آیین بومی کنفوسیوس

از دانشنامه ملل
کنفوسیوس. برگرفته از سایت foreignpolicy، قابل بازیابی از https://foreignpolicy.com/2014/08/18/meet-chinas-most-famous-single-dad/

امروزه، اغلب کنفوسیوس را خردمندی فرزانه می­‌انگارند و آموزه­‌های او را آموزش شیوه‌­ی زندگی فضیلت­ مندانه و نیکوخصالانه و خیرخواهانه و بسیار شبیه به اندیشه­­‌ی سقراط در یونان باستان می­‌دانند. کنفوسیوس نامی است که مبلغان مسیحی در قرن هفدهم به او داده‌اند.

نام چینی او کونگ ­چیو (Kung Chiu) و یا کونگ­زی، و به استاد کونگ معروف است. کنفوسیوس نیز هم­چون سقراط با حاکمان دوران خود به ستیز فکری برخاسته و هم­چون آموزگاری دلسوز، جامعه‌­ی دوران خود را با آرمان­‌های متفاوت از باورهای جهان پیرامونشان آشنا می­‌کرد. وی در آموزه­‌های خود به ندرت به موضوعات دینی پرداخته و بیشتر بر روی اخلاقیات اجتماعی و نوع دوستی و انسان دوستی، و وظایف و مسئولیت­‌های فردی انسان در مقابل جامعه تأکید داشته است. کنفوسیوس در اواخر دوران بهار و پاییز (476-770 پیش از میلاد) در ایالت لو(Lu) در نزدیکی شهر کنونی چوفو از استان شاندونگ به دنیا آمد. اگرچه پیرامون زندگانی وی مطالب اندکی گفته شده است، ولی افسانه­‌های زیادی در خصوص او وجود دارد.

برخی گفته‌­اند او شاهزاده بوده و دوران جوانی در شرایط دشواری زندگی می­‌کرد. او در پنجاه سالگی به عالیترین منصب دولتی دست یافت و افسری عالی رتبه­‌ی در ایالت زادگاهش بود که مقام و منصب خود را برای یافتن گوش شنوایی برای پندها و اندرزهایش ترک گفت. استاد کونگ طی ده سال به مناطق مختلفی سفر کرد تا فرمانروایی بیابد که اندرزهای او را در مورد شیوه‌­ی درست حکومت کردن به کار بندد که البته هیچگاه چنین حاکمی را نیافت. او سال­‌های آخر عمرش را صرف آموزش مریدانش کرد و خود را با موسیقی، شعر و گفتگوی خیالی با حکمرانان و وزرا گذراند. کنفوسیوس شهرت و آوازه‌­ی خود را پس از مرگ در سن هفتاد سالگی به دست آورد.

آموزه های کنفوسیوس

استاد کونگ با تاریخ و ادبیات نسل‌­های پیشین کاملاً آشنا بود. او شخصیتی بود که توان ایجاد نظریه‌­های نو و بدیع با استفاده از میراث­‌های فرهنگی گذشته را داشت. کنفوسیوس نخستین متفکر در تاریخ چین است که یک سیستم کامل نظری در مورد آیین و اخلاق را مطرح کرده و آن را توسعه داد. برای کنفوسیوس مطالعه­‌ی روابط انسانی در جامعه از اهمیت ویژه‌­ای برخوردار بود.

این موضوع با آنچه در دوران زندگی وی می‌­گذشت ارتباط نزدیکی داشت. نا آرامی­‌های اجتماعی اواخر دوران بهار و پاییز، تغییرات جدی در ارتباطات اجتماعی هم­چون ارتباط بین حاکمان و مردم، شاه­زادگان حاکم و وزرا و پدران و پسران ایجاد کرده بود. حاکمیت سلسله‌­ی جو رو به زوال گذاشته و برای مردم انگیزه­ای برای حمایت از عقاید و عملکرد آنان باقی نگذاشته بود. در نتیجه، مشکلات اجتماعی‌­ای ایجاد شده بود که نیاز به راه حل داشت. افکار و عملکرد مردم بایستی برچه اساسی راهنمایی شود تا به ثبات اجتماعی دست یابد؟ در آن زمان اندیشمندان زیادی به این پرسش­‌های اساسی پاسخ داده‌اند. برای کنفوسیوس پاسخ روشن بود: اصول «رِن (Ren)» یا همان انسانیت، یا آداب درست. افراد زیادی پیش از او و هم ­عصر او پیرامون «رِن» صحبت کرده‌اند، ولی هیچ­کدام مثل کنفوسیوس به صورت منظم و سیستماتیک، استدلالی، صریح و روشن و موجز که به سهولت قابل قبول مردم باشد آن را توضیح نداده‌اند. حالا«رِن» به چه معناست؟ پاسخ کنفوسیوس ساده است، چگونگی رفتار شخص با خودش. به ویژه، این موضوع معیاری بود که یک«انسان برتر» یا انسان آداب­‌دان و با دانش عالی باید چگونه زندگی کند. بحث پیرامون «رِن» بایستی به مشکلاتی هم­چون چگونگی رفتار با خود، رفتار درست در ارتباط با اعضای خانواده، بین حاکم و رعیت و بین دوستان به‌پردازد. به نظر می­رسد «رِن» برای کنفوسیوس در واقع نام کلی برای هزاران فضیلت و معیار ارزشمند انسانی است. گاهی، او از این معیار به اسم دائو (Dao) (اصول، یا حقیقت یا راه درست) نام می­‌برد.

کنفوسیوس معتقد بود آداب و رسوم سه اصل دارد: آسمان و زمین، اصل زیستی؛ نیاکان، اصل بشری؛ امپراتور و معلم، اصل آرامش و امنیت. لذا، برای ایجاد امنیت بایستی به آسمان احترام گذاشت، به زمین احترام گذاشت، و نیاکان و امپراتور را محترم شمرد.[۱]

شاگردان کنفوسیوس گفته‌­های فلسفی وی را در کتابی به نام گلچین (The Analects)جمع آوری کرده‌اند. این کتاب تأثیرگذارترین و مشهورترین کتاب در تاریخ فرهنگ چین به حساب می‌­آید. اگرچه کنفوسیوس در کتاب گلچین از واژه­‌های مختلفی برای توضیح و تفسیر«رِن» استفاده کرده است، ولی همیشه مفهوم آن­ها یکی بوده است. وقتی کنفوسیوس سخن از «رِن» به میان می‌­آورد، به پرستش نیاکان نمی­‌پردازد، بلکه توضیحات ساده‌­ای در مورد چگونگی رفتار انسان با خود ارائه می­‌کند. حتی به حمایت از یک بخش از جامعه به قیمت از دست دادن بخش دیگر هم نمی­‌پردازد، بلکه تلاش خود را به کار می­‌بندد تا در روابط انسانی نفع هر دو طرف را در نظر بگیرد. کنفوسیوس، برای تنظیم ارتباطاتی هم­چون بین حاکمان و رعایا، یا پدران و پسران، احترام متقابل دو جانبه بین آنان را بر اساس اصول صداقت و گذشت، ضرور­ی می­‌داند.

برای نمونه، اگر پدری انتظار اطاعت در خور شأن از پسرش دارد، باید عشق و مهربانی عمیقی نسبت به پسرش نشان دهد. اگر پسری نمی‌پسندد پدرش با او بدون دوستی و مهرورزی برخورد کند، بایستی اطاعت در­خور شأن از پدرش داشته باشد. به همین­ گونه، اگر حاکمی انتظار دارد که رعیت از او اطاعت کند، باید مثل یک حاکم با آنان رفتار کرده و ویژگی­‌های یک حاکم شایسته را داشته باشد. اگر حاکمی مثل یک حاکم برخورد نکند، رعیت هم مثل رعیت رفتار نخواهد کرد، و اگر پدری نه مثل پدر و یا پسری به دور از آداب فرزندی برخورد کند، در آن­صورت حفظ ثبات در خانواده و جامعه با مشکل رو به رو خواهد شد.

کنفوسیوس و پیروان او هر دو اهمیت زیادی برای ویژگی­‌های اخلاقی قائلند. آنان معتقدند نباید کسی در برخورد با مسایل، بر خلاف اصول اخلاقی عمل کند. اخلاقیات تحت هیچ شرایطی نباید به فراموشی سپرده شوند، به ویژه وقتی که شخص در وضعیت دشوار و نا امید کننده­ای قرار دارد. خواسته­‌های عمومی انسان پشت سر خوشبختی قرار دارد. در آیین کنفوسیوس، حیات اجتماعی که کوچک­ترین واحد آن خانواده است و در آن­جا است که ارزش‌­ها آموخته شده و به عمل در می‌­آیند، از ارج فراوانی برخوردار است.[۲] ظهور آموزه­‌های اخلاقی چینی، مرهون کنفوسیوس است. بعدها، اساتید و متفکران زیادی دریافتند که اگر قرار است تمدنی ترویج و توسعه یابد، گسترش سطح بینش و اخلاق مردم ضروری است. دلیل این که چرا ملت چین با یونانی­‌های باستان، هندی‌­ها و سایر ملت‌­های جهان فرق دارند، به تفاوت در کیفیت و خصوصیات روحی و روانی آنان بر می­گردد که در طول هزاران سال شکل یافته است.

در آیین کنفوسیوس به آموختن و فراگیری بیش از هرچیز دیگر اهمیت داده می­‌شود. به همین دلیل مردم چین به کنفوسیوس لقب معلم نخست داده­‌اند. در کتاب گلچین کنفوسیوس، خودآگاهی به زبانی شیوا و قابل تعمق توضیح داده شده است. او می‌گوید:«در پانزده سالگی دل به آموختن دادم (تا حکیمی گردم)؛ در سی سالگی اعتقاداتم محکم و استوار شد؛ در چهل سالگی دیگر هیچ شکی نداشتم؛ در پنجاه سالگی مقصود و خواست آسمان را یافتم؛ در شصت سالگی (به این خواست) گوش فرا دادم؛ و در هفتاد سالگی توانستم از تمایلات قلبم پیروی کنم، در حالی­که از مسير خویش منحرف نشوم.»

میراث اصلی کنفوسیوس آموزه­‌های اخلاقی او است که شاکله‌­ی اصلی و روح فرهنگ سنتی چین در طول 2500 سال را شکل داده و شیرازه‌ه­ای این اوراق متنوع و ناهمگون را حفظ کرده است. اخلاقیاتی هم­چون فضیلت، عشق به هم­نوع، احسان، خیر­خواهی، نوع دوستی و انسان دوستی، احترام به حاکم و پدر و همسر، و... .

فراز و فرود اندیشه‌­های کنفوسیوس در طول تاریخ

آموزه­‌های استاد کونگ هم­چون سایر تفکرات و اندیشه­‌های دیگر، در طول حیات طولانی مدت خود با فراز و فرودهای افراطی و تفریطی فراوانی روبرو شده است. گاهی تمام کتاب­‌های حاوی اندیشه­‌های او در آتش جهل حکمرانانی هم­چون چین ­شی­ خوانگ (Qin Shi Huang) (207-221پیش از میلاد) بنیانگذار نخستین سلسله‌­ی امپراتوری در چین، سوزانده شد.[۳] و گاهی نیز همین آموزه‌­ها در تمامی شئون حکومتی به ویژه در زمینه­‌ی آموزش، مو به مو به اجرا گذاشته شد. البته این آیین گاهی نیز دچار تحول شده و برای پاسخگویی به نیازهای جدید اجتماعی تغییراتی را نیز پذیرا شده است که مهم­ترین این تغییرات به وجود آمدن مکتب نئو­کنفوسیوسی است که این طرز فکر امروزه نیز طرفداران بسیاری دارد.

پیدایش مکتب نئو کنفوسیوس

تقریبا، در قرن دهم میلادی از آمیزش آیین­‌های کنفوسیوسی و آیین بودایی، مکتب جدیدی به نام نئوکنفوسیوسی به وجود آمد که این مکتب در واقع آمیزه­‌ای از باورهای این دو آیین به شمار می‌­رود. طبق نظریه‌­ی نئوکنفوسیوس‌ها، آیین کنفوسیوس بیش از حد این جهانی و آیین بودا بیش از حد آن جهانی است. هر دو یکسویه هستند. یکی بیش از حد خیال اندیش و دنیا گریز، و دیگری بیش از حد عمل گرایانه و بشری. یکی معتقد به سکون پایدار ذهن و اندیشه، و دیگری بسیار تغییر پذیر. لذا، بنیانگذاران مکتب نوین نئوکنفوسیوسی بر این اندیشه بودند تا این دو را در هم آمیخته و میان آن­ها آشتی ایجاد کرده و نواقص یکی را با دیگری بر طرف و آیین کامل­تری را ارائه کنند. آن­ها این تلفیق را این گونه تعریف کرده­‌اند که:

«سکونی در فعالیت همیشگی و فعالیتی در سکون همیشگی.» مانند آیینه و تصویر در آیینه، که یکی پایدار و تغییر ناپذیر و دیگری قابل تغییر و جایگزین سازی.

این مکتب هنوز هم در چین، به ویژه در غرب، طرفدارانی دارد.این مکتب در قرن دوازدهم میلادی توسط جوشی (Zhu Xi) به عنوان یک مکتب اصولگرا شکل نهایی به خود گرفت و در همان عصر توسط لوشیانگ­ شانگ (Lu Xiang Shang) نئو کنفوسیوسی به عنوان مکتبی ادراکی تلقی و مورد تأکید قرار گرفت. وی معتقد بود فرزانگی عمل فرد از بصیرت اخلاقی او ناشی می­‌شود. جوشی، کنفوسیوس و بودیسم و تائوئیسم و سایر ایده­‌های غالب جامعه را در هم آمیخت وتفکر جدیدی را ارائه کرد که به عنوان«ایدئولوژی امپراتوران چین در اواخر سلسله­‌ی سونگ» پذیرفته شد. نئوکنفوسیوس‌­ها طیف وسیعی از فلاسفه، نقاشان، شاعران، پزشکان، اخلاق­گرایان اجتماعی، تئوریسین­‌های سیاسی، مورخان، مصلحان بومی، و کارمندان دولتی را در بر می­‌گرفت، از این روی تأثیرات اجتماعی، سیاسی و فکری بلند مدت در حوزه­‌ی تمدن چین برجای گذاشت و این شیوه­‌ی نگرش تا قرن نوزدهم در این کشور غلبه داشت.[۱]

در دوران چینگ (1911-1644) اندیشه­‌ی نئوکنفوسیوسی با رد نظریه­‌های اصولگرایی و ادراکی پیشین به نظریه­‌ی جدید شهودی رسید که توسط دَی­ جِن (Dai Zhen) در قرن هجدهم تبلیغ می ­شد. در ده‌ه­ی 1890، فیلسوف کانگ یووِی (Kang Yuwei) تلاش جدیدی برای وفق دادن کنفوسیوس با دنیای مدرن به عمل آمد که این ایده را در سال1890 ارائه شد ولی عقیم ماند. در ده‌ه­ی 1930، ناسیونالیست­‌های انقلابی چین تلاش دیگری برای احیای اخلاقیات کنفوسیوسی در چارچوب جنبش برای زندگی جدید را آغاز کردند که با اوج گیری موفقیت آمیز اندیشه­‌ی مارکسیستی و مخالفت شدید مائو با این اندیشه به­ عنوان تفکری فئودالی و بورژوازی در دوران استقرار جمهوری خلق چین، و تلاش برای محو و پاکسازی فرهنگ چین نوین از هرگونه آثار کنفوسیوسی، بار دیگر این تفکر از جامعه برچیده شد.

پس از اجرای اصلاحات و رشد سریع اقتصادی این کشور، دولتمردان جدید برای پر کردن خلأ فرهنگی و معنوی موجود در این کشور، بار دیگر به عنوان تنها عامل حفظ وحدت و هویت فرهنگی مردم و پیشرفت و توسعه‌­ی کشور چین به تبلیغ اندیشه­‌های کنفوسیوسی پرداخته و از آن به ­عنوان پشتوانه‌­ی فرهنگی قدرت اقتصادی در عرصه­‌ی بین الملل استفاده می­ کنند. ایجاد و راه اندازی بیش از 320 مؤسسه­ و مرکز کنفوسیوس در مراکز علمی-دانشگاهی جهان که مسئولیت گسترش زبان و فرهنگ چینی را بر عهده دارد، در این راستا و تلاش برای جهانی‌سازی اندیشه­‌های نئوکنفوسیوسی ارزیابی می‌­شود. توسعه­‌ی این اندیشه در چین باعث شد تا شکل یک جنبش فکری بین المللی به خود گیرد و در میان اندیشمندان کره‌­ای، ویتنامی و ژاپنی نیز نفوذ قابل توجهی پیدا کند.[۴]

به هرحال، در طول دو هزار و پانصد سال گذشته و پس از فوت استاد، اندیشه‌­هایش با فراز و فرودهای زیادی مواجه شده و از ممنوعیت و سوزاندن کتاب­‌های کنفوسیوسی و اعدام مبلغین این اندیشه گرفته، تا تسلط کامل بر تمامی شئون فردی و اجتماعی مردم چین در طول قرن­‌های متوالی را پشت سر گذاشته است.[۵]

نیز نگاه کنید به

آیین ها، ادیان و مذاهب باستانی و بومی چین؛ آیین بومی تائو؛ کنفوسیوس و اندیشه های او

کتابشناسی

  1. C.K. Yang (1961). Religion in Chinese Society. Berkeley University of California press
  2. اَدلر، جوزف. ا (1386) .دین ­های چین، ترجمه­ حسن افشار. تهران: نشر مرکز
  3. Bai, Shouyi (2007). An outline History of China. Beijing: foreign languages Press
  4. Ho, Peng Yoke (2000). Li Qi and Shu: An Introduction to Science and Civilization in China
  5. سابقی، علی محمد(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی.