پیشینه روابط ژاپن و ج.ا.ایران در سده های میانی؛  پیشینه روابط مصر و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی سنگال با ج.ا.ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی فرانسه و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی مالی و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی ساحل عاج و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی زیمبابوه و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی تایلند و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی اوکراین و ایران؛ پيشينه روابط سياسی و اقتصادی اردن با ايران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی اتیوپی و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی سیرالئون و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی قطر و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی آرژانتین و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و فرهنگی بنگلادش و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و فرهنگی سریلانکا و ج. ا. ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی گرجستان و ایران

کتابشناسی

  1. نوایی، عبدالحسن(1389).تاریخ روابط سیاسی اقتصادی ایران در دوران صفویه، چاپ ششم. تهران: نشر نو، ص 91
  2. روابط ایران و اسپانیا، قابل دسترس در http://iranspain.org/documents/document/0/11593/portal.aspx
  3. فاخری، مهدی(1392). جامعه و فرهنگ اسپانیا. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)