طریقت نقشبندی افغانستان

از دانشنامه ملل

بهاءالدین نقشبند (۱۳۱۸-۱۳۸۹) طریقت نقشبندی را در قرن چهاردهم میلادی در بخارا پدید آورد. نقشبند در اطراف بخارا کلاس درس داشت: پیروان او تعلیماتش را در آسیای مرکزی، افغانستان و هند ترویج کردند، در زمان خواجه نصیرالدین عبیدالله احرار این طریقت در میان روشنفکران هم رواج یافت. یکی از نوادگان مشهور خواجه، شیخ احمد سرهندی است که در سال ۱۵۶۴ در منطقه سرهند هندوستان متولد شد او هم خلیفه نقشبندی و هم در زمره علما بود. شیخ احمد سرهندی‌گاهی مجددی الفتانی نیز نامیده می‌شد. این امر باعث شد تا عده‌ای از نقشبندی‌ها خود را نقشبندی- مجددی بنامند. آقای نفیسی در مورد نقشبندیه می‌نویسد:

«مشایخ آن را پیش از بهاءالدین نقشبند، خواجگان و این طریقه را طریقه خواجگان می‌گفته‌اند و از زمان بهاءالدین نقشبند به نام نقشبندیه معروف شده است، در اواخر قرن دهم (هجری) و اوایل قرن یازدهم، پیشوای این طریقه در هند شیخ احمد سرهندی بوده و چون در قرن یازدهم (هجری) می‌زیسته او را مجدد الف ثانی لقب داده‌اند؛ پس از آن نقشبندیان هند به نام مجددی معروف شده‌اند و سپس طریقه مجددی از هند به افغانستان نیز رفته است».[۱]

طریقت نقشبندی در بین ازبک‌ها و ترکمن‌ها گسترش زیادی دارد و عده‌ای از مردم این دو قوم به آن طریقت هستند. گروهی از نقشبندی‌های افغانستان در مناطق شمالی و غربی این کشور و گروهی در قندهار و شرق افغانستان استقرار دارند. نقشبندی‌های شمال در گذشته، با مرکز طریقت نقشبندی در بخارا مرتبط بودند و نقشبندی‌های جنوب و شرق افغانستان با خانواده مجددی در هند ارتباط داشتند. خانواده مجددی از اعقاب شیخ احمد سرهندی‌اند؛

«این خانواده در اواخر قرن نوزدهم، از هند مهاجرت کرده و در کابل مستقر شده است... در پایتخت، مجددی‌ها در شور بازار به احداث یک مدرسه و یک خانقاه پرداختند؛ ازاین‌رو رئیس این خاندان به لقب «حضرت شور بازار» مشهور شد. نقشبندی‌های کابل ضمن حفظ اسلام و مذهب تسنن، از خانواده مجددی پیروی می‌کنند. خاندان مجددی تنها نماینده فرقه نقشبندی در افغانستان نیست. هرات، پورچمن و کروخ مراکزی هستند که در آنها فرقه نقشبندیه فعالیت شدیدی دارد. در این نواحی شبکه صوفیان نقشبندی در شبکه «مدارس» و «علما» هویت می‌یابند: «حضرت» ناحیه کروخ‌که اقتدارش از هرات تا میمنه گسترده است و شهرت عمومی او «شرافت‌الدین» است یک شیخ‌الاسلام و بنابراین، یک عالم است که دیگران از او حرف‌شنوی دارند».[۲]

کابل و هرات از مراکز مهم استقرار نقشبندیان در افغانستان بوده است. سعدالدین کاشغری و عبدالرحمان جامی از مروجان این طریقت بودند. حضرت‌ها که رهبران نقشبندیه در افغانستان بودند، نسب خود را به خلیفه دوم می‌رسانده و از اولاد او خوانده شده‌اند. رهبر فرقه نقشبندیه در هرات «حضرت صاحب گازرگاه» لقب داشت، هرچند جایگاه او از لحاظ نفوذ سیاسی و اجتماعی به پای حضرت شور بازار در کابل نمی‌رسید.

دودمان روحانی مجددی در منطقه شور بازار کابل مستقر بودند و در جریانات سیاسی قرن گذشته نقش‌هایی ایفاکردند.ابتدا از امان‌الله خان حمایت کردند و دستار ابریشمی به دور کلاه قندهاری پیچیده، بر سر امان‌الله خان نهادند؛ ولی بعدها حضرت شمس‌المشایخ از چهره‌های بارز این دودمان در جنبش‌های آزادی‌خواهی زمان امان‌الله خان نقش‌های مهمی در سرحدات افغانستان ایفا کرد. برادر شمس‌المشایخ، حضرت فضل عمر مجددی، جد صبغت‌الله مجددی معروف به نورالمشایخ، در شمار مخالفان رژیم امان‌الله خان قرار گرفت و به‌صورت‌های مخفی و علنی علیه او مبارزه کرد و نقش مهمی در خلع امان‌الله خان و حمایت از حبیب‌الله کلکانی ایفا کرد و بعد قبایل غلزایی را به حمایت از محمدنادر خان فراخواند. خانواده مجددی در زمان محمدظاهر شاه همواره با دربار ارتباط و پیوند داشته و از احترام زیادی برخوردار بودند.

هنگام کودتای کمونیستی در آوریل ۱۹۷۸/ اردیبهشت ۱۳۵۷، رهبری فرقه نقشبندیه به عهده حضرت محمد ابراهیم مجددی ملقب به ضیاءالمشایخ معروف به شیر پاچا بود.کمونیست‌ها اندکی پس از کودتا، در نیمه‌شب ۲۸ دی ۱۳۵۷/ ژانویه ۱۹۷۹ به خانواده مجددی حمله کرده و ضیاءالمشایخ و اعضای خانواده او دستگیر و در زندان اعدام کردند و عده‌ای را نیز به جاهای نامعلوم منتقل کرده و اموالشان را مصادره کردند. این موج دستگیری و کشتار خانواده مجددی سبب خشم و انزجار مردم شد.

خانواده مجددی بر اثر اختلافات داخلی دو دسته بودند؛ یکی اسماعیل مجددی که گروه خدام الفرقان را رهبری می‌کرد و دیگری صبغت‌الله مجددی که ابتدا «جمعیت علمای محمدی» را سازمان‌دهی کرد. اسماعیل مجددی و خانواده‌اش در آتش خشم کمونیست‌ها، که در صدد نابودی رقبا و مخالفان مهم خود بودند، سوختند؛ اما پروفسور صبغت‌الله مجددی در مقام رهبر فرقه نقشبندیه در افغانستان باقی ماند. مجددی رهبر مشهور فرقه نقشبندیه در افغانستان است. او فارغ‌التحصیل دانشگاه الازهر است و به زبان‌های فارسی، عربی، پشتو و انگلیسی تسلط دارد.[۳]

نیز نگاه کنید به

ادیان در افغانستان؛ طریقت قادریه افغانستان.

کتابشناسی

  1. نفیسی، سعید (1343). سرچشمه‌های تصوف در ایران. تهران: کتابفروشی فروغی، ص۱۹۸.
  2. روا، الیور (۱۳۶۹). افغانستان، اسلام و نوگرایی سیاسی. ترجمه ابوالحسن سرو قدم. مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، ص 72-73.
  3. علی آبادی، علیرضا (1395). جامعه و فرهنگ افغانستان. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص 167-170.