رهبران سیاسی معاصر چین: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
(صفحه‌ای تازه حاوی « == ''مقدمه:'' == در دوران باستان و میانه، در سرزمین چین تغیر و تحولات بنیادین سیاسی-اجتماعی و حتی تحولات اقتصادی، همیشه به کندی و در طول چندین قرن یکبار رخ می­داده است. ولی تحولات قرن بیستم در این کشور، چه از نظر حجم و ابعاد و چه به لحاظ تنوع و گسترد...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:


== ''مقدمه:'' ==
== ''مقدمه:'' ==
در دوران باستان و میانه، در سرزمین چین تغیر و تحولات بنیادین سیاسی-اجتماعی و حتی تحولات اقتصادی، همیشه به کندی و در طول چندین قرن یکبار رخ می­داده است. ولی تحولات قرن بیستم در این کشور، چه از نظر حجم و ابعاد و چه به لحاظ تنوع و گستردگی و سرعت، برابر با چندین قرن بوده است. تحولاتی هم­چون سقوط سیستم امپراتوری، روی کار آمدن نظام جمهوری، حملات نظامی کشورهای خارجی به ویژه ژاپن و اشغال بخش­های زیادی از این کشور، جنگ طولانی مدت داخلی، مشارکت در دو جنگ جهانی، روی کار آمدن نظام کمونیستی، وقوع انقلاب فرهنگی، و از همه مهم­تر اجرای اصلاحات و تحقق معجزه­ی اقتصادی، كه هرکدام تأثیری فوق العاده و بنیادینی در بخش­های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی این کشور و مردم آن برجای گذاشته است. در رأس هر یک از این تحولات یک یا چند شخصیت مهم قرار داشته که پرداختن به شرح حال آنان خود به کتاب مستقلی نیاز دارد. در این­جا مختصرا به شرح حال تنها پنج تن از رهبران معاصر چین هم­چون سون یات­سِن بنیانگذار جمهوری چین، چیانگ کای­شِک جانشین سون یات­سین و رهبر حزب ملی(کومین­تانگ)، مائو رهبر حزب کمونیست چین، چوئن­لای اولین نخست وزیر(مادام العمر) جمهوری خلق چین و دِنگ شیائوپینگ معمار اصلاحات چین که هریک در جای خود منشأ تحولات عمیقی در جامعه­ی چین بوده­اند و در واقع، سرنوشت و شرح زندگانی آن­ها بخشی از تاریخ معاصر چین هم به­شمار می­آیند، می پردازیم.
در دوران باستان و میانه، در سرزمین چین تغیر و تحولات بنیادین سیاسی-اجتماعی و حتی تحولات اقتصادی، همیشه به کندی و در طول چندین قرن یکبار رخ می­داده است. ولی تحولات قرن بیستم در این کشور، چه از نظر حجم و ابعاد و چه به لحاظ تنوع و گستردگی و سرعت، برابر با چندین قرن بوده است. تحولاتی هم­چون سقوط سیستم امپراتوری، روی کار آمدن نظام جمهوری، حملات نظامی کشورهای خارجی به ویژه ژاپن و اشغال بخش­های زیادی از این کشور، جنگ طولانی مدت داخلی، مشارکت در دو جنگ جهانی، روی کار آمدن نظام کمونیستی، وقوع انقلاب فرهنگی، و از همه مهم‌­تر اجرای اصلاحات و تحقق معجزه‌­ی اقتصادی، كه هرکدام تأثیری فوق العاده و بنیادینی در بخش‌­های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی این کشور و مردم آن برجای گذاشته است. در رأس هر یک از این تحولات یک یا چند شخصیت مهم قرار داشته که پرداختن به شرح حال آنان خود به کتاب مستقلی نیاز دارد. در این­جا مختصرا به شرح حال تنها پنج تن از رهبران معاصر چین هم­چون سون یات­سِن بنیانگذار جمهوری چین، چیانگ کای­شِک جانشین سون یات­سین و رهبر حزب ملی(کومین­تانگ)، مائو رهبر حزب کمونیست چین، چوئن­لای اولین نخست وزیر(مادام العمر) جمهوری خلق چین و دِنگ شیائوپینگ معمار اصلاحات چین که هریک در جای خود منشأ تحولات عمیقی در جامعه­‌ی چین بوده­‌اند و در واقع، سرنوشت و شرح زندگانی آن­ها بخشی از تاریخ معاصر چین هم به‌­شمار می‌­آیند، می پردازیم.


== ''سون یات­سِن، بنیانگذار جمهوری چین'' ==
== ''سون یات­سِن، بنیانگذار جمهوری چین'' ==
دكتر سون يات­سِن، در 12نوامبر سال1866ميلادي،در خانواده­ا­ي کشاورز و بسيار فقير در دهکده­ای از توابع شهر كانتون(استان گواندونگ[1])در جنوب شرقي چين ديده به جهان گشود. وی تا 6سالگی در کنار سایر اعضای خانواده به کارهای کشاورزی و دامداری اشتغال داشت. او در 10سالگی در مدرسه­ای در روستای خود ثبت نام نمود.
دكتر سون يات­سِن، در 12نوامبر سال1866ميلادي،در خانواده­ا­ي کشاورز و بسيار فقير در دهکده‌­ای از توابع شهر كانتون(استان گواندونگ (Guandong))در جنوب شرقي چين ديده به جهان گشود. وی تا 6سالگی در کنار سایر اعضای خانواده به کارهای کشاورزی و دامداری اشتغال داشت. او در 10سالگی در مدرسه‌­ای در روستای خود ثبت نام نمود.


در عصر سون یات­سن، بسیاری از ساكنان جنوب چین براي كار و  امرار معاش به خارج از کشور می­رفتند. «سون­مِه[2]» برادر سون یات­سن نیز به آمریکا مهاجرت کرده و در آن کشور فرد ثروتمندي شده بود. سون یات­سِن نيز در سال 1878و در 13سالگی با کمک برادرش به هانو لولو در هاوایی آمریکا رفت. وی در آن­جا ضمن فراگیری زبان انگلیسی، به تحصیلات خود ادامه داد. در همین ایام وی با آیین مسیحیت نیز آشنا و نسبت به آن علاقمند گردید. در سال 1883برادرش از ترس مسیحی شدن وی، سون را به چین بازگرداند. پس از بازگشت به چین برای ادامه­ی تحصیل به هنگ­کنگ رفته و تا سال1896 در دانشکده­ی پزشکی که زیر نظر مسیونرهای مسیحی اداره می­شد درس خواند و در سال 1892 به عنوان پزشک عمومي فارغ التحصیل و در یک بیمارستان وابسته به مسیونرها مشغول به کار شد. او امیدوار بود از اين طريق، بيماران چینی را طبابت کند، اما واقعیات اجتماعی و سرنوشت، مسير او را تغيير داد. سون یات­سِن با توجه به پیشینه­ی آشنایی که با مسیحیت پیدا کرده و در دانشکده­ای متعلق به مسیحیان تحصیل کرده بود، سرانجام به آیین مسیحیت گروید و تحت تأثیر تمدن وفرهنگ غرب  و افکار جمهوریخواهانه قرار گرفت. در همین ایام بود که وی با الهام از مسیح نجات دهنده، به فکر راه اندازی انقلابی جهت نجات مردم کشورش از یوغ امپراتوری چینگ و امپریالیسم غرب افتاد.
در عصر سون یات­سن، بسیاری از ساكنان جنوب چین براي كار و  امرار معاش به خارج از کشور می­رفتند. «سون­مِه (Sun Me)» برادر سون یات­سن نیز به آمریکا مهاجرت کرده و در آن کشور فرد ثروتمندي شده بود. سون یات­سِن نيز در سال 1878و در 13سالگی با کمک برادرش به هانو لولو در هاوایی آمریکا رفت. وی در آن­جا ضمن فراگیری زبان انگلیسی، به تحصیلات خود ادامه داد. در همین ایام وی با آیین مسیحیت نیز آشنا و نسبت به آن علاقمند گردید. در سال 1883برادرش از ترس مسیحی شدن وی، سون را به چین بازگرداند. پس از بازگشت به چین برای ادامه‌­ی تحصیل به هنگ­‌کنگ رفته و تا سال1896 در دانشکده­ی پزشکی که زیر نظر مسیونرهای مسیحی اداره می­شد درس خواند و در سال 1892 به عنوان پزشک عمومي فارغ التحصیل و در یک بیمارستان وابسته به مسیونرها مشغول به کار شد. او امیدوار بود از اين طريق، بيماران چینی را طبابت کند، اما واقعیات اجتماعی و سرنوشت، مسير او را تغيير داد. سون یات­سِن با توجه به پیشینه‌­ی آشنایی که با مسیحیت پیدا کرده و در دانشکده­ای متعلق به مسیحیان تحصیل کرده بود، سرانجام به آیین مسیحیت گروید و تحت تأثیر تمدن وفرهنگ غرب  و افکار جمهوری‌خواهانه قرار گرفت. در همین ایام بود که وی با الهام از مسیح نجات دهنده، به فکر راه اندازی انقلابی جهت نجات مردم کشورش از یوغ امپراتوری چینگ و امپریالیسم غرب افتاد.<ref>کتابشناسی
----[1]- Guandong.
 
[2] - Sun Me.


سابقی، محمد علی(1392). جامعه و فرهنگ چین.تهران: موسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد اول،ص 164</ref>
== ''مارشال چیانگ کای­شِک، ژنرال سرخ'' ==
== ''مارشال چیانگ کای­شِک، ژنرال سرخ'' ==
چیانگ کای­شِک در 31 اکتبر سال1887میلادی، در خانواده­ای نسبتا مرفه و تاجر، در منطقه­ی شیکو[1]در نزدیکی شهر نینگ­بو[2]، متولد شد. وی پدرش را در 8سالگی از دست داد. دوران کودکی چیانگ با شکست­های پی درپی چین از کشورهای غربی و جنگ داخلی همراه بود و این کشور از نظر اقتصادی در بدترین وضعیت قرارداشت. لذا، او به نظامی­گری روی آورد. در سال 1906 وارد آکادمی نظامی بائودینگ[3]شد و سپس در سال1907برای ادامه­ی تحصیل در این رشته عازم ژاپن شد. وی در آکادمی علوم نظامی توکیو تحت تأثیر افکار انقلابی سایر دانشجویان که برای سقوط نظام امپراتوری فعالیت می­کردند قرار گرفت. چیانگ با کمک برخی از دانشجویان چینی در جلسات سازمان تونگ مِنگ­خویی[4]که تشکیلاتی سیاسی و پیش از به­وجود آمدن کومین­تانگ راه اندازی شده بود، شرکت می­کرد. وی از سال1909تا1911میلادی در ارتش سلطنتی ژاپن خدمت می­کرد.
چیانگ کای­شِک در 31 اکتبر سال1887میلادی، در خانواده­ای نسبتا مرفه و تاجر، در منطقه‌­ی شیکو (Xikou)در نزدیکی شهر نینگ­بو (Ningbo)، متولد شد. وی پدرش را در 8سالگی از دست داد. دوران کودکی چیانگ با شکست‌­های پی درپی چین از کشورهای غربی و جنگ داخلی همراه بود و این کشور از نظر اقتصادی در بدترین وضعیت قرارداشت. لذا، او به نظامی­‌گری روی آورد. در سال 1906 وارد آکادمی نظامی بائودینگ (Baoding) شد و سپس در سال1907برای ادامه­‌ی تحصیل در این رشته عازم ژاپن شد. وی در آکادمی علوم نظامی توکیو تحت تأثیر افکار انقلابی سایر دانشجویان که برای سقوط نظام امپراتوری فعالیت می­کردند قرار گرفت. چیانگ با کمک برخی از دانشجویان چینی در جلسات سازمان تونگ مِنگ­خویی (Tong Menghu) که تشکیلاتی سیاسی و پیش از به­‌وجود آمدن کومین­تانگ راه اندازی شده بود، شرکت می­کرد. وی از سال1909تا1911میلادی در ارتش سلطنتی ژاپن خدمت می­کرد.
 
او، پس از حادثه­ی شورش ووچانگ[5]در سال 1911به چین بازگشته و به عنوان افسر توپخانه در هنگ نظامی ارتش انقلابیون در شانگهای مشغول به خدمت گردید. قیام شین­خَی[6]منجر به سقوط نظام امپراتوری دوهزار ساله و استقرار نظام جمهوری چین شد و چیانگ یکی از بنیانگذاران حزب کومین­تانگ بود.
 
پس از برعهده گرفتن فرماندهي ارتش جمهوری توسط یوان شی­کای[7]و شکست انقلاب دوم در سال1913، چیانگ نیز هم­چون سایر رهبران کومین­تانگ یا در ژاپن و در تبعید به سر می­برد و یا در شانگهای به زندگی نیمه مخفی خود ادامه می­داد. وی در سال­های اقامت در شانگهای با گروه­های گانگستر زیر زمینی مانند گروه«جنایتکاران سبز[8]» ارتباط نزدیکی برقرار ساخت[i]. وی در فوریه­ی سال1912، با همدستی تعدادی از اعضای کومین­تانگ اقدام به ترور رییس تشکیلات«احیای جامعه[ii]» كرده و در 18ماه مه 1916، عوامل چیانگ، چِن چی­مِی[9]رهبر «حزب انقلابی چین[iii]» را حذف فیزیکی نموده و چیانگ به عنوان رییس این حزب جایگزین او شد. در این ایام وجهه­ی سون یات­سِن به دلایل مختلف[iv]خدشه دار شده و وی به همراه برخی از رفقای قدیمی خود از پیوستن به حزب انقلابی چین در تبعید امتناع می­ورزیدند.
----[1]- Xikou.
 
[2]- Ningbo.
 
[3]- Baoding.
 
[4]- Tong Menghui.
 
[5]- Wuchang.
 
[6]- Xinhai.   یا همان 10 اکتبرسال 1912.
 
[7]- Yuan Shikai.
 
[8]- Green Gang.
 
[9]- Chen Chimei.
----[i]- رابطه­ی چیانگ با این گروه حتی پس از روی کار آمدن وی نیز ادامه داشت. چیانگ از این گروه برای ضربه زدن به مخالفان استفاده می کرد. هرگاه فرمان می داد اعضای این گروه جنایتکار به قتل، آدم ربایی و سرکوب تظاهرات هواداران کمونیست ها پرداخته و از ارتکاب هیچ جرمی ابا نداشتند. معروف است که در دوران مبارزه ی چیانگ با کمونیست ها به ویژه در شانگهای، این گروه به دستور چیانگ صدها نفر را حذف فیزیکی کردند که به دوران«ترور سفید» مشهور است.
 
[ii]- Restoration Society.


[iii]- Chinese Revolutionary Party.
او، پس از حادثه‌­ی شورش ووچانگ (Wuchang) در سال 1911به چین بازگشته و به عنوان افسر توپخانه در هنگ نظامی ارتش انقلابیون در شانگهای مشغول به خدمت گردید. قیام شین­خَی  (Xinhai) منجر به سقوط نظام امپراتوری دوهزار ساله و استقرار نظام جمهوری چین شد و چیانگ یکی از بنیانگذاران حزب کومین­تانگ بود.


[iv]- برای آشنایی با این موضوع به بخش زندگی سون یات سِن مراجعه شود.
پس از برعهده گرفتن فرماندهي ارتش جمهوری توسط یوان شی­کای (Yuan Shikai) و شکست انقلاب دوم در سال1913، چیانگ نیز هم­چون سایر رهبران کومین­تانگ یا در ژاپن و در تبعید به سر می­برد و یا در شانگهای به زندگی نیمه مخفی خود ادامه می­داد. وی در سال­های اقامت در شانگهای با گروه­های گانگستر زیر زمینی مانند گروه«جنایتکاران سبز (Green Gang)» ارتباط نزدیکی برقرار ساخت (رابطه­ی چیانگ با این گروه حتی پس از روی کار آمدن وی نیز ادامه داشت. چیانگ از این گروه برای ضربه زدن به مخالفان استفاده می کرد. هرگاه فرمان می داد اعضای این گروه جنایتکار به قتل، آدم ربایی و سرکوب تظاهرات هواداران کمونیست ها پرداخته و از ارتکاب هیچ جرمی ابا نداشتند. معروف است که در دوران مبارزه ی چیانگ با کمونیست ها به ویژه در شانگهای، این گروه به دستور چیانگ صدها نفر را حذف فیزیکی کردند که به دوران«ترور سفید» مشهور است.). وی در فوریه­ی سال1912، با همدستی تعدادی از اعضای کومین­تانگ اقدام به ترور رییس تشکیلات«احیای جامعه (Restoration Society)» كرده و در 18ماه مه 1916، عوامل چیانگ، چِن چی­مِی (Chen Chimei) رهبر «حزب انقلابی چین (Chinese Revolutionary Party)» را حذف فیزیکی نموده و چیانگ به عنوان رییس این حزب جایگزین او شد. در این ایام وجه‌ی سون یات­سِن به دلایل مختلف (برای آشنایی با این موضوع به بخش زندگی سون یات سِن مراجعه شود.) خدشه دار شده و وی به همراه برخی از رفقای قدیمی خود از پیوستن به حزب انقلابی چین در تبعید امتناع می­ورزیدند.<ref>کتابشناسی


سابقی، محمد علی(1392). جامعه و فرهنگ چین.تهران: موسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد اول،ص 180</ref>
== ''مائو تسه تونگ( مائو زدونگ)، بنیانگذار جمهوری خلق چین'' ==
== ''مائو تسه تونگ( مائو زدونگ)، بنیانگذار جمهوری خلق چین'' ==


=== دوران کودکی، نوجوانی و جوانی ===
=== دوران کودکی، نوجوانی و جوانی ===
مائو تسه تونگ، در 26 دسامبر 1892در منطقه­ي شائوشَن[1] در استان خونَن[2] به دنيا آمد. او در 8سالگی در مزرعه كار مي­كرد و هم­زمان در مدرسه­اي در نزديكي محل سكونتش تحصيل مي­نمود. وی در 13 سالگی مدرسه را برای کمک به پدرش در مزرعه که فردي سخت­گير و دقيق بود ترک کرد. خانواده­ی مائو مذهبي و پيرو آيين بودا بودند. وی سال­های بعد برای ادامه­ی تحصیل به چانگ شا[3] رفت. مائو18ساله بود كه نظام كهن امپراتوري چين، در انقلابي مردمی به رهبري دكتر سون یات­سِن در سال1911میلادی، سقوط و به جاي آن جمهوري چين تأسيس گرديد. مائو در اين دوران مدتي به استخدام ارتش انقلابی در آمد و یک سال بعد براي تکمیل تحصیلات متوسطه به شهر چانگ­شا رفته و در سال1918با مدرک دیپلم فارغ التحصیل شد. وی سپس با تشویق یکی از اساتیدش برای تحصیلات دانشگاهی به پکن رفته و به عنوان دانشجوی پاره وقت در دانشگاه پکن ثبت نام و همزمان به کار در کتابخانه­ی دانشگاه مشغول گردید. وی در این مدت با روشنفکران چپگرای دانشگاه هم­چون چِن دوشیو[4]آشنا و در جلسات سخنرانی آنان حضور یافته و با ایده­های مارکسیستی بیشتر آشنا گردید.
مائو تسه تونگ، در 26 دسامبر 1892در منطقه‌­ي شائوشَن (Shao Shan) در استان خونَن (Hunan) به دنيا آمد. او در 8سالگی در مزرعه كار مي­كرد و هم­زمان در مدرسه­‌اي در نزديكي محل سكونتش تحصيل مي­نمود. وی در 13 سالگی مدرسه را برای کمک به پدرش در مزرعه که فردي سخت­گير و دقيق بود ترک کرد. خانواده­ی مائو مذهبي و پيرو آيين بودا بودند. وی سال­‌های بعد برای ادامه‌­ی تحصیل به چانگ شا (Changsha) رفت. مائو18ساله بود كه نظام كهن امپراتوري چين، در انقلابي مردمی به رهبري دكتر سون یات­سِن در سال1911میلادی، سقوط و به جاي آن جمهوري چين تأسيس گرديد. مائو در اين دوران مدتي به استخدام ارتش انقلابی در آمد و یک سال بعد براي تکمیل تحصیلات متوسطه به شهر چانگ­شا رفته و در سال1918با مدرک دیپلم فارغ التحصیل شد. وی سپس با تشویق یکی از اساتیدش برای تحصیلات دانشگاهی به پکن رفته و به عنوان دانشجوی پاره وقت در دانشگاه پکن ثبت نام و همزمان به کار در کتابخانه­‌ی دانشگاه مشغول گردید. وی در این مدت با روشنفکران چپگرای دانشگاه هم­چون چِن دوشیو (Chen Duxiu) آشنا و در جلسات سخنرانی آنان حضور یافته و با ایده‌­های مارکسیستی بیشتر آشنا گردید.  
 
مائو پس از بازگشت به خونَن به عنوان مدیر مدرسه مشغول به کار شده و هم­زمان در فعاليت­هاي سياسي شركت كرده و به نوشتن و انتشار مقالات سياسي پرداخت. وی در همان­جا برای دومین بار[i]با يكي از معلمان مدرسه به نام خانم يانگ كَي­خویی[ii] ازدواج نمود(از سال1920تا1927 باهم زندگی مشترک داشتند) ولي به دليل اختلافات فكري و عقيدتي از هم جدا شده و با خانم ديگري به نام خِه زیجِن[iii] ازدواج مجدد کرد. مائو بنا به دلايلي با وي نيز نتوانست به زندگي مشترك ادامه دهد و لذا از او هم جدا و براي بار چهارم در سال 1939، با خانم جيانگ چينگ[iv] ازدواج كرد.
----[1]- Shao Shan.
 
[2]- Hunan.
 
[3]- Changsha.


[4]- Chen Duxiu.
مائو پس از بازگشت به خونَن به عنوان مدیر مدرسه مشغول به کار شده و هم­زمان در فعاليت­‌هاي سياسي شركت كرده و به نوشتن و انتشار مقالات سياسي پرداخت. وی در همان­جا برای دومین بار(نخستین ازدواج مائو با خانمی به نام لوو ایشیو(Luo Yixiu) که از سوی خانواده برایش در نظر گرفته شده بود، صورت گرفت و از سال1907 تا 1910 باهم زندگی مشترکی داشتند که بعدا از هم جدا شدند.)با يكي از معلمان مدرسه به نام خانم يانگ كَي­خویی (Yang Kaihui). ( وی در اکتبر سال 1930 به همراه فرزندش به نام مائو اَن لانگ توسط نیروهای کومین تانگ دستگیر و اعدام شد. مائو از این همسرش 3 پسر داشت که یکی توسط کومین تانگ اعدام شد و دیگری به نام مائو اَن یینگ در جنگ کره کشته شد و سومی مائو اَنچینگ نام داشت.) ازدواج نمود(از سال1920تا1927 باهم زندگی مشترک داشتند) ولي به دليل اختلافات فكري و عقيدتي از هم جدا شده و با خانم ديگري به نام خِه زیجِن(He Zizhen). ( مائو با سومین همسر خود از سال1928 تا 1939 زندگی مشترک داشت.) ازدواج مجدد کرد. مائو بنا به دلايلي با وي نيز نتوانست به زندگي مشترك ادامه دهد و لذا از او هم جدا و براي بار چهارم در سال 1939، با خانم جيانگ چينگ (Zhiang Chen). ( جیانگ چن همسر قدرتمند مائو بود که در دوران انقلاب فرهنگی رهبری گروه چهارنفره را بر عهده داشت.)ازدواج كرد<ref>کتابشناسی
----[i]- نخستین ازدواج مائو با خانمی به نام لوو ایشیو(Luo Yixiu) که از سوی خانواده برایش در نظر گرفته شده بود، صورت گرفت و از سال1907 تا 1910 باهم زندگی مشترکی داشتند که بعدا از هم جدا شدند.  
 
[ii]- Yang Kaihui. ( وی در اکتبر سال 1930 به همراه فرزندش به نام مائو اَن لانگ توسط نیروهای کومین تانگ دستگیر و اعدام شد. مائو از این همسرش 3 پسر داشت که یکی توسط کومین تانگ اعدام شد و دیگری به نام مائو اَن یینگ در جنگ کره کشته شد و سومی مائو اَنچینگ نام داشت.)
 
[iii]- He Zizhen.  ( مائو با سومین همسر خود از سال1928 تا 1939 زندگی مشترک داشت.)
 
[iv]- Zhiang Chen.  ( جیانگ چن همسر قدرتمند مائو بود که در دوران انقلاب فرهنگی رهبری گروه چهارنفره را بر عهده داشت.)


سابقی، محمد علی(1392). جامعه و فرهنگ چین.تهران: موسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد اول،ص 201</ref>
== ''چوئِن­لاي، نخست وزير مادام العمر جمهوري خلق چين'' ==
== ''چوئِن­لاي، نخست وزير مادام العمر جمهوري خلق چين'' ==


=== دوران کودکی، نوجوانی و جوانی ===
=== دوران کودکی، نوجوانی و جوانی ===
چوئِن­لاي در تاريخ پنجم ماه مارس 1898ميلادي، در خانواده­اي نسبتا مرفه و اشرافي و اهل علم و دانش در استان جِه­جيانگ در شرق چن به دنيا آمد. وي پس از تولد از سوي عمويش كه فرزندي نداشت، به فرزندي پذيرفته شد و پس از مرگ عمو، زير نظر همسر عمويش كه بانويي فرهيخته بود بزرگ شد. نا مادري مهربان چوئِن­لاي در سنين کودکی به او خواندن و نوشتن را آموخت به نحوي كه در 8 سالگي او مي­توانست اغلب رمان­هاي كلاسيك چيني را بخواند. چو در9 سالگي مادر اصلي و در10 سالگي مادر خوانده­ي خود را از دست داد و لذا تحت تكفل و سرپرستي عموي ديگرش در شهرستان شِن­يانگ[1] در شمال چين قرار گرفت. در اين شهر چوئِن­لاي وارد مدرسه­اي شد كه سيستم آموزشي غرب در آن جا آموزش داده مي­شد. در اين مدرسه وي افزون بر فراگيري زبان انگليسي و ساير علوم روز، با آثار نويسندگان روشنفكر چيني نيز آشنا شد. در سال 1913، با انتقال عموي چوئِن­لاي كه شغل دولتي داشت به شهر تيَن­جين[2]، وي وارد مدرسه­ي راهنمايي مشهور نانكَي[3] شد كه مدير آن يكي از شخصيت هاي برجسته­ي آموزشي قرن بيستم چين به نام جانگ بولينگ[4]بود. اغلب دانش آموزان اين مدرسه، رهبران آينده­ي كشور چين در زمينه­هاي مختلف شدند. چوئِن­لاي به خاطر استعداد و توانايي بالاي آموزشي، از سوي مدير مدرسه براي ادامه­ي تحصيل به ژاپن(1917) و سپس به فرانسه اعزام شد.
چوئِن­لاي در تاريخ پنجم ماه مارس 1898ميلادي، در خانواده‌­اي نسبتا مرفه و اشرافي و اهل علم و دانش در استان جِه­جيانگ در شرق چن به دنيا آمد. وي پس از تولد از سوي عمويش كه فرزندي نداشت، به فرزندي پذيرفته شد و پس از مرگ عمو، زير نظر همسر عمويش كه بانويي فرهيخته بود بزرگ شد. نا مادري مهربان چوئِن­لاي در سنين کودکی به او خواندن و نوشتن را آموخت به نحوي كه در 8 سالگي او مي­توانست اغلب رمان‌­هاي كلاسيك چيني را بخواند. چو در9 سالگي مادر اصلي و در10 سالگي مادر خوانده­‌ي خود را از دست داد و لذا تحت تكفل و سرپرستي عموي ديگرش در شهرستان شِن­يانگ (ShenYang) در شمال چين قرار گرفت. در اين شهر چوئِن­لاي وارد مدرسه­اي شد كه سيستم آموزشي غرب در آن جا آموزش داده مي­شد. در اين مدرسه وي افزون بر فراگيري زبان انگليسي و ساير علوم روز، با آثار نويسندگان روشنفكر چيني نيز آشنا شد. در سال 1913، با انتقال عموي چوئِن­لاي كه شغل دولتي داشت به شهر تيَن­جين (Tian Jin)، وي وارد مدرسه­‌ي راهنمايي مشهور نانكَي (Nankai) شد كه مدير آن يكي از شخصيت هاي برجسته­‌ي آموزشي قرن بيستم چين به نام جانگ بولينگ (Zhang Boling) بود. اغلب دانش آموزان اين مدرسه، رهبران آينده­‌ي كشور چين در زمينه‌­هاي مختلف شدند. چوئِن­لاي به خاطر استعداد و توانايي بالاي آموزشي، از سوي مدير مدرسه براي ادامه­‌ي تحصيل به ژاپن(1917) و سپس به فرانسه اعزام شد.<ref>کتابشناسی
----[1]- ShenYang.
 
[2]- Tian Jin.
 
[3]- Nankai.
 
[4]- Zhang Boling.


سابقی، محمد علی(1392). جامعه و فرهنگ چین.تهران: موسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد اول،ص 221</ref>
== ''دِنگ شيائو­پينگ، معمار اصلاحات چين'' ==
== ''دِنگ شيائو­پينگ، معمار اصلاحات چين'' ==


=== دوران کودکی، نوجوانی، جوانی و تحصیلات ===
=== دوران کودکی، نوجوانی، جوانی و تحصیلات ===
دِنگ شيائو­پينگ[1] در 22 ماه اوت سال 1904ميلادي در استان سي­چوان[2]در جنوب غرب چين، در خانواده­اي مرفه و زميندار به دنيا آمد. وي در كودكي مادرش را از دست داد و در 5سالگي براي آموزش وارد يك مدرسه­­ي خصوصي سنتي شد. در 7 سالگي بود كه در شهر چونگ­چينگ، در يك مدرسه­ي مدرن براي ادامه­ي تحصيل ثبت نام كرد. دِنگ در 15 سالگي و در سال1919به همراه 80 دانش آموز ديگر چيني در قالب برنامه­ي آموزشي-كاري كه براي دانش آموزان چيني در نظر گرفته شده بود، براي ادامه­ي تحصيل با كشتي عازم فرانسه گرديد. وي هنگام تحصيل در فرانسه ضمن آشنايي با ديگر دانشجويان مسن­تر چيني هم­چون چوئِن­لاي، تحت تأثير آن­ها قرار گرفته و به مطالعه­ي كتاب­ها و عقايد ماركسيستي پرداخت و در فعاليت­هاي سياسي شركت كرد. اگرچه برخي معتقدند، دِنگ و خيلي از افراد ديگر در آن زمان ماركسيست نبودند، بلكه ملي گراياني بودند كه مي­خواستند كشورشان مانند ساير كشورها پيشرفت كند و لذا گروه­هاي كمونيستي محملي بود براي آنان تا به فعاليت سياسي به پردازند. به هرحال، دِنگ در سال1922 به ليگ جوانان سوسياليست چين و در سال 1924 در همان فرانسه به حزب كمونيست پيوست و در سال 1926، پيش از بازگشت به چين سفري به مسكو داشت و چند ماه در آن­جا به مطالعه­ي مرام كمونيستي پرداخت.  
دِنگ شيائو­پينگ (Deng Xiaoping) در 22 ماه اوت سال 1904ميلادي در استان سي­چوان (Sichuan) در جنوب غرب چين، در خانواده­اي مرفه و زمين‌دار به دنيا آمد. وي در كودكي مادرش را از دست داد و در 5سالگي براي آموزش وارد يك مدرسه‌­­ي خصوصي سنتي شد. در 7 سالگي بود كه در شهر چونگ­چينگ، در يك مدرسه­‌ي مدرن براي ادامه­‌ي تحصيل ثبت نام كرد. دِنگ در 15 سالگي و در سال1919به همراه 80 دانش آموز ديگر چيني در قالب برنامه­‌ي آموزشي-كاري كه براي دانش آموزان چيني در نظر گرفته شده بود، براي ادامه­‌ي تحصيل با كشتي عازم فرانسه گرديد. وي هنگام تحصيل در فرانسه ضمن آشنايي با ديگر دانشجويان مسن­تر چيني هم­چون چوئِن­لاي، تحت تأثير آن­ها قرار گرفته و به مطالعه­‌ي كتاب­‌ها و عقايد ماركسيستي پرداخت و در فعاليت­‌هاي سياسي شركت كرد. اگرچه برخي معتقدند، دِنگ و خيلي از افراد ديگر در آن زمان ماركسيست نبودند، بلكه ملي گراياني بودند كه مي­خواستند كشورشان مانند ساير كشورها پيشرفت كند و لذا گروه­‌هاي كمونيستي محملي بود براي آنان تا به فعاليت سياسي به پردازند. به هرحال، دِنگ در سال1922 به ليگ جوانان سوسياليست چين و در سال 1924 در همان فرانسه به حزب كمونيست پيوست و در سال 1926، پيش از بازگشت به چين سفري به مسكو داشت و چند ماه در آن­جا به مطالعه­‌ي مرام كمونيستي پرداخت.<ref>کتابشناسی
----[1] - Deng Xiaoping.
 
سابقی، محمد علی(1392). جامعه و فرهنگ چین.تهران: موسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد اول،ص 236</ref>


[2]- Sichuan.
=== کتابشناسی ===
سابقی، محمد علی(1392). جامعه و فرهنگ چین.تهران: موسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد اول،ص 164-236

نسخهٔ ‏۱۳ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۲۶

مقدمه:

در دوران باستان و میانه، در سرزمین چین تغیر و تحولات بنیادین سیاسی-اجتماعی و حتی تحولات اقتصادی، همیشه به کندی و در طول چندین قرن یکبار رخ می­داده است. ولی تحولات قرن بیستم در این کشور، چه از نظر حجم و ابعاد و چه به لحاظ تنوع و گستردگی و سرعت، برابر با چندین قرن بوده است. تحولاتی هم­چون سقوط سیستم امپراتوری، روی کار آمدن نظام جمهوری، حملات نظامی کشورهای خارجی به ویژه ژاپن و اشغال بخش­های زیادی از این کشور، جنگ طولانی مدت داخلی، مشارکت در دو جنگ جهانی، روی کار آمدن نظام کمونیستی، وقوع انقلاب فرهنگی، و از همه مهم‌­تر اجرای اصلاحات و تحقق معجزه‌­ی اقتصادی، كه هرکدام تأثیری فوق العاده و بنیادینی در بخش‌­های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی این کشور و مردم آن برجای گذاشته است. در رأس هر یک از این تحولات یک یا چند شخصیت مهم قرار داشته که پرداختن به شرح حال آنان خود به کتاب مستقلی نیاز دارد. در این­جا مختصرا به شرح حال تنها پنج تن از رهبران معاصر چین هم­چون سون یات­سِن بنیانگذار جمهوری چین، چیانگ کای­شِک جانشین سون یات­سین و رهبر حزب ملی(کومین­تانگ)، مائو رهبر حزب کمونیست چین، چوئن­لای اولین نخست وزیر(مادام العمر) جمهوری خلق چین و دِنگ شیائوپینگ معمار اصلاحات چین که هریک در جای خود منشأ تحولات عمیقی در جامعه­‌ی چین بوده­‌اند و در واقع، سرنوشت و شرح زندگانی آن­ها بخشی از تاریخ معاصر چین هم به‌­شمار می‌­آیند، می پردازیم.

سون یات­سِن، بنیانگذار جمهوری چین

دكتر سون يات­سِن، در 12نوامبر سال1866ميلادي،در خانواده­ا­ي کشاورز و بسيار فقير در دهکده‌­ای از توابع شهر كانتون(استان گواندونگ (Guandong))در جنوب شرقي چين ديده به جهان گشود. وی تا 6سالگی در کنار سایر اعضای خانواده به کارهای کشاورزی و دامداری اشتغال داشت. او در 10سالگی در مدرسه‌­ای در روستای خود ثبت نام نمود.

در عصر سون یات­سن، بسیاری از ساكنان جنوب چین براي كار و  امرار معاش به خارج از کشور می­رفتند. «سون­مِه (Sun Me)» برادر سون یات­سن نیز به آمریکا مهاجرت کرده و در آن کشور فرد ثروتمندي شده بود. سون یات­سِن نيز در سال 1878و در 13سالگی با کمک برادرش به هانو لولو در هاوایی آمریکا رفت. وی در آن­جا ضمن فراگیری زبان انگلیسی، به تحصیلات خود ادامه داد. در همین ایام وی با آیین مسیحیت نیز آشنا و نسبت به آن علاقمند گردید. در سال 1883برادرش از ترس مسیحی شدن وی، سون را به چین بازگرداند. پس از بازگشت به چین برای ادامه‌­ی تحصیل به هنگ­‌کنگ رفته و تا سال1896 در دانشکده­ی پزشکی که زیر نظر مسیونرهای مسیحی اداره می­شد درس خواند و در سال 1892 به عنوان پزشک عمومي فارغ التحصیل و در یک بیمارستان وابسته به مسیونرها مشغول به کار شد. او امیدوار بود از اين طريق، بيماران چینی را طبابت کند، اما واقعیات اجتماعی و سرنوشت، مسير او را تغيير داد. سون یات­سِن با توجه به پیشینه‌­ی آشنایی که با مسیحیت پیدا کرده و در دانشکده­ای متعلق به مسیحیان تحصیل کرده بود، سرانجام به آیین مسیحیت گروید و تحت تأثیر تمدن وفرهنگ غرب  و افکار جمهوری‌خواهانه قرار گرفت. در همین ایام بود که وی با الهام از مسیح نجات دهنده، به فکر راه اندازی انقلابی جهت نجات مردم کشورش از یوغ امپراتوری چینگ و امپریالیسم غرب افتاد.[۱]

مارشال چیانگ کای­شِک، ژنرال سرخ

چیانگ کای­شِک در 31 اکتبر سال1887میلادی، در خانواده­ای نسبتا مرفه و تاجر، در منطقه‌­ی شیکو (Xikou)در نزدیکی شهر نینگ­بو (Ningbo)، متولد شد. وی پدرش را در 8سالگی از دست داد. دوران کودکی چیانگ با شکست‌­های پی درپی چین از کشورهای غربی و جنگ داخلی همراه بود و این کشور از نظر اقتصادی در بدترین وضعیت قرارداشت. لذا، او به نظامی­‌گری روی آورد. در سال 1906 وارد آکادمی نظامی بائودینگ (Baoding) شد و سپس در سال1907برای ادامه­‌ی تحصیل در این رشته عازم ژاپن شد. وی در آکادمی علوم نظامی توکیو تحت تأثیر افکار انقلابی سایر دانشجویان که برای سقوط نظام امپراتوری فعالیت می­کردند قرار گرفت. چیانگ با کمک برخی از دانشجویان چینی در جلسات سازمان تونگ مِنگ­خویی (Tong Menghu) که تشکیلاتی سیاسی و پیش از به­‌وجود آمدن کومین­تانگ راه اندازی شده بود، شرکت می­کرد. وی از سال1909تا1911میلادی در ارتش سلطنتی ژاپن خدمت می­کرد.

او، پس از حادثه‌­ی شورش ووچانگ (Wuchang) در سال 1911به چین بازگشته و به عنوان افسر توپخانه در هنگ نظامی ارتش انقلابیون در شانگهای مشغول به خدمت گردید. قیام شین­خَی (Xinhai) منجر به سقوط نظام امپراتوری دوهزار ساله و استقرار نظام جمهوری چین شد و چیانگ یکی از بنیانگذاران حزب کومین­تانگ بود.

پس از برعهده گرفتن فرماندهي ارتش جمهوری توسط یوان شی­کای (Yuan Shikai) و شکست انقلاب دوم در سال1913، چیانگ نیز هم­چون سایر رهبران کومین­تانگ یا در ژاپن و در تبعید به سر می­برد و یا در شانگهای به زندگی نیمه مخفی خود ادامه می­داد. وی در سال­های اقامت در شانگهای با گروه­های گانگستر زیر زمینی مانند گروه«جنایتکاران سبز (Green Gang)» ارتباط نزدیکی برقرار ساخت (رابطه­ی چیانگ با این گروه حتی پس از روی کار آمدن وی نیز ادامه داشت. چیانگ از این گروه برای ضربه زدن به مخالفان استفاده می کرد. هرگاه فرمان می داد اعضای این گروه جنایتکار به قتل، آدم ربایی و سرکوب تظاهرات هواداران کمونیست ها پرداخته و از ارتکاب هیچ جرمی ابا نداشتند. معروف است که در دوران مبارزه ی چیانگ با کمونیست ها به ویژه در شانگهای، این گروه به دستور چیانگ صدها نفر را حذف فیزیکی کردند که به دوران«ترور سفید» مشهور است.). وی در فوریه­ی سال1912، با همدستی تعدادی از اعضای کومین­تانگ اقدام به ترور رییس تشکیلات«احیای جامعه (Restoration Society)» كرده و در 18ماه مه 1916، عوامل چیانگ، چِن چی­مِی (Chen Chimei) رهبر «حزب انقلابی چین (Chinese Revolutionary Party)» را حذف فیزیکی نموده و چیانگ به عنوان رییس این حزب جایگزین او شد. در این ایام وجه‌ی سون یات­سِن به دلایل مختلف (برای آشنایی با این موضوع به بخش زندگی سون یات سِن مراجعه شود.) خدشه دار شده و وی به همراه برخی از رفقای قدیمی خود از پیوستن به حزب انقلابی چین در تبعید امتناع می­ورزیدند.[۲]

مائو تسه تونگ( مائو زدونگ)، بنیانگذار جمهوری خلق چین

دوران کودکی، نوجوانی و جوانی

مائو تسه تونگ، در 26 دسامبر 1892در منطقه‌­ي شائوشَن (Shao Shan) در استان خونَن (Hunan) به دنيا آمد. او در 8سالگی در مزرعه كار مي­كرد و هم­زمان در مدرسه­‌اي در نزديكي محل سكونتش تحصيل مي­نمود. وی در 13 سالگی مدرسه را برای کمک به پدرش در مزرعه که فردي سخت­گير و دقيق بود ترک کرد. خانواده­ی مائو مذهبي و پيرو آيين بودا بودند. وی سال­‌های بعد برای ادامه‌­ی تحصیل به چانگ شا (Changsha) رفت. مائو18ساله بود كه نظام كهن امپراتوري چين، در انقلابي مردمی به رهبري دكتر سون یات­سِن در سال1911میلادی، سقوط و به جاي آن جمهوري چين تأسيس گرديد. مائو در اين دوران مدتي به استخدام ارتش انقلابی در آمد و یک سال بعد براي تکمیل تحصیلات متوسطه به شهر چانگ­شا رفته و در سال1918با مدرک دیپلم فارغ التحصیل شد. وی سپس با تشویق یکی از اساتیدش برای تحصیلات دانشگاهی به پکن رفته و به عنوان دانشجوی پاره وقت در دانشگاه پکن ثبت نام و همزمان به کار در کتابخانه­‌ی دانشگاه مشغول گردید. وی در این مدت با روشنفکران چپگرای دانشگاه هم­چون چِن دوشیو (Chen Duxiu) آشنا و در جلسات سخنرانی آنان حضور یافته و با ایده‌­های مارکسیستی بیشتر آشنا گردید.

مائو پس از بازگشت به خونَن به عنوان مدیر مدرسه مشغول به کار شده و هم­زمان در فعاليت­‌هاي سياسي شركت كرده و به نوشتن و انتشار مقالات سياسي پرداخت. وی در همان­جا برای دومین بار(نخستین ازدواج مائو با خانمی به نام لوو ایشیو(Luo Yixiu) که از سوی خانواده برایش در نظر گرفته شده بود، صورت گرفت و از سال1907 تا 1910 باهم زندگی مشترکی داشتند که بعدا از هم جدا شدند.)با يكي از معلمان مدرسه به نام خانم يانگ كَي­خویی (Yang Kaihui). ( وی در اکتبر سال 1930 به همراه فرزندش به نام مائو اَن لانگ توسط نیروهای کومین تانگ دستگیر و اعدام شد. مائو از این همسرش 3 پسر داشت که یکی توسط کومین تانگ اعدام شد و دیگری به نام مائو اَن یینگ در جنگ کره کشته شد و سومی مائو اَنچینگ نام داشت.) ازدواج نمود(از سال1920تا1927 باهم زندگی مشترک داشتند) ولي به دليل اختلافات فكري و عقيدتي از هم جدا شده و با خانم ديگري به نام خِه زیجِن(He Zizhen). ( مائو با سومین همسر خود از سال1928 تا 1939 زندگی مشترک داشت.) ازدواج مجدد کرد. مائو بنا به دلايلي با وي نيز نتوانست به زندگي مشترك ادامه دهد و لذا از او هم جدا و براي بار چهارم در سال 1939، با خانم جيانگ چينگ (Zhiang Chen). ( جیانگ چن همسر قدرتمند مائو بود که در دوران انقلاب فرهنگی رهبری گروه چهارنفره را بر عهده داشت.)ازدواج كرد[۳]

چوئِن­لاي، نخست وزير مادام العمر جمهوري خلق چين

دوران کودکی، نوجوانی و جوانی

چوئِن­لاي در تاريخ پنجم ماه مارس 1898ميلادي، در خانواده‌­اي نسبتا مرفه و اشرافي و اهل علم و دانش در استان جِه­جيانگ در شرق چن به دنيا آمد. وي پس از تولد از سوي عمويش كه فرزندي نداشت، به فرزندي پذيرفته شد و پس از مرگ عمو، زير نظر همسر عمويش كه بانويي فرهيخته بود بزرگ شد. نا مادري مهربان چوئِن­لاي در سنين کودکی به او خواندن و نوشتن را آموخت به نحوي كه در 8 سالگي او مي­توانست اغلب رمان‌­هاي كلاسيك چيني را بخواند. چو در9 سالگي مادر اصلي و در10 سالگي مادر خوانده­‌ي خود را از دست داد و لذا تحت تكفل و سرپرستي عموي ديگرش در شهرستان شِن­يانگ (ShenYang) در شمال چين قرار گرفت. در اين شهر چوئِن­لاي وارد مدرسه­اي شد كه سيستم آموزشي غرب در آن جا آموزش داده مي­شد. در اين مدرسه وي افزون بر فراگيري زبان انگليسي و ساير علوم روز، با آثار نويسندگان روشنفكر چيني نيز آشنا شد. در سال 1913، با انتقال عموي چوئِن­لاي كه شغل دولتي داشت به شهر تيَن­جين (Tian Jin)، وي وارد مدرسه­‌ي راهنمايي مشهور نانكَي (Nankai) شد كه مدير آن يكي از شخصيت هاي برجسته­‌ي آموزشي قرن بيستم چين به نام جانگ بولينگ (Zhang Boling) بود. اغلب دانش آموزان اين مدرسه، رهبران آينده­‌ي كشور چين در زمينه‌­هاي مختلف شدند. چوئِن­لاي به خاطر استعداد و توانايي بالاي آموزشي، از سوي مدير مدرسه براي ادامه­‌ي تحصيل به ژاپن(1917) و سپس به فرانسه اعزام شد.[۴]

دِنگ شيائو­پينگ، معمار اصلاحات چين

دوران کودکی، نوجوانی، جوانی و تحصیلات

دِنگ شيائو­پينگ (Deng Xiaoping) در 22 ماه اوت سال 1904ميلادي در استان سي­چوان (Sichuan) در جنوب غرب چين، در خانواده­اي مرفه و زمين‌دار به دنيا آمد. وي در كودكي مادرش را از دست داد و در 5سالگي براي آموزش وارد يك مدرسه‌­­ي خصوصي سنتي شد. در 7 سالگي بود كه در شهر چونگ­چينگ، در يك مدرسه­‌ي مدرن براي ادامه­‌ي تحصيل ثبت نام كرد. دِنگ در 15 سالگي و در سال1919به همراه 80 دانش آموز ديگر چيني در قالب برنامه­‌ي آموزشي-كاري كه براي دانش آموزان چيني در نظر گرفته شده بود، براي ادامه­‌ي تحصيل با كشتي عازم فرانسه گرديد. وي هنگام تحصيل در فرانسه ضمن آشنايي با ديگر دانشجويان مسن­تر چيني هم­چون چوئِن­لاي، تحت تأثير آن­ها قرار گرفته و به مطالعه­‌ي كتاب­‌ها و عقايد ماركسيستي پرداخت و در فعاليت­‌هاي سياسي شركت كرد. اگرچه برخي معتقدند، دِنگ و خيلي از افراد ديگر در آن زمان ماركسيست نبودند، بلكه ملي گراياني بودند كه مي­خواستند كشورشان مانند ساير كشورها پيشرفت كند و لذا گروه­‌هاي كمونيستي محملي بود براي آنان تا به فعاليت سياسي به پردازند. به هرحال، دِنگ در سال1922 به ليگ جوانان سوسياليست چين و در سال 1924 در همان فرانسه به حزب كمونيست پيوست و در سال 1926، پيش از بازگشت به چين سفري به مسكو داشت و چند ماه در آن­جا به مطالعه­‌ي مرام كمونيستي پرداخت.[۵]

کتابشناسی

سابقی، محمد علی(1392). جامعه و فرهنگ چین.تهران: موسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد اول،ص 164-236

  1. کتابشناسی سابقی، محمد علی(1392). جامعه و فرهنگ چین.تهران: موسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد اول،ص 164
  2. کتابشناسی سابقی، محمد علی(1392). جامعه و فرهنگ چین.تهران: موسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد اول،ص 180
  3. کتابشناسی سابقی، محمد علی(1392). جامعه و فرهنگ چین.تهران: موسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد اول،ص 201
  4. کتابشناسی سابقی، محمد علی(1392). جامعه و فرهنگ چین.تهران: موسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد اول،ص 221
  5. کتابشناسی سابقی، محمد علی(1392). جامعه و فرهنگ چین.تهران: موسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد اول،ص 236