آیین بودا در تایلند: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
(صفحه‌ای تازه حاوی «تایلند جامعه‌ای است که در آن ارزش‌های مذهبی و اعتقادات همراه با سنت‌های دینی، نقش بزرگی در تکوین و قوام‌بخشیدن به روابط اجتماعی بازی می‌کند. فراوانی معبدهای زیبای بودایی که به تایلند لقب «سرزمین هزار معبد» داده است، نشان از گستردگی این آئ...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۷: خط ۳۷:


در دوران آیوتایا (۱۳۵۰تا ۱۷۶۷م) نیز پیشرفت و ترویج آئین بودایی ادامه یافت و شاهان این سلسله، معابد و صومعه‌های بسیاری را برای آموزش بودیسم برپا کردند. با سقوط آیوتایا به دست برمه‌ای‌ها در ۱۷۶۷ م و از میان‌رفتن بسیاری از متون بودایی، این آئین برای مدتی از گسترش بازماند؛ با روی‌کار آمدن دودمان چاکری در تونبوری و سپس در بانکوک، آموزه‌های بودایی جانی تازه گرفت؛ به‌ویژه که یکی از شاهان این سلسله، یعنی شاه مونگوت، پیش از سلطنت مدت ۲۷ سال را در کسوت رهبانیت گذراند و زبان پالی را که زبان اصلی و مقدس بودا بود فراگرفت و متون بودایی را به این زبان قرائت می‌کرد.
در دوران آیوتایا (۱۳۵۰تا ۱۷۶۷م) نیز پیشرفت و ترویج آئین بودایی ادامه یافت و شاهان این سلسله، معابد و صومعه‌های بسیاری را برای آموزش بودیسم برپا کردند. با سقوط آیوتایا به دست برمه‌ای‌ها در ۱۷۶۷ م و از میان‌رفتن بسیاری از متون بودایی، این آئین برای مدتی از گسترش بازماند؛ با روی‌کار آمدن دودمان چاکری در تونبوری و سپس در بانکوک، آموزه‌های بودایی جانی تازه گرفت؛ به‌ویژه که یکی از شاهان این سلسله، یعنی شاه مونگوت، پیش از سلطنت مدت ۲۷ سال را در کسوت رهبانیت گذراند و زبان پالی را که زبان اصلی و مقدس بودا بود فراگرفت و متون بودایی را به این زبان قرائت می‌کرد.
'''خلاصه آموزه‌های بودا'''
آموزه‌های بودا را دیرزمانی پس از او در کتابی به نام «تری پیتاکا»۳ (یا سه سبد) گردآوری کردند که خلاصه آن بدین شرح است: ۱. قتل نکن؛
۲. دزدی نکن؛ ۳ دروغ نگو؛ ۴. زنا نکن؛
۵. از مسکرات دوری کن.
تردیدی نیست که آموزه‌های بودایی بر جامعه تایلند آثار ژرفی بر جای گذاشته و هنر، فرهنگ، سنت و آموزش و پرورش را در این سرزمین متحول کرده است.
1. Nuttapash Intuputi
۲، نشانی انجمن بودائیان تایلند به شرح زیر است:
The Buddhist Association of Thailand: 41 Thanon Phra Aditya , Bangkok 10200; tel. (2) 281-5693; fax (2) 281-9564 3. Tripitaka
بودائیان زندگی را تجربه ناگواری می‌دانند و بر این باورند که انسان بارها می‌میرد و به‌دنیا می‌آید. این چرخه مرگ و نوزایی یا چرخه حیات را سامسارا می‌نامند. سالک بودایی همواره در پی آن است که راه رهایی از رنج سامسارا و زنجیره تولدهای پی‌درپی را بیابد و کسی که این راه را به انسان آموخت، بودا بود. به‌گمان بودا اگر انسان از زنجیره زندگی (یعنی تولدهای پیاپی) رهایی یابد آن‌گاه به «نیروانا» یا آرامش ابدی می‌رسد و نیروانا همان بهشتی است که همه بودائیان در آرزوی رسیدن به آن هستند.
راه رسیدن به نیروانا و نجات‌یافتن از تولدهای متوالی بر هشت اصل استوار است که مجموع آن‌ها را راه میانه یا (دارما)" نام نهاده‌اند، هشت اصل عبارتند از: فهم درست، پندار درست، سخن درست، رفتار درست، زندگی درست، تلاش درست، اندیشه درست، تمرکز درست.
اما چرا انسان نباید دوباره متولد شود؟ زیرا از نظر بودا زندگی و وجود، نوعی رنج است و انسان باید بکوشد تا از این رنج که زائیده هوای نفس است رهایی یابد، برای درمان رنج باید بر تمایلات نفسانی چیره شد و راه آن پیروی از همان هشت رفتار است. اگر انسان راه میانه، یعنی زندگی درست را در پیش‌گیرد به نیروانا می‌رسد و از زایش مجدد و آمدن به جهان وجود رها می‌شود. (کارما)۳
'''۱-۵-سنت‌های بودایی'''
از آنجا که پختن غذا برای راهبان بودایی حرام است، آن‌ها معمولا با سرهای تراشیده و رداهای نارنجی‌رنگ هر روز صبح از صومعه
1. Samsara 2. Dharma 3. Carma
۱۵۹
۱۶۰
بیرون می‌روند و در خیابان‌ها از مردم غذا و مواد خوراکی می‌گیرند و آن را در کشکولی که در دست دارند می‌گذارند در کشورهای پیرو سنت بودایی تراوادا، راهبان دو گروه هستند. وظیفه اصلی یک گروه از آن‌ها که روستایی هستند، آموزش دینی مردم و رسیدگی به نیازهای آن‌ها است.گروه دیگر، راهبان جنگلی‌اند که شمار آن‌ها کمتر است و کار آنان مراقبه است، مردم با صدقه‌دادن به راهبان، برای زندگی کنونی و زندگی‌های بعدی خود، به ثواب می‌رسند. راهبان بودایی باید از خویشان و دوستان دوری‌کنند و به مراقبه‌های سخت و عمیق شهودی که به آرامش ذهنی می‌رسد، بپردازند. گفته می‌شود سنت بودایی تراوادا که تعالیم آن به زبان پالی است، به آموزه‌های بودا نزدیک‌تر است و هسته اصلی آن کوشش «شخصی» است و فقط با کوشش شخصی است که می‌توان سرشت واقعیت را دریافت و به چرخه مرگ و زندگی پایان داد، به نظر بودائیان تراوادا، رستگاری فقط با انضباط ذهن و بدن به‌دست می‌آید و برای رسیدن به آن، نیاز به هیچ مرشد و حتی نیروهای فرازمینی نیست، در آموزه‌های بودایی آنچه راهب باید بخورد یا بپوشد به دقت و با جزئیات مشخص شده است.
«مذهب تراوادا، برخلاف مذاهب دیگر بودایی و حتی ادیان دیگر، برای مردم آئین‌های دشواری دارد، مردم در روز ماه نو و در هنگام ماه بدر گرد هم می‌آیند و معمولا در حضور راهبی با ادای شهادت به پناهگاه‌های سه‌گانه و اعلام پذیرش احکام پنج‌گانه با دین خود تجدید بیعت می‌کنند، سپس به موعظه راهب گوش می‌سپارند که معمولا تشریفاتی است و بعد ممکن است زمان کوتاهی به مراقبه بپردازند ...» (هاکینز، ۱۳۸۲: ۷۳).
ورود به جرگه راهبان کار چندان دشواری نیست، راهبان دو دسته‌اند، گروهی موقت و گروهی دائمی، بیشتر مردم تایلند آرزو
دارند که یکی از پسران آن‌ها دست کم برای مدت سه ماه به جرگه راهبان درآیند تا از این رهگذر ثواب برند. حتی برخی از کارمندان دولت و افسران می‌توانند مرخصی بگیرند و برای مدتی به سلک رهبانیت درآیند. برای این کار نخست باید طالع‌بین زمان سعد را مشخص کند. طلبه سر خود را می‌تراشد و غسل می‌کند؛ سپس اوراد لازم را می‌خواند و یک‌دست ردا و دیگر لوازم زندگی راهب را می‌گیرد. پس از آن راهب ارشدی آموزش او را آغاز می‌کند.
«هر مانکی باید اصول اساسی را که ۲۲۰ اصل هستند، رعایت کند. ترجمه واژه پالی «بیخو»۲ به انگلیسی آسان نیست، مانک نزدیک‌ترین ترجمه است... مانکی‌که ده سال یا بیشتر مراسم «واسا» را انجام داده باشد، می‌تواند «ترا» (در لغت به معنی پیر و شیخ) خوانده شود و مانکی که ۲۰ سال یا بیشتر مراسم واسا را برگزار کرده باشد، «تراماها» خوانده می‌شود، چنین شخصی در همه این مراحل همچنان «بیخو» است. در [کتاب] «داماپادا» آمده است: کسی «ترا» نمی‌شود فقط به‌دلیل موی سفید و سن بالا، کسی که حقیقت راستی، بی‌آزاری، مقاومت و کنترل در او جای‌گرفته باشد، چنین مرد عاقلی‌که همه ناپاکی‌ها را از خود دورکرده باشد، می‌تواند «ترا» نامیده شود» (تمهیدی؛ ۱۳۷۹: ۴۲).
محمدربیع‌ابن‌محمدابراهیم که در ۱۶۸۶م به همراه هیئت سفارت شاه سلیمان صفوی به سیام رفت با تعصب خاص خود درباره روحانیان بودایی سیام می‌نویسد:
«و علمای این طائفه را به زبان خود «روئی» می‌گویند ... که به کار و شغل دنیا متوجه نشده بی‌رخت و لباس و متاعی دست از 1. Patimokkha 2. Bhikhu 3. Thera
4. Teramaha
5. Dhamma Pada
۱۶۱
۱۶۲
لوازم زندگی کشیده و در راه باطل ثابت قدم می‌باشند و به اجماع، منکر تزویج‌اند ... حتی شاهزادگان ایشان در صغر سن به خدمت روئیان به بتخانه‌ها آمده به جاروب‌کشی مسکن بتان اشتغال داشته باشند و به ریاضت نفس تن درداده آداب و شرایط کیش خود را فرا می‌گیرند» (محمدربیع، ۱۱۳:۱۳۵۶).
«و خلاصه موعظه ایشان آن‌که ترک دنیا بکنید و از لذات بی‌وفای او بگذرید و خواب و خورش کم کنید و از عبادت اصنام غافل نشوید و طمع در مال مردم مکنید و در ساختن و آبادی بتخانه‌ها بکوشید و با آن‌که مملکت ایشان وسعتی ندارد و قریب به پنج هزار بتخانه بیش است، می‌گویند که بتخانه باز بسازید و آنچه دارید در زیر پای بتان دفن کنید» (همان: ۱۱۴).
«و سکنه آن ولایت را اعتقاد آنست که این جماعت (روحانیون) هادی راه ضلالند و بدون وجود ایشان کار ماه تباه است و از مال ما نصیب و بهره دارند و چیزی که به ایشان داده شود، صرف و خوردن آن حرام است» (همان: ۱۱۵).
«و جمع کثیری دست از کار کشیده و بنابر آن که هر که روئی شود از رعیتی معاف است و رعیتی نکرده به بتخانه‌ها رفته ساکن شده بودند (و پادشاه) مقرر کرده که هر که به بتخانه رود باید تا چند سال تحصیل کند تا از رعیتی معاف باشد... و الا اگر منظورش آسایش و تن‌پروری است او را به حال خود نگذاشته به جبر آورده به رعیتی باز داشته... و وجوهات دیوانی را از او می‌گیرند» (همان: ۱۱۷).
«سیامی‌ها روحانیان بودائی خود را فقط با کلمه «پرا (Phra) که به معنی عالیجاه» است خطاب می‌کنند. کلمه «پرا» از سانسکریت Brhat (که در زبان‌های ایرانی Beres و در فارسی «برز» به معنی بلندی، بزرگی و شکوه است) اقتباس شده است؛ چون روحانیان
بودائی هنگام سخن‌گفتن به جای کلمه «من» که مردم عادی خطاب به بزرگان آن را کاچائو (Kha chao) به معنی «بنده سرکار» و «چاکر» می‌گویند، لفظ ما را که در زبان سیامی «رو» (Rao) می‌باشد به کار می‌برند، ظاهرا ایرانیان این نام (روئی) را روی آن‌ها گذارده‌اند. پس روئی کسی است که به جای «من» می‌گوید «ما»؛ مؤلف سفینه روئی را به روئیان جمع بسته است... روحانیان بودائی حق ندارند تکدی کنند، ولی برای به‌دست‌آوردن غذای روزانه خود از ساعات ابتدایی صبح در خیابان‌ها و معابر راه می‌افتند و در برابر دکان‌ها و یا منازل توقف کوتاهی می‌کنند و بدون این‌که سخنی بگویند باید هرچه که به آن‌ها داده می‌شود، بپذیرند.
در دهات، روستائیان بشقاب‌های برنج و گوشت و میوه و سایر اطعمه‌ای راکه آماده کرده‌اند، جلوی آن‌ها می‌گذارند و آنان بشقاب‌ها را در کشکول خود خالی می‌کنند و نذورات را به عبادتگاه می‌برند. در آنجا آنچه به دست آمده در یک جا جمع می‌کنند و آخرین غذای خود را در حدود ساعت ۱۱ صبح می‌خورند و فقط در آن ساعت حق دارند آب بیاشامند.
بقیه روز را صرف تفکر، خواندن اوراد مذهبی، مطالعه نوشته‌های دینی، تعلیم نوآموزان و انجام کارهای مختلف در عبادتگاه می‌کنند؛ آخرین مراسم مذهبی نیز حدود ساعت ۵ بعدازظهر انجام می‌گیرد. پس از آن هر یک به اطاق خود که در ساختمان مخصوص اقامتگاه عباد (کنه (Khana قرار دارد می‌روند» (همان: زیرنویس ۲۸۷-۲۸۶).

نسخهٔ ‏۱۳ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۵۹

تایلند جامعه‌ای است که در آن ارزش‌های مذهبی و اعتقادات همراه با سنت‌های دینی، نقش بزرگی در تکوین و قوام‌بخشیدن به روابط اجتماعی بازی می‌کند. فراوانی معبدهای زیبای بودایی که به تایلند لقب «سرزمین هزار معبد» داده است، نشان از گستردگی این آئین در میان مردم دارد، بر پایه آمار سال ۲۰۰۰م، حدود ۶/۹۴درصد از مردم تایلند را بودائیان از شاخه تراوادا (یا هینایانا)" تشکیل می‌دهند. فرقه‌ای از شاخه تراوادا که «ماهانیکایا»۳ نامیده می‌شود، در تایلند گستردگی بیشتری دارد و مدارای مذهبی یکی از پایه‌های آن است؛ درحالی‌که فرقه «تامایوت»" که ۱۰درصد بودائیان تایلند را دربر می‌گیرد، فرقه سخت‌گیرتری به‌شمار می‌رود.

دین بودایی آئینی است که برای زندگی فلسفه‌ای خاص دارد و از آنجاکه در آن مباحث کلامی مطرح نشده است، از ادیان الهی شمرده نمی‌شود، در آموزه‌های بودایی حرفی از آفریدگار و یا چگونگی آفرینش جهان و موضوع معاد مطرح نیست، ولی بودائیان به وجود خداوند در جایگاه آفریننده جهان و کائنات، باور دارند.

۱۵۲

در تایلند بیش از ۳۰ هزار معبد بودایی وجود دارد که حدود ۲۶۰ هزار راهب (یا مانک)، را در خود جای داده است، افزون بر این، ۱۷ معبد ماهایانای چینی و ۱۶ معبد ماهایانای ویتنامی نیز در سراسر تایلند به فعالیت سرگرمند که زیر نظر سازمان‌های بودایی آن کشور فعالیت می‌کنند، به‌طور کلی سیاست مذهبی حکومت، Thravada. ۱ به معنی «طریقت شیوخ». این شاخه از آئین بوداکه در میان بوداییان جهان در اقلیت قرار دارد، تأکید خاصی بر مراقبه و انضباط در زندگی دارد و امروزه بیشتر بوداییان کشورهای سریلانکا، میانمار، تایلند، لائوس وکامبوج از این شاخه پیروی می‌کنند. در حالی که بودائیان چین، کره، ژاپن و ویتنام، پیرو شاخه ماهایانا Mahayana (به معنی گردونه بزرگ) از آئین بودا هستند.

2. Hynayana

3. Mahanykaya 5. Tammayut 5. Monk


تقویت و حمایت از آئین بودایی و گسترش آن است، اما مخالفتی هم با سایر ادیان ندارد.

۲.۱- گسترش آیین بودا در تایلند

حدود ۲۲۰۰ سال پیش، آشوکا، امپراتور هند (۲۳۲م تا ۲۷۳ م) که به مذهب بودایی گرویده بود، دو نفر از مبلغان بودایی به نام‌های «سونا و اوتارا» را برای ترویج آئین بودا به سرزمینی در جنوب شرقی آسیا که «سووارنابومی»" یا «سرزمین طلا» (تایلند امروزی) نامیده می‌شد، فرستاد. در زمان‌های دور یونانیان این منطقه را «سرزمین طلایی»۳ و ایرانیان و اعراب آن را «بلاد الذهب» می‌نامیدند. براساس حفاری‌های انجام شده و بررسی‌های باستان‌شناسی، محل اقامت و تبلیغ این دو نفر شهری بوده است که در تایلند امروز «ناخون پاتون» نامیده می‌شود و در ۶۰ کیلومتری غرب بانکوک قرار دارد. معبد بزرگ این شهر، قدیمی‌ترین معبد بودایی موجود در تایلند است.

گفته می‌شود که در زمان‌های کهن پادشاهی به نام «فایاکونگ» نوزاد پسری به‌نام «فایا پان»۶ داشت، منجمان پیش‌بینی کردند که فرزند شاه او را می‌کشد. فایا کونگ که از این پیشگویی ترسیده بود، نوزاد را در قایقی گذاشت و آن را در رودخانه‌ای رها کرد. زنی به نام «هوم» فرزند را از آب گرفت و نزد خود برد و به تربیت او همت گماشت تا این‌که مرد بزرگی شد. فایا پان به خدمت یکی از شاهان آن نواحی درآمد و از سوی او مأمور تسخیر سرزمین‌های

1. Sona & Uttara 2. Suvarnabhumi

3. Golden Cheronese 4. Nokhon Pathon 5. Phaya Kong 6. Phaya Pan

۱۵۳


۱۵۴

نزدیک به آن حدود شد. در اجرای این مأموریت بود که به سرزمین پدر لشگر کشید و در هنگام نبرد پدر خود را کشت و آن پیشگویی درست از آب درآمد. هنگامی‌که فایا پان متوجه حقیقت شد از کار خود افسوس خورد، اما دیگر کار از کار گذشته بود، از این‌رو نزد راهبان بودایی رفت و از آن‌ها چاره خواست تا قتل پدر را جبران کند. راهبان از او خواستند معبد بزرگی برای بودا بسازد که سر به آسمان بساید؛ این چنین بود که معبد ناخون پاتون ساخته شد. البته معبد اصلی چندبار خراب و دوباره بازسازی شد که آخرین بازسازی آن در زمان رامای چهارم یعنی شاه مونگوت بود. مونگوت که خود به لباس راهبان درآمده بود و مدتی طولانی و پیش از سلطنت، به سبک راهبان به سفرهای دور و دراز می‌رفت، روزی در میان جنگل به این محل رسید و دستور داد که بر ویرانه‌های معابد پیشین، معبد بزرگی برپا کنند؛ بدین‌سان شهر ناخون پاتون به بزرگ‌ترین حوزه دینی بودایی تایلند تبدیل شد (8 :2000 .(Jumsai;

این شهر ۲۰۰۰م سال پیش که نخستین مبلغان بودایی را به خود دید، از توابع کشور «مون» در تمدن دواراواتی بود؛ بعدها سیامی‌ها یا اقوام تایی در پیشروی‌های خود به سوی جنوب، به این خطه رسیدند. هنگامی که نخستین حکومت تایی در سده سیزدهم در سوخوتای، شمال تایلند کنونی، تشکیل شد، جزیره سیلان (سریلانکا) واقع در جنوب هند یکی از مراکز بزرگ و مهم ترویج آئین بودا بود و مبلغان بودایی رفته‌رفته برای تبلیغ این آئین به شهر «ناخون سی تامارات» در جنوب تایلند امروزی می‌آمدند. رام کام هنگ پادشاه سوخوتای یکی از این مبلغان را به سرزمین خویش فراخواند و از طریق او بودایی شد؛ سپس تصمیم بر گسترش و ترویج این آئین گرفت و یکی از نوادگان پسری او به نام لیتای" که 1. Nakorn Sittammarat 2. Litai


خود از بودائیان سرسخت بود مبلغان دیگری را از کشور «مون» به سرزمین خود طلبید تا این آئین را رواج دهند (9 .(Ibid:

در دوران آیوتایا (۱۳۵۰تا ۱۷۶۷م) نیز پیشرفت و ترویج آئین بودایی ادامه یافت و شاهان این سلسله، معابد و صومعه‌های بسیاری را برای آموزش بودیسم برپا کردند. با سقوط آیوتایا به دست برمه‌ای‌ها در ۱۷۶۷ م و از میان‌رفتن بسیاری از متون بودایی، این آئین برای مدتی از گسترش بازماند؛ با روی‌کار آمدن دودمان چاکری در تونبوری و سپس در بانکوک، آموزه‌های بودایی جانی تازه گرفت؛ به‌ویژه که یکی از شاهان این سلسله، یعنی شاه مونگوت، پیش از سلطنت مدت ۲۷ سال را در کسوت رهبانیت گذراند و زبان پالی را که زبان اصلی و مقدس بودا بود فراگرفت و متون بودایی را به این زبان قرائت می‌کرد.

خلاصه آموزه‌های بودا

آموزه‌های بودا را دیرزمانی پس از او در کتابی به نام «تری پیتاکا»۳ (یا سه سبد) گردآوری کردند که خلاصه آن بدین شرح است: ۱. قتل نکن؛

۲. دزدی نکن؛ ۳ دروغ نگو؛ ۴. زنا نکن؛

۵. از مسکرات دوری کن.

تردیدی نیست که آموزه‌های بودایی بر جامعه تایلند آثار ژرفی بر جای گذاشته و هنر، فرهنگ، سنت و آموزش و پرورش را در این سرزمین متحول کرده است.

1. Nuttapash Intuputi

۲، نشانی انجمن بودائیان تایلند به شرح زیر است:

The Buddhist Association of Thailand: 41 Thanon Phra Aditya , Bangkok 10200; tel. (2) 281-5693; fax (2) 281-9564 3. Tripitaka


بودائیان زندگی را تجربه ناگواری می‌دانند و بر این باورند که انسان بارها می‌میرد و به‌دنیا می‌آید. این چرخه مرگ و نوزایی یا چرخه حیات را سامسارا می‌نامند. سالک بودایی همواره در پی آن است که راه رهایی از رنج سامسارا و زنجیره تولدهای پی‌درپی را بیابد و کسی که این راه را به انسان آموخت، بودا بود. به‌گمان بودا اگر انسان از زنجیره زندگی (یعنی تولدهای پیاپی) رهایی یابد آن‌گاه به «نیروانا» یا آرامش ابدی می‌رسد و نیروانا همان بهشتی است که همه بودائیان در آرزوی رسیدن به آن هستند.

راه رسیدن به نیروانا و نجات‌یافتن از تولدهای متوالی بر هشت اصل استوار است که مجموع آن‌ها را راه میانه یا (دارما)" نام نهاده‌اند، هشت اصل عبارتند از: فهم درست، پندار درست، سخن درست، رفتار درست، زندگی درست، تلاش درست، اندیشه درست، تمرکز درست.

اما چرا انسان نباید دوباره متولد شود؟ زیرا از نظر بودا زندگی و وجود، نوعی رنج است و انسان باید بکوشد تا از این رنج که زائیده هوای نفس است رهایی یابد، برای درمان رنج باید بر تمایلات نفسانی چیره شد و راه آن پیروی از همان هشت رفتار است. اگر انسان راه میانه، یعنی زندگی درست را در پیش‌گیرد به نیروانا می‌رسد و از زایش مجدد و آمدن به جهان وجود رها می‌شود. (کارما)۳

۱-۵-سنت‌های بودایی

از آنجا که پختن غذا برای راهبان بودایی حرام است، آن‌ها معمولا با سرهای تراشیده و رداهای نارنجی‌رنگ هر روز صبح از صومعه

1. Samsara 2. Dharma 3. Carma

۱۵۹


۱۶۰

بیرون می‌روند و در خیابان‌ها از مردم غذا و مواد خوراکی می‌گیرند و آن را در کشکولی که در دست دارند می‌گذارند در کشورهای پیرو سنت بودایی تراوادا، راهبان دو گروه هستند. وظیفه اصلی یک گروه از آن‌ها که روستایی هستند، آموزش دینی مردم و رسیدگی به نیازهای آن‌ها است.گروه دیگر، راهبان جنگلی‌اند که شمار آن‌ها کمتر است و کار آنان مراقبه است، مردم با صدقه‌دادن به راهبان، برای زندگی کنونی و زندگی‌های بعدی خود، به ثواب می‌رسند. راهبان بودایی باید از خویشان و دوستان دوری‌کنند و به مراقبه‌های سخت و عمیق شهودی که به آرامش ذهنی می‌رسد، بپردازند. گفته می‌شود سنت بودایی تراوادا که تعالیم آن به زبان پالی است، به آموزه‌های بودا نزدیک‌تر است و هسته اصلی آن کوشش «شخصی» است و فقط با کوشش شخصی است که می‌توان سرشت واقعیت را دریافت و به چرخه مرگ و زندگی پایان داد، به نظر بودائیان تراوادا، رستگاری فقط با انضباط ذهن و بدن به‌دست می‌آید و برای رسیدن به آن، نیاز به هیچ مرشد و حتی نیروهای فرازمینی نیست، در آموزه‌های بودایی آنچه راهب باید بخورد یا بپوشد به دقت و با جزئیات مشخص شده است.

«مذهب تراوادا، برخلاف مذاهب دیگر بودایی و حتی ادیان دیگر، برای مردم آئین‌های دشواری دارد، مردم در روز ماه نو و در هنگام ماه بدر گرد هم می‌آیند و معمولا در حضور راهبی با ادای شهادت به پناهگاه‌های سه‌گانه و اعلام پذیرش احکام پنج‌گانه با دین خود تجدید بیعت می‌کنند، سپس به موعظه راهب گوش می‌سپارند که معمولا تشریفاتی است و بعد ممکن است زمان کوتاهی به مراقبه بپردازند ...» (هاکینز، ۱۳۸۲: ۷۳).

ورود به جرگه راهبان کار چندان دشواری نیست، راهبان دو دسته‌اند، گروهی موقت و گروهی دائمی، بیشتر مردم تایلند آرزو


دارند که یکی از پسران آن‌ها دست کم برای مدت سه ماه به جرگه راهبان درآیند تا از این رهگذر ثواب برند. حتی برخی از کارمندان دولت و افسران می‌توانند مرخصی بگیرند و برای مدتی به سلک رهبانیت درآیند. برای این کار نخست باید طالع‌بین زمان سعد را مشخص کند. طلبه سر خود را می‌تراشد و غسل می‌کند؛ سپس اوراد لازم را می‌خواند و یک‌دست ردا و دیگر لوازم زندگی راهب را می‌گیرد. پس از آن راهب ارشدی آموزش او را آغاز می‌کند.

«هر مانکی باید اصول اساسی را که ۲۲۰ اصل هستند، رعایت کند. ترجمه واژه پالی «بیخو»۲ به انگلیسی آسان نیست، مانک نزدیک‌ترین ترجمه است... مانکی‌که ده سال یا بیشتر مراسم «واسا» را انجام داده باشد، می‌تواند «ترا» (در لغت به معنی پیر و شیخ) خوانده شود و مانکی که ۲۰ سال یا بیشتر مراسم واسا را برگزار کرده باشد، «تراماها» خوانده می‌شود، چنین شخصی در همه این مراحل همچنان «بیخو» است. در [کتاب] «داماپادا» آمده است: کسی «ترا» نمی‌شود فقط به‌دلیل موی سفید و سن بالا، کسی که حقیقت راستی، بی‌آزاری، مقاومت و کنترل در او جای‌گرفته باشد، چنین مرد عاقلی‌که همه ناپاکی‌ها را از خود دورکرده باشد، می‌تواند «ترا» نامیده شود» (تمهیدی؛ ۱۳۷۹: ۴۲).

محمدربیع‌ابن‌محمدابراهیم که در ۱۶۸۶م به همراه هیئت سفارت شاه سلیمان صفوی به سیام رفت با تعصب خاص خود درباره روحانیان بودایی سیام می‌نویسد:

«و علمای این طائفه را به زبان خود «روئی» می‌گویند ... که به کار و شغل دنیا متوجه نشده بی‌رخت و لباس و متاعی دست از 1. Patimokkha 2. Bhikhu 3. Thera

4. Teramaha

5. Dhamma Pada

۱۶۱


۱۶۲

لوازم زندگی کشیده و در راه باطل ثابت قدم می‌باشند و به اجماع، منکر تزویج‌اند ... حتی شاهزادگان ایشان در صغر سن به خدمت روئیان به بتخانه‌ها آمده به جاروب‌کشی مسکن بتان اشتغال داشته باشند و به ریاضت نفس تن درداده آداب و شرایط کیش خود را فرا می‌گیرند» (محمدربیع، ۱۱۳:۱۳۵۶).

«و خلاصه موعظه ایشان آن‌که ترک دنیا بکنید و از لذات بی‌وفای او بگذرید و خواب و خورش کم کنید و از عبادت اصنام غافل نشوید و طمع در مال مردم مکنید و در ساختن و آبادی بتخانه‌ها بکوشید و با آن‌که مملکت ایشان وسعتی ندارد و قریب به پنج هزار بتخانه بیش است، می‌گویند که بتخانه باز بسازید و آنچه دارید در زیر پای بتان دفن کنید» (همان: ۱۱۴).

«و سکنه آن ولایت را اعتقاد آنست که این جماعت (روحانیون) هادی راه ضلالند و بدون وجود ایشان کار ماه تباه است و از مال ما نصیب و بهره دارند و چیزی که به ایشان داده شود، صرف و خوردن آن حرام است» (همان: ۱۱۵).

«و جمع کثیری دست از کار کشیده و بنابر آن که هر که روئی شود از رعیتی معاف است و رعیتی نکرده به بتخانه‌ها رفته ساکن شده بودند (و پادشاه) مقرر کرده که هر که به بتخانه رود باید تا چند سال تحصیل کند تا از رعیتی معاف باشد... و الا اگر منظورش آسایش و تن‌پروری است او را به حال خود نگذاشته به جبر آورده به رعیتی باز داشته... و وجوهات دیوانی را از او می‌گیرند» (همان: ۱۱۷).

«سیامی‌ها روحانیان بودائی خود را فقط با کلمه «پرا (Phra) که به معنی عالیجاه» است خطاب می‌کنند. کلمه «پرا» از سانسکریت Brhat (که در زبان‌های ایرانی Beres و در فارسی «برز» به معنی بلندی، بزرگی و شکوه است) اقتباس شده است؛ چون روحانیان


بودائی هنگام سخن‌گفتن به جای کلمه «من» که مردم عادی خطاب به بزرگان آن را کاچائو (Kha chao) به معنی «بنده سرکار» و «چاکر» می‌گویند، لفظ ما را که در زبان سیامی «رو» (Rao) می‌باشد به کار می‌برند، ظاهرا ایرانیان این نام (روئی) را روی آن‌ها گذارده‌اند. پس روئی کسی است که به جای «من» می‌گوید «ما»؛ مؤلف سفینه روئی را به روئیان جمع بسته است... روحانیان بودائی حق ندارند تکدی کنند، ولی برای به‌دست‌آوردن غذای روزانه خود از ساعات ابتدایی صبح در خیابان‌ها و معابر راه می‌افتند و در برابر دکان‌ها و یا منازل توقف کوتاهی می‌کنند و بدون این‌که سخنی بگویند باید هرچه که به آن‌ها داده می‌شود، بپذیرند.

در دهات، روستائیان بشقاب‌های برنج و گوشت و میوه و سایر اطعمه‌ای راکه آماده کرده‌اند، جلوی آن‌ها می‌گذارند و آنان بشقاب‌ها را در کشکول خود خالی می‌کنند و نذورات را به عبادتگاه می‌برند. در آنجا آنچه به دست آمده در یک جا جمع می‌کنند و آخرین غذای خود را در حدود ساعت ۱۱ صبح می‌خورند و فقط در آن ساعت حق دارند آب بیاشامند.

بقیه روز را صرف تفکر، خواندن اوراد مذهبی، مطالعه نوشته‌های دینی، تعلیم نوآموزان و انجام کارهای مختلف در عبادتگاه می‌کنند؛ آخرین مراسم مذهبی نیز حدود ساعت ۵ بعدازظهر انجام می‌گیرد. پس از آن هر یک به اطاق خود که در ساختمان مخصوص اقامتگاه عباد (کنه (Khana قرار دارد می‌روند» (همان: زیرنویس ۲۸۷-۲۸۶).