پیو باروخا: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
(صفحه‌ای تازه حاوی «'''پیو باروخا(1872-1956)''' به سال 1872 در سان سپاستیان متولد شد و در 1956 در مادرید درگذشت. رشته پزشکی را برای تحصیل در پیش گرفت و تز دکترای خود را به مسئله درد اختصاص داد، مدت کوتاهی از عمر خویش را در سستینا به پزشکی پرداخت، کمی بعد در 1896 برای کار در مغازه...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''پیو باروخا(1872-1956)'''
[[پرونده:پیو باروخا.jpg|بندانگشتی|251x251پیکسل|پیو باروخا، قابل بازیابی از<nowiki/>https://m.filmaffinity.com/en/film734196.html]]به سال 1872 در سان سپاستیان متولد شد و در 1956 در مادرید درگذشت. رشته پزشکی را برای تحصیل در پیش گرفت و تز دکترای خود را به مسئله درد اختصاص داد، مدت کوتاهی از عمر خویش را در سستینا به پزشکی پرداخت، کمی بعد در 1896 برای کار در مغازه نانوایی خانوادگیشان به مادرید نقل مکان کرد. او هرگز ازدواج نکرد.


به سال 1872 در سان سپاستیان متولد شد و در 1956 در مادرید درگذشت. رشته پزشکی را برای تحصیل در پیش گرفت و تز دکترای خود را به مسئله درد اختصاص داد، مدت کوتاهی از عمر خویش را در سستینا به پزشکی پرداخت، کمی بعد در 1896 برای کار در مغازه نانوایی خانوادگیشان به مادرید نقل مکان کرد. او هرگز ازدواج نکرد. باروخا نویسنده ای ساختار شکن و بدبین به شمار میرود، به خدا اعتقاد نداشت و بر این باور بود که انسان همچون حیوانی بی رحم، حسود، پیمان شکن در دنیایی بس ترسناک  میزید، باور او به تهی و پوچ بودن معنی زندگی منجر به خلق شخصیت هایی میشود که از جامعه جدا افتاده اند و در جستجوی خویشتن سرگردانند. بدبینی و صراحت در همه آثارش مشهود است،  هر آنچه را فکر میکرد بر زبان می آورد و این رفتار برای او مشکلاتِ فراوانی را بوجود آورده بود. در نگارش از جملات و پارگراف های کوتاه استفاده میکرد و پیچیده نمی نوشت. او به مانند همه نویسندگان نسل 98 به اسپانیا عشق میورزید، اما با خُلق و خویی که او داشت این عشق به کشورش منجر به میهن پرستی در او نشد بلکه مشکلات و مسائل کشور را در نظرش برجسته کرد. او در داستان نویسی خود را محدود به چهارچوبی نمیدید و از قواعد و قالبهای معینی که دیگر نویسندگان برای نوشتن رمان قائل بودند شکوه میکرد. علاوه بر مقاله ها و اشعارش او بیش از شصت رمان از خود بجای گذاشته است. در نهایت به سال 1956 در سن 84 سالگی از زندگی کناره گرفت.از آثار او می توان به بی قراری های شانتی آندیا[1] اشاره کرد.[2]
باروخا نویسنده‌ای ساختارشکن و بدبین به شمار ‌می‌رود، به خدا اعتقاد نداشت و بر این باور بود که انسان همچون حیوانی بی رحم، حسود، پیمان شکن در دنیایی بس ترسناک می‌زید، باور او به تهی و پوچ بودن معنی زندگی منجر به خلق شخصیت‌هایی ‌می‌شود که از جامعه جدا افتاده اند و در جستجوی خویشتن سرگردانند. بدبینی و صراحت در همه آثارش مشهود است، هر آنچه را فکر ‌می‌کرد بر زبان می‌آورد و این رفتار برای او مشکلاتِ فراوانی را بوجود آورده بود.  
 
در نگارش از جملات و پارگراف‌های کوتاه استفاده ‌می‌کرد و پیچیده نمی‌نوشت. او به مانند همه نویسندگان نسل 98 به [[اسپانیا]] عشق می‌ورزید، اما با خُلق و خویی که او داشت این عشق به کشورش منجر به میهن پرستی در او نشد بلکه مشکلات و مسائل کشور را در نظرش برجسته کرد.  
 
او در داستان نویسی خود را محدود به چهارچوبی نمی‌دید و از قواعد و قالبهای معینی که دیگر نویسندگان برای نوشتن رمان قائل بودند شکوه ‌می‌کرد. علاوه بر مقاله‌ها و اشعارش او بیش از شصت رمان از خود بجای گذاشته است. در نهایت به سال 1956 در سن 84 سالگی از زندگی کناره گرفت.از آثار او می‌توان به بی قراری‌های شانتی آندیا (Las inquietudes de Shanti Andia) اشاره کرد<ref name=":0">José Luis, Oscar, literatura española contemporánea, Madrid, 1997, p. 52.</ref><ref>فاخری، مهدی(1392). جامعه و فرهنگ [[اسپانیا]]. تهران: [https://www.icro.ir/ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی] (در دست انتشار)</ref>.
 
== نیز نگاه کنید به ==
[[زبان و ادبیات اسپانیا]]؛ [[تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی اسپانیا]]؛ [[مشاهیر ادبی اسپانیا]]
 
== کتابشناسی ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۲۹

پیو باروخا، قابل بازیابی ازhttps://m.filmaffinity.com/en/film734196.html

به سال 1872 در سان سپاستیان متولد شد و در 1956 در مادرید درگذشت. رشته پزشکی را برای تحصیل در پیش گرفت و تز دکترای خود را به مسئله درد اختصاص داد، مدت کوتاهی از عمر خویش را در سستینا به پزشکی پرداخت، کمی بعد در 1896 برای کار در مغازه نانوایی خانوادگیشان به مادرید نقل مکان کرد. او هرگز ازدواج نکرد.

باروخا نویسنده‌ای ساختارشکن و بدبین به شمار ‌می‌رود، به خدا اعتقاد نداشت و بر این باور بود که انسان همچون حیوانی بی رحم، حسود، پیمان شکن در دنیایی بس ترسناک می‌زید، باور او به تهی و پوچ بودن معنی زندگی منجر به خلق شخصیت‌هایی ‌می‌شود که از جامعه جدا افتاده اند و در جستجوی خویشتن سرگردانند. بدبینی و صراحت در همه آثارش مشهود است، هر آنچه را فکر ‌می‌کرد بر زبان می‌آورد و این رفتار برای او مشکلاتِ فراوانی را بوجود آورده بود.

در نگارش از جملات و پارگراف‌های کوتاه استفاده ‌می‌کرد و پیچیده نمی‌نوشت. او به مانند همه نویسندگان نسل 98 به اسپانیا عشق می‌ورزید، اما با خُلق و خویی که او داشت این عشق به کشورش منجر به میهن پرستی در او نشد بلکه مشکلات و مسائل کشور را در نظرش برجسته کرد.

او در داستان نویسی خود را محدود به چهارچوبی نمی‌دید و از قواعد و قالبهای معینی که دیگر نویسندگان برای نوشتن رمان قائل بودند شکوه ‌می‌کرد. علاوه بر مقاله‌ها و اشعارش او بیش از شصت رمان از خود بجای گذاشته است. در نهایت به سال 1956 در سن 84 سالگی از زندگی کناره گرفت.از آثار او می‌توان به بی قراری‌های شانتی آندیا (Las inquietudes de Shanti Andia) اشاره کرد[۱][۲].

نیز نگاه کنید به

زبان و ادبیات اسپانیا؛ تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی اسپانیا؛ مشاهیر ادبی اسپانیا

کتابشناسی

  1. José Luis, Oscar, literatura española contemporánea, Madrid, 1997, p. 52.
  2. فاخری، مهدی(1392). جامعه و فرهنگ اسپانیا. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)