طالبان
گروه طالبان در ۱۹۹۴/ ۱۳۷۳، اعلام موجودیت کرد. هسته اصلی و اولیه آن از میان مهاجران افغان مقیم پاکستان در ایالات بلوچستان و سرحد و طلبههای علوم دینیکه در مدارس دینی پاکستان در این دو ایالت تحصیل میکردند به وجود آمد. طالبان در سال ۱۹۹۴، بر قندهار و در سال ۱۹۹۶ بر کابل مسلط شد و تا سال ۲۰۰۱، بر ۸۰ تا ۹۰ درصد خاک افغانستان تسلط پیداکرد. در شرایطی که احتمال تسلط آن بر کل خاک افغانستان متصور بود حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، پدید آمد و پس از آن آمریکا و متحدان آن به افغانستان حمله کردند و در اثر حملات آنها گروه طالبان از پای درآمد و از نیرویی حاکم به گروهی مخالف حکومت جدید تبدیل شد.
ظهور طالبان
گروه طالبان در اکتبر ۱۹۹۴، در صحنه سیاسی افغانستان ظاهر شد.گروه طالبان با پیشوندهایی چون جنبش، تحریک، گروه، تنظیم، حرکت، دسته وگروه معرفی شدهاند. ملا محمد عمر، رهبر طالبان، در سال ۱۹۶۱ یا ۱۹۵۹، در دهکده نوده در اطراف قندهار (یا گفته شده در ارزگان) متولد شد. در دوران جهاد، در حزب حرکت انقلاب اسلامی وابسته به مولوی محمدنبی محمدی فعالیت میکرد و از فرماندهان این حزب بود. سایر رهبران و نیروهای اولیه طالبان نیز در حزب حرکت انقلاب اسلامی مولوی محمدنبی محمدی (شاخه مولوی نصرالله منصور) و حزب اسلامی یونس خالص مبارزه میکردند. در جریان جنگ با نیروهای اتحاد شوروی، بر اثر انفجار راکت در ۱۹۸۸، یک چشم خود را از دست داد. او دارای سه زن بود که با آخرین آنها در ۱۹۹۵، ازدواج کرد. بعدها شایع شد که با یکی از دختران اسامه بنلادن نیز ازدواج کرده است؛ ولی طالبان این ادعا را رد میکرد. نیروهای طالبان عموما طلبههای علوم دینی و مدارس مذهبی بودند.آنها ریش بلند و لنگوته (عمامه) های بزرگ سیاهوسفید داشتند و در مدارس دینی اهل سنت در پاکستان و بیشتر در مدارس مولانا فضلالرحمان، رهبر جمعیت العلماء اسلام و سمیع الحق، مدارس جماعت اسلامی به رهبری قاضی حسین احمد تحصیل میکردند. عناصر تشکیلدهنده گروه طالبان شامل: طلاب دینی افغانی (بیشتر پشتونها)، عدهای از طلاب علوم دینی پاکستان (بیشتر پشتونهای این کشور)، عدهای از نیروهای جهادی سابق که به این گروه پیوسته بودند، تعدادی از کمونیستهای (پشتون) سابق مانند شهنواز تنای، که به دلایل قومی و به امید احیای مجدد حکومتی پشتون به طالبان پیوسته بودند.
ملا محمد عمر در رأس جنبش طالبان قرار داشت و در کنار او در شورای رهبری طالبان افرادی، مانند ملا حسن، ملا احسانالله، ملا عباس، ملا غوث، ملا ربانی، ملا مشر، ملا متقی و ملا وکیل احمد متوکل (بعد از طالبان جدا شد و در کابل سکونت اختیار کرد) قرار داشتند، نصرالله بابر (وزیر کشور پیشین پاکستان که خود یک پشتون بود) و در کنار او سازمان اطلاعات ارتش پاکستان (آی. اس. آی)، پدیدآورندگان اولیه گروه طالبان و حامیان اصلی آن معرفی شدهاند.
تصرف قندهار توسط طالبان
نصرالله بابر در ۳۰ شهریور ۱۳۷۳/ اکتبر ۱۹۹۴، در رأس یک هیئت نهنفری از راه زمینی و از مسیر کویته، چمن- قندهار- هرات عازم آسیای مرکزی شد و در اندیشه احداث خط آهن از چمن به آسیای مرکزی برای توسعه مبادلات تجاری بود. هنگام ورود او به هرات، سرکنسولگری پاکستان نیز با حضور وی افتتاح شد و کلنل (سرهنگ) امام در مقام سرکنسول پاکستان معرفی شد. سپس در مهر ۱۳۷۳، یک کاروان تجاری پاکستانی، مرکب از ۳۰ کامیون، از همان مسیر عازم آسیای مرکزی شد. بعد گفته شد؛ امیر لالی از فرماندهان نظامی مجاهدین این کاروان تجاری را در تخته پل (بین اسپین بولدک و قندهار) متوقف کرده است. بعد از آن بود که یک گروه ۲۰۰ نفری طالبان به رهبری ملا محمد عمر در اکتبر ۱۹۹۴، به اسپین بولدک حمله کرد و پس از دو ساعت درگیری با ملا اختر جان، از فرماندهان حزب اسلامی حکمتیار، موفق به تصرف این منطقه مرزی شدند. طی این درگیری یک نفر از طالبان و هفت نفر از حزب اسلامی کشته و عده زیادی از افراد حزب اسلامی زخمی شد. این گروه سپس به طرف قندهار حرکت کردند و در تخته پل به مرکز فرماندهی امیر لالی و محل توقف کامیونها حمله کردند و با تصرف تخته پل، کامیونها را آزاد کرد.
طالبان پس از تصرف تخته پل به شهر قندهار حمله کرد و طی حدود یک شبانهروز قندهار را در ۲۱ نوامبر ۱۹۹۴ بدون درگیری مهم تصرف کرد.گفته شده برای تصرف قندهار، فرماندهان آن تطمیع شدند و از جمله ملا نقیب، در بهای یکمیلیون دلار واکنشی در برابر حمله طالبان از خود نشان نداد. حکمتیار تصرف قندهار را که از مقرهای حزب اسلامی بود، توطئه خارجی خواند. طالبان با ورود به قندهار، به اسلحه و مهمات فراوانی دست یافت.
حمله طالبان بر قندهار و تصرف سریع و آسان آن، که برای این گروه و حامیان آن باورنکردنی بود، جنبش طالبان را برای حملات بعدی تطمیع و تحریص کرد. حملات تند و برقآسای طالبان سبب میشد که آنها بدون مقاومت پیشرویکنند و ولایات مجاور قندهار و حتی غزنی را بدون سختی زیاد در اختیار گیرند تا آنکه در نزدیکی کابل زمینگیر شدند. در مرحله اول پیشرفت طالبان، بیشترین صدمه به حکمتیار وارد شد و مناطق تحت نفوذ او به تصرف طالبان درآمد. دولت ربانی شاید از تضعیف و شکست رقیب سرسخت خود چندان ناخشنود نبود.
طالبان در ماه فوریه ۱۹۹۵، ولایت وردک در ۵۶ کیلومتری کابل را تصرف کرد و بعد پایگاههای حکمتیار را تهدید کرد، سپس در نبردی سنگین به میدان شهر حمله کرد و در همان ماه فوریه با دادن ۲۰۰۰ کشته پایگاه حکمتیار و مرکز فرماندهی آن را در چهار آسیاب تصرف کرد و نیروهای حکمتیار را وادار به فرار در سمت شرق (سروبی و جلالآباد) کرد و به دامنههای کابل رسید؛ ولی حملات خود را به بهانه اینکه جنگ در ماه رمضان حرام است و در اصل بهمنظور تجدیدقوا، متوقف کرد تا پس از تکمیل نیرو و تجهیزات حمله گسترده را علیه کابل آغاز کند.
حزب وحدت اسلامی در غرب کابل، اولین هدف طالبان برای رسیدن به کابل بود. رهبران حزب وحدت اسلامی میدانستند که شروع حملات طالبان به کابل، ابتدا از حمله به حزب آنها آغاز خواهد شد. در همین حال، حزب وحدت اسلامی که در شرایط بحرانی و ضعف قرار داشت هدف حمله نیروها و تانکهای احمدشاه مسعود قرار گرفت؛ ولی حمله نیروهای مسعود توسط حزب وحدت اسلامی دفع شد.
با مستقرشدن نیروهای طالبان در اطراف شهر کابل و تجهیز قوای آن برای حمله به کابل، احزاب سیاسی مختلف از جمله حزب وحدت پس از رشد سریع طالبان در کشور و نزدیکشدن آنان به مرکز قدرت، به مذاکره با آنها پرداختند. در پایان رمضان حزب وحدت پس از دفاع موفق خود در برابر نیروهای مسعود، که به یکی از سنگینترین حملات خود در مقابل این حزب دست زده بود، به نیروهای طالبان اجازه ورود به مناطق تحت کنترل خود در غرب کابل را داد، اما برخلاف انتظار، طالبان جنگجویان حزب وحدت را خلع سلاح کردند. نیروهای حزب وحدت که نمیتوانستند در چنین شرایطی از موقعیتهای خود در مقابل حملات دفاعکنند، عقبنشینی کردند؛ در نتیجه سربازان حکومت ظرف چند ساعت به درون این مناطق نفوذ کرده و برای اولینبار پس از ورود مجاهدین به غرب پایتخت، وارد غرب کابل شدند.[۱]
نیروهای طالبان عبدالعلی مزاری، دبیر کل حزب وحدت اسلامی در منطقه «پلگل باغ»، را شناسایی و دستگیر کردند و به چهار آسیاب، مرکز فرماندهی طالبان، منتقل کرده و به قتل رساندند. شهادت مزاری توسط طالبان سبب خشم هزارهها، شیعیان و ایران شد.
احمدشاه مسعود به طالبان فرصت حفظ مواضع بهدستآورده از حزب وحدت اسلامی در غرب کابل را نداد و در همان ماه مارس ۱۹۹۵، حمله سنگینی را علیه این گروه آغاز کرد، طالبان برای نخستینبار وارد نبردی واقعی شد و با دادن صدها کشته و تحمل یک شکست سخت از اطراف کابل دور شد و به میدان شهر و لوگر عقب نشست. این جنگ نشان داد که طالبان در نبردهای واقعی، قادر به کسب پیروزی نیست.
حمله طالبان به هرات
طالبان در اواخر فوریه ۱۹۹۵ در یک نبرد سنگین، دو ولایت نیمروز و فراه را از کنترل اسماعیلخان خارج ساختند و به طرف شیندند 1995 به شیندند آغاز کرد. اسماعیلخان با نیروهای تحتفرمان خویش موفق شد تا خطوط مقدم جبهه طالبان را درهم شکسته و آنان را تا دروازههای قندهار عقب براند.[۲] با این شکست و نیز شکست طالبان در جبهه کابل، افسانه شکستناپذیری طالبان به چالش کشید و باعث سردرگمی رهبران طالبان شد؛ جایگاه طالبان بهشدت تنزل کرد و از یک گروه همیشه پیروز به یک گروه شکستپذیر تبدیل شد و جنگجویان رهاییبخش آن حالا به دیده جنگسالاران جدید نگریسته میشدند.
اسماعیلخان با آمادگی کم و تلقی اینکه طالبان از پا درآمده است در ۲۳ اوت ۱۹۹۵، به دلارام حمله و آن را تصرف کرد و طی هفته بعد بخشهایی از هلمند را تصرف کرد و قندهار را در معرض تهدید قرار داد. طالبان هم که خود را در شرف نابودی میدید با کمک حامیان خود بهسرعت یک بسیج ۲۵ هزار نفری به راه انداخت. اکثر این نیروها را داوطلبان تازهنفسی تشکیل میدادند که از مرز پاکستان گذشته و به طالبان ملحق شده بودند.[۳] نیروهای طالبان بهکمک همین نیروهای تقویتی، به تجدید آرایش جنگی پرداختند و با یک ضدحمله سریع و برقآسا، که طرف مقابل انتظار آن را نداشت، خط جبهه را درهم شکستند. این شکست به حدی سریع و غیرمنتظره بودکه تلاش اسماعیل خان، برای سروسامان دادن به یک خط دفاعی در شیندند یا ادرسکن برای حفظ هرات به جایی نرسید.[۲] طالبان ابتداگرشک، پایگاه شیندند را در سوم سپتامبر ۱۹۹۵ بدون مقاومت تصرف کرد و سپس در ۴ سپتامبر ۱۹۹۵ وارد هرات شد.
به دنبال سقوط هرات، مردم خشمگین کابلکه پاکستان را عامل سقوط هرات، تضعیفگامبهگام دولت اسلامی افغانستان و حامی گروه طالبان تلقی میکردند در سپتامبر ۱۹۹۵، پس از برپایی تظاهرات علیه پاکستان، به سفارت این کشور در کابل حمله کرده و سفارت را غارت و سفیر آن را مجروح کردند و در این حمله یک نفر از کارمندان سفارت هم کشته شد.
حمله طالبان به کابل
روحیه طالبان بعد از تصرف هرات بسیار قوی شد.آنها و پس از تثبیت موقعیت خود در هرات و غرب افغانستان، آماده حمله دوباره به کابل شدند در ماه سپتامبر ۱۹۹۶ ، حملات طالبان به کابل آغاز شد.آنها پس از چند بار حمله و عقبنشینی، از جنوب و شرق کابل راههای تدارکاتی احمدشاه مسعود و نیروهای او را مسدود کردند. اعضای طالبان میکوشیدند بهجای توپ با رشوه خطوط مسعود را متزلزل سازند.[۴] آقای ربانی، رئیس دولت اسلامی افغانستان، با جدیشدن خطر طالبان، در ژانویه ۱۹۹۶ بار دیگر تلاش کرد تا گروههای مخالف طالبان را متحد کند و مشترکا به مقابله مشترک با طالبان بپردازند. مهمترین مخالف دولت، حکمتیار و حزب اسلامی بود که در ماه ژوئن ۱۹۹۶، با دولت متحد شد؛ ولی دولت جدید کاری از پیش نبرد و چندی بعد حملات طالبان به کابل شروع شد و نیروهای دولتی به طرف دره پنجشیر و شمال افغانستان عقبنشینی کردند. با حمله سنگین طالبان به کابل، نیروهای این گروه در ۶ مهر 1375/ ۲۶ سپتامبر ۱۹۹۶، از غرب، جنوب و جنوب شرق کابل وارد این شهر شدند. احمدشاه مسعود، دولت اسلامی افغانستان به رهبری ربانی و نیروهای جمعیت اسلامی از کابل خارج شدند و کابل به تصرف طالبان درآمد.
اولین اقدام طالبان پس از تسخیر کابل، حمله به دفتر سازمان ملل در کابل در شامگاه ۲۶ سپتامبر ۱۹۹۶ و دستگیرکردن سید محمد نجیبالله رئیسجمهور رژیم سابق، بیرون آوردن او از دفتر سازمان ملل بود که نقض قوانین بینالمللی هم محسوب میشد. طالبان، نجیب را پس از دستگیری به باد کتک گرفتند؛ سپس زندانیاش کردند و تحت شکنجه قرار دادند و بعد او را به طرز فجیعی به قتل رساندند و او را به همراه جسد برادرش در ۲۷ سپتامبر به یکی از ستونهای برق در کابل حلقآویز کردند تا در معرض دید و عبرت همگان قرار گیرد.
طالبان پس از ورود به کابل، یک شورای دهنفری که در رأس آن ملا ربانی قرار داشت برای اداره امور تشکیل دادند؛ ولی قرارگاه اصلی طالبان در قندهار باقی ماند. طالبان دولتی تشکیل داد و نام آن را «امارت اسلامی افغانستان» گذاشتند. به ملا محمد عمر لقب «امیرالمؤمنین» داد و او را در رأس «امارت اسلامی افغانستان» قرار داد.
طالبان قبل از حمله به کابل، در ۲۵ اوت (آگوست) حمله به جلالآباد را از سر گرفت و از شرق بهسوی این شهر پیشروی کرد، صدها نیروی کمکی آنان که در اردوگاههای مهاجرین بهسر میبرند با همکاری مقامات پاکستانی از مرز گذشتند و از شرق به طرف جلالآباد حرکت کردند... طی چند روز بعد، طالبان سه ولایت شرقی ننگرهار، لغمان وکنر را به تصرف خود درآوردند. در شب ۲۴ سپتامبر ۱۹۹۶، سروبی واقع در ۷۲ کیلومتری کابل که دروازه ورودی این شهر به شمار میرفت، به دست آنان سقوط کرد.[۵]
افراد گروه طالبان، در آغاز فعالیت خود، مخلص و صلحطلب جلوه میکردند. ظاهر ساده و بیپیرایه طالبان تا قبل از فتح کابل هرکسی، بهخصوص علمای دینی، را تحت تأثیر قرار میداد. استاد ربانی برای تفاهم با طالبان مجبور بود بیشتر علمای دین را نزد آنان بفرستد.[۶] طالبان در آغاز بهعنوان نیرویی صلحطلب پا به میدان گذاشتند. اما بهتدریج نشان داد که قصدی جز پیروزی بر مخالفان خود ندارد و هدفشان حذف مجاهدین از صحنه سیاسی- نظامی افغانستان است.[۷][۸]
نیز نگاه کنید به
سیاست و حکومت افغانستان؛ نظام حزبی افغانستان؛ اقلیت های قومی افغانستان
کتابشناسی
- ↑ موسوی، سید عسکر (1379). هزارههای افغانستان. ترجمه اسدالله شفایی. تهرا: انتشارات موسسه فرهنگی و هنری سیمرغ، ص 259-260.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ مژده، وحید (1381). افغانستان در پنج سال سلطه طالبان. کابل: بنگاه انتشارات میوند، ص ۲۹.
- ↑ رشید، احمد (1379). طالبان (اسلام، نفت و بازی بزرگ جدید). ترجمه اسدالله شفایی. تهران: نشر دانش هستی، ص ۷۲.
- ↑ رشید، احمد (1379). طالبان (اسلام، نفت و بازی بزرگ جدید). ترجمه اسدالله شفایی و صادق باقری. تهران: نشر دانش هستی، ص ۷۳.
- ↑ رشید، احمد (1379). طالبان (اسلام، نفت و بازی بزرگ جدید). ترجمه اسدالله شفایی و صادق باقری. تهران: نشر دانش هستی، ص 86.
- ↑ مژده، وحید (1381). افغانستان در پنج سال سلطه طالبان. کابل: بنگاه انتشارات میوند، ص 27.
- ↑ پهلوان، چنگیز (1378). افغانستان: عصر مجاهدین و برآمدن طالبان. نشر مهدمینا، ص 21.
- ↑ علی آبادی، علیرضا (1395). جامعه و فرهنگ افغانستان. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص 481 و 614-622.