حمله ایران به هرات: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
از زمان حکومت حاجی فیروزالدین بر [[هرات]]، این منطقه تحت اداره ایران بود و حاکم [[هرات]] اطاعت از ایران را پذیرفته بود و مالیات سالیانه را به ایران ارسال می‌کرد. کامران نیز پس از تصرف هرات، اطاعت از ایران را پذیرفته بود؛ ولی انگلیس‌ها پس از تقویت حضور خود در منطقه، به تحریک کامران میرزا جهت اطاعت‌نکردن از ایران پرداختند. در سال ۱۸۳۶، دولت ایران کامران میرزا را به تهران احضار کرد؛ ولی او عذر آورد و نرفت، محمدشاه در ۱۸۳۷، مجبور به حمله شد و پس از تصرف قلعه غوریان به [[هرات]] آمد و آن را محاصره کرد.  
از زمان حکومت حاجی فیروزالدین بر [[هرات]]، این منطقه تحت اداره ایران بود و حاکم [[هرات]] اطاعت از ایران را پذیرفته بود و مالیات سالیانه را به ایران ارسال می‌کرد. کامران نیز پس از تصرف هرات، اطاعت از ایران را پذیرفته بود؛ ولی انگلیس‌ها پس از تقویت حضور خود در منطقه، به تحریک کامران میرزا جهت اطاعت‌نکردن از ایران پرداختند. در سال ۱۸۳۶، دولت ایران کامران میرزا را به تهران احضار کرد؛ ولی او عذر آورد و نرفت، محمدشاه در ۱۸۳۷، مجبور به حمله شد و پس از تصرف قلعه غوریان به [[هرات]] آمد و آن را محاصره کرد.  


حاکم [[هرات]] کامران میرزا (پسر شاه محمود سابق) بود؛ ولی کارها را به دست وزیر خود، یارمحمد خان سپرده بود. محاصره هرات ۹ ماه طول کشید. انگلیس‌ها که از پیشروی ایران در هراس بودند به یاری کامران و یارمحمد خان رفتند. انگلیس‌ها برای مقابله با ایران یکی از مأموران نظامی خود به نام الدرد پاتینجر را با لباس روحانی به هرات اعزام داشتند، مستر پاتینجر خود را مولوی معرفی کرد و در هرات به تدریس و در مسجدجامع [[هرات]] به پیش‌نمازی مشغول شد. او اهالی را علیه دولت ایران تحریک می‌کرد و شاهزاده کامران را از همه وقایع و اینکه قشون ایران در چه نقطه‌ای هستند مطلع کرده و وانمود می‌کرد که از الهامات روحانی مستفیض می‌شود.<ref>فرخ،  سید مهدی. نظری به شرق- تاریخ سیاسی افغانستان. جلد اول، ص ۱۳ و ۱۴.</ref> زمانی‌که کامران حاضر به پذیرش محمدشاه و ملاقات با او شد، الدرد پاتینجر، لباس اسلامی را از تن درآورده و با به لباس رسمی کیش خویش پیش شاهزاده کامران و یارمحمد خان رفت. آنها که تا این لحظه او را ملا و مسلمان دانسته، به او احترام می‌گذاشتند، متعجب شدند. او خود را پاتینجر انگلیس معرفی کرد و مانع رفتن شهزاده کامران نزد شاه ایران و ادای متمنیات آن شد... به آنها بر تشیید قلعه‌داری تأکید کرد و گفت که تا هفت ماه دیگر شاه ایران را از هرات بیرون می‌کنیم. پاتینجر دست به خرج زر گشوده و مبالغ زیادی از تجار یهودی هرات قرض‌گرفت.<ref>کاتب هزاره، ملافیض محمد.  نژادنامه افغان. جلد اول، ص۱۸۳ و ۱۸۴.</ref> با امتناع کامران از رفتن پیش محمدشاه، وی نیز محاصره را شدت بخشید. ارتش انگلیس بخش‌هایی از ایران را اشغال کرد و محمدشاه را جهت ترک هرات تحت‌فشار قرار داد و تهدید کرد در صورت عقب‌نشینی‌نکردن، با عملیات بزرگ‌تری مواجه خواهد شد. محمدشاه نیز در ۹ سپتامبر ۱۸۳۸ از محاصره [[هرات]] دست کشید.  
حاکم [[هرات]] کامران میرزا (پسر شاه محمود سابق) بود؛ ولی کارها را به دست وزیر خود، یارمحمد خان سپرده بود. محاصره هرات ۹ ماه طول کشید. انگلیس‌ها که از پیشروی ایران در هراس بودند به یاری کامران و یارمحمد خان رفتند. انگلیس‌ها برای مقابله با ایران یکی از مأموران نظامی خود به نام الدرد پاتینجر را با لباس روحانی به هرات اعزام داشتند، مستر پاتینجر خود را مولوی معرفی کرد و در هرات به تدریس و در مسجدجامع [[هرات]] به پیش‌نمازی مشغول شد. او اهالی را علیه دولت ایران تحریک می‌کرد و شاهزاده کامران را از همه وقایع و اینکه قشون ایران در چه نقطه‌ای هستند مطلع کرده و وانمود می‌کرد که از الهامات روحانی مستفیض می‌شود.<ref>فرخ،  سید مهدی (1314). نظری به شرق- تاریخ سیاسی افغانستان. تهران: چاپخانه مجلس، جلد اول، ص ۱۳ و ۱۴.</ref> زمانی‌که کامران حاضر به پذیرش محمدشاه و ملاقات با او شد، الدرد پاتینجر، لباس اسلامی را از تن درآورده و با به لباس رسمی کیش خویش پیش شاهزاده کامران و یارمحمد خان رفت. آنها که تا این لحظه او را ملا و مسلمان دانسته، به او احترام می‌گذاشتند، متعجب شدند. او خود را پاتینجر انگلیس معرفی کرد و مانع رفتن شهزاده کامران نزد شاه ایران و ادای متمنیات آن شد... به آنها بر تشیید قلعه‌داری تأکید کرد و گفت که تا هفت ماه دیگر شاه ایران را از هرات بیرون می‌کنیم. پاتینجر دست به خرج زر گشوده و مبالغ زیادی از تجار یهودی هرات قرض‌گرفت.<ref>کاتب هزاره، ملافیض محمد (1372).  نژادنامه افغان به اهتمام عزیزالله رحیمی. چاپ قم، جلد اول، ص۱۸۳ و ۱۸۴.</ref> با امتناع کامران از رفتن پیش محمدشاه، وی نیز محاصره را شدت بخشید. ارتش انگلیس بخش‌هایی از ایران را اشغال کرد و محمدشاه را جهت ترک هرات تحت‌فشار قرار داد و تهدید کرد در صورت عقب‌نشینی‌نکردن، با عملیات بزرگ‌تری مواجه خواهد شد. محمدشاه نیز در ۹ سپتامبر ۱۸۳۸ از محاصره [[هرات]] دست کشید.  


در سال ۱۸۴۹، پیوند اتحادی میان یارمحمد خان، حاکم [[هرات]] و امیر دوست‌محمد خان منعقد شد و قرار شد یارمحمد خان یک دختر به پسر یا یکی از نوه‌های دوست‌محمد خان بدهد و یک دختر از آنها برای پسر خود محمدسعید خان بگیرد. به‌این‌ترتیب، دختر یارمحمد خان به عقد وزیر محمداکبر خان (پسر دوست‌محمد خان) درآمد و یارمحمد خان عملا از حمایت وزیر محمداکبر خان بهره‌مند شد.  
در سال ۱۸۴۹، پیوند اتحادی میان یارمحمد خان، حاکم [[هرات]] و امیر دوست‌محمد خان منعقد شد و قرار شد یارمحمد خان یک دختر به پسر یا یکی از نوه‌های دوست‌محمد خان بدهد و یک دختر از آنها برای پسر خود محمدسعید خان بگیرد. به‌این‌ترتیب، دختر یارمحمد خان به عقد وزیر محمداکبر خان (پسر دوست‌محمد خان) درآمد و یارمحمد خان عملا از حمایت وزیر محمداکبر خان بهره‌مند شد.  
خط ۷: خط ۷:
پس از مرگ وزیر محمداکبر خان، یارمحمد خان که خود را در برابر کهندل خان، حاکم [[قندهار]]، تنها می‌دید، روابط حکومتش را با دولت ایران نزدیک‌تر ساخت. زمانی هم که ناصرالدین‌شاه برای سرکوبی سرکشان خراسان به کمک نظامی احتیاج داشت یارمحمد خان با دو هزار سپاهی حمزه میرزا، والی خراسان را در خاموش ساختن سرکشی‌ها یاری کرد، ناصرالدین‌شاه نیز به یارمحمد خان لقب ظهیرالدوله داد؛ به‌این‌ترتیب او رسما تحت حمایت دولت ایران قرار گرفت.  
پس از مرگ وزیر محمداکبر خان، یارمحمد خان که خود را در برابر کهندل خان، حاکم [[قندهار]]، تنها می‌دید، روابط حکومتش را با دولت ایران نزدیک‌تر ساخت. زمانی هم که ناصرالدین‌شاه برای سرکوبی سرکشان خراسان به کمک نظامی احتیاج داشت یارمحمد خان با دو هزار سپاهی حمزه میرزا، والی خراسان را در خاموش ساختن سرکشی‌ها یاری کرد، ناصرالدین‌شاه نیز به یارمحمد خان لقب ظهیرالدوله داد؛ به‌این‌ترتیب او رسما تحت حمایت دولت ایران قرار گرفت.  


یارمحمد خان پس از تصرف لاش جوین، در ۱۸۵۰/ ۱۲۶۷ هجری قمری درگذشت و پسرش، سعیدمحمد خان به جای وی نشست. او همانند پدرش با لقب ظهیرالدوله تحت حمایت دولت ایران در هرات حکومت کرد. او در سال ۱۸۵۱، تحف و هدایای زیادی روانه دربار ایران کرد و دولت ایران دستور داد بزرگان هرات از سعیدمحمد خان اطاعت‌کنند. در همین سال (۱۸۵۱)، بزرگان اویماقات هرات و رؤسای ایلات بادغیسات و غیرة [[افغانستان]] و خراسان هرکدام عریضه‌ای به‌منزله تبعیت و تحفی به رسم پیشکشی توسط خواص خود ارسال و تقدیم اعلی‌حضرت ناصرالدین‌شاه کردند.<ref>ریاضی هروی، محمدیوسف. عین الوقایع. ص 52.</ref> چندی بعد کهندل خان، حاکم [[قندهار]] تصمیم به حمله به فراه و [[هرات]] گرفت و تا پل مالان در نزدیکی هرات پیش رفت. سعیدمحمد خان از دولت ایران درخواست کمک کرد؛ ولی سردار کهندل خان که نمی‌خواست از اطاعت ایران خارج شود، صلاح را در طرف‌شدن با فرستاده والی خراسان، که قبل از حسام‌السلطنه بود، ندید و لشکریان خود را برداشته، به [[قندهار]] رفت.<ref>ریاضی هروی، محمدیوسف. عین الوقایع. ص 53.</ref>  
یارمحمد خان پس از تصرف لاش جوین، در ۱۸۵۰/ ۱۲۶۷ هجری قمری درگذشت و پسرش، سعیدمحمد خان به جای وی نشست. او همانند پدرش با لقب ظهیرالدوله تحت حمایت دولت ایران در هرات حکومت کرد. او در سال ۱۸۵۱، تحف و هدایای زیادی روانه دربار ایران کرد و دولت ایران دستور داد بزرگان هرات از سعیدمحمد خان اطاعت‌کنند. در همین سال (۱۸۵۱)، بزرگان اویماقات هرات و رؤسای ایلات بادغیسات و غیرة [[افغانستان]] و خراسان هرکدام عریضه‌ای به‌منزله تبعیت و تحفی به رسم پیشکشی توسط خواص خود ارسال و تقدیم اعلی‌حضرت ناصرالدین‌شاه کردند.<ref>ریاضی هروی، محمدیوسف (1369). عین الوقایع به کوشش محمد آصف فکرت. تهران: [http://mahmoudafshar.ir/ بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار]، ص 52.</ref> چندی بعد کهندل خان، حاکم [[قندهار]] تصمیم به حمله به فراه و [[هرات]] گرفت و تا پل مالان در نزدیکی هرات پیش رفت. سعیدمحمد خان از دولت ایران درخواست کمک کرد؛ ولی سردار کهندل خان که نمی‌خواست از اطاعت ایران خارج شود، صلاح را در طرف‌شدن با فرستاده والی خراسان، که قبل از حسام‌السلطنه بود، ندید و لشکریان خود را برداشته، به [[قندهار]] رفت.<ref>ریاضی هروی، محمدیوسف (1369). عین الوقایع به کوشش محمد آصف فکرت. تهران: [http://mahmoudafshar.ir/ بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار]، ص 53.
 
</ref>  


پس از آن سعیدمحمد خان که دچار نقصان عقل هم شده بود، بنای بدرفتاری با مردم گذاشت؛ ازاین‌رو شرایط هرات بحرانی شد. در سال ۱۸۵۵، محمدرضا پسر ملک قاسم میرزا پسر حاجی فیروزالدین و عوامل او کشته شدند؛ در نتیجه اوضاع بیشتر به‌هم ریخت و سبب شد تا دولت ایران به حسام‌السلطنه والی خراسان، دستور دهد تا به هرات نیرو فرستاده، اوضاع آنجا را سروسامان دهد. در همین سال دوست‌محمد خان نیز به فکر تسخیر [[هرات]] افتاده و به تحریک حاکمان هرات برای جلوگیری از ورود نیروی ایران پرداخت. از سوی دیگر، انگلیس‌ها هم از نفوذ مجدد ایران در [[هرات]] نگران بودند و پیشرفت ایران در این منطقه را مساوی با گسترش نفوذ [[روسیه]] در افغانستان تلقی می‌کردند، ازاین‌رو بار دیگر وارد عمل شدند.  
پس از آن سعیدمحمد خان که دچار نقصان عقل هم شده بود، بنای بدرفتاری با مردم گذاشت؛ ازاین‌رو شرایط هرات بحرانی شد. در سال ۱۸۵۵، محمدرضا پسر ملک قاسم میرزا پسر حاجی فیروزالدین و عوامل او کشته شدند؛ در نتیجه اوضاع بیشتر به‌هم ریخت و سبب شد تا دولت ایران به حسام‌السلطنه والی خراسان، دستور دهد تا به هرات نیرو فرستاده، اوضاع آنجا را سروسامان دهد. در همین سال دوست‌محمد خان نیز به فکر تسخیر [[هرات]] افتاده و به تحریک حاکمان هرات برای جلوگیری از ورود نیروی ایران پرداخت. از سوی دیگر، انگلیس‌ها هم از نفوذ مجدد ایران در [[هرات]] نگران بودند و پیشرفت ایران در این منطقه را مساوی با گسترش نفوذ [[روسیه]] در افغانستان تلقی می‌کردند، ازاین‌رو بار دیگر وارد عمل شدند.  
خط ۱۵: خط ۱۷:
انگلیس‌ها با مشاهده عدم تخلیه هرات، با وجود اشغال جنوب ایران، با وعده رشوه به میرزا آقاخان نوری زمینه عقب‌نشینی نیروهای ایران را فراهم کردند. دولت ایران به حسام‌السلطنه دستور داد از [[هرات]] عقب‌نشینی کند و سپس معاهده پاریس در ۱۸۵۷، بین ایران و انگلیس امضا شد و به‌موجب آن ایران از حقوق خود بر هرات صرف‌نظر کرد.  
انگلیس‌ها با مشاهده عدم تخلیه هرات، با وجود اشغال جنوب ایران، با وعده رشوه به میرزا آقاخان نوری زمینه عقب‌نشینی نیروهای ایران را فراهم کردند. دولت ایران به حسام‌السلطنه دستور داد از [[هرات]] عقب‌نشینی کند و سپس معاهده پاریس در ۱۸۵۷، بین ایران و انگلیس امضا شد و به‌موجب آن ایران از حقوق خود بر هرات صرف‌نظر کرد.  


[[دوست محمدخان|دوست‌محمد خان]] در سال ۱۸۶۳، در [[هرات]] درگذشت و در جوار خواجه عبدالله انصاری دفن شد.<ref>علی آبادی، علیرضا (1395). جامعه و فرهنگ افغانستان. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص 525-527 و 537-540.</ref>
[[دوست محمدخان|دوست‌محمد خان]] در سال ۱۸۶۳، در [[هرات]] درگذشت و در جوار خواجه عبدالله انصاری دفن شد.<ref>علی آبادی، علیرضا (1395). جامعه و فرهنگ افغانستان. تهران: [https://alhoda.ir/ موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی]، ص 525-527 و 537-540.</ref>


== کتابشناسی ==
== کتابشناسی ==

نسخهٔ ‏۲۳ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۲۲

از زمان حکومت حاجی فیروزالدین بر هرات، این منطقه تحت اداره ایران بود و حاکم هرات اطاعت از ایران را پذیرفته بود و مالیات سالیانه را به ایران ارسال می‌کرد. کامران نیز پس از تصرف هرات، اطاعت از ایران را پذیرفته بود؛ ولی انگلیس‌ها پس از تقویت حضور خود در منطقه، به تحریک کامران میرزا جهت اطاعت‌نکردن از ایران پرداختند. در سال ۱۸۳۶، دولت ایران کامران میرزا را به تهران احضار کرد؛ ولی او عذر آورد و نرفت، محمدشاه در ۱۸۳۷، مجبور به حمله شد و پس از تصرف قلعه غوریان به هرات آمد و آن را محاصره کرد.

حاکم هرات کامران میرزا (پسر شاه محمود سابق) بود؛ ولی کارها را به دست وزیر خود، یارمحمد خان سپرده بود. محاصره هرات ۹ ماه طول کشید. انگلیس‌ها که از پیشروی ایران در هراس بودند به یاری کامران و یارمحمد خان رفتند. انگلیس‌ها برای مقابله با ایران یکی از مأموران نظامی خود به نام الدرد پاتینجر را با لباس روحانی به هرات اعزام داشتند، مستر پاتینجر خود را مولوی معرفی کرد و در هرات به تدریس و در مسجدجامع هرات به پیش‌نمازی مشغول شد. او اهالی را علیه دولت ایران تحریک می‌کرد و شاهزاده کامران را از همه وقایع و اینکه قشون ایران در چه نقطه‌ای هستند مطلع کرده و وانمود می‌کرد که از الهامات روحانی مستفیض می‌شود.[۱] زمانی‌که کامران حاضر به پذیرش محمدشاه و ملاقات با او شد، الدرد پاتینجر، لباس اسلامی را از تن درآورده و با به لباس رسمی کیش خویش پیش شاهزاده کامران و یارمحمد خان رفت. آنها که تا این لحظه او را ملا و مسلمان دانسته، به او احترام می‌گذاشتند، متعجب شدند. او خود را پاتینجر انگلیس معرفی کرد و مانع رفتن شهزاده کامران نزد شاه ایران و ادای متمنیات آن شد... به آنها بر تشیید قلعه‌داری تأکید کرد و گفت که تا هفت ماه دیگر شاه ایران را از هرات بیرون می‌کنیم. پاتینجر دست به خرج زر گشوده و مبالغ زیادی از تجار یهودی هرات قرض‌گرفت.[۲] با امتناع کامران از رفتن پیش محمدشاه، وی نیز محاصره را شدت بخشید. ارتش انگلیس بخش‌هایی از ایران را اشغال کرد و محمدشاه را جهت ترک هرات تحت‌فشار قرار داد و تهدید کرد در صورت عقب‌نشینی‌نکردن، با عملیات بزرگ‌تری مواجه خواهد شد. محمدشاه نیز در ۹ سپتامبر ۱۸۳۸ از محاصره هرات دست کشید.

در سال ۱۸۴۹، پیوند اتحادی میان یارمحمد خان، حاکم هرات و امیر دوست‌محمد خان منعقد شد و قرار شد یارمحمد خان یک دختر به پسر یا یکی از نوه‌های دوست‌محمد خان بدهد و یک دختر از آنها برای پسر خود محمدسعید خان بگیرد. به‌این‌ترتیب، دختر یارمحمد خان به عقد وزیر محمداکبر خان (پسر دوست‌محمد خان) درآمد و یارمحمد خان عملا از حمایت وزیر محمداکبر خان بهره‌مند شد.

پس از مرگ وزیر محمداکبر خان، یارمحمد خان که خود را در برابر کهندل خان، حاکم قندهار، تنها می‌دید، روابط حکومتش را با دولت ایران نزدیک‌تر ساخت. زمانی هم که ناصرالدین‌شاه برای سرکوبی سرکشان خراسان به کمک نظامی احتیاج داشت یارمحمد خان با دو هزار سپاهی حمزه میرزا، والی خراسان را در خاموش ساختن سرکشی‌ها یاری کرد، ناصرالدین‌شاه نیز به یارمحمد خان لقب ظهیرالدوله داد؛ به‌این‌ترتیب او رسما تحت حمایت دولت ایران قرار گرفت.

یارمحمد خان پس از تصرف لاش جوین، در ۱۸۵۰/ ۱۲۶۷ هجری قمری درگذشت و پسرش، سعیدمحمد خان به جای وی نشست. او همانند پدرش با لقب ظهیرالدوله تحت حمایت دولت ایران در هرات حکومت کرد. او در سال ۱۸۵۱، تحف و هدایای زیادی روانه دربار ایران کرد و دولت ایران دستور داد بزرگان هرات از سعیدمحمد خان اطاعت‌کنند. در همین سال (۱۸۵۱)، بزرگان اویماقات هرات و رؤسای ایلات بادغیسات و غیرة افغانستان و خراسان هرکدام عریضه‌ای به‌منزله تبعیت و تحفی به رسم پیشکشی توسط خواص خود ارسال و تقدیم اعلی‌حضرت ناصرالدین‌شاه کردند.[۳] چندی بعد کهندل خان، حاکم قندهار تصمیم به حمله به فراه و هرات گرفت و تا پل مالان در نزدیکی هرات پیش رفت. سعیدمحمد خان از دولت ایران درخواست کمک کرد؛ ولی سردار کهندل خان که نمی‌خواست از اطاعت ایران خارج شود، صلاح را در طرف‌شدن با فرستاده والی خراسان، که قبل از حسام‌السلطنه بود، ندید و لشکریان خود را برداشته، به قندهار رفت.[۴]

پس از آن سعیدمحمد خان که دچار نقصان عقل هم شده بود، بنای بدرفتاری با مردم گذاشت؛ ازاین‌رو شرایط هرات بحرانی شد. در سال ۱۸۵۵، محمدرضا پسر ملک قاسم میرزا پسر حاجی فیروزالدین و عوامل او کشته شدند؛ در نتیجه اوضاع بیشتر به‌هم ریخت و سبب شد تا دولت ایران به حسام‌السلطنه والی خراسان، دستور دهد تا به هرات نیرو فرستاده، اوضاع آنجا را سروسامان دهد. در همین سال دوست‌محمد خان نیز به فکر تسخیر هرات افتاده و به تحریک حاکمان هرات برای جلوگیری از ورود نیروی ایران پرداخت. از سوی دیگر، انگلیس‌ها هم از نفوذ مجدد ایران در هرات نگران بودند و پیشرفت ایران در این منطقه را مساوی با گسترش نفوذ روسیه در افغانستان تلقی می‌کردند، ازاین‌رو بار دیگر وارد عمل شدند.

حسام‌السلطنه در ۱۸۵۶/ ۱۲۷۳ هجری قمری، به هرات لشکر کشید و آنجا را تصرف کرد. انگلستان به ایران اعلان جنگ داد و اقدام به پیاده‌کردن نیرو در خلیج‌فارس و حمله به بنادر ایران کرد؛ اما با وجود اشغال جنوب ایران حسام‌السلطنه حاضر به تخلیه هرات نبود. انگلستان از این فرصت استفاده کرد و با دوست‌محمد خان عهدنامه‌ای را امضاکرد. به‌موجب این معاهده، که ماهیت یک عهدنامة اتحاد را در برابر ایران داشت، حکومت (انگلیسی) هند حاضر شد که امیر را در برابر تعرض دولت مذکور یاری‌کند و در مقابل امیر راضی شد که یک نفر نماینده انگلیس را در کابل پذیرفته و به افسران آن کشور در حالات خاص اجازه اقامت در افغانستان را بدهد.

انگلیس‌ها با مشاهده عدم تخلیه هرات، با وجود اشغال جنوب ایران، با وعده رشوه به میرزا آقاخان نوری زمینه عقب‌نشینی نیروهای ایران را فراهم کردند. دولت ایران به حسام‌السلطنه دستور داد از هرات عقب‌نشینی کند و سپس معاهده پاریس در ۱۸۵۷، بین ایران و انگلیس امضا شد و به‌موجب آن ایران از حقوق خود بر هرات صرف‌نظر کرد.

دوست‌محمد خان در سال ۱۸۶۳، در هرات درگذشت و در جوار خواجه عبدالله انصاری دفن شد.[۵]

کتابشناسی

  1. فرخ، سید مهدی (1314). نظری به شرق- تاریخ سیاسی افغانستان. تهران: چاپخانه مجلس، جلد اول، ص ۱۳ و ۱۴.
  2. کاتب هزاره، ملافیض محمد (1372). نژادنامه افغان به اهتمام عزیزالله رحیمی. چاپ قم، جلد اول، ص۱۸۳ و ۱۸۴.
  3. ریاضی هروی، محمدیوسف (1369). عین الوقایع به کوشش محمد آصف فکرت. تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، ص 52.
  4. ریاضی هروی، محمدیوسف (1369). عین الوقایع به کوشش محمد آصف فکرت. تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، ص 53.
  5. علی آبادی، علیرضا (1395). جامعه و فرهنگ افغانستان. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص 525-527 و 537-540.