کونیئو یاناگیدا کونیئو

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۳۷ توسط Mina (بحث | مشارکت‌ها)
کونیئو یاناگیدا

کونیئو یاناگیدا کونیئو با وجودی که وارث تفکر نوریناگا بود، اما از نظر رویکرد با او یک تفاوت اساسی داشت. هدف نسل نوریناگا مقاومت و حفظ سنت ژاپنی دربرابر مطالعات چینی، خاصه کنفوسیوس‌گرایی بود. اما هدف یاناگیدا دفاع از اعتقادات خاص و آداب و رسوم سنتی ژاپنی‌ها در برابر غرب و سیاست‌های مدرن‌سازی کشور بود. با این حال یاناگیدا در مطالعات مردم‌شناسی ژاپن، خود را تنها محدود به روش‌شناسی کهن نوریناگا نکرد و بسیاری از داده‌های دانش مردم‌شناسی آن روز دنیا را به کار بست.

به طور خلاصه روش یاناگیدا مبتنی بود بر جمع‌آوری داستان‌های شفاهی و عامیانه و باورهای عمومی و بعضا خرافی‌ای که از گذشته‌های دور در مناطق مختلف ژاپن باقی مانده و به‌واسطه سیاست‌های خرافه‌زدایانه دولت میجی رو به نابودی قرار گرفته‌بود. او برای تحقق این اهداف از روش‌های استقرائی مردم‌شناسان غربی بسیار الگو گرفت و کوشید این داستان‌های خرافی و عامیانه را به طور آکادمیک توضیح دهد.

در سراسر نوشته‌های یاناگیدا علاوه بر اشتیاق او به فرهنگ کهن ژاپن، نوعی ذوق ادبی و طبع شاعرانه را می‌توان احساس کرد. به گونه‌ای که در پس زمینه دانش و توصیفات آکادمیک او می‌توان نوعی شهود شاعرانه یا نگاهی پدیدارشناسانه به پدیده‌های خرافی نظیر "یوکای"ها را تشخیص داد. برای مثال او در یکی از اساسی‌ترین آثارش، کتاب «داستان‌های توئونو» (『遠野物語』/Toono monogari)، تالیف سال 1910، که جمع‌آوری و تبیین داستان‌های اسرارآمیز ارواح، اشباح و نیروهای مرموز موجود در طبیعت شهر "توئونو" واقع در منطقه توهوکو است، این داستان‌ها را به قدری شاعرانه و ادیبانه روایت می‌کند که ابعاد آکادمیک آن تا حد زیادی پنهان و نادیده می‌شود. در واقع در پس زمینه نگاه یاناگیدا به طبیعت و نیروهای مرموز در آن می‌توان نوعی نگاه پدیدارشناسانه و مواجهه‌ای "شاعرانه" را فهم کرد که سعی دارد، پس یا پیش از مواجهه‌ای علمی و آکادمیک، وجود اشباح و نیروهای غیر عقلانی را "باور" کند و یا دسته کم آن را از منظر عقلانی همچون وهم و توهم نفی نکند.

این مواجهه باورمندانه که از باورهای اولیه شینتو نشأت می‌گرفت، درست بر خلاف اشباح‌شناسی عقلانی انریو اینوئوئه است. اینوئوئه اگر چه در زمینه اشباح‌شناسی پیشگام یاناگیدا به حساب می‌آید، اما محدودیتهای سیاست دولت میجی و همین طور باورهای اعتقادی او به آموزه‌های بودا، موجب شده بود تا او کلیه این باورهای عامیانه را غیر عقلانی اعلام و نفی کند. لذا اینوئوئه و بعدها اصحاب مکتب کیوتو و متفکران بودایی بزرگ ژاپن نظیر دایستسو سوزوکی، بر این باور بودند که آموزه‌های سنتی شینتو اموری هستند که از نظر علمی کاملا بی‌اعتبارند و آنچه که قابلیت علمی دارد تفکر بودایی است. از همین رو افرادی نظیر سوزوکی سنت اصیل ژاپن را نه در باورهای اولیه شینتو، بلکه با شکل‌گیری دوران کاماکورا و در ظهور فرهنگ بوشیدو می‌دانستند. در مقابل چنین جریانی یاناگیدا سعی داشت با صرف توجه به سنت عامیانه و رایج در میان مردم، سنت کهن ژاپن را در برابر نفوذ تمدن غرب و دیدگاه‌های انتقاد آمیز متفکران بودایی حفظ کند[i].

یاناگیدا برای تبیین آکادمیک داده‌های خود از داستان‌های عامیانه درباره ارواح و اشباح به سراغ اندیشه نوریناگا می‌رود. چنان که پیشتر اشاره داشتیم به باور نوریناگا آنچه که در تعریف کامی ارائه می‌شود، "کاشی کوکی مونو" یا همان امور هراس‌انگیز در طبیعت است. لذا یاناگیدا استدلال می‌کند که باور به "کاشی کوکی مونو" چیزی جز شکل اولیه دین در سنت‌ها و تمدن‌های کهن جهان نیست. به همین خاطر بر خلاف اینوئوئه که جایگاه ارواح و اشباح را در این جهان و به عنوان اموری خرافی تبیین می‌کرد، یاناگیدا در «داستان‌های توئونو» استدلال می‌کند که ارواح و اشباح موجود در طبیعت نه در این عالم، بلکه در عالمی جدای از ما زندگی می‌کنند، اما قابلیت ورود به عالم آدمی را نیز دارند. آشکار است که چنین دیدگاهی یک راست از دیدی پدیدار شناسانه و شهودی نسبت به امور نشات می‌گیرد.

چنان که در فصل دین و مذهب در ژاپن توضیح دادیم، فرهنگ شینتویی ژاپن ساختارش را همچون کوه تصور می‌کند. در اصطلاحات و خوانش یاناگیدا نیز می‌توان استعاره و جایگاه کوه را به خوبی دید. به باور یاناگیدا، دامنه کوه مکان زندگی انسان‌ها، حیوانات و دیگر موجودات ارگانیک است، اما میانه کوه که قلمروی ورای دامنه به حساب می‌آید، جایگاه ارواح و اشباح و نیروهای مرموز طبیعت است. این نیروها که هیبتی هراس‌انگیز دارند، از میانه کوه به دامنه می‌آیند و در امور جاری و روزمره مردم به انحای مختلف دخالت می‌کنند و دست می‌برند.

با این حال با شکست ژاپن در جنگ، یاناگیدا راهی همچون نیشیدا را در پیش گرفت، اگر نیشیدا تبلور تجربه ناب را در قامت و جایگاه امپراتور می‌دید، یاناگیدا هم "کاشی کوکی مونو" را نه در غالب نیروهای هراس‌انگیز در میانه کوه، بلکه در دامنه کوه و در قامت هویت ملی و روح نیاکان ملت ژاپن جستجو می‌کرد.[۱]

نیز نگاه کنید به

پاورقی

[i] به طور کلی سوزوکی در آثارش چندان با فرهنگ شینتویی بر سر مهر نیست و آیین بودا و مکتب ذن برخاسته از آن را نمود و تبلور فرهنگ ژاپن می‌داند.[۲]

کتابشناسی

  1. ذکی پور، بهمن (1402). " دین و مذهب در ژاپن امروز به انضمام جریان‌های فکری". در پالیزدار، فرهاد، ذاکری، قدرت اله. جامعه و فرهنگ ژاپن. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص149-182.
  2. سوزوکی، دایستزتیتارو (1393). "اندیشه ژاپنی"، تاریخ فلسفه در شرق و غرب. ترجمه: خسرو جهانداری. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، جلد اول، ص617 به بعد.