تاریخ حضور اروپاییان در کانادا: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:
طبق قدیمی‌ترین روایات و یادداشت‌های باقیمانده، اولین سفیدپوستی که قدم به خاک [[کانادا]] گذاشت فردی انگلیسی به نام جین کابوت (Jean Cabot) بود که در سال 1497 میلادی بخشی از سواحل [[کانادا]] را به نام پادشاه انگلستان تصرف کرد. چند سال پس از آن پادشاه وقت فرانسه (فرانسوای اول) نیز عده‌ای را مأمور تصرف قسمتی از این سرزمین پهناور کرد. به این ترتیب فرانسوی‌ها با چند کشتی عازم آمریکای شمالی شدند و بخش مهمی از این سرزمین را به نام پادشاهی فرانسه تصرف نمودند. این عده برای استقرار فرانسویان مستعمره‌ای پر رونق در منطقه ایجاد کردند.
طبق قدیمی‌ترین روایات و یادداشت‌های باقیمانده، اولین سفیدپوستی که قدم به خاک [[کانادا]] گذاشت فردی انگلیسی به نام جین کابوت (Jean Cabot) بود که در سال 1497 میلادی بخشی از سواحل [[کانادا]] را به نام پادشاه انگلستان تصرف کرد. چند سال پس از آن پادشاه وقت فرانسه (فرانسوای اول) نیز عده‌ای را مأمور تصرف قسمتی از این سرزمین پهناور کرد. به این ترتیب فرانسوی‌ها با چند کشتی عازم آمریکای شمالی شدند و بخش مهمی از این سرزمین را به نام پادشاهی فرانسه تصرف نمودند. این عده برای استقرار فرانسویان مستعمره‌ای پر رونق در منطقه ایجاد کردند.


در سال 1524 میلادی، کشتی دیگری به دستور فرانسوای اول به طرف آمریکای شمالی حرکت کرد که پس از دو ماه به کارولین (Caroline) رسید. نتیجه جنگ‌ و درگیری  میان اسپانیایی‌ها و فرانسوی‌ها شکست فرانسوی‌ها بود كه اجرای نقشه تصرف آمریکای شمالی را به تعویق انداخت. در نهایت، در سال 1533م، ژاك کارتیه فرانسوی به خلیج سنت لورنس رسید و آنجا را به نام فرانسه کشف و تصرف کرد. کاروان دریایی کارتیه، که شامل دو کشتی  بودند، در 16 ژانویه 1533م در خلیج کوچکی به نام گاسپه (Gasp’e) پهلو گرفت. قبایل و بومیان از دیدن این کشتی‌ها و سرنشینان سفیدپوست سخت وحشت زده شده بودند. رییس قبیله برای جلوگیری از هرگونه جنگ و خون‌ریزی شخصاً از کارتیه استقبال کرد و از در دوستی با آنان در آمد. به دستور کارتیه در منطقه‌ای که به‌نام پادشاهی فرانسه تصرف شده بود صلیبی به ارتفاع 30 متر بنا کردند. وی پس از توقفی کوتاه در این منطقه به اتفاق همراهان خود با دو کشتی به فرانسه بازگشت. او در سفر دوم خود به تشویق پادشاه و بازرگانان رودخانه سنت لورنس را طی نمود تا سرانجام به سرزمین کِبک رسید.
در سال 1524 میلادی، کشتی دیگری به دستور فرانسوای اول به طرف آمریکای شمالی حرکت کرد که پس از دو ماه به کارولین (Caroline) رسید. نتیجه جنگ‌ و درگیری میان اسپانیایی‌ها و فرانسوی‌ها شکست فرانسوی‌ها بود که اجرای نقشه تصرف آمریکای شمالی را به تعویق انداخت. در نهایت، در سال 1533م، [[ژاک كارتيه در کانادا|ژاک کارتیه]] فرانسوی به [[خلیج سنت لورنس کانادا|خلیج سنت لورنس]] رسید و آنجا را به نام فرانسه کشف و تصرف کرد. کاروان دریایی [[ژاک كارتيه در کانادا|کارتیه]]، که شامل دو کشتی بودند، در 16 ژانویه 1533م در خلیج کوچکی به نام گاسپه (Gasp’e) پهلو گرفت. قبایل و بومیان از دیدن این کشتی‌ها و سرنشینان سفیدپوست سخت وحشت زده شده بودند. رییس قبیله برای جلوگیری از هرگونه جنگ و خون‌ریزی شخصاً از [[ژاک كارتيه در کانادا|کارتیه]] استقبال کرد و از در دوستی با آنان در آمد. به دستور [[ژاک كارتيه در کانادا|کارتیه]] در منطقه‌ای که به‌نام پادشاهی فرانسه تصرف شده بود صلیبی به ارتفاع 30 متر بنا کردند. وی پس از توقفی کوتاه در این منطقه به اتفاق همراهان خود با دو کشتی به فرانسه بازگشت. او در سفر دوم خود به تشویق پادشاه و بازرگانان [[خلیج سنت لورنس کانادا|رودخانه سنت لورنس]] را طی نمود تا سرانجام به سرزمین کِبک رسید.


کارتیه به منظور برقراری ارتباط دوستانه و جلب اعتماد بومیان و همچنین فرا گرفتن زبان آنان مطالعات زیادی در زمینه وضعیت جغرافیایی، خلق وخو، عادات و فرهنگ مردمان آن ناحیه انجام داد. به این ترتیب، اولین قبیله‌ای که حضور فرانسویان را پذیرفت قبیله هورن بود که رئیس آنان با فرانسوی‌ها پیمان دوستی و همکاری منعقد کرد. نتیجه عملی این پیمان  تشکیل هسته مرکزی مستعمره فرانسه در کبک بود که با استقبال هورن ها نیز همراه شد. هورن‌ها از مدت‌ها قبل با قبایل ایراکواها در جنگ بودند. این پیمان آنها را قادر می‌ساخت با تکیه بر قوای فرانسوی و حمایت نظامی آنان، بر قبایل ایراکواها غلبه کنند. <ref name=":0">Ramsay, Cook, (1993), “The Voyages of Jacques Cartier”, University of Toronto Press, first edition, April.</ref>
[[ژاک كارتيه در کانادا|کارتیه]] به منظور برقراری ارتباط دوستانه و جلب اعتماد بومیان و همچنین فرا گرفتن زبان آنان مطالعات زیادی در زمینه وضعیت جغرافیایی، خلق وخو، عادات و فرهنگ مردمان آن ناحیه انجام داد. به این ترتیب، اولین قبیله‌ای که حضور فرانسویان را پذیرفت قبیله هورن بود که رئیس آنان با فرانسوی‌ها پیمان دوستی و همکاری منعقد کرد. نتیجه عملی این پیمان تشکیل هسته مرکزی مستعمره فرانسه در [[استان کبک کانادا|کبک]] بود که با استقبال هورن ها نیز همراه شد. هورن‌ها از مدت‌ها قبل با قبایل ایراکواها در جنگ بودند. این پیمان آنها را قادر می‌ساخت با تکیه بر قوای فرانسوی و حمایت نظامی آنان، بر قبایل ایراکواها غلبه کنند.<ref name=":2">Cook, R. (Ed.). (1993). The Voyages of Jacques Cartier [21 volumes]. University of Toronto Press.</ref>


کارتیه برای اولین بار سرمای زمستان کبک را به قیمت از دست دادن تعداد زیادی از همراهان خود تجربه کرد. او پس از آن که سطح یخ‌زده رودخانه سنت لورنس در اواخر بهار قابل کشتیرانی شد به فرانسه بازگشت. وی طی گزارشی  به پادشاه فرانسه طرح‌ها و پیشنهادهای مهم و مفیدی را برای تصرف [[کانادا]] و ایجاد یک مستعمره بزرگ به نام فرانسه دوم ارائه کرد.
[[ژاک كارتيه در کانادا|کارتیه]] برای اولین بار سرمای زمستان [[استان کبک کانادا|کبک]] را به قیمت از دست دادن تعداد زیادی از همراهان خود تجربه کرد. او پس از آن که سطح یخ‌زده [[خلیج سنت لورنس کانادا|رودخانه سنت لورنس]] در اواخر بهار قابل کشتیرانی شد به فرانسه بازگشت. وی طی گزارشی به پادشاه فرانسه طرح‌ها و پیشنهادهای مهم و مفیدی را برای تصرف [[کانادا]] و ایجاد یک مستعمره بزرگ به نام فرانسه دوم ارائه کرد.


سفر سوم کارتیه به [[کانادا]] در سال 1543 م و به همراه پنج کشتی انجام شد. در این سفر فرانسویان سکونت‌گاه‌هایی ایجاد کردند که بعدها به شهرهای کبک و مونترال امروزی تبدیل شدند. در این سفر او امیدوار بود فلزات گرانبهایی در این ناحیه بیابد تا ثروتمند شود، اما این اتفاق رخ نداد؛ زیرا در ارتباط با پوست‌های شیکی که مردم بومی می‌پوشیدند، اخباری در میان خیاطان مدگرای اروپایی منتشر کرد که برنامه‌های قبلی را تحت‌الشعاع قرار داد . <ref>Kristi L. Desaulniers, (2003), "Canada", Published by Chelsea House Publications, Mishawaka, IN, U.S.A, ISBN 10: 079107238X </ref>
سفر سوم [[ژاک كارتيه در کانادا|کارتیه]] به [[کانادا]] در سال 1543 م و به همراه پنج کشتی انجام شد. در این سفر فرانسویان سکونت‌گاه‌هایی ایجاد کردند که بعدها به شهرهای [[استان کبک کانادا|کبک]] و مونترال امروزی تبدیل شدند. در این سفر او امیدوار بود فلزات گرانبهایی در این ناحیه بیابد تا ثروتمند شود، اما این اتفاق رخ نداد؛ زیرا در ارتباط با پوست‌های شیکی که مردم بومی می‌پوشیدند، اخباری در میان خیاطان مدگرای اروپایی منتشر کرد که برنامه‌های قبلی را تحت‌الشعاع قرار داد.<ref name=":1">Desaulniers, K. L. (2003). Canada. Published by Chelsea House Publications, Mishawaka, IN, U.S.A.</ref>
 
در این دوره، فرانسوی‌ها گردش در دیگر نواحی [[کانادا]] را آغاز کردند. رودخانه‌ها مسیرهایی اغوا کننده برای بازرگانان پوست بودند و مسافران با سفر بر روی این رودخانه‌ها می‌توانستند آذوقه و کالاهای خود را به مکان‌های دور از دسترس در سراسركشور و نیز به جنوب انتقال دهند. فرانسوی‌ها با دانشی که از ساکنان بومی به دست آورده بودند مسیرهای تله‌گذاری ایجاد کردند تا منابع غنی پوست را به دست آوردند. آنان ایستگاه‌های تجاری نیز برای جمع‌آوری پوست‌ها ایجاد کردند. همچنین از راه تجارت با اقوام بومی پوست به دست می‌آوردند. آنان تلاش کردند با تأسیس سکونت‌گاه‌های کوچک، تجارت را در سراسر محیط عرضه پوست در آمریکای شمالی سازماندهی کنند. پوست حاصل از این سکونت‌گاه‌های کوچک جمع‌آوری و پیش از ارسال به اروپا با کانو به مهاجر نشین‌های بزرگی چون مونترال و کبک منتقل می‌شد. کارتیه پس از کسب اطلاعات کافی درباره وضعیت منطقه برای اجرای طرح‌های خود، مجدداً عازم پاریس شد.  با مرگ وی در سال 1557 میلادی و شروع جنگ‌های مذهبی اروپا، ایجاد یک مستعمره بزرگ، یا فرانسه دوم، نیز به فراموشی سپرده شد. با این حال ژان کارتیه تا لحظه مرگ [[کانادا]] یا سرزمین کشف شده خود را قسمتی از آسیا می‌پنداشت . <ref name=":0" /><ref>لاریجانی، فاضل(1395). جامعه و فرهنگ کانادا. تهران : موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی</ref>


در این دوره، فرانسوی‌ها گردش در دیگر نواحی [[کانادا]] را آغاز کردند. رودخانه‌ها مسیرهایی اغوا کننده برای بازرگانان پوست بودند و مسافران با سفر بر روی این رودخانه‌ها می‌توانستند آذوقه و کالاهای خود را به مکان‌های دور از دسترس در سراسرکشور و نیز به جنوب انتقال دهند. فرانسوی‌ها با دانشی که از ساکنان بومی به دست آورده بودند مسیرهای تله‌گذاری ایجاد کردند تا منابع غنی پوست را به دست آوردند. آنان ایستگاه‌های تجاری نیز برای جمع‌آوری پوست‌ها ایجاد کردند. همچنین از راه تجارت با اقوام بومی پوست به دست می‌آوردند. آنان تلاش کردند با تأسیس سکونت‌گاه‌های کوچک، تجارت را در سراسر محیط عرضه پوست در آمریکای شمالی سازماندهی کنند. پوست حاصل از این سکونت‌گاه‌های کوچک جمع‌آوری و پیش از ارسال به اروپا با کانو به مهاجر نشین‌های بزرگی چون مونترال و [[استان کبک کانادا|کبک]] منتقل می‌شد. کارتیه پس از کسب اطلاعات کافی درباره وضعیت منطقه برای اجرای طرح‌های خود، مجدداً عازم پاریس شد. با مرگ وی در سال 1557 میلادی و شروع جنگ‌های مذهبی اروپا، ایجاد یک مستعمره بزرگ، یا فرانسه دوم، نیز به فراموشی سپرده شد. با این حال ژان کارتیه تا لحظه مرگ [[کانادا]] یا سرزمین کشف شده خود را قسمتی از آسیا می‌پنداشت. <ref name=":2" /><ref>لاریجانی، فاضل(1395). جامعه و فرهنگ کانادا. تهران: [https://alhoda.ir/ موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی].</ref>
== نیز نگاه کنید به ==
== نیز نگاه کنید به ==



نسخهٔ ‏۲۲ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۱:۲۹

حضور اروپاییان: قرون 15 تا 16

تاریخ حضور اروپاییان در کانادا
تاریخ حضور اروپاییان در کانادا

طبق قدیمی‌ترین روایات و یادداشت‌های باقیمانده، اولین سفیدپوستی که قدم به خاک کانادا گذاشت فردی انگلیسی به نام جین کابوت (Jean Cabot) بود که در سال 1497 میلادی بخشی از سواحل کانادا را به نام پادشاه انگلستان تصرف کرد. چند سال پس از آن پادشاه وقت فرانسه (فرانسوای اول) نیز عده‌ای را مأمور تصرف قسمتی از این سرزمین پهناور کرد. به این ترتیب فرانسوی‌ها با چند کشتی عازم آمریکای شمالی شدند و بخش مهمی از این سرزمین را به نام پادشاهی فرانسه تصرف نمودند. این عده برای استقرار فرانسویان مستعمره‌ای پر رونق در منطقه ایجاد کردند.

در سال 1524 میلادی، کشتی دیگری به دستور فرانسوای اول به طرف آمریکای شمالی حرکت کرد که پس از دو ماه به کارولین (Caroline) رسید. نتیجه جنگ‌ و درگیری میان اسپانیایی‌ها و فرانسوی‌ها شکست فرانسوی‌ها بود که اجرای نقشه تصرف آمریکای شمالی را به تعویق انداخت. در نهایت، در سال 1533م، ژاک کارتیه فرانسوی به خلیج سنت لورنس رسید و آنجا را به نام فرانسه کشف و تصرف کرد. کاروان دریایی کارتیه، که شامل دو کشتی بودند، در 16 ژانویه 1533م در خلیج کوچکی به نام گاسپه (Gasp’e) پهلو گرفت. قبایل و بومیان از دیدن این کشتی‌ها و سرنشینان سفیدپوست سخت وحشت زده شده بودند. رییس قبیله برای جلوگیری از هرگونه جنگ و خون‌ریزی شخصاً از کارتیه استقبال کرد و از در دوستی با آنان در آمد. به دستور کارتیه در منطقه‌ای که به‌نام پادشاهی فرانسه تصرف شده بود صلیبی به ارتفاع 30 متر بنا کردند. وی پس از توقفی کوتاه در این منطقه به اتفاق همراهان خود با دو کشتی به فرانسه بازگشت. او در سفر دوم خود به تشویق پادشاه و بازرگانان رودخانه سنت لورنس را طی نمود تا سرانجام به سرزمین کِبک رسید.

کارتیه به منظور برقراری ارتباط دوستانه و جلب اعتماد بومیان و همچنین فرا گرفتن زبان آنان مطالعات زیادی در زمینه وضعیت جغرافیایی، خلق وخو، عادات و فرهنگ مردمان آن ناحیه انجام داد. به این ترتیب، اولین قبیله‌ای که حضور فرانسویان را پذیرفت قبیله هورن بود که رئیس آنان با فرانسوی‌ها پیمان دوستی و همکاری منعقد کرد. نتیجه عملی این پیمان تشکیل هسته مرکزی مستعمره فرانسه در کبک بود که با استقبال هورن ها نیز همراه شد. هورن‌ها از مدت‌ها قبل با قبایل ایراکواها در جنگ بودند. این پیمان آنها را قادر می‌ساخت با تکیه بر قوای فرانسوی و حمایت نظامی آنان، بر قبایل ایراکواها غلبه کنند.[۱]

کارتیه برای اولین بار سرمای زمستان کبک را به قیمت از دست دادن تعداد زیادی از همراهان خود تجربه کرد. او پس از آن که سطح یخ‌زده رودخانه سنت لورنس در اواخر بهار قابل کشتیرانی شد به فرانسه بازگشت. وی طی گزارشی به پادشاه فرانسه طرح‌ها و پیشنهادهای مهم و مفیدی را برای تصرف کانادا و ایجاد یک مستعمره بزرگ به نام فرانسه دوم ارائه کرد.

سفر سوم کارتیه به کانادا در سال 1543 م و به همراه پنج کشتی انجام شد. در این سفر فرانسویان سکونت‌گاه‌هایی ایجاد کردند که بعدها به شهرهای کبک و مونترال امروزی تبدیل شدند. در این سفر او امیدوار بود فلزات گرانبهایی در این ناحیه بیابد تا ثروتمند شود، اما این اتفاق رخ نداد؛ زیرا در ارتباط با پوست‌های شیکی که مردم بومی می‌پوشیدند، اخباری در میان خیاطان مدگرای اروپایی منتشر کرد که برنامه‌های قبلی را تحت‌الشعاع قرار داد.[۲]

در این دوره، فرانسوی‌ها گردش در دیگر نواحی کانادا را آغاز کردند. رودخانه‌ها مسیرهایی اغوا کننده برای بازرگانان پوست بودند و مسافران با سفر بر روی این رودخانه‌ها می‌توانستند آذوقه و کالاهای خود را به مکان‌های دور از دسترس در سراسرکشور و نیز به جنوب انتقال دهند. فرانسوی‌ها با دانشی که از ساکنان بومی به دست آورده بودند مسیرهای تله‌گذاری ایجاد کردند تا منابع غنی پوست را به دست آوردند. آنان ایستگاه‌های تجاری نیز برای جمع‌آوری پوست‌ها ایجاد کردند. همچنین از راه تجارت با اقوام بومی پوست به دست می‌آوردند. آنان تلاش کردند با تأسیس سکونت‌گاه‌های کوچک، تجارت را در سراسر محیط عرضه پوست در آمریکای شمالی سازماندهی کنند. پوست حاصل از این سکونت‌گاه‌های کوچک جمع‌آوری و پیش از ارسال به اروپا با کانو به مهاجر نشین‌های بزرگی چون مونترال و کبک منتقل می‌شد. کارتیه پس از کسب اطلاعات کافی درباره وضعیت منطقه برای اجرای طرح‌های خود، مجدداً عازم پاریس شد. با مرگ وی در سال 1557 میلادی و شروع جنگ‌های مذهبی اروپا، ایجاد یک مستعمره بزرگ، یا فرانسه دوم، نیز به فراموشی سپرده شد. با این حال ژان کارتیه تا لحظه مرگ کانادا یا سرزمین کشف شده خود را قسمتی از آسیا می‌پنداشت. [۱][۳]

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ Cook, R. (Ed.). (1993). The Voyages of Jacques Cartier [21 volumes]. University of Toronto Press.
  2. Desaulniers, K. L. (2003). Canada. Published by Chelsea House Publications, Mishawaka, IN, U.S.A.
  3. لاریجانی، فاضل(1395). جامعه و فرهنگ کانادا. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی.