نظام حزبی افغانستان

از دانشنامه ملل

تاریخچه پیدایش احزاب سیاسی در افغانستان به دوره امان‌الله خان بازمی‌گردد. نهضت روحانیت و جوان که مؤسس آن محمود طرزی بود، از قدیمی‌ترین احزاب اسلامی افغانستان و مکتب «افغان‌های جوان» از دیگر احزاب این دوره است و امان‌الله خان به آن نزدیک بود. مهم‌ترین برنامه این مکتب کسب استقلال افغانستان از انگلیس و سپس متجددساختن کشور بود.

با شروع اولین آزمون دمکراسی از ۱۹۴۶ به بعد، احزاب زیادی در افغانستان سر برآوردند؛ برخی از معروف‌ترین آنها عبارت‌اند از: نهضت «ویش زلمیان» یا جوانان بیدار که بیشتر در بین پشتون‌ها هوادار داشت و دست‌اندرکاران آن بیشتر پشتوزبان بودند؛ مانند عبدالرؤف بینوا، فیض محمد انگار، محمدرسول پشتون، گل پاچا الفت، غلام حسن صافی و نور محمد تره‌کی، نشریات انگار و ولس از جراید این نهضت بود.

حزب وطن در بین فارس‌زبان‌ها رواج یافت و سرور جویا (رهبر حزب)، میر غلام محمد غبار، براتعلی تاج، دکتر محمد فاروق اعتمادی، میر محمد صدیق فرهنگ و نورالحق دست‌اندرکار آن بودند. حزب ندای خلق نیز در بین فارس زبان‌ها گسترش یافت. محمد سرور جویا که مدتی رهبری حزب وطن را به عهده داشت، بعدها به زندان افتاد و ۱۶ سال از بهترین ایام عمر خود را در زندان سپری کرد. او در آغاز جوانی مدتی مدیر روزنامه اتفاق اسلام بودکه در هرات منتشر می‌شد.

حزب سیاسی «آزاد افغانستان» توسط عبدالحی حبیبی ابتدا در پیشاور بنیان گذاشته شد و نشریه آن‌هم «آزاد افغانستان» نام داشت. حزب خلق به رهبری دکتر عبدالرحمان محمودی فعالیت می‌کرد. محمودی نشریه «ندای حق» را منتشر می‌ساخت. در کنار آن «اتحادیه محصلان» نیز فعالیت می‌کرد و ببرک کارمل از فعالان آن بود.

مجتمع اسلامی در سال ۱۳۲۰ یا ۲۳- ۱۳۲۲، به وجود آمد و در سال ۱۳۲۵ - ۱۳۲۴، به «حزب ارشاد» تغییر نام داد. علامه سید اسماعیل بلخی، سید علی‌گوهر غوربندی و سید سرور لولنجی از دست‌اندرکاران آن بودند. عده‌ای از تعلیم‌یافتگان سید اسماعیل بلخی در «سازمان جوانان اسلام» که بعدها پدید آمد، حضور داشتند. در دهه ۱۹۶۰ و مدتی پس از آنکه با دهه دمکراسی نیز همراه است، احزاب و جریانات سیاسی زیادی در افغانستان ظاهر شدند؛ تعدادی از آنها عبارت‌اند از:

حزب دمکراتیک خلق افغانستان

«حزب دمکراتیک خلق افغانستان» معروف‌ترین حزب و جریان سیاسی است که در این ایام پیدا شد و بعدها مصدر تغییرات و دگرگونی‌های زیادی در افغانستان شد. این حزب ابتدا در خانه نور محمد تره‌کی در کارته ۴ کابل به وجود آمد و اولین کنگره آن در ژانویه ۱۹۶۵/ دی ۱۳۴۳، در منزل تره‌کی برگزار شد. اعضای اصلی و علی‌البدل حزب عبارت بودند از: نور محمد تره‌کی، ببرک کارمل، سلطان علی کشتمند، صالح محمد وزیری، حفیظ‌الله امین، غلام دستگیر پنجشیری، محمد طاهر بدخشی، نور احمد نور، دکتر شاه ولی، عبدالکریم میثاق، سلیمان لایق، محمدحسن بارق شفیعی، محمد اسماعیل دانش، عبدالحکیم شرعی جوزجانی و ظاهر افق. نشریه این حزب «خلق» نام داشت و پس از شش شماره توقیف شد. حزب دمکراتیک خلق افغانستان مدتی پس از فعالیت، در بهار ۱۹۶۷، به دو شاخه اصلی «خلق» و «پرچم» منشعب شد. شاخه خلق به رهبری نور محمد تره‌کی به فعالیت خود ادامه داد و شاخه پرچم به رهبری ببرک کارمل فعالیت کرد. محمدطاهر بدخشی هم، که از بنیان‌گذاران حزب دمکراتیک خلق افغانستان بود، حزب ستم ملی را تأسیس کرد.

اعضای حزب خلق بیشتر پشتوزبان و از منطقه قومی پکتیا بودند و پرچمی‌ها اکثرا شهری و فارس‌زبان بودند.گفته شده، پرچمی‌ها باند یوری آندروپوف رئیس وقت ک،گ، ب در اتحاد شوروی نیز محسوب می‌شدند. نشریه «پرچم» ارگان حزب پرچم بود.

ساما

ساما (سازمان آزادی‌بخش مردم افغانستان) به رهبری عبدالمجید کلکانی فعالیت می‌کرد. این حزب خط مائو را دنبال می‌کرد و با اتحاد شوروی مخالفت می‌ورزید و از آن به‌منزله سوسیال امپریالیسم یاد می‌کرد.کلکانی در ۱۳۵۹ ترور شد و گفته شده، عوامل اتحاد شوروی او را کشته‌اند. پس از او رهبری ساما را برادرش، عبدالقیوم کلکانی، عهده‌دار شد. او نیز در سال ۱۳۶۸، در نزدیکی پیشاور کشته شد و اداره ساما به شورای رهبری واگذار شد. ساما هم با شوروی و هم با بنیادگرایی سر ستیز داشت.

ستم ملی

بعد از انشعاب حزب دمکراتیک خلق افغانستان در ۱۹۶۷ و تبدیل آن به دو جناح خلق و پرچم، مدتی بعد جناح خلق هم در سال ۱۹۶۸، دچار انشعاب شد. محمدطاهر بدخشی، که از بنیان‌گذاران حزب دمکراتیک خلق افغانستان بود و در جناح خلق قرار داشت، به همراه عده‌ای دیگر از حزب خلق جدا شد و جریان سیاسی جدیدی را به نام حزب ستم ملی (ستمدیدگان ملی) پدید آورد. محمدطاهر بدخشی فردی تاجیک و از روستای بدخشان در شهر فیض‌آباد بود. حزب ستم ملی، مانند ساما و حزب سازا (سازمان انقلابی زحمت‌کشان افغانستان) خط مائو را دنبال می‌کرد. محمدطاهر بدخشی برخلاف مارکسیست‌ها، که تضاد جامعه افغانستان را تضاد طبقاتی می‌دانستند، استدلال می‌کرد که «در افغانستان تا حالا طبقات شکل نگرفته و نه طبقه‌ای به نام فئودال و دهقان داریم و نه طبقه‌ای به نام کارگر و سرمایه‌دار؛ اما تضاد در جامعه افغانستان، تضاد قومی، و حاکمیت دیرینه یک قوم بر اقوام دیگر است؛ و ستم، ستم ملی است؛ نه تضاد طبقاتی، ازاین‌رو می‌کوشید تا با شعار «ملیت‌های محروم» روشنفکران و جوانان تاجیک، هزاره، ازبک، ترکمن و... را دور هم جمع کند و به حقوق ملی و مدنی‌شان آشنا سازد تا به‌زعم خودشان از سلطه قوم پشتون بر اقوام دیگر بکاهند». بدخشی که گفته شده شیعه (اسماعیلی) هم بوده، می‌کوشید تا تضاد قومی و برتری‌جویی‌های قومی و مذهبی را ریشه‌کن سازد و اقوام هزاره، ازبک، تاجیک، ترکمن و غیره را منسجم کرده، در جهت تحقق حقوق مدنی‌شان هدایت‌کند. مرکز فعالیت‌های حزب ستم ملی نیز بیشتر در مناطق شمالی با مرکزیت بدخشان بود. این حزب جنبه ناسیونالیستی داشت و در اندیشه ایجاد تاجیکستان بزرگ نیز بود. او و همکارانش قوم پشتون را مسئول ضیاع حقوق اقوام دیگر می‌خواندند.

سازا

سازا (سازمان انقلابی زحمت‌کشان افغانستان) جناح چپ ستم ملی بود و تحت رهبری بدخشی در ذیل همین نام حفظ شد. بیشتر تاجیک‌ها در ترکیب سازا شرکت داشتند. آنها از ستمگری پشتون‌ها ناراضی بودند. طاهر بدخشی به زندان افکنده شد و در آستانه کودتای آوریل ۱۹۷۸، از زندان آزاد شد. رهبران سازا در ماه‌های مه و ژوئن ۱۹۷۸ به رهبران خلقی پیشنهاد همکاری دادند؛ اما خلقی‌ها که حالا بر مصدر حکومت بودند پیشنهاد سازا را رد کردند و چندی بعد محمدطاهر بدخشی به اتهام دست‌داشتن در توطئه ضد خلقی زندانی و در دسامبر ۱۹۷۹ اعدام شد، اعضای سازا متواری شدند.

شعله جاوید

هسته اولیه این جنبش در ۱۹۶۵، بنیان گذاشته شد و در ۱۹۶۸ با عنوان «سازمان دمکراتیک نوین» به فعالیت خود ادامه داد. ارگان این حزب شعله جاوید نام داشت و به صاحب‌امتیازی عبدالرحیم محمودی، برادر عبدالرحمان محمودی، بود. بعدها جنبش دمکراتیک نوین به نام نشریه آن شعله جاوید، مشهور شد. شعله جاوید نیز مانند احزاب ستم ملی، ساما و سازا تحت تأثیر اختلافات چین و شوروی، پیرو خط فکری مائو بود و حزبی مائوئیستی بود. ستم ملی، سازا و ساما بیشتر در شمال و در بین تاجیک‌ها فعالیت می‌کردند؛ ولی شعله جاوید در هزاره‌جات و در میان هزاره‌ها فعالیت داشت. نشریه شعله جاوید، که عمر کوتاهی هم داشت، حملات شدیدی به شوروی، آمریکا ناسیونالیست‌های پشتون و احزاب خلق و پرچم می‌کرد. شعله جاوید در ۱۹۷۰، دچار انشعاب شد و جریانات مختلفی از آن پیدا شد؛ مانند گروه انقلابی «خلق‌ها» (سازمان رهایی‌بخش افغانستان)، سازمان آزادی‌بخش مردم افغانستان «ساما»، گروه اخگر «سرخا» (سازمان رهایی‌بخش خلق افغانستان)، سازمان تدارک و ایجاد حزب کمونیست، هواداران جنبش انقلابی مردم افغانستان «هجاما»، سازمان فدائیان، جمعیت انقلابی زنان و انجمن آزادی‌خواهان مبارز افغانی در آمریکا و...[۱]

تنظیم نسل نو هزاره

تنظیم نسل نو هزاره در سال‌های ۱۳۴۶ تا 1347، با اوج‌گیری گروه‌های ناسیونالیست، مانند افغان ملت، در میان هزاره‌های مقیم‌کویته پاکستان شکل‌گرفت و از سال ۱۹۷۳ به بعد، هم‌زمان با تبلیغات محمدداود خان در مورد پشتونستان، عده‌ای از هزاره‌ها نیز با استفاده از تنش موجود میان پاکستان و افغانستان، فعالیت‌های قومی و سیاسی خود را سازمان‌دهی کردند و تنظیم نسل نو هزاره را پدید آوردند و مجله ماهانه‌ای را به زبان‌های فارسی و اردو به نام ذوالفقار در کویته منتشر کردند. تنظیم نسل نو هزاره نیز مانند شعله جاوید گرایش مائوئیستی داشت و یکی از علل آن شاید در ارتباط و پیوندهای نزدیک‌تر بین چین و پاکستان در آن زمان قابل جستجو باشد.

افغان ملت

حزب «افغان سوسیال دمکراتیک» را غلام محمد فرهادی تأسیس کرد و اکثر اعضای آن را پشتون‌ها تشکیل می‌دادند. حزب دارای دیدگاه‌های مارکسیستی، نژادسالارانه و ناسیونالیستی پشتون بود و شعار آن طرفداری از پشتونستان بود، به دلیل گرایش‌های قومی و افراطی این حزب، غیرپشتون‌ها توجهی به آن نداشتند. ارگان این حزب «افغان ملت» نام داشت و بعدها پیروان این حزب به «افغان ملتی»ها شهرت یافتند.

جبهه ملی

جبهه ملی تحت ریاست خلیل‌الله خلیلی فعالیت می‌کرد و اکثر اعضای آن را دانشگاهیان و اقشار تحصیل‌کرده یا دانشجویان تشکیل می‌دادند. هدف کلی این نهضت مقابله با کمونیسم و سایر خطراتی بود که افغانستان را تهدید می‌کرد.

سایر احزاب

احزاب مهم دیگر این دوره عبارت بودند از: حزب دمکراتیک مترقی (مساوات) که در سال ۶۶- ۱۹۶۵ توسط محمدهاشم میوندوال و در زمان نخست‌وزیری‌اش شکل‌گرفت و دارای گرایش‌های غربی بود؛ حزب پیمان ملی از سال ۱۹۶۶ به بعد توسط هواداران سید اسماعیل بلخی به‌صورت مخفی آغاز به فعالیت کرد؛ پاسداران انقلابی افغانستان که به‌صورت مخفی و نیمه‌مخفی در سال ۱۳۴۹/ ۱۹۷۰ در دانشگاه کابل تأسیس شد و پیرو اندیشه‌های امام خمینی (ره) و سید محسن حکیم بود؛ حزب توحید (رسالت) که پس از قیام چنداول وگرفتاری علمای شیعه شکل‌گرفت؛ سازمان نصر افغانستان که در سال ۱۳۵۱ پدید آمد و در سال ۱۳۵۲ مبارزات حق‌طلبانه خود را آغاز کرد؛ سازمان جوانان مسلمان افغانستان که توسط کسانی مانند غلام‌محمد نیازی، حبیب‌الرحمان و برهان‌الدین ربانی تأسیس شد؛ خدام‌الفرقان‌که توسط محمداسماعیل مجددی فرزند نورالمشایج ابراهیم مجددی بنیان‌گذاری شد؛ جمعیت العلمای محمدیه که توسط صبغت‌الله مجددی در سال ۱۳۵۰/ ۱۹۷۱ به وجود آمد و از لحاظ خانوادگی نقطه مقابل خدام‌الفرقان قرار داشت؛ جبهه ملی نجات که صبغت‌الله مجددی در سال ۱۳۵۷ آن را تشکیل داد؛ جنبش اسلامی و جمعیت اسلامی که توسط غلام محمد نیازی، ربانی و دیگران تأسیس شده بود؛ نهضت اسلامی در دانشگاه شرعیات (الهیات) کابل‌که توسط افرادی مانند غلام محمد نیازی، برهان‌الدین ربانی و عبدالرب رسول سیاف ایجاد شد و قبلا درباره آن توضیح داده شد.

حزب انقلاب ملی

بعد از کودتای داود خان در سال ۱۹۷۳، سرکوب احزاب و مطبوعات آغاز شد. آنها از فعالیت بازماندند، اغلب تعطیل شدند و بعضی، مانند جمعیت اسلامی و دمکراتیک پیشرو به فعالیت‌های خود به‌صورت زیرزمینی ادامه دادند که در نتیجه رهبر حزب دمکراتیک پیشرو و گروهی دیگر دستگیر و اعدام شد و رهبران جمعیت اسلامی متواری شدند. داود خان که احزاب را تعطیل یا سرکوب کرده بود به فکر افتاد که به نیازهای اجتماعی پاسخ دهد و حزبی را تشکیل دهد. او در تیرماه ۱۳۵۶/ جولای ۱۹۷۷، اساسنامه حزب خود به نام «انقلاب ملی» را از رادیو اعلام کرد و به آن رسمیت بخشید. داود خان از چپ و راست هراس داشت و به دنبال ایجاد جریانی میانه بود تا از خطرات ناشی از چپ‌گرایی یا راست‌گرایی در امان باشد و به این منظور حزب «انقلاب ملی» را تشکیل داد؛ ولی این حزب با استقبال عمومی مواجه نشد و نتوانست توجه مردم را جلب کند و مدت کوتاهی بعد، کودتای ۲۷ آوریل علیه داود خان صورت گرفت و او کشته شد.

ظهور احزاب جهادی

پیشینه ظهور احزاب جهادی و اسلامی در افغانستان به سال ۱۳۴۸ / ۱۹۶۹ بازمی‌گردد که حرکت اسلامی با عنوان «جنبش جوانان مسلمان» توسط عده‌ای از روشنفکران مسلمان، از جمله نیازی و برهان‌الدین ربانی، جانشین نیازی، در کابل شکل گرفت. بعدها نیازی و تعدادی از بنیان‌گذاران این نهضت را رژیم محمدظاهر شاه اعدام کردند. در آغاز فعالیت بیشتر اعضای نهضت را دانشجویان دانشکده پلی‌تکنیک دانشگاه کابل، از جمله گلبدین حکمتیار تشکیل می‌دادند. باکشته‌شدن نیازی، رهبری جنبش به دست نیروهای جوان‌تر افتاد؛ ولی بین بعضی از آنها از جمله ربانی و حکمتیار که به «اخوانی‌ها» معروف بودند، اختلاف افتاد، بخشی از این اختلاف بر سر نحوه برخورد با حکومت داود خان بود. ربانی معتقد به‌نوعی محافظه‌کاری بود؛ ولی حکمتیار طرفدار قاطعیت و برخورد قهریه و اقدامات مسلحانه با رژیم بود. حکمتیار در سال ۱۳۵۴، با انتشار نشریه‌ای به نام «شهادت»، موجودیت حزب اسلامی را اعلام کرد؛ سپس از جنبش جوانان مسلمان جدا شد، ضمن اینکه از حمایت و پشتیبانی «جماعت اسلامی» پاکستان به رهبری مودودی و جامعه روحانیت پاکستان هم برخوردار شد. با جدایی حکمتیار، برهان‌الدین ربانی نیز حزب جدیدی را تأسیس کرد.

جدایی میان ربانی و حکمتیار تا کودتای کمونیستی ۲۷ آوریل ۱۹۷۸/ ۷ اردیبهشت ۱۳۵۷، ادامه یافت. در نخستین ماه‌های پس از کودتا احزاب جمعیت اسلامی به رهبری برهان‌الدین ربانی، حزب اسلامی به رهبری حکمتیار و حزب تحت رهبری قاضی محمدامین وقاد که در سال ۱۳۴۸ به جنبش جوانان مسلمان پیوست و داعیه اتحاد اسلامی را اداره می‌کرد، در شهریور سال ۱۳۵۷ به‌ضرورت ائتلاف کردند و حزب جدیدی به نام «حرکت انقلاب اسلامی» را در سکندرپور پیشاور تشکیل دادند و مولوی محمدبنی محمدی را، که روحانی نسبتا بی‌طرفی بود، به رهبری آن برگزیدند و حزب اسلامی و جمعیت اسلامی منحل شدند. با ظهور این حزب افراد سرشناس دیگری مانند سید احمد گیلانی، صبغت‌الله مجددی و یونس خالص هم به آن پیوستند. قرار شد رهبری تشکیلات مؤتلفه را سه نفر از اعضای حزب اسلامی و سه نفر از اعضای جمعیت اسلامی برعهده گیرند. به‌رغم تلاش‌های زیاد برای حفظ ائتلاف، موجودیت گروه ائتلافی جدید دوام زیادی نیاورد و دچار اختلاف شد. مولوی محمدیونس خالص که قبلا جزء حزب اسلامی حکمتیار بود به بهانه اینکه در «حرکت انقلاب اسلامی افغانستان» افراد ناخالص و طرفدار ظاهر شاه وجود دارد (مقصودش مجددی و گیلانی بود) از ائتلاف و حزب اسلامی جدا شد و حزب اسلامی جدیدی (شاخه خالص) را به وجود آورد. به دنبال آن حکمتیار نیز از حرکت انقلاب اسلامی جدا شد و دوباره حزب اسلامی (شاخه حکمتیار) را تأسیس کرد. برهان‌الدین ربانی هم جدا شد و جمعیت اسلامی را دوباره تشکیل داد و در نتیجه حرکت انقلاب اسلامی افغانستان به رهبری مولوی محمدنبی محمدی باقی ماند.

در سال ۱۳۵۸ ،که بحران داخلی در افغانستان شدت‌گرفت، احزاب اسلامی بار دیگر با یکدیگر ائتلاف کرده و جبهه واحدی را به نام «اتحاد اسلامی» برای آزادی افغانستان تشکیل دادند. رهبری اتحاد جدید با عبدالرب رسول سیاف بود؛ ولی این اتحاد نیز دوامی نیاورد و پس از مدت کوتاهی از هم پاشید و احزاب ائتلاف‌کننده، دوباره احزاب قبلی را تشکیل دادند؛ ولی «اتحاد اسلامی» که حاصل ائتلاف احزاب مختلف بود به رهبری سیاف باقی ماند.

پس از حمله نظامی اتحاد شوروی به افغانستان، تعدادی احزاب مقاومت و تنظیم‌های جهادی یکی پس از دیگری شکل‌گرفتند و هریک منطقه یا مناطقی از افغانستان را تحت پوشش خود درآوردند؛ در جنوب، شرق و در میان مناطق پشتون‌نشین احزابی مانند حرکت انقلاب اسلامی، محاذ ملی و جبهه ملی نجات، در شمال غرب کابل اتحاد اسلامی، در مناطق مرکزی و شمال شرقی و غربی جمعیت اسلامی، در مناطق مرکزی و سایر مناطق شیعه‌نشین احزاب شیعه، در شمال حزب اسلامی حکمتیار (در بین مناطق پشتون‌نشین) و غیره.

به دلیل نزدیکی پیشاور به افغانستان، این شهر و بعد تا حدی کویته مرکز فعالیت احزاب جهادی و سایر احزاب شد. پاکستان سعی بر محدود نگه‌داشتن تعداد احزاب مقیم پیشاورکرد تا امکان سازمان‌دهی و ارسال کمک‌ها برای آنها راحت‌تر باشد؛ در نتیجه اتحاد هفت‌گانه شکل‌گرفت. احزاب عضو اتحاد هفت‌گانه عبارت بودند از:

۱- حزب جمعیت اسلامی به رهبری برهان‌الدین ربانی

مناطق تاجیک‌نشین مهم‌ترین حوزه فعالیت این حزب بود. ربانی در سال ۱۹۴۰، در یک خانواده خرده‌مالک در روستای یفتل (بدخشان) به دنیا آمد. او تحصیل‌کرده الازهر و استاد دانشگاه کابل بود. مدتی بعد از برکناری طالبان به ریاست شورای صلح رسید و در سال ۱۳۹۰، بر اثر حمله‌ای انتحاری کشته شد. احمدشاه مسعود، رئیس شورای نظار، بزرگ‌ترین فرمانده حزب جمعیت اسلامی و بزرگ‌ترین فرمانده جهادی در افغانستان بود. او نیز بر اثر حمله‌ای انتحاری در شهریور سال ۱۳۸۰ کشته شد.

۲- حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار

مناطق پشتون‌نشین افغانستان در قندوز و بغلان و سایر مناطق پشتون‌نشین در شمال و بخش‌هایی از اطراف کابل مهم‌ترین محور فعالیت این حزب بود. حکمتیار از طایفه خروتی قوم پشتون بود که در قندوز و بغلان ساکن شده بودند. او قبلا دانشجوی رشته مهندسی در دانشگاه کابل بود و به علت بروز بحران در افغانستان فرصت فارغ‌التحصیلی به دست نیاورد. حزب اسلامی در میان پشتون‌ها مدتی پرطرفدارترین حزب بود. طرفدارانی هم در مناطق غیر پشتون‌نشین داشت.

۳- حزب اسلامی افغانستان به رهبری مولوی محمدیونس خالص

مرکز فعالیت یونس خالص ننگرهار و اطراف آن بود و ستاد بزرگی در کوه‌های تورا بورا در سفیدکوه یا اسپین غر داشت. یونس خالص قبلا جزء حزب اسلامی حکمتیار بود؛ ولی در سال ۱۹۷۹، انشعاب کرد و حزب اسلامی (شاخه خالص) را ایجاد کرد. خالص فردی بنیادگرا و تندرو محسوب می‌شد.

۴- حرکت انقلاب اسلامی افغانستان به رهبری مولوی محمدنبی محمدی

فعالیت او در مناطق پشتون‌نشین جنوبی و شرقی بود. محمدی عضو قبلی مجلس و قبلا فردی میانه‌رو بود.

۵- اتحاد اسلامی افغانستان به رهبری عبدالرب رسول سیاف

در مناطق پشتون‌نشین، به‌ویژه اطراف کابل و پغمان فعالیت داشت او تحصیل‌کرده الازهر بود. بعد به همراه رهبران جنبش اسلامی به زندان افتاد و سپس در زمان ببرک کارمل آزاد شد.

۶- جبهه ملی نجات به رهبری صبغت‌الله مجددی

در اطراف کابل و مناطق پشتون‌نشین جنوبی فعالیت داشت. مجددی نوه شیخ‌المشایخ، رهبر فرقه نقشبندیه، تحصیل‌کرده الازهر است و در میان پشتون‌ها و سایر اقشار مردم محبوبیت زیادی داشته است. او جبهه ملی نجات را در خرداد ۱۳۵۷ تشکیل داد. این صفحه در آذر ۱۳۵۷ به جبهه ملی اسلامی نجات افغانستان تغییر نام داد. مجددی پیش از تشکیل جبهه ملی نجات، جمعیت دیگری به نام «جمعیت العلماء محمدیه» را تشکیل داده، با رژیم سابق مبارزه می‌کرد.

۷- محاذ ملی افغانستان به رهبری پیر سید احد گیلانی

آقای گیلانی قبلا جزء حرکت انقلاب اسلامی افغانستان به رهبری مولوی محمدنبی محمدی بود؛ ولی پس از جداشدن از او «محاذ ملی افغانستان» را تشکیل داد. او داماد خانواده محمدظاهر شاه بود و از رهبران میانه‌رو و طرفدار بازگشت محمدظاهر شاه بود.گیلانی پیرو طریقت قادریه در افغانستان است و نفوذ زیادی در میان مردم مناطق پشتون‌نشین در جنوب و شرق این کشور و پیروان زیادی در قندهار، وردک و پکتیا، به‌ویژه در میان قبایل احمدزی و سلیمان خیل داشته است. فعالیت‌های جهادی او کمتر بود.

پس از کودتای شهنواز تنای (وزیر دفاع افغانستان) و جدایی گلبدین حکمتیار از اتحاد هفت‌گانه، این اتحاد، شش‌گانه شد و در میان شش حزب باقی‌مانده نیز جناح‌بندی صورت گرفت از یک سو طرفداران ظاهر شاه (گیلانی، مجددی و مولوی محمدنبی مجدی) و از سوی دیگر، بنیادگرایان (سیاف و خالص)، که مخالف ظاهر شاه بودند، قرار داشتند و برهان‌الدین ربانی موضعی بینابین و میانه داشت.

جبهه جلال‌الدین حقانی

جلال‌الدین حقانی از مدارس علوم دینی برخاست و تحصیلات خود را در مدرسه حقانیه در پیشاور انجام داد. او به قبیله جدران تعلق داشت و پایگاه خود را در پکتیا بنیان نهاد. پشتون‌های پکتیا و مناطق جنوبی پیرو او بودند. بعد از مرگ جلال‌الدین حقانی فرزندش، سراج‌الدین حقانی جای او را گرفت و تاکنون (۲۰۱۲) به مبارزات خود ادامه داده است.

جنبش ملی اسلامی شمال

پس از سقوط رژیم نجیب‌الله در سال ۱۳۷۱، جنبش ملی اسلامی شمال افغانستان توسط ژنرال عبدالرشید دوستم تأسیس شد. این جنبش در مناطق شمالی، به‌ویژه در میان ازبک‌ها، ترکمن‌ها و عده‌ای از هزاره‌ها و شیعیان نفوذ داشته است. هنگام تشکیل این جنبش، عده زیادی از افراد دولت نجیب‌الله، به آن پیوستند.

احزاب شیعه

فعالیت احزاب شیعه در قالب‌های جدید، به دوران فعالیت علامه سید اسماعیل بلخی در دهه ۱۳۲۰ و بعد از آن بازمی‌گردد. در اثر تلاش‌ها و مبارزات او، گروه‌های شیعه به‌تدریج منسجم شدند و هم‌زمان با بازشدن فضای سیاسی در کشور، همانند دیگر احزاب شروع به فعالیت کردند. حرکت حزبی و مبارزاتی شیعه پس از شهادت بلخی قوی‌تر شد و احزاب و گروه‌های مختلف یکی پس از دیگری ظاهر شدند، احزاب زیر از آن جمله‌اند:

سازمان نصر

از قدیمی‌ترین تشکل‌های شیعه است. هسته اصلی این سازمان در سال‌های ۴۸ - ۱۳۴۷/۱۹۶۹ پدید آمد. این سازمان در سال ۱۳۵۱، سازمان نصر با نام «روحانیت نوین» فعالیت می‌کرد و اعضای آن را عده‌ای از علما تشکیل می‌دادند. در فروردین ۱۳۵۸، از به‌هم‌پیوستن احزاب و تشکل‌هایی، مانند روحانیت مبارز، حزب حسینی، دانشجویان علوم اسلامی و روحانیت نوین، تشکیل شد. فعالیت مسلحانه سازمان نصر از سال ۱۳۵۸ شروع شد. سازمان نصر به‌صورت شورایی اداره می‌شد و صادقی پروانی، عبدالعلی مزاری، محمدکریم خلیلی، قربانعلی عرفانی یکاولنگی، محمد ناطقی، عبدالمجید سجادی، عزیزالله شفق، میرحسین صادقی، یوسف واعظی و سید حسین حسینی از اعضای برجسته آن بودند. سازمان نصر در هزاره‌جات، هرات و سایر مناطق شیعه‌نشین نفوذ و طرفداران زیادی داشت و علاوه بر افغانستان، به‌منظور جذب نیرو و کمک در شهرهای مشهد، زاهدان، قم و تهران دفتر داشت. «پیام مستضعفین» ارگان رسمی سازمان نصر بود. پیام خون و پیام سنگرنشینان از دیگر نشریات آن بود.

حزب اسلامی رعد

در سال ۱۳۳۸، گروهی ۱۲ نفره به رهبری سید اسدالله نکته‌دان برای مبارزه با رژیم ظاهر شاه این حزب را تشکیل دادند و این حزب تا سال ۱۳۴۹ در زمینه‌های فرهنگی و سیاسی فعالیت می‌کرد و از سال ۱۳۵۰ به بعد حوزه فعالیت خود را در ابعاد مختلف گسترش داد.

پاسداران جهاد اسلامی

در سال ۵۹-۱۳۵۸، عده‌ای از علما مانند آیت‌الله قربانعلی محقق (کابلی)، سید محمدحسین صادقی، محمد اکبری، محمدعلی فصیحی و نور احمد تقدسی این حزب را تأسیس کردند.

سازمان فلاح اسلامی افغانستان

در سال ۱۳۵۹، از شورای اتفاق جدا شد و فعالیت مستقل در پیش‌گرفت.

شورای مرکزی نهضت‌های اسلامی

در سال ۱۳۵۸، عده‌ای از علمای دینی آن را تأسیس کردند.

شورای اتفاق اسلامی افغانستان

در شهریور ۱۳۵۸، آیت‌الله سید علی بهشتی در فرمانداری ورس موجودیت آن را اعلام کرد. این شورا از احزاب فراگیر در هزاره‌جات بود. آیت‌الله بهشتی تا سال ۱۹۸۳، از رهبران بانفوذ در هزاره‌جات بود و عده زیادی از مردم را تحت رهبری خود درآورده بود. علاوه بر آیت‌الله بهشتی، محمدحسین صادقی نیلی، محمدحکیم صمدی، سید حسن جگرن و محمدحسین دانش از اعضای برجسته شورای اتفاق بودند.

حزب‌الله افغانستان

در سال ۱۳۵۹ توسط قاری احمد غوردروازی در هرات تأسیس شد و در هرات، بادغیس، غور، فراه و نیمروز فعالیت داشت.

حرکت اسلامی افغانستان

در سال ۱۳۵۸ به رهبری آیت‌الله آصف محسنی و با ادغام چند گروه کوچک‌تر، مانند روحانیت مبارز، سازمان آزادی و گروه قرآن و عترت ابتدا در قم اعلام موجودیت کرد. در این هنگام، آقای آصف محسنی در سوریه به‌سر می‌برد؛ ولی با دعوت علما به قم آمد و حرکت اسلامی را تشکیل داد و مدتی بعد هم به پاکستان رفت. سید محمدعلی جاوید، سید حسین انوری و سید عبدالقیوم سجادی از اعضای برجسته حرکت اسلامی افغانستان بودند.

بعدها، حرکت اسلامی افغانستان به دو شاخه زیر منشعب شد: ۱ - حرکت اسلامی افغانستان به رهبری‌آیت‌الله آصف محسنی؛ سید محمدعلی جاوید نیز درکنار او بود و نشریه فجر امید را منتشر می‌کرد. ۲- حرکت اسلامی مردم افغانستان به رهبری سید حسین انوری که هفته‌نامه مردم را چاپ می‌کرد.

آیت‌الله آصف محسنی چند سال قبل به شکل رسمی از رهبری حرکت اسلامی افغانستان استعفا کرد. او اعلام کرد که قصد دارد به فعالیت‌های علمی و فرهنگی بپردازد. ایجاد شورای علمای شیعه، تأسیس مدرسه علمیه خاتم‌النبیین (ص) و تأسیس شورای اخوت اسلامی افغانستان از جمله فعالیت‌های فرهنگی وی است آقای آصف محسنی، که فردی میانه‌رو بود، در قندهار متولد شد و در نجف به تحصیل علوم دینی پرداخت.

اتحاد انقلاب اسلامی افغانستان

در سال ۱۳۵۸، با مشارکت پنج گروه کوچک‌تر شکل‌گرفت، این گروه نشریه‌ای به نام آزادی منتشر کرد. هرچند فقط یک شماره از آن منتشر شد و گروه از هم پاشید.

جبهه متحد انقلاب اسلامی افغانستان

در سال ۱۳۵۸، از ائتلاف شش گروه شیعه، مانند سازمان نصر، حرکت اسلامی، نیروی اسلامی، نهضت اسلامی، اتحادیه علما و نهضت روحانیت و جوان تأسیس شد؛ ولی دوام زیادی نیاورد.

در این ایام گروه‌های نهضت اسلامی به رهبری افتخاری، روحانیت و جوان به رهبری نقوی، دعوت اتحاد اسلامی به رهبری عده‌ای از علمای دینی و بسیاری گروه‌ها و دسته‌های کوچک‌تر یکی پس از دیگری پدید آمدند.

جبهه آزادی‌بخش انقلاب اسلامی افغانستان

این جبهه قریب به یک سال بعد از اتحاد انقلاب اسلامی افغانستان، از به‌هم‌پیوستن ۱۰ گروه شیعه تشکیل شد. این ده گروه عبارت بودند از: سازمان نصر، حرکت اسلامی افغانستان، سازمان مجاهدین خلق افغانستان، دعوت اسلامی افغانستان، جنبش مستضعفین افغانستان، سازمان رعد اسلامی افغانستان، نهضت اسلامی افغانستان، روحانیت و جوان افغانستان، شورای اتفاق اسلامی افغانستان و نیروی اسلامی افغانستان، جبهه آزادی‌بخش افغانستان نشریه‌ای به نام عاشورا منتشر می‌کرد؛ ولی پس از چهار شماره تعطیل شد و به دنبال آن، جبهه آزادی‌بخش انقلاب اسلامی افغانستان نیز منحل شد. این جبهه به ائتلاف ده‌گانه هم مشهور بود.

ائتلاف چهارگانه

در سال ۱۳۶۴ جبهه متحد انقلاب اسلامی، سازمان نصر افغانستان، پاسداران جهاد اسلامی افغانستان و نهضت اسلامی افغانستان با یکدیگر متحد شدند و ائتلاف چهارگانه را تشکیل دادند و به سازمان‌های مؤتلفه مشهور شدند و عبدالعلی مزاری سخنگوی آن بود. ائتلاف چهارگانه نیز عمر کوتاهی داشت و از هم پاشید.

شورای ائتلاف اسلامی افغانستان

مدتی بعد از انحلال ائتلاف چهارگانه، شورای ائتلاف اسلامی افغانستان در سال ۱۳۶۵ پایه‌ریزی شد و در بهار ۱۳۶۶ اعلام موجودیت کرد و بعدها پایه ائتلاف هشت‌گانه شد. شورای ائتلاف از به‌هم پیوستن هشت گروه، شامل: سازمان نصر افغانستان، جبهه متحد انقلاب اسلامی افغانستان، حزب‌الله افغانستان، حرکت اسلامی افغانستان، پاسداران جهاد اسلامی افغانستان، سازمان نیروی اسلامی افغانستان، نهضت اسلامی افغانستان و دعوت اسلامی افغانستان تشکیل شد. بعدها «شورای اتفاق اسلامی افغانستان» نیز به جمع هشت گروه فوق پیوست و به‌این‌ترتیب، شورای ائتلاف که به ائتلاف هشت‌گانه معروف شده بود، ائتلاف نه‌گانه شد. آقایان خلیلی و زاهدی سخنگویان این شورا بودند. اعضای شورا توافق کرده بودند که هریک از اعضا پایگاه‌ها و مناطق نفوذ خود را همچنان در اختیار داشته باشند؛ ولی از تعرض به یکدیگر و تبلیغات علیه همدیگر اجتناب ورزند و برای مبارزه با نیروهای اشغالگر متحد و متشکل‌گردند.

تعداد احزاب و گروه‌های مقاومت که در میان هزاره‌ها و شیعیان شکل‌گرفت، از همه اقوام دیگر افغانستان بیشتر بود؛ زیرا از یک سو واکنشی در مقابل یک قرن سرکوب و انزوای سیاسی، اجتماعی، قومی و مذهبی بود و از سوی دیگر ویژگی مبارزاتی مکتب شیعه از مذاهب دیگر بالاتر بود؛ از سوی دیگر، تعداد طوایف هزاره زیاد بود و هر طایفه به تشکیل یک حزب و گروه اقدام می‌کرد.

حزب وحدت اسلامی

شورای ائتلاف یا ائتلاف هشت‌گانه و بعد نه‌گانه زمینه را برای وحدت واقعی همه احزاب و گروه‌های شیعه، که در شورای ائتلاف جمع شده بودند، فراهم کرد. رهبران ائتلاف و سایر رهبران سیاسی و جهادی شیعه در بامیان جمع شدند و میثاق وحدت را امضا کرد. میثاق وحدت زمینه را برای تشکیل حزب وحدت فراهم کرد. اساسنامه حزب وحدت در ۲۰ ماده تنظیم شد و کنگره سراسری آن در سال ۱۳۶۸/ ۱۹۸۹، به مدت چهار روز در بامیان تشکیل شد. احزاب متحدشده عبارت بودند از: سازمان نصر افغانستان، پاسداران جهاد اسلامی، نهضت اسلامی، جبهه متحد انقلاب اسلامی، سازمان نیروی اسلامی، حزب دعوت اسلامی افغانستان و شورای اتفاق اسلامی افغانستان. ابتدا این هفت حزب به حزب وحدت پیوستند و در سال ۱۳۷۱، سازمان مجاهدین، حزب‌الله و برخی احزاب دیگر هم به آن پیوستند.

اعضای اصلی حزب وحدت اسلامی عبارت بودند از: شهید عبدالعلی مزاری، محمدحسین صادقی نیلی، علی جان زاهدی، محمدکریم خلیلی، محمد اکبری، شهید حسین داد، امینی (اشترلی)، شهید افکاری، قربانعلی عرفانی، یوسف واعظی، سید مصطفی کاظمی، محمد محقق، شفق سرپلی، شفق بهسودی و صادقی پروانی، از این میان عبدالعلی مزاری به سمت دبیر کلی حزب وحدت اسلامی انتخاب شد. حزب وحدت پس از پیدایش، طی مدت سه سال، هزاره‌جات و سایر مناطق شیعه‌نشین را تحت کنترل و پوشش خود درآورد و امنیت را در آن برقرار ساخت و اعتبار داخلی و بین‌المللی پیدا کرد و برای شرکت در نشست‌های بین‌المللی دعوت شد.

در اسفند ۱۳۷۱، گروه طالبان عبدالعلی مزاری، دبیر کل حزب را به شهادت رساند. مزاری در سال ۱۳۲۵ در خانواده‌ای فقیر در روستای نانوایی در فرمانداری چهارکنت ولایت بلخ متولد شد و پس از تحصیلات اولیه برای تکمیل تحصیلات خود راهی نجف و قم شد و در سال ۱۹۷۸ پس از بازگشت به چهارکنت اولین قیام را در این منطقه علیه حکومت حزب خلق به راه انداخت. پس از شهادت، او را از غزنی تا بامیان تشییع کردند و در مزار شریف دفن کردند. طالبان پس از تصرف مزار شریف در سال ۱۳۷۷، قبر مزاری را ویران کرد و هرکسی را در اطراف آن یافت به قتل رساند. پس از سقوط طالبان، قبر او دوباره بازسازی شد.

اولین اقدام حزب وحدت پس از شهادت مزاری، انتخاب عبدالکریم خلیلی به دبیر کلی حزب وحدت بود. از این زمان حزب وحدت مرکزیت خود را از غرب کابل به هزاره‌جات منتقل کرد و در بامیان مستقر شد.

بعدها اختلافاتی در حزب وحدت بروز کرد؛ ازاین‌رو حزب به دو شاخه مزاری و حزب وحدت اکبری تقسیم شد. رهبری شاخه مزاری را که شاخه اصلی بود عبدالعلی مزاری و بعد محمدکریم خلیلی برعهده‌گرفتند و رهبری شاخه اکبری را محمد اکبری عهده‌دار شد. حزب وحدت پس از برکناری طالبان دچار انشعاب شد و به پنج شاخه تبدیل شد:

  • حزب وحدت اسلامی به رهبری محمدکریم خلیلی و داشتن هفته‌نامه مشارکت ملی؛
  • حزب وحدت اسلامی به رهبری محمد محقق و داشتن نشریه انتخاب؛
  • حزب وحدت اسلامی به رهبری محمد اکبری؛
  • حزب وحدت اسلامی ملت افغانستان به رهبری قربانعلی عرفانی و داشتن نشریل میثاق وحدت؛
  • حزب اقتدار ملی به رهبری سید مصطفی کاظمی و داشتن نشریه صحیفه؛ پس از شهادت کاظمی، رهبری این حزب را فاضل سنگچارچکی برعهده گرفت.

بیشتر احزاب دوران جهاد در افغانستان (اعم از شیعه و سنی) بیش از آنکه رنگ‌وبوی ملی و دینی داشته باشند زیربنا و رنگ‌وبوی قومی داشتند. تداوم انحصارگری‌های قومی باعث شده بود تا احزاب و گروه‌های جهادی نیز واکنش قومی داشته و هرکدام از قوم خاصی نمایندگی کرده و به نفع قوم خود تبلیغ و فعالیت‌کنند. این به این معنا نیست که احزاب مبنای قومی صرف داشته‌اند، بلکه به این صورت است که اکثریت اعضای آن را افراد و طرفداران قومی تشکیل می‌داده‌اند؛ چنان‌که در حزب اسلامی حکمتیار افرادی از تاجیک‌ها و فارس‌زبان‌ها نیز حضور داشتند. در دهه‌های ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰، بیشتر اتحادها و ائتلاف‌های احزاب و گروه‌های افغان شکننده و زودگذر بود و به دلیل تغییر اوضاع و شرایط اتحادها و ائتلاف‌ها عمر زیادی نداشت.

طالبان

گروه طالبان در ۱۹۹۴/ ۱۳۷۳، اعلام موجودیت کرد. هسته اصلی و اولیه آن از میان مهاجران افغان مقیم پاکستان در ایالات بلوچستان و سرحد و طلبه‌های علوم دینی‌که در مدارس دینی پاکستان در این دو ایالت تحصیل می‌کردند به وجود آمد. طالبان در سال ۱۹۹۴، بر قندهار و در سال ۱۹۹۶ بر کابل مسلط شد و تا سال ۲۰۰۱، بر ۸۰ تا ۹۰ درصد خاک افغانستان تسلط پیداکرد. در شرایطی که احتمال تسلط آن بر کل خاک افغانستان متصور بود حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، پدید آمد و پس از آن آمریکا و متحدان آن به افغانستان حمله کردند و در اثر حملات آنها گروه طالبان از پای درآمد و از نیرویی حاکم به گروهی مخالف حکومت جدید تبدیل شد.

احزاب سیاسی جدید و رهبران آن

قانون جدید احزاب در افغانستان در سال ۲۰۰۳، تصویب شد و تا سال ۲۰۰۷، بیش از ۸۰ حزب در وزارت عدلیه (دادگستری) افغانستان به ثبت رسیده بودند؛ از جمله:

۱ - حزب افغان ملت - انورالحق احدی؛

۲-حزب حرکت اسلامی افغانستان - سید محمدعلی جاوید؛

۳- حزب افغانستان نوین - محمدیونس قانونی؛ ۴- حزب افغانستان واحد - محمدواصل رحیمی؛

۵- حزب جنبش صلح افغانستان - شهنواز تنای؛

۶- حزب اسلامی وطن - محمدعثمان سالکزاد؛

۷- حزب مبارزان ملی افغانستان - امانت ننگرهاری؛

۸- حزب اسلامی صلح ملی - شاه محمود پوپل زی؛

۹- حزب استقلال ملی افغانستان - تاج محمد وردک؛

۱۰ - حزب همبستگی ملی اقوام افغانستان - محمدظریف‌ناصری؛

۱۱- حزب جمعیت اسلامی افغانستان - رهبران مرحوم برهان‌الدین ربانی، محمداسماعیل خان و عطا محمد؛

۱۲- حزب پای وند میهنی افغانستان - سید کمال سادات؛

۱۳ - حزب آرمان مردم افغانستان - سراج‌الدین صفری؛

۱۴ - حزب آزادی‌خواهان میهن- عبدالهادی دابری؛

۱۵ - حزب آزادی‌خواهان مردم افغانستان- فدا محمد احساس؛

۱۶- حزب عدالت اسلامی افغانستان- محمدکبیر مرزبان؛

۱۷ - حزب آزادی افغانستان- عبدالملک؛

۱۸ - حزب دمکراسی افغانستان- طاووس عرب؛

۱۹ - شورای تحریک وحدت ملی افغانستان- عبدالحکیم نورزی؛

۲۰ - حزب همبستگی ملی‌جوانان افغانستان-محمدجمیل‌کرزی؛

۲۱- حزب همبستگی افغانستان- عبدالخالق نعمت؛

۲۲- حزب حرکت اسلامی مردم افغانستان- سید حسین انوری؛

۲۳- حزب ملی وحدت افغانستان- محمدنادر آتش؛

۲۴- حزب استقلال افغانستان - غلام فاروق نجرابی؛

۲۵- حزب جمهوری‌خواهان افغانستان- صبغت‌الله سنگر؛

۲۶- حزب جنبش ملی اسلامی افغانستان- سید نورالله؛

۲۷- حزب‌کنگره ملی افغانستان- عبداللطیف پدرام؛

۲۸ - حزب کار و توسعه افغانستان- ذوالفقار امید؛

۲۹- حزب ملی افغانستان- عبدالرشید آریان؛

۳۰- حزب دمکرات افغانستان- عبدالکبیر رنجبر؛

۳۱- حزب اتحاد ملی اسلامی افغانستان- قره بیک عزیزیار؛

۳۲- حزب اقتدار ملی- مرحوم سید مصطفی کاظمی؛ ۳۳- حزب فلاح مردم افغانستان- استاد محمد ظریف؛

۳۴- حزب حفاظت از حقوق بشر و انکشاف افغانستان- بریالی نصرت؛

۳۵- حزب اسلامی افغانستان جوان - سید جواد حسینی؛

۳۶- حزب جماعت الدعوت هلال قرآن و سنت افغانستان- مولوی سمیع‌الله نجرابی؛

۳۷- جنبش دمکراسی مدرن افغانستان- شریف نزاری؛

۳۸- حزب لیبرال آزادی‌خواه افغانستان- اجمل سهیل؛

۳۹- حزب مجمع ملی فعالان صلح افغانستان- شمس الحق؛

۴۰ - حزب مردم افغانستان- احمدشاه آثار؛

۴۱- حزب مردم مسلمان افغانستان- بسم‌الله جویان؛

۴۲- حزب ملی هیواد- غلام محمد؛

۴۳ - حزب‌ملی‌وحدت‌اقوام اسلامی‌افغانستان-محمدشاه‌خوگیانی؛

۴۴- حزب نهضت آزادی و دمکراسی افغانستان- عبدالرقیب جاوید کوهستانی؛

۴۵- حزب رستاخیز مردم افغانستان- سید ظاهر قائد البلادی؛

۴۶ - حزب رفاه مردم افغانستان- میاگل وثیق؛

۴۷- حزب سعادت مردم افغانستان- محمدزبیر پیروز؛

۴۸- حزب ملی اسلامی افغانستان - روح‌الله لودین؛

۴۹- حزب متحد ملی- نورالحق علومی؛

۵۰- حزب نخبگان مردم افغانستان- عبدالحمید جوادی؛

۵۱- حزب پیوند ملی افغانستان- سید منصور نادری؛

۵۲- حزب رفاه افغانستان - میر آصف ضایفی؛

۵۳- حزب رفاه ملی افغانستان- محمدحسن جعفری؛

۵۴- حزب رستاخیز مردم افغانستان- نور آقا روئینی؛

۵۵- حزب سعادت ملی‌اسلامی‌افغانستان-محمدعثمان‌سالکزاد؛

۵۶- حزب ثبات ملی اسلامی افغانستان- محمدسامه خروتی؛

۵۷- حزب صلح و وحدت ملی افغانستان-گلبدین شیرزی؛

۵۸- حزب صلح ملی اسلامی اقوام‌افغانستان-عبدالقاهرشریعتی؛

۵۹- حزب تفاهم و دمکراسی افغانستان- احمد شاهین؛

۶۰- حزب تحریک وحدت ملی‌افغانستان-سلطان محمد قاضی؛

۶۱- حزب تحریک دمکراسی افغانستان - ولی آریا؛

۶۲- حزب جبهه ملی نجات افغانستان- صبغت‌الله مجددی؛

۶۳-حزب‌تحریک وحدت مسلمین‌افغانستان-وزیرمحمدوحدت؛

۶۴- حزب وحدت اسلامی مردم‌افغانستان-استادمحمدمحقق؛

۶۵- حزب وحدت اسلامی افغانستان - محمدکریم خلیلی؛

۶۶- حزب وحدت اسلامی ملت افغانستان- قربانعلی عرفانی؛

۶۷- حزب وحدت ملی افغانستان- عبدالرشید جلیلی؛

۶۸- حزب وحدت ملی افغانستان- محمد اکبری؛

۶۹- محاذ ملی اسلامی افغانستان- پیر سید احمد گیلانی و حامد گیلانی؛

۷۰- نهضت ملی افغانستان- احمد ولی مسعود؛

۷۱- تنظیم دعوت اسلامی افغانستان- عبدالرب رسول سیاف؛

۷۲-حزب‌نهضت‌همبستگی‌ملی‌افغانستان-پیرسید اسحاق‌ گیلانی؛

۷۳- حزب تحریک ملی افغانستان- عارف بکتاش؛

۷۴- حزب امت اسلامی افغانستان - نور آقا احمد زی؛

۷۵- حزب ایستادگی ملی- حبیب‌الله جنب داد؛

۷۶- نهضت‌حاکمیت مردم افغانستان- مرحوم برهان‌الدین ربانی؛

۷۸- جبهه متحد ملی- محمدیونس قانونی، احمد ضیاء مسعود، عبدالرشید دوستم و مارشال محمدقاسم فهیم؛

۷۹- حزب اسلامی افغانستان - خالد فاروقی؛

۸۰- حزب اسلامی- مولوی محمدیونس خالص.[۲]

نیز نگاه کنید به

نظام حزبی روسیه؛ نظام حزبی تونس؛ نظام حزبی ژاپن؛ نظام حزبی کانادا؛ نظام حزبی کوبا؛ نظام حزبی لبنان؛ نظام حزبی مصر؛ نظام حزبی سنگال؛ نظام حزبی سودان؛ نظام حزبی اردن؛ نظام حزبی آرژانتین؛ نظام حزبی فرانسه؛ نظام حزبی اسپانیا؛ نظام حزبی سیرالئون؛ نظام حزبی ساحل عاج؛ نظام حزبی زیمبابوه؛ نظام حزبی اوکراین؛ نظام حزبی اتیوپی؛ نظام حزبی کشور مالی؛ نظام همکاری چند حزبی و مشورت سیاسی در چین؛ نظام حزبی گرجستان؛ نظام حزبی تاجیکستان؛ نظام حزبی بنگلادش؛ نظام حزبی قزاقستان؛ نظام حزبی سیرالئون؛ نظام حزبی تایلند

کتابشناسی

  1. حقجو، میرآقا (1380). افغانستان و مداخلات خارجی. قم: انتشارات مجلسی، ص ۶۱.
  2. علی آبادی، علیرضا (1395). جامعه و فرهنگ افغانستان. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص 459-485.