میرزا سراج حكيم: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «'''9. ميرزا سراج حكيم''' ميرزا سراج حكيم (1877)، دربارة كودكي و نوجواني و تحصيلاتش چنين نوشته است « …در دوراني كه پنج ساله بودم، پدرم مرا به دبستان نهاد، تا سن ده سالگي سواد فارسيام برآمده جزئي خط و سواد فارسي را دارا شدم. بعد قريب به دو سال در منز...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
میرزا سراج حکیم (1877)، درباره کودکی و نوجوانی و تحصیلاتش چنین نوشته است «…در دورانی که پنج ساله بودم، پدرم مرا به دبستان نهاد، تا سن ده سالگی سواد فارسیام برآمده جزئی خط و سواد فارسی را دارا شدم. بعد قریب به دو سال در منزل خود پیش یک نفر معلم باسواد بعضی مطالعه کتب فارسی اخلاقی و تاریخ و اشعار و «نصاب» و لغت عربی آموختم. چون کسب آبایی بنده صرافی بود، بنا بر فرموده پدرم با جزئی سرمایه مشغول کسب گردیده به یکی از دکانهای صرافی نشستم. با وجود آن اغلب میل و شغلم در خواندن و نوشتن بود. بعد یک سال کسب نزدیک معلم روسیدان شروع به خواندن و نوشتن زبان روسی نموده، در مدت شش ماه خواندن نوشتن خط روسی را بلد شدم… پس از آن در یکی از مکتبهای روسی که تازه در بخارا تأسیس شد، وارد شده یک سال تحصیل زبان، ریاضی، جغرافی نمودم. اغلب شبها درس میگرفتم و بر اکثر روزنامههای روسی و ترکی مسلط گردیده، ترکی را هم خوب بلد شدم و به قدر شش ماه در نزدیک نفر معلم فرانسهدان خط و سواد [[فرانسه]] را با جزئی لغت تحصیل نمودم… و گاهی شعر فارسی هم مشق میکردم. رفته رفته بد شاعری هم نشدم… بعد قریب یک سال پیش یک نفر از مدرسهای بخارا صرف و نحو، قدری فقه به زبان عربی هم تلمّذ نمودم…<ref>حکیم، میرزا سراجالدین (1922). تحفه اهل بخارا. دوشنبه، ص 4-5.</ref>». | |||
وی سپس به امور تجارت و بازرگانی مشغول شد. در سن 25 سالگی تجارت را به طور موقت به قصد سیاحت ترک گفت. نخستین سفر او 5 ژوئن سال 1902 از بخارا آغاز شده از راه صحرای ترکمن، کراسنودسک، باکو، تفلیس و ترکیه تا شهرهای بزرگ اروپا مثل صوفیه، بلگراد، بوداپست، وین، برلین، پاریس، برن و لندن رفته و از طریق مسیر ورشو، [[مسکو]]، باکو، کراسنودسک و عشقآباد در ماه ژانویه سال 1903 به وطن برمیگردد. پس از یک ماه به خراسان ایران سفر کرد و از طریق شهرهای قوچان، مشهد، نیشاپور، سبزوار، عشقآباد، [[هرات]]، بامیان، تاشقرغان، [[مزار شریف]]، تیرمیز، چارجو 16 ژوئن سال 1905 به بخارا برمیگردد. در این سفر 8 ماه در سبزوار ایران اقامت کرد و در [[افغانستان]] با تهمت ناروا حدود 10 ماه زندانی میشود. سفر سوم او که 5 سال طول کشید، از طریق شهرهای چارجوی، مرو، پنجده، تختهبازار، یولاتان، کوشکه، تجن، سرخس، ترتکول، ارگنج، خیوه، کراسنودسک، باکو، رشت، قزوین، تهران، قم، کاشان، اصفهان، شیراز، بوشهر، بامبی، دهلی و غیره ادامه یافته و در سال 1910 به وطن برمیگردد. هنگام این سفر طولانی میرزا سراج در شهر تهران طب اروپایی را آموخته و 4 سال در ولایت مازندران ایران با نام دکتر صابر به امور معالجه مشغول میشود. پس از بازگشت به وطن به تألیف آثار منظوم و منثور پرداخته، 17 ژانویه سال 1914 دیده از جهان فرو بست. | |||
میرزا سراج حکیم در عمر کوتاهی که داشت، توانست از خود میراث غنی نظم و نثر بر جای بگذارد. چنان که در فوق اشاره شد، او از اوان کودکی به شعرگویی روی آورده بود. وی سالها در روزنامهها و مجلههای «سمرقند»، «آیینه»، «بخارای شریف» و«توران»، «نوبهار» و «توس» ایران مقالهها مینوشت. مهمترین تألیف او سیاحتنامه تاریخی «تحف اهل بخارا» میباشد. | |||
اشعار او [[تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی تاجیکستان|سبک]] و اسلوب جدید داشت و دیگران را نیز ترغیب و تشویق میکرد که با زوش و شیوه نو شعر بسرایند. در آثار نظمی و نثری و از جمله مقالات مطبوعاتی او که ادیب و عالم و جهاندیده بود، سرشار از افکار جدید است. او وضع نابسامان بخارا، غفلت و نادانی مردم و بیبهره بودن بخاراییان از علم و دانش زمانه را دیده، گذشته پرافتخار خلق و کشور خود را به یاد میآورد و سؤال میکند که چرا چند قرن پیش این کشور و این ملت با دانش و فرهنگ والای خود در جهان صاحباحترام و منزلت بود و حالا در ضعف و زوال به سر میبرد؟ او دلیل این همه بدبختیها را در بیبهرگی از علم و دانش دیده از خدا کمک میطلبد که مردم او را از این خواب گران، غفلتزدگی بیدار کند و به راه پیشرفت هدایت نماید. | |||
«تحف اهل بخارا» یکی از بهترین آثار منثور ربع اول قرن 20 شناخته شدهاست. این کتاب خواننده را با اوضاع [[نظام اقتصادی تاجیکستان|اقتصادی]]، [[سیاست و حکومت تاجیکستان|سیاسی]]، [[جامعه تاجیکستان|اجتماعی]] و [[نظام فرهنگی تاجیکستان|فرهنگی]] برخی از کشورهای عالم، به خصوص اروپا آشنا میسازد. وی به هر کشوری که قدم مینهاد، پیش از همه از مکتب و دانشگاههای آن بازدید میکرد<ref>زهریی، حسن (1391). جامعه و فرهنگ [[تاجیکستان]]. تهران: [https://www.icro.ir/ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی] (در دست انتشار)، ص 275-277.</ref>. | |||
== کتابشناسی == | |||
نسخهٔ کنونی تا ۳ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۱۰
میرزا سراج حکیم (1877)، درباره کودکی و نوجوانی و تحصیلاتش چنین نوشته است «…در دورانی که پنج ساله بودم، پدرم مرا به دبستان نهاد، تا سن ده سالگی سواد فارسیام برآمده جزئی خط و سواد فارسی را دارا شدم. بعد قریب به دو سال در منزل خود پیش یک نفر معلم باسواد بعضی مطالعه کتب فارسی اخلاقی و تاریخ و اشعار و «نصاب» و لغت عربی آموختم. چون کسب آبایی بنده صرافی بود، بنا بر فرموده پدرم با جزئی سرمایه مشغول کسب گردیده به یکی از دکانهای صرافی نشستم. با وجود آن اغلب میل و شغلم در خواندن و نوشتن بود. بعد یک سال کسب نزدیک معلم روسیدان شروع به خواندن و نوشتن زبان روسی نموده، در مدت شش ماه خواندن نوشتن خط روسی را بلد شدم… پس از آن در یکی از مکتبهای روسی که تازه در بخارا تأسیس شد، وارد شده یک سال تحصیل زبان، ریاضی، جغرافی نمودم. اغلب شبها درس میگرفتم و بر اکثر روزنامههای روسی و ترکی مسلط گردیده، ترکی را هم خوب بلد شدم و به قدر شش ماه در نزدیک نفر معلم فرانسهدان خط و سواد فرانسه را با جزئی لغت تحصیل نمودم… و گاهی شعر فارسی هم مشق میکردم. رفته رفته بد شاعری هم نشدم… بعد قریب یک سال پیش یک نفر از مدرسهای بخارا صرف و نحو، قدری فقه به زبان عربی هم تلمّذ نمودم…[۱]».
وی سپس به امور تجارت و بازرگانی مشغول شد. در سن 25 سالگی تجارت را به طور موقت به قصد سیاحت ترک گفت. نخستین سفر او 5 ژوئن سال 1902 از بخارا آغاز شده از راه صحرای ترکمن، کراسنودسک، باکو، تفلیس و ترکیه تا شهرهای بزرگ اروپا مثل صوفیه، بلگراد، بوداپست، وین، برلین، پاریس، برن و لندن رفته و از طریق مسیر ورشو، مسکو، باکو، کراسنودسک و عشقآباد در ماه ژانویه سال 1903 به وطن برمیگردد. پس از یک ماه به خراسان ایران سفر کرد و از طریق شهرهای قوچان، مشهد، نیشاپور، سبزوار، عشقآباد، هرات، بامیان، تاشقرغان، مزار شریف، تیرمیز، چارجو 16 ژوئن سال 1905 به بخارا برمیگردد. در این سفر 8 ماه در سبزوار ایران اقامت کرد و در افغانستان با تهمت ناروا حدود 10 ماه زندانی میشود. سفر سوم او که 5 سال طول کشید، از طریق شهرهای چارجوی، مرو، پنجده، تختهبازار، یولاتان، کوشکه، تجن، سرخس، ترتکول، ارگنج، خیوه، کراسنودسک، باکو، رشت، قزوین، تهران، قم، کاشان، اصفهان، شیراز، بوشهر، بامبی، دهلی و غیره ادامه یافته و در سال 1910 به وطن برمیگردد. هنگام این سفر طولانی میرزا سراج در شهر تهران طب اروپایی را آموخته و 4 سال در ولایت مازندران ایران با نام دکتر صابر به امور معالجه مشغول میشود. پس از بازگشت به وطن به تألیف آثار منظوم و منثور پرداخته، 17 ژانویه سال 1914 دیده از جهان فرو بست.
میرزا سراج حکیم در عمر کوتاهی که داشت، توانست از خود میراث غنی نظم و نثر بر جای بگذارد. چنان که در فوق اشاره شد، او از اوان کودکی به شعرگویی روی آورده بود. وی سالها در روزنامهها و مجلههای «سمرقند»، «آیینه»، «بخارای شریف» و«توران»، «نوبهار» و «توس» ایران مقالهها مینوشت. مهمترین تألیف او سیاحتنامه تاریخی «تحف اهل بخارا» میباشد.
اشعار او سبک و اسلوب جدید داشت و دیگران را نیز ترغیب و تشویق میکرد که با زوش و شیوه نو شعر بسرایند. در آثار نظمی و نثری و از جمله مقالات مطبوعاتی او که ادیب و عالم و جهاندیده بود، سرشار از افکار جدید است. او وضع نابسامان بخارا، غفلت و نادانی مردم و بیبهره بودن بخاراییان از علم و دانش زمانه را دیده، گذشته پرافتخار خلق و کشور خود را به یاد میآورد و سؤال میکند که چرا چند قرن پیش این کشور و این ملت با دانش و فرهنگ والای خود در جهان صاحباحترام و منزلت بود و حالا در ضعف و زوال به سر میبرد؟ او دلیل این همه بدبختیها را در بیبهرگی از علم و دانش دیده از خدا کمک میطلبد که مردم او را از این خواب گران، غفلتزدگی بیدار کند و به راه پیشرفت هدایت نماید.
«تحف اهل بخارا» یکی از بهترین آثار منثور ربع اول قرن 20 شناخته شدهاست. این کتاب خواننده را با اوضاع اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برخی از کشورهای عالم، به خصوص اروپا آشنا میسازد. وی به هر کشوری که قدم مینهاد، پیش از همه از مکتب و دانشگاههای آن بازدید میکرد[۲].
کتابشناسی
- ↑ حکیم، میرزا سراجالدین (1922). تحفه اهل بخارا. دوشنبه، ص 4-5.
- ↑ زهریی، حسن (1391). جامعه و فرهنگ تاجیکستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص 275-277.