تصرف قندهار توسط طالبان

از دانشنامه ملل

نصرالله بابر در ۳۰ شهریور ۱۳۷۳/ اکتبر ۱۹۹۴، در رأس یک هیئت نه‌نفری از راه زمینی و از مسیر کویته، چمن- قندهار- هرات عازم آسیای مرکزی شد و در اندیشه احداث خط آهن از چمن به آسیای مرکزی برای توسعه مبادلات تجاری بود. هنگام ورود او به هرات، سرکنسولگری پاکستان نیز با حضور وی افتتاح شد و کلنل (سرهنگ) امام در مقام سرکنسول پاکستان معرفی شد.

سپس در مهر ۱۳۷۳، یک کاروان تجاری پاکستانی، مرکب از ۳۰ کامیون، از همان مسیر عازم آسیای مرکزی شد. بعد گفته شد؛ امیر لالی از فرماندهان نظامی مجاهدین این کاروان تجاری را در تخته پل (بین اسپین بولدک و قندهار) متوقف کرده است. بعد از آن بود که یک گروه ۲۰۰ نفری طالبان به رهبری ملا محمد عمر در اکتبر ۱۹۹۴، به اسپین بولدک حمله کرد و پس از دو ساعت درگیری با ملا اختر جان، از فرماندهان حزب اسلامی حکمتیار، موفق به تصرف این منطقه مرزی شدند.

طی این درگیری یک نفر از طالبان و هفت نفر از حزب اسلامی کشته و عده زیادی از افراد حزب اسلامی زخمی شد. این گروه سپس به طرف قندهار حرکت کردند و در تخته پل به مرکز فرماندهی امیر لالی و محل توقف کامیون‌ها حمله کردند و با تصرف تخته پل، کامیون‌ها را آزاد کرد.

طالبان پس از تصرف تخته پل به شهر قندهار حمله کرد و طی حدود یک شبانه‌روز قندهار را در ۲۱ نوامبر ۱۹۹۴ بدون درگیری مهم تصرف کرد.گفته شده برای تصرف قندهار، فرماندهان آن تطمیع شدند و از جمله ملا نقیب، در بهای یک‌میلیون دلار واکنشی در برابر حمله طالبان از خود نشان نداد. حکمتیار تصرف قندهار را که از مقرهای حزب اسلامی بود، توطئه خارجی خواند. طالبان با ورود به قندهار، به اسلحه و مهمات فراوانی دست یافت.

حمله طالبان بر قندهار و تصرف سریع و آسان آن، که برای این گروه و حامیان آن باورنکردنی بود، جنبش طالبان را برای حملات بعدی تطمیع و تحریص کرد. حملات تند و برق‌آسای طالبان سبب می‌شد که آنها بدون مقاومت پیشروی‌کنند و ولایات مجاور قندهار و حتی غزنی را بدون سختی زیاد در اختیار گیرند تا آنکه در نزدیکی کابل زمین‌گیر شدند. در مرحله اول پیشرفت طالبان، بیشترین صدمه به حکمتیار وارد شد و مناطق تحت نفوذ او به تصرف طالبان درآمد. دولت ربانی شاید از تضعیف و شکست رقیب سرسخت خود چندان ناخشنود نبود.

طالبان در ماه فوریه ۱۹۹۵، ولایت وردک در ۵۶ کیلومتری کابل را تصرف کرد و بعد پایگاه‌های حکمتیار را تهدید کرد، سپس در نبردی سنگین به میدان شهر حمله کرد و در همان ماه فوریه با دادن ۲۰۰۰ کشته پایگاه حکمتیار و مرکز فرماندهی آن را در چهار آسیاب تصرف کرد و نیروهای حکمتیار را وادار به فرار در سمت شرق (سروبی و جلال‌آباد) کرد و به دامنه‌های کابل رسید؛ ولی حملات خود را به بهانه اینکه جنگ در ماه رمضان حرام است و در اصل به‌منظور تجدیدقوا، متوقف کرد تا پس از تکمیل نیرو و تجهیزات حمله گسترده را علیه کابل آغاز کند.

حزب وحدت اسلامی در غرب کابل، اولین هدف طالبان برای رسیدن به کابل بود. رهبران حزب وحدت اسلامی می‌دانستند که شروع حملات طالبان به کابل، ابتدا از حمله به حزب آنها آغاز خواهد شد. در همین حال، حزب وحدت اسلامی که در شرایط بحرانی و ضعف قرار داشت هدف حمله نیروها و تانک‌های احمدشاه مسعود قرار گرفت؛ ولی حمله نیروهای مسعود توسط حزب وحدت اسلامی دفع شد.

با مستقرشدن نیروهای طالبان در اطراف شهر کابل و تجهیز قوای آن برای حمله به کابل، احزاب سیاسی مختلف از جمله حزب وحدت پس از رشد سریع طالبان در کشور و نزدیک‌شدن آنان به مرکز قدرت، به مذاکره با آنها پرداختند. در پایان رمضان حزب وحدت پس از دفاع موفق خود در برابر نیروهای مسعود، که به یکی از سنگین‌ترین حملات خود در مقابل این حزب دست زده بود، به نیروهای طالبان اجازه ورود به مناطق تحت کنترل خود در غرب کابل را داد، اما برخلاف انتظار، طالبان جنگجویان حزب وحدت را خلع سلاح کردند. نیروهای حزب وحدت که نمی‌توانستند در چنین شرایطی از موقعیت‌های خود در مقابل حملات دفاع‌کنند، عقب‌نشینی کردند؛ در نتیجه سربازان حکومت ظرف چند ساعت به درون این مناطق نفوذ کرده و برای اولین‌بار پس از ورود مجاهدین به غرب پایتخت، وارد غرب کابل شدند.[۱]

نیروهای طالبان عبدالعلی مزاری، دبیر کل حزب وحدت اسلامی در منطقه «پل‌گل باغ»، را شناسایی و دستگیر کردند و به چهار آسیاب، مرکز فرماندهی طالبان، منتقل کرده و به قتل رساندند. شهادت مزاری توسط طالبان سبب خشم هزاره‌ها، شیعیان و ایران شد.

احمدشاه مسعود به طالبان فرصت حفظ مواضع به‌دست‌آورده از حزب وحدت اسلامی در غرب کابل را نداد و در همان ماه مارس ۱۹۹۵، حمله سنگینی را علیه این گروه آغاز کرد، طالبان برای نخستین‌بار وارد نبردی واقعی شد و با دادن صدها کشته و تحمل یک شکست سخت از اطراف کابل دور شد و به میدان شهر و لوگر عقب نشست. این جنگ نشان داد که طالبان در نبردهای واقعی، قادر به کسب پیروزی نیست.[۲]

کتابشناسی

  1. موسوی، سید عسکر (1379). هزاره‌های افغانستان. ترجمه اسدالله شفایی. تهرا: انتشارات موسسه فرهنگی و هنری سیمرغ، ص 259-260.
  2. علی آبادی، علیرضا (1395). جامعه و فرهنگ افغانستان. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص 615-618.