نظام حزبی آرژانتین: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
احزاب سیاسی کشور:
تأسیس حزب سوسیالیست [[آرژانتین]] در سال 1896 به ابتکار گروهى از صنعتگران آرژانتینى و به رهبرى دکتر خوان ب خوستو، در واقع سرآغاز پیدایش و تشکیل گروه‌هاى چپ در این کشور به شمار مى‌رود. این حزب از همان ابتداى فعّالیت خود توانست جایگاه ویژه‌اى را در صحنهی سیاسی کشور کسب نماید. به عنوان مثال در سال ۱۹۰۲ حزب مذکور توانست مقام شهردارى شهر ‌سننیکلاس در استان بوئنوسآیرس را به یک عضو خود از انجمن شهر مذکور اختصاص دهد.


ـ حزب سوسیالیست:
در سال ۱۹۰۴ دکتر آلفردو پالاسیوس (Alfredo Palacios) برجسته‌ترین شخصیت این حزب که در آن زمان به بورژوا مارکسیست‌ها (Burgueses Marxistas) تشبیه مى‌شدند، اوّلین نمایندهی سوسیالیست در کنگرهی ملّى [[آرژانتین]] و پس از آن در کلّ آمریکاى لاتین شد.


تأسيس حزب سوسياليست آرژانتين در سال ۱۸۹۶به ابتکار گروهى از صنعتگران آرژانتينى و به رهبرى دکتر خوان ب خوستو، در واقع سرآغاز پيدايش و تشکيل گروه‌هاى چپ در اين کشور به شمار مى‌رود. اين حزب از همان ابتداى فعّاليت خود توانست جايگاه ويژه‌اى را در صحنهی سياسی کشور کسب نمايد. به عنوان مثال در سال ۱۹۰۲ حزب مذکور توانست مقام شهردارى شهر ‌سننيکلاس در استان بوئنوسآيرس را به يک عضو خود از انجمن شهر مذکور اختصاص دهد.
بعد از آن هم سوسیالیست‌هاى [[آرژانتین]] در دیگر انتخابات نواحى مختلف پایتخت و دیگر ایالت‌ها توانستند مقام شهردارىهای مختلف [[آرژانتین]] چون، ماردلپلاتا، اواژانیدا، باهیابلانکا، سانتاروزا و گودى کروز را به دست آورند.


در سال ۱۹۰۴ دکتر آلفردو پالاسيوس[5] برجسته‌ترين شخصيت اين حزب که در آن زمان به بورژوا مارکسيست‌ها [6]تشبيه مى‌شدند، اوّلين نمايندهی سوسياليست در کنگرهی ملّى آرژانتين و پس از آن در کلّ آمريکاى لاتين شد.
در سال ۱۹۴۳ و تا قبل از کودتاى نظامیان در [[آرژانتین]]، حزب سوسیالیست جمعاً ۴۴ نماینده در کنگرهی ملّى کشور داشت و اکثریت شهرداران شهرهاى مختلف کشور به ویژه استان [[بوئنوس‌آیرس|بوئنوسآیرس]] را نیز در اختیار خود گرفته بود.


بعد از آن هم سوسياليست‌هاى آرژانتين در ديگر انتخابات نواحى مختلف پايتخت و ديگر ايالت‌ها توانستند مقام شهردارىهای مختلف آرژانتين چون، ماردلپلاتا، اواژانيدا، باهيابلانکا، سانتاروزا و گودى کروز را به دست آورند.
در دوران حاکمیت نظامیان على‌رغم دستگیری، تبعید و یا ناپدید شدن تعداد زیادى از سوسیالیست‌ها، برخى از رهبران این حزب با نظامیان همکارى و تشریک مساعى نمودند. از جملهی این افراد آمریکو خیولدى (Americo Gioldi) یکى از رهبران سرشناس سوسیالیست مى‌باشد که از جانب نظامیان به عنوان سفیر [[آرژانتین]] در پرتغال منصوب شد و علاوه بر آن در همین دوران شهردارى شهر ماردل پلاتا نیز همچنان در دست سوسیالیست‌ها باقى ماند.


در سال ۱۹۴۳ و تا قبل از کودتاى نظاميان در آرژانتين، حزب سوسياليست جمعاً ۴۴ نماينده در کنگرهی ملّى کشور داشت و اکثريت شهرداران شهرهاى مختلف کشور به ويژه استان بوئنوسآيرس را نيز در اختيار خود گرفته بود.
همکارى تعداد از عناصر سوسیالیست با نظامیان از یک سو و ضدّیت شدید آنان با حزب پرونیست از سوى دیگر در آن زمان عملاً مشکلاتى را بر سر راه پیروان این حزب به وجود آورد و باعث شد تا هر یک از آن‌ها استراتژى مبارزاتى جداگانه‌اى را در پیش گیرد.


در دوران حاکميت نظاميان على‌رغم دستگيري، تبعيد و يا ناپديد شدن تعداد زيادى از سوسياليست‌ها، برخى از رهبران اين حزب با نظاميان همکارى و تشريک مساعى نمودند. از جملهی اين افراد آمريکو خيولدى [7]يکى از رهبران سرشناس سوسياليست مى‌باشد که از جانب نظاميان به عنوان سفير آرژانتين در پرتغال منصوب شد و علاوه بر آن در همين دوران شهردارى شهر ماردل پلاتا نيز همچنان در دست سوسياليست‌ها باقى ماند.
به همین خاطر و پس از مرگ دکتر خوان ب خوستو بنیانگذار حزب سوسیالیست، انشعابات متعدّدى در حزب سوسیالیست بروز کرد که عمدتاً در دو طیف طرفداران رژیم نظامى و یا مخالفان آن شکل مى‌گرفت. در سال ۱۹۵۸ این حزب به دو جناح اصلى تقسیم شد:


همکارى تعداد از عناصر سوسياليست با نظاميان از يک سو و ضدّيت شديد آنان با حزب پرونيست از سوى ديگر در آن زمان عملاً مشکلاتى را بر سر راه پيروان اين حزب به وجود آورد و باعث شد تا هر يک از آن‌ها استراتژى مبارزاتى جداگانه‌اى را در پيش گيرد.
الف ـ جناح سوسیالیست پیشتاز که توسّط آمریکو خیولدى رهبرى مى‌شد و ضمن طرفدارى از [[کوبا]] به شدّت با حزب پرونیسم ضدیت و دشمنى مى‌ورزیدند.


به همين خاطر و پس از مرگ دکتر خوان ب خوستو بنیانگذار حزب سوسياليست، انشعابات متعدّدى در حزب سوسياليست بروز کرد که عمدتاً در دو طيف طرفداران رژيم نظامى و يا مخالفان آن شکل مى‌گرفت. در سال ۱۹۵۸ اين حزب به دو جناح اصلى تقسيم شد:
ب ـ ‌جناح سوسیال دمکرات‌ها به رهبرى آلفردو پالاسیوس که مبانى آن‌ها مبتنى بر لیبرالیسم سنّتى و حزب سوسیالیست [[آرژانتین]] (حزب اصلی) بنا نهاده شده بود.


الف ـ جناح سوسياليست پيشتاز که توسّط آمريکو خيولدى رهبرى مى‌شد و ضمن طرفدارى از [[کوبا]] به شدّت با حزب پرونيسم ضديت و دشمنى مى‌ورزيدند.
جناح سوسیال دموکرات‌ها نیز بعدها و بهویژه پس از مرگ رهبر خود به سه گروه تقسیم شدند. گروه نخست «جناح چپ انقلابی» را تشکیل دادند و گروه دوم جنبش به سوى سوسیالیسم را. باقیمانده نیز به جرگهی طرفداران حزب پرونیست که در آن زمان از مخالفان اصلى دولت به شمار مى‌آمدند، پیوستند.


ب ـ ‌جناح سوسيال دمکرات‌ها به رهبرى آلفردو پالاسيوس که مبانى آن‌ها مبتنى بر ليبراليسم سنّتى و حزب سوسياليست آرژانتين (حزب اصلي) بنا نهاده شده بود.
ادغام و همکارى برخى از جناح‌هاى سوسیالیست با حزب پرونیست، وجه تمایز و امتیازى را براى این حزب در آن زمان با توجّه پایگاه مردمى‌تر حزب پرونیست بر کشور فراهم آورد و باعث شد تا این حزب در مقایسه با سایر احزاب چپ، شانس به مراتب بیشترى را براى کسب موفّقیت در رقابت‌هاى سیاسى خود دارا باشد.


جناح سوسيال دموکرات‌ها نيز بعدها و بهويژه پس از مرگ رهبر خود به سه گروه تقسيم شدند. گروه نخست «جناح چپ انقلابي» را تشکيل دادند و گروه دوم جنبش به سوى سوسياليسم را. باقيمانده نيز به جرگهی طرفداران حزب پرونيست که در آن زمان از مخالفان اصلى دولت به شمار مى‌آمدند، پيوستند.
این حزب در طىّ انتخابات ملّى سال ۱۹۹۱ میلادى در [[آرژانتین]] توانست با مشارکت بى‌سابقهی ۱۱۹ هزار نفر از هواداران خود در نواحى مختلف فدرالى به نتایج قابل توجّهى دست یابد. تحصیل مقام شهردارى دو شهر بزرگ روزاریو و ساراتو علاوه بر نمایندگى «آفردو براوو» رهبر آن حزب در کنگرهی ملّى [[آرژانتین]] از جملهی حوادثى بود که به اعتراف خود سوسیالیست‌ها بزرگترین دستآورد انتخاباتى این حزب از بعد از سا ل۱۹۶۳ تا آن مقطع بود.          
====[[حزب کمونيست آرژانتين|حزب کمونیست]]:====
[[حزب کمونيست آرژانتين|حزب کمونیست آرژانتین]] در سال ۱۹۲۲و توسّط «پنلون» (Penelon) از نخستین کمونیست‌هاى وابسته به [[روسیه]] تأسیس گردید. على‌رغم سابقهی نسبتاً طولانی، این حزب بنا به دلایل عدیده‌اى هرگز نتوانست از همان آغاز شروع به کار خود از تحرّک و مقبولیت عمومى همطراز با سایر احزاب چپ در کشور برخوردار شود. دلیل عمده و اصلى این مسأله نیز در دوران حاکمیت نظامیان و قبل از به روى کار آمدن دولت‌هاى غیرنظامى اخیر، ناشى از عدم وجود یک پایگاه مقبول و مستحکم در بین دولت‌هاى نظامى وقت و مردم [[آرژانتین]] بوده است. چرا که مردم این کشور طىّ قرن گذشته عمدتاً از افکار و اندیشه‌هاى ایریگوئن و پوررن الهام مى‌گرفتند و با تکیه بر مبانى ناسیونالیستى و مذهبى خود زمینهی طرد مارکسیست‌ها را از مدّت‌ها قبل فراهم ساخته بودند. با روى کار آمدن غیرنظامیان از ۱۹۸۳ تا کنون نیز، پایگاه قویتر احزاب غیرچپ پرونیست و رادیکال در نزد مردم از یک‌ سو و تأثیرپذیرى حزب کمونیست آرانتین نیز مانند احزاب کمونیست دیگر کشورها از فروپاشى و اضمحلال کمونیسم در جهان از سوى دیگر باعث شد تا [[حزب کمونیست]] [[آرژانتین]] بیش از هر زمان دیگرى پایگاه عمومى خود را از دست داده و در معرض زوال و اضمحلال نهایى قرار گیرد.


ادغام و همکارى برخى از جناح‌هاى سوسياليست با حزب پرونيست، وجه تمايز و امتيازى را براى اين حزب در آن زمان با توجّه پايگاه مردمى‌تر حزب پرونيست بر کشور فراهم آورد و باعث شد تا اين حزب در مقايسه با ساير احزاب چپ، شانس به مراتب بيشترى را براى کسب موفّقيت در رقابت‌هاى سياسى خود دارا باشد.
به عبارت دیگر گرچه [[حزب کمونیست]] [[آرژانتین]] نیز مانند دیگر احزاب چپ این کشور چون حزب سوسیالیست و جناح‌هاى وابسته به آن در حال حاضر در گذر از یک دوران انتقالى قرار گرفته، لکن با توجّه به عدم برخوردارى آن از پایگاه قوى و مستحکم در نزد مردم [[آرژانتین]] از همان ابتداى تأسیس، تضمین‌هاى به مراتب کم‌تری برای ادامهی بقا و استمرار حیات این حزب به نسبت سایر احزاب چپ [[آرژانتین]] وجود داشت.
====[[حزب پرونیست آرژانتین|حزب پرونیست]]:====
در بخش تاریخ به صورت کامل به چگونگی تشکیل حزب پرونیست (عدالتخواه) پرداخته شد. این حزب توسّط پرون و پونتس تأسیس شد. این دو تن که اوّلى استاد مدرسهی جنگ بود و با شاخهی شبهنظامى جوانان حزب رادیکال ارتباط داشت و دومى نیز از اعضای حزب رادیکال در استان کوردوبا به شمار مى‌آمد، قبل از کودتاى مذکور اقدام به تنظیم اساسنامه‌اى نمودند که در آن بر اصول زیر تأکید شده بود:


اين حزب در طىّ انتخابات ملّى سال ۱۹۹۱ ميلادى در آرژانتين توانست با مشارکت بى‌سابقهی ۱۱۹ هزار نفر از هواداران خود در نواحى مختلف فدرالى به نتايج قابل توجّهى دست يابد. تحصيل مقام شهردارى دو شهر بزرگ روزاريو و ساراتو علاوه بر نمايندگى «آفردو براوو» رهبر آن حزب در کنگرهی ملّى آرژانتين از جملهی حوادثى بود که به اعتراف خود سوسياليست‌ها بزرگترين دستآورد انتخاباتى اين حزب از بعد از سا ل۱۹۶۳ تا آن مقطع بود.          
ـ اعتلا و بازگشت حاکمیت یکپارچهی ملّى به کشور.


ـ تثبیت و تحکیم خصیصه‌هاى ملّىگرایانه و ناسیونالیستى.


ـ [[حزب کمونیست]]:
ـ ایجاد یک اتّحادیه و ائتلاف منطقه‌ای.


[[حزب کمونيست آرژانتين]] در سال ۱۹۲۲و توسّط «پنلون» [8] از نخستين کمونيست‌هاى وابسته به روسيه تأسيس گرديد. على‌رغم سابقهی نسبتاً طولاني، اين حزب بنا به دلايل عديده‌اى هرگز نتوانست از همان آغاز شروع به کار خود از تحرّک و مقبوليت عمومى همطراز با ساير احزاب چپ در کشور برخوردار شود. دليل عمده و اصلى اين مسأله نيز در دوران حاکميت نظاميان و قبل از به روى کار آمدن دولت‌هاى غيرنظامى اخير، ناشى از عدم وجود يک پايگاه مقبول و مستحکم در بين دولت‌هاى نظامى وقت و مردم آرژانتين بوده است. چرا که مردم اين کشور طىّ قرن گذشته عمدتاً از افکار و انديشه‌هاى ايريگوئن و پوررن الهام مى‌گرفتند و با تکيه بر مبانى ناسيوناليستى و مذهبى خود زمينهی طرد مارکسيست‌ها را از مدّت‌ها قبل فراهم ساخته بودند. با روى کار آمدن غيرنظاميان از ۱۹۸۳ تا کنون نيز، پايگاه قويتر احزاب غيرچپ پرونيست و راديکال در نزد مردم از يک‌ سو و تأثيرپذيرى حزب کمونيست آرانتين نيز مانند احزاب کمونيست ديگر کشورها از فروپاشى و اضمحلال کمونيسم در جهان از سوى ديگر باعث شد تا حزب کمونيست آرژانتين بيش از هر زمان ديگرى پايگاه عمومى خود را از دست داده و در معرض زوال و اضمحلال نهايى قرار گيرد.
ـ اجرا و احترام به قراردادها و تعهّدات بین‌المللی.


به عبارت ديگر گرچه حزب کمونيست آرژانتين نيز مانند ديگر احزاب چپ اين کشور چون حزب سوسياليست و جناح‌هاى وابسته به آن در حال حاضر در گذر از يک دوران انتقالى قرار گرفته، لکن با توجّه به عدم برخوردارى آن از پايگاه قوى و مستحکم در نزد مردم آرژانتين از همان ابتداى تأسيس، تضمين‌هاى به مراتب کم‌تري براي ادامهی بقا و استمرار حيات اين حزب به نسبت ساير احزاب چپ آرژانتين وجود داشت.
متعاقب تنظیم اساسنامهی مذکور، گروهى را تحت عنوان گروه افسران متّحد به وجود آوردند که به صورت مخفى فعّالیت نموده و در واقع اوّلین چارچوب تشکیلاتى و سازمانیافتهی حزب پرونیست را تشکیل مى‌داد. این گروه کودتاى ۱۹۴۳ را بر علیه حکومت نظامى وقت که از زمان سرنگونى ایریگوئن بر مسند قدرت بود، به راه انداختند که پس از آن سمت‌ها و مسئولیت‌هاى مختلفى چون ریاست دبیرخانهی کار و امور اجتماعی، وزارت جنگ، معاونت رئیسجمهور و بالأخره ریاست جمهوری کشور طىّ سه دوره را از آن پرون ساخت. قابلیّت‌ها و توانایىهای پرون در ایجاد ارتباط با قشر کارگر و اتّحادیه‌هاى مختلف چون کنفدراسیون ملّى کارگران (CGT) که در آن زمان بخش وسیعى از کارگران کشور و بهویژه اعضای اتّحادیه‌هاى راه‌آهن کشور را تحت پوشش خود داشتند، باعث شد تا این حزب از همان آغاز راه از حمایت بخش‌هاى مختلف کارگرى کشور برخوردار گردد.


           
ادغام دکترین سیاسى این حزب با تشکیلات قوى و قدرتمند اتّحادیه‌هاى کارگرى که تا قبل از مبارزات انتخاباتى ریاست جمهورى در آن سال‌ها، حزب پرونیست را قادر به برخوردارى از حمایت ۹۵% اتّحادیه‌هاى کارگرى این کشور ساخته بود، از جملهی عواملى بود که باعث شد تا حزب مذکور براى سه دورهی متوالى با توجّه به ریاست جمهورى پرون به قدرت برسد. در طول این مدّت از حاکمیت حزب پرونیست مجموعاً کشور از یک روند توسعهی نسبى برخوردار شد که نتیجهی منطقى آن حمایت همهجانبه و گستردهی مردم و سندیکالیسم موجود از پرونیسم تا زمان کودتاى نظامى ۱۹۷۶ بر علیه آن بود. پس از این کودتا با توجّه به فقدان یک رهبری منسجم و سازماندهىشده، حزب پرونیست دوره‌اى از رکود و قهقرا را طى نمود که شکست این حزب براى اوّلین با در طول تاریخ خود در دسامبر ۱۹۸۳، از تبعات آن بود.        


ـ حزب پرونیست:
از این زمان به بعد تدابیر و چاره‌هاى اتّحاذ شده براى رفع این نقیصه و تقویت هرچه بیشتر حزب از طرق مختلفى چون کار تشکیلاتى منسجم‌تر و انجام انتخابات داخلى براى پرورش رهبران برتر، باعث شد تا برخى چهره‌هاى جوان برخاسته از حزب سیاسى و یا سندیکالیسم وابسته به آن ظاهر شوند که ظهور کارلوس منم فرماندار استان لاریوخا از سال ۱۹۸۸در سمت رهبری حزب و پس از آن رئیسجمهور کشور از جملهی نتایج آن مى‌باشد. در زمان منم، حزب پرونیست با تأکید بر ضرورت مدرنیزهسازى دکترین خود برخى چرخش‌ها و تغییرات را در مبانى اصول اوّلیهی خود به وجود آورد که از جملهی آن‌ها میتوان به تمرکزگرایى کم‌تر در سیاست‌هاى داخلى و یا ائتلاف با قدرت‌هاى بزرگ در سیاست خارجى اشاره نمود. (درست برعکس پرون که تأکید بر تقویت قدرت مرکزى و اتّحاد با کشورهاى منطقه داشت.)
 
در بخش تاریخ به صورت کامل به چگونگی تشکیل حزب پرونیست (عدالتخواه) پرداخته شد. این حزب توسّط پرون و پونتس تأسیس شد. اين دو تن که اوّلى استاد مدرسهی جنگ بود و با شاخهی شبهنظامى جوانان حزب راديکال ارتباط داشت و دومى نيز از اعضای حزب راديکال در استان کوردوبا به شمار مى‌آمد، قبل از کودتاى مذکور اقدام به تنظيم اساسنامه‌اى نمودند که در آن بر اصول زير تأکيد شده بود:
 
ـ اعتلا و بازگشت حاکميت يکپارچهی ملّى به کشور.
 
ـ تثبيت و تحکيم خصيصه‌هاى ملّىگرايانه و ناسيوناليستى.
 
ـ ايجاد يک اتّحاديه و ائتلاف منطقه‌ای.
 
ـ اجرا و احترام به قراردادها و تعهّدات بين‌المللی.
 
متعاقب تنظيم اساسنامهی مذکور، گروهى را تحت عنوان گروه افسران متّحد به وجود آوردند که به صورت مخفى فعّاليت نموده و در واقع اوّلين چارچوب تشکيلاتى و سازمانيافتهی حزب پرونيست را تشکيل مى‌داد. اين گروه کودتاى ۱۹۴۳ را بر عليه حکومت نظامى وقت که از زمان سرنگونى ايريگوئن بر مسند قدرت بود، به راه انداختند که پس از آن سمت‌ها و مسئوليت‌هاى مختلفى چون رياست دبيرخانهی کار و امور اجتماعي، وزارت جنگ، معاونت رئيسجمهور و بالأخره رياست جمهوری کشور طىّ سه دوره را از آن پرون ساخت. قابليّت‌ها و توانايىهای پرون در ايجاد ارتباط با قشر کارگر و اتّحاديه‌هاى مختلف چون کنفدراسيون ملّى کارگران[9] که در آن زمان بخش وسيعى از کارگران کشور و بهويژه اعضای اتّحاديه‌هاى راه‌آهن کشور را تحت پوشش خود داشتند، باعث شد تا اين حزب از همان آغاز راه از حمايت بخش‌هاى مختلف کارگرى کشور برخوردار گردد.
 
ادغام دکترين سياسى اين حزب با تشکيلات قوى و قدرتمند اتّحاديه‌هاى کارگرى که تا قبل از مبارزات انتخاباتى رياست جمهورى در آن سال‌ها، حزب پرونيست را قادر به برخوردارى از حمايت ۹۵% اتّحاديه‌هاى کارگرى اين کشور ساخته بود، از جملهی عواملى بود که باعث شد تا حزب مذکور براى سه دورهی متوالى با توجّه به رياست جمهورى پرون به قدرت برسد. در طول اين مدّت از حاکميت حزب پرونيست مجموعاً کشور از يک روند توسعهی نسبى برخوردار شد که نتيجهی منطقى آن حمايت همهجانبه و گستردهی مردم و سنديکاليسم موجود از پرونيسم تا زمان کودتاى نظامى ۱۹۷۶ بر عليه آن بود. پس از اين کودتا با توجّه به فقدان يک رهبري منسجم و سازماندهىشده، حزب پرونيست دوره‌اى از رکود و قهقرا را طى نمود که شکست اين حزب براى اوّلين با در طول تاريخ خود در دسامبر ۱۹۸۳، از تبعات آن بود.        
 
از اين زمان به بعد تدابير و چاره‌هاى اتّحاذ شده براى رفع اين نقيصه و تقويت هرچه بيشتر حزب از طرق مختلفى چون کار تشکيلاتى منسجم‌تر و انجام انتخابات داخلى براى پرورش رهبران برتر، باعث شد تا برخى چهره‌هاى جوان برخاسته از حزب سياسى و يا سنديکاليسم وابسته به آن ظاهر شوند که ظهور کارلوس منم فرماندار استان لاريوخا از سال ۱۹۸۸در سمت رهبري حزب و پس از آن رئيسجمهور کشور از جملهی نتايج آن مى‌باشد. در زمان منم، حزب پرونيست با تأکيد بر ضرورت مدرنيزهسازى دکترين خود برخى چرخش‌ها و تغييرات را در مبانى اصول اوّليهی خود به وجود آورد که از جملهی آن‌ها ميتوان به تمرکزگرايى کم‌تر در سياست‌هاى داخلى و يا ائتلاف با قدرت‌هاى بزرگ در سياست خارجى اشاره نمود. (درست برعکس پرون که تأکيد بر تقويت قدرت مرکزى و اتّحاد با کشورهاى منطقه داشت.)


احزاب فوق، در حقیقت مهم‌ترین نیروهای سیاسی کشور هستند امّا واقعیت این است که شکل فعلی احزاب به‌ویژه در زمان برگزاری انتخابات، شباهتی به موارد برشمردهی فوق ندارد. در واقع احزاب اصلی تغییر ساختار داده و همهی آن‌ها دچار دگردیسی شده‌اند. بنابراین در حال حاضر جز «جبهه برای پیروزی» که حزب حاکم است، فضای سیاسی مشخّص نمی‌باشد. حتّی در درون حزب پرونیست که حزب حاکم شعبهای از آن می‌باشد، با اکراه و شاید از روی ناچاری و پس از پیروزی خانم کرچنر به حمایت از وی روی آوردهاند.
احزاب فوق، در حقیقت مهم‌ترین نیروهای سیاسی کشور هستند امّا واقعیت این است که شکل فعلی احزاب به‌ویژه در زمان برگزاری انتخابات، شباهتی به موارد برشمردهی فوق ندارد. در واقع احزاب اصلی تغییر ساختار داده و همهی آن‌ها دچار دگردیسی شده‌اند. بنابراین در حال حاضر جز «جبهه برای پیروزی» که حزب حاکم است، فضای سیاسی مشخّص نمی‌باشد. حتّی در درون حزب پرونیست که حزب حاکم شعبهای از آن می‌باشد، با اکراه و شاید از روی ناچاری و پس از پیروزی خانم کرچنر به حمایت از وی روی آوردهاند.
خط ۶۶: خط ۵۵:
تلاش دو حزب در انتخابات سال 2003 ریاست جمهوری به ثمر نشست. پشتیبانی از جمهوری برابریطلب (ARI) که به ابتکار خانم الیزا کاریو تشکیل شده، خود را به عنوان یک جبههی مترقّی مبارزه با فساد و به منظور حفظ آرمانهای مترقّی و بدون وابستگی به دو حزب بزرگ کشور مطرح نمود. ARI تا حدودی از مواضع مرکز ـ چپ اتحاد از بین رفته در طیف ایدئولوژیک قرار می‌گرفت. در انتخابات سراسری سال 2003 خانم کاریو در جایگاه چهارم قرار گرفت امّا بلافاصله پس از آغاز به کار دولت نستور کرچنر و مشخّص شدن این‌که کرچنر آرمانها و اهداف مرکز ـ چپ را دنبال می‌کند، محبوبیت این حزب به شدّت کاهش یافت و در نهایت تقسیم شده و یک اتّحاد جدید به نام ائتلاف مدنی در ژوئن 2007 فابیانا ریوس فرماندار استان سرزمین آتش از این حزب انتخاب شد و به اوّلین فرماندار متعلّق به این حزب در کلّ کشور تبدیل شد.
تلاش دو حزب در انتخابات سال 2003 ریاست جمهوری به ثمر نشست. پشتیبانی از جمهوری برابریطلب (ARI) که به ابتکار خانم الیزا کاریو تشکیل شده، خود را به عنوان یک جبههی مترقّی مبارزه با فساد و به منظور حفظ آرمانهای مترقّی و بدون وابستگی به دو حزب بزرگ کشور مطرح نمود. ARI تا حدودی از مواضع مرکز ـ چپ اتحاد از بین رفته در طیف ایدئولوژیک قرار می‌گرفت. در انتخابات سراسری سال 2003 خانم کاریو در جایگاه چهارم قرار گرفت امّا بلافاصله پس از آغاز به کار دولت نستور کرچنر و مشخّص شدن این‌که کرچنر آرمانها و اهداف مرکز ـ چپ را دنبال می‌کند، محبوبیت این حزب به شدّت کاهش یافت و در نهایت تقسیم شده و یک اتّحاد جدید به نام ائتلاف مدنی در ژوئن 2007 فابیانا ریوس فرماندار استان سرزمین آتش از این حزب انتخاب شد و به اوّلین فرماندار متعلّق به این حزب در کلّ کشور تبدیل شد.


بخش دوم حزب رادیکال که در واقع نزدیکان رئیس‌جمهور مستعفی (دلاروآ) بودند، به رهبری لوپز مورفی (وزیر اقتصاد دولت دلاروآ) حزب جدیدی را با نام Recrear (تأسیس مجدّد) افتتاح کردند. این حزب در واقع بخش راست میانهی طیف رأیدهندگان بود. لوپز مورفی در انتخابات ریاست جمهوری در سال 2003 مقام سوم را کسب کرد. پس از نتایج ناامید کنندهی این حزب در انتخابات سال 2005 و پیش از انتخابات سال 2007 او یک گروه از احزاب مستقر در استان و تعهّد مائوریسیو مکری به تغییر در مرکز و راست ائتلاف، وی به «پبشنهاد وی جمهوریخواهان» (PRO) پیوست. پس از آن در انتخابات ریاست شهر خودمختار [[بوئنوس‌آیرس]] پیروز شد.
بخش دوم حزب رادیکال که در واقع نزدیکان رئیس‌جمهور مستعفی (دلاروآ) بودند، به رهبری لوپز مورفی (وزیر اقتصاد دولت دلاروآ) حزب جدیدی را با نام Recrear (تأسیس مجدّد) افتتاح کردند. این حزب در واقع بخش راست میانهی طیف رأیدهندگان بود. لوپز مورفی در انتخابات ریاست جمهوری در سال 2003 مقام سوم را کسب کرد. پس از نتایج ناامید کنندهی این حزب در انتخابات سال 2005 و پیش از انتخابات سال 2007 او یک گروه از احزاب مستقر در استان و تعهّد مائوریسیو مکری به تغییر در مرکز و راست ائتلاف، وی به «پبشنهاد وی جمهوریخواهان» (PRO) پیوست. پس از آن در انتخابات ریاست شهر خودمختار [[بوئنوس‌آیرس]] پیروز شد<ref>خیرمند، احمدرضا (1391). جامعه و فرهنگ [[آرژانتین]]. تهران: [https://alhoda.ir/ موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی]، ص168-177.</ref>.
==نیز نگاه کنید به==
==کتابشناسی==

نسخهٔ ‏۲۷ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۱۰

تأسیس حزب سوسیالیست آرژانتین در سال 1896 به ابتکار گروهى از صنعتگران آرژانتینى و به رهبرى دکتر خوان ب خوستو، در واقع سرآغاز پیدایش و تشکیل گروه‌هاى چپ در این کشور به شمار مى‌رود. این حزب از همان ابتداى فعّالیت خود توانست جایگاه ویژه‌اى را در صحنهی سیاسی کشور کسب نماید. به عنوان مثال در سال ۱۹۰۲ حزب مذکور توانست مقام شهردارى شهر ‌سننیکلاس در استان بوئنوسآیرس را به یک عضو خود از انجمن شهر مذکور اختصاص دهد.

در سال ۱۹۰۴ دکتر آلفردو پالاسیوس (Alfredo Palacios) برجسته‌ترین شخصیت این حزب که در آن زمان به بورژوا مارکسیست‌ها (Burgueses Marxistas) تشبیه مى‌شدند، اوّلین نمایندهی سوسیالیست در کنگرهی ملّى آرژانتین و پس از آن در کلّ آمریکاى لاتین شد.

بعد از آن هم سوسیالیست‌هاى آرژانتین در دیگر انتخابات نواحى مختلف پایتخت و دیگر ایالت‌ها توانستند مقام شهردارىهای مختلف آرژانتین چون، ماردلپلاتا، اواژانیدا، باهیابلانکا، سانتاروزا و گودى کروز را به دست آورند.

در سال ۱۹۴۳ و تا قبل از کودتاى نظامیان در آرژانتین، حزب سوسیالیست جمعاً ۴۴ نماینده در کنگرهی ملّى کشور داشت و اکثریت شهرداران شهرهاى مختلف کشور به ویژه استان بوئنوسآیرس را نیز در اختیار خود گرفته بود.

در دوران حاکمیت نظامیان على‌رغم دستگیری، تبعید و یا ناپدید شدن تعداد زیادى از سوسیالیست‌ها، برخى از رهبران این حزب با نظامیان همکارى و تشریک مساعى نمودند. از جملهی این افراد آمریکو خیولدى (Americo Gioldi) یکى از رهبران سرشناس سوسیالیست مى‌باشد که از جانب نظامیان به عنوان سفیر آرژانتین در پرتغال منصوب شد و علاوه بر آن در همین دوران شهردارى شهر ماردل پلاتا نیز همچنان در دست سوسیالیست‌ها باقى ماند.

همکارى تعداد از عناصر سوسیالیست با نظامیان از یک سو و ضدّیت شدید آنان با حزب پرونیست از سوى دیگر در آن زمان عملاً مشکلاتى را بر سر راه پیروان این حزب به وجود آورد و باعث شد تا هر یک از آن‌ها استراتژى مبارزاتى جداگانه‌اى را در پیش گیرد.

به همین خاطر و پس از مرگ دکتر خوان ب خوستو بنیانگذار حزب سوسیالیست، انشعابات متعدّدى در حزب سوسیالیست بروز کرد که عمدتاً در دو طیف طرفداران رژیم نظامى و یا مخالفان آن شکل مى‌گرفت. در سال ۱۹۵۸ این حزب به دو جناح اصلى تقسیم شد:

الف ـ جناح سوسیالیست پیشتاز که توسّط آمریکو خیولدى رهبرى مى‌شد و ضمن طرفدارى از کوبا به شدّت با حزب پرونیسم ضدیت و دشمنى مى‌ورزیدند.

ب ـ ‌جناح سوسیال دمکرات‌ها به رهبرى آلفردو پالاسیوس که مبانى آن‌ها مبتنى بر لیبرالیسم سنّتى و حزب سوسیالیست آرژانتین (حزب اصلی) بنا نهاده شده بود.

جناح سوسیال دموکرات‌ها نیز بعدها و بهویژه پس از مرگ رهبر خود به سه گروه تقسیم شدند. گروه نخست «جناح چپ انقلابی» را تشکیل دادند و گروه دوم جنبش به سوى سوسیالیسم را. باقیمانده نیز به جرگهی طرفداران حزب پرونیست که در آن زمان از مخالفان اصلى دولت به شمار مى‌آمدند، پیوستند.

ادغام و همکارى برخى از جناح‌هاى سوسیالیست با حزب پرونیست، وجه تمایز و امتیازى را براى این حزب در آن زمان با توجّه پایگاه مردمى‌تر حزب پرونیست بر کشور فراهم آورد و باعث شد تا این حزب در مقایسه با سایر احزاب چپ، شانس به مراتب بیشترى را براى کسب موفّقیت در رقابت‌هاى سیاسى خود دارا باشد.

این حزب در طىّ انتخابات ملّى سال ۱۹۹۱ میلادى در آرژانتین توانست با مشارکت بى‌سابقهی ۱۱۹ هزار نفر از هواداران خود در نواحى مختلف فدرالى به نتایج قابل توجّهى دست یابد. تحصیل مقام شهردارى دو شهر بزرگ روزاریو و ساراتو علاوه بر نمایندگى «آفردو براوو» رهبر آن حزب در کنگرهی ملّى آرژانتین از جملهی حوادثى بود که به اعتراف خود سوسیالیست‌ها بزرگترین دستآورد انتخاباتى این حزب از بعد از سا ل۱۹۶۳ تا آن مقطع بود.          

حزب کمونیست:

حزب کمونیست آرژانتین در سال ۱۹۲۲و توسّط «پنلون» (Penelon) از نخستین کمونیست‌هاى وابسته به روسیه تأسیس گردید. على‌رغم سابقهی نسبتاً طولانی، این حزب بنا به دلایل عدیده‌اى هرگز نتوانست از همان آغاز شروع به کار خود از تحرّک و مقبولیت عمومى همطراز با سایر احزاب چپ در کشور برخوردار شود. دلیل عمده و اصلى این مسأله نیز در دوران حاکمیت نظامیان و قبل از به روى کار آمدن دولت‌هاى غیرنظامى اخیر، ناشى از عدم وجود یک پایگاه مقبول و مستحکم در بین دولت‌هاى نظامى وقت و مردم آرژانتین بوده است. چرا که مردم این کشور طىّ قرن گذشته عمدتاً از افکار و اندیشه‌هاى ایریگوئن و پوررن الهام مى‌گرفتند و با تکیه بر مبانى ناسیونالیستى و مذهبى خود زمینهی طرد مارکسیست‌ها را از مدّت‌ها قبل فراهم ساخته بودند. با روى کار آمدن غیرنظامیان از ۱۹۸۳ تا کنون نیز، پایگاه قویتر احزاب غیرچپ پرونیست و رادیکال در نزد مردم از یک‌ سو و تأثیرپذیرى حزب کمونیست آرانتین نیز مانند احزاب کمونیست دیگر کشورها از فروپاشى و اضمحلال کمونیسم در جهان از سوى دیگر باعث شد تا حزب کمونیست آرژانتین بیش از هر زمان دیگرى پایگاه عمومى خود را از دست داده و در معرض زوال و اضمحلال نهایى قرار گیرد.

به عبارت دیگر گرچه حزب کمونیست آرژانتین نیز مانند دیگر احزاب چپ این کشور چون حزب سوسیالیست و جناح‌هاى وابسته به آن در حال حاضر در گذر از یک دوران انتقالى قرار گرفته، لکن با توجّه به عدم برخوردارى آن از پایگاه قوى و مستحکم در نزد مردم آرژانتین از همان ابتداى تأسیس، تضمین‌هاى به مراتب کم‌تری برای ادامهی بقا و استمرار حیات این حزب به نسبت سایر احزاب چپ آرژانتین وجود داشت.

حزب پرونیست:

در بخش تاریخ به صورت کامل به چگونگی تشکیل حزب پرونیست (عدالتخواه) پرداخته شد. این حزب توسّط پرون و پونتس تأسیس شد. این دو تن که اوّلى استاد مدرسهی جنگ بود و با شاخهی شبهنظامى جوانان حزب رادیکال ارتباط داشت و دومى نیز از اعضای حزب رادیکال در استان کوردوبا به شمار مى‌آمد، قبل از کودتاى مذکور اقدام به تنظیم اساسنامه‌اى نمودند که در آن بر اصول زیر تأکید شده بود:

ـ اعتلا و بازگشت حاکمیت یکپارچهی ملّى به کشور.

ـ تثبیت و تحکیم خصیصه‌هاى ملّىگرایانه و ناسیونالیستى.

ـ ایجاد یک اتّحادیه و ائتلاف منطقه‌ای.

ـ اجرا و احترام به قراردادها و تعهّدات بین‌المللی.

متعاقب تنظیم اساسنامهی مذکور، گروهى را تحت عنوان گروه افسران متّحد به وجود آوردند که به صورت مخفى فعّالیت نموده و در واقع اوّلین چارچوب تشکیلاتى و سازمانیافتهی حزب پرونیست را تشکیل مى‌داد. این گروه کودتاى ۱۹۴۳ را بر علیه حکومت نظامى وقت که از زمان سرنگونى ایریگوئن بر مسند قدرت بود، به راه انداختند که پس از آن سمت‌ها و مسئولیت‌هاى مختلفى چون ریاست دبیرخانهی کار و امور اجتماعی، وزارت جنگ، معاونت رئیسجمهور و بالأخره ریاست جمهوری کشور طىّ سه دوره را از آن پرون ساخت. قابلیّت‌ها و توانایىهای پرون در ایجاد ارتباط با قشر کارگر و اتّحادیه‌هاى مختلف چون کنفدراسیون ملّى کارگران (CGT) که در آن زمان بخش وسیعى از کارگران کشور و بهویژه اعضای اتّحادیه‌هاى راه‌آهن کشور را تحت پوشش خود داشتند، باعث شد تا این حزب از همان آغاز راه از حمایت بخش‌هاى مختلف کارگرى کشور برخوردار گردد.

ادغام دکترین سیاسى این حزب با تشکیلات قوى و قدرتمند اتّحادیه‌هاى کارگرى که تا قبل از مبارزات انتخاباتى ریاست جمهورى در آن سال‌ها، حزب پرونیست را قادر به برخوردارى از حمایت ۹۵% اتّحادیه‌هاى کارگرى این کشور ساخته بود، از جملهی عواملى بود که باعث شد تا حزب مذکور براى سه دورهی متوالى با توجّه به ریاست جمهورى پرون به قدرت برسد. در طول این مدّت از حاکمیت حزب پرونیست مجموعاً کشور از یک روند توسعهی نسبى برخوردار شد که نتیجهی منطقى آن حمایت همهجانبه و گستردهی مردم و سندیکالیسم موجود از پرونیسم تا زمان کودتاى نظامى ۱۹۷۶ بر علیه آن بود. پس از این کودتا با توجّه به فقدان یک رهبری منسجم و سازماندهىشده، حزب پرونیست دوره‌اى از رکود و قهقرا را طى نمود که شکست این حزب براى اوّلین با در طول تاریخ خود در دسامبر ۱۹۸۳، از تبعات آن بود.        

از این زمان به بعد تدابیر و چاره‌هاى اتّحاذ شده براى رفع این نقیصه و تقویت هرچه بیشتر حزب از طرق مختلفى چون کار تشکیلاتى منسجم‌تر و انجام انتخابات داخلى براى پرورش رهبران برتر، باعث شد تا برخى چهره‌هاى جوان برخاسته از حزب سیاسى و یا سندیکالیسم وابسته به آن ظاهر شوند که ظهور کارلوس منم فرماندار استان لاریوخا از سال ۱۹۸۸در سمت رهبری حزب و پس از آن رئیسجمهور کشور از جملهی نتایج آن مى‌باشد. در زمان منم، حزب پرونیست با تأکید بر ضرورت مدرنیزهسازى دکترین خود برخى چرخش‌ها و تغییرات را در مبانى اصول اوّلیهی خود به وجود آورد که از جملهی آن‌ها میتوان به تمرکزگرایى کم‌تر در سیاست‌هاى داخلى و یا ائتلاف با قدرت‌هاى بزرگ در سیاست خارجى اشاره نمود. (درست برعکس پرون که تأکید بر تقویت قدرت مرکزى و اتّحاد با کشورهاى منطقه داشت.)

احزاب فوق، در حقیقت مهم‌ترین نیروهای سیاسی کشور هستند امّا واقعیت این است که شکل فعلی احزاب به‌ویژه در زمان برگزاری انتخابات، شباهتی به موارد برشمردهی فوق ندارد. در واقع احزاب اصلی تغییر ساختار داده و همهی آن‌ها دچار دگردیسی شده‌اند. بنابراین در حال حاضر جز «جبهه برای پیروزی» که حزب حاکم است، فضای سیاسی مشخّص نمی‌باشد. حتّی در درون حزب پرونیست که حزب حاکم شعبهای از آن می‌باشد، با اکراه و شاید از روی ناچاری و پس از پیروزی خانم کرچنر به حمایت از وی روی آوردهاند.

در سالهای اخیر احزاب کوچکتر معمولاً به صورت منطقهای فعّالیت کرده و بیشتر در انتخابات ایالتی سعی در اشغال پستهای استانی و نیز نمایندگی کنگره را دارند. در انتخابات سراسری این احزاب با احزاب اصلی ائتلاف می‌کنند. در انتخابات اخیر (2011) اکثر احزاب استانی با «جبهه برای پیروزی» متعلّق به خانوادهی کرچنر ائتلاف نمودند. از لحاظ تاریخی بعد از دورهی اوّل حکومت خوان پرون، به دلیل ممنوع شدن فعّالیت حزب عدالتخواه، احزاب کوچکی متولّد شدند که در حقیقت انشعاباتی از همان حزب بودند. این احزاب کوچک حوزهی فعّالیت خود را استان‌ها قرار دادند و در سطح همان استان فعّالیت میکردند. این احزاب استانی بعد از بازگشت دموکراسی به کشور در سال 1983 هم به لحاظ تعداد و هم به لحاظ به دست گرفتن قدرت توسعه یافتند. تا حدّی که چندین استاندار از این احزاب کوچک توانستند در این ایالتها قدرت را به دست گیرند.

سازمانهای کارگری و همچنین نیروهای نظامی به صورت سیستماتیک نقش قابل توجّهی را در سیاست کشور بازی می‌کنند. در این بین قدرت سیاسی کارگران به میزان قابل توجّهی در دورهی اصلاحات بازار آزاد در دههی 1990 میلادی و همچنین همراهی و همکاری رهبران سندیکاهای کارگری با دولت منم تضعیف شد. به نظر میرسد از زمان تمرکز دولت و صنایع محلّی به عنوان موتور مولّد جامعه، سندیکاها و انجمنهای کارگری در تلاش برای بازگشت به جایگاه سابق خود هستند.

نیروهای مسلّح تحت کنترل غیرنظامیان هستند. پس از یک دوره حکومت نظامی، نقض گسترده و سیستماتیک حقوق بشر که امروزه مشخّص و اثبات شده است، رکود اقتصادی و شکست نظامی، ارتش آرژانتین امروزه بیش از هر زمان دیگر تضعیف و در حقیقت خنثی شده است و بیشتر با جذب نیروهای داوطلب و به منظور شرکت در برنامه‌های سازمان ملل در چارچوب حفظ صلح بینالمللی کار می‌کنند در حالی که دولتهای منم و دلاروآ با کاهش بودجه سعی در کنترل و تضعیف نظامیان کردند. دولت کرچنرها با «پاک‌سازی ایدئولوژیک» این سیاست را به شکل دیگری اجرا کرد.

تعدادی از احزاب متمایل به چپ و نیز اعضای بریده شده از حزب پرونیست در دههی 1990 اقدام به تشکیل حزبی با نام «جبههی همبستگی برای کشور» کردند که در واقع حزب سوم کشور بود. این حزب در ماه اگوست 1997 با حزب رادیکال ائتلافی با نام اتّحاد برای کار، عدالت و آموزش و پرورش را به وجود آورد که توانست در سال 1999 در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شده و در واقع رئیس‌جمهور از حزب رادیکال (فرناندو دلاروآ) و معاون وی از حزب فره پاسو (کارلوس چاکو آلوارز) بود. در ماه اکتبر سال 2000، آلوارز پس از افشای رسوایی مربوط به پرداخت رشوه به ریاست جمهوری در مجلس سنا استعفا داد. بنابراین ائتلاف و حتّی فره پاسو عملاً منحل شدند. علاوه بر این در بحبوحهی بحران اقتصادی و شورشهای جدّی، رئیس‌جمهور فرناندو دلاروآ در تاریخ 21 دسامبر 2001 استعفا داد. این موضوع به میزان محبوبیت حزب رادیکال نیز آسیب بسیار جدّی زد.

تلاش دو حزب در انتخابات سال 2003 ریاست جمهوری به ثمر نشست. پشتیبانی از جمهوری برابریطلب (ARI) که به ابتکار خانم الیزا کاریو تشکیل شده، خود را به عنوان یک جبههی مترقّی مبارزه با فساد و به منظور حفظ آرمانهای مترقّی و بدون وابستگی به دو حزب بزرگ کشور مطرح نمود. ARI تا حدودی از مواضع مرکز ـ چپ اتحاد از بین رفته در طیف ایدئولوژیک قرار می‌گرفت. در انتخابات سراسری سال 2003 خانم کاریو در جایگاه چهارم قرار گرفت امّا بلافاصله پس از آغاز به کار دولت نستور کرچنر و مشخّص شدن این‌که کرچنر آرمانها و اهداف مرکز ـ چپ را دنبال می‌کند، محبوبیت این حزب به شدّت کاهش یافت و در نهایت تقسیم شده و یک اتّحاد جدید به نام ائتلاف مدنی در ژوئن 2007 فابیانا ریوس فرماندار استان سرزمین آتش از این حزب انتخاب شد و به اوّلین فرماندار متعلّق به این حزب در کلّ کشور تبدیل شد.

بخش دوم حزب رادیکال که در واقع نزدیکان رئیس‌جمهور مستعفی (دلاروآ) بودند، به رهبری لوپز مورفی (وزیر اقتصاد دولت دلاروآ) حزب جدیدی را با نام Recrear (تأسیس مجدّد) افتتاح کردند. این حزب در واقع بخش راست میانهی طیف رأیدهندگان بود. لوپز مورفی در انتخابات ریاست جمهوری در سال 2003 مقام سوم را کسب کرد. پس از نتایج ناامید کنندهی این حزب در انتخابات سال 2005 و پیش از انتخابات سال 2007 او یک گروه از احزاب مستقر در استان و تعهّد مائوریسیو مکری به تغییر در مرکز و راست ائتلاف، وی به «پبشنهاد وی جمهوریخواهان» (PRO) پیوست. پس از آن در انتخابات ریاست شهر خودمختار بوئنوس‌آیرس پیروز شد[۱].

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. خیرمند، احمدرضا (1391). جامعه و فرهنگ آرژانتین. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی، ص168-177.