افسانه اتانا و عقاب در سوریه: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:


[[افسانه اتانا و عقاب در سوریه|افسانه «اتانا و عقاب»]] (Etana)، یک افسانه سوری است. مار بزرگ و عقابی با هم در صلح و آرامش در درختی زندگی می کردند. تا اینکه روزی عقاب نوزاد مار را بلعید. مار گریان و نالان نزد «شَمَش» (Shamash) خدای خورشید و دادگستری سومری، رفت و او به مار دستورالعملی داد. مار خود را در شکم یک گاو نر مرده مخفی کرد و منتظر عقاب شد تا به آنجا آمده و از لاشه تغذیه کند.


 
وقتی عقاب آمد، جستی زد و او را گرفت و پا‌‌‌‌‌‌‌‌هایش را شکست و پرش را کَند و در گودال عمیقی پرتاب کرد. مار یا همان اتانا به کوهستان بازگشت و همان طور که شمش پندش داده بود، خو‌‌‌‌‌‌‌‌‌استار گیاهی شد که بدو فرزندی عطا کند. باقی د‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان دوستی این دو و جستجوی آن گیاه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است<ref>شنی، کریم( 1400). فرهنگ و تاریخ [[سوریه]]. تهران: [https://www.icro.ir/ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی]( در دست انتشار)</ref>.
مار بزرگ و عقابی با هم در صلح و آرامش در درختی زندگی می کردند. تا اینکه روزی عقاب نوزاد مار را بلعید. مار گریان و نالان نزد «شَمَش» (''Shamash'') خدای خورشید و دادگستری سومری، رفت و او به مار دستورالعملی داد. مار خود را در شکم یک گاو نر مرده مخفی کرد و منتظر عقاب شد تا به آنجا آمده و از لاشه تغذیه کند. وقتی عقاب آمد، جستی زد و او را گرفت و پاهایش را شکست و پرش را کَند و در گودال عمیقی پرتاب کرد. مار یا همان اتانا به کوهستان بازگشت و همان طور که شمش پندش داده بود، خواستار گیاهی شد که بدو فرزندی عطا کند. باقی داستان دوستی این دو و جستجوی آن گیاه است.


== نیز نگاه کنید به ==
== نیز نگاه کنید به ==
[[اساطیر و افسانه‌ها و قصه‌های عامیانه در سوریه]]
[[فرهنگ عمومی سوریه]]؛ [[اساطیر و افسانه‌ها و قصه‌های عامیانه در سوریه]]


== کتابشناسی ==
== کتابشناسی ==
# [[حماسه نبرد نینورت و انزو در سوریه#cite%20ref-1|↑]] شنی، کریم( 1400). فرهنگ و تاریخ [[سوریه]]. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)

نسخهٔ ‏۳۰ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۷:۲۳

افسانه «اتانا و عقاب» (Etana)، یک افسانه سوری است. مار بزرگ و عقابی با هم در صلح و آرامش در درختی زندگی می کردند. تا اینکه روزی عقاب نوزاد مار را بلعید. مار گریان و نالان نزد «شَمَش» (Shamash) خدای خورشید و دادگستری سومری، رفت و او به مار دستورالعملی داد. مار خود را در شکم یک گاو نر مرده مخفی کرد و منتظر عقاب شد تا به آنجا آمده و از لاشه تغذیه کند.

وقتی عقاب آمد، جستی زد و او را گرفت و پا‌‌‌‌‌‌‌‌هایش را شکست و پرش را کَند و در گودال عمیقی پرتاب کرد. مار یا همان اتانا به کوهستان بازگشت و همان طور که شمش پندش داده بود، خو‌‌‌‌‌‌‌‌‌استار گیاهی شد که بدو فرزندی عطا کند. باقی د‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان دوستی این دو و جستجوی آن گیاه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است[۱].

نیز نگاه کنید به

فرهنگ عمومی سوریه؛ اساطیر و افسانه‌ها و قصه‌های عامیانه در سوریه

کتابشناسی

  1. شنی، کریم( 1400). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)