بروز چالش میان هویت دینی و شهروندی چینی: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
جانشین ­های مغولان، به مسلمانان به خاطر موقعیت بالایی که در رژیم گذشته داشتند، به عنوان حامیان، خدمتگزاران، و عوامل رژیم گذشته نگاه کرده و آن­ها را غریبه ­های غیرخودی تلقی می­ کردند. به ویژه این که مسلمانان افزون بر داشتن عقاید و فرهنگ متفاوت، از زبان گفتاری و نوشتاری غیر چینی(فارسی-عربی) استفاده کرده و نه تنها [[زبان چینی]] نمی­دانستند، بلکه برای فراگیری آن و همسان شدن با [[فرهنگ چینی]] هم تلاش نمی­کردند، لذا در آغاز روی کار آمدن سلسله­ تازه تأسیس مینگ( ←[[سلسله مینگ]])، مسلمانان بر سر دوراهی سرنوشت سازی قرار گرفتند. رژیم جدید، با هدف پاک­سازی فرهنگ سنتی [[چین]] از فرهنگ ­های بیگانه و سیاست همگون سازی، به مسلمانان اولتیماتوم داد که ضمن حفظ اعتقادات اسلامی خود، بایستی شهروند چینی بودن و تبعات آن از جمله فراگیری و تکلم به [[زبان چینی]] و داشتن اسامی چینی و پذیرش فرهنگ اجتماعی و مخلوط شدن با مردم [[چین]] را پذیرفته و مثل سایر شهروندان این کشور تابع قوانین و مقررات امپراتوری باشند، در غیر این­صورت، باید هرچه زودتر خاک [[چین]] را ترک و به سرزمین­ های آباء و اجدادی خود بازگردند. باچنین اولتیماتومی بود که حضور طولانی مدت و تاریخی اسلام و هویت دینی و فرهنگی مسلمانان در این کشور با خطر جدی رو به ­رو شد. از یک­سو، سنت شکنی چندین قرن گذشته و کنار گذاشتن سبک و سیاق زندگی نیاکان برایشان سخت بود، و از دیگر سو، خطر از دست دادن هویت دینی و اسلامی و بازگشت به کشور اجدادی که چندین قرن از آن به دور بوده ­اند امری ناممکن به ­نظر می­آمد. تضاد میان هویت دینی و هویت شهروندی شدید بود. مسلمانان نه تنها به فرهنگ و آداب و رسوم دینی خود افتخار کرده و به آن می ­بالیدند، بلکه آن را برتر و بالاتر از [[فرهنگ چینی]] دانسته و به هیچ وجه حاضر به پذیرش [[فرهنگ چینی]] به قیمت از دادن فرهنگ اسلامی نبودند.  
جانشین ­های مغولان، به مسلمانان به خاطر موقعیت بالایی که در رژیم گذشته داشتند، به عنوان حامیان، خدمتگزاران، و عوامل رژیم گذشته نگاه کرده و آن­ها را غریبه ­های غیرخودی تلقی می­ کردند. به ویژه این که مسلمانان افزون بر داشتن عقاید و فرهنگ متفاوت، از زبان گفتاری و نوشتاری غیر چینی(فارسی-عربی) استفاده کرده و نه تنها [[زبان چینی]] نمی­دانستند، بلکه برای فراگیری آن و همسان شدن با [[فرهنگ چینی]] هم تلاش نمی­کردند، لذا در آغاز روی کار آمدن سلسله­ تازه تأسیس مینگ( ←[[سلسله مینگ]])، مسلمانان بر سر دوراهی سرنوشت سازی قرار گرفتند. رژیم جدید، با هدف پاک­سازی فرهنگ سنتی [[چین]] از فرهنگ ­های بیگانه و سیاست همگون سازی، به مسلمانان اولتیماتوم داد که ضمن حفظ اعتقادات اسلامی خود، بایستی شهروند چینی بودن و تبعات آن از جمله فراگیری و تکلم به [[زبان چینی]] و داشتن اسامی چینی و پذیرش فرهنگ اجتماعی و مخلوط شدن با مردم [[چین]] را پذیرفته و مثل سایر شهروندان این کشور تابع قوانین و مقررات امپراتوری باشند، در غیر این­صورت، باید هرچه زودتر خاک [[چین]] را ترک و به سرزمین­ های آباء و اجدادی خود بازگردند. باچنین اولتیماتومی بود که حضور طولانی مدت و تاریخی اسلام و هویت دینی و فرهنگی مسلمانان در این کشور با خطر جدی رو به ­رو شد. از یک­سو، سنت شکنی چندین قرن گذشته و کنار گذاشتن سبک و سیاق زندگی نیاکان برایشان سخت بود، و از دیگر سو، خطر از دست دادن هویت دینی و اسلامی و بازگشت به کشور اجدادی که چندین قرن از آن به دور بوده ­اند امری ناممکن به ­نظر می­آمد. تضاد میان هویت دینی و هویت شهروندی شدید بود. مسلمانان نه تنها به فرهنگ و آداب و رسوم دینی خود افتخار کرده و به آن می ­بالیدند، بلکه آن را برتر و بالاتر از [[فرهنگ چینی]] دانسته و به هیچ وجه حاضر به پذیرش [[فرهنگ چینی]] به قیمت از دادن فرهنگ اسلامی نبودند.  


در چنین شرایط حساس، مسلمانان با اتخاذ تصمیمی هوشمندانه، میانه و متواضعانه، و با پذیرش آن دسته از فرهنگ سنتی [[چین]] که با اعتقادات دینی مسلمانان مغایرتی نداشت، خود را با سیاست جدید حاکمان مینگ(←[[سلسله مینگ]]) تطبیق داده و با ایجاد تغییراتی ظاهری در رفتار اجتماعی خود، جامعه در اقلیت مسلمان را با جامعه­ ی مسلط چینی و فرهنگ [[کنفوسیوس و اندیشه های او|کنفوسیوس]]<nowiki/>ی هماهنگ ساختند. در عین حال، از طریق حفظ پیوستگی و فعالیت گروهی در محافل درونی خصوصی بر هویت مستقل دینی و فرهنگی خود استمرار داده و از بحران نفس گیر سیاسی همگون سازی اجباری حکومت مینگ(←[[سلسله مینگ]]) به سلامت و با موفقیت عبور کردند<ref>سابقی، علی محمد(1392).جامعه و فرهنگ چین.تهران:موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی</ref>.
در چنین شرایط حساس، مسلمانان با اتخاذ تصمیمی هوشمندانه، میانه و متواضعانه، و با پذیرش آن دسته از فرهنگ سنتی [[چین]] که با اعتقادات دینی مسلمانان مغایرتی نداشت، خود را با سیاست جدید حاکمان مینگ(←[[سلسله مینگ]]) تطبیق داده و با ایجاد تغییراتی ظاهری در رفتار اجتماعی خود، جامعه در اقلیت مسلمان را با جامعه­ ی مسلط چینی و فرهنگ [[کنفوسیوس و اندیشه های او|کنفوسیوس]]<nowiki/>ی هماهنگ ساختند. در عین حال، از طریق حفظ پیوستگی و فعالیت گروهی در محافل درونی خصوصی بر هویت مستقل دینی و فرهنگی خود استمرار داده و از بحران نفس گیر سیاسی همگون سازی اجباری حکومت مینگ(←[[سلسله مینگ]]) به سلامت و با موفقیت عبور کردند<ref>سابقی، علی محمد(1392).جامعه و فرهنگ چین.تهران:موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد2، ص775</ref>.


نیر نگاه کنید به [[ورود اسلام به چین]]؛ [[اسلام در دوران سلسله های مختلف امپراتوری چین]]
نیر نگاه کنید به [[ورود اسلام به چین]]؛ [[اسلام در دوران سلسله های مختلف امپراتوری چین]]


== کتابشناسی ==
== کتابشناسی ==

نسخهٔ ‏۱۹ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۸:۴۳

جانشین ­های مغولان، به مسلمانان به خاطر موقعیت بالایی که در رژیم گذشته داشتند، به عنوان حامیان، خدمتگزاران، و عوامل رژیم گذشته نگاه کرده و آن­ها را غریبه ­های غیرخودی تلقی می­ کردند. به ویژه این که مسلمانان افزون بر داشتن عقاید و فرهنگ متفاوت، از زبان گفتاری و نوشتاری غیر چینی(فارسی-عربی) استفاده کرده و نه تنها زبان چینی نمی­دانستند، بلکه برای فراگیری آن و همسان شدن با فرهنگ چینی هم تلاش نمی­کردند، لذا در آغاز روی کار آمدن سلسله­ تازه تأسیس مینگ( ←سلسله مینگ)، مسلمانان بر سر دوراهی سرنوشت سازی قرار گرفتند. رژیم جدید، با هدف پاک­سازی فرهنگ سنتی چین از فرهنگ ­های بیگانه و سیاست همگون سازی، به مسلمانان اولتیماتوم داد که ضمن حفظ اعتقادات اسلامی خود، بایستی شهروند چینی بودن و تبعات آن از جمله فراگیری و تکلم به زبان چینی و داشتن اسامی چینی و پذیرش فرهنگ اجتماعی و مخلوط شدن با مردم چین را پذیرفته و مثل سایر شهروندان این کشور تابع قوانین و مقررات امپراتوری باشند، در غیر این­صورت، باید هرچه زودتر خاک چین را ترک و به سرزمین­ های آباء و اجدادی خود بازگردند. باچنین اولتیماتومی بود که حضور طولانی مدت و تاریخی اسلام و هویت دینی و فرهنگی مسلمانان در این کشور با خطر جدی رو به ­رو شد. از یک­سو، سنت شکنی چندین قرن گذشته و کنار گذاشتن سبک و سیاق زندگی نیاکان برایشان سخت بود، و از دیگر سو، خطر از دست دادن هویت دینی و اسلامی و بازگشت به کشور اجدادی که چندین قرن از آن به دور بوده ­اند امری ناممکن به ­نظر می­آمد. تضاد میان هویت دینی و هویت شهروندی شدید بود. مسلمانان نه تنها به فرهنگ و آداب و رسوم دینی خود افتخار کرده و به آن می ­بالیدند، بلکه آن را برتر و بالاتر از فرهنگ چینی دانسته و به هیچ وجه حاضر به پذیرش فرهنگ چینی به قیمت از دادن فرهنگ اسلامی نبودند.

در چنین شرایط حساس، مسلمانان با اتخاذ تصمیمی هوشمندانه، میانه و متواضعانه، و با پذیرش آن دسته از فرهنگ سنتی چین که با اعتقادات دینی مسلمانان مغایرتی نداشت، خود را با سیاست جدید حاکمان مینگ(←سلسله مینگ) تطبیق داده و با ایجاد تغییراتی ظاهری در رفتار اجتماعی خود، جامعه در اقلیت مسلمان را با جامعه­ ی مسلط چینی و فرهنگ کنفوسیوسی هماهنگ ساختند. در عین حال، از طریق حفظ پیوستگی و فعالیت گروهی در محافل درونی خصوصی بر هویت مستقل دینی و فرهنگی خود استمرار داده و از بحران نفس گیر سیاسی همگون سازی اجباری حکومت مینگ(←سلسله مینگ) به سلامت و با موفقیت عبور کردند[۱].

نیر نگاه کنید به ورود اسلام به چین؛ اسلام در دوران سلسله های مختلف امپراتوری چین

کتابشناسی

  1. سابقی، علی محمد(1392).جامعه و فرهنگ چین.تهران:موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد2، ص775