آموزش های ابتدایی بنگلادش: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «معمولاً مدارس ابتدایی به سه بخش قابل تقسیم هستند: 1. «مدارس دولتی»، که حقوق، مزایا، حق بازنشستگی و سایر مزایا از طرف دولت پرداخت میشود ونظارت مستقیم بر فعالیت اینگونه مدارس از سوی دولت به عمل میآید. 2. «مدارس خصوصی» که در واقع نوع دیگری از م...» ایجاد کرد) |
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).) |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
3. «مدارس ابتدایی غیر رسمی» که به صورت کاملاً خصوصی در سراسر کشور تأسیس میشوند و زیر نظر اشخاص اداری و دولتی و یا «کمیته مدیریت» اداره میشوند. اینگونه مدارس مجموعاً 5/16 درصد از کل مدارس ابتدایی را تا سال 1981 تشکیل میدادند، هر چند این مدارس شرایط لازم و مناسب مانند مدارس ابتدایی را ندارند واستقبال کمتری از این مدارس به عمل میآید. | 3. «مدارس ابتدایی غیر رسمی» که به صورت کاملاً خصوصی در سراسر کشور تأسیس میشوند و زیر نظر اشخاص اداری و دولتی و یا «کمیته مدیریت» اداره میشوند. اینگونه مدارس مجموعاً 5/16 درصد از کل مدارس ابتدایی را تا سال 1981 تشکیل میدادند، هر چند این مدارس شرایط لازم و مناسب مانند مدارس ابتدایی را ندارند واستقبال کمتری از این مدارس به عمل میآید. | ||
معمولاً طبقه ثروتمند و متمول جامعۀ بنگلادش، نفوذ اجتماعی بیشتری در بهرهگیری از امکانات آموزشی را داشته و در کار آموزش فرزندان خود، اطمینان بیشتری دارند. متأسفانه کار آموزش در میان قشر فقیر و بیسواد جامعه روندی معکوس دارد، زیرا این قشر توان لازم مادی | معمولاً طبقه ثروتمند و متمول جامعۀ بنگلادش، نفوذ اجتماعی بیشتری در بهرهگیری از امکانات آموزشی را داشته و در کار آموزش فرزندان خود، اطمینان بیشتری دارند. متأسفانه کار آموزش در میان قشر فقیر و بیسواد جامعه روندی معکوس دارد، زیرا این قشر توان لازم مادی و[[مالی]] را ندارد و با توجه به اینکه در سطح پایین جایگاه اجتماعی قرار دارد، فرزندان آنان مجبور به ترک تحصیل میشوند و در نهایت بار سنگینی بر دوش والدین خود مینهند. در جامعۀ روستایی این مشکل نسبت به جامعۀ شهری بسیار بیشتر است. | ||
با دارا بودن شرایط مناسب برای ثروتمندان، این امکان وجود دارد که طبقۀ ثروتمند جامعه برای تعلیم بیشتر فرزندان خود، حتی از معلمهای خصوصی بهره گیرند و درهر نقطه که اراده کنند، فرزندان آن ها به تحصیل مشغول شوند، اما فرزندان قشر فقیر به ناچار باید درمدارس حداقل دو یا سه نوبتی با امکانات بسیار محدود تحصیل کنند (Ellen Sattar Universal Primary Education in Bangladesh, University press Limited, Bangladesh, Dhaka, 1987:78 ). | با دارا بودن شرایط مناسب برای ثروتمندان، این امکان وجود دارد که طبقۀ ثروتمند جامعه برای تعلیم بیشتر فرزندان خود، حتی از معلمهای خصوصی بهره گیرند و درهر نقطه که اراده کنند، فرزندان آن ها به تحصیل مشغول شوند، اما فرزندان قشر فقیر به ناچار باید درمدارس حداقل دو یا سه نوبتی با امکانات بسیار محدود تحصیل کنند (Ellen Sattar Universal Primary Education in Bangladesh, University press Limited, Bangladesh, Dhaka, 1987:78 ). | ||
فاصلۀ باسوادی درمیان روستاها و شهرها نیز بسیار زیاد است به طوریکه 4/63 درصد مردم شهر باسواد میباشند، در حالی که 6/36 درصد از مردم روستاها از نعمت سواد بهره مندند. متخصصین آموزشی، حل مسئله فوق را ایجاد فضای آموزشی مناسب و بالا بردن میزان دستمزد استادان ذکر کردهاند (The Independent Bangladesh Yearbook 1999, Dhaka:.36 ). | فاصلۀ باسوادی درمیان روستاها و شهرها نیز بسیار زیاد است به طوریکه 4/63 درصد مردم شهر باسواد میباشند، در حالی که 6/36 درصد از مردم روستاها از نعمت سواد بهره مندند. متخصصین آموزشی، حل مسئله فوق را ایجاد فضای آموزشی مناسب و بالا بردن میزان دستمزد استادان ذکر کردهاند (The Independent Bangladesh Yearbook 1999, Dhaka:.36 ). |
نسخهٔ ۱۲ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۲:۳۷
معمولاً مدارس ابتدایی به سه بخش قابل تقسیم هستند:
1. «مدارس دولتی»، که حقوق، مزایا، حق بازنشستگی و سایر مزایا از طرف دولت پرداخت میشود ونظارت مستقیم بر فعالیت اینگونه مدارس از سوی دولت به عمل میآید.
2. «مدارس خصوصی» که در واقع نوع دیگری از مدارس ابتدایی و خصوصی است. در ارتباط با اینگونه مدارس، هیچ گونه کمک و یا مساعدت از طرف دولت به عمل نمیآید و هزینۀ اینگونه مدارس توسط اشخاص مورد نظر که حقوق معلمین را پرداخت میکنند، تأمین میشود. بیشتر اینگونه مدارس که از سوی دولت به رسمیت شناخته شدهاند، در مناطق شهری فعالیت دارند.
3. «مدارس ابتدایی غیر رسمی» که به صورت کاملاً خصوصی در سراسر کشور تأسیس میشوند و زیر نظر اشخاص اداری و دولتی و یا «کمیته مدیریت» اداره میشوند. اینگونه مدارس مجموعاً 5/16 درصد از کل مدارس ابتدایی را تا سال 1981 تشکیل میدادند، هر چند این مدارس شرایط لازم و مناسب مانند مدارس ابتدایی را ندارند واستقبال کمتری از این مدارس به عمل میآید.
معمولاً طبقه ثروتمند و متمول جامعۀ بنگلادش، نفوذ اجتماعی بیشتری در بهرهگیری از امکانات آموزشی را داشته و در کار آموزش فرزندان خود، اطمینان بیشتری دارند. متأسفانه کار آموزش در میان قشر فقیر و بیسواد جامعه روندی معکوس دارد، زیرا این قشر توان لازم مادی ومالی را ندارد و با توجه به اینکه در سطح پایین جایگاه اجتماعی قرار دارد، فرزندان آنان مجبور به ترک تحصیل میشوند و در نهایت بار سنگینی بر دوش والدین خود مینهند. در جامعۀ روستایی این مشکل نسبت به جامعۀ شهری بسیار بیشتر است.
با دارا بودن شرایط مناسب برای ثروتمندان، این امکان وجود دارد که طبقۀ ثروتمند جامعه برای تعلیم بیشتر فرزندان خود، حتی از معلمهای خصوصی بهره گیرند و درهر نقطه که اراده کنند، فرزندان آن ها به تحصیل مشغول شوند، اما فرزندان قشر فقیر به ناچار باید درمدارس حداقل دو یا سه نوبتی با امکانات بسیار محدود تحصیل کنند (Ellen Sattar Universal Primary Education in Bangladesh, University press Limited, Bangladesh, Dhaka, 1987:78 ).
فاصلۀ باسوادی درمیان روستاها و شهرها نیز بسیار زیاد است به طوریکه 4/63 درصد مردم شهر باسواد میباشند، در حالی که 6/36 درصد از مردم روستاها از نعمت سواد بهره مندند. متخصصین آموزشی، حل مسئله فوق را ایجاد فضای آموزشی مناسب و بالا بردن میزان دستمزد استادان ذکر کردهاند (The Independent Bangladesh Yearbook 1999, Dhaka:.36 ).