آزمون‌های‌دموکراسی افغانستان: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۹: خط ۹:
پس از توشیح [[قانون اساسی افغانستان|قانون اساسی]] جدید و شروع نخست‌وزیری دکتر محمد یوسف، گام‌های اولیه به‌سوی دمکراسی برداشته شد و اصل تفکر قوا، آزادی بیان، آزادی احزاب و غیره مطرح شد. در سایه این اقدامات، احزاب یکی پس از دیگری سر برآوردند؛ مانند حزب دمکراتیک خلق [[افغانستان]]، سازمان جوانان مترقی، ستم ملی، پیمان ملی، شعله جاوید، نهضت جوانان مسلمان، نهضت پاسداران انقلاب اسلامی، جمعیت‌العلمای محمدیه، خدام‌الفرقان و غیره. با کودتای داود خان در ۱۹۷۳ و سقوط حکومت [[محمدظاهر شاه]]، به عمر دهه دمکراسی پایان داده شد و حکومت استبدادی برقرار شد و آزادی‌خواهان دوباره دستگیر، زندانی یا متواری شدند و آزادی‌های اجتماعی از بین رفت.  
پس از توشیح [[قانون اساسی افغانستان|قانون اساسی]] جدید و شروع نخست‌وزیری دکتر محمد یوسف، گام‌های اولیه به‌سوی دمکراسی برداشته شد و اصل تفکر قوا، آزادی بیان، آزادی احزاب و غیره مطرح شد. در سایه این اقدامات، احزاب یکی پس از دیگری سر برآوردند؛ مانند حزب دمکراتیک خلق [[افغانستان]]، سازمان جوانان مترقی، ستم ملی، پیمان ملی، شعله جاوید، نهضت جوانان مسلمان، نهضت پاسداران انقلاب اسلامی، جمعیت‌العلمای محمدیه، خدام‌الفرقان و غیره. با کودتای داود خان در ۱۹۷۳ و سقوط حکومت [[محمدظاهر شاه]]، به عمر دهه دمکراسی پایان داده شد و حکومت استبدادی برقرار شد و آزادی‌خواهان دوباره دستگیر، زندانی یا متواری شدند و آزادی‌های اجتماعی از بین رفت.  


پس از سقوط دولت نجیب‌الله در اوایل سال ۱۳۷۱ / ۱۹۹۲ و روی کارآمدن [[دولت اسلامی افغانستان]]، دوره جدیدی از آزادی‌های سیاسی آغاز شد؛ ولی این دوره بیشتر با جنگ داخلی و هرج‌ومرج همراه بود. دوره فعلی، که پس از برکناری [[طالبان]] در سال ۲۰۰۱ آغاز شد و با دوره‌های قبلی قابل قیاس نیست، آزمون دیگری از دمکراسی در افغانستان است و نتایج آن در آینده مشخص خواهد شد. درحال‌حاضر فعالیت احزاب و رسانه‌های گروهی آزاد است و رسانه‌های دولتی و خصوصی به پخش نظرات و دیدگاه‌های مختلف می‌پردازند و جامعه به نسبت گذشته از آزادی‌های زیادی برخوردار شده است.<ref>علی آبادی، علیرضا(1395). جامعه و فرهنگ افغانستان. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص 453-455.</ref>  
پس از سقوط دولت نجیب‌الله در اوایل سال ۱۳۷۱ / ۱۹۹۲ و روی کارآمدن [[دولت اسلامی افغانستان]]، دوره جدیدی از آزادی‌های سیاسی آغاز شد؛ ولی این دوره بیشتر با جنگ داخلی و هرج‌ومرج همراه بود. دوره فعلی، که پس از برکناری [[طالبان]] در سال ۲۰۰۱ آغاز شد و با دوره‌های قبلی قابل قیاس نیست، آزمون دیگری از دمکراسی در افغانستان است و نتایج آن در آینده مشخص خواهد شد. درحال‌حاضر فعالیت احزاب و رسانه‌های گروهی آزاد است و رسانه‌های دولتی و خصوصی به پخش نظرات و دیدگاه‌های مختلف می‌پردازند و جامعه به نسبت گذشته از آزادی‌های زیادی برخوردار شده است.<ref>علی آبادی، علیرضا (1395). جامعه و فرهنگ افغانستان. تهران: [https://alhoda.ir/ موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی]، ص 453-455.</ref>  


== کتابشناسی ==
== کتابشناسی ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۱:۴۲

مشروطه اول در زمان سلطنت حبیب‌الله خان شکل‌گرفت. محمد سرور خان واصف شخصیت محوری آن خوانده شد. بذر دوره نخست مشروطیت و دمکراسی بر اثر تلاش‌های سید جمال‌الدین اسدآبادی پاشیده شد و در زمان حبیب‌الله خان طی نرمش‌هایی که به خرج داد، به بار نشست. با علنی‌شدن مشروطه‌خواهی و خطراتی که سلطنت را تهدید می‌کرد، حبیب‌الله خان که فردی معتدل و نرم‌خو بود به فردی بی‌رحم و سنگدل مبدل شد و با قساوت در برابر مشروطه‌خواهان ایستاد و کار به خونریزی انجامید. جریان مشروطیت اول با ترور حبیب‌الله خان متلاشی شد.

دومین تلاش برای توسعه مشروطه و دمکراسی در زمان امان‌الله خان صورت گرفت. او تحت تأثیر افکار محمود طرزی و دیگر روشنفکران، آزادی‌های اجتماعی و سیاسی بیشتری داد؛ ازاین‌رو جراید زیادی منتشر شد. او در ۱۹۲۶ سلطنت افغانستان را مشروطه اعلام کرد و سال بعد به اروپا سفر کرد؛ ولی با سقوط سلطنت او، این تلاش‌ها متوقف شد.

مهم‌ترین آزمون دمکراسی بعدی، که به آزمون اول دمکراسی در افغانستان معروف است، پس از برکناری محمدهاشم خان از صدارت در ۹ می ۱۹۴۶ و به صدارت‌رسیدن شاه محمود خان آغاز شد. با انتصاب شاه محمود خان به نخست‌وزیری (در ۹ می ۱۹۴۶)، دوره دیگری از تحول آغاز شد. شاه محمود خان به پدر دمکراسی افغانستان هم مشهور است. در دوره صدارت او شیوه اداره کشور تغییر کرد و آزادی‌های اجتماعی بیشتری داده شد؛ از جمله لغو حاکمیت انحصاری دولت بر روزنامه‌ها و جراید و زمینه‌سازی برای تشکیل احزاب و گروه‌ها، که در نتیجه احزابی در کشور پیدا شدند؛ مانند ویش زلمیان (جوانان بیدار)، حزب وطن (به رهبری میرغلام محمد غبار)، حزب خلق (به رهبری دکتر عبدالرحمان محمودی) و اتحادیه محصلان، نهضت‌هایی هم پدید آمد؛ مانند، نهضت اسلامی سید اسماعیل بلخی که هدفش برچیدن نظام سلطنتی و ایجاد نظام جمهوری بود.

آزمون دمکراسی اول به ناکامی انجامید و شرایط از سال ۱۹۵۱ به بعد تغییر کرد. در این سال (۱۹۵۱) اتحادیه محصلان لغو شد و رهبران آن متواری شدند، نشریات آزاد یکی پس از دیگری توقیف شدند و در سال ۱۹۵۲، انتشار همه روزنامه‌های غیردولتی متوقف شد و آزادی‌خواهان و اصلاح‌طلبان روانه زندان شدند. با شروع نخست‌وزیری داود خان در سال ۱۹۵۳، دیکتاتوری شدت بیشتری پیدا کرد و مانند دوران صدارت هاشم خان به اوج خود رسید و هرگونه آزادی‌خواهی سرکوب و با معترضان به‌شدت برخورد شد. پس از برکناری داودخان از صدارت، دومین تجربه دمکراسی مهم در ۱۹۶۳ و تدوین قانون اساسی جدید در ۱۹۶۴ و سپس برگزاری انتخابات عمومی صورت گرفت و افغانستان حاکمیت ۲۰۰ساله اشرافی خانواده درانی را کنار نهاد و قدرت شخصی شاه را محدود ساخت محمدظاهر شاه به این نتیجه رسید که اگر به اندیشه‌ها و احساسات مردم و جوانان از طریق برقراری نظام مشروطه پاسخ داده نشود، کل نظام سقوط می‌کند و ازاین‌رو، در صدد تشکیل دولتی جدید با مبانی مشروطه برآمد و داود خان را ناگزیر از کناره‌گیری کرد. سال‌های بین ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۳ در افغانستان به دهه دمکراسی مشهور است.این دهه با نخست‌وزیری دکتر محمد یوسف آغاز شد و سپس محمدهاشم میوندوال، نور احمد اعتمادی، دکتر عبدالظاهر و محمد موسی شفیق به نخست‌وزیری رسیدند. در این دهه نخست‌وزیران الزاما از خانواده سلطنتی انتخاب نشدند، بلکه خارج از خاندان و خانواده سلطنتی هم برگزیده شدند.

پس از توشیح قانون اساسی جدید و شروع نخست‌وزیری دکتر محمد یوسف، گام‌های اولیه به‌سوی دمکراسی برداشته شد و اصل تفکر قوا، آزادی بیان، آزادی احزاب و غیره مطرح شد. در سایه این اقدامات، احزاب یکی پس از دیگری سر برآوردند؛ مانند حزب دمکراتیک خلق افغانستان، سازمان جوانان مترقی، ستم ملی، پیمان ملی، شعله جاوید، نهضت جوانان مسلمان، نهضت پاسداران انقلاب اسلامی، جمعیت‌العلمای محمدیه، خدام‌الفرقان و غیره. با کودتای داود خان در ۱۹۷۳ و سقوط حکومت محمدظاهر شاه، به عمر دهه دمکراسی پایان داده شد و حکومت استبدادی برقرار شد و آزادی‌خواهان دوباره دستگیر، زندانی یا متواری شدند و آزادی‌های اجتماعی از بین رفت.

پس از سقوط دولت نجیب‌الله در اوایل سال ۱۳۷۱ / ۱۹۹۲ و روی کارآمدن دولت اسلامی افغانستان، دوره جدیدی از آزادی‌های سیاسی آغاز شد؛ ولی این دوره بیشتر با جنگ داخلی و هرج‌ومرج همراه بود. دوره فعلی، که پس از برکناری طالبان در سال ۲۰۰۱ آغاز شد و با دوره‌های قبلی قابل قیاس نیست، آزمون دیگری از دمکراسی در افغانستان است و نتایج آن در آینده مشخص خواهد شد. درحال‌حاضر فعالیت احزاب و رسانه‌های گروهی آزاد است و رسانه‌های دولتی و خصوصی به پخش نظرات و دیدگاه‌های مختلف می‌پردازند و جامعه به نسبت گذشته از آزادی‌های زیادی برخوردار شده است.[۱]

کتابشناسی

  1. علی آبادی، علیرضا (1395). جامعه و فرهنگ افغانستان. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص 453-455.