مارشال چیانگ کایشک، ژنرال سرخ

از دانشنامه ملل
تصویر مارشال چیانگ کایشک، ژنرال سرخ. قابل بازیابی از https://communist.red/capitalism-a-history-of-horror-without-end-part-one/

چیانگ کای­شِک در 31 اکتبر سال1887میلادی، در خانواده ­ای نسبتا مرفه و تاجر، در منطقه‌ی شیکو(Xikou) در نزدیکی شهر نینگ­بو(Ningbo)، متولد شد. وی پدرش را در 8سالگی از دست داد. دوران کودکی چیانگ با شکست­ های پی درپی چین از کشورهای غربی و جنگ داخلی همراه بود و این کشور از نظر اقتصادی در بدترین وضعیت قرارداشت. لذا، او به نظامی­ گری روی آورد. در سال 1906 وارد آکادمی نظامی بائودینگ(Baoding) شد و سپس در سال1907برای ادامه‌ی تحصیل در این رشته عازم ژاپن شد. وی در آکادمی علوم نظامی توکیو تحت تأثیر افکار انقلابی سایر دانشجویان که برای سقوط نظام امپراتوری فعالیت می ­کردند قرار گرفت.

چیانگ با کمک برخی از دانشجویان چینی در جلسات سازمان تونگ مِنگ­ خویی(Tong Menghui)که تشکیلاتی سیاسی و پیش از به­ وجود آمدن کومین ­تانگ راه اندازی شده بود، شرکت می ­کرد. وی از سال1909تا1911میلادی در ارتش سلطنتی ژاپن خدمت می ­کرد.

او، پس از حادثه­ ی شورش ووچانگ(Wuchang) در سال 1911به چین بازگشته و به عنوان افسر توپخانه در هنگ نظامی ارتش انقلابیون در شانگهای مشغول به خدمت گردید. قیام شین ­خَی(Xinhai یا همان 10 اکتبرسال 1912)منجر به سقوط نظام امپراتوری دوهزار ساله و استقرار نظام جمهوری چین شد و چیانگ یکی از بنیانگذاران حزب کومین­تانگ بود.

پس از برعهده گرفتن فرمانده ارتش جمهوری توسط یوان شی­کای(Yuan Shikai)و شکست انقلاب دوم در سال1913، چیانگ نیز هم­چون سایر رهبران کومین­ تانگ یا در ژاپن و در تبعید به سر می­ برد و یا در شانگهای به زندگی نیمه مخفی خود ادامه می ­داد. وی در سال­ های اقامت در شانگهای با گروه ­های گانگستر زیر زمینی مانند گروه«جنایتکاران سبز(Green Gang)» ارتباط نزدیکی برقرار ساخت[i]. وی در فوریه­ ی سال1912، با همدستی تعدادی از اعضای کومین ­تانگ اقدام به ترور رییس تشکیلات«احیای جامعه(Restoration Society)» كرده و در 18ماه مه 1916، عوامل چیانگ، چِن چی­مِی(Chen Chimei)رهبر «حزب انقلابی چین(Chinese Revolutionary Party)» را حذف فیزیکی نموده و چیانگ به عنوان رییس این حزب جایگزین او شد. در این ایام وجهه­ ی سون یات­ سِن به دلایل مختلف خدشه دار شده و وی به همراه برخی از رفقای قدیمی خود از پیوستن به حزب انقلابی چین در تبعید امتناع می ­ورزیدند.

تأسیس حزب کومین ­تانگ در گوانگ جو

سون یات­ سِن در سال1917، فعالیت­ های خود را از شانگهای به گوانگ جو منقل کرد و چیانگ نیز در سال1918 به وی پیوست. در این ایام سون خیلی به حاشیه رانده شده بود، نه پولی داشت و نه ارتشی، لذا بار دیگر به شانگهای بازگشت ولی در سال 1920مجددا با کمک عوامل اجیر شده ­اش در گوانگ جو استقرار یافت. در این مدت سون که خواهان ایجاد وحدت در سرزمین چین از طریق نظامی بود، با استاندار گوانگ جو که خواهان استقرار سیستم فدرالی در این کشور بود اختلافات شدیدی پیدا کرد. در ماه ژوئن1923، از سوی استاندار گوانگ جو به جان سون یات­ سِن سوء قصدی صورت گرفت که تنها با کمک چیانگ بود که سون توانست از این توطئه جان سالم به در ببرد. پس از این حادثه و کمک چیانگ به سون، اعتماد و همکاری این دو به هم افزایش یافت و این دوستی تا پایان عمر سون یات­ سِن ادامه داشت.

سون مجددا در سال1924، کنترل استان گواندونگ را به دست گرفت و از سوی اتحاد جماهیر شوروی نیز کمک­ هایی دریافت کرد. وی با ایجاد اصلاحاتی در حزب کومین­ تانگ یک دولت انقلابی با هدف ایجاد وحدت سرزمینی در چین تحت حاکمیت این حزب تشکیل داد. در همین سال بود که سون یات ­سِن، چیانگ را برای چند ماه برای مطالعه­ سیستم نظامی و سیاسی شوروی، به مسکو اعزام کرد. چیانگ در این سفر با تعدادی از رهبران فکری و نظامی شوروی ملاقات و پیرامون اهداف مورد نظر سون یات ­سِن بحث و گفتگو نموده و سریعا به چین بازگشت. چیانگ در این سفر به این نتیجه رسید که سیستم سیاسی-نظامی شوروی برای کشور چین مناسب نیست[v]. وی پس از بازگشت از مسکو به گوانگ جو، از سوی سون یات­ سِن در سال1924، برای تربیت افسران نظامی، به فرماندهی آکادمی نظامی وامپوآ(Whampoa) منصوب شد. چیانگ از همان ابتدا با کمونیست­ ها مخالف بود و به همین جهت یک­بار در مخالفت با همکاری سون با این گروه از فرماندهی آکادمی نظامی استعفا داد ولی مجددا بنا به درخواست سون به سرِکارش برگشت. سال­ های اولیه‌ی آغاز به کار، این پادگان زمینه‌ی خوبی برای چیانگ فراهم ساخت تا وی کادرهای نظامی وفادار به حزب کومین ­تانگ و خودش را در آن­جا تربیت کند و این نیروها در تمام دوران حکومت وی با او همراه بودند.

سون یات­ سِن در12اکتبر سال1925 در گذشت و با فوت او خلأ قدرتی در حزب کومین ­تانگ و رهبری چین به ­وجود آمد. در این شرایط رقابت سختی میان چیانگ به عنوان رهبر جناح راست حزب و وانگ جینگ ­وِی( Wang Jingwei)رفیق نظامی سون که متمایل به چپ بود، برای کسب قدرت در گرفت. اگرچه وانگ توانست از نظر سیاسی جانشین سون در رهبری حزب شود، ولی چیانگ با اتکاء به حمایت فرماندهان نظامی از نظر سیاسی هم از قدرت مانور بیشتری برخوردار شد. در 5 ژوئن 1926، چیانگ فرمانده کل ارتش انقلابی شد و در 27ژوئیه عملیات نظامی گسترده­ای را برای آزاد سازی مناطق شمالی از سیطره­ ی جنگ سالاران و متحد ساختن سرزمین چین تحت حاکمیت حزب کومین ­تانگ آغاز کرد. در این حمله­ ی سراسری، وانگ جینگ ­وِی نیز فرماندهی بخشی از عملیات را بر عهده داشت که پس از تصرف ووخَن و بنا به توصیه­ ی کمونیست­ ها و نماینده‌ی اتحاد جماهیر شوروی در چین، دولت ملی را به این شهر منتقل کرد. چیانگ نیز پس از تصرف شهر نانجینگ و رسیدن به شانگهای تصمیم گرفت رابطه ­اش با وانگ و جناح چپ حزب را که فکر می ­کرد تهدیدی برای کنترل قدرت در حزب کومین ­تانگ است پایان داد و خود دولت ملی دیگری را در نانجیگ تشکیل داد.

با تشکیل دولت ملی دیگر در نانجینگ توسط چیانگ و اخراج چپ گرایان کمونیست از دولت و ارتش و قطع رابطه با نماینده­ ی اتحاد جماهیر شوروی در چین از یک سو و مخالفت با دولت ملی وانگ در ووخَن، جنگ داخلی چین آغاز شد. دولت ملی وانگ از نظر نظامی در شرایط ضعیفی قرار داشت، لذا به زودی توسط چیانگ ساقط شد. در نتیجه، وانگ و حامیان چپ­گرایش تسلیم چیانگ شده و به نانجینگ منتقل شدند. با پایان غائله­ ی ووخَن، چیانگ توانست پکن را در ماه ژوئن1928تصرف و یک دولت ائتلافی را با همکاری برخی از جنگ سالاران تشکیل دهد. با همکاری این جنگ سالاران بعضا طرفدار رژیم ساقط شده‌ی امپراتوری چینگ، چیانگ به هدف ایجاد وحدت سرزمینی خود دست یافت و دوران جنگ سالاران خاتمه یافت.

چیانگ در اول دسامبر1927، با سونگ مَی­لینگ(Soong May-ling)، خواهر زن سون یات ­سِن ازدواج کرده و به ­عنوان شرط این ازدواج، به آیین مسیحیت گروید[vi]. وی همزمان با تشکیل دولت ملی سراسری در نانجینگ در سال1927، سون یات ­سِن را به عنوان پدر«ملت چین» و «پدر جمهوری چین»اعلام و تلاش کرد از این طریق و به واسطه­ ی وصلتی که با خواهر زن سون انجام داده بود، خود را جانشین سون یات­ سِن معرفی کند. لذا، پس از تصرف پکن، جسد سون یات­ سِن را با تشریفات و احترامات زیاد از معبدی در پکن به شهر نانجینگ منتقل و در مقبره‌ی با شکوهی که در حومه­ ی شهر درست کرده بود دفن نمود.

رابطه­ ی چیانگ با کمینترن

در جهان غرب و اتحاد جماهیر شوروی، چیانگ به«ژنرال سرخ» مشهور بود[viii]. در راهپیمایی روز کارگر در میدان سرخ مسکو، عکس چیانگ در کنار تصاویر لنین و استالین حمل می ­شد. وی به خاطر متحد ساختن و تحت کنترل درآوردن سرزمین چین و پایان دادن به ملوک الطوایفی جنگ سالاران در این کشور، در آمریکا و جهان غرب نیز وجهه­ ی خوبی یافته بود. ولی در 12آوریل1927، به خاطر اختلافاتی که با کمونیست­ ها و جناح چپ حزب کومین ­تانگ پیدا کرد، تمام هواداران کمونیستی و افراد چپگرای مخالف خود را از حزب کومین ­تانگ و دولت پاکسازی و هزاران نفر از آن­ها را در شانگهای و سرتاسر کشور قتل عام کرد که این دوران به«ترور سفید» مشهور است. گفته می­ شود که تنها در شانگهای 12هزار نفر، عمدتا کمونیست، کشته شدند. این کشتار موجب فرار رهبران و فعالان کمونیستیاز شهرها و پناه بردن آنان به مناطق دور افتاده‌ی روستایی که حزب کومین ­تانگ در آن­جا از نفوذ کم­تری برخوردار بود،گردید. در چنین شرایطی بود که رابطه­ ی چیانگ با نماینده­ ی کمینترن[vii] نیز قطع گردید.

دوران ثبات و استقرار دولت چیانگ

چیانگ پس از در اختیار گرفتن کنترل کامل کشور با همکاری جنگ سالاران مناطق شمالی، به مدت یک دهه، دورانی از ثبات و پیشرفت را آغاز کرد. وی با اجازه دادن به برخی از جنگ سالاران به کنترل مناطق تحت تصرف، تا حدودی به آرامش نسبی دست یافته و برنامه ­های توسعه­ ی اقتصادی مختلفی را به مورد اجرا گذاشت. وی در 10اکتبر1928، به ریاست شورای دولتی که معادل پست ریاست جمهوری بود، منصوب شد. طبق نقشه‌ی سون یات­ سِن، قرار بود کومین ­تانگ کشور را در سه مرحله از انقلاب بازسازی کند: ایجاد ثبات با استقرار حکومت نظامی؛ قیمومیت سیاسی با حزب کومین ­تانگ؛ و ایجاد حکومت قانون. از آن­جا که مرحله­ ی نخست انقلاب از طریق کنترل نظامی کشور به دست آمده بود، لذا آغاز دوران حاکمیت رسمی چیانگ به عنوان دوران قیمومیت سیاسی تلقی می­ شد. در این دوران به اصطلاح عصر جمهوری، شاخص­ های مختلف نوگرایی در چین به مورد اجرا گذاشته شده و توسعه یافت.

کشور چین در دهه­ ی1928 تا1938، تا حدودی شاهد کاهش نفوذ امپریالیسم و رشد خود باوری در چین بود. دولت تلاش کرد سیستم حقوقی کشور را مدرن، قیمت­ کالاها را تثبیت، بدهی­ های خارجی را مستهلک، سیستم بانکی و پولی را اصلاح، ساخت راه ­ها و بزرگراه ­ها را تسریع، امکانات بهداشتی را بهبود، مبارزه با مواد مخدر را قانونی، و تولیدات صنعتی و کشاورزی را تقویت نماید. اگرچه تمامی این پروژه ­ها با موفقیت به سرانجام نرسید، ولی تلاش ­هایی به عمل آمد تا وضعیت آموزشی بهبود یابد، در جامعه‌ی چین هویت سازی شود و ارزش­ های اخلاقی و اجتماعی کنفوسیوس به اجرا گذاشته شود. زبان ماندارین به عنوان زبان استاندارد چینی توسعه یابد، و تسهیلات ارتباطاتی از جمله رادیو گسترش پیدا کند و از تمام این موارد برای ترغیب و تبلیغ نوعی ناسیونالیسم چینی بهره برداری شود. ولی به هرحال، ملتی که از دولت مرکزی قوی برخوردار نباشد، تحقق این اهداف به ­صورت کامل امکان پذیر نخواهد بود.

چالش ­ها و محدودیت ­ها

در این دوران هر موفقیتی که ملی­ گرایان به دست می­ آوردند، با چالش ­های سیاسی و نظامی پایداری مواجه می ­شدند. در حالی­ که بیشتر مناطق شهری در اختیار نیروهای کومین ­تانگ بود، اغلب مناطق روستایی و دور دست تحت نفوذ حزب تضعیف شده ولی ریشه کن نشده­ ی کمونیستی و جنگ سالاران قرار داشت. چیانگ گاهی تلاش می­ کرد و مشکل جنگ سالاران را از طریق نظامی حل می­ کرد، ولی هزینه­ های مالی و انسانی زیادی روی دستش می گذاشت. تنها هزینه­ ی جنگ در دشت ­های میانی در سال1930، دولت را تقریبا به ورشکستگی کشاند و 250هزار نفر کشته از دو طرف برجای گذاشت. در سال 1931، جایگاه چیانگ هم به عنوان نخست وزیر و هم رییس جمهور که مخالف ایده ­های دموکراسی دولت ملی بود، زیر سئوال رفت. این اختلاف نظرها موجب درگیری نظامی میان نیروهای دولت ملی شد که تنها با اتحاد چیانگ با برخی از جنگ سالاران پیشین غائله به پایان رسید.

با این ­حال، نابود سازی کامل کمونیست­ ها رؤیای همیشگی چیانگ و دولت ملی وی بود. وی پس از گردآوری نیروهای خود در جیانگ شی( Jiangxi)، از آن­ها علیه مناطق تازه تأسیس جمهوری شورایی چین(Chinese Soviet Republic) به کار گرفت و با کمک مستشاران نظامی خارجی در نهایت توانست در سال1934، ارتش سرخ کمونیست ­ها را در این مناطق به محاصره درآورد. کمونیست­ ها با ترفندهایی از این محاصره گریخته و به راهپیمایی بزرگ به سمت شمال پرداختند که در این راهپیمایی مائو از یک فرمانده نظامی به رهبر قدرتمند حزب کمونیست تبدیل شد.

ایدئولوژی چیانگ: ملی­ گرایی و ضد سرمایه داری

چیانگ به عنوان فردی ملی ­گرا و پیرو آیین کنفوسیوس، مخالف هنجارشکنی­ های جنبش چهارم ماه مه بود. وی انگیزه ­های ناسیونالیستی داشت. او نسبت به برخی از اندیشه ­های غربی حس بیگانه داشت و معتقد بود که معرفی گسترده‌ی ایده ­ها و ادبیات غربی که توسط طرفداران جنبش چهارم ماه مه صورت می­ گیرد، به نفع ملت چین نیست. او و سون یات­ سِن از روشنفکران این جنبش انتقاد می ­کردند که آنان اخلاق جوانان چینی را فاسد می­ کنند. علی­رغم تبلیغات کمونیست­ ها که چیانگ را طرفدار سرمایه­ داری معرفی می ­کردند، او دشمن سرمایه ­داران شانگهای بود و اغلب به آن­ها حمله و اموالشان را مصادره می­ کرد. وی در عین دشمنی با سرمایه­ داران، به مبارزه با کمونیست­ ها نیز ادامه می­ داد. وی تشکیلات کارگری و دهقانی طرفدار کمونیست­ ها را از بین برد و در عین­ حال، اهداف ضد سرمایه­ داری سون یات ­سِن را تعقیب می­ کرد. اگرچه سرمایه­ داران شانگهای در سال1927 از ترس روی کارآمدن کمونیست­ ها از چیانگ طرفداری کردند، ولی این حمایت­ ها در سال1928، پس از تهدید شدن از سوی چیانگ، متوقف شد. وی در طول حکومتش از هرگونه قدرت گرفتن و حضور حزب کمونیست در قدرت جلوگیری کرد.

رهبر دوران جنگ چین

حکومت چیانگ. قابل بازیابی از https://bbs.wenxuecity.com/memory/1686383.html

پس از تجاوز ژاپن به منچوری در سال1931، چیانگ به عنوان رییس دولت ملی از پست خود استعفا داد ولی مجددا با شعار«ابتدا آرامش داخلی، سپس مقاومت در برابر تجاوز خارجی» بر سر قدرت بازگشت. اما این سیاست با مخالفت افکار عمومی مواجه شد.

در سال 1932در­حالی­که چیانگ تلاش می­ کرد نخست کمونیست­ ها را شکست دهد، ژاپن به پیشروی­ و اشغال مناطق بیشتر ادامه داده و شانگهای، سپس نانجینگ را تصرف کرد. این حادثه برای مدتی موجب توقف عملیات چیانگ علیه نیروهای کمونیستی شد. چیانگ در دسامبر1936، برای ایجاد هماهنگی میان نیروهای ملی جهت حمله­ ی گسترده به کمونیست­ ها وارد شی­اَن در غرب چین شد، ولی جانگ شوولیانگ(Zhang Xueliang)، فرمانده عملیات غرب ارتش ملی که مخالف سیاست­ های دوگانه‌ی برخورد چیانگ با کمونیست­ ها و متجاوزان ژاپنی بود، طی یک هماهنگی با چوئن­ لای و با همکاری تعدادی از ژنرال­ های دیگر، چیانگ را به گروگان گرفته و او را وادار به ایجاد جبهه­ ی متحد علیه نیروهای ژاپنی نمودند. چیانگ پس از امضای این معاهده و بازگشت به نانجینگ، جانگ را تحت بازداشت خانگی قرار داد و تعدادی از ژنرال ­های همکار وی را دستگیر و به جوخه‌ی اعدام سپرد. اگرچه تعهد چیانگ به جبهه‌ی متحد در بهترین حالت فقط اسمی بود، ولی این همکاری ظاهری هم در سال1941شکسته شد.

آغاز جنگ دوم ژاپن علیه چین

دومین جنگ ژاپن علیه چین در ژوئیه‌ی1937آغاز شد. چیانگ 600هزار نیروی آموزش دیده و زبده‌ی خود را برای مقابله با این تهاجم به شانگهای فرستاد، ولی با دادن 200هزار تلفات شانگهای تسلیم ژاپن شد. این شکست، تمامی اعتبار نظامی چیانگ و افسران آموزش دیده­ ی آکادمی نظامی وامپوآ را زیر سئوال برد. ژاپنی­ ها در دسامبر همان سال شهر نانجینگ پایتخت چیانگ را نیز به تصرف خود درآوردند. لذا، چیانگ و دولتش ناگزیر ابتدا به ووخَن و پس از مورد تهدید قرارگرفتن ووخَن ، به چونگ­ چینگ عقب نشینی کردند. وی در این جنگ با اتخاذ تاکتیک­ های نادرست، قصد داشت با کشیدن نیروهای دشمن به عمق خاک چین، خطوط تدارکاتی و پشتیبانی دشمن را آسیب پذیر سازد، ولی عملا موجب از دست رفتن سرزمین­ های بیشتر شد.

از سوی دیگر، وی برای این­که شهرها و تأسیسات سالم به دست دشمن نیفتد، دستور تخریب سدها و آتش زدن شهرها را صادر کرد. این تاکتیک نیز موجب وارد شدن تلفات گسترده‌ی جانی و خسارات مالی به مردم غیر نظامی شد. تنها در شهر چانگشا(Changsha)که بدون اطلاع رسانی به موقع ساکنان شهر صورت گرفت، طی سه روز آتش سوزی، دو سوم شهر در آتش سوخت و 20هزار نفر کشته شدند. این تاکتیک­ های غلط که یکی پس از دیگری اتخاذ شد، زمینه‌ی نارضایتی هرچه بیشتر مردم و عدم حمایت آن­ها از دولت ملی را فراهم ساخت.

چیانگ در سال1939، دو نفر از رهبران مسلمانان چین به نام­ های عیسی یوسف آلپتکین و ما فولیانگ(Ma Fuliang)را برای کسب حمایت و پشتیبانی کشورهای اسلامی از چین در برابر ژاپن، به کشورهای خاورمیانه از جمله، مصر، ترکیه و سوریه اعزام کرد. وی در سال1942، شخصا به مناطق مسلمان نشین سین­ک یانگ، نینگ ­شیا و چینگ­ خَی رفت و با رهبران و فرماندهان نظامی مسلمان این مناطق ملاقات کرد تا حمایت آن­ها را در مقابل ژاپنی­ ها و کمونیست­ ها کسب نماید. در همان سال شورش بزرگی در تبت صورت گرفت. چیانگ از فرماندهان مسلمان این مناطق خواست تا علیه شورشیان تبتی وارد جنگ شده و مانع استقلال طلبی و همکاری آن­ها با ژاپنی­ ها شوند.

ورود چین به جنگ جهانی دوم

با حمله­ ی ژاپن به بندر مروارید(Pearl Harbor)، جنگ دوم جهانی به قاره‌ی اقیانوسیه کشانده شد و چین در این جنگ به متفقین پیوست. در طول جنگ جهانی و پس از آن، چیانگ و همسرش سونگ مَی­لینگ که یک مسیحی و تحصیل کرده‌ی غرب بود، مرتب از سوی کشورهای غربی به ویژه آمریکا، مورد حمایت قرار می ­گرفتند، چون لابی ­های چین در آمریکا امیدوار بودند تا با روی کار آمدن چیانگ، مسیحیت و دموکراسی غربی سریعتر در چین گسترش یابد. حتی فرماندهی کل نیروهای متفقین در چین را بر عهده‌ی وی گذاشتند. به هرحال، فساد مقامات دولت ملی از جمله خود چیانگ، به قدری گسترده شده بود که حتی صدای امریکایی­ ها را هم درآورد و طبق گزارشی از 100میلیون بودجه ­ای که برای راه اندازی فرودگاهی جهت هواپیماهای آمریکایی هزینه شد، بیش از نیمی توسط دولتمردان چینی اختلاس شد.

رابطه با آمریکا

چیانگ آمریکایی­ ها را دوست نداشت و نسبت به اهداف آنان مشکوک بود. وقتی متوجه نفوذ عوامل سازمان سیا در داخل دولت خود شد، آن­ها را دستگیر و اعدام نمود. وی هیچگونه تمایلی به همکاری با ایالات متحده و شوروی نداشت چون اهداف هر دو را امپریالیستی می­دانست، ولی تلاش می­ کرد از هر دو کمک ­های بیشتری دریافت کند بدون این­که از هیچ ­یک جانبداری کرده باشد. او معتقد بود بین این دو کشور درگیری رخ خواهد داد که در آن­ صورت به نفع چین خواهد بود، چون هر دو به چین نیاز خواهند داشت. پس از پایان جنگ، چیانگ به این نتیجه رسید که دموکراسی غربی برای کشور چین مناسب نیست. او از دو ابر قدرت شرق و غرب علیه یکدیگر استفاده می­کرد.

آمریکا قصد داشت پس از جنگ جهانی، دست فرانسه را از منطقه­ ی هندوچین کوتاه کند، لذا به چین پیشنهاد داد که جایگزین فرانسه در این منطقه شده و آن را کنترل نماید، ولی چیانگ این پیشنهاد را نپذیرفت و با فرانسه وارد مذاکره شد تا در ازای تخلیه­ ی مناطقی از چین که تحت اشغال فرانسه بود و ملغی ساختن قرار دادها و امتیازهایی نابرابری که در گذشته توسط چین به فرانسه واگذار شده بود، منطقه‌ی هندوچین مجددا در اختیار فرانسه گذاشته شود. چیانگ برای تحویل گرفتن اسرای ژاپنی در منطقه­ ی هندوچین 200هزار سرباز چینی را به این منطقه گسیل کرد و این نیروها تا سال1946، در منطقه باقی ماندند و پس از پذیرش پیشنهادات چین از سوی فرانسه بود که این منطقه را تخلیه و تحویل فرانسه دادند.

در سال 1945، وقتی نیروهای ژاپنی تسلیم شدند، دولت چیانگ از نظر تشکیلاتی و مالی کاملا تضعیف شده بود و توان تحویل گرفتن تمام مناطق تحت اشغال ژاپنی­ ها پس از خروج آن­ها را نداشت. لذا، از نیروهای ژاپنی خواست تا آماده شدن دولت برای بسط کنترل خود در این مناطق تسلیم نشوند. این تقاضای چیانگ هم در جامعه­ ی چین به ویژه مناطقی که ده سال تحت اشغال بودند انعکاس بدی داشت و مردم می­ گفتند چیانگ حاضر است ژاپنی­ ها به اشغال خود ادامه دهند. البته به نظر می رسد که چیانگ این درخواست را به خاطر ترس از کنترل مناطق تخلیه شده توسط کمونیست­ ها ارایه کرده باشد. به هرحال، پس از دریافت کمک­ های مالی و تسلیحاتی از آمریکا، نیروهای کومین ­تانگ توانستند شهرها را از ژاپنی ­ها تحویل بگیرند، ولی مناطق روستایی و دور افتاده هم­چنان عمدتا در اختیار کمونیست­ ها باقی ماندند. حتی یک­سال پس از تسلیم ژاپنی­ ها، شایعه شده بود که چیانگ با ژاپنی ­ها یک معاهده‌ی سری امضا کرده تا در مبارزه با کمونیست­ ها به او کمک کنند و در مقابل، چیانگ از نیروها و اموال و دارایی­ های ژاپنی ­ها در چین محافظت به عمل آورد. البته تحصیل ژنرال­ های بلند پایه‌ی ارتش ملی از جمله خود چیانگ در ژاپن و ارتباطات نزدیک و شخصی موجود میان آن­ها و فرماندهان ارشد نظامی ژاپن هم به این شایعات دامن می­زد.

افزون بر این، ژنرال اوکامورا(Ukamura)، سرفرمانده کل نیروهای ژاپنی مستقر درچین، پیش از تسلیم شدن به چیانگ پیشنهاد داده بود تا فرماندهی 5/1 میلیون نیروی نظامی و پشتیبانی ژاپنی مستقر در خاک چین را بر عهده بگیرد، و چیانگ هم از این پیشنهاد بدش نمی ­آمد ولی از ترس آمریکایی­ ها آن را رد کرد و برخی از نیروهای ژاپنی حتی تا سال1947، در چین باقی مانده و تحت حمایت نیروهای ملی قرار داشتند و تعدادی نیز با ارتش ملی همکاری می­ کردند.

اوضاع در دوران جنگ داخلی

پس از پایان جنگ دوم جهانی، آمریکایی­ ها برای مدتی(از1946 تا1948) و در جریان جنگ با ارتش سرخ، حمایت مالی خود را به دولت ملی، به خاطر سوء مدیریت و فساد موجود در این دولت کاهش دادند. شاید گزارش ­های اغراق آمیز کمونیست­ ها نیز در این زمینه بی تأثیر نبوده است.

اگرچه چیانگ شخصا به خاطر همکاری مؤثر در جنگ جهانی از جایگاه بین المللی برخوردار شد، ولی دولت وی به دلیل فساد گسترده و تورم اقتصادی بالا، رو به زوال گذاشت. چیانگ در خاطرات خود در سال 1948 می ­نویسد:

«کومین ­تانگ از نیروهای خارجی شکست نخورد، بلکه از درون فروپاشید.»

به هرحال، جنگ­ های مختلف داخلی و خارجی، دولت و نیروهای ملی را از نظر نظامی و مالی تضعیف کرده و اعتماد مردم نسبت به دولت به پایین­ ترین سطح خود رسید، این در­حالی بود که جایگاه و اعتبار نیروهای کمونیستی روز به روز افزایش می­ یافت، چون سیاست تقسیم اراضی حزب کمونیست به سود روستاییان بود و لذا آن­ها از نیروهای ارتش سرخ حمایت می­ کردند.

در چنین شرایطی، علی­رغم تفوق نیروهای ملی از نظر تعداد نفرات و تسلیحات، ولی به خاطر عدم محبوبیت آن­ها در میان مردم، نفوذ عوامل کمونیستی در بین آن­ها، روحیه‌ی پایین و عدم سازماندهی درست آنان، زمینه برای موقعیت برتر و بالاتر نیروهای کمونیستی فراهم شده بود.

درگیری درون حزبی کومین تانگ

در سال1947، قانون اساسی جدیدی تدوین و براساس آن در 20ماه مه1948، چیانگ از سوی پارلمان به ریاست جمهوری چین انتخاب گردید که از آن به آغاز«حکومت قانونی دموکراتیک» نام برده شد، ولی کمونیست ­ها مشروعیت این قانون اساسی و دولت برآمده از آن را نپذیرفتند. چیانگ در 21 ژانویه‌ی 1949، به خاطر شکست فاحش نیروهای کومین ­تانگ و ملحق شدن بسیاری از نیروها به کمونیست­ ها ، از ریاست جمهوری استعفا داد و لی زونگ­ رِن(Li Zongren)معاون رییس جمهور مسئولیت دولت را بر عهده گرفت.

پس از استعفای چیانگ، نیروهای کمونیستی برای فراهم شدن زمینه­ ی گفتگو با دولت ملی، حملات خود را متوقف و پیشنهاد تسلیم رسم دولت ملی به كمونیست­ ها را ارایه کردند. لی می­خواست برای پایان دادن به جنگ داخلی، به نحوی با این پیشنهاد کنار بیاید، ولی به خاطر مخالفت چیانگ و طرفدارانش موفق به این امر نشد. لذا، کمونیست­ ها در آوریل 1949، اولتیماتوم دادند که اگر تا 5 روز دیگر به این پیشنهاد پاسخ داده نشود، حملات خود را از سر خواهند گرفت. چیانگ در مخالفت با تصمیم لی برای تسلیم شدن به کمونیست­ ها ، تمام طلاها و ارز­های خارجی که متعلق به دولت و در اختیار او بود و دولت شدیدا به آن­ها نیاز داشت را به دولت تحویل نداد و آن­ها را به تایوان منتقل کرد. لذا، وقتی نیروهای کمونیستی در همان ماه نانجینگ پایتخت دولت ملی را تصرف کردند، چیانگ دولت ملی را به گوان دونگ انتقال داد و لی در مخالفت با این تصمیم چیانگ از همراهی با وی خود داری و به استان گوانگ شی رفت. چیانگ برای رفع اختلافات، یکی ازمقامات دولت را پیش لی فرستاد تا او را متقاعد سازد که در این اوضاع نابسامان، از دولت جدا نشود. لی به شرط بازگرداندن پول­ ها و طلاها به دولت و عدم دخالت چیانگ در امور دولتی، پذیرفت که به گوان دونگ برگردد.

در گوان دونگ، لی زونگ­رِن خواست دولت جدیدی متشکل از هواداران و مخالفان چیانگ تشکیل دهد، ولی چیانگ علی­رغم تعهد به بازگرداندن تمام پول ­ها، تنها بخشی از آن را در اختیار لی گذاشت، و به همین خاطر اختلافات ادامه یافت و ارزش اسکناس­ های منتشره از سوی دولت به خاطر نداشتن پشتوانه­ ی مالی سریعا سقوط کرده و بی ارزش شد و دولت با بحران مالی روبه رو گردید.

اگرچه ظاهرا چیانگ هیچ سمتی در دولت نداشت، ولی با مداخلاتی که در کارهای دولت می ­کرد، عملا آن را ناتوان و ناکارآمد کرده بود. از نظر استراتژی نظامی، لی معتقد بود به جای به کارگیری نیروهای نظامی برای دفاع از سراسر جنوب چین، بهتر است ارتش در نقاطی مثل گواندونگ و گوانگ شی که قابل دفاع برای نیروهای ارتش ملی است مستقر شوند تا بلکه آمریکا در دفاع از دولت ملی و در این جنگ به نفع آنان مداخله کند. ولی چیانگ با این استراتژی دفاعی مخالفت کرد، چون طبق این سیاست می­ بایست اغلب نیروهای وفادار به خود را در اختیار لی قرار دهد. متقابلا، لی هم کنار گذاشتن طرفداران چیانگ از دولت را آغاز کرد. بر اثر این اختلافات بود که چیانگ اجازه نداد نظامیان طرفدار او از گوان دونگ دفاع کنند و این منطقه در اکتبر1949 به تصرف نیروهای کمونیستی درآمد.

پیشروی نهایی نیروهای کمونیستی

با سقوط گوانگ جو، چیانگ دولت ملی را به چونگ­ چینگ منتقل کرد، در­حالی که لی زونگ­رِن قدرت را کاملا ترک و برای معالجه عازم نیویورک شد. در این سفر لی در ملاقات با رییس جمهوری آمریکا از چیانگ یک دیکتاتور و غاصب نام برد و برای همیشه در آمریکا ماند تا فوت نمود و هرگز به تایوان هم نرفت.

صبح روز 10دسامبر1949، نیروهای کمونیستی شهر چِنگ ­دو(Cheng Du)، آخرین سنگر نیروهای ملی که تحت فرماندهی شخص چیانگ بود را محاصره کردند. چیانگ با نواختن آخرین سرود ملی جمهوری چین در این شهر همراه با پسرش و باقیماندگان از اعضای دولت و ارتش، این شهر و در واقع سرزمین اصلی چین را برای همیشه ترک و به جزیره‌ی تایوان گریخت و تا آخر عمر دیگر هرگز نتوانست به سرزمین اصلی چین باز گردد.

استقرار دولت ملی در تایوان

چیانگ در تایوان تا سال1950 ریاست جمهوری را رسما در اختیار نگرفت. در ژانویه‌ی1952، چیانگ دستور داد پارلمان لی زونگ ­رِن را به دلیل عدم توانایی در انجام وظایف به صورت رسم و غیابا استیضاح و در سال1954وی را رسما از پست معاونت ریاست جمهوری برکنار نماد. چیانگ برای بارها در سال­های 1954، 1960،1966 و1972 از سوی پارلمان در تبعید جمهوری چین[x] به ریاست جمهوری برگزیده شد. در دوران جنگ سرد، اغلب کشورهای غربی و هم ­پیمانان آن چیانگ را به عنوان رییس جمهور تمام چین به رسمیت شناخته و تا اوایل دهه‌ی1970 کرسی نمایندگی چین در سازمان ملل را در اختیار چیانگ و جمهوری چین تایپه قرار دادند.

وی همیشه ادعای حاکمیت بر سرتاسر چین را داشت و تلاش می­کرد سرزمین اصلی را از کمونیست­ ها بازپس بگیرد. وی ارتش را توسعه داده و مدام آماده­ی حمله به سرزمین اصلی و دفاع از جزیره­ ی تایوان در صورت حمله­ ی نیروهای کمونیست نگهداشت. وی به تمام مخالفان دولت کمونیستی در چین از جمله شورشیان مسلمان در استان یونن که علیه کمونیست­ ها می­ جنگیدند، کمک می ­کرد. تنها در دهه­ ی1980 بود که این نیروها از استان یونَن از طریق هوایی به تایوان منتقل شدند.

در تمام مدت حکومت چیانگ در تایوان، علی­رغم وجود یک قانون اساسی دموکراتیک، این کشور به صورت تک حزبی اداره می­ شد که آن هم کاملا در اختیار مهاجران از سرزمین اصلی بود و بومیان تایوان هیچ­گونه حق مشارکت در دولت را نداشتند و قدرت تماما در اختیار طرفداران چیانگ و حالت اضطراری و حکومت نظامی همیشه برقرار بود. بومیان تایوانی حق آموزش به زبان محلی و یا اظهار نظر فرهنگی و یا حتی استفاده از زبان محلی در رسانه­ ها را نداشتند.

در دهه­ ی نخست استقرار چیانگ در تایوان که به دوران«ترور سفید» مشهور است، هرگونه مخالفت با دولت سرکوب و در این دوران بیش از 140هزار نفر از مخالفان تحت عنوان جاسوس کمونیست­ های پکن دستگیر، زندانی و یا اعدام شدند. تنها در دهه­ های1980 و 1990بود که جانشینان چیانگ تا حدودی آزادی در زمینه­ های فرهنگی و زبان را به بومیان داده و برخی از افراد تایوانی در بدنه­ ی دولت راه یافتند. با این همه، چیانگ با حمایت غرب توانست تایوان را در دوران حکومتش از نظر اقتصادی، به ویژه بخش صادرات، توسعه داده و این جزیره را به یکی از چهار ببر اقتصادی آسیا تبدیل کند.

در گذشت چیانگ و پایان یک عمر جنگ و خونریزی

سرانجام، چیانگ کای­شِک 26سال پس از فرار از چین و ورود به تایوان، در 5آوریل سال1975 و در سن 87سالگی در اثر سکته­ ی قلبی در تایپه مرکز تایوان در گذشت. بدین مناسبت در تایوان یک ماه عزای عمومی اعلام و سپس جسدش در منزل شخصی وی به­ صورت موقت به خاک سپرده شد تا بنا به وصیت چیانگ در سرزمین اصلی چین دفن شود. این خواسته پس از سپر شدن چندن دهه از درگذشت چیانگ، به خاطر مخالفت دولت چین هنوز محقق نشده است. موضوع دفن جسد چیانگ هم مانند دوران حیاتش موجب اختلافات شدیدی میان سیاستمداران، دولت تایوان و خانواده‌ی چیانگ شده است. در حال­که دولت تایوان برای دفن جسد چیانگ مقبره­ ی مجللی در یکی از بهترین مناطق تایپه ساخته تا او را به صورت دایمی دفن کند، برخی از سیاستمداران و خانواده‌ی چیانگ با این موضوع مخالفت کرده و تلاش می کنند طبق وصیت او جسدش را در زمان مناسب به سرزمن اصل چین انتقال داده و در آن­جا دفن کنند.

بدین صورت بود که یکی از جنجالی ­ترین چهره ­­های سیاسی چین معاصر، که تاریخ نیمه‌ی نخست قرن بیستم سرزمین چین و بخش مهمی از تحولات داخلی، منطقه­ ای و بین المللی چین و شرق آسیا در این قرن با زندگی، سیاست، حکومت و دیدگاه ­های او ارتباط تنگانگی داشته و دارای طرفداران و مخالفان سرسختی هست گره خورده است، چهره در نقاب خاک کشید و دستاوردهای و چالش­ های بزرگی را در این بخش از جهان از خود به ارث گذاشت[۱]

نیز نگاه کنید به 

رهبران سیاسی معاصر چین؛ سون یات سن، بنیانگذار جمهوری چین؛ حزب کمونیست؛ تاسیس حزب کومین تانگ در گوانگ جو

پاورقی

[i]- رابطه‌ی چیانگ با این گروه حتی پس از روی کار آمدن وی نیز ادامه داشت. چیانگ از این گروه برای ضربه زدن به مخالفان استفاده می کرد. هرگاه فرمان می داد اعضای این گروه جنایتکار به قتل، آدم ربایی و سرکوب تظاهرات هواداران کمونیست ها پرداخته و از ارتکاب هیچ جرمی ابا نداشتند. معروف است که در دوران مبارزه‌ی چیانگ با کمونیست ها به ویژه در شانگهای، این گروه به دستور چیانگ صدها نفر را حذف فیزیکی کردند که به دوران«ترور سفید» مشهور است.

[v]- چیانگ پس از بازگشت به چین پسرش چینگ کوو را برا یتحصیل به مسکو فرستاد، ولی وقتی رابطه‌ی میان چیانگ و حزب کمونیست چین به هم خورد، مسکو برای تحت فشار قرار دادن چیانگ، پسرش را به گروگان گرفت. ولی چیانگ حاضر نشد در برابر ازادی پسرش از گروگان مسکو، رهبران زندانی حزب کمونیست چین را آزاد کند. وی گفت ارزش ندارد که منافع چین قربانی آزادی پسر او شود.

[vi]- چیانگ در گذشته نیز از خانم سونگ درخواست ازدواج کرده بود، ولی با پاسخ منفی او و مادرش مواجه شده بود. این بار با پذیرش شرط مسیحی شدن این ازدواج صورت گرفت و چیانگ در سال 1929رسما در کلیسای متدیست ها غسل تعمید یافت.

[vii]- Comintern یا انترناسیونالیسم سوم، نام اتحادیه‌ی احزاب کمونیستی جهان بود که از سال1919تا1943برای ایجاد ارتباط ارگانیک میان احزاب کومنیستی جهان با لحاظ جایگاه برتر حزب کمونیست شوروی تشکیل شد. این تشکیلات مسئولیت هدایت و هماهنگی تمام اتحادیه های کارگری سراسر جهان و بسیج آنان علیه امپریالیسم را بر عهده داشت و از سوی مسکو هدایت و کنترل می شد. نخستین کنگر‌ه‌ی این تشکیلات با حضور احزاب کمونیستی 30کشور جهان در سال1919درمسکو تشکیل و برای نخستین بار احزاب کمونیستی شرق نیز در آن حضور یافتند. پس از آن بود که نماینده ای از این تشکیلات برای هدایت و نظارت و برنامه ریزی احزاب چپی به سایر کشورها اعزام می شد و در چین نیز نماینده داشت که هم با حزب کمونیست این کشور و هم با دولت ملی چین که با حزب کمونیست همکاری می کرد رابطه داشت.

[viii]- چون با اتحاد جماهیر شوروی همکاری می کرد و از مسکو کمک های مالی و نظامی دریافت می کرد.

[x]- چیانگ به بهانه‌ی این که امکان برگزاری انتخابات پارلمانی در سرزمین اصلی به خاطر تسلط کمونیست­ ها وجود ندارد، لذا نمایندگان منتخب آخرین انتخابات پارلمانی که در سرزمین اصلی برگزار شده بود را نمایندگان مادام العمر اعلام و دیگر انتخابات جدید برگزار نکرد. همین نمایندگان بودند که چهار دوره چیانگ را به ریاست جمهوری برگزیدند.

کتابشناسی

  1. سابقی، علی محمد(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین الملی الهدی، جلد 1، ص.180-200.