|
|
خط ۱: |
خط ۱: |
| '''ادبیات عباسی'''
| | در دولت عباسی دقیقا ورق برگشت؛ یعنی این شعرای شامی مستعربه که زبان و فرهنگ عربی را به سرعت پذیرفته بودند و به قول ثعالبی، بهتر از خود اعراب شعر میگفتند، برای مدح بنیعباس، خود را به بغداد میرساندند؛ کسانی مانند: |
|
| |
|
| در دولت عباسی دقیقا ورق برگشت؛ یعنی این شعرای شامی مستعربه که زبان و فرهنگ عربی را به سرعت پذیرفته بودند و به قول ثعالبی، بهتر از خود اعراب شعر میگفتند، برای مدح بنیعباس، خود را به بغداد میرساندند؛ کسانی مانند: | | «عبدالملک بن عبدالرحیم حارثی» (مرگ: 195 قمری) اهل «الفَلَچه» در ریف دمشق که مداح هارون الرشید بود. |
|
| |
|
| - «عبدالملک بن عبدالرحیم حارثی» (مرگ: 195 قمری) اهل «الفَلَچه» در ریف دمشق که مداح هارون الرشید بود.
| | «العَتّابی» (135 – 220 قمری)، اهل «قِنَّسرین» (''Qinnasrin'') حلب و از مداحان و مقربان برامکه عباسی |
|
| |
|
| - «العَتّابی» (135 – 220 قمری)، اهل «قِنَّسرین» (''Qinnasrin'') حلب و از مداحان و مقربان برامکه عباسی
| | «منصور النَّمری» (وفات:190 قمری) شاگرد شیعی العتّابی که از روی تقیه مدح خلفا میکرد.[12] |
|
| |
|
| - «منصور النَّمری» (وفات:190 قمری) شاگرد شیعی العتّابی که از روی تقیه مدح خلفا میکرد.[12]
| | «ابو تَمّام، حبیب بن اوسِ طائی» (۱۸۸–۲۳۱قمری)، اهل «جاسم» روستایی در حوران [[سوریه]] و از تجدیدکنندگان شعر عربی و از شعرای دربار معتصم عباسی که به تشیع گرایش داشته است. |
|
| |
|
| - «ابو تَمّام، حبیب بن اوسِ طائی» (۱۸۸–۲۳۱قمری)، اهل «جاسم» روستایی در حوران [[سوریه]] و از تجدیدکنندگان شعر عربی و از شعرای دربار معتصم عباسی که به تشیع گرایش داشته است. | | «بُحتری» (204 - 280 قمری) شاگرد ابوتمّام. از «ابوالعلاء معری» (363 - 449 قمری) ، شاعر و فیلسوف نابینا ونابغه عرب، نقل است که «متنبی و ابوتمام حکیماند؛ ولی بحتری شاعر است.» بحتری در «مَنْبِجْ» حلب و در خانوادهای از بحتر، شاخهای از قبیلة طَیّ، به دنیا آمد. بحتری هرگز پیوند خود را با زادگاهش نگسست؛ بلکه با ثروت سرشاری که طی سالیان دراز از راه شاعری دربار فراهم آورده بود املاک فراوانی در آن شهر خرید و با استفاده از اصل و نسب خود مناسبات پرمنفعتی نیز با اولیای امور برقرار کرد. |
|
| |
|
| - «بُحتری» (204 - 280 قمری) شاگرد ابوتمّام. از «ابوالعلاء معری» (363 - 449 قمری) ، شاعر و فیلسوف نابینا ونابغه عرب، نقل است که «متنبی و ابوتمام حکیماند؛ ولی بحتری شاعر است.» بحتری در «مَنْبِجْ» حلب و در خانوادهای از بحتر، شاخهای از قبیلة طَیّ، به دنیا آمد. بحتری هرگز پیوند خود را با زادگاهش نگسست؛ بلکه با ثروت سرشاری که طی سالیان دراز از راه شاعری دربار فراهم آورده بود املاک فراوانی در آن شهر خرید و با استفاده از اصل و نسب خود مناسبات پرمنفعتی نیز با اولیای امور برقرار کرد.[13]
| | صنوبری الرقیّ الضبیّ الحلبی انطاکی (وفات: 334 قمری) شاعر شیعه حلبی و دمشقی. صنوبری را در طبیعتگرایی با منوچهری دامغانی در شعر فارسی مقایسه کردهاند. |
|
| |
|
| - صنوبری الرقیّ الضبیّ الحلبی انطاکی (وفات: 334 قمری) شاعر شیعه حلبی و دمشقی. صنوبری را در طبیعتگرایی با منوچهری دامغانی در شعر فارسی مقایسه کردهاند. | | در این میان «دیکالجن»[14] (۱۶۱- ۲۳۵قمری) شاعر حُمصی شیعیمذهب یک استثنای بسیار جالب است. از او شعرهایی در سوگ حسین امام در کتابی به نام «المراثی فی مقتل الحسین» به جای ماندهاست. دیک الجن از شعوبیان است؛ یعنی ایرانیان را بر تازیان برتری میداد و از مدح خلفا خودداری میورزید. |
|
| |
|
| در این میان «دیکالجن»[14] (۱۶۱- ۲۳۵قمری) شاعر حُمصی شیعیمذهب یک استثنای بسیار جالب است. از او شعرهایی در سوگ حسین امام در کتابی به نام «المراثی فی مقتل الحسین» به جای ماندهاست. دیک الجن از شعوبیان است؛ یعنی ایرانیان را بر تازیان برتری میداد و از مدح خلفا خودداری میورزید. | | بعد از افول اقتدار بنی عباس در ممالک غربی و ظهور دولتهای غربی مستقل که تنها مشروعیت دینی خود را از بغداد داشتند و در اصل مستقل بودند؛ مثل اخشیدیها، آلحمدان، زنگیان و ممالیک، شعر وادبیات شام گسترش پیدا کرد و دهها شاعر ونویسنده بزرگ به منصه ظهور درآمدند که پرداختن بدانها مجال خود میطلبد.<ref>شوقی ضیف (1990) ، تاريخ الأدب العربي6 الشام، [[قاهره]]: دارالمعارف، صص 124-130</ref> |
|
| |
|
| بعد از افول اقتدار بنی عباس در ممالک غربی و ظهور دولتهای غربی مستقل که تنها مشروعیت دینی خود را از بغداد داشتند و در اصل مستقل بودند؛ مثل اخشیدیها، آلحمدان، زنگیان و ممالیک، شعر وادبیات شام گسترش پیدا کرد و دهها شاعر ونویسنده بزرگ به منصه ظهور درآمدند که پرداختن بدانها مجال خود میطلبد؛ اما عصر آل حمدان ویژگی ممتازی دارد که مختصری بدان پرداخته میشود:
| | == پاورقی == |
| | [12] . اعتقاد حقیقی وی از لابه لای اشعارش به خوبی آشکار است و بهکارگیری صنعت توریه که گاهی نوعی تصریح نیز در آن است این مدعا را اثبات میکند. بدخواهان و کینه توزان نزد هارون اسرار او را فاش نموده و پرده از تشیع و محبت بسیارش به اهل بیت پیامبر(ص) برداشتند و خشم هارون را بر وی برانگیختند. هارون مأموری را برای قتل وی فرستاد ولی قبل از رسیدن مأمور، او از دنیا رفت. |
|
| |
|
| | [14] . ابومحمد عبدالسلام بن رغبان بن عبدالسلام بن حبیب بن عبدالله بن رغبان بن یزید بن تمیم کلبی |
|
| |
|
| عصر آل حمدان و شکوفایی حلقه حلب
| | == کتابشناسی == |
| | |
| پیشتر در بخش [[تاریخ سوریه]] بیان شد که «حمدانیان»، سلسله کوتاهی از امرای شیعی بودند که توانستند از ضعف دولت عباسی بهره گرفته، در شمال سوریه به قدرت برسند و آغازی باشند برای توسعه تفکر شیعی در شام که آل بویه به وجود آورنده بستر آن بودند.
| |
| | |
| مقر اصلی حمدانیان شهر موصل عراق بود؛ اما در سال ۳۳۳ قمری/ ۹۴۴ م. « ابوالحسن علی سیفالدوله حمدانی» (وفات: ۳۵۶قمری) موفق شد شهرهای حلب، حمص و دمشق را به تصرف خود درآورد.
| |
| | |
| حمدانیان امیرانی دانش دوست و ادبپرور بودند؛ به ویژه سیف الدوله که شاعران و دانشمندان را گرامی می داشت و خود نیز شاعر بود. ثعالبی در وصف دربار سیف الدوله مینویسد، « بر درگاه هیچ پادشاهی، پس از خلفا، این قدر از بزرگان شعر و ستارگان روزگار، گرد نیامد»[15].
| |
| | |
| دانشمندان و فضلای بسیاری در دربار سیفالدوله بودند؛ مثل «ابونصر فارابی» (۲۶۰-۳۳۹ق)، فیلسوف و موسیقیدان نامدار که در فتح دمشق نیز با سیف الدوله بود و در آنجا درگذشت و در باب الصغیر مدفون است و نیز «ابوالفرج اصفهانی» (۲۸۴-۳۵۶قمری) که نسخهای از دست نویس کتاب «الاغانی» را به سیفالدوله تقدیم کرد و همچنین «ابننباته» خطیب دربارحمدانی که جهادیّههای او در تحریض مسلمانان به جهاد با رومیان معروف است و نیز «ابن جنی» (322-380 قمری) عالم نحوی بزرگ عرب. ناصرالدّوله، امیر دیگر حمدانی در موصل نیز مرد علم بود و مدتها در اعزاز و اکرام شیخ مفید خدمت کرد. قاضی نورالله شوشتری میگوید:« شیخ را رسالهای است در مبحث امامت که به نام ناصرالدّوله نوشته است.»[16]
| |
| | |
| از شعرای بزرگ عرب که به دربار حمدانی پیوستند؛ سه تن بسیار نامآورند:
| |
| | |
| - «ابوالطَیّب مُتنبَی» (۳۰۳-۳۵۴قمری) که اصالتاً کوفی بود.
| |
| | |
| - «ابوفراس حمدانی» (۳۲۰-۳۵۷قمری)، امیر حمدانی و برادرزاده سیف الدوله؛ گفتهاند سخن سهل و ممتنع در عربی خاص ابوفراس حمدانی است.[17]
| |
| | |
| در این روزگار، «ابوالعلای معری» (۳۶۳ - ۴۴۹ قمری) شاعر و فیلسوف نابینای عرب که اهل «مَعَرّة نُعمان» شهرکی در نزدیکی حلب بود، یک استثناست. او به هیچ درباری نپیوست و مدح کسی را ننمود و به «رهین المحبسین» (گروگان دو زندان) ملقب بود؛ زیرا هم نابینا بود و هم عزلت نشین.
| |
| | |
| معری، در شعر و علوم ادبی، عَلَمُ الاعلام و نابغه ادبیات عرب است. و با اینکه در نه سالگی خیام درگذشته است؛ اما در بین به خیام عرب شهرت دارد؛ آن هم به خاطر باورهای ضد دینیاش.
| |
| | |
| غیر از این بزرگان ادبیات عرب، شعرا و ادبای شامی دیگری نیز بودند که پیرامون دربار سیفالدوله ظهور کردند؛ کسانی مانند «کُشاجم» شاعر شیعی اهل رمله فلسطین، «الخالدیان/ دو خالد» که دو برادر به نام محمد و عثمان بودند و منصب خزانه و دبیری دیوان سیفالدوله راعهده دار بودند؛ همچنین «السلامی»، «السرّی الرفّا»، «الوأواه الدمشق»، «النامی المنصیصی»، «[[ابن نباته]] السعدی»، «البَبَّغاء» و...
| |
| | |
| این جریان ادبی، بعد از حمدانیان تا پایان عصر عباسی و حمله مغول، در شام ادامه یافت و شعرای بزرگی تا زمان عثمانی در سرزمین شام، به عرصه آمدند که برجستهترین ایشان؛ یعنی آنها که ادبیات عرب در منطقه شام از اعلام و تأثیرگذاران بودند، به ترتیب تقریباً تاریخی عبارتاند از:
| |
| | |
| «عبدالمحسن الصوری»، «آبی الرقعمق»، «الواسانی»، «ابن سنان الخفاجی » شیعی مذهب ، «ابن حیّوس» که او نیز شیعه بود، «ابن قُسیم الحموی» شیعه، «ابن خیاط دمشقی»، «الغَزّی»، «ابن عُنین» ساکن در حوران، «ابن منیر الطرابلسی» شیعه، «طلادع بن زُرّیک» وزیر فاطمی شیعی، «قیسرانی»، «عرقله» شیعه، «فتیان الشاغوری» شیعه، «ابن قُسیم الحموی»، «الماهر دمشقی»، «اسامة بن مُنقُذ»، «حمّاد الخرّاط»، «ابن الساعاتی»، «الشهاب محمود»، «الصاحب شرفالدین انصاری»، «مجیرالدین بن تمیم»، «سخاوی» شیخ القرّاء دمشقی،«بهرام شاه ایوبی» (مرگ: 628) حاکم بعلبک، «الملک الاشرف ایوبی» (مرگ: 636) حاکم حصن کیفا، «عبدالعزیز الانصاری»، «أیدمرالمحیوی»، مداح ایوبیان، «الشاب الظریف»، «عفیف الدین تلمسانی» شارح [[ابن عربی]][18]، ابن الوردی»، «ابوالعلاء ین مقاتل حموی» (زاده 674) شاعر مردمی، «محمد بن سُوّار دمشقی» (وفات: 677) صوفی از ملازمان ابن عربی، «ابن النقیب دمشقی»، «المسجّف» شاعر ایوبی، «المحار الحلبی» (وفات: 711)، «الوداعی» شیعه (وفات: 716)، «کمال الدین زملکانی»، فقیه شافعی (وفات 727)«حسن البورینی» اردنی (زاده 963)[19]
| |
در دولت عباسی دقیقا ورق برگشت؛ یعنی این شعرای شامی مستعربه که زبان و فرهنگ عربی را به سرعت پذیرفته بودند و به قول ثعالبی، بهتر از خود اعراب شعر میگفتند، برای مدح بنیعباس، خود را به بغداد میرساندند؛ کسانی مانند:
«عبدالملک بن عبدالرحیم حارثی» (مرگ: 195 قمری) اهل «الفَلَچه» در ریف دمشق که مداح هارون الرشید بود.
«العَتّابی» (135 – 220 قمری)، اهل «قِنَّسرین» (Qinnasrin) حلب و از مداحان و مقربان برامکه عباسی
«منصور النَّمری» (وفات:190 قمری) شاگرد شیعی العتّابی که از روی تقیه مدح خلفا میکرد.[12]
«ابو تَمّام، حبیب بن اوسِ طائی» (۱۸۸–۲۳۱قمری)، اهل «جاسم» روستایی در حوران سوریه و از تجدیدکنندگان شعر عربی و از شعرای دربار معتصم عباسی که به تشیع گرایش داشته است.
«بُحتری» (204 - 280 قمری) شاگرد ابوتمّام. از «ابوالعلاء معری» (363 - 449 قمری) ، شاعر و فیلسوف نابینا ونابغه عرب، نقل است که «متنبی و ابوتمام حکیماند؛ ولی بحتری شاعر است.» بحتری در «مَنْبِجْ» حلب و در خانوادهای از بحتر، شاخهای از قبیلة طَیّ، به دنیا آمد. بحتری هرگز پیوند خود را با زادگاهش نگسست؛ بلکه با ثروت سرشاری که طی سالیان دراز از راه شاعری دربار فراهم آورده بود املاک فراوانی در آن شهر خرید و با استفاده از اصل و نسب خود مناسبات پرمنفعتی نیز با اولیای امور برقرار کرد.
صنوبری الرقیّ الضبیّ الحلبی انطاکی (وفات: 334 قمری) شاعر شیعه حلبی و دمشقی. صنوبری را در طبیعتگرایی با منوچهری دامغانی در شعر فارسی مقایسه کردهاند.
در این میان «دیکالجن»[14] (۱۶۱- ۲۳۵قمری) شاعر حُمصی شیعیمذهب یک استثنای بسیار جالب است. از او شعرهایی در سوگ حسین امام در کتابی به نام «المراثی فی مقتل الحسین» به جای ماندهاست. دیک الجن از شعوبیان است؛ یعنی ایرانیان را بر تازیان برتری میداد و از مدح خلفا خودداری میورزید.
بعد از افول اقتدار بنی عباس در ممالک غربی و ظهور دولتهای غربی مستقل که تنها مشروعیت دینی خود را از بغداد داشتند و در اصل مستقل بودند؛ مثل اخشیدیها، آلحمدان، زنگیان و ممالیک، شعر وادبیات شام گسترش پیدا کرد و دهها شاعر ونویسنده بزرگ به منصه ظهور درآمدند که پرداختن بدانها مجال خود میطلبد.[۱]
پاورقی
[12] . اعتقاد حقیقی وی از لابه لای اشعارش به خوبی آشکار است و بهکارگیری صنعت توریه که گاهی نوعی تصریح نیز در آن است این مدعا را اثبات میکند. بدخواهان و کینه توزان نزد هارون اسرار او را فاش نموده و پرده از تشیع و محبت بسیارش به اهل بیت پیامبر(ص) برداشتند و خشم هارون را بر وی برانگیختند. هارون مأموری را برای قتل وی فرستاد ولی قبل از رسیدن مأمور، او از دنیا رفت.
[14] . ابومحمد عبدالسلام بن رغبان بن عبدالسلام بن حبیب بن عبدالله بن رغبان بن یزید بن تمیم کلبی
کتابشناسی
- ↑ شوقی ضیف (1990) ، تاريخ الأدب العربي6 الشام، قاهره: دارالمعارف، صص 124-130