هنر چینی: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
(صفحه‌ای تازه حاوی « == '''هنر چینی''' == در فرهنگ درخشان سنتی چین، آن­چه که تا کنون به­صورت کامل و بدون دست­کاری و تغییر باقی مانده است، و هنوز هم مورد تمجید و ستایش است، ادبیات و هنر باستانی چین است. موسیقی و نقاشی چینی هم در دوران باستان توسعه یافته و رشد کرد، ولی بخش...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:67.jpg|بندانگشتی|هنر چینی. قابل بازیابی از https://theconversation.com/what-taoism-teaches-about-the-body-and-being-healthy-219374]]در [[فرهنگ چینی|فرهنگ درخشان سنتی چین]]، آن‌چه که تا کنون به‌صورت کامل و بدون دست‌کاری و تغییر باقی مانده است، و هنوز هم مورد تمجید و ستایش است، [[ادبیات چینی|ادبیات]] و [[هنر در چین|هنر باستانی چین]] است.


== '''هنر چینی''' ==
[[موسیقی سنتی چین|موسیقی]] و [[هنر نقاشی در چین|نقاشی چینی]] هم در دوران باستان توسعه یافته و رشد کرد، ولی بخش زیادی از [[موسیقی سنتی چین|موسیقی]] آن دوران از بین رفته و اغلب [[هنر نقاشی در چین|نقاشی‌های قدیمی]] که از گذشته باقی مانده است، مربوط به [[سلسله های سونگ، لیائو، جین و شیای غربی|دوران سلسله‌ی سونگ]] (1279-960 میلادی) به بعد است. بنابراین، تنها [[ادبیات چینی|ادبیات]] و [[شعر در ادبیات چینی|شعر]] و سروده‌های نیاکان چینی است که بدون تغییر تا به امروز جزو باورهای درونی مردمان این سرزمین باقی مانده و با خصوصیات و ویژگی‌های منحصر به فردش، [[هویت فرهنگی و ملی چین|هویت فرهنگی]] آن‌ها را تشکیل می‌دهد.
در فرهنگ درخشان سنتی چین، آن­چه که تا کنون به­صورت کامل و بدون دست­کاری و تغییر باقی مانده است، و هنوز هم مورد تمجید و ستایش است، ادبیات و هنر باستانی چین است. موسیقی و نقاشی چینی هم در دوران باستان توسعه یافته و رشد کرد، ولی بخش زیادی از موسیقی آن دوران از بین رفته و اغلب نقاشی­های قدیمی که از گذشته باقی مانده است، مربوط به دوران سلسله­ی سونگ(1279-960میلادی) به بعد است. بنابراین، تنها ادبیات و شعر و سروده­های نیاکان چینی است که بدون تغییر تا به امروز جزو باورهای درونی مردمان این سرزمین باقی مانده و با خصوصیات و ویژگی­های منحصر به فردش، هویت فرهنگی آن­ها را تشکیل می­دهد.''' '''


یکی از جنبه­های مهم ادبیات چینی رابطه­ی نزدیک آن با حکمت چینی است. آن­چه که همبستگی ادبیات و فلسفه و حکمت را استوار می­سازد این است­که معنای ادبیات آموزش و فرهنگ است که فلسفه و حکمت در آن جایگاه بلندی دارد. هم­چنان­که همیشه شاعران و ادیبان در چین مدعی حکمت بوده­اند، حکما نیز خود دارای سبک ادبی بوده و آثارشان جزو شاهکارهای ادبی بوده است. در شعر بوده که حکمت دائویی و اخلاقیات کنفوسیوسی بیان شده و روح فرهنگ چینی در وحدت حکمت و ادب نهفته است. احساس دوگانه نسبت به مرگ و زندگی در سراسر ادبیات چینی پراکنده است. چینی­ها بیش از این­که به تضاد این دو نوع نگرش توجه داشته باشند، پسویتگی آن­ها را مد نظر دارند. یک ضرب المثل چینی می­گوید:«صدسال زندگی نیز جز خواب و خیال نیست.» و در آثار ادبی چین، زندگی در مرگ هم­چون روز در شب محو می­شود.
یکی از جنبه‌های مهم [[ادبیات چینی]] رابطه‌ی نزدیک آن با حکمت چینی است. آن‌چه که همبستگی ادبیات و فلسفه و حکمت را استوار می‌سازد این است‌که معنای ادبیات آموزش و فرهنگ است که فلسفه و حکمت در آن جایگاه بلندی دارد. همچنان‌که همیشه شاعران و ادیبان در چین مدعی حکمت بوده‌اند، حکما نیز خود دارای سبک ادبی بوده و آثارشان جزو شاهکارهای ادبی بوده است. در شعر بوده که حکمت دائویی و [[آموزه های کنفوسیوس|اخلاقیات کنفوسیوسی]] بیان شده و روح [[فرهنگ چینی]] در وحدت حکمت و ادب نهفته است. احساس دوگانه نسبت به مرگ و زندگی در سراسر [[ادبیات چینی]] پراکنده است. چینی‌ها بیش از این‌که به تضاد این دو نوع نگرش توجه داشته باشند، پیوستگی آن‌ها را مد نظر دارند.  


آثار ادبی و فلسفی چین هم­زمان در سده­های نهم و هشتم پیش از میلاد پدید آمده­اند و سرچشمه­ی شعر و نثر چینی و مکاتب گوناگون فلسفی آن، پنج اثر ادبیات باستانی است. نویسندگان چینی اغلب خود را حکیم می شمردند و می­کوشیدند ادبیات را با آموزش و فرهنگ همراه و همدم سازند. آثار حکما و اندیشمندان در شمار کارهای بزرگ ادبی جای می­گیرد. کنفوسیوس گفته:« کسی که کلامی آراسته ندارد، کاری بایسته انجام نداده است.» بسیاری از نوشته­های فلسفی چین نیز از نظر شیوایی سبک و بیان جزو آثار مشهور ادبی هستند. در این آثار، گزینه گویی و زبان فشرده و آهنگین که از ویژگی­های ادبیات چینی است، اصل به شمار می­آید. لذا، در آثار ادبی چینی ادبیات و حکمت یکی در پرتو دیگری به کمال خود رسیده است و ادبیات شأن و نفوذ و ماندگاری خود را بسیار مدیون یگانگی­اش با حکمت است.
یک ضرب المثل چینی می‌گوید: <blockquote>«صدسال زندگی نیز جز خواب و خیال نیست.» </blockquote>و در آثار ادبی [[چین]]، زندگی در مرگ هم‌چون روز در شب محو می‌شود. آثار ادبی و فلسفی چین هم‌زمان در سده‌های نهم و هشتم پیش از میلاد پدید آمده‌اند و سرچشمه‌ی [[شعر در ادبیات چینی|شعر و نثر چینی]] و مکاتب گوناگون فلسفی آن، پنج اثر ادبیات باستانی است. نویسندگان چینی اغلب خود را حکیم می‌شمردند و می‌کوشیدند ادبیات را با آموزش و فرهنگ همراه و همدم سازند. آثار حکما و اندیشمندان در شمار کارهای بزرگ ادبی جای می‌گیرد. [[کنفوسیوس و اندیشه های او|کنفوسیوس]] گفته:<blockquote>«کسی که کلامی آراسته ندارد، کاری بایسته انجام نداده است.»</blockquote>بسیاری از نوشته‌های فلسفی [[چین]] نیز از نظر شیوایی سبک و بیان جزو آثار مشهور ادبی هستند. در این آثار، گزینه گویی و زبان فشرده و آهنگین که از ویژگی‌های [[ادبیات چینی]] است، اصل به شمار می‌آید. لذا، در [[ادبیات چینی|آثار ادبی چینی ادبیات]] و حکمت یکی در پرتو دیگری به کمال خود رسیده است و ادبیات شأن و نفوذ و ماندگاری خود را بسیار مدیون یگانگی‌اش با حکمت است.<ref>سابقی، علی محمد(1392). جامعه و فرهنگ [[چین]]. تهران: [https://alhoda.ir/ موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی]،جلد2،ص.456-458.</ref>
 
== نیز نگاه کنید به ==
[[نظام فرهنگی چین]]؛ [[فرهنگ چینی]]؛ [[ادبیات چینی]]
 
== کتابشناسی ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۰۴

در فرهنگ درخشان سنتی چین، آن‌چه که تا کنون به‌صورت کامل و بدون دست‌کاری و تغییر باقی مانده است، و هنوز هم مورد تمجید و ستایش است، ادبیات و هنر باستانی چین است.

موسیقی و نقاشی چینی هم در دوران باستان توسعه یافته و رشد کرد، ولی بخش زیادی از موسیقی آن دوران از بین رفته و اغلب نقاشی‌های قدیمی که از گذشته باقی مانده است، مربوط به دوران سلسله‌ی سونگ (1279-960 میلادی) به بعد است. بنابراین، تنها ادبیات و شعر و سروده‌های نیاکان چینی است که بدون تغییر تا به امروز جزو باورهای درونی مردمان این سرزمین باقی مانده و با خصوصیات و ویژگی‌های منحصر به فردش، هویت فرهنگی آن‌ها را تشکیل می‌دهد.

یکی از جنبه‌های مهم ادبیات چینی رابطه‌ی نزدیک آن با حکمت چینی است. آن‌چه که همبستگی ادبیات و فلسفه و حکمت را استوار می‌سازد این است‌که معنای ادبیات آموزش و فرهنگ است که فلسفه و حکمت در آن جایگاه بلندی دارد. همچنان‌که همیشه شاعران و ادیبان در چین مدعی حکمت بوده‌اند، حکما نیز خود دارای سبک ادبی بوده و آثارشان جزو شاهکارهای ادبی بوده است. در شعر بوده که حکمت دائویی و اخلاقیات کنفوسیوسی بیان شده و روح فرهنگ چینی در وحدت حکمت و ادب نهفته است. احساس دوگانه نسبت به مرگ و زندگی در سراسر ادبیات چینی پراکنده است. چینی‌ها بیش از این‌که به تضاد این دو نوع نگرش توجه داشته باشند، پیوستگی آن‌ها را مد نظر دارند.

یک ضرب المثل چینی می‌گوید:

«صدسال زندگی نیز جز خواب و خیال نیست.»

و در آثار ادبی چین، زندگی در مرگ هم‌چون روز در شب محو می‌شود. آثار ادبی و فلسفی چین هم‌زمان در سده‌های نهم و هشتم پیش از میلاد پدید آمده‌اند و سرچشمه‌ی شعر و نثر چینی و مکاتب گوناگون فلسفی آن، پنج اثر ادبیات باستانی است. نویسندگان چینی اغلب خود را حکیم می‌شمردند و می‌کوشیدند ادبیات را با آموزش و فرهنگ همراه و همدم سازند. آثار حکما و اندیشمندان در شمار کارهای بزرگ ادبی جای می‌گیرد. کنفوسیوس گفته:

«کسی که کلامی آراسته ندارد، کاری بایسته انجام نداده است.»

بسیاری از نوشته‌های فلسفی چین نیز از نظر شیوایی سبک و بیان جزو آثار مشهور ادبی هستند. در این آثار، گزینه گویی و زبان فشرده و آهنگین که از ویژگی‌های ادبیات چینی است، اصل به شمار می‌آید. لذا، در آثار ادبی چینی ادبیات و حکمت یکی در پرتو دیگری به کمال خود رسیده است و ادبیات شأن و نفوذ و ماندگاری خود را بسیار مدیون یگانگی‌اش با حکمت است.[۱]

نیز نگاه کنید به

نظام فرهنگی چین؛ فرهنگ چینی؛ ادبیات چینی

کتابشناسی

  1. سابقی، علی محمد(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد2،ص.456-458.