وضعیت اقتصادی و معیشتی در اسپانیا: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
(صفحه‌ای تازه حاوی «با وجود اینکه هیچ معیار مشخص و ثابتی برای سنجیدن وضعیت و کیفیت زندگی در کشورهای مختلف وجود ندارد، ولی می توان گفت که شرایط زندگی مردم اسپانیا نسبت به سی سال گذشته بسیار بهتر و مناسب تر شده است. در زمان پیوستن اسپانیا به جامعه اروپا[2] در سال 1986،...» ایجاد کرد)
 
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)
خط ۱: خط ۱:
با وجود اینکه هیچ معیار مشخص و ثابتی برای سنجیدن وضعیت و کیفیت زندگی در کشورهای مختلف وجود ندارد، ولی می توان گفت که شرایط زندگی مردم اسپانیا نسبت به سی سال گذشته بسیار بهتر و مناسب تر شده است. در زمان پیوستن اسپانیا به جامعه اروپا[2] در سال 1986، تولید ناخالص ملی اسپانیا حدود یک سوم استاندارد کشورها بود. در سال 1991 این رقم 79 درصد بود. بعد از سه سال رکود، در سال 1994، 77 درصد بود و پیش بینی می شد که تا پایان قرن به 80 درصد می رسد.
با وجود اینکه هیچ معیار مشخص و ثابتی برای سنجیدن وضعیت و کیفیت زندگی در کشورهای مختلف وجود ندارد، ولی می توان گفت که شرایط زندگی مردم [[اسپانیا]] نسبت به سی سال گذشته بسیار بهتر و مناسب تر شده است. در زمان پیوستن اسپانیا به جامعه اروپا[2] در سال 1986، تولید ناخالص ملی اسپانیا حدود یک سوم استاندارد کشورها بود. در سال 1991 این رقم 79 درصد بود. بعد از سه سال رکود، در سال 1994، 77 درصد بود و پیش بینی می شد که تا پایان قرن به 80 درصد می رسد.


در داخل اسپانیا عدم توازن بسیاری در شرایط زندگی وجود دارد.  در شهر هایی چون کاتالونیا و مادرید، کیفیت پایین تری نسبت به شهر بالِریا که در شرایطی برتر از استاندارد اتحادیه اروپاست مشاهده می شود.
در داخل اسپانیا عدم توازن بسیاری در شرایط زندگی وجود دارد.  در شهر هایی چون کاتالونیا و مادرید، کیفیت پایین تری نسبت به شهر بالِریا که در شرایطی برتر از استاندارد اتحادیه اروپاست مشاهده می شود.
خط ۹: خط ۹:
'''زاغه نشینی'''
'''زاغه نشینی'''


با ایجاد شرایط سخت برای روستاییان، بعد از جنگ های داخلی، و نیز با تغییر تمرکز اقتصاد اسپانیا از کشاورزی به صنعتی، تعداد زیادی از روستاییان به شهر ها مهاجرت کردند. حدود 14 درصد کل جمعیت مکان اولیۀ زندگی خود را ترک کردند و به شهرهای بزرگی مانند مادرید و بارسلونا سرازیر شدند. همراه با این مهاجرت داخلی، مشکل مسکن برای این مهاجران ایجاد شد. عدم توانایی مالی برای خرید خانه، و یا حتی رفتارهای تبعیض آمیز شهروندان با مهاجران( به خصوص با کولیان و مهاجران خارجی) باعث شد که این افراد به زندگی در حلبی آبادهای اطراف شهرهای بزرگ اسپانیا روی بیاورند.
با ایجاد شرایط سخت برای روستاییان، بعد از جنگ های داخلی، و نیز با تغییر تمرکز اقتصاد اسپانیا از کشاورزی به صنعتی، تعداد زیادی از روستاییان به شهر ها مهاجرت کردند. حدود 14 درصد کل جمعیت مکان اولیۀ زندگی خود را ترک کردند و به شهرهای بزرگی مانند مادرید و بارسلونا سرازیر شدند. همراه با این مهاجرت داخلی، مشکل مسکن برای این مهاجران ایجاد شد. عدم توانایی [[مالی]] برای خرید خانه، و یا حتی رفتارهای تبعیض آمیز شهروندان با مهاجران( به خصوص با کولیان و مهاجران خارجی) باعث شد که این افراد به زندگی در حلبی آبادهای اطراف شهرهای بزرگ اسپانیا روی بیاورند.


پدیدۀ زاغه نشینی در اسپانیا کابولیسمو[3] نام دارد، که از واژۀ کابولا[4] به معنی خانه هایی ساخته شده از ورقه های روغن های نباتی وصنعتی، کارتن، چوب و نظیر همین ها ریشه گرفته است. دولت، زمانی که با عدم موفقیت در کنترل مهاجرت ها روبرو شد، تصمیم گرفت که با اعطای مجوز به زاغه نشینان و خراب کردن حلبی آبادهای غیر مجاز، این روند را کنترل کند. ولی آنهایی که موفق به دریافت مجوز می شدند نیز مجبور بودند سال ها برای دریافت امکاناتی اولیه مانند برق و آب و غیره در انتظار بمانند.
پدیدۀ زاغه نشینی در اسپانیا کابولیسمو[3] نام دارد، که از واژۀ کابولا[4] به معنی خانه هایی ساخته شده از ورقه های روغن های نباتی وصنعتی، کارتن، چوب و نظیر همین ها ریشه گرفته است. دولت، زمانی که با عدم موفقیت در کنترل مهاجرت ها روبرو شد، تصمیم گرفت که با اعطای مجوز به زاغه نشینان و خراب کردن حلبی آبادهای غیر مجاز، این روند را کنترل کند. ولی آنهایی که موفق به دریافت مجوز می شدند نیز مجبور بودند سال ها برای دریافت امکاناتی اولیه مانند برق و آب و غیره در انتظار بمانند.


از دهۀ 60 به بعد، تعداد این زاغه نشین ها تقریباً ثابت شد و مردم شروع به خرید و فروش آن نیز نمودند، همانند سایر اماکن مسکونی. از اوایل دهۀ 1970 تعداد این زاغه نشین ها رو به کاهش گذاشت، از آنجایی که بسیاری از مهاجران با جمع کردن پول خود موفق به خرید خانه ای آپارتمانی شده بودند، ولی این مکان ها هیچ گاه به طور کامل از بین نرفت. از سال 1982 تا 1992، یعنی در ده سال اول دولت سوسیالیست کارگران، تعداد خانه های زاغه نشینان به نصف، یعنی به 12.000 عدد در کل اسپانیا رسید؛ ولی هنوز هم منطقۀ زاغه نشینان در اطراف مادرید، بزرگترین حلبی آباد در اسپانیا محسوب می شود. افراد ساکن در این حلبی آبادها به شدت در معرض انواع جرم و جنایت و نیز تبعیض نژادی هستند.
از دهۀ 60 به بعد، تعداد این زاغه نشین ها تقریباً ثابت شد و مردم شروع به خرید و فروش آن نیز نمودند، همانند سایر اماکن مسکونی. از اوایل دهۀ 1970 تعداد این زاغه نشین ها رو به کاهش گذاشت، از آنجایی که بسیاری از مهاجران با جمع کردن پول خود موفق به خرید خانه ای آپارتمانی شده بودند، ولی این مکان ها هیچ گاه به طور کامل از بین نرفت. از سال 1982 تا 1992، یعنی در ده سال اول دولت سوسیالیست کارگران، تعداد خانه های زاغه نشینان به نصف، یعنی به 12.000 عدد در کل اسپانیا رسید؛ ولی هنوز هم منطقۀ زاغه نشینان در اطراف مادرید، بزرگترین حلبی آباد در اسپانیا محسوب می شود. افراد ساکن در این حلبی آبادها به شدت در معرض انواع جرم و جنایت و نیز تبعیض نژادی هستند.

نسخهٔ ‏۲۶ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۰۲:۵۹

با وجود اینکه هیچ معیار مشخص و ثابتی برای سنجیدن وضعیت و کیفیت زندگی در کشورهای مختلف وجود ندارد، ولی می توان گفت که شرایط زندگی مردم اسپانیا نسبت به سی سال گذشته بسیار بهتر و مناسب تر شده است. در زمان پیوستن اسپانیا به جامعه اروپا[2] در سال 1986، تولید ناخالص ملی اسپانیا حدود یک سوم استاندارد کشورها بود. در سال 1991 این رقم 79 درصد بود. بعد از سه سال رکود، در سال 1994، 77 درصد بود و پیش بینی می شد که تا پایان قرن به 80 درصد می رسد.

در داخل اسپانیا عدم توازن بسیاری در شرایط زندگی وجود دارد.  در شهر هایی چون کاتالونیا و مادرید، کیفیت پایین تری نسبت به شهر بالِریا که در شرایطی برتر از استاندارد اتحادیه اروپاست مشاهده می شود.

در سنجیدن کیفیت زندگی در اسپانیا فقط معیار درآمد داخلی یا درآمد هر نفر در نظر گرفته نمی شود. معیارهای دیگری چون امید به زندگی، سطح سواد، و سیستم آموزشی نیز در نظر گرفته می شوند. درست است که در حال حاضر اسپانیا هم ردۀ کشورهایی چون ژاپن و سوئیس نمی باشد، ولی در داخل اروپا، هرچند که رتبۀ اول را ندارد، ولی شرایطی نسبتاً مناسب را تجربه می کند. در این کشور، آمار امید به زندگی و نیز مرگ و میر نوزادان هنگام تولد، از بهترین و امیدوارکننده ترین ارقام در جهان محسوب می شود. تعداد افراد بی خانمان حتی از کشورهایی چون آلمان، فرانسه، و انگلیس که از نظر درآمد از اسپانیا بالاتر هستند، پایین تر می باشد.

شاید تنها دلیلی که اسپانیا تا کنون نتوانسته در ردۀ اول کشورهای اروپایی باشد، آمار بالای بیکاری است. اگر اسپانیا بتواند به نحوی بر معضل بیکاری فائق آید، از خوشبخت ترین کشورهای جهان خواهد بود.

زاغه نشینی

با ایجاد شرایط سخت برای روستاییان، بعد از جنگ های داخلی، و نیز با تغییر تمرکز اقتصاد اسپانیا از کشاورزی به صنعتی، تعداد زیادی از روستاییان به شهر ها مهاجرت کردند. حدود 14 درصد کل جمعیت مکان اولیۀ زندگی خود را ترک کردند و به شهرهای بزرگی مانند مادرید و بارسلونا سرازیر شدند. همراه با این مهاجرت داخلی، مشکل مسکن برای این مهاجران ایجاد شد. عدم توانایی مالی برای خرید خانه، و یا حتی رفتارهای تبعیض آمیز شهروندان با مهاجران( به خصوص با کولیان و مهاجران خارجی) باعث شد که این افراد به زندگی در حلبی آبادهای اطراف شهرهای بزرگ اسپانیا روی بیاورند.

پدیدۀ زاغه نشینی در اسپانیا کابولیسمو[3] نام دارد، که از واژۀ کابولا[4] به معنی خانه هایی ساخته شده از ورقه های روغن های نباتی وصنعتی، کارتن، چوب و نظیر همین ها ریشه گرفته است. دولت، زمانی که با عدم موفقیت در کنترل مهاجرت ها روبرو شد، تصمیم گرفت که با اعطای مجوز به زاغه نشینان و خراب کردن حلبی آبادهای غیر مجاز، این روند را کنترل کند. ولی آنهایی که موفق به دریافت مجوز می شدند نیز مجبور بودند سال ها برای دریافت امکاناتی اولیه مانند برق و آب و غیره در انتظار بمانند.

از دهۀ 60 به بعد، تعداد این زاغه نشین ها تقریباً ثابت شد و مردم شروع به خرید و فروش آن نیز نمودند، همانند سایر اماکن مسکونی. از اوایل دهۀ 1970 تعداد این زاغه نشین ها رو به کاهش گذاشت، از آنجایی که بسیاری از مهاجران با جمع کردن پول خود موفق به خرید خانه ای آپارتمانی شده بودند، ولی این مکان ها هیچ گاه به طور کامل از بین نرفت. از سال 1982 تا 1992، یعنی در ده سال اول دولت سوسیالیست کارگران، تعداد خانه های زاغه نشینان به نصف، یعنی به 12.000 عدد در کل اسپانیا رسید؛ ولی هنوز هم منطقۀ زاغه نشینان در اطراف مادرید، بزرگترین حلبی آباد در اسپانیا محسوب می شود. افراد ساکن در این حلبی آبادها به شدت در معرض انواع جرم و جنایت و نیز تبعیض نژادی هستند.