پیشینه سینمای فرانسه: تفاوت میان نسخهها
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:Cinema .jpg|بندانگشتی|سینما گرند رکس پاریس. برگرفته از سایت ایرنا ، قابل بازیابی از https://www.irna.ir/]]بيست سال اول سينما را به دو دوره تقسيم كردهاند: دوره نخست كه از حدود 1895 تا حدود 1906 به طول میانجامد، سينمای آغازين ناميدهاند؛ و دوره دوم را كه از 1907 تا اواسط دهه 1910 طول میكشد، دوره انتقال خواندهاند؛ زيرا اين دوره همچون پلی است ميان شيوههای متمايز سينمای آغازين و شيوههای پس از آن. در دوره انتقال بود كه خلق قراردادهای خاص سينما آغاز شد و سينما رفته رفته قالبهای روايتگری خاص خود را پيدا كرد. | |||
لويی و اگوست لومی ير(Auguste and Louis Lumière) را مخترعان سينما مینامند . آنها كسانی بودند كه اولين جلسه رسمی نمايش فيلم را در 28 دسامبر سال 1895 در گران كافه پاريس برقرار كردند . تاريخی كه به عنوان مبدا اصلی تولد سينما در تمام مراجع در نظر گرفته شده است و تاريخ صد سالگی سينما نيز با توجه به همين امر محاسبه شده است . برادران لومی ير با دوربين اختراعی خود به ضبط وقايع و ماجراهای مختلف و اغلب مستند دور و برشان مشغول بودند . آنها هر ماجرايی را كه دارای حركت بوده و به نظرشان جالب میآمد ، روی نوار سلولوئيد ضبط میكردند و به اين ترتيب ، به شكلی ناخودآگاه اصلیترين قدرت واقعی سينما را يعنی حركت به رخ میكشيدند. | |||
سينماتوگراف برادران لومی ير، كه عمدتا برای ساختن آثار مستند از آن استفاده میشد فرانسه را در عرصه تصوير متحرک پيشتاز كرد. اما رقيب هموطن آنها، ژرژ مه ليس(Georges Méliès) بود كه به توليدكننده اصلی فيلمهای داستانی در دوره آغازين سينما تبديل شد. "شركت فيلم ستاره" كه مه ليس بنيانگذار آن بود ، كار خود را در 1896 آغاز كرد. وی با توليد صدها فيلم در طول سالهای 1896 تا 1912 برادران لومی ير را به كلی از صحنه كنار زد. شركت "پاته"(Pathé) رقيب اصلی مه ليس در دوره آغازين سينما به مهمترين توليدكننده فيلم در فرانسه تبديل شد و عمدتا همين شركت بود كه موجبات تسلط سينمای فرانسه را بر بازار آن زمان فراهم آورد. آغاز جنگ جهانی اول موجب شد تا صنعت فيلم اين كشور موقتا تعطيل شود. بیشتر فیلمسازان فرانسوی ، روی به جنگ آوردند و بیست فیلم در حال تولید به تعلیق افتاد. حضور آمريكا در زندگی فرهنگی فرانسويان تا حدی افزايش يافت و استوديوهای آمريكا جای خالی توليدكنندگان سينمای داخلی را گرفتند. استقبال شديد از فيلمهای آمريكايی در اين دوره موجب استحكام هرچه بيشتر موقعيت آمريكا در بازار فيلم پس از جنگ شد. از اکتبر 1939 تولید فیلم از سر گرفته شد و تا پایان جنگ این حالت ادامه پیدا کرد. | |||
آلمان در 14 ژوئن پايتخت فرانسه را فتح كرد و دو روز بعد از آن حکومت دست راستی در "ویشی" بر پا شد. در آن موقع دو صنعت فیلمسازی فرانسوی در حال شکلگیری بود. فیلمسازانی که در منطقه آزاد "ویشی" در حال تولید فیلم بودند و کسانی دیگر که خارج از فرانسه فعالیت داشتند. در زمان حکومت ویشی ، کمیتهای تحت عنوان "کمیته سازماندهی صنعت سینماتوگراف" در راستای کنترل صنعت سینما و حمایت از آن تشکیل شد. سانسور فیلم در حکومت ویشی بسیار سختتر از فرانسه اشغال شده بود و به همین دلیل تهیهکنندگان برای تایید فیلم رنج بسیار میکشیدند. حکومت راستگرا نیز سعی بر این داشت یهودیها را از صنعت فیلمسازی بیرون کند. فیلمسازانی که در جنوب فرانسه مشغول ساخت فیلم بودند با مشکلاتی از جمله نبود استودیوهای بزرگ و تهیه فیلم خام از بازار سیاه روبرو بودند. علاوه بر آن تهیهکنندگان با نبود نقدینگی دست و پنجه نرم میکردند و این که تا ماه مه 1942 نمایش فیلمهای منطقه آزاد اشغال شده ، ممنوع بود. این خود دلیلی شد که نمایش آن فیلمها تنها در جنوب فرانسه و شمال آفریقا میسر گردد. هزینه ساخت این نوع فیلمها توسط یهودیان و یا آمریکاییها به صورت پنهانی تامین میشد. اما شرکتهایی ایتالیایی نیز بودند که به طور علنی به تهیهکنندگان فرانسوی کمک میکردند. | |||
واردات فیلمهای آمریکایی، بریتانیایی و فرانسوی در حکومت ویشی نیز ممنوع بود. از این لحاظ آلمانیها [[سینمای فرانسه]] را در چنگ خود گرفتند. این رویه ادامه پیدا کرد تا این که در سال 1941 سالنهای سینما سقوط کرد. مقامات آلمانی اجازه ساخت فیلمهای فرانسوی را صادر کردند و بسیاری از فیلمسازان فرانسوی به پاریس مراجعه کردند تا از استودیوهای بزرگ آن استفاده کنند. چون رقابتهای فیلمهای خارجی از جمله آمریکایی وجود نداشت، تولیدات فیلمهای فرانسوی سود بیشتری داشت. آلمانیها به این دلیل اجازه ساخت فیلم در فرانسه را صادر کردند چون خود را برنده جنگ میدانستند و برای این که بازار صنعت سینمای [[آمریکا]] را در هم شکنند نیاز به تولیدات فرانسوی داشتند. | |||
تعدادی از فیلمسازان به طور پنهانی با نهضت مقاومت فرانسه همکاری چشمگیری داشتند. گروه مقاومت سینمای فرانسه تحت عنوان "کمیته آزادی سینمای فرانسه" نام داشت. از اواخر سال 1942 متفقین شروع به حمله به آلمانیها کردند. پنج استودیو و 322 سینما بر اثر بمباران متفقین آسیب دید و یا با خاک یکسان شدند. به همین جهت در ژوئیه 1944 تولید فیلم در فرانسه به کلی متوقف شد | |||
فیلمهای ساخته شده در دوران جنگ در ابتدا مورد توجه صاحب نظران سینما نبود، اما بعدها که علاقه به سینمای سیاسی انتقادی شکل گرفت به آن نوع از تولیدات توجه خاصی مبذول شد. اما در فرانسه به دلیل وجود سینمایی به نام "سنت کیفیت" باعث شد که فیلمسازان از خارج بازگردند و به دوران مدرنیسم کمک کنند. | |||
قبل از جنگ در فرانسه جدا از شرکتهای بزرگی چون "پاته" و "گومون"(Gaumont) شرکتهای کوچکی نیز وجود داشتند که بیشتر از یک فیلم نمیساختند. آن دو شرکت بزرگ نیز استودیوهای خود را به شرکتهای دیگر اجاره میدادند و به جای تولید به عنوان توزیعکننده و نمایشدهنده به علت سود بیشتر فعالیت داشتند. بعد از این که فرانسه در سال 1944 آزاد شد ، مسابقهای تدارک دیده شد که شرکت در آن برای همهی فیلمسازان آزاد بود. شرکتهای پاته و گومون گاهگداری یک فیلم پر خرج میساختند، اما پاسخگوی نیازهای بازار نبودند. از این رو فیلمسازان سراغ شرکتهای کوچک و تولیدات منفرد رفتند. دولت در آن موقع نسبت به صنعت سینمای فرانسه کاملا" بیتفاوت بود و همین مسئله اوضاع را نابههنجارتر کرد. | |||
در ماه مه 1946 دو مقام بلند مرتبهی فرانسوی و آمریکایی، نخست وزیر فرانسه "لئون بلوم" و وزیر امور خارجه آمریکا "جیمز برنز" موافقتنامهای امضاء کردند که محدودیت مربوط به فیلمهای آمریکایی پیش از جنگ را لغو میکرد. تولیدکنندگان صنعت سینمای فرانسه به این امر اعتراض کردند. درست یک سال بعد از آن موافقتنامه سیل واردات فیلمهای آمریکايی شروع شد. تولیدات سینمایی فرانسه از توليد 91 فیلم در سال به توليد 78 فیلم تنزل پیدا کرد. دولت فرانسه در اواخر 1946 "مرکز ملی سینما"(Le Centre national du cinéma (CNC)) را راه انداخت. این مرکز با اعطای وام، تامین یارانه برای تولید فیلم و تشویقهایی که در ارتباط با سینمای هنری و مستند به عمل آورد یک نوع ساماندهی خاصی را ارائه کرد. مرکز ملی سينما همچنين در سال 1949 "اونیفرانس فیلم" (UniFrance Films) را در جهت تبلیغ فیلمهای فرانسوی در خارج از کشور را تاسیس کرد. دولت فرانسه با وضع قانونی دیگر در سال 1948 حمایت خود را از تولیدات داخلی دوچندان کرد. به موجب آن قانون 121 فیلم آمریکایی در سال میتوانستند در فرانسه پخش شوند. برابر این قانون به شرکتهایی که وضع با ثباتتری داشتند وامهایی کلان تعلق گرفت. همین طور مالیات بر گیشه بلیط سینماها وضع شد که طبق آن مالیات مورد نظر به تهیهکننده آن فیلم برای تامین پروژه بعدیاش میشد. این قانون اخیر باعث شد که شرکتهای فیلمسازی روی به ساخت فیلمهای عامه پسند بياورند. در سال 1953 با بازنگری قانون، صندوقی احداث شد که هم پروژههای جدید را حمایت میکرد و هم به تشویق ساخت فیلمهای کوتاه انجامید. این حمایتهای دولتی باعث شد که تولید فیلم در فرانسه به 120 فیلم در سال افزایش یابد. مدرسه سینمایی فرانسه در سال 1943 تاسیس شد و برای صنعت سینمایی کشور تکنیسین تربیت میکرد. به هر جهت مخاطبین سینما روز به روز بیشتر میشد چون در آن فیلمها، جریانهای مورد علاقهشان اعم از پلیسی ، کمدی و تاریخی را میتوانستند پیگیری کنند. | |||
در | در زمان جنگ سینمایی زیرزمینی به نام "سینماتک فرانسز"(La Cinémathèque française) وجود داشت که بعد از جنگ شروع به نمایش فیلمهای آمریکایی پخش نشده کرد. بعد از پایان جنگ روشنفکران شروع به طرح مسئله هنری بودن سینما کردند. این روشنفکران با گفتمانهای خود درباره سینما در سینه کلوپها و مقالههای "کایه دوسینما و پوزیتیف"(les Cahiers du cinéma et Positif) در دهه 1950 موج نوی سینمای فرانسه را به وجود آورند. در سالهای 1967- 1958 کارگردانانی سربرآوردند که همگی تقریبا جوان بودند. سینما تک فرانسه در پاریس، محل آشنایی جوانانی شد که قصد سردرآوردن از فیلمهای چهار گوشه عالم داشتند. "موج نو" موجی بود که زود سکان هدایت کشور را در دست گرفتند.موج نو حاضر نبود تصويری متكی به نظم از جهان ارائه كند.<ref>لوک دوئن،ژان ، ترجمه روبین ، قاسم ، موج نو سینمای فرانسه ، [https://niloofarpublications.com/ انتشارات نیلوفر]،ص.54.</ref> در سال 1985 تعداد تماشاگران سینما در فرانسه رو به کاهش نهاد و فیلمهایی که با هزینهای زیاد تولید شده بودند شکست فاحشی خوردند. اما در ضمن این شکستها کمکهایی که دولت به تهیهکنندگان میکرد، امکان اقدام به خطر را افزایش میداد. مرکز ملی سینمای فرانسه در سال 1953 کمکهایی در رابطه با تهیه فیلمهای باکیفیت ارائه داد تا کارگردانهای مشتاق بتوانند فیلمهای کوتاه بسازند. در سال 1959 با تصویب قانونی به نام قانون "پیش پرداخت" به اولین فیلم کارگردانان بر اساس این که فیلمنامه را ارائه کند از نظر مالی تامین میشدند. در سالهای 1958 تا 1961 خیلی از کارگردانان با استفاده از این قانون نخستین فیلم بلند خود را ساختند. "موج نو" ییها در مرکز این تغییر و تحول قرار داشتند و در کنار آنها نسلی مسن که به گروه "ساحل چپ" معروف بودند اندک اندک رویی به ساخت فیلم بلند کرده بودند. | ||
در | باید خاطر نشان کرد که سینمای فرانسه در دهه 1960 از دیگر سینماها برجستهتر و ستایشانگیز بودند. در سینمای فرانسه یک مدرنیسم با قدرت جای سینمای سنت کیفیت را گرفت. سانسور در موج نوی سینمای فرانسه باقی مانده بود و همین باعث شده بود که آن نگاه انتقادی، اجتماعی و سیاسی که دیگر سینماها داشتند، سینمای فرانسه از آن بیبهره بماند. در آن موقع حتی شهرداریها از پخش فیلمهای مسئلهساز ممانعت میکردند. فیلمهایی که به استعمار فرانسه و دیگر مسائل اجتماعی نگاهی تیزبینانه داشت از اکران منع شده بودند. مرکز ملی سینماتوگراف قانونی در سال 1961 گذراند مبنی بر این که فیلمنامهها ابتدا باید به تصویب مرکز ملی سینماتوگراف برسد و سپس فیلمبرداری شوند. و در نهایت که حق اکران فيلمها در آخرین مرحله منوط به نظر وزارت اطلاعات فرانسه است. | ||
جنبش ماه مه 1968 فرهنگ سینمایی فرانسه را کاملا درگیر خود نمود.وقایع این ماه نه تنها روی ساختار تولید،بلکه بر محتوای فیلمها هم اثرگذار است.<ref>ناول-اسمیت، جفری ، تاریخ تحلیلی سینمای جهان ، [https://www.fcf.ir/%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AA انتشارات بنیاد سینمایی فرابی] ، 1377،ص.683.</ref> در ابتدای ماه فوریه دولت تلاش کرد که سرپرست سینماتک فرانسه "هانری لانگلوا"(Henri Langlois) را برکنار کند. تعدادی از فیلمسازان با مشارکت صدها تن از سینماگران تظاهراتی را بر علیه این اقدام دولت ترتیب دادند. تظا[[هرات]] پی در پی ، انتقاد موثر مطبوعات و حرکتهای مثمر ثمر شرکتهای فیلمسازی دولت را مجبور کرد که لانگلوا را در سمت خود ابقا کند. در تظاهرات ماه مه گدار با گروهی تظاهر کننده ، سینماها را اشغال و تلاش کردند تا جشنواره سینمایی کن برگزار نشود. تعدادی از دوستداران سینما شروع به انتقاد از سینمایی کردند که در زیر سلطه سرمایهداری باشد. آنها با همکاری کادرهای فنی سینما خواستار برچیده شدن نظامی در سینما شدند که به سینما به عنوان کالا نگاه میکرد. حادثههای پی در پی ماه مه به گونهای بود که اکثریت فکر میکردند که دولت "دوگل" در انتخابات ماه ژوئن برنده نخواهند شد. اما بر خلاف این فکر او با رای اکثریت دوباره انتخاب شد. در آن موقع فیلمسازان در سیاسی پنداشتن امور فرهنگی در سه بخش: سینمای متعهد، مدرنیسم سیاسی و فرهنگ سیاسی دخالت ویژهای داشتند. | |||
با وجود فراز و فرودهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در دهه 1970 صنعت سینما در همه اروپا سخت و دشوار راه میپیمود. سالنهای سینما یکی بعد از دیگری بسته میشدند و این خبر از کاهش روزافزون تماشاچی داشت. بالاخره فیلمسازان فرانسوی برای رهایی از چالش سینمایی به وجود آمده، بر کمکهای دولتی و تولیدات مشترک تکیه کردند و این که فیلم و فیلمسازی از دید فرانسویها به سینما به عنوان ابزاری فرهنگی نگاه میکردند. وزیر فرهنگ دولت میتران در یک سخنرانی اعلام کرد که مایل است بار دیگر سینمای فرانسه اعتبار خود را بازستاند. او به شرکتهای خصوصی در این ارتباط کمک کرد. "انجمنهای تامین مالی سینما و فرآوردههای دیداری – شنیداری" امکانات خاصی را در جهت اعتلای سینمای فرانسه در اختیار فعالان سینما قرار داد. این انجمنها سرمایهگذاریهایی مربوط به فیلم و فیلمسازی را، از مالیات معاف کرد و همچنین در اوائل دهه 1990 ،حدود 25 درصد تولیدات فیلم در فرانسه از طریق همین انجمنها تامین میشد. در فرانسه در سال 1983 یک سوم تولید فیلمهای داخلی را تلویزیون تامین میکرد. یکی از کانالهای فرانسه پلوس(+Plus) بود که بزرگترین تلویزیون در ارتباط با تولید فیلم به حساب میآمد. این کانال در سال 1987 منبع اصلی تولید فیلم در فرانسه بود. در دهه 1990 با همکاری و مساعدت دولتهای ملی ، شرکتهای تلویزیونی ، منابع سرمایهگذاری و ارگانهای جامعه اروپا به تدریج چیزی شبيه بازار فیلم اروپا قوام گرفت. آکادمی فیلم نیز در همین دهه 1990 صورت واقعی به خود گرفت. فرانسه با سرعت قابل فهمی در حال تولید فیلمهای همه فهم است و با حمایت کامل دولت و ملت خود در جهان کنونی، نشانی سرافراز در عرصه سينما دارد<ref>نعيمی گورابی، محمد حسين(1392). جامعه و فرهنگ [[فرانسه]]. تهران: [https://www.icro.ir/ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی]( در دست انتشار)</ref>. | |||
== نیز نگاه کنید به == | |||
[[پیشینه سینمای آرژانتین]]؛ [[سیر تحول سینمای چین]]؛ [[پیشینه سینمای لبنان]]؛ [[سینمای ژاپن قبل از جنگ جهانی دوم]]؛ [[سینمای ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم]]؛ [[سیر تحول سینمای سنگال]]؛ [[پیشینه صنعت فیلم سازی در مالی]]؛ [[تاریخچه ورود و تحول صنعت سینما در تایلند]]؛ [[تاریخچه سینمای اردن]]؛ [[تاریخچه صنعت سینما در بنگلادش]] | |||
== کتابشناسی == | |||
[[رده:سینما، مستند و پویانمایی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۱۴
بيست سال اول سينما را به دو دوره تقسيم كردهاند: دوره نخست كه از حدود 1895 تا حدود 1906 به طول میانجامد، سينمای آغازين ناميدهاند؛ و دوره دوم را كه از 1907 تا اواسط دهه 1910 طول میكشد، دوره انتقال خواندهاند؛ زيرا اين دوره همچون پلی است ميان شيوههای متمايز سينمای آغازين و شيوههای پس از آن. در دوره انتقال بود كه خلق قراردادهای خاص سينما آغاز شد و سينما رفته رفته قالبهای روايتگری خاص خود را پيدا كرد.
لويی و اگوست لومی ير(Auguste and Louis Lumière) را مخترعان سينما مینامند . آنها كسانی بودند كه اولين جلسه رسمی نمايش فيلم را در 28 دسامبر سال 1895 در گران كافه پاريس برقرار كردند . تاريخی كه به عنوان مبدا اصلی تولد سينما در تمام مراجع در نظر گرفته شده است و تاريخ صد سالگی سينما نيز با توجه به همين امر محاسبه شده است . برادران لومی ير با دوربين اختراعی خود به ضبط وقايع و ماجراهای مختلف و اغلب مستند دور و برشان مشغول بودند . آنها هر ماجرايی را كه دارای حركت بوده و به نظرشان جالب میآمد ، روی نوار سلولوئيد ضبط میكردند و به اين ترتيب ، به شكلی ناخودآگاه اصلیترين قدرت واقعی سينما را يعنی حركت به رخ میكشيدند.
سينماتوگراف برادران لومی ير، كه عمدتا برای ساختن آثار مستند از آن استفاده میشد فرانسه را در عرصه تصوير متحرک پيشتاز كرد. اما رقيب هموطن آنها، ژرژ مه ليس(Georges Méliès) بود كه به توليدكننده اصلی فيلمهای داستانی در دوره آغازين سينما تبديل شد. "شركت فيلم ستاره" كه مه ليس بنيانگذار آن بود ، كار خود را در 1896 آغاز كرد. وی با توليد صدها فيلم در طول سالهای 1896 تا 1912 برادران لومی ير را به كلی از صحنه كنار زد. شركت "پاته"(Pathé) رقيب اصلی مه ليس در دوره آغازين سينما به مهمترين توليدكننده فيلم در فرانسه تبديل شد و عمدتا همين شركت بود كه موجبات تسلط سينمای فرانسه را بر بازار آن زمان فراهم آورد. آغاز جنگ جهانی اول موجب شد تا صنعت فيلم اين كشور موقتا تعطيل شود. بیشتر فیلمسازان فرانسوی ، روی به جنگ آوردند و بیست فیلم در حال تولید به تعلیق افتاد. حضور آمريكا در زندگی فرهنگی فرانسويان تا حدی افزايش يافت و استوديوهای آمريكا جای خالی توليدكنندگان سينمای داخلی را گرفتند. استقبال شديد از فيلمهای آمريكايی در اين دوره موجب استحكام هرچه بيشتر موقعيت آمريكا در بازار فيلم پس از جنگ شد. از اکتبر 1939 تولید فیلم از سر گرفته شد و تا پایان جنگ این حالت ادامه پیدا کرد.
آلمان در 14 ژوئن پايتخت فرانسه را فتح كرد و دو روز بعد از آن حکومت دست راستی در "ویشی" بر پا شد. در آن موقع دو صنعت فیلمسازی فرانسوی در حال شکلگیری بود. فیلمسازانی که در منطقه آزاد "ویشی" در حال تولید فیلم بودند و کسانی دیگر که خارج از فرانسه فعالیت داشتند. در زمان حکومت ویشی ، کمیتهای تحت عنوان "کمیته سازماندهی صنعت سینماتوگراف" در راستای کنترل صنعت سینما و حمایت از آن تشکیل شد. سانسور فیلم در حکومت ویشی بسیار سختتر از فرانسه اشغال شده بود و به همین دلیل تهیهکنندگان برای تایید فیلم رنج بسیار میکشیدند. حکومت راستگرا نیز سعی بر این داشت یهودیها را از صنعت فیلمسازی بیرون کند. فیلمسازانی که در جنوب فرانسه مشغول ساخت فیلم بودند با مشکلاتی از جمله نبود استودیوهای بزرگ و تهیه فیلم خام از بازار سیاه روبرو بودند. علاوه بر آن تهیهکنندگان با نبود نقدینگی دست و پنجه نرم میکردند و این که تا ماه مه 1942 نمایش فیلمهای منطقه آزاد اشغال شده ، ممنوع بود. این خود دلیلی شد که نمایش آن فیلمها تنها در جنوب فرانسه و شمال آفریقا میسر گردد. هزینه ساخت این نوع فیلمها توسط یهودیان و یا آمریکاییها به صورت پنهانی تامین میشد. اما شرکتهایی ایتالیایی نیز بودند که به طور علنی به تهیهکنندگان فرانسوی کمک میکردند.
واردات فیلمهای آمریکایی، بریتانیایی و فرانسوی در حکومت ویشی نیز ممنوع بود. از این لحاظ آلمانیها سینمای فرانسه را در چنگ خود گرفتند. این رویه ادامه پیدا کرد تا این که در سال 1941 سالنهای سینما سقوط کرد. مقامات آلمانی اجازه ساخت فیلمهای فرانسوی را صادر کردند و بسیاری از فیلمسازان فرانسوی به پاریس مراجعه کردند تا از استودیوهای بزرگ آن استفاده کنند. چون رقابتهای فیلمهای خارجی از جمله آمریکایی وجود نداشت، تولیدات فیلمهای فرانسوی سود بیشتری داشت. آلمانیها به این دلیل اجازه ساخت فیلم در فرانسه را صادر کردند چون خود را برنده جنگ میدانستند و برای این که بازار صنعت سینمای آمریکا را در هم شکنند نیاز به تولیدات فرانسوی داشتند.
تعدادی از فیلمسازان به طور پنهانی با نهضت مقاومت فرانسه همکاری چشمگیری داشتند. گروه مقاومت سینمای فرانسه تحت عنوان "کمیته آزادی سینمای فرانسه" نام داشت. از اواخر سال 1942 متفقین شروع به حمله به آلمانیها کردند. پنج استودیو و 322 سینما بر اثر بمباران متفقین آسیب دید و یا با خاک یکسان شدند. به همین جهت در ژوئیه 1944 تولید فیلم در فرانسه به کلی متوقف شد
فیلمهای ساخته شده در دوران جنگ در ابتدا مورد توجه صاحب نظران سینما نبود، اما بعدها که علاقه به سینمای سیاسی انتقادی شکل گرفت به آن نوع از تولیدات توجه خاصی مبذول شد. اما در فرانسه به دلیل وجود سینمایی به نام "سنت کیفیت" باعث شد که فیلمسازان از خارج بازگردند و به دوران مدرنیسم کمک کنند.
قبل از جنگ در فرانسه جدا از شرکتهای بزرگی چون "پاته" و "گومون"(Gaumont) شرکتهای کوچکی نیز وجود داشتند که بیشتر از یک فیلم نمیساختند. آن دو شرکت بزرگ نیز استودیوهای خود را به شرکتهای دیگر اجاره میدادند و به جای تولید به عنوان توزیعکننده و نمایشدهنده به علت سود بیشتر فعالیت داشتند. بعد از این که فرانسه در سال 1944 آزاد شد ، مسابقهای تدارک دیده شد که شرکت در آن برای همهی فیلمسازان آزاد بود. شرکتهای پاته و گومون گاهگداری یک فیلم پر خرج میساختند، اما پاسخگوی نیازهای بازار نبودند. از این رو فیلمسازان سراغ شرکتهای کوچک و تولیدات منفرد رفتند. دولت در آن موقع نسبت به صنعت سینمای فرانسه کاملا" بیتفاوت بود و همین مسئله اوضاع را نابههنجارتر کرد.
در ماه مه 1946 دو مقام بلند مرتبهی فرانسوی و آمریکایی، نخست وزیر فرانسه "لئون بلوم" و وزیر امور خارجه آمریکا "جیمز برنز" موافقتنامهای امضاء کردند که محدودیت مربوط به فیلمهای آمریکایی پیش از جنگ را لغو میکرد. تولیدکنندگان صنعت سینمای فرانسه به این امر اعتراض کردند. درست یک سال بعد از آن موافقتنامه سیل واردات فیلمهای آمریکايی شروع شد. تولیدات سینمایی فرانسه از توليد 91 فیلم در سال به توليد 78 فیلم تنزل پیدا کرد. دولت فرانسه در اواخر 1946 "مرکز ملی سینما"(Le Centre national du cinéma (CNC)) را راه انداخت. این مرکز با اعطای وام، تامین یارانه برای تولید فیلم و تشویقهایی که در ارتباط با سینمای هنری و مستند به عمل آورد یک نوع ساماندهی خاصی را ارائه کرد. مرکز ملی سينما همچنين در سال 1949 "اونیفرانس فیلم" (UniFrance Films) را در جهت تبلیغ فیلمهای فرانسوی در خارج از کشور را تاسیس کرد. دولت فرانسه با وضع قانونی دیگر در سال 1948 حمایت خود را از تولیدات داخلی دوچندان کرد. به موجب آن قانون 121 فیلم آمریکایی در سال میتوانستند در فرانسه پخش شوند. برابر این قانون به شرکتهایی که وضع با ثباتتری داشتند وامهایی کلان تعلق گرفت. همین طور مالیات بر گیشه بلیط سینماها وضع شد که طبق آن مالیات مورد نظر به تهیهکننده آن فیلم برای تامین پروژه بعدیاش میشد. این قانون اخیر باعث شد که شرکتهای فیلمسازی روی به ساخت فیلمهای عامه پسند بياورند. در سال 1953 با بازنگری قانون، صندوقی احداث شد که هم پروژههای جدید را حمایت میکرد و هم به تشویق ساخت فیلمهای کوتاه انجامید. این حمایتهای دولتی باعث شد که تولید فیلم در فرانسه به 120 فیلم در سال افزایش یابد. مدرسه سینمایی فرانسه در سال 1943 تاسیس شد و برای صنعت سینمایی کشور تکنیسین تربیت میکرد. به هر جهت مخاطبین سینما روز به روز بیشتر میشد چون در آن فیلمها، جریانهای مورد علاقهشان اعم از پلیسی ، کمدی و تاریخی را میتوانستند پیگیری کنند.
در زمان جنگ سینمایی زیرزمینی به نام "سینماتک فرانسز"(La Cinémathèque française) وجود داشت که بعد از جنگ شروع به نمایش فیلمهای آمریکایی پخش نشده کرد. بعد از پایان جنگ روشنفکران شروع به طرح مسئله هنری بودن سینما کردند. این روشنفکران با گفتمانهای خود درباره سینما در سینه کلوپها و مقالههای "کایه دوسینما و پوزیتیف"(les Cahiers du cinéma et Positif) در دهه 1950 موج نوی سینمای فرانسه را به وجود آورند. در سالهای 1967- 1958 کارگردانانی سربرآوردند که همگی تقریبا جوان بودند. سینما تک فرانسه در پاریس، محل آشنایی جوانانی شد که قصد سردرآوردن از فیلمهای چهار گوشه عالم داشتند. "موج نو" موجی بود که زود سکان هدایت کشور را در دست گرفتند.موج نو حاضر نبود تصويری متكی به نظم از جهان ارائه كند.[۱] در سال 1985 تعداد تماشاگران سینما در فرانسه رو به کاهش نهاد و فیلمهایی که با هزینهای زیاد تولید شده بودند شکست فاحشی خوردند. اما در ضمن این شکستها کمکهایی که دولت به تهیهکنندگان میکرد، امکان اقدام به خطر را افزایش میداد. مرکز ملی سینمای فرانسه در سال 1953 کمکهایی در رابطه با تهیه فیلمهای باکیفیت ارائه داد تا کارگردانهای مشتاق بتوانند فیلمهای کوتاه بسازند. در سال 1959 با تصویب قانونی به نام قانون "پیش پرداخت" به اولین فیلم کارگردانان بر اساس این که فیلمنامه را ارائه کند از نظر مالی تامین میشدند. در سالهای 1958 تا 1961 خیلی از کارگردانان با استفاده از این قانون نخستین فیلم بلند خود را ساختند. "موج نو" ییها در مرکز این تغییر و تحول قرار داشتند و در کنار آنها نسلی مسن که به گروه "ساحل چپ" معروف بودند اندک اندک رویی به ساخت فیلم بلند کرده بودند.
باید خاطر نشان کرد که سینمای فرانسه در دهه 1960 از دیگر سینماها برجستهتر و ستایشانگیز بودند. در سینمای فرانسه یک مدرنیسم با قدرت جای سینمای سنت کیفیت را گرفت. سانسور در موج نوی سینمای فرانسه باقی مانده بود و همین باعث شده بود که آن نگاه انتقادی، اجتماعی و سیاسی که دیگر سینماها داشتند، سینمای فرانسه از آن بیبهره بماند. در آن موقع حتی شهرداریها از پخش فیلمهای مسئلهساز ممانعت میکردند. فیلمهایی که به استعمار فرانسه و دیگر مسائل اجتماعی نگاهی تیزبینانه داشت از اکران منع شده بودند. مرکز ملی سینماتوگراف قانونی در سال 1961 گذراند مبنی بر این که فیلمنامهها ابتدا باید به تصویب مرکز ملی سینماتوگراف برسد و سپس فیلمبرداری شوند. و در نهایت که حق اکران فيلمها در آخرین مرحله منوط به نظر وزارت اطلاعات فرانسه است.
جنبش ماه مه 1968 فرهنگ سینمایی فرانسه را کاملا درگیر خود نمود.وقایع این ماه نه تنها روی ساختار تولید،بلکه بر محتوای فیلمها هم اثرگذار است.[۲] در ابتدای ماه فوریه دولت تلاش کرد که سرپرست سینماتک فرانسه "هانری لانگلوا"(Henri Langlois) را برکنار کند. تعدادی از فیلمسازان با مشارکت صدها تن از سینماگران تظاهراتی را بر علیه این اقدام دولت ترتیب دادند. تظاهرات پی در پی ، انتقاد موثر مطبوعات و حرکتهای مثمر ثمر شرکتهای فیلمسازی دولت را مجبور کرد که لانگلوا را در سمت خود ابقا کند. در تظاهرات ماه مه گدار با گروهی تظاهر کننده ، سینماها را اشغال و تلاش کردند تا جشنواره سینمایی کن برگزار نشود. تعدادی از دوستداران سینما شروع به انتقاد از سینمایی کردند که در زیر سلطه سرمایهداری باشد. آنها با همکاری کادرهای فنی سینما خواستار برچیده شدن نظامی در سینما شدند که به سینما به عنوان کالا نگاه میکرد. حادثههای پی در پی ماه مه به گونهای بود که اکثریت فکر میکردند که دولت "دوگل" در انتخابات ماه ژوئن برنده نخواهند شد. اما بر خلاف این فکر او با رای اکثریت دوباره انتخاب شد. در آن موقع فیلمسازان در سیاسی پنداشتن امور فرهنگی در سه بخش: سینمای متعهد، مدرنیسم سیاسی و فرهنگ سیاسی دخالت ویژهای داشتند.
با وجود فراز و فرودهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در دهه 1970 صنعت سینما در همه اروپا سخت و دشوار راه میپیمود. سالنهای سینما یکی بعد از دیگری بسته میشدند و این خبر از کاهش روزافزون تماشاچی داشت. بالاخره فیلمسازان فرانسوی برای رهایی از چالش سینمایی به وجود آمده، بر کمکهای دولتی و تولیدات مشترک تکیه کردند و این که فیلم و فیلمسازی از دید فرانسویها به سینما به عنوان ابزاری فرهنگی نگاه میکردند. وزیر فرهنگ دولت میتران در یک سخنرانی اعلام کرد که مایل است بار دیگر سینمای فرانسه اعتبار خود را بازستاند. او به شرکتهای خصوصی در این ارتباط کمک کرد. "انجمنهای تامین مالی سینما و فرآوردههای دیداری – شنیداری" امکانات خاصی را در جهت اعتلای سینمای فرانسه در اختیار فعالان سینما قرار داد. این انجمنها سرمایهگذاریهایی مربوط به فیلم و فیلمسازی را، از مالیات معاف کرد و همچنین در اوائل دهه 1990 ،حدود 25 درصد تولیدات فیلم در فرانسه از طریق همین انجمنها تامین میشد. در فرانسه در سال 1983 یک سوم تولید فیلمهای داخلی را تلویزیون تامین میکرد. یکی از کانالهای فرانسه پلوس(+Plus) بود که بزرگترین تلویزیون در ارتباط با تولید فیلم به حساب میآمد. این کانال در سال 1987 منبع اصلی تولید فیلم در فرانسه بود. در دهه 1990 با همکاری و مساعدت دولتهای ملی ، شرکتهای تلویزیونی ، منابع سرمایهگذاری و ارگانهای جامعه اروپا به تدریج چیزی شبيه بازار فیلم اروپا قوام گرفت. آکادمی فیلم نیز در همین دهه 1990 صورت واقعی به خود گرفت. فرانسه با سرعت قابل فهمی در حال تولید فیلمهای همه فهم است و با حمایت کامل دولت و ملت خود در جهان کنونی، نشانی سرافراز در عرصه سينما دارد[۳].
نیز نگاه کنید به
پیشینه سینمای آرژانتین؛ سیر تحول سینمای چین؛ پیشینه سینمای لبنان؛ سینمای ژاپن قبل از جنگ جهانی دوم؛ سینمای ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم؛ سیر تحول سینمای سنگال؛ پیشینه صنعت فیلم سازی در مالی؛ تاریخچه ورود و تحول صنعت سینما در تایلند؛ تاریخچه سینمای اردن؛ تاریخچه صنعت سینما در بنگلادش
کتابشناسی
- ↑ لوک دوئن،ژان ، ترجمه روبین ، قاسم ، موج نو سینمای فرانسه ، انتشارات نیلوفر،ص.54.
- ↑ ناول-اسمیت، جفری ، تاریخ تحلیلی سینمای جهان ، انتشارات بنیاد سینمایی فرابی ، 1377،ص.683.
- ↑ نعيمی گورابی، محمد حسين(1392). جامعه و فرهنگ فرانسه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)