رهبران سیاسی معاصر چین

از دانشنامه ملل

در دوران باستان و میانه، در سرزمین چین تغیر و تحولات بنیادین سیاسی-اجتماعی و حتی تحولات اقتصادی، همیشه به کندی و در طول چندین قرن یکبار رخ می ­داده است. ولی تحولات قرن بیستم در این کشور، چه از نظر حجم و ابعاد و چه به لحاظ تنوع و گستردگی و سرعت، برابر با چندین قرن بوده است. تحولاتی هم­چون سقوط سیستم امپراتوری، روی کار آمدن نظام جمهوری، حملات نظامی کشورهای خارجی به ویژه ژاپن و اشغال بخش ­های زیادی از این کشور، جنگ طولانی مدت داخلی، مشارکت در دو جنگ جهانی، روی کار آمدن نظام کمونیستی، وقوع انقلاب فرهنگی، و از همه مهم‌­تر اجرای اصلاحات و تحقق معجزه‌­ی اقتصادی، که هرکدام تأثیری فوق العاده و بنیادینی در بخش‌­های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی این کشور و مردم آن برجای گذاشته است.

در رأس هر یک از این تحولات یک یا چند شخصیت مهم قرار داشته که پرداختن به شرح حال آنان خود به کتاب مستقلی نیاز دارد. در این­جا مختصرا به شرح حال تنها پنج تن از رهبران معاصر چین هم­چون سون یات سن، بنیانگذار جمهوری چین، چیانگ کای­شِک جانشین سون یات­ سن و رهبر حزب ملی(کومین ­تانگ)( ← مارشال چیانگ کایشک، ژنرال سرخمائو تسه تونگ(مائو زدونگ)، بنیانگذار جمهوری خلق چین، چوئن لای، نخست وزیر مادام العمر جمهوری خلق چین و دنگ شیائوپینگ، معمار اصلاحات چین که هریک در جای خود منشأ تحولات عمیقی در جامعه­‌ی چین بوده­‌اند و در واقع، سرنوشت و شرح زندگانی آن­ها بخشی از تاریخ معاصر چین هم به‌­شمار می‌­آیند، می پردازیم.

سون یات سن، بنیانگذار جمهوری چین

دکتر سون یات ­سِن، در 12نوامبر سال1866میلادی،در خانواده ­ا­ی کشاورز و بسیار فقیر در دهکده‌­ای از توابع شهر کانتون(استان گواندونگ (Guandong))در جنوب شرقی چین دیده به جهان گشود. وی تا 6سالگی در کنار سایر اعضای خانواده به کارهای کشاورزی و دامداری اشتغال داشت. او در 10سالگی در مدرسه‌­ای در روستای خود ثبت نام نمود.

در عصر سون یات ­سِن، بسیاری از ساکنان جنوب چین برای کار و امرار معاش به خارج از کشور می­ رفتند. «سون­مِه (Sun Me)» برادر سون یات ­سِن نیز به آمریکا مهاجرت کرده و در آن کشور فرد ثروتمندی شده بود. سون یات ­سِن نیز در سال 1878و در 13سالگی با کمک برادرش به هانو لولو در هاوایی آمریکا رفت. وی در آن­جا ضمن فراگیری زبان انگلیسی، به تحصیلات خود ادامه داد. در همین ایام وی با آیین مسیحیت نیز آشنا و نسبت به آن علاقمند گردید. در سال 1883برادرش از ترس مسیحی شدن وی، سون را به چین بازگرداند. پس از بازگشت به چین برای ادامه‌­ی تحصیل به هنگ­‌کنگ رفته و تا سال1896 در دانشکده­ ی پزشکی که زیر نظر مسیونرهای مسیحی اداره می ­شد درس خواند و در سال 1892 به عنوان پزشک عمومی فارغ التحصیل و در یک بیمارستان وابسته به مسیونرها مشغول به کار شد.

او امیدوار بود از این طریق، بیماران چینی را طبابت کند، اما واقعیات اجتماعی و سرنوشت، مسیر او را تغییر داد. سون یات ­سِن با توجه به پیشینه‌­ی آشنایی که با مسیحیت پیدا کرده و در دانشکده­ای متعلق به مسیحیان تحصیل کرده بود، سرانجام به آیین مسیحیت گروید و تحت تأثیر تمدن وفرهنگ غرب و افکار جمهوری‌خواهانه قرار گرفت. در همین ایام بود که وی با الهام از مسیح نجات دهنده، به فکر راه اندازی انقلابی جهت نجات مردم کشورش از یوغ امپراتوری چینگ و امپریالیسم غرب افتاد.

مارشال چیانگ کایشک، ژنرال سرخ

چیانگ کای­شِک در 31 اکتبر سال1887میلادی، در خانواده ­ای نسبتا مرفه و تاجر، در منطقه‌­ی شیکو (Xikou)در نزدیکی شهر نینگ­بو (Ningbo)، متولد شد. وی پدرش را در 8سالگی از دست داد. دوران کودکی چیانگ با شکست‌­های پی درپی چین از کشورهای غربی و جنگ داخلی همراه بود و این کشور از نظر اقتصادی در بدترین وضعیت قرارداشت. لذا، او به نظامی­‌گری روی آورد. در سال 1906 وارد آکادمی نظامی بائودینگ (Baoding) شد و سپس در سال1907برای ادامه­‌ی تحصیل در این رشته عازم ژاپن شد. وی در آکادمی علوم نظامی توکیو تحت تأثیر افکار انقلابی سایر دانشجویان که برای سقوط نظام امپراتوری فعالیت می­ کردند قرار گرفت. چیانگ با کمک برخی از دانشجویان چینی در جلسات سازمان تونگ مِنگ­خویی (Tong Menghu) که تشکیلاتی سیاسی و پیش از به­‌وجود آمدن کومین ­تانگ راه اندازی شده بود، شرکت می­ کرد. وی از سال1909تا1911میلادی در ارتش سلطنتی ژاپن خدمت می­ کرد.

او، پس از حادثه‌­ی شورش ووچانگ (Wuchang) در سال 1911به چین بازگشته و به عنوان افسر توپخانه در هنگ نظامی ارتش انقلابیون در شانگهای مشغول به خدمت گردید. قیام شین­خَی (Xinhai) منجر به سقوط نظام امپراتوری دوهزار ساله و استقرار نظام جمهوری چین شد و چیانگ یکی از بنیانگذاران حزب کومین ­تانگ بود.

پس از برعهده گرفتن فرماندهی ارتش جمهوری توسط یوان شی­کای (Yuan Shikai) و شکست انقلاب دوم در سال1913، چیانگ نیز هم­چون سایر رهبران کومین ­تانگ یا در ژاپن و در تبعید به سر می ­برد و یا در شانگهای به زندگی نیمه مخفی خود ادامه می ­داد. وی در سال­های اقامت در شانگهای با گروه ­های گانگستر زیر زمینی مانند گروه«جنایتکاران سبز (Green Gang)» ارتباط نزدیکی برقرار ساخت (رابطه ­ی چیانگ با این گروه حتی پس از روی کار آمدن وی نیز ادامه داشت. چیانگ از این گروه برای ضربه زدن به مخالفان استفاده می کرد. هرگاه فرمان می داد اعضای این گروه جنایتکار به قتل، آدم ربایی و سرکوب تظاهرات هواداران کمونیست ها پرداخته و از ارتکاب هیچ جرمی ابا نداشتند.

معروف است که در دوران مبارزه‌ی چیانگ با کمونیست ها به ویژه در شانگهای، این گروه به دستور چیانگ صدها نفر را حذف فیزیکی کردند که به دوران«ترور سفید» مشهور است.). وی در فوریه­ ی سال1912، با همدستی تعدادی از اعضای کومین ­تانگ اقدام به ترور رییس تشکیلات«احیای جامعه (Restoration Society)» کرده و در 18ماه مه 1916، عوامل چیانگ، چِن چی­مِی (Chen Chimei) رهبر «حزب انقلابی چین (Chinese Revolutionary Party)» را حذف فیزیکی نموده و چیانگ به عنوان رییس این حزب جایگزین او شد. در این ایام وجه‌ی سون یات­ سِن به دلایل مختلف خدشه دار شده و وی به همراه برخی از رفقای قدیمی خود از پیوستن به حزب انقلابی چین در تبعید امتناع می ­ورزیدند.

مائو تسه تونگ(مائو زدونگ)، بنیانگذار جمهوری خلق چین

مائو تسه تونگ، در 26 دسامبر 1892در منطقه‌­ی شائوشَن (Shao Shan) در استان خونَن (Hunan) به دنیا آمد. او در 8سالگی در مزرعه کار می­ کرد و هم­زمان در مدرسه­‌ای در نزدیکی محل سکونتش تحصیل می­ نمود. وی در 13 سالگی مدرسه را برای کمک به پدرش در مزرعه که فردی سخت­گیر و دقیق بود ترک کرد. خانواده­ ی مائو مذهبی و پیرو آیین بودا بودند. وی سال­‌های بعد برای ادامه‌­ی تحصیل به چانگ شا (Changsha) رفت. مائو 18ساله بود که نظام کهن امپراتوری چین، در انقلابی مردمی به رهبری دکتر سون یات ­سِن در سال1911میلادی، سقوط و به جای آن جمهوری چین تأسیس گردید. مائو در این دوران مدتی به استخدام ارتش انقلابی در آمد و یک سال بعد برای تکمیل تحصیلات متوسطه به شهر چانگ­شا رفته و در سال1918با مدرک دیپلم فارغ التحصیل شد. وی سپس با تشویق یکی از اساتیدش برای تحصیلات دانشگاهی به پکن رفته و به عنوان دانشجوی پاره وقت در دانشگاه پکن ثبت نام و همزمان به کار در کتابخانه­‌ی دانشگاه مشغول گردید. وی در این مدت با روشنفکران چپگرای دانشگاه هم­چون چِن دوشیو (Chen Duxiu) آشنا و در جلسات سخنرانی آنان حضور یافته و با ایده‌­های مارکسیستی بیشتر آشنا گردید.

مائو پس از بازگشت به خونَن به عنوان مدیر مدرسه مشغول به کار شده و هم­زمان در فعالیت­‌های سیاسی شرکت کرده و به نوشتن و انتشار مقالات سیاسی پرداخت. وی در همان­جا برای دومین بار(نخستین ازدواج مائو با خانمی به نام لوو ایشیو(Luo Yixiu) که از سوی خانواده برایش در نظر گرفته شده بود، صورت گرفت و از سال1907 تا 1910 باهم زندگی مشترکی داشتند که بعدا از هم جدا شدند.)با یکی از معلمان مدرسه به نام خانم یانگ کَی­خویی (Yang Kaihui). ( وی در اکتبر سال 1930 به همراه فرزندش به نام مائو اَن لانگ توسط نیروهای کومین تانگ دستگیر و اعدام شد. مائو از این همسرش 3 پسر داشت که یکی توسط کومین تانگ اعدام شد و دیگری به نام مائو اَن یینگ در جنگ کره کشته شد و سومی مائو اَنچینگ نام داشت.) ازدواج نمود(از سال1920تا1927 باهم زندگی مشترک داشتند) ولی به دلیل اختلافات فکری و عقیدتی از هم جدا شده و با خانم دیگری به نام خِه زیجِن(He Zizhen)، (مائو با سومین همسر خود از سال1928 تا 1939 زندگی مشترک داشت) ازدواج مجدد کرد.

مائو بنا به دلایلی با وی نیز نتوانست به زندگی مشترک ادامه دهد و لذا از او هم جدا و برای بار چهارم در سال 1939، با خانم جیانگ چینگ (Zhiang Chen). ( جیانگ چن همسر قدرتمند مائو بود که در دوران انقلاب فرهنگی رهبری گروه چهارنفره را بر عهده داشت.)ازدواج کرد.

چوئن لای، نخست وزیر مادام العمر جمهوری خلق چین

چوئِن ­لای در تاریخ پنجم ماه مارس 1898میلادی، در خانواده‌­ای نسبتا مرفه و اشرافی و اهل علم و دانش در استان جِه­ جیانگ در شرق چن به دنیا آمد. وی پس از تولد از سوی عمویش که فرزندی نداشت، به فرزندی پذیرفته شد و پس از مرگ عمو، زیر نظر همسر عمویش که بانویی فرهیخته بود بزرگ شد. نامادری مهربان چوئِن ­لای در سنین کودکی به او خواندن و نوشتن را آموخت به نحوی که در 8 سالگی او می ­توانست اغلب رمان‌­های کلاسیک چینی را بخواند. چو در9 سالگی مادر اصلی و در10 سالگی مادر خوانده­‌ی خود را از دست داد و لذا تحت تکفل و سرپرستی عموی دیگرش در شهرستان شِن­یانگ (ShenYang) در شمال چین قرار گرفت. در این شهر چوئِن ­لای وارد مدرسه ­ای شد که سیستم آموزشی غرب در آن جا آموزش داده می­ شد. در این مدرسه وی افزون بر فراگیری زبان انگلیسی و سایر علوم روز، با آثار نویسندگان روشنفکر چینی نیز آشنا شد. در سال 1913، با انتقال عموی چوئِن ­لای که شغل دولتی داشت به شهر تیَن­ جین (Tian Jin)، وی وارد مدرسه­‌ی راهنمایی مشهور نانکَی (Nankai) شد که مدیر آن یکی از شخصیت های برجسته­‌ی آموزشی قرن بیستم چین به نام جانگ بولینگ (Zhang Boling) بود. اغلب دانش آموزان این مدرسه، رهبران آینده­‌ی کشور چین در زمینه‌­های مختلف شدند. چوئِن ­لای به خاطر استعداد و توانایی بالای آموزشی، از سوی مدیر مدرسه برای ادامه­‌ی تحصیل به ژاپن(1917) و سپس به فرانسه اعزام شد.

دنگ شیائوپینگ، معمار اصلاحات چین

دِنگ شیائو­پینگ (Deng Xiaoping) در 22 ماه اوت سال 1904میلادی در استان سی­چوان (Sichuan) در جنوب غرب چین، در خانواده­ای مرفه و زمین‌دار به دنیا آمد. وی در کودکی مادرش را از دست داد و در 5سالگی برای آموزش وارد یک مدرسه‌­­ی خصوصی سنتی شد. در 7 سالگی بود که در شهر چونگ­ چینگ، در یک مدرسه­‌ی مدرن برای ادامه­‌ی تحصیل ثبت نام کرد. دِنگ در 15 سالگی و در سال1919به همراه 80 دانش آموز دیگر چینی در قالب برنامه­‌ی آموزشی-کاری که برای دانش آموزان چینی در نظر گرفته شده بود، برای ادامه­‌ی تحصیل با کشتی عازم فرانسه گردید. وی هنگام تحصیل در فرانسه ضمن آشنایی با دیگر دانشجویان مسن­تر چینی هم­چون چوئِن ­لای ، تحت تأثیر آن­ها قرار گرفته و به مطالعه­‌ی کتاب­‌ها و عقاید مارکسیستی پرداخت و در فعالیت­‌های سیاسی شرکت کرد.

اگرچه برخی معتقدند، دِنگ و خیلی از افراد دیگر در آن زمان مارکسیست نبودند، بلکه ملی گرایانی بودند که می­ خواستند کشورشان مانند سایر کشورها پیشرفت کند و لذا گروه­‌های کمونیستی محملی بود برای آنان تا به فعالیت سیاسی به پردازند. به هرحال، دِنگ در سال1922 به لیگ جوانان سوسیالیست چین و در سال 1924 در همان فرانسه به حزب کمونیست پیوست و در سال 1926، پیش از بازگشت به چین سفری به مسکو داشت و چند ماه در آن­جا به مطالعه­‌ی مرام کمونیستی پرداخت.[۱]

در حال به روز رسانی و ویرایش

نیز نگاه کنید به

سون یات سن، بنیانگذار جمهوری چین؛ مارشال چیانگ کایشک، ژنرال سرخمائو تسه تونگ(مائو زدونگ)؛ بنیانگذار جمهوری خلق چین؛ چوئن لای، نخست وزیر مادام العمر جمهوری خلق چین؛ دنگ شیائوپینگ، معمار اصلاحات چین

کتابشناسی

  1. سابقی، علی محمد(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، جلد1، ص. 164- 236.