فرهنگ سیاسی در اسپانیا
دانشواژه فرهنگ سیاسی را نخستین بار گابریل آلموند در علم سیاست به کار برد. آلموند فرهنگ سیاسی را الگوی استارها و سمتگیریهای فردی نسبت به سیاست در میان اعضای یک نظام تعریف میکند. آلموند فرهنگ سیاسی را به سه دسته تقسیم میکند: 1) فرهنگ سیاسی محدود که به کسانی مربوط است که از نظام سیاسی خویش آگاهی چندانی ندارند، یا اصلا ندارند. 2) فرهنگ سیاسی تبعه، شهروندانی را که از نقشهای گوناگون حکومت مانند مالیات بری و قانونگذاری آگاه هستند، تبعه سیاسی مینامند. 3) فرهنگ سیاسی مشارکت که در جامعههای بسیار پیشرفته وجود دارد و در آن ها مردم در زندگی سیاسی مشارکت میکنند.
با توجه به تعاریف فوق، میتوان اینگونه اذعان داشت که، میراث فرهنگ سیاسی اسپانیا در دوران فرانکو با ایجاد انفعال سیاسی در لایههای جدید اجتماعی و فرایند نوسازی گسترده در دهه 1960، تقویت شده بود. که این امر چشم اندازی از بسیج اجتماعی بدون هیچ گونه مشارکت سیاسی را پیشنهاد میکرد. پیامد این مسئله اولویت اسپانیاییها به رفاه خانواده و امور داخلی بود. تنها سطح خاصی برای ثبات سیاسی وجود داشت. این ویژگیها با مواردی که در دوران قبل وجود داشت همپوشانی داشت اما تفاوت در اینجا بود که دیکتاتوری فرانکو عملا تمایل به قطبی شدن و رادیکال شدن راحذف کرد. جنبه مهمی که باید به آن توجه کرد این است که اسپانیاییها نه علیه حکومت برخاستند و نه علیه دموکراسی رأی دادند.اکثر آن ها به صورت بسیار منفعلانه از دموکراسی استقبال کردند.
در 30 سال گذشته اسپانیا تغییرات اجتماعی قابل ملاحظه ای را تجربه کرده است. اکثر مردم اسپانیا به شهرهای مرکزی مهاجرت میکنند و این شهرها هستند که شیوه زندگی بیشتر شهروندان اسپانیایی را شکل میدهند. یکی از مهمترین مشخصه اسپانیاییها سطح نوسازی در گفتمان سیاسی است. بی ثباتی سیاسی، و منازعه و خشونت در گذشته در این تغییر نگاه اسپانیاییها به سیاست موثر بوده است. از سویی توجه به آموزش و تحصیلات در اسپانیا به دموکراسی سازی جامعه و تفویت فرهنگ سیاسی کمک کرده است. تمایلات خصومت آمیز در میان اسپانیایی های کنونی کمتر دیده میشود اما خرده فرهنگهای سیاسی گذشته گاه گاهی در برخی موارد بروز کند. میانه روی جامعه اسپانیا توسط نخبگان سیاسی ایجاد شد که مبتنی بر رضایت همگان است. اسپانیای جدید از تاریخ بسیاری از چیزها را فرا گرفته است و از بازگشت به گذشته اجتناب میکند.
در مورد مردم اسپانیا این مورد را میتوان بیان کرد که مهمترین جنبه زندگی آنها را خانواده تشکیل میدهد و سیاست برای آنها اولویت چندانی ندارد. اسپانیاییها به ندرت و یا هرگز راجع به سیاست با خانواده، دوستان یا در محیط کار صحبت نمیکنند و اگر هم در این مورد صحبت کنند به طور میانه رو در موردش صحبت میکنند. شاخصه اصلی فرهنگ سیاسی مردم اسپانیا بر بی علاقگیشان به سیاست، بیزاری و احساس ناتوانی سیاسی استوار است. این الگوی نگرشی بی میلی نهادی یا سیاسی، یا دموکراسی کلبیون(democratic cynicism)نامیده میشود.
اکثریت اسپانیاییها از نهادهای سیاسی دموکراسی راضی نمیباشند. و حمایت آنها از نهادهای ملی مانند بیشتر کشورهای اروپای غربی است. تنها 30 درصد اسپانیاییها به احزاب اعتماد دارند، 60 درصد دیگر از احزاب ناراضی اند. اسپانیا بیشترین سطح حمایت از دموکراسی ملی را دارد اما حمایتش از نهادهای دموکراسی از دیگر کشورهای اروپایی کمتر است. در مقابل کمتر شدن اعتماد مردم به احزاب، کلیسا، اتحادیه های تجاری، سازمانهای غیر حکومتی در نزد مردم جایگاهی رو به رشد یافتند.
مداخله کم شهروندان اسپانیایی سبب شده است از توانایی نفوذ بر سیاستمداران برخوردار نشوند. و کلیسا و توجه به دین برای اسپانیایی ها کمرنگ تر شده است. جوامع خودمختار سبب شده اندکه از فرهنگ سیاسی در حالت جمع صحبت کنیم. از سویی دیگر باید توجه کرد که اسپانیا از پایین ترین سطح شرکت شهروندانش در سازمانهای مدنی در مقایسه با دیگر کشورهای اروپایی برخوردار است[۱].
نیز نگاه کنید به
فرهنگ سیاسی در روسیه؛ فرهنگ سیاسی تونس؛ فرهنگ سیاسی ژاپن؛ فرهنگ سیاسی سنگال؛ فرهنگ سیاسی در فرانسه؛
فرهنگ سیاسی در اردن؛ فرهنگ سیاسی در اسپانیا
کتابشناسی
- ↑ فاخری، مهدی(1392). جامعه و فرهنگ اسپانیا. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)